حکمت 434 نهج البلاغه : تجربه کاری و شناخت مدیران

حکمت 434 نهج البلاغه : تجربه کاری و شناخت مدیران

متن اصلی حکمت 434 نهج البلاغه

موضوع حکمت 434 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 434 نهج البلاغه

434 وَ قَالَ «عليه السلام» : لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ

موضوع حکمت 434 نهج البلاغه

تجربه كارى و شناخت مديران

(سياسى)

ترجمه مرحوم فیض

434- امام عليه السّلام (در باره جاى زندگى) فرموده است 1 شهرى از شهر ديگر بتو سزاوارتر و شايسته تر نيست، بهترين شهرها شهرى است كه ترا به دوش گيرد (اهل آن ترا بخواهند و در زندگى در رفاه و آسايش باشى).

( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1291 و 1292)

ترجمه مرحوم شهیدی

442 [و فرمود:] شهرى تو را از شهر ديگر بهتر نيست. بهترين شهرها آن بود كه در آنت آسايش زندگى است.

( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 440)

شرح ابن میثم

416- و قال عليه السّلام:

لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ

المعنى

أقول: ما حملك: أى ما وجدت فيه قيام حالك و صلاح معاشك فأمكنك الإقامة به. و استعار الحمل له باعتبار حمل مئونته ملاحظة لشبهه بالجمل و نحوه. و إلى ذلك أو قريب منه أشار أبو الطيّب: و في بلاد اختها بدل. و كذلك علىّ بن مقرب البحرانيّ في قوله:

لي عن بلاد الأذى و الهون متّسع ما بين حرّ و بين الدار من نسب.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 454 و 455)

ترجمه شرح ابن میثم

416- امام (ع) فرمود:

لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ

ترجمه

«هيچ شهرى از شهر ديگر براى تو شايسته تر نيست بهترين شهرها آن جاست كه تو را تحمل كند».

شرح

ما حملك، يعنى: آنجا كه آرامش حال و آرايش زندگى به دست آورى و اقامت در آنجا برايت ميّسر گردد، همان جا بهترين جاست. كلمه: حمل را به اعتبار بر خود داشتن هزينه زندگى انسان از نظر شباهت به شتر و نظير آن، براى محل زندگى استعاره آورده است. و به چنين چيزى يا نزديك به همين ابو الطّيب اشاره كرده است: و شهرها هر كدام، جايگزين ديگرى مى شوند. همچنين على بن مقرب بحرانى مى گويد از شهرها آزار و خوارى براى من فراوان است، ميان آزاد مرد و ميان خانه نسبتى و رابطه اى وجود ندارد.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 768 و 769)

شرح مرحوم مغنیه

435- ليس بلد بأحقّ بك من بلد، خير البلاد ما حملك.

المعنى

ليس المهم أن تعيش في هذا البلد دون ذاك، فأي بلد تعيش فيه كإنسان، له حريته و كرامته لا كحيوان مسخر للطغاة و المستغلين فهو بالقياس اليك خير مقر و وطن. و بكلمة، المهم كيف تعيش لا أين تعيش. و تقدم مع الشرح في الحكمة 55: الغنى في الغربة وطن، و الفقر في الوطن غربة.

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 470 و 471)

شرح شیخ عباس قمی

259- ليس بلد بأحقّ بك من بلد. خير البلاد ما حملك. ما حملك أي ما حمل مئونتك، و وجدت فيه صلاح معاشك فأمكنك الإقامة به.

قال الشاعر:

لي عن بلاد الأذى و الهون متّسع ما بين حرّ و بين الدار من نسب

( . شرح حکم نهج البلاغه، ص204)

شرح منهاج البراعة خویی

(420) و قال عليه السّلام: ليس بلد بأحقّ بك من بلد، خير البلاد ما حملك.

المعنى

كثيرا ما يضيق حال الانسان في وطنه المألوف و بلده المأنوس، فيضطرّ إلى الرّحلة إلى بلاد اخرى، و من ذلك مهم الهجرة الّتي شرعت بعد هجرة النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله وجوبا و تعقبها هجرة المسلمين وراء الجهاد و الفتوح الاسلامى إلى بلاد شاسعة، و الهجرة من مشاق التكاليف و مفارقة البلد صعب على أكثر النفوس، فجاء كلامه عليه السّلام تسلية للمهاجرين من الأوطان و بيّن أنّ خير البلاد ما حمل الانسان و وافقه في سنن معاشه و التهيّة لمعاده.

