خطبه 97 نهج البلاغه بخش 4 : وصف اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

خطبه 97 نهج البلاغه بخش 4 : وصف اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

موضوع خطبه 97 نهج البلاغه بخش 4

متن خطبه 97 نهج البلاغه بخش 4

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 97 نهج البلاغه بخش 4

4 وصف اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

متن خطبه 97 نهج البلاغه بخش 4

و من خطبة له (عليه السلام) في أصحابه و أصحاب رسول اللّه

لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه وآله) فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ

ترجمه مرحوم فیض

من اصحاب محمّد صلّى اللّه عليه و آله را ديدم و يكى از شما را نمى بينم مانند ايشان باشيد (زيرا) آنان صبح ژوليده مو و غبار آلوده بودند، و شب را بيدار به سجده و قيام مى گذراندند، ميان پيشانيها و رخسارهاشان نوبت گذاشته بودند (گاهى پيشانى و گاهى رخسار روى خاك مى نهادند) و از ياد بازگشت (قيامت) مانند اخگر و آتش پاره سوزان مى ايستادند (مضطرب و نگران بودند) گويا پيشانيهاشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بزها (پينه بسته) بود هرگاه ذكر خداوند سبحان به ميان مى آمد از ترس عذاب و كيفر و اميد بثواب و پاداش اشك چشمهاشان مى ريخت بطوريكه گريبانهاشان تر مى گشت و مى لرزيدند، چنانكه درخت در روز يدن باد تند مى لرزد.

ترجمه مرحوم شهیدی

همانا ياران پيامبر (ص) را ديدم،

كسى را نمى بينم كه همانند آنان باشد.

روز را ژوليده مو، گردآلود به شب مى رساندند،

و شب را به نوبت، در سجده يا قيام به سر مى بردند.

گاه پيشانى بر زمين مى سودند و گاه گونه بر خاك،

از ياد معاد چنان ناآرام مى نمودند كه گويى بر پاره آتش ايستاده بودند.

ميان دو چشمشان چون زانوى بزان پينه بسته بود، از درازى ماندن در سجود.

اگر نام خدا برده مى شد چندان مى گريستند كه گريبانهاشان تر گردد،

و مى لرزيدند چنانكه درخت، روز تند باد لرزد،

از كيفرى كه بيم آن داشتند

يا اميدى كه تخم آن در دل مى كاشتند.

ترجمه مرحوم خویی

و بتحقيق ديدم من أصحاب حضرت رسالتمآب صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را پس نديدم هيچيكى از شما را كه شبيه ايشان باشيد، بتحقيق كه بودند ايشان صباح مى كردند ژوليده موى غبار آلوده سر بتحقيق كه شب را بروز مى آوردند در حالتى كه سجده كنندگان و ايستاده گان بودند، راحت مى نمودند ميان پيشانى و رخسارهاى خودشان را يعنى گاهى بپيشاني سجده مى نمودند و گاهى رويشان را بزمين مى نهادند، و مى ايستادند بر مثال أخگر از ياد كردن قيامت و معاد خودشان گوئيا كه ميان چشمان ايشان زانوهاى بز است كه پينه بسته است از درازي سجده ايشان، هر گاه ذكر شود خداوند سبحانه ريزان مى گرديد آب چشمهاى ايشان تا آنكه تر مى شد گريبانهاى ايشان از اشك چشم، و مضطرب مى شدند مثل مضطرب شدن و جنبيدن درخت در روز باد تند بسبب ترسيدن از عذاب، و بسبب اميدوارى بر ثواب.

شرح ابن میثم

لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ص- فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ- لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً- وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً- يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ- وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ- كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَى- مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ- إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ- حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ- وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ- خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ

اللغة

لبد الطائر: لصق بالأرض.

المعنى  

و قوله: و لقد رأيت أصحاب رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم. إلى آخره.

