جلسه دوازدهم استاد هادی پور (زید عزه)
* ویژگی های جذابیت
رویکرد ما در مسأله جذابیت تدریس چهار ویژگی دارد که جذابیت های دیگری که در روش های کلاسداری تا به الآن مطرح شده معمولا این چهار ویژگی را ندارند. این چهار ویژگی؛ 1. جذابیت بی اقتضاء است، 2- بدون امکانات بودن است، 3- جذابیت درون محتوایی، 4- جذابیت متنوع.
جذابیت بی اقتضاء، جذابیتی هست که در بطن و ماهیت خودش اقتضاء شادی و غم ندارد.
مثال کاربردی
بعضی از روش های جذابیتی که اساتید دیگر در کلاس داری هایشان تدریس می کنند در ماهیت خودش یک اقتضاء شادی آوری دارند. مثلا معمولا شما وقتی می خواهی یک مسابقه شاد راه بیندازی عنصر و عامل جذاب سازی که در این روش کلاسداری استفاده می کنید مثلا عنوان کتاب هست ولی مسابقات به نوعی ماهیت شادی دارند. اگر در محرم تبلیغ رفتید کمی استفاده از آن ها شاید با فضای غم آلود محرم تناسب خوبی نداشته باشد یا اگر نگوییم هفتاد درصد، ولی50٪ مناسبت هایی که ما در آن برنامه اجرا می کنیم نوعی اقتضاء غم (مصادف با شهادت های اهل بیت علیهم السلام ) دارند و لذا اقتضاء جلسات این است که قدری غم وجود داشته باشد. ولی ما در فرمول هایمان نشاط نداریم و لذا در جلساتمان اقتضاء شادی یا غم ندارند. پس هم در جلسه شادی و غم بخواهی برنامه اجرا کنی جذابیتش را دارد. پس یک ویژگی جذابیت بی اقتضاء بودن است که اهمیت دارد.
خیلی از جذابیت هایی که از طرف اساتید سفارش می شود امکانات لازم دارد ولی در خیلی جاها امکانات اولیه نیست، حتی شاید جایزه مسابقه ها را نتوان داد. پس جذابیت باید با سخن شما ایجاد شود و چون با سخن ایجاد می شود امکانات ویژه ای نیاز ندارد. شما اگر در کلامتان کار کنید که جذابیت داشته باشد گاهی بیشتر از تصاویر و مسابقه اثر می گذارد.
3- جذابیت درون محتوایی
سوم جذابیت درون محتوایی است. یعنی گاهی اوقات در جذابیت هایی کلاسداری مسائلی مطرح می شود که اگر بخواهید جذابیت را به کار بگیرید باید از بحث خارج شوی. مثل این که در کلاس نیم ساعت درس می دهی و صحبت می کنی بعد می گویی بچه ها خسته شدید؟ چند دقیقه سرگرمی داشته باشید. این چند دقیقه سرگرمی، شما را از موضوع بحث خارج می کند و خیلی وقت ها این زمانی که شما صرف جذابیت می کنی در مسیر و طول هدف شما نیستند. از بحث بیرون می آیی چند دقیقه جذاب سازی می کنی و بعد به بحث برمی گردی. این بد نیست ولی اگر ما شیوه جذاب سازی داشته باشیم که بدون بیرون آمدن از موضوع همین جور که موضوع را دنبال می کنیم جذاب سازی هم بکنیم بهتر می شود. ما در این سیستم که کار می کنیم می گوییم می گوییم نیازی نیست در بیرون از مطلب کلاس جذابیت ایجاد کنید، در همان مسیری که راجع به آن صحبت می کنی بگونه ای صحبت کن که جذابیت هم ایجاد بشود.
