در توسل به حضرت امام حسن عسکری علیه السلام اسراری است که بعضی ها به عقل ما جور در می آید، در روایت آمده که من عرض می کنم یک اصلی داریم که خدمت شما گفته بشود و آن اصل احترام به دوست پدر است که اگر دوست پدر نا اهل بود که هیچی آن را نمی خواهم بگوییم اما پدرت که دوست خوبی دارد مومن و خوب و متقی است. حالا پدرت چه در قید حیات است چه نیست احترام کردن به دوست پدر اثر وضعی دارد عجیب است سر است «ان الله لیحفظ من یحفظ صدیقه»[1]؛ حدیث است خدا حفظ می کند یا آبرو یا خودش یا به معنای عام هر کسی را که دوست خود را حفظ کند؛ یعنی مراقب او باشد. حدیث دیگر می فرماید: یک وقت دوست پدر را ضایع نکن که اگر این کار را بکنی نور باطن تو خاموش می شود عجب ما ساحت مقدس امام زمان سلام الله علیه عرضه می کنیم که آقا ما کوچک تر از آنیم که بگوییم ما دوستان پدر شما هستیم ما کجا حضرت عسکری کجا ولی این قدر می توانیم بگوییم پدر بزرگوار شما را دوست می داریم و شما خودتان امر فرموده اید که انسان دوست پدر را احترام کند.
حضرت عسکری سلام الله علیه مدت عمر شریف ایشان ظاهرا کم بود ولی بسیار پر برکت شرح آن خیلی مفصل است. حضرت خیلی به داد اسلام رسید وقت مفصل می خواهد با همه محدودیت ها اگر بعضی از نهضت های حضرت نبود اسلام در خطر بود ولی آن خلفای جاهل در آن زمان حضرت را خیلی اذیت کردند زهر جفا به حضرت دادند حضرت عسکری بدن نازنینش در میان رختخواب مثل برگ گل می لرزید در اثر سم آب مستکی برای حضرت تهیه کردند نمی دانم آب مستکی در طب قدیم چی است ضد زهر است یا ضد حرارت است نمی دانم برای چه منظوری است ولی روایت است که کاسه را که به دست آقا دادند دست مبارک آن چنان می لرزید که لب کاسه به دندان های مبارک اصابت می کرد و صدای آن به گوش می رسید یادگار آقا در یک اتاق دیگری بود که مولای ما امام زمان علیه السلام باشد فرمود: بروید نور دیده من را بیاورید دست آقا زاده را گرفتند و آوردند یک نگاهی کرد به صورت این آقا زاده چه دید در صورتش از عقل ما خارج است چه دید فقط در حد لفظ من می گویم آقا تو صورت این آقا یازده امام را دید تو صورتش فاطمه زهرا را دید رسول الله را دید انبیا را دید یک جمله در حقش گفت می دانید آقا چی گفت جمله کوتاه اما کی، در رختخواب افتاده بدن می لرزد زهر اثر گذاشته می گوید این جا آقا زاده به صورت پدر نگاه کرد آن هم گفت یا سید اهل بیت اما جد مظلومت در کربلا به صورت شش ماهه اش نگاه کرد. آقا مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی رجلی بود خوب گوش کنید آقای طباطبایی صاحب المیزان افتخار می کرد می گفت من شاگرد او هستم شش سال شاگرد او بود این شیخ محمد حسین یک زبان حال گفته برای مادر شش ماهه که من بارها خوانده ام دیدم آب می شوم بخواهم بخوانم دق می کنم فقط دیدم حال دارید مجلس حضرت عسکری است یک بیت را فقط نقل به معنا می کنم رباب از زبان حال او سلام الله علیها فقط نقل به معنا هیچ وقت الحمد الله باز نمی کنم و با صد تا پرده دارم معنا می کنم خانم رباب می گوید ما ندیده بودیم این طوری بچه از شیر بگیرند .
حجه الاسلام و المسلمین فاطمی نیا
[1]. شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) / ج 12 / 176