حکمت 198 نهج البلاغه : ارزش همانند شدن با خوبان

حکمت 198 نهج البلاغه : ارزش همانند شدن با خوبان

متن اصلی حکمت 198 نهج البلاغه

موضوع حکمت 198 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 198 نهج البلاغه

198 وَ قَالَ عليه السلام إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ

موضوع حکمت 198 نهج البلاغه

ارزش همانند شدن با خوبان

(اخلاقى، اجتماعى)

ترجمه مرحوم فیض

198- امام عليه السّلام (در ترغيب به بردبارى) فرموده است

1- اگر بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار كه كم ميشود كسى خويش را به گروهى مانند نمايد و از ايشان نشود (چون هر خصلت كه طبيعى شخص نباشد و خود را بآن وادارد عادت شود و عادت طبيعت ثانيه است، و فرمايش امام عليه السّلام دليل بر آنست كه تبديل اخلاق و صفات ممكن است).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1180)

ترجمه مرحوم شهیدی

207 [و فرمود:] اگر بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار چه كم است كسى كه خود را همانند مردمى كند و از جمله آنان نشود.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 396)

شرح ابن میثم

192- و قال عليه السّلام:

إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ- فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ- إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ

المعنى

أمر بتعلّم هذه الفضيلة فإنّ مبادي الملكات الخلقيّة حالات مكتسبة عن التعلّم و رغّب في تعلّمها بضمير صغراه قوله: فإنّه قلّ. إلى آخره، و الضمير في إنّه ضمير الشأن. و تقدير الكبرى: و كلّ من أو شك أن يكون من أهل الحلم بتعلّمه له فواجب أن يتعلّمه.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 348)

ترجمه شرح ابن میثم

192- امام (ع) فرمود:

إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ- فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ- إِلَّا وَ أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ

ترجمه

«اگر شكيبا نيستى خود را به شكيبايى وادار كن زيرا كم اتفاق مى افتد كه كسى به گروهى خود را شبيه سازد و از آنها نشود».

شرح

امام (ع) به آموختن اين فضيلت امر كرده است، زيرا مقدمات كمالات پسنديده اخلاقى حالتهاى اكتسابى از راه آموزش است، و در مورد آموختن اين فضيلت امام (ع) به وسيله قياس مضمرى وادار كرده است كه مقدمه صغراى آن عبارت: فانّه قلّ... و ضمير در انّه ضمير شأن است، و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كه اميدوار باشد كه با آموزش بردبارى از بردباران شود، پس بايد آن را بياموزد.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 590)

شرح مرحوم مغنیه

206- إن لم تكن حليما فتحلّم فإنّه قلّ من تشبّه بقوم إلّا أوشك أن يكون منهم.

المعنى

التصنع هنا و التكلف حسن و ممدوح. و مع التكرار تنشأ العادة و تنمو، و هي طبيعة ثانية.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 342)

شرح شیخ عباس قمی

42- إن لم تكن حليما فتحلّم، فإنّه قلّ من تشبّه بقوم إلّا أو شك أن يكون منهم.

التحلّم: تكلّف الحلم، و الذي قاله عليه السّلام قد جرّب و شوهد مرارا، و ذلك لأنّ من تشبّه بقوم و تكلّف التخلّق بأخلاقهم، و التأدّب بآدابهم، و استمرّ على ذلك، و مرن عليه الزمان الطويل، اكتسب رياضة قويّة، و ملكة تامّة، و صار ذلك التكلّف كالطبع له، و انتقل عن الخلق الأوّل، و ذلك مشاهد في حال الأعرابيّ الجلف الجافي إذا دخل المدن و القرى و خالط أهلها فإنّه يصير بعد زمان طويل شبيها بساكني المدن، يلطف طبعه، بل هذا مشاهد في الحيوانات كالبازي و الصقر و الفهد الّتي تراض حتّى تذلّ، و تأنس و تترك طبعها القديم، بل قد شوهد ذلك في الأسد، و هو أبعد الحيوانات من الإنس، حتّى نقل أنّ عضد الدولة بن بويه كانت له أسود يصطاد بها كالفهود فتمسكه عليه حتّى يدركه فيذكيّه، و هذا من العجائب الطريفة

( شرح حکم نهج البلاغه شیخ عباس قمی، ص54)

شرح منهاج البراعة خویی

السادسة و التسعون بعد المائة من حكمه عليه السّلام

(196) و قال عليه السّلام: إن لم تكن حليما فتحلّم، فإنّه قلّ من تشبّه بقوم إلّا أوشك أن يكون منهم.