مدح لخواصّ الصحابة و ذكر مكانهم من خشية اللّه و دينه ترغيبا في مثل تلك الفضايل، و حرّك بقوله: فما أرى أحدا يشبههم. ما عساه يدرك السامعين من الغيرة على تلك الفضايل أن يختصّوا بها دونهم و ذكر من ممادحهم أوصافا: أحدها: الشعت و الاغبرار و هو إشارة إلى قشفهم و تركهم زينة الدنيا و لذّاتها. الثاني: بياتهم سجّدا و قياما، و أشار به إلى إحيائهم الليل بالصلاة و هو كقوله تعالى وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً. الثالث: مراوحتهم بين جباههم و خدودهم، و قد كان أحدهم إذا تعبت جبهته من طول السجود راوح بينها و بين خدّيه. الرابع: وقوفهم على مثل الجمر من ذكر معادهم و أشار به قلقهم و وجدهم من ذكر المعاد و أهوال يوم القيامة كما يقلق الواقف على الجمر ممّا يجده من حرارته. الخامس: كأنّ بين أعينهم ركب المعزى من طول سجودهم، و وجه المشابهة أنّ محالّ سجودهم من جباههم كانت قد اسودّت و ماتت جلودها و قست كما أنّ ركب المعزى كذلك. السادس: أنّهم كانوا إذا ذكر اللّه هملت أعينهم حتّى تبلّ جيوبهم، و من روى جباههم فذلك في حال سجودهم ممكن. و مادوا كما تميد الشجر بالريح العاصف خوفا من عقاب ربّهم و رجاء لثوابه فتارة يكون ميدانهم و قلقهم عن خوف اللّه، و تارة يكون عن ارتياح و اشتياق إلى ما عنده من عظيم ثوابه و هو كقوله تعالى الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ و باللّه التوفيق.

ترجمه شرح ابن میثم

لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ص- فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ- لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً- وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً- يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ- وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ- كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَى- مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ- إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ- حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ- وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ- خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ

لغات

لبد الطائر: پرنده به زمين چسبيد.

ترجمه

من اصحاب محمّد (ص) را ديده ام، هيچ يك از شما بدانها شباهت نداريد آنها با هيئت ژوليده مويى و گردآلودگى، صبح مى كردند، زيرا شب را بسجده و قيام سپرى كرده بودند. ميان رخسار و پيشانى خود نوبت نهاده بودند، گاهى در پيشگاه خدا رخسار بر خاك مى گذاشتند و گاهى به عبوديّت پيشانى بر زمين مى ساييدند. چنان در سوز گداز روز معاد خود بودند، كه گويا بر سر آتش پا نهاده باشند. ميان دو چشمشان (سجده گاه) بر اثر سجده هاى طولانى همچون زانوى بزها پينه بسته بود. هنگامى كه نام خداوند سبحان به ميان مى آمد، از سوز عشق و درد فراق، چنان اشك از ديدگانشان سيلان مى كرد. كه دامان و گريبانشان تر مى شد. از ترس كيفر خداوند، و اميدوارى بثواب او مانند درختى كه از وزش باد تند بلرزد بر خود مى لرزيدند. (ياران رسول خدا چنين بودند)»

شرح

قوله عليه السلام: و لقد رأيت اصحاب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله الى آخره.

اين فراز از كلام امام (ع) در ستايش و مدح صحابه مخصوص (پيامبر) و بيان منزلت و مقام آنها در خائف بودن از خدا و دين اوست. و ترغيبى بر كسب چنان فضايل براى ديگران مى باشد. و با اين بيان «كه احدى را نديده ام مانند آنها باشد» شنوندگان را بر سر غيرت مى آورد تا مگر براى به دست آوردن فضيلتهاى عبادى اخلاقى كه اصحاب خاص رسول گرامى اسلام داشتند، و اينان ندارند تلاش كنند. آن گاه حضرت اوصافى را به شرح زير براى صحابى خاص پيامبر حق، مى آورند.

1- موى سرشان پريشان و صورتشان خاك آورد است. اين كلام حضرت اشاره به لاغرى پوست بدن اصحاب و ترك زينت و لذّتهاى دنيوى آنها دارد.

2- شب را با قيام و سجده زنده مى دارند: اين جمله امام (ع) اشاره به اين است كه شب را بنماز صبح مى كنند، چنان كه خداوند متعال در اين باره مى فرمايد: وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً«».

3- ميان پيشانى و صورتشان از جهت استراحت نوبت بندى كرده اند.

يعنى هرگاه يكى از آنها بر اثر سجده طولانى پيشانى اش خسته شود، براى رفع خستگى آن، صورت بر خاك مى نهد.

4- از ياد معاد همچون كسى هستند كه پا بر آتش سوزان گذاشته باشد. اين كلام اشاره به بيتابى و اضطرابى است كه از ياد معاد و ترس قيامت به آنها دست مى دهد، چنان كه شخص پا بر آتش نهاده از حرارت آن تاب نمى آورد اينان نيز ناراحتند و بيتابى مى كنند.

