حکمت 14 نهج البلاغه : روش برخورد با خويشاوندان

حکمت 14 نهج البلاغه : روش برخورد با خويشاوندان

متن اصلی حکمت 14 نهج البلاغه

موضوع حکمت 14 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 14 نهج البلاغه

14 وَ قَالَ عليه السلام مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الْأَبْعَدُ

موضوع حکمت 14 نهج البلاغه

روش برخورد با خويشاوندان

(اخلاقى، اجتماعى)

ترجمه مرحوم فیض

14- امام عليه السّلام (در اينكه خداوند بى ياران را كمك ميكند) فرموده است

1- كسيرا كه خويشان بسيار نزديك (مانند برادر و عمو و دائى) رها كنند بيگانه بسيار دور براى (يارى و كمك) او خواهد رسيد (خداوند كسانى را مى گمارد كه او را تنها نگذارند).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1094)

ترجمه مرحوم شهیدی

14 [و فرمود:] آن را كه نزديك واگذارد، يارى دور را به دست آرد.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 362)

شرح ابن میثم

9- و قال عليه السلام

مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الْأَبْعَدُ

المعنى

أى قدّر. و أراد أنّ اللّه سبحانه جعل لكلّ شي ء سببا يجب معه و به. و لمّا كانت منافع الإنسان و ضروراته في الأغلب يقوم بها من كان أقرب إليه من أهله و عشيرته و لم يجب في الحكمة أن لا يكون له نفع له إلّا من جهتهم لا جرم أنّهم إذا ضيّعوه و أهملوه لابدّ أن يقدّر اللّه له من يقوم بمصالحه و معاونته ممّن هو أبعد عنه.

( شرح نهج البلاغه ابن میثم ج 5 ص 246)

ترجمه شرح ابن میثم

10- امام (ع) فرمود:

مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الْأَبْعَدُ

ترجمه

«هر گرفتار بلا را نبايد سرزنش كرد».

شرح

گرفتارى گاهى دينى و گاهى دنيوى و گاهى در هر دو مورد است، و به هر تقدير، گاهى سبب گرفتارى از جانب خود انسان است مانند جهل بسيط و يا جهل مركّب و گاهى به سبب ديگرى است كه مقدّر شده و معلوم و يا نامعلوم مى باشد. افرادى به خاطر گرفتاريشان قابل سرزنشند كه وسايل گرفتارى يا مقدارى از آن، از جانب خودشان باشد، مانند گرفتارى به علّت دوستى با بدكاران و نظاير آن. اين در صورتى است كه ما لفظ را به همان معناى ظاهرى اش حمل كنيم، و احتمال دارد مقصود امام (ع) اين باشد: سرزنش با هر گرفتارى، سودمند نيست.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 418)

شرح مرحوم مغنیه

13- من ضيّعه الأقرب أتيح له الأبعد.

المعنى

لا تيأس إذا أصابك شر من الأقارب و الأرحام فأبواب الخير و النجاح عند اللّه لا يبلغها الإحصاء، فإن أغلق دونك باب منها فتح اللّه عليك ما هو خير و أجدى.. و من توكل عليه كفاه حتى و لو كاد له أهل السموات و الأرض و من بينهن.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 225)

شرح شیخ عباس قمی

260- من ضيّعه الأقرب أتيح له الأبعد. أي من ضيّعه و خذله قومه و أهله قدّر لمنفعته و معونته الأبعد، فإنّ الإنسان قد ينصره من لا يرجو نصره و إن أهمله أقربوه و خذلوه، فقد تقوم به الأجانب من الناس، و قد وجدنا ذلك في حقّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، ضيّعه رهطه من قريش و خذلوه، و تمالئوا عليه، فقام بنصره الأوس و الخزرج، و هم أبعد الناس نسبا منه، لأنّه من عدنان و هم من قحطان.

و قامت ربيعة بنصر أمير المؤمنين عليه السلام في صفّين، و هم أعداء مضر الذين هم أهله و رهطه.

و قامت الخراسانيّة- و هم عجم- بنصر الدولة العبّاسيّة، و هي دولة العرب.

( شرح حکم نهج البلاغه، ص 205 و 206)

شرح منهاج البراعة خویی

الثالثة عشرة من حكمه عليه السّلام

(13) و قال عليه السّلام: من ضيّعه الأقرب أتيح له الأبعد.

اللغة

(ضيّع) الشي ء: أهمله أهلكه فقده، (تاح) توحا له الشي ء: تهيّأ- المنجد- .

الاعراب

اتيح مبنيّ للمفعول من أتاح يتيح، و الأبعد نائب الفاعل مرفوع.

المعنى

كلّ موجود له أثر و يترتّب عليه غرض في نظام التكوين، فالموجودات كلّها كلمات اللَّه و ليس في كلماته كلمة مهملة من الذرة إلى الدّرة، و كلّ فرد من أفراد الانسان عضو في عالم الكون و جزء مؤثّر في الاجتماع البشري أيّا من كان من عامل و زارع و تاجر و عالم و وصيّ و نبيّ، فنظام الخلقة يقتضى ظهور ماله من الأثر بماله من الاستعداد و الثمر، و ينبغي أن يثمر كلّ موجود في محيط وجوده و كلّ إنسان في عشيرته و أقربائه، و لكن يشترط أن يكون المحيط مستقبلا لذلك و الأقرباء مستعدّون للاستفادة من هذا الفرد، فان رفضوه و طردوه يهيّأ له مناخا يثمر فيه و يؤثّر أثره.

و في هذه الجملة إشارة و عتاب إلى قريش في مكّة حين ضيّعوا النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله و طردوه و لم يستفيدوا من مقام نبوّته و لم ينصروه في بثّ دعوته، فاتيح له من قبائل أوس و الخزرج الأبعداء أن ينصروه و يأزروه حتى بثّ دعوته و استكمل رسالته.

و إلى قريش و أتباعهم في المدينة حيث رفضوا ولايته و إمامته بعد وفاة النّبيّ صلّى اللَّه عليه و آله و تركوه فاتيح له أنصار من الموالى و سائر العرب حتى بثّ دعوته و أظهر إمامته في الجمل و صفّين، و بثّ تعاليمه العالية في الكوفة بين أظهر سائر الملل.

الترجمة

  • هر كه را نزديكانش بدور اندازند بيگانگانش سر رسند و بنوازند.
  • هر كه خويشان را ز دست دهند بر سر دست، ديگران ببرند

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص29و30)

شرح لاهیجی

(30) و قال عليه السّلام من ضيّعه الأقرب أتيح له الأبعد يعنى و گفت امير المؤمنين عليه السّلام كه كسى كه ضايع ساخت او را كسانى كه نزديكترند مقدّر مى شود از براى اعانت او كسانى كه دورترند نيست

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 293)

شرح ابن ابی الحدید

15: مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الْأَبْعَدُ إن الإنسان قد ينصره من لا يرجو نصره- و إن أهمله أقربوه و خذلوه- فقد تقوم به الأجانب من الناس- و قد وجدنا ذلك في حق رسول الله ص- ضيعه أهله و رهطه من قريش و خذلوه و تمالئوا عليه- فقام بنصره الأوس و الخزرج- و هم أبعد الناس نسبا منه لأنه من عدنان و هم من قحطان- و كل واحد من الفريقين لا يحب الآخر حتى تحب الأرض الدم- و قامت ربيعة بنصر علي ع في صفين- و هم أعداء مضر الذين هم أهله و رهطه- و قامت اليمن بنصر معاوية في صفين و هم أعداء مضر- و قامت الخراسانية و هم عجم بنصر الدولة العباسية- و هي دولة العرب- و إذا تأملت السير وجدت هذا كثيرا شائعا

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 18 ، صفحه ى 118)

شرح نهج البلاغه منظوم

[14] و قال عليه السّلام:

من ضيّعه الأقرب أتيح له الأبعد

ترجمه

آن كس را كه خويشانش خوار و از دستش بگذارند يارى آن كس كه دورتر است برايش مقدّر مى شود.

نظم

  • هر آن كس را كه خيل خويش و اقوامبراى ياريش ننمايد اقدام
  • ز جاه و آبروى وى مدافعنباشند و را سازند ضايع
  • براى يارى وى ذات داوركند قومى ز دوران را مقرّر
  • تو اى آن كس كه قوم و خويش دارىبكن از قوم و خويش خويش يارى
  • رحم را بايدت كردن مراعات بود قطع رحم را در پى آفات
  • دلت از دست خويشى گر كه رنجيدور از وى خاطرت آزردگى ديد
  • به آب مهر و لطف آن گرد مى شوى بدلگرمى بدان دلسرد كن روى
  • صفا و مهر چون خويش از تو بيندكجا بيگانگى را ره گزيند
  • از اين اندرز اگر كس رخ بتابد بگيتى لذّت از خويشى نيابد
  • بدور افتد ز قوم و خويشاوندكند با خويش وى بيگانه پيوند

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص 21)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

بگذار وقایع گذشته، دلیل و راهنمای تو در وقایع آینده و نیامده باشد که امور، همیشه به هم شبیه اند. از مردمی نباش که موعظه سودی به حالشان ندارد
دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

و دلهايشان به جانب تو در غم و اندوه. اگر تنهايى آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونسشان شود، و اگر مصائب به آنان هجوم آرد به تو پناه جويند، زيرا مى دانند زمام

پر بازدیدترین ها

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

بگذار وقایع گذشته، دلیل و راهنمای تو در وقایع آینده و نیامده باشد که امور، همیشه به هم شبیه اند. از مردمی نباش که موعظه سودی به حالشان ندارد
عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

بدان همان کسی که گنج های آسمان و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده است و اجابت آن را نیز تضمین نموده، به تو امر کرده از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بین تو و خودش کسی قرار نداده که حجاب و فاصله باشد، تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و مانعت نشده .
Powered by TayaCMS