المعنى

حصول الملكات الفاضلة النفسانية على وجهين: 1- ما يكون موجودا بالفطرة و جبلة في الخلقة، كالجود للحاتم أو العصمة للأنبياء و الأوصياء المعصومين عليهم السّلام.

2- ما يحصل بالاكتساب و الرّياضة، و هذا هو الهدف و الغاية للحكمة العملية و طريق كسب الملكات الفاضلة النفسانية هو التمرين عليها و التدريب بها، فالمقصود من التحلّم التشبّه بالحليم في تحمّل ما تكره، و هذا هو التمرين على صفة الحلم فاذا تكرّر و اديم عليه تحصل ملكة الحلم، فهذا معنى قوله عليه السّلام: (أوشك أن يكون منهم)

الترجمة

فرمود: اگر در طبع خود بردبار نيستى خود را با بردبارى وادار، زيرا كم است كسي خود را همانند مردمي سازد جز اين كه ممكن است خرده خرده از جنس آنها گردد.

  • گر نباشى مرد صبر و بردبار خويش را بنما تو مردى بردبار
  • هر كه خود ماننده قومى كندخرده خرده از همان مردم شود

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص277و278)

شرح لاهیجی

(237) و قال (- ع- ) ان لم تكن حليما فتحلّم فانّه قلّ من تشبّه بقوم الّا اوشك ان يكون منهم يعنى و گفت (- ع- ) كه اگر نباشى تو بحسب خصلت حليم و بردبار پس بر خود ببند صفت حلم را و خود را بر ان بدار پس بتحقيق كه كم كسى است كه متشبّه و مانند شود بجماعتى مگر اين كه نزديك مى شود اين كه بگردد از انجماعت

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 311)

شرح ابن ابی الحدید

203: إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ- فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ- إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ التحلم تكلف الحلم- و الذي قاله ع صحيح في مناهج الحكمة- و ذلك لأن من تشبه بقوم- و تكلف التخلق بأخلاقهم و التأدب بآدابهم- و استمر على ذلك و مرن عليه الزمان الطويل- اكتسب رياضة قوية و ملكة تامة- و صار ذلك التكلف كالطبع له- و انتقل عن الخلق الأول- أ لا ترى أن الأعرابي الجلف الجافي- إذا دخل المدن و القرى و خالط أهلها- و طال مكثه فيهم- انتقل عن خلق الأعراب الذي نشأ عليه- و تلطف طبعه و صار شبيها بساكني المدن- و كالأجنبي عن ساكني الوبر- و هذا قد وجدناه في حيوانات أخرى غير البشر- كالبازي و الصقر و الفهد التي تراض- حتى تذل و تأنس و تترك طبعها القديم- بل قد شاهدناه في الأسد- و هو أبعد الحيوان من الإنس- . و ذكر ابن الصابي أن عضد الدولة بن بويه- كانت له أسود يصطاد بها كالفهود- فتمسكه عليه حتى يدركه فيذكيه- و هذا من العجائب الطريفة

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 19 ، صفحه ى 27)

شرح نهج البلاغه منظوم

[197] و قال عليه السّلام:

إن لم تكن حليما فتحلّم، فإنّه قلّ من تشبّه بقوم إلّا أو شك أن يكون منهم.

ترجمه

اگر بردبار نيستى خويشتن ببردبارى وادار چرا كه كم كسى خود را بگروهى مانند نمود كه از ايشان نشد (انسان از همنشينى با نيكان مى تواند بديهاى خويش را تبديل بخوبيها كند)

نظم

  • اگر از خوى حلم و بردبارىبدورى و آن بطبع از خود ندارى
  • به آنان كه صبور و بردباراندبدلها كينه از كس ندارند
  • بآنان خويش را بنما همانندبكن با حلم آنان طبع پيوند
  • كز آنان چون كه خوها نرم بينىبخويش آن نرم خوئى مى گزينى
  • بسا زشتا به نيكان گشت انباز ز زشتى شد به نيكوئى سر افراز
  • بلى هر كس بهر كس همنشين استدر آن از نيك و بد نقشى در اين است

( شرج نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص 224)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
No image

حکمت 306 نهج البلاغه : روش برخورد با متجاوز

حکمت 306 نهج البلاغه موضوع "روش برخورد با متجاوز" را بیان می کند.
No image

حکمت 427 نهج البلاغه : ارزش های والای اخلاقی

حکمت 427 نهج البلاغه به موضوع "ارزش های والای اخلاقی" می پردازد.
 بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
Powered by TayaCMS