مومن وصديق در كتب اهل سنت

مومن وصديق در كتب اهل سنت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین

مومن وصدیق در کتب اهل سنت

رسید قضیه ی مرسلین به این آیه ی کریمه: قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ، بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ، این قضیه، قضیه ی صاحب آل یاسین است. سه مؤمن در روزگار پیدا شده که مثل و مانند آنها نبوده و نخواهد بود؛ یکی مؤمن آل یاسین است. این همان مردی است که خدا در قلب قرآن[سوره یاسین] از او یاد می کند: وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ؛ این همان مردی است که در راه پروردگار کاری کرد که این آیه ی بهت انگیز در شأن او نازل شده، وقتی ایمانش را ابراز کرد و آن دو نفر را کمک کرد که آن کمک فوق تصور ماست،- چون در قرآن غیر از عبارات، اشاراتی است و لطایفی است- فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ ، مطلب در ناحیه ی این مرد به قدری مهم است که خدا می فرماید: آن دو را معزز کردیم به این سومی، بعد وقتی او را بردند پیش ملک، گفتند: چرا ایمان به این دو آوردی؟ بعد جوابی که داد: وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي.

بعد که این جواب را داد، آماده شدند یک امت. این استقامت است در راه خدا؛ بعد جزا هم همان است. کشتند او را، اما چه نحوه؟ انداختند روی زمین، یک قوم آمدند، تقرباً به اصنام شان لگدمالش کردند. به این زجر جان داد، رمقی هم که بود، سوزاندند.

این کار او، اما جزا: قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ؛ داخل بشو در بهشت. برزخ طی نکرده، به جنت راه یافت. قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ. حالا مقام چه مقامی است؟ ما کوچکتر از این هستیم که درک کنیم. قالَ يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُون؛ ای کاش! قوم من می دانستند که در مقابل، خدا با من چه کرد. - کار برای او بکنید؛ شما به اندازه ی خود کار می کنید اما جزای او به فضل لا یتناهی است. افسوس! که عمر گذشت و نه علمی و نه عملی...- قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُون بِما غَفَرَ لي رَبِّي- مهم این جمله است- وَجَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمين ؛ مرا قرار داد از مکرمین. مکرمین کیان اند؟ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْل وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون. یک بشر چه کرد که به این جا رسید.

درّ المنثور- کسی که امام اهل حدیث، ادب، تاریخ، عند العامه است جلال الدین سیوطی- چند روایتی اینجا نقل می کند، یک قسمت را مناقشه می کند به ضعف سند، یک قسمت که اسناد را بی نقاش آورده در ذیل این آیه، کاشف از حقایقی است.

متن حدیث آن هم به طرق عامه با انتخاب او این است: وأخرج ابن عدي وابن عساكر : ثلاثة ... ثلاثة ما كفروا بالله قط، دامن آنها به کفر هرگز آلوده نشد. مؤمن آل ياسين ، این فحل که گفت: يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُون لم یکفر بالله قط، آن هم در محیط سراسر کفر. دوم: آسیة امرأة فرعون. همان گوهری که خدا در قرآن او را مَثَل برای اهل ایمان قرار داد. سوم: علی بن ابی طالب.

وأخرج البخاري في تاريخه عن ابن عباس، قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : الصديقون ثلاثة . این نص کلام این امام عامه است از خود رسول: الصدیقون ثلاثة. معلوم می شود مراتب در صدیق، به تشکیک اعلا مرتبه، منحصر است در این سه؛ این سه صدیقی که در قله ی مقام صدیقیت اند: حزقيل مؤمن آل فرعون ، وحبيب النجار صاحب آل ياسين ، وعلي بن أبي طالب.

آنچه که فصل الخطاب است، این حدیث سوم است. افضل از کل شدند این سه در اوج ایمان که لم یکفر بالله قط، در اعلا مرتبه ی صدیقیت، ولی باز از بین این سه کی افضل است؟ واقعا این روایات و این ناقلین و این جور حقایق مکتوم!!!.

وأخرج أبو داود وأبو نعيم وابن عساكر والديلمي عن أبي ليلى قال : قال رسول الله -صلى الله عليه وآله- : الصديقون ثلاثة : حبيب النجار مؤمن آل ياسين ، الذي قال : يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ وحزقيل مؤمن آل فرعون الذي قال: أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ

خصوصیت این روایت، تعدد سند است از طرق عامه. بیان صدیقیت این سه است با اشتمال بر وصفی که به این مقام آن دو رسیدند و سومی. سومی کیست؟ وعلي بن أبي طالب وهو أفضلهم.

این جا است که اگر نبود الا این، آن قرآن و این سنت یکفی برای جمیع امت. رساند رسول خدا اهل ایمان را به آخر درجه؛ بعد در آن درجه باز به آخر مرتبه ی صدیقیت، باز در آن جا رساند به آخر مرتبه، ثابت کرد که کلی، منحصر است در یک فرد، و آن فرد علی بن ابی طالب است؛ وهو افضلهم.

آن کس که پنهان کرد و منشأ ضلال شد، معاویه بود. چه کرد؟ آن ذخائر مملکت اسلام صرف شد که همه ی این فضائل، مکتوب[بود]، بعد رسید به جایی که از بیت المال مسلمین، داد مبالغی به محدثین؛ این حدیث را جعل کردند: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه ، این آیه در شأن ابن ملجم است. کار به این جا رسید. ریشه ی احادیث عامه هم از این جا روشن می شود. او[معاویه] بود که کُشت کسی[حجر بن عدی] را که کفر و الحاد هر دو دست به دست هم دادند و قبر او را در دمشق ویران کردند.

این ها حقایقی است که باید به عالم برسد. ابن اثیر کسی که بزرگ شخصیت علمی، رجالی نزد جمیع مذاهب است. این مرد این مطالب را نقل می کند. می گوید: معاویه وارد شد بر عائشه، سلام کرد، عائشه به او پرخاش کرد، گفت: ای معاویه! چرا کشتی حجر بن عدی را؟ گفت: یا ام المؤمنین! کشتم او را برای مصلحت اسلام. عائشه به معاویه - به نقل ابن اثیر در أسد الغابه- گفت: کشتی کسی را که پیغمبر فرمود: کشته می شود حجر بن عدی و اصحابش، آن کسانی که مصلین و عابدین لله اند، و خدا به قتل حجر بن عدی غضب می کند و تمام اهل آسمان. این چه مردی است؟!

از طرق شیعه امروز هیچ نقل نخواهم کرد، فقط از عامه، آن هم از محکم ترین سند. مطلب به این جا رسید: آیا وهابیت سعودی قدرت دارد جواب این عمل را بدهد با این مطالب؟ وقتی خبر قتل حجر به عبد الله بن عمر رسید، در بازار صیحه زد. حجر بن عدی این است.

قبر چه کسی ویران شد؟ بر خلاف فتوای ابو حنیفه، مالک، شافعی، ابن حنبل ، بر خلاف اجماع چهار مذهب، این قبر چرا به هم خورد؟ آن هم چه مقامی است؟ عامل معاویه!... عامل معاویه در خراسان خبر قتل حجر به او رسید، همان جا دست بلند کرد به آسمان، گفت: پروردگارا! بعد از قتل حجر اگر خیر من در این است که من را ببری، الآن جان من را بگیر. از مجلس بر نخواست تا جنازه اش بیرون آمد.

اهانت به چه کسی کردید؟ الحاد و کفر امروز دست به دست هم داده، برای فشار بر شیعیان. کسی قبرش در دمشق، در عذرا دمشق، مورد اهانت واقع شد که نص کلام ابن اثیر این است: وکان مجاب الدعوة، دعای او از درگاه خدا رد نمی شد.

آن کسی که افضل آن ها است، تربیت شدگانش اینان اند. حجر بن عدی دست پرورده ی کیست؟ شاگرد مکتب کیست؟ این همان کسی است که روز بیستم رمضان وقتی آمد کنار بستر[امیرالمؤمنین علی علیه السلام]، بعد دید آن شمشیر چه کرده، شمشیری که بر فرقی وارد شد که جبرئیل گفت: تَهَدَّمَتْ وَاللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى  وقتی چشمش افتاد... - این کلام خیلی مهم است- فیا أسفی... این، کنار بستر افضل الصدیقین این شعر را خواند حجر بن عدی:

فيا أسفی على المولى التقي أبو الأطهار حيدرة الزكي

چشم باز کرد یک نگاهی به حجر کرد، فرمود: كيف لي بك اذا دعيت إلى البرائة منّي؟ چه خواهی کرد آن روزی که تو را بخواهند، بگویند: از علی بیزار باش. قال: واللّه يا أمير المؤمنين! لو قطعت بالسّيف إربا إربا و اضرم لى النّار، اگر با شمشیر قطعه قطعه بشوم، آتش روشن کنند، مرا در آن آتش بسوزانند، دست از تو بر نمی دارم، از تو تبری نمی کنم، لآثرت ذلك على البراءة منك. یک دعایی برای او کرد که عقل مبهوت است، فقال: وفّقت لكلّ خير يا حجر! کسی در عالم به این مقام رسیده: وفّقت لکلّ خیر، هیچ خیری نماند مگر تو به آن موفق شوی، جزاك اللّه خيرا عن أهل بيت نبيّك. این مرد به کجا رسید؟

ختم کلام این است شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند. این هم عمل.

ختم کلام این جمله ابن اثیر است: وكان مُجَاب الدَّعْوَة، دست او به هر دعایی بلند می شد رد نمی شد. همچو قبری خراب شد.

فردا شب لیلة الرغائب است، شب جمعه اول رجب. مؤمنین در مساجد دعا کنند: خدا شر این ملحدین و آن کفار را از شیعیان سوریه، از شیعیان بحرین، قطع کند؛ و امروز وظیفه همه دعا برای نجات شیعه سوریه و بحرین است.

خدایا به پهلوی شکسته فاطمه زهرا [سلام الله علیها]، به سوز قلب علی مرتضی [علیه السلام]، کنار قبر صدیقه کبری شیعیان دنیا را از شر کفار و ملحدین خلاص کن.

جدیدترین ها در این موضوع

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

بگذار وقایع گذشته، دلیل و راهنمای تو در وقایع آینده و نیامده باشد که امور، همیشه به هم شبیه اند. از مردمی نباش که موعظه سودی به حالشان ندارد
دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

و دلهايشان به جانب تو در غم و اندوه. اگر تنهايى آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونسشان شود، و اگر مصائب به آنان هجوم آرد به تو پناه جويند، زيرا مى دانند زمام

پر بازدیدترین ها

دعا در نهج البلاغه

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
خدایا! ببخش!

خدایا! ببخش!

به آن نديدى. الهى! آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش! الهى! اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل
دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
Powered by TayaCMS