عصاره هستی

عصاره هستی
 

بسم الله الرحمن الرحیم

امر امامت ، عظمتش ، فوق تصور و ادراک ماست. غرض از خلقت... . وقتی گفته می شود غرض از خلقت ، تمام این منظومه ها ، کهکشانها ، حساب و حد و حصر اینها و عظمتشان را جز خالقشان نمی داند. همه این تشکیلات مقدمه دو کلمه است : یکی معرفت و یکی عبادت . خلقت ، غایتش و ثمرش این است.

عصاره این عالم انسان است و انسان هم مخلوق برای این دو کلمه است : خدا را بشناسد ، خدا را بپرستد . بعثت صد و بیست و چهار هزار پیغمبر هم، سلسله وحی و نبوت، مقدمه همین دو کلمه است . و این دو میسر نیست الا به این دو امر. فقط آنچه بشر را به این دو مطلب نائل می کند عبارت است از: قرآن و بیان قرآن ، چون جز وحی خدا چراغ این راه نیست. در مقام معرفت الله و عبادت الله تمام انوار عقول بشر خاموش است. نور عقل کار می کند در آنچه زیر شعاع عقل است. آنچه تحت فکر است ، قابل تفکر است ولی آنچه فوق فکر است ، فوق عقل است ، دیگر چراغ عقل و فکر آنجا خاموش است. آنی که فوق عقل است ، خالق عقل است. آنی که فوق فکر است ، آفریننده فکر است. این است که آنجا هیچ مشعلی کار نمی کند. فقط چراغ وحی است و تفسیر وحی. آن وحی باز بدون آن مفسّر نتیجه اش عقیم است.

هر قانونی مفسری لازم دارد. علم معلّم می خواهد. طب ، طبیب می خواهد. اگر طب باشد و طبیب نباشد نتیجه آن طب کجا حاصل می شود؟ قرآن، طبّ بشریت است. امام، طبیب انسانیت است. قرآن، قانون معرفت و عبادت است. امام، مفسّر این قانون است. این است معنی "الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ ".

فهمیدن کلمات قرآن که ساده نیست. "الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ ". اصلا تعبیر خدا کمر شکن است. "اکملت" کامل کردم برای شما دین شما را، "وَرَضِيتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ". معنی این جمله این است که آن اسلامی که مقصد تمام انبیاء و مرسلین بود. ابراهیم خلیل وقتی کعبه را ساخت دعایش چه بود ؟ گفت او و اسماعیل آن هم هنگام ساختن کعبه: "رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَک وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک ". این منتهی الآمال ابراهیم خلیل است. آن اسلامی که ابراهیم از خدا خواست آن اسلام مرضی خداست اما به شرط ولایت امیر المؤمنین. "وَرَضِيتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِينًا " امروز من اسلام را به عنوان دین برای شما مرضی خودم قرار دادم و به این اسلامی که توأم با او باشد راضی شدم.

این است که ما غافلیم چه ایامی در پیش است؟ آن دهه ان شاء الله باید در مملکت ایران تمام سرتاسر دهه، مجالس ، مساجد به شرح وقایع آن ایام مشغول باشد. یک دقایقی است که اینها مورد غفلت واقع شده است. آنی که محیر العقول است این است که همه این قضایا در همین ایام خاص است. روز غدیر روزی بود که عَلَم اسلام را افراشته کرد آن هم دست خاتم. آن خطبه ای که خواند در آن روز که اقیانوس علم و حکمت و معرفت است، شقّ القمری کرد. و آن خطبه... بعد امیرالمومنین را سر دست بلند کرد. از عجایب این است که در همان ایام سوره دهر نازل شد. سوره دهر کتابها شرح لازم دارد. " هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَکنْ شَيْئًا مَذْکورًا ، إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا ، إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکرًا وَإِمَّا کفُورًا ". همه اینها مقدمه است. ذی المقدمه آنجاست که می فرماید: " وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ، إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْکمْ جَزَاءً وَلَا شُکورًا ". این سوره در همان دهه نازل شد. سوره ای که غرض از خلقت را در این چند نفر نشان داد غوغائی است. ما غفلت کردیم. ان شاء الله این دهه باید جوری احیاء بشود، چون خدا در همین دهه هم نبوت را احیا کرد و هم امامت را . هم نبوت و هم امامت ، هر دو به چه زنده شد ؟ هر دو تا یعنی تمام رسالت انبیاء ، مقدمه خاتم بود. رسالت خاتم در همین دهه احیاء شد. بعد آن رسالت باز سرمنشأ ولایت بود. آن ولایت در همین دهه احیاء شد. این مطالب است که مورد غفلت واقع شده است.