5- ميان دو چشمشان «پيشانى» همچون زانوى بز، بدليل سجده هاى طولانى پينه بسته است. وجه شباهت اين است كه جايگاه سجده در چهره آنها بتدريج كبود و پس از مدّتى پوستش مى ميرد و سخت و سفت مى شود. چنان كه زانوى بز «بعلّت خوابيدن بر زانو» روى زمينهاى خشك و خشن پينه مى بندد.

6- هنگامى كه در نزد آنها ياد خدا آورده شود، چنان چشمهايشان پر از اشك مى شود، كه گريبان و دامنشان را تر مى كند.

بعضى از روات نهج البلاغه كلمه «جيوبهم» را «جباههم» كه بمعنى صورت است، قرائت كرده اند. مطابق اين روايت تر شدن صورت از اشك چشم، در حال سجده ممكن است«».

چنان كه درخت از باد تند مى لرزد، آنها از خوف عذاب پروردگار و يا محروم ماندن از رحمت الهى ترس دارند و بر خود مى لرزند.

گاهى ترس و اضطراب بدليل ترس از كيفر خداوند است و گاهى بدليل شوق و علاقه وافرى كه به ثواب خداست و انسان مى ترسد كه از آن محروم شود.

اين سخن امام (ع) مطابق كلام حق تعالى است كه مى فرمايد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ»«».

شرح مرحوم مغنیه

لقد رأيت أصحاب محمّد صلّى اللّه عليه و آله فما أرى أحدا يشبههم، لقد كانوا يصبحون شعثا غبرا و قد باتوا سجّدا و قياما يراوحون بين جباههم و خدودهم و يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم. كأنّ بين أعينهم ركب المعزى من طول سجودهم. إذا ذكر اللّه هملت أعينهم حتّى تبلّ جيوبهم، و مادوا كما يميد الشّجر يوم الرّيح العاصف خوفا من العقاب و رجاء الثّواب.

اللغه

شعثا غبرا: مغبري الرءوس، و المراد متقشفون. و مادوا: اضطربوا.

الاعراب

شعثا غبرا خبر يصبحون لأن «أصبح» من اخوات كان، و سجدا حال من فاعل باتوا، و ركب المعزى اسم كأن، و بين خبرها مقدما على الاسم، و خوفا مفعول من أجله لمادوا.  

المعنى:

(لقد رأيت أصحاب محمد (ص) إلخ).. من البداهة ان الجيل اللاحق امتداد للجيل السابق في كثير من العادات و أسباب الحياة و من هذه الأسباب و العادات ما يصلح لزمان دون زمان، و منها ما يصلح و ينفع في كل زمان و مكان من غير استثناء، و على العاقل أن يميز بين هذه و تلك، و يختار الأصلح، فلا يلتحم مع الماضي بكل ما فيه، و لا ينفصم عنه بالمرة، و يغلق دونه جميع النوافذ.

و قد كان لكثير من الصحابة فضائل انسانية مطلقة كالصدق و الاخلاص، و الزهد في الحرام، و التعبد للّه، و الخوف منه، و التوكل عليه وحده، و الثبات في الجهاد، و التضحية بالنفس في مرضاة اللّه و نصرة الحق.. و على الخلف أن يتحلى بهذه الخلال الفضلي، فإنها المصدر و الأساس لحرية الانسان و كرامته. و من أجل هذا حث الإمام أصحابه عليها، و وجههم اليها بما ذكر و عدد للصحابة من مناقب، و في هذا المعنى أو قريب منه قوله تعالى: «و السابقون الأولون من المهاجرين و الأنصار و الذين اتبعوهم بإحسان رضي اللّه عنهم و رضوا عنه- 100 التوبة».  

شرح منهاج البراعة خویی

لقد رأيت أصحاب محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فما أرى أحدا منكم يشبههم، لقد كانوا يصبحون شعثا غبرا، قد باتوا سجّدا و قياما، يراوحون بين جباههم و خدودهم، و يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم، كأنّ بين أعينهم ركب المعزى من طول سجودهم، إذا ذكر اللّه هملت أعينهم حتّى تبلّ جيوبهم، و مادوا كما يميد الشّجر يوم الرّيح العاصف، خوفا من العقاب، و رجاء للثّواب.

