افراط و تفريط

افراط و تفريط

بعضي از ما انسانها با پيمودن راه تفريط قرين و قبيل شيطان مي شويم و بهره مندي از نعمت لباس را موجب دوري از كمالات مي پنداريم و با انتخاب حالت ژوليدگي و عدم آراستگي يك حالت تنفر و اشمئزاز ديگران از خود را به وجود مي آوريم و از مسير اصلي استفاده از اين نعمت خارج مي شويم و به ظاهر رفتار زاهدانه به خود مي گيريم اما نمي دانيم كه در دام شيطان گرفتار شده ايم، به عنوان نمونه به برخورد عبادبن كثير بصري با امام صادق در مراسم حج و جواب امام توجه مي كنيم تا اين موضوع روشن شود «لباس و احرام امام صادق نوعي فرقبي (نوعي لباس سفيد بافته شده از كتان است كه در مصر در جايي به نام فرقب بافته مي شود) عباد درحال طواف، احرام امام را مي گيرد و اعتراض مي كند كه تو لباسي اين چنين در مكاني اين چنين (مكه) مي پوشي و طواف مي كني، امام در جواب مي فرمايد: من اگر لباسي مثل لباس تو مي پوشيدم، مردم مرا مثل تو رياكار معرفي مي كردند» [فروع كافي ج6 ص934]

امام حسن(علیه السّلام) وقتي به نماز مي ايستادند بهترين لباس را مي پوشيدند، از ايشان سؤال شد چرا چنين لباس آراسته مي پوشيد، حضرت فرمودند: «خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد و از اين رو براي پروردگارم لباس زيبا مي پوشم خداوند خود مي فرمايد: «يا بني آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد...» [تفسير مجمع البيان ج4 ذيل آيه 13 سوره اعراف] اثر اين آيه «آيه لباس» در آشنا كردن اقوام و ملل در آفريقا و شبه قاره هند با تمدن اسلام و با واجب كردن ستر و پوشش به آن حد بوده كه خود صنعت پارچه بافي و لباس دوزي را به آنها آموزش داده و موجب رونق اقتصادي مردم آن سامان گرديده است» [تفسير الميزان ج8 ص031 به نقل از تفسيرالمنار ج8 ذيل آيه 23 سوره اعراف]

لباس تقوي

آنچه كه در قسمت اول بيان شد مربوط به لباس ظاهري بوده، اما انسان به نوعي ديگر از نعمت لباس بهره مند مي شود كه با نام لباس باطني «لباس تقوي» از آن نام مي بريم «يا بني آدم قد انزلنا عليكم لباساً يواري سؤ آتكم و ريشاً و لباس التقوي ذلك خير...»[سوره اعراف آيه 26]

«تقوي» از ريشه «وقايه» يعني قراردادن نفس انسان در حفاظي كه انسان مي ترسد به آن آسيب برسد و در اصطلاح شرعي، حفظ نفس از چيزهايي است كه به نفس ضرر مي زند» [لسان العرب ذيل لغت «وقي» و مفردات راغب]

وجه مشترك لباس و تقوي، محافظت از جسم و جان است و وجه تمايز آن دو در اين مطلب است كه تقوي باطن انسان را حفظ مي كند ولي لباس، ظاهر انسان را حفظ مي كند.

امام صادق مي فرمايد: «ازين اللباس للمؤمنين لباس التقوي و انعمه الايمان» [مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه ص60]

معاني «لباس تقوي» معاني

1- لباس تقوي يعني لباس ورع و خشيت از خداي متعال و «در اين آيه، اشاره اي است به عظمت لباس تقوي و يا اينكه اشاره اي است به لباسي كه پوشاننده عيوب است براي اينكه پوشاندن عيوب، جزئي از تقوي است و اين برتري تقوي نسبت به لباس زينت را بيان مي كند» [تفسير كشاف زمخشري ج4 ص96]

2- لباس تقوي يعني حيا «همانطوري كه لباس، عيوب را مي پوشاند، حيا هم موجب مي شود كه انسان به معاصي و گناهان نزديك نشود، چرا كه حيا مانع انسان از نزديك شدن به گناهان است» [تفسير مجمع البيان ج1 ص26]

پيامبر اسلام در اين مورد مي فرمايد: «الاسلام عريان فلباسه الحياء و زينته الوفاء» [وسائل الشيعه ج15 ص184]

3- لباس تقوي يعني جهاد «اما بعد، فان الجهاد باب من ابواب الجنه... و هو لباس التقوي و درع الله الحصينه و الجنه الوثيقه...» [نهج البلاغه صبحي صالح خ27] «تشبيه تقوي و پرهيزگاري به لباس؛ تشبيه رسا و گويايي است، زيرا همانطور كه لباس، هم انسان را از سرما و گرما حفظ مي كند و سپري است در برابر بسياري از خطرها و هم عيوب جسماني را مي پوشاند و هم زينتي است براي انسان، روح تقوي و پرهيزگاري نيز علاوه بر پوشاندن بشر از زشتي گناهان از خطرات فردي و اجتماعي بسياري انسان را حفظ مي كند و زينت بسيار بزرگي براي او محاسبه مي شود» [تفسير نمونه ج6 ص 132]

ويژگي هاي لباس از نظر روايات

در روايات ويژگي هاي لباس از جهت رنگ و جنس و اندازه و شكل آن به شكل مفصل بيان شده است كه به چند روايت اشاره خواهيم كرد. البته در كتب روايي بخشي به نام «كتاب الزي» احكام و آداب بهره مندي از لباس بيان شده است.

«قال علي(علیه السّلام): الحمدالله الذي رزقني من الرياش ما اتجمل به في الناس و أودي فيه فريضتي و استرفيه عورتي» [وسائل الشيعه ج 5ص 49]

آنچه كه درباره لباس و روايات مي يابيم علاوه بر اهداف كلي بهره مندي لباس به رنگ، جنس، شكل لباس اشاره شده است:

1-رنگ لباس: اثر رنگ بر بينندگان يك موضوع علمي ثابت شده است و تنوع رنگها، نشان از حكمت خداوند است و تركيب رنگها به زندگي تنوع مي بخشد. در روايات انتخاب رنگ لباس، اهميت دارد و بر آن تأكيد شده است «قال النبي: البسوا البياض فانه اطيب و اطهر» [وسائل الشيعه ج 5 ص 26] در اين روايت توصيه شده است كه لباس سفيد بپوشيد براي اينكه رنگ سفيد علاوه بر اينكه پوشنده را وادار به رعايت مداوم نظافت مي كند و آلودگي و چركي را به سرعت نمايان مي كند، همچنين رنگ سفيد داراي آثار مفرح و نشاط آور است و اثر سلامت بخشي دارد چون كمتر از تمام رنگهاي ديگر نور جذب مي كند. رنگهاي ديگر هم در آيات قرآن و روايات به آنها اشاره شده است كه تأثير خاصي در پوشنده لباس مي گذارد «انها بقره صفراء فاقع لونها تسر الناظرين» [سوره بقره آيه 69]

رنگ زرد، زنده و فعال و محرك است و مايه سرور و شادماني انسان مي شود. «و يلبسون ثيابا خضرا من سندس و استبرق» [سوره كهف آيه 31]

رنگ سبز، حد واسط بين رنگهاست و اثر ملايم و آرام بخشي دارد و رنگ مناسب زندگي است و به عنوان لباس بهشتي ها بيان شده است «متكئين علي رفرف خضر و عبقري حسان» [سوره الرحمن آيه 76]

امامان ما بعضي از رنگها را براي لباس خود انتخاب مي كردند. امام باقر(علیه السّلام) مي فرمود «انا نلبس المعصفرات و المضرجات» [ كافي ج 6 ص 447]

معصفرات يعني لباسهايي كه به رنگ بال و پر گنجشك است «رنگ عدسي»

مضرجات يعني لباسهايي كه با رنگ قرمز و زرد رنگ شده باشد.

همچنين ايشان رنگ لباس را نماد و علامت معرفي مي كند «صبغنا البهرمان و صبغ بني اميه الزعفران» [فروع كافي ج 6 ص 448] بهرمان رنگ گنجشكي يا عدسي است.

بعضي از رنگها به خاطر اثرات سوء آنها توصيه نشده است و حتي سفارش شده است كه از آنها استفاده نشود، رنگ سياه يكي از آن رنگهايي است كه نبايد در لباس مورد استفاده قرار گيرد. امام علي(علیه السّلام) مي فرمايد: «لا تلبسوا السواد و فانه لباس فرعون» [وسايل الشيعه ج 4ص 383]

رنگ سياه آثار منفي بر حالات رواني انسان دارد، براي اينكه سياهي نماد فقدان و كمبود و كرخي است و انسان را از حالتهاي نشاط و سرور باز مي دارد.

2-جنس لباس: جنس لباس اثرات گوناگوني بر سلامتي جسم و روح انسان دارد و از نظر بهداشتي اهميت زيادي براي آن در نظر مي گيرند چون به طور مستقيم با بدن تماس دارد و آثار سريع و دائمي به بار مي آورد كه به برخي اشاره مي شود:

الف- توليد و انتقال بار الكتريكي

ب- قابليت نفوذ پوشاك

ج- بازتاب و دفع تشعشعات دروني و بيروني (اين عنوان ها از كتاب آئين بهزيستي اخذ شده است)

الف- بعضي از لباسها از جنس خاصي تهيه مي شوند كه مولد و انتقال دهنده بار الكتريكي است و مي دانيم كه افزايش بار الكتريكي در بدن، موجب افزايش رفتار غيرارادي شده و منشأ عصبانيت و اضطراب دروني مي شود، مانند لباسهاي نايلوني ضخيم كه در زمستان از آنها استفاده مي كنيم. بنابراين هر جنسي از لباس كه، بار الكتريكي كمتري توليد كند براي پوشش مناسب تر و اين نكته در ارتباط با پوشاندن سر بيشتر كاربرد دارد و خانمها بايد از جنسي به عنوان روسري استفاده كنند كه داراي بار الكتريكي كمتري باشد.

بعضي از لباسها خودشان بار الكتريكي توليد نمي كنند ولي عامل انتقال آن به بدن هستند و بارهاي الكتريكي موجود در طبيعت را به بدن منتقل مي نمايند و بعضي از لباسها رطوبت را به خود جذب مي كنند و موجب تخليه بار الكتريكي در بدن مي شوند و موجب سستي و بي حالي مي شوند و كراهت مرطوب كردن لباس در ماه مبارك رمضان به همين خاطر است.

در روايات نسبت به جنس لباس نكاتي آمده است كه راهنماي ما در انتخاب جنس لباس است «قال علي(علیه السّلام): البسوا ثياب القطن فانها لباس رسول الله و هو لباسنا» [وسائل الشيعه ج5 ص 28 ]

پوشيدن لباسهاي پنبه اي به خاطر اينكه از الياف طبيعي تهيه مي شوند در درجه اول قرار دارد و لباسهاي كتاني در درجه بعدي «قال الصادق(علیه السّلام): الكتان من لباس الانبياء و هو ينبت اللحم» [کافی ،ج6،ص449]

ب- دومين خصوصيت جنس لباس مربوط به قابليت نفوذپذيري آن است پوست بدن علاوه بر اينكه اعضاي دروني بدن را مي پوشاند، سه وظيفه مهم را براي بدن انجام مي دهد.

1-جذب اكسيژن

2-دفع سموم

3-عمل تعريق

جذب اكسيژن از طريق پوست ويژگي انسان نيست، بلكه حيوانات و نباتات هم از اين ويژگي برخوردارند، پوست نه فقط جذب اكسيژن بلكه دافع بعضي از سموم يا مواد زايد شيميايي موجود در بدن مي باشد و با عمل تعريق مواد زايد بدن را خارج مي كند.

بعضي از لباسها مانع رسيدن اكسيژن به پوست مي شوند و تنفس پوستي كمتري انجام مي شود و به ميزان لازم رشد طبيعي صورت نمي گيرد.

ج- سومين موردي كه در ارتباط با جنس لباس مطرح است بازتاب تشعشعات دروني و بيروني است، جنس لباس در سلامتي و رفاه و تأمين آسايش و طول عمر انسان، اثر مستقيم دارد. بدن انسان باتوجه به فعاليت هاي جسمي حرارت فراواني را توليد مي كند، اگر لباس بتواند اين حرارت و انرژي مازاد بر نياز بدن را بطور مناسب دفع كند، مايه سلامتي و رفاه است و اگر نتواند اين انرژي را دفع كند به عنوان سم در بدن باقي مي ماند و سلامتي انسان را به خطر مي اندازد.

اگر انسان مسلمان از پوشيدن بعضي از لباس ها نهي شده يا به پوشيدن بعضي از لباس ها امر شده است به خاطر حكمتي است كه به سلامت جسمي و روحي وي مربوط مي شود «قال الصادق(علیه السّلام): لا يلبس الرجل الحرير و الديباج الافي الحرب... ان رسول الله نهاهم عن سبع، منها: لباس الاستبرق و الحرير و القز و الارجوان» [فروع كافي ج6 ص 453 ] و همچنين امام فرمودند: «انه كره ان يلبس القميص المكفوف بالديباج و يكره لباس الحرير و لباس القسي والوشي و يكره لباس المثيره الحمراء فانها مثيره ابليس» [کافی ،ج6،ص454]

3-شكل لباس: شكل پوشاك اثرات بسيار بهداشتي، اجتماعي و اخلاقي در زندگي انسان دارد. مخصوصاً در زمان ما كه پوشاك نماد و سمبل تفكر و اعتقاد پوشنده آن هم مي باشد. باتوجه به اينكه شكل لباس يك عامل مهم فرهنگي به حساب مي آيد و در زندگي انسان يك اصل اساسي است اين پرسش مطرح مي شود كه چرا اين همه تغيير و تحول در ظاهر پوشاك انسان بوجود مي آيد؟

تغيير و تحول در شكل پوشاك به خاطر روحيه بلندپروازي انسان است چون كه انسان استعداد كمال طلبي دارد و به دنبال پوشيدن مدل هاي جديد لباس است. اما اين روحيه وقتي حالت انفعالي و تقليدي به خود مي گيرد به يك ابزار ويرانگر تبديل مي شود و انسان را به مدپرستي و تقليد از ديگران سوق مي دهد.

همانندسازي «تشبه» در فرهنگ يك وسيله برنده در دست فرهنگ مهاجم است و زمينه از بين رفتن فرهنگ ملي را فراهم مي كند. امام صادق(علیه السّلام) در اين مورد مي فرمايد: «اوحي الله الي نبي من الانبياء: قل لقومك لاتلبسوا لباس اعدايي و لا تطعموا مطاعم اعدايي و لا تشاكلوا بما شاكل اعدايي، فتكونوا اعدايي كما هم اعدايي» [وسايل الشيعه ج4 ص385] و همچنين ايشان روايتي از امام علي(علیه السّلام) بدين شكل نقل مي كند كه «لاتزال هذه الامه بخير ما لم يلبسوا لباس العجم و يطعموا اطعمه العجم فاذا فعلوا ذلك ضربهم الله بالذل» [وسايل الشيعه ج5 ص27]

در اين روايت به اين نكته تأكيد شده است كه تقليد و همانندسازي، زمينه از بين رفتن فرهنگ بومي را فراهم مي سازد.

شكل لباس يك عامل مهم فرهنگي به حساب مي آيد و يك اصل اساسي در زندگي بشري به حساب مي آيد كه اگر حالت نامعقول به خود بگيرد اختلال نظام فكري جامعه، نتيجه آن خواهد شد «اگر ما در جرايد و مجلات مصور تغييراتي را كه در مدت يك قرن در لباس اروپا روي داده، ملاحظه كنيم، البته معلوم مي شود كه افكار اروپاييان در اين مدت زمان تا چه حدود و درجه در معرض تحول و تغيير واقع شده است و در وضع و شكل آن تا چه اندازه تبديلات روي سليقه و مذاق عصري روي داده است برخلاف لباس عربها» [تاريخ تمدن اسلام و غرب ص 448]

در شكل لباس چند نكته را بايد درنظر گرفت:

1- برطرف كننده عيوب و پوشاننده سؤآت باشد.

2- ازنظر اقتصادي اسراف و تبذير به حساب نيايد.

امام صادق(علیه السّلام) دراين باره مي فرمايد: «انما السرف ان تجعل ثوب صونك ثوب بذلتك»[کافی ،ج6،ص441] بذله: عبارت از آن چيزي است كه از لباس حفاظت نشود.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
Powered by TayaCMS