به قدری این قضیه مهم است. خوب این را بفهمید، درک کنید، و همه باید بیدار بشوند در این نکته. و آن نکته این است که تمام علماء عامه متفق اند، احدی نیست که بتواند دم بزند، و آن قضیه این است که در قضیه مباهله پیغمبر ثابت کرد خلافت بلافصل علی بن ابی طالب را. سرّش چیست ؟ سرّش این است: این بهت آور است: کسی که کتابی نوشته که ریشه شیعه را بِکند -این عقل را مبهوت می کند- در همان کتاب این را نوشته. ببینید خدا چه می کند ؟ به دست خودِ نفاق ریشه نفاق را می کند "وَمَکرُوا وَمَکرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاکرِينَ ". در همان کتابی که برای بطلان مذهب شیعه نوشته، نوشته که در قضیه شورا ، امیرالمؤمنین به همه صحابه جمع حاضر این کلمه را گفت. گفت: از من نزدیکتر به پیغمبر سراغ دارید ؟ آن وقت استدلالی که حضرت کرد، این است. خوب اینها را درک کنید. فرمود : خدا خودش در قرآن مرا جان پیغمبر قرار داده ، فرموده : "وانفسنا وانفسکم"، پسران مرا پسران خودش قرار داده ، "وابنائنا وابنائکم". زنان مرا زنان خودش قرار داده "ونسائنا ونسائکم"، از من نزدیکتر به او کسی هست ؟ این نص قرآن است ، " فَمَنْ حَاجَّک فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِينَ ". احتجاج این است. این منطق شیعه است. فرمود: از من نزدیکتر به پیغمبر کسی هست ؟ اگر صحبتِ زن در آیه کرده نساء مرا نساء خودش قرار داده. اگر گفتگوی فرزند آمده ، فرزندان من است اما خدا فرموده: "ابنائنا"، نسبت به خاتم داده. مرا هم جان او قرار داده ، آیا از من نزدیکتر کسی هست ؟ همه گفتند... ، همه گفتند : اللهم بلی، خدا را شاهد می گیریم همین طور است.

آن وقت باید گفت به همه اینها که دم از فلان و فلان می زنند، جان پیغمبر را ول کردید، کسی را جای پیغمبر نشاندید که خود او می گوید: اقیلونی اقیلونی و لست بخیرکم ، من از شما بهتر نیستم ، بیایید این گردن بند خلافت را از گردن من بردارید. دومی می آید روی این منبر می نشیند، بعد می گوید: همه مردم از من فقیه ترند حتی زنهایی که حجله نشینند. عقل ، فکر و درک این قدر تنزل کند که آن کسی که نسبتش با پیغمبر به نص قرآن این است او را خانه نشین کنند، این را سر کار بیاورند . اگر دنیا عرضه دارد جواب این را بدهد. مهم این است. این است که آن دهه بسیار مهم است.

وقتی سیطره اسلام جهان گیر شد، فتح مکه که شد. بعد از فتح مکه نامه نوشت به کسری، شاهنشاه ایران. نامه نوشت به امپراطور روم. عظما بشر را دعوت کرد به اسلام. فرستاد نزد نصارای نجران. آنجا تمرکز نصرانیت بود. این است که گفتم آن دهه هم نبوت زنده شد هم امامت احیاء شد. فرستاد نزد نصارای نجران: یا سر بسپارید در مقابل این آیه " إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ کمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کنْ فَيَکونُ " ، یا برای مباهله حاضر بشوید. تمام ارکان مسیحیت همه حرکت کردند، آمدند. بعد که احتجاج کرد، همه درمانده شدند. فرمود: یا بپذیرید یا حاضر برای مباهله بشوید، یکی از این دو تا. آنی که حق است آنی که برهان قاطع الهی دارد، این است. یا تسلیم یا دست به دعا بر می دارید، خود خدا حق را روشن کند. وقتی این پیشنهاد را کرد گفتند: امشب برویم فکر کنیم. رفتند. تمام ارکان مسیحیت کتب آسمانی را مطالعه کردند، عصاره مطلب این شد. آن اسقف اعظم گفت: ما فردا می رویم اگر آمد با اصحاب و انصار، حاضر بشوید، خبری نیست، اما اگر خودش آمد و اخص خواصش، آن وقت مبادا دست به دعا با او بردارید که سال نو نشده، ریشه همه شما کنده می شود. فردا صبح شد. عالَمی در انتظار است که آیا چه می شود؟ صبح که شد، فاتحه آن روز این بود... . اینها که می گویم تمام علماء عامه ملزم اند بپذیرند. هر کس که قدرت دارد دم بزند!!! همان روز آمد، امیرالمؤمنین را خواست، صدیقه کبری را خواست، حسن و حسین را خواست، زیر آن کساء برد. بعد فرمود: " إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَکمْ تَطْهِيرًا ". ام سلمه گفت: یا رسول الله من هم راه دارم؟ فرمود: أنت بخیر، تو بخیر باش. اینجا حریمی است که غیر از اینها احدی راه ندارد، همان هایی که این آیه درباره شان نازل شد. بعد که کساء را برداشت، خودش جلو ، سید الشهداء را در آغوش گرفت. دست امام حسن را به دستش گرفت. پشت سرش صدیقه کبری ، پشت سر صدیقه کبری امیرالمؤمنین. به این هیأت وارد میدان مباهله شد. همین که چشم اسقف اعظم افتاد، اعلام کرد گفت: چهره هایی را می بینم که اگر اینها دست به دعا بردارند یک نفر از نصاری در روی زمین باقی نخواهد ماند. آنی که نبوت را احیاء کرد-دنیا هم نمی تواند منکر بشود- این است که وقتی کار به اینجا رسید همه علماء نصاری سر سپردند، تسلیم شدند جزیه بدهند اما با او دست به دعا برندارند. برهان قاطع نبوت در آن دهه حاصل شد. این یک کلمه بود .

کلمه دوم این بود که به نصّ قرآن... . یک وقت مطلب در گوشه فلان کتاب است، روایتی است ، یک وقت نص قرآن است. نص قرآن این است "وانفسنا و انفسکم". به اتفاق همه در مقابل "انفسنا" فقط کسی را که آورد علی بن ابی طالب بود. پس علی به حکم خدا جان پیغمبر شد، وقتی جان پیغمبر در امت است امامت امت به دیگری نمی رسد. این است که مسأله مذهب شیعه، قضیه ریاضی است. دو دو تا چهار تا.اگر دنیا قدرت دارد جواب این مطلب را بدهد؟ "وانفسنا وانفسکم". پس او شد نفس پیغمبر و او شد جان پیغمبر. خلاصه تا علی هست پیغمبر هم هست. این است که وقتی خطبه خواند برای ماه رمضان، بیان خود خاتم النبیین این بود: یا علی آن کسی که تو را بکشد مرا کشته. همه اینها ریشه در قرآن دارد، چون او نفس پیغمبر است.

سر سپردند، تسلیم شدند هر سال دو هزار حله بدهند. به جزیه تسلیم شدند. تمام شد. خود رسول خدا فرمود: اگر با من دست به دعا بر می داشتند تمام نصاری مسخ می شدند به قرده و خنازیر. لاضطرم الوادی نارا، تمام این وادی یکپارچه آتش می شد.

حالا همه اینها چیست؟ خوب فکر کنید. همه اینها قدرت نفس پنج نفر است. این است که برهان مذهب شیعه به این حد از قدرت است. اگر یک نفر... . خوب این دو کلمه را یاد بگیرید. اگر یک نفر بود از این چهار نفر بالاتر بود، پیغمبر او را واگذاشته بود، اینها را برده بود، این می شد ترجیح مرجوح بر راجح، و ترجیح مرجوح بر راجح بر خدا محال است. اگر یک نفر هم بود در همه امت در هم طراز این چهار نفر بود، آن را می گذاشت اینها را می برد، ترجیح بلا مرحج بود و ترجیح بلامرجح عقلا و نقلا باطل است. پس به حکم قرآن و عقل، ثابت شد که اعلی، اشرف، اکمل، افضل از این چهار نفر در کره زمین نبود.

خلاصه کلام این روزها باید احیا بشود، این حقایق باید در مساجد منتشر بشود. هر بابی کتابی دارد. امیدواریم ان شاء الله امسال یک عده مردم با همت دامن به کمر بزنند اقدام به این کار بکنند، در حسناتی که سال به سال افزوده می شود همه سهم داشته باشند. من سنّ سنة حسنة فله أجر من عمل بها. اگر شما بنیانگذار یک آئین مقدسی شدید اجر هر کسی که عمل کند در نامه عمل شما نوشته می شود. این سعادتها را از دست ندهید. هر مجلسی که منعقد بشود در آن مجلس مناقب این خانواده ، فضائل این جمع ذکر بشود در دفتر عمل شماها نوشته می شود. بالاتر از همه مطالبف دعای امام ششم است: رحم الله من أحیی أمرنا.

کسانی هم که در این کارها اقدام می کنند این را باید بدانند: دستگاه قدس شرط دارد. هر کسی را راه نمی دهند. باید این چند کلمه را رعایت کنند. خدمتگزاران فاطمیه ، خدمتگزاران علویه ، خدمتگزاران صادقیه ، خدمتگزاران دهه ولایت و امامت کبری همه باید این چند کلمه را مراعات کنند :

اول: نماز. رابطه خود را با خدا محکم کنند. بر همه کار نماز را مقدم بدارند. هر روز بدون استثناء هر چه می توانند قرآن بخوانند برای امام زمان. این برنامه را ترک نکنند اسمشان در دفتر نوشته خواهد شد و ابدا قلم نخواهد خورد. چون خود حضرت فرمود کسی که این کار را بکند با ما خواهد بود. کسی که امام وعده داده با ماست دیگر ممکن نیست جدا بشود. از امروز شروع کنید. به دیگران هم توصیه کنید. ان شاء الله موفق باشید .

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فیها طویلا .

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

No image

خطبه 22 نهج البلاغه : امام عليه السّلام و شناساندن ناكثين «اصحاب جمل»

موضوع خطبه 22 نهج البلاغه درباره "امام عليه السّلام و شناساندن ناكثين «اصحاب جمل»" است.
 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
قاطعیت، برای اجرای عدالت

قاطعیت، برای اجرای عدالت

بنابر این، با این دوگانگی نمی توانم، با شما باشم، سپس فرمود:« ای مردم مرا در راه اصلاح و سامان یافتن جامعه خودتان كمك كنید، و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته، حتی اورده منهل الحق وان كان كارها؛ سوگند به خدا داد مظلوم را از ستمگر می گیرم، و افسار ستمگر را می كشم، تا او را به آبشخور حق، وارد سازم، هر چند ناخوشایند او باشد»
No image

خطبه 109 نهج البلاغه بخش 6 : وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره

خطبه 109 نهج البلاغه بخش 6 موضوع "وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره" را بیان می کند.
Powered by TayaCMS