الترجمة

شهرى براى تو سزاوارتر از شهر ديگر نيست، بهترين شهرها شهريست كه از تو پذيرائى كند

( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 515)

شرح لاهیجی

(472) و قال -ع- ليس بلد احقّ بك من بلد خير البلاد ما حملك يعنى و گفت (- ع- ) كه نيست شهرى از شهرها شايسته تر بمنزل كردن از شهرى ديگر بحسب اصل خلقت بهترين شهرها از براى سكناى تو آن شهريست كه بر دارد تو را و قبول كند اهل آن شهر تو را و خواهان تو باشند

( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 331)

شرح ابن ابی الحدید

451 وَ قَالَ ع : لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ هذا المعنى قد قيل كثيرا و من ذلك قول الشاعر-

لا يصدفنك عن أمر تحاوله فراق أهل و أحباب و جيران

تلقى بكل ديار ما حللت بها

أهلا بأهل و أوطانا بأوطان

- . و قال شيخي أبو جعفر يحيى بن أبي زيد نقيب البصرة-

أنسيتني بلدي و أرض عشيرتي و نزلت من نعماك أكرم منزل

و أخذت فيك مدائحي فكأنها

في آل شماس مدائح جرول

- . أبو عبادة البحتري-

في نعمة أوطأتها و أقمت في أكنافها فكأنني في منبج

- و منبج هي مدينة البحتري- أبو تمام-

كل شعب كنتم به آل وهب فهو شعبي و شعب كل أديب

إن قلبي لكم لكالكبد الحرى و قلبي لغيركم كالقلوب

- . و قد ذهب كثير من الناس إلى غير هذا المذهب- فجعلوا بعض البلاد أحق بالإنسان من بعض- و هو الوطن الأول و مسقط الرأس- قال الشاعر-

أحب بلاد الله ما بين منبج إلي و سلمى أن يصوب سحابها

بلاد بها نيطت علي تمائمي

و أول أرض مس جلدي ترابها

- . و كان يقال ميلك إلى مولدك من كرم محتدك- . و قال ابن عباس لو قنع الناس بأرزاقهم قناعتهم بأوطانهم- لما اشتكى أحد الرزق- . و كان يقال كما أن لحاضنتك حق لبنها- فلأرضك حرمة وطنها- . و كانت العرب تقول- حماك أحمى لك و أهلك أحفى بك- . و قال الشاعر-

و كنا ألفناها و لم تك مألفا و قد يؤلف الشي ء الذي ليس بالحسن

كما تؤلف الأرض التي لم يطب بها

هواء و لا ماء و لكنها وطن

- . أعرابي- رملة حضنتني أحشاؤها و أرضعتني أحساؤها- . كانت العرب إذا سافرت- حملت معها من تربة أرضها ما تستنشق ريحه- و تطرحه في الماء إذا شربته- و كذلك كانت فلاسفة يونان تفعل- . و قال الشاعر في هذا المعنى-

نسير على علم بكنه مسيرنا بعفة زاد في بطون المزاود

و لا بد في أسفارنا من قبيصة من الترب نسقاها لحب الموالد

- . و قالت الهند حرمة بلدك عليك كحرمة أبويك- كان غذاؤك منهما و أنت جنين و كان غذاؤهما منك- . و من الكلام القديم- لو لا الوطن و حبه لخرب بلد السوء- . ابن الرومي-

و حبب أوطان الرجال إليهم مآرب قضاها الشباب هنالكا

إذا ذكروا أوطانهم ذكرتهم

عهود الصبا فيها فحنوا لذلكا

( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 20، ص 90 - 92)

شرح نهج البلاغه منظوم

[433] و قال عليه السّلام:

ليس بلد بأحقّ بك من بلد، خير البلاد ما حملك.

ترجمه

شهرى از شهرى ديگر بتو سزاوار نيست، و بهترين شهرها (براى زندگى و نشيمن گرفتنت) شهرى است كه تو را در بر گيرد (و وسائل آسايشت در آن فراهم باشد).

نظم

  • بشر را بر وطن باشد محبتدلش سير است اندر شهر غربت
  • كند ساز سفر را گر گهى سازدلش بر موطنش باشد به پرواز
  • ز هر شهريت نيكوتر شد آن شهركه از آسايشت باشد در آن بهر
  • ندارى اندران اندر درون غماساس زندگى در آن فراهم
  • در آن دورت همه خويش و بتاراندهمه اهلش بجانت دوستداراند
  • خوشى را اندران خرّم بهارىبدوش موطن پاكت سوارى
  • بلى حبّ وطن باشد زايمانوطن را دوستدار افتاده انسان
  • پيمبر رفت چون از مكّه بيرون درونى ريش بودش ديده پر خون
  • بمكّه از مدينه چون كه برگشتنهال عيشش از آن بارور گشت
  • ز جام عيش حق آنانكه مستندبجان خاك وطن را مى پرستند
  • حريم اهل بيت آمد چو ايرانخداوندا تو خود شو حافظ آن
  • بكن از هر بدى آنرا حراستبكن باطل ز خصمش هر سياست
  • چو ايران جايگاه شيعيان استاميرش مهدى صاحب زمان است
  • بحقّ قائم آل محمّدبكن بنيان ملك ما مسدّد
  • ز خصم ما دو دست زور برتاببكن هر نقشه اش را نقش بر آب

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 215 و 216)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
Powered by TayaCMS