غیرت 1

غیرت 1

غیرت (1)

جایگاه غیرت در قرآن و روایات:

مطرح کردن خشونت در اسلام

امروز می گویند

ارزش و ضدارزش

حضرت زینب(س)

غیرت (1)

یکی از فضائل اخلاقی در قرآن، غیرت دینی و یکی از رذائل اخلاقی بی غیرتی است. تفکیک بین مرز غیرت و بی غیرتی و این که اساساً غیرت چیست و در قرآن در چه مواردی به غیرت اشاره شده و غیرت چه قدر اهمیت دارد و جایگاه غیرت دینی در روایات و احادیث ما چیست؟ موضوعی است که به آن می پردازیم.

جایگاه غیرت در قرآن و روایات:

لَّئنِ لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فیِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فیِ الْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یجُاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا* مَّلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُواْ أُخِذُواْ وَ قُتِّلُواْ تَقْتِیلًا* سُنَّهَ اللَّهِ فیِ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلًا.(1)

رسول ما اگر منافق ها افرادی که نفاق دارند، دشمنان دین اند، و کسانی که در قلبشان مرض است، یعنی افراد لاابالی، بی بند و بار و افراد هوسران، وَ الْمُرْجِفُونَ فیِ الْمَدِینَهِ و آنهایی که در صدد ایجاد آشوب و بلوا و فساد در شهر هستند اگر این سه دسته دست از کارشان بر نداشتند، ما تو را امر می کنیم که بر علیه اینها اقدام کنی. این غیرت دینی است.

اگر ببینیم به دین دارد توهین می شود بی تفاوت باشیم؛ مسلمان نیستیم. اگر ببینم که به خدا دارد اهانت می شود و سکوت کنیم؛ انسان بی غیرتی هستم. بعضی ها می گویند شما چه کار دارید که فلانی کفر می گوید، اگر کفر دیگران را بشنویم و کاری از دستمان بر بیاید و نکنیم، باید در اسلام خودمان تجدید نظر بکنیم.

مطرح کردن خشونت در اسلام

کسانی بر این عقیده اند که اگر کسی مرتکب قتل شد، نباید او را کشت، زیرا با کشتن او مرتکب جنایت شده اید.

پیامبر اسلام(ص) تا آنجا که جا داشت با این منحرفین کنار آمد و با آنها مدارا کرد، خدا به پیامبر فرمود اگر منافقین دست از کارهایشان برنداشتند، تبعیت نکردند با اینها برخورد کن و از مدینه بران.

اگر دشمن از دیوار منزل شما بالا رود و بخواهد منزل شما را به یغما برد، می نشینید و به او نگاه می کنید به این می گویند آدم خوب یا برخوردمی کنید.

تمام قوانین اسلام در راستای کنترل خشونت است اگر ما امروز در جامعه اسلامی هم خشونت می بنیم به علت عمل نکردن به احکام اسلام است.

یکی از راهکارهای جامعه پاک داشتن، سالم سازی چهره جامعه است؛ اگر چهره اجتماع ما سالم نیست علل مختلفی دارد و افراد مختلفی مسئولند تا چهره جامعه سالم نشود.

نسبت به حجاب، نماز و اخلاق اسلامی باید غیرت دینی داشت، اصلاٌ منشأ اول غیرت، اول غیرتمند هستی، خدا ست، اولین غیور در نظام هستی پیغمبر است و پیامبر می فرماید: از من غیرتمندتر خدا ست. علت این که حلال را حلال کردند و حرام را حرام، غیرت خدا ست. خدا اگر می گوید عمل منافی عفت حرام است بر می گرد به غیرت الهی.

امروز می گویند

در اسلام آزادی نیست، اصلاً تعریف اسلام یعنی تسلیم خدا بودن. کسی که تسلیم خداست، آزاد از شیطان است. برخی فکر می کنند آزادی یعنی هر کاری دلتان می خواهد بکنید، هر فسادی را دلتان خواست انجام دهید. این عین اسارت است. آزادی در قالب دین یعنی تسلیم خدا بودن، آزاد از شیطان بودن. کسی که می گوید من آزاد از خدا هستم یعنی با خدا بیگانه ام و تسلیم شیطانم این محترم نیست؛ مسلمان جانش،مالش محترم است کسی که بر علیه مسلمین شیطنت می کند دیگر احترام ندارد.

