حکمت 71 نهج البلاغه : ضرورت ياد مرگ

حکمت 71 نهج البلاغه : ضرورت ياد مرگ

متن اصلی حکمت 71 نهج البلاغه

موضوع حکمت 71 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 71 نهج البلاغه

71 وَ قَالَ عليه السلام نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ

موضوع حکمت 71 نهج البلاغه

ضرورت ياد مرگ

(اخلاقى)

ترجمه مرحوم فیض

71- امام عليه السّلام (در نزديكى مرگ) فرموده است

1- نفس كشيدن مرد گام او است بسوى مرگ خود (زيرا هر نفس از عمر او كم كرده و به مرگ نزديك مى نمايد مانند گام برداشتن كه شخص را به مقصدش نزديك مى گرداند).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1118)

ترجمه مرحوم شهیدی

74 [و فرمود:] آدمى با دمى كه برآرد گامى به سوى مرگ بردارد.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 371)

شرح ابن میثم

66- و قال عليه السّلام:

نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ

المعنى

استعار للنفس لفظ الخطا باعتبار أنّه على التعاقب و التقضّي فهو مقرّب من الغاية الّتي هى الأجل كالخطا المتعاقبة الموصلة للإنسان إلى غايته من طريقه.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 275)

ترجمه شرح ابن میثم

66- امام (ع) فرمود:

نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ

ترجمه

«هر دم انسان به منزله گامى به سوى مرگ است».

شرح

كلمه خطا (گام) را از آن رو استعاره براى دم زدن، آورده است كه دم نيز پياپى است و تا دمى پايان نيابد، دم ديگر برنيايد، پس در نتيجه دم، آدمى را به پايان عمر يعنى مرگ نزديك مى سازد همان طورى كه گامهاى پياپى انسان را به پايان راه خود مى رساند.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 467)

شرح مرحوم مغنیه

72- نفس المرء خطاه إلى أجله.

المعنى

كل نفس من أنفاسك يدفع بك الى حفرة موحشة مظلمة، و يعظك قائلا بلسان الحال: أنت الآن على ظهر الأرض ضيف مؤقت، و غدا في جوفها، و هو مقرك الأخير، فانسجم مع نفسك، و تزود من دار الضيافة لدار القرار.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 257)

شرح شیخ عباس قمی

347- نفس المرء خطاه إلى أجله. استعار للنفس لفظ الخطا باعتبار أنّه على التعاقب و التقضّي، فهو مقرّب من الغاية الّتي هي الأجل كالخطا المتعاقبة الموصلة للإنسان إلى غايته من طريقه.

( شرح حکم نهج البلاغه شیخ عباس قمی، ص253)

شرح منهاج البراعة خویی

السبعون من حكمه عليه السّلام

(70) و قال عليه السّلام: نفس المرء، خطاه إلى أجله.

اللغة

(النفس) مصدر ج: أنفاس (الخطوة) ج: خطى و خطوات: ما بين القدمين عند المشي- المنجد.

المعنى

التنفس شغل دائم للانسان الحىّ لا يخلو منه فى حال من الأحوال قياما و قعودا، و يقظة و نوما، صحيحا كان أم مريضا، و مع ذلك كان ألذّ ما يتناوله من الحوائج و أروح و أخفّ، و قيل: صعوده يمدّ الحياة، و نزوله يفرح الذات، و لكنه خطوة نحو الممات.

الترجمة

هر دمى بسوى مرگ قدمى است.

  • هر دم كه بر آورى تو گامى برداشته اى بسوى مردن

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص109)

شرح لاهیجی

(94) و قال (- ع- ) نفس المرء خطأه الى اجله يعنى و گفت (- ع- ) كه نفس زدن مرد كام زدن او است بسوى مرگ او زيرا كه در هر نفس زدن نزديك شود بمرگش

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 297)

شرح ابن ابی الحدید

72: نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ وجدت هذه الكلمة منسوبة إلى عبد الله بن المعتز- في فصل أوله الناس وفد البلاء و سكان الثرى- و أنفاس الحي خطاه إلى أجله و أمله خادع له عن عمله- و الدنيا أكذب واعديه و النفس أقرب أعاديه- و الموت ناظر إليه و منتظر فيه أمرا يمضيه- فلا أدري هل هي لابن المعتز- أم أخذها من أمير المؤمنين ع- . و الظاهر أنها لأمير المؤمنين ع فإنها بكلامه أشبه- و لأن الرضي قد رواها عنه و خبر العدل معمول به

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 18 ، صفحه ى 221)

شرح نهج البلاغه منظوم

[73] و قال عليه السّلام:

نفس المرء خطاه إلى أجله.

ترجمه

هر نفسى كه مرد مى كشد، گامى است كه بسوى مرگ مى نهد.

نظم

  • نفس هر دم كه مرد از دل برآردقدم در راه مردن مى گذارد
  • هر اندازه برآيد از درون دمهمان اندازه گردد عمر ما كم
  • چو دور دم زدن آيد باتمام بسوى مرگ باشد آخرين گام

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص81)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

بگذار وقایع گذشته، دلیل و راهنمای تو در وقایع آینده و نیامده باشد که امور، همیشه به هم شبیه اند. از مردمی نباش که موعظه سودی به حالشان ندارد
دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

و دلهايشان به جانب تو در غم و اندوه. اگر تنهايى آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونسشان شود، و اگر مصائب به آنان هجوم آرد به تو پناه جويند، زيرا مى دانند زمام

پر بازدیدترین ها

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

بگذار وقایع گذشته، دلیل و راهنمای تو در وقایع آینده و نیامده باشد که امور، همیشه به هم شبیه اند. از مردمی نباش که موعظه سودی به حالشان ندارد
عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

و دلهايشان به جانب تو در غم و اندوه. اگر تنهايى آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونسشان شود، و اگر مصائب به آنان هجوم آرد به تو پناه جويند، زيرا مى دانند زمام
Powered by TayaCMS