الاُنس - همدمى

الاُنس - همدمى میزان الحکمه ، جلد 1 ، صفحه 485 - 489

الاُنس

همدمى

انظر : عنوان ٩٢ «المحبّة (حبّ اللّه )» ، ٤٣٥ «المقرّبون» ، ٤٧٦ «اللقاء» . الذكر : باب ١٣٤٤ .

٣١٣ - الاُنسُ

اُنس

١٦٤٢- الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الجاهلُ يَسْتوحِشُ مِمّا يأنَسُ بهِ الحكيمُ . [1]امام على عليه السلام : نادان، از آنچه دانا بدان انس مى گيرد، گريزان است.

١٦٤٣- عنه عليه السلام : لا يُؤنِسَنّكَ إلاّ الحقُّ ، و لا يُوحِشَنّكَ إلاّ الباطلُ .[2]امام على عليه السلام : جز با حق انس مگير و جز از باطل گريزان مباش.

١٦٤٤- الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : الاُنسُ في ثلاثٍ : في الزَّوجةِ المُوافِقَةِ، و الوَلدِ البارِّ ، و الصَّديقِ المُصافي . [3]امام صادق عليه السلام : سه چيز مايه انس هستند: زن سازگار، فرزند صالح و دوست يكرنگ.

١٦٤٥- الإمامُ الرِّضا عليه السلام : الاُنسُ يُذهِبُ المَهابةَ .[4]امام رضا عليه السلام : انس، ابّهت را از ميان مى برد.

١٦٤٦- عنه عليه السلام : الاسْتِرسالُ بالاُنسِ يُذهِبُ المَهابةَ . [5]امام رضا عليه السلام : انس زياد، ابّهت را از ميان مى برد.

٣١٤ - الاُنسُ بِاللّه ِ

اُنس با خدا

١٦٤٧- رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن خَرجَ مِن ذُلِّ المعصيةِ إلى عِزِّ الطّاعةِ آنسَهُ اللّه ُ عزّ و جلّ بغَيرِ أنيسٍ ، و أعانَهُ بغيرِ مالٍ . [6]پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كه از خوارى گناه به سرفرازى طاعت درآيد، خداوند عزّ و جلّ انيس او مى شود، بى آنكه همدمى داشته باشد و او را كمك مى رساند، بى آنكه مال و ثروتى داشته باشد.

١٦٤٨- الإمامُ عليٌّ عليه السلام : اللّهُمَّ إنّكَ آنَسُ الآنِسينَ (المُؤانِسينَ) لأوليائكَ ... إنْ أوحَشَتْهُمُ الغُربةُ آنَسَهُم ذِكرُكَ ، و إنْ صُبَّتْ علَيهمُ المَصائبُ لَجَؤوا إلَى الاسْتِجارَةِ بكَ . [7]امام على عليه السلام : خدايا! تو با دوستان خود انيس ترينى ... اگر غربت و تنهايى آنان را دلتنگ سازد، ياد تو همدمشان است و اگر مصيبتها بر آنان فرو ريزد، به همسايه شدن با تو پناه مى برند.

١٦٤٩- عنه عليه السلام : ثَمَرةُ الاُنسِ باللّه ِ الاسْتِيحاشُ مِن النّاسِ [8] . [9]امام على عليه السلام : ثمره انس گرفتن با خدا دورى گزيدن از مردم است.[10]

١٦٥٠- عنه عليه السلام : كيفَ يأنَسُ باللّه ِ مَن لا يَسْتوحِشُ مِن الخَلقِ ؟ ![11]امام على عليه السلام : چگونه با خدا انس گيرد، آن كه از مردم دورى نگزيده است ؟

١٦٥١- عنه عليه السلام : مَنِ انْفَردَ عنِ النّاسِ أنِسَ باللّه ِ سبحانَهُ . [12]امام على عليه السلام : هر كه از مردم جدا افتد با خداوند سبحان انس مى پذيرد.

١٦٥٢- الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : ما مِن مؤمنٍ إلاّ و قد جَعلَ اللّه ُ لَهُ مِن إيمانِهِ اُنْسا يَسكُنُ إليهِ ، حتّى لو كانَ على قُلّةِ جَبلٍ لَم يَسْتَوحِشْ .[13] امام صادق عليه السلام : هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه خداوند از ايمان او انيس و دلارامى براى او قرار مى دهد، چندان كه اگر بر قلّه اى باشد احساس تنهايى نكند.

١٦٥٣- عنه عليه السلام : آهٍ آهٍ على قلوبٍ حُشِيَتْ نورا ، و إنّما كانتِ الدُّنيا عندَهُم بمنزلةِ الشُّجاعِ الأرْقَمِ و العَدوِّ الأعْجَمِ ، أنِسوا باللّه ِ و اسْتَوحَشوا مِمّا به اسْتَأنسَ المُتْرَفونَ . [14]امام صادق عليه السلام : آه آه از آن دلهايى كه لبريز از نور است. دنيا در نگاه آنان همچون مار و دشمن زبان نفهم است، همدم خدا هستند و از آنچه خوش گذرانان بدان انس

 ١٦٥٤- الإمامُ العسكريُّ عليه السلام : مَن أنِسَ باللّه ِ اسْتَوحَشَ مِن النّاسِ . [15]امام عسكرى عليه السلام : هر كه از مردم دورى گزيند با خدا همدم مى شود.

١٦٥٥- عنه عليه السلام : علاَمةُ الاُنسِ باللّه ِ الوَحْشةُ مِن النّاسِ . [16]امام عسكرى عليه السلام : نشانه انس گرفتن با خدا دورى گزيدن از مردم است.

(انظر) عنوان ٥٢٤ «النور» .

پی‌نوشت‌ها

[1] . غرر الحكم : ١٧٧٢ .

[2] . غرر الحكم : ١٠٣٠٣ .

[3] . بحار الأنوار : ٧٨ / ٢٣١ / ٢٥ .

[4] . الدرّة الباهرة : ٣٧ .

[5] . أعلام الدين : ٣٠٧ .

[6] . بحار الأنوار : ٧٥ / ٣٥٩ / ٧٤ .

[7] . نهج البلاغة: الخطبة٢٢٧.

[8] . غرر الحكم : ٤٦٢٨ .

[9] . يُمكنُ أن تكونَ هذِهِ الأحاديثُ نَاظِرةً إلى العِلاقةِ بغيرِ اللاّئِقينَ مِن أفرادِ المُجتمِع الذينَ إذا عاشَرَهُم الاِنسانُ غَفَل عن ذِكرِ اللّه .

[10] . احاديث ١٦١٢ تا ١٦١٤ و ١٦١٧ و ١٦١٨ را مى توان ناظر به ارتباط با افراد نا شايسته اى دانست كه معاشرت با آنها، انسان را از ياد خدا غافل مى كند.

[11] . غرر الحكم : ٧٠٠٣ .

[12] . غرر الحكم : ٨٦٤٤ .

[13] . بحار الأنوار : ٧٠ / ١١١ / ١٤

[14] . تحف العقول : ٣٠١ .

[15] . الدرّة الباهرة : ٤٣ .

[16] . أعلام الدين : ٣١٣ .

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
Powered by TayaCMS