اللغة

(الجمر) جمع جمرة و هي النّار الموقدة و (ركب المعزى) جمع الرّكبة بالضمّ فيهما و (هملت) عينه هملا من باب نصر و ضرب فاضت

المعنى

ثمّ نبّه عليه السّلام على بعض أوصاف الأصحاب الأنجاب للتهييج و الالهاب فقال عليه السّلام و (لقد رأيت أصحاب محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) و هم الذين أدركوا صحبته بالايمان و ماتوا بالايمان (فما أرى أحدا منكم يشبههم) في الزّهد و الورع و الخوف و الخشية من الحقّ سبحانه (لقد كانوا يصبحون شعثا غبرا) أى متغيّرى الشّعر و مغبّر الرّوؤس من غير استحداد و لا تنظف من قشف العبادة و كثرة الرياضة (قد باتوا) و أحيوا لياليهم (سجّدا و قياما يراوحون بين جباههم و خدودهم) أى يسجدون بالجبهة مرّة و بالخدود اخرى تذلّلا و خضوعا (و يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم) كناية عن قلقهم و اضطرابهم من خوف المعاد (كانّ بين أعينهم ركب المعزى من طول سجودهم) و أراد ببين أعينهم جباههم مجازا يعنى أن جباههم من طول السجود و كثرة مسّ الأرض صارت كركب المعزى و ثفنات البعير في الغلظة و الخشونة (إذا ذكر اللّه هملت أعينهم) و سالت (حتّى تبلّ جيوبهم) و في بعض النسخ جباههم بدل جيوبهم و بلّها ممكن في حال السّجود (و ما دوا كما يميد الشّجر) أى اضطربوا مثل اضطراب الشجر (يوم الريح العاصف خوفا من العقاب و رجاء للثواب) يعنى أنّ اضطرابهم تارة يكون من الخوف و الوجل و اخرى من الرجاء و الاشتياق و هذا هو شأن المؤمن المخلص الآخذ بين مرتبتى الخوف و الرجاء و الآمل من اللّه الحسنى إنّه الغفور الرّحيم ذو المنّ العظيم.

تكملة

هذا الكلام له عليه السّلام يشبه أن يكون ملتقطا من خطبة طويلة قدّمنا روايتها من كتاب الاحتجاج و الارشاد في شرح الخطبة التاسعة و العشرين، و تقدّم أيضا بعض فقراتها في التنبيه الثاني من شرح الكلام السّابع و الثلاثين في ضمن رواية سليم ابن قيس الهلالي، فتذكر.

شرح لاهیجی

لقد رايت اصحاب محمّد صلّى اللّه عليه و آله فما ارى احدا منكم يشبههم و لقد كانوا يصبحون شعثا غبرا قد باتوا سجّدا و قياما يراوحون بين جباههم و خدودهم يعنى بتحقيق كه ديدم اصحاب پيغمبر (صلی الله علیه وآله) را پس نمى بينم احدى از شما را كه شبيه ايشان باشيد و هر اينه بودند كه صبح مى كردند ژوليده مو غبارآلوده و شب را مى گذرانيدند سجده كنندگان و ايستاده كنندگان نوبت مى گذاشتند در سجده كردن ميان پيشانيهاى ايشان و رخسارهاى ايشان و يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم كانّ بين اعينهم ركب المعزى من طول سجودهم يعنى مى ايستادند بر مانند پاره اتش از خاطر آوردن روز قيامت ايشان گويا پيش پيشانيهاى ايشان مثل زانوهاى بزها است از درازى سجود ايشان كه پينه شده است اذا ذكر اللّه سبحانه هملت اعينهم حتّى تبلّ جيوبهم و مادوا كما يميد الشّجر يوم الرّيح العاصف خوفا من العقاب و رجاء للثّواب يعنى اگر زمانى مذكور گردد اسم خدا سيلان ميكند چشمهاى ايشان از اشك تا اين كه تر مى گردد دامنهاى ايشان و مى لرزند مثل لرزيدن درخت در روز باد تند از جهت ترس از عذاب و اميد مر ثواب

شرح ابن ابی الحدید

لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ص فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ

و يصبحون شعثا غبرا من قشف العبادة و قيام الليل و صوم النهار و هجر الملاذ فيراوحون بين جباههم و خدودهم تارة يسجدون على الجباه و تارة يضعون خدودهم على الأرض بعد الصلاة تذللا و خضوعا و المراوحة بين العمل أن يعمل هذا مرة و هذا مرة و يراوح بين رجليه إذا قام على هذه تارة و على هذه أخرى .

و يقال معزى لهذا الجنس من الغنم و معز و معيز و أمعوز و معز بالتسكين و واحد المعز ماعز كصحب و صاحب و الأنثى ماعزة و الجمع مواعز . و هملت أعينهم سالت تهمل و تهمل . و يروى حتى تبل جباههم أي يبل موضع السجود فتبتل الجبهة بملاقاته و مادوا تحركوا و اضطربوا إما خوفا من العقاب كما يتحرك الرجل و يضطرب أو رجاء للثواب كما يتحرك النشوان من الطرب و كما يتحرك الجذل المسرور من الفرح

شرح نهج البلاغه منظوم

لقد رأيت أصحاب محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) فما أرى أحدا منكم يشبههم، لقد كانوا يصبحون شعثا غبرا، و قد باتوا سجّدا وّ قياما، يّراوحون بين جباههم و خدودهم، و يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم، كأنّ بين أعينهم ركب المعزى من طول سجودهم إذا ذكر اللّه هملت أعينهم حتّى تبلّ جيوبهم، و مادوا كما يميد الشّجر يوم الرّيح العاصف خوفا من العقاب و رجاء للثّواب.

ترجمه

(و آن طوريكه) من ياران محمّد صلّى اللّه عليه و آله را ديدم يكى از شماها را آن طور نمى بينم، آنان بهيئت ژوليده موئى و گرد آلودگى صبح مى كردند، زيرا كه شب را بسجده و قيام بسر مى آوردند، ميان رخسارها و پيشانيهاى خود نوبت گذاشته بودند (گاهى رخ بخاك درگاه خدا، و زمانى پيشانى بزمين مى سودند، و چنان در سوز و گداز) و بياد قيامت و معاد خود بودند، كه تو گوئى بر سر آتش پاره هاى سوزان قدم نهاده اند، و بين دو چشمانشان از طول سجده شان همچون زانوى بزها پينه بسته بود، همين كه نام خداوند سبحان بميان مى آمد (از سوز عشق و درد فراق) چنان اشك از ديدگانشان سيلان ميكرد كه جيب و دامانشان تر مى گرديد، و از خوف از عقاب و اميد بثواب خداوند همچون درختى كه در روز تندباد مى لرزد بر خويش مى لرزد.

نظم

  • بتحقيق آنكه اصحاب محمّدبديدم جملگى در دين مسدّد
  • چو آنان يك نفر اندر شما نيستز صد تنتان يكى مرد خدا نيست
  • شبان را صبح آن ژوليده مويان نمودندى بخاك آلوده رويان
  • بسجده شامها را روز كردندنمازى با دل پر سوز كردند
  • رخان و چهره ماليدند بر خاك بناليدند پيش ايزد پاك
  • بطاعت جملگى بر بسته قامتچو آمد يادشان روز قيامت
  • ز بيم حق بدن چون بيد لرزان توقّفشان چنان بر نار سوزان
  • چنان زانوى بز كز خاك خستهز سجده جبهه هاشان پينه بسته
  • ز آب ديده دامانشان شده ترز نار عشقشان دلها پر آذر
  • باميّد بهشت و خوف ز آتشبدنشان چون درخت تر بلرزش

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

خطبه 236 نهج البلاغه : ياد مشكلات هجرت

خطبه 236 نهج البلاغه موضوع "ياد مشكلات هجرت" را مطرح می کند.
No image

خطبه 237 نهج البلاغه : سفارش به نيكوكارى

خطبه 237 نهج البلاغه موضوع "سفارش به نيكوكارى" را بررسی می کند.
No image

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 : وصف شاميان

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 موضوع "وصف شاميان" را مطرح می کند.
No image

خطبه 240 نهج البلاغه : نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان

خطبه 240 نهج البلاغه موضوع "نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان" را بررسی می کند.
No image

خطبه 241 نهج البلاغه : تشويق براى جهاد

خطبه 241 نهج البلاغه به موضوع "تشويق براى جهاد" می پردازد.

پر بازدیدترین ها

No image

خطبه 108 نهج البلاغه بخش 2 : وصف پيامبر اسلام (صلى‏ الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلم)

خطبه 108 نهج البلاغه بخش 2 موضوع "وصف پيامبر اسلام (صلى‏ الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلم)" را بیان می کند.
No image

خطبه 109 نهج البلاغه بخش 6 : وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره

خطبه 109 نهج البلاغه بخش 6 موضوع "وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره" را بیان می کند.
Powered by TayaCMS