چهارمین ویژگی؛ جذابیت متنوع است. یعنی ویژگی چیزی که ما به آن می پردازیم این است که شما می توانید جذابیت متنوعی را ایجاد کنید. کسانی که در جذاب سازیشان مسلط به مسابقه هستند درست است که می شود مسابقه های متنوعی برگزار کرد ولی بالاخره مسابقه است یعنی شما مدتی وقتی برنامه اجرا می کنی چند بار به جایی سفر می کنی اولا همه اش دارید مسابقه اجرا می کنید شکل هایش را عوض می کنی آن هم جذاب است اما طبیعی است که بدانید در این سیستم مسابقه شما دارید از هیجان مخاطب و حس رقابتش و از این ها استفاده می کنید بالاخره این هیجان و حس رقابت خوب است جذاب هم هست اما اگر شما بتوانید از عناصر متعدد جذابیت استفاده کنید تنوع جذابیت ایجاد کردید.
مثال کاربردی
شما وقتی فیلم نگاه می کنید اگر پنج تا فیلم بزن بزن و پرهیجان و اکشن نگاه کنید پنجمی را که نگاه می کنید خسته می شوید می گویید شورش را درآورده است. فیلم اولی شاید جالب باشد ولی پنجمی خسته کننده می شود. ولی شما اگر فیلم هیجانی ببینید پشت سرش یک فیلم عاطفی و عاشقانه، پشت سرش هم فیلم تخیلی باشد خسته نمی شوید چون تنوع جذابیت وجود دارد. در این نوع روش کلاس داری هم ما از عناصر مختلف فرمول درست می کنیم که یکی از ویژگی هایش این است که شما برای هر جلسه به اقتضاء آن جلسه فرمول جدید و خاصی را انتخاب می کنید و جذابیت از سنخ خاصی را پدید می آورید و همین موجب می شود که مخاطبین احساس می کنند که حاج آقای فلانی همیشه جذاب است و جذابیت هایش یک جور نیست. یعنی هر چند جلسه یک بار مدل جذابیت کلاس شما متفاوت می شود و این خود یکی از ویژگی های این مدل جذابیت است.
معما که طرح می کنی خودت که جواب نمی دهی باید ببینی که کی جواب می دهد پس نوعی سبقت گرفتن در در پاسخ دادن هست آن معما با اینکه سه نفر را بیاوری نخ آویزان کنی سیب بخورند یا اینکه بگویی این نخ را بردارید و...همة سنخیت در مسابقه است این را بگذارید بغل چیزی که من می گویم که سنخ جذابیت شما یک وقتی عشق است اینکه بحث عاشقانه است جذاب است گاه سنخش تخیل است گاه اعجاب است و مسائل جنسی و گاهی و...این ها انواع جذابیت را ایجاد مي کنند. خوب است بدانیم اینکه آنجا یاد می گیریم چه امتیازاتی دارد اینکه اینجا یاد می گیریم چه امتیازاتی؟ مسابقه یکی از امتیازاتش که این بحث ما ندارد چون مسابقه یک نوع مشارکت فیزیکی ایجاد می شود که در این شیوة ما وجود ندارد. اما مسابقه ای که شما 3 -4 نفر را می آوری اینجا و با آنها برنامه اجرا می کنی خود این یک امتیازی دارد که میاند تو جریان و بچه ها رفقایشان اینجا هستند این شادی ایجاد مي کند که شیوة ما ممکن است ایجاد نکند هر کدام یک امتیازی دارد شما هر دو را یاد بگیرید ویژگی هایش را هم بدانید و به موقع از هر کدام درست استفاده کنید. غرض این است که چون این بحث را می گوییم امتیازات و ویژگی هایش را هم گفته باشیم. این از بحث امتیازات این شیوة جذابیت.
نکته: از سن دبیرستان به بالا قدری مسابقه های این چنینی امکان برگزاری اش کم می شود. اقتضاء اینکه ما بالای دبیرستان صحبت می کنیم اینکه جذابیت ها متناسب با سن دانش آموز و کلاس باشد.
* عنصر اول؛ عنصرعشق
یکی از عناصر جذابیت بحث عشق است که عنصر عشق در قرآن و روایات استفاده شده و اگر شدید پررنگ نباشد کمرنگ هم نیست.
مثال کاربردی
خدای متعال نمونه هایی از جاهایی که با محبت با مخاطب صحبت کرده یکی در بحث محبت خدا به بنده هایش است. خدای متعال با بنده هایش خیلی با محبت سخن می گوید. مثلا خدای متعال می فرماید: «یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم»[1]. خدای متعال بعضی جاها بگونه ای سخن می گوید که تا مخاطب عاشق نباشد نمی فهمد، نمی گیرد. «کلوا واشربوا ولا تسرفوا»[2]. بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید. اسراف گناه کبیره است. خدای متعال می فرماید اسراف نکنید گناه کبیره نکنید. قاعدتا خدا وقتی می گوید این گناه کبیره است یعنی مغضوب من است شما حتما ترکش کنید و مرتکب نشوید. وقتی می گویم اسراف نکن پشت سرش باید انذار کنم.
مثال کاربردی
مثلا پدری به پسرش می گوید پسرم ببینم سیگار کشیدی من می دانم و تو، یکجور می زنم که... نزد پدر سیگار کشیدن گناه کبیره ای است که وقتی می گوید تهدید جانانه می کند. خدای متعال هم می فرماید: اسراف نکنید. اگر اسراف کنم چه می شود؟ خدا در ادامه اش می فرماید: اگر اسراف کنی دوستت ندارم. اگر بشود کسی که مخاطب این آیه است عاشق باشد خوب می فهمد این تهدید خدا از بزرگترین تهدیدهای خدا برای آدم عاشق است. هیچ تهدیدی بزرگتر از این نیست که معشوقش آدم بگوید دیگر دوستت ندارم. لذا بعضی از آیه ها برای آدم های عاشق است که کم هم نیستند. خدا در آیه دیگری می فرماید: «ان الله یحب المحسنین ان الله لایحب الظالمین»[3]. خدا دارد با مخاطبینش با حب سخن می گوید بحث عاشقانه و محبتی است. این یکی از رویکردهایی است که در آن محبت وجود دارد.
یک رویکرد دیگر بحث داستان عاشقانه است که در قرآن هم آمده است. قرآن داستان یوسف و زلیخا و محبت هایشان را جوری مطرح کرده که معلوم است داستان عاشقانه است و زلیخا خیلی علاقه مند هست. این هم یک نوع رویکرد به بحث عشق میان دو نفر هست که داستان عاشقانه اش در قرآن مطرح شده است. داستان زلیخایی که ابراز عشق می کند و عده ای از خانم های مصر هم عاشق حضرت یوسف می شوند که داستان عاشقانه محسوب می شود. اگر کسی کسی را خیلی دوست نداشته باشد میل جنسی هم به او ندارد. بحث علاقة جنسی زمانی به اوج می رسد که کسی کسی را دوست داشته باشد مثلا شما از کسی که خیلی ازش بدت می آید بیاد خودش را عرضه هم کند انگار شما جان می دهی اصلا نمی توانی تصور جنسی بکنی. این یک مقدمة عشقی و محبتی دارد ولی محبت زمینی نه محبت آسمانی. لذا داستان زلیخا بو و رنگ محبت داشت.
بحث دیگر نگاه عاشقانه خدا به بنده ها و اینکه خدا چقدر بنده هایش را دوست دارد. این که می گویند افضل و بالاترین عبادات شکلش این است که خدا را عاشقانه پرستش کنی. من هم در سخنرانی هایم در میان دانشجوها وقتی نگاه عاشقانه خدا به بندگان را خوب توصیف می کنم می بینم بحث جذاب است. چون عنصر خودش را نشان می دهد. محبت زمینی و آسمانی سنخیتشان محبت است یکی متعلق خداست و دیگری بندة خدا مخلوق خداست. این ها با هم دیگر یک سنخ هستند جنس هر دویشان محبت است.
* عنصر هیجان
عنصر بعدی عنصر هیجان است. مصادیق هیجان قدری با بحث تخیل و اعجاب با هم نزدیک هستند. در قرآن وقتی به بحث های هیجانی می رسیم که لحظه های قیامت شکل می گیرد. خداوند می فرماید: «القارعه ما القارعه و ما ادراک الماالقارعه یوم یکون الناس کالفراش...»[4]. شما وقتی صحنه را تصور می کنی هیجان دارد صحنه های شکل گیری قیامت هیجان دارد. یکی از جاهای هیجانی قسمت هایی است که خدا بحث تعقیب و گریزها را توصیف می کند.
مثال کاربردی
حضرت موسی علیه السلام وقتی با بنی اسرائیل از دست فرعون و لشگریانش فرار می کند به دریا می رسند این هیجانی است که اگر فیلمش را بسازند خیلی جذاب در می آید. یکی از بدی های فیلم نامه های خدا این است که وقتی ساخته می شود همه می دانند نتیجه اش چه می شود. مثلا در فیلم حضرت یوسف اگر همه نمی دانستند که بعد از اینکه زلیخا آن کارها را می کند چه می شود جذاب می شد ولی چون همه می دانند جذابیتش کم می شود. یا جایی که برادران یوسف او را در چاه می اندازند شما فرض کنید نمی دانستید چه می شود به رحال جذاب بود. داستان های انبیاء وقتی تعریف می کنند برای مردم آنقدر جذابیت ندارد چون آخرش را می دانند. ولی شما داستان غیرمعروف انبیاء را تعریف کنید جذاب است چون مردم نمی دانند چه می شود. غرض از تحلیل قرآنی و بحث قرآنی این بود که ببینیم آیا این عناصر در قرآن و روایات هم آمده یا نیامده؟
آیاتی که پاداش بهشتی ها را می گوید برای ما جذاب است انگار امید می دهد که این ها برای شماست این هم جذابیت است. تقابل بهشت و جهنم، بهشت را برای من جذاب می کند. یعنی وقتی خدا، جهنم را بعد بهشتی ها را توصیف می کند آدم می گوید خدایا کاری کن ما در جمع بهشتی ها باشیم آن طرف وضع خراب است. خود پاداش هایی که خدا می دهد برای آدم جذاب و روح افزاست که شیرین و جذاب است. سخنران هم باید چیزی بگوید که در مخاطب نشاط ایجاد شود.
* عنصر امید
آیات بهشت یکی از نمونه های عنصر امید است. خداوند می فرماید: در جنگ ها آن قدر ملائکه می فرستیم که کمکتان می کنند پیروز باشید خدا با شماست. «ان الله مع المتقین»[5]. این ها نصرت ها و پاداش هایی است که خدا می دهد و امیدی است که در مخاطب ایجاد می شود و جذاب است. «ان الله یدافع عن الذین آمنوا»[6]. خدا هوای مؤمنان را دارد اینکه خدا این طوری صحبت می کند یا بعضی از آیات که عنایات معنوی خدا را نوید می دهد و هر آیه ای که به نوعی پاداش یا امید درست می کند امیدی در مخاطب ایجاد می کند.
* عنصر زیبایی
عنصر بعدی زیبایی است. بصورت کلی عنصر زیبایی را هم در جمله بندی ها و هم الفاظ قرآن داریم، جزء اعجازهای قرآن است که می گوییم قرآن کلامش کلام خاص است که خیلی ها با ظاهر زیبای قرآن هدایت شدند آن قدر برایشان جذاب بوده است.
مثال کابردی
جوان ایتالیایی که شهید شد در خاطراتش شنیدم اولین بار در کتابخانه ای قرآن را که خواندم نوع این جