آداب معاشرت در سیره نبوی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)

آداب معاشرت در سیره نبوی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)

قرآن در باره رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: (لَكُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة )؛(الاحزاب / 21) «برای شما در رسول خدا سرمشقی نیکوست.» بدیهی است معنی الگوگیری، پیروی در تمامی مراحل زندگی می باشد.

مقدمه

قرآن در باره رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: (لَكُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة)؛ 1 «برای شما در رسول خدا سرمشقی نیکوست.» بدیهی است معنی الگوگیری، پیروی در تمامی مراحل زندگی می باشد.

این مقاله می کوشد قطره ای از دریای آداب معاشرت آن جناب را به عنوان الگویی کامل فرا روی خوانندگان محترم قرار دهد.

سلام کردن

در میان جوامع مختلف هنگام برخورد افراد با یکدیگر از الفاظ و رفتارهای متفاوتی استفاده می شود. در آیین مقدس اسلام نیز روی برخورد نیکو تأکید زیادی شده و به تحیت- که همان سلام است- هنگام برخورد با یکدیگر سفارش شده است.

اهمیت این مسئله هنگامی روشن می شودکه بدانیم رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند: «مَنْ بَدَأَ بِالْكَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِیبُوهُ؛ (الخصال، ج‏1، ص: 19), کسی که قبل از سلام سخن آغاز کند، به او پاسخ ندهید!»

تأکید حضرت در استفاده از عبارت سلام، گویا بدین جهت باشد که مسلمانان در برخوردهای خود از غیر مسلمان شناخته شوند؛ از اینرو یکی از سیره های رسول اکرم صلی الله علیه و آله سلام کردن به دیگران است.

ممکن است سؤال شود: این همه سفارش به سلام کردن چه فایده ای دارد؟ در جواب باید گفت: یکی از تأثیرات سلام کردن، از بین بردن کبر و غرور انسان است. برای بعضی سخت است که به دیگران سلام کنند و همواره منتظرند دیگران به آنها سلام دهند؛ از اینرو شخص با این کار [سلام کردن] خود را هم سطح دیگران می بیند و سعی در پیش دستی در سلام کردن دارد. بر خلاف موقعی که تکبر و غرور او مانع این کار می شود. در روایات نیز آمده است که هر کس در سلام کردن پیشی بگیرد، پاداش بیشتری دارد.

همان طور که اشاره شد، سلام یک شعار است، که مخصوص دین اسلام می باشد، همان طور که هر فرهنگ و ملتی که اصل و ریشه داشته باشد، در بر خوردهای اجتماعی شعار خاصی دارد.

در قرآن سفارش شده است که اگر به انسان سلام کردند، همانند آن یا بهتر از آن پاسخ گوید: (وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها)؛ ( نساء/ 86.) «چون شما را سلامی کردند، شما نیز به سلامی بهتر یا همانند آن پاسخ گوئید.»

در «تفسیر صافی» از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایتی آمده است که: مردی به آن جناب سلام کرد و گفت: «السلام علیک!» حضرت در پاسخ فرمود «السلام علیک و رحمۀ الله» مردی دیگر رسید و گفت: «السلام علیک و رحمۀ الله» حضرت فرمود: «السلام علیک و رحمۀ الله و برکاته» مرد دیگری رسید و گفت: «السلام علیک و رحمۀ الله و برکاته». حضرت در پاسخ فرمود:« و علیک». آن مرد سؤال کرد: چطور رد سلام من را کوتاه کردید و به آیه شریفه (... فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها...) عمل نکردید؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: تو برای من چیزی باقی نگذاشتی تامن رد سلام خود را با آن بچربانم و بدین جهت عین سلامت را به تو برگرداندم. (تفسیر صافی، فیض کاشانی، انتشارات صدر، تهران، 1415 ق، ج 1، ص477.)

چشم پوشی از خطای دیگران

«تغافل» به معنای چشم پوشی از خطای دیگران است که اگر به جا و مصلحت آمیز باشد، از صفات حمیده به شمار می آید. تغافل اساس ارتباطات میان فردی می باشد که با نبود آن، افراد در معاشرت با یکدیگر دچار مشکل می شوند.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «صَلَاحُ حَالِ التَّعَایُشِ وَ التَّعَاشُرِ مِلْ ءُ مِكْیَالٍ: ثُلُثَاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُل؛ ( بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏75، ص: 241), درستی وضع زندگی و معاشرت اجتماعی، پیمانه پری است که دو سوم آن توجه و هوشیاری است و یک سوم آن چشم پوشی.»

البته در تغافل باید آگاهانه چشم پوشی کرد و الاّ غفلت، چشم پوشی نا آگاهانه است. در اینجا برای روشن تر شدن مطلب به گوشه ای از زندگی رسول اکرم صلی الله علیه و آله اشاره می شود: «منافقین در غیاب پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله زیاد بد گویی می کردند و با سخنان ناروای خود حضرت را می آزرند. حضرت صلی الله علیه و آله نیز از زشت گوییهای آنها به خوبی آگاه بود؛ ولی تغافل می فرمودند و به روی خود نمی آوردند. گاهی به منافقین خبر می رسید که بدگوییها و سخنان زشت شان به سمع نبی اکرم صلی الله علیه و آله رسیده است؛ لذا برای آنکه چاره جویی کنند و خود را از ننگ رسوایی مصون دارند، به طور حضوری شرفیاب می شدند و گفته های خود را انکار کرده، اظهار می کردند ما چنین حرفهایی را نزده ایم. حضرت نیز با آنکه می دانستند آنها دروغ می گویند، با این حال تکذیبشان را می پذیرفتند و در ظاهر حرفهایشان را قبول می کردند. حضرت با این عمل خویش قصد سازندگی و اصلاح آنها را داشتند تا اگر کسی از سر ناآگاهی راه به خطا رفته است، با گذشت و بزرگواری آن گرامی به مسیر اصلی برگردد.

ضمن اینکه حضرت از حق شخصی خویش می گذشتند، نه حق الناس. و تمام اینها طبق مصلحت بوده است. قرآن نیز به همین نکته اشاره دارد. آنجا که منافقین این عمل حضرت- که برای حفظ آبروی آنان بود- را به ساده دلی و زود باوری تفسیر می کرد ند و می گفتند: «حضرت رسول گوش شنوایی است و هر سخنی را می شنود، بی چون و چرا قبول می کند: (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ) «و برخی از منافقان کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و می گویند او گوش است.» (قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَكُمْ)؛ « بگو گوش خوبی برای شما است [یعنی این به نفع شما است].» (التوبه / 61)

خوش خلقی

خوش خلقی به معنای معاشرت نیکو و بر خورد نیک با دیگران است.این صفت ارزنده یکی از بهترین عوامل پیشرفت برای فرد وجامعه می باشد که سبب گرمی، صفا و صمیمیت میان افراد جامعه می شود. همچنین شخص خوش خلق از لحاظ روحی در سلامت روانی خواهد بود و به دنبال آن افرادی که با او در ارتباط اند نیز چنین خواهند بود.

خدای متعال در قرآن کریم به رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: (إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم.) ( قلم/ 4.) «تو [ای پیامبر]! دارای اخلاق بزرگی هستی.»

ما به عنوان مسلمانی که خود را پیرو سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند باید با تأسی به سیره ایشان دارای خلق و خوی زیبا باشیم. خود حضرت در این باره می فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ أَشْبَهَكُمْ بِی أَحْسَنُكُمْ خُلْقاً؛ ( وسائل الشیعة، ج‏12، ص: 241)& آگاه باشید که شبیه ترین شما به من، خوش اخلاق ترین شماست.»

اخلاق خوب هم برای اجتماع فایده دارد و هم برای خود انسان و علاوه بر آرامش روحی، موجب از بین رفتن گناهان انسان می گردد.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «إِنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ یُذِیبُ الذُّنُوبَ كَمَا تُذِیبُ الشَّمْسُ الْجَمَدَ؛ (مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار، النص، ص: 221), همانا اخلاق خوب گناهان را آب می کند، همان گونه که خورشید برف را آب می کند.»

اگر بخواهیم تا اینجا فوائد اخلاف خوب را بر شماریم، چنین است:

1. آرامش روانی فرد؛ 2. آرامش روانی اجتماع؛ 3. شباهت به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله؛ 4. پاک شدن گناهان. ممکن است کسی سؤال کند: علامت خوش خلقی چیست؟

همین سؤال را از امام صادق علیه السلام پرسیدند که اندازه حسن خلق چیست؟ حضرت فرمودند: «تُلِینُ جَانِبَكَ وَ تُطِیبُ كَلَامَكَ وَ تَلْقَى أَخَاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ ». (من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص: 412) حضرت سه ملاک را برای خوش خلقی بیان فرمودند: 1. ملایم و فروتن باشی؛ 2. سخن خود را پاکیزه گردانی؛ 3. با برادرت با روی خوش و چهره باز بر خورد کنی.

نمونه خوش خلقی در سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مسجد نشسته بودند که خدمتکار یکی از انصار وارد شد و گوشه لباس حضرت را کشید. پیامبر صلی الله علیه و آله از جای خود برخاست تا اگر کاری دارد، بگوید، اما او چیزی نگفت. حضرت نیز چیزی نفرمودند. این کار برای بار دوم و سوم نیز تکرار شد و مرتبه چهارم آن زن از حاشیه لباس حضرت رشته ای جدا کرد و بر گشت. مردم که از حرکت او آشفته شده بودند به وی گفتند: خدا تو را چنین و چنان کند. سه مرتبه پیامبر را معطل کردی و چیزی نگفتی. حضرت نیز چیزی به تو نفرمود. با پیامبر چه کار داری؟ زن گفت: در خانه ما بیماری است و خانواده ام مرا فرستادند تا از حاشیه لباس حضرت رشته ای برای شفای بیمار جدا کنم. هر بار که خواستم در این زمینه اقدامی کنم، حضرت از جای خویش بر می خاستند و من خجالت می کشیدم در برابر دیدگان ایشان این کار را انجام دهم. از طرفی مایل نبودم از حضرت در خواست کنم. این بود که مرتبه چهارم آن رشته را جدا کردم. (اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام ، تهران، ج 3، ص160؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفا، بیروت لبنان، 1404 ق، ج 16، ص 264.)

این نمونه قطره ای از دریای اخلاق عظیم رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمینه خوش خلقی است که شایسته است ما هم قدم در این مسیر گذاشته و در برخورد با دیگران حسن خلق را نصب العین خویش قرار دهیم تا جامعه ای به دور از کدورت و درگیری داشته باشیم و به این طریق سلامت روانی خود و جامعه دینی را فراهم کنیم.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
Powered by TayaCMS