حضرت یوسف(ع) پس ازآن ماجرهای که داشتند سر از زندان مصر درآورد قرآن می فرماید حضرت یوسف(ع) قبل از زندانی شدن این را گفت

قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْه(2)

خدایا زندان برای من بهتر از این کاری که زلیخا از من می خواهد است. این غیرت است خدایا حاضرم زندانی شوم ولی حاضر نیستم گناه کنم. حضرت یوسف(ع) زندانی شدن را به جان می خرد ولی بی غیرتی را نه

وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلین(3)

حضرت یوسف عرض می کند خدایا اگر کمک نکنی و کید آنها را از من دفع نکنی اینها بسیج شدند که من را به گناه بکشند، اگر مرا یاری نکنی و کید آنها را دفع نکنی من هم به اینها گرایش پیدا می کنم.

این نکته در این کلام است که انبیاء هم در پاکی خودشان وابسته به خدا هستند.

پیامبر و ائمه در دعاهایشان از خدا تقاضا می کردند پروردگارا! لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَدا خدایا به چشم بر هم زدن من را به حال خود رها نکن. یوسف با آن عظمت در آن امتحان سخت زلیخا سر بلند بیرون می آید به خدا عرض می کند که خدایا اگر دستم را نگیری من هم مثل آنها می شوم، من هم آلوده می شوم، من هم مثل آنها گمراه می شوم..

وَ لْیَضْرِبْنَ بخُِمُرِهِنَّ عَلیَ جُیُوبهِِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنیِ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنیِ أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِْ أُوْلیِ الْارْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُواْ عَلیَ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَ لَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یخُْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ (4)

خانمها وقتی راه می روند باید غیرتمندانه را بروند، با راه رفتنشان نظر نامحرمان را به خود جلب نکنند. قرآن می فرماید رسول ما به زنها بگو لَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ راه می روید طوری راه بروید که آنچه در پاهایتان است صدا بکند که مردها بفهمند زن دارد حرکت می کند.

ارزش و ضدارزش

امروز ارزش شده ضد ارزش، سلامت شده بیماری، بیماری شده سلامت. قرآن می فرماید به گونه ای باشید که کسانی که مرض دارند به شما طمع نکنند. در جای دیگر داریم حتی در صحبت کردن

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ(5)

طوری حرف نزنید که کسانی که در قلبشان مرض هست به شما طمع کنند. از این چند آیه قرآن استفاده می شود که مسلمان باید غیرت دینی داشته باشد.

اسلام می گوید غیرتمند عمل کنید اما معنای غیرت چیست، حد و مرزش کجا ست. چند روایت تقدیم کنم. اول معنای غیرت چیست غیرت یعنی دفاع شدید از عِرض، آبرو، مال،دین، مملکت، و آئین.

اسلام می فرماید صلح کردی به مسائل اسلامی اهمیت ندادی مسلمان نیستی.

مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُم (6)

از این رو غیرت یعنی دفاع شدید از مجموعه اماناتی که خدا به شما داده است.

امام صادق(ع) می فرمایند:

إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَکَ وَ تَعَالی- غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیُورٍ

خدا با غیرت است و با غیرت را دوست می دارد.

وَ لِغَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ: ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا.

امام صادق(ع) می فرمایند به خاطر غیرت خدا ست که خدا فواحش را حرام کرد. جای دیگر حضرت می فرماید:

إِذَا لَمْ یَغَرِ الرَّجُلُ، فَهُوَ مَنْکُوسُ الْقَلْب (7)

اگر مردی غیرت نداشت قلب او وارونه ست. اگر قلب کسی وارونه شد دیگر موعظه در آن اثر نمی کند.

رسول خدا (ص) فرمود:

کَانَ إِبْرَاهِیمُ غَیُوراً وَ أَنَا أَغْیَرُ مِنْهُ وَ جَدَعَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا یَغَارُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ.(8)

ابراهیم صلوات اللَّه علیه غیور بود و من از وی غیورترم خداوند دماغ مؤمنی را که غیور نباشد خرد می کند.(9) یعنی غیرت من از ابراهیم خلیل الرحمان بیشتر است. رسول الله می فرماید:

وَ اللَّهُ أَغْیَرُ مِنِّی (10)

خدا از من با غیرت تر است. و خدا انسان غیرتمند را دوست می دارد

آقا امام حسین (ع) روز عاشورا وقتی افتاد در گودی قتلگاه و این نامردها حمله کردند به طرف خیمه ها حضرت نگاهی کردند دیدند دشمن دارد به سمت زن وبجه ها هجوم می آورد، فرمودند:

وَیْلَکُمْ یَا شِیعَهَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ هَذِه (11)

وای بر شما ای پیروان ابوسفیان اگر به قیامت اعتقاد ندارید اگر دین ندارید مرد باشید. در زندگی غیرت داشته باشید تا من حسین هستم، به زن و بچه حسین دست درازی نکنید.

حضرت زینب(س)

در این چهل روز اسارت هیچگاه از گرسنگی، کتک خوردن، تازیانه خوردن، سرزنش کردن، پای برهنه دویدن بچه ها و شهادت گله نکرد. اما در دو جا حضرت زینب گله کرد یک در مجلس ابن زیاد و دیگری در مجلس یزید و هر دو جا برای حجاب بود گله زینب این بود یزید حیا نمی کنی ناموس خودت را پشت پرده نشاندی و دختران پیغمبر و امیرالمومنین در جلو نامحرم. آنچه آتش به دل زینب زده است حریم شکنی دشمن است. والا شهادت را حضرت زینب زیبایی می داند.

ابو عبیده حذّاء، از امام باقر (ع) نقل می کند که فرمود:

اسیرانی نزد پیامبر آوردند، او دستور داد که همه را بکشند ولی از میان آنها یک نفر را آزاد کرد. آن مرد گفت: ای پیامبر خدا، چگونه از میان آنها مرا آزاد کردی؟ فرمود: جبرئیل از سوی خداوند به من خبر داد که در تو پنج خصلت است که خدا و پیامبرش آنها را دوست دارند: غیرت شدید بر خانواده ات و سخاوت و اخلاق نیکو و راستگویی و شجاعت. چون آن مرد این سخن را شنید مسلمان شد و اسلام نیکویی یافت و همراه با پیامبر خدا (ص) به سختی جنگید تا شهید شد.(12)

حال کجا باید غیرت به خرج داد؟ در حدیث از امام صادق(ع) داریم آنجایی که جنبه ریب است غیرت به خرج دهید جایی که می بینید مسیر گناه است، باید غیرتمند بود اما بعضی تغایر به خرج می دهند یعنی زیاده روی می کنند. گاهی مواقع ما مرز غیرت را نمی دانیم، زیاده روی می کنیم. تغایر یعنی افراط در غیرت.

حضرت علی (ع) می فرماید:

إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ الْغَیْرَهِ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَهَ مِنْهُنَّ إِلَی السَّقَم.(13)

حسن جان بپرهیز از غیرت زیادی به خرج دادن در غیر جای خودش کسانی که تغایر به خرج می دهند سالم را بیمار می کنند. و فردی را که پاک است به گناه می اندازند.

  1. سوره احزاب، آیات 60-62.
  2. سوره یوسف،آیه 33.
  3. سوره یوسف،آیه 33.
  4. سوره نور، آیه 31.
  5. سوره احزاب،آیه 32.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی( ط- الإسلامیه)، ج2، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، نوبت چهارم، سال 1407 ق، ص164.
  7. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی( ط- دارالحدیث)، ج11، ناشر: دار الحدیث، نوبت اول، سال 1429ق،ص 229.
  8. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی( ط- الإسلامیه)، ج5، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، نوبت چهارم، سال 1407 ق، ص 536.
  9. طبرسی، علی بن حسن- عطاردی قوچانی، عزیز الله، مشکاه الأنوار، ترجمه عطاردی،ناشر: عطارد، نوبت اول، سال 1374 ش، ص 221.
  10. ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف،ج1، ناشر: خیام، نوبت اول، سال 1400 ق، ص223.
  11. ابن طاووس، علی بن موسی- فهری زنجانی، احمد، اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، ناشر: جهان، نوبت اول، 1348 ش، ص 120.
  12. ابن بابویه، محمد بن علی- جعفری، یعقوب،الخصال، ج1، ناشر: نسیم کوثر، نوبت اول، سال 1382 ش، ص411.
  13. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی( ط- الإسلامیه)، ج5، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، نوبت چهارم، سال 1407 ق، ص 537.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʃ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(3)

اویس کریم؛ در کتاب المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، با انتقاد از باب بندی های گذشته و ناقص دانستن آنها، مباحث نهج البلاغه را در 22 باب تقسیم نموده و هر یک چندین فصل دارد و هر فصلی دارای موضوعاتی است که مجموعاً 604 موضوع می شود. عناوین باب های آن چنین است: 1) العقل و العلم؛ 2) الاسلام و الایمان و الیقین و الشرک و الشک؛
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʆ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(6)

به مالک اشتر می نویسد:« و ایاک و الاستثمار بما الناس فیه اسوه» (نهج البلاغه، نامه ی 53)؛ مبادا هرگز در آن چه که با مردم مساوی هستی امتیاز خواهی! از اموری که بر همه روشن است غفلت کنی.
Powered by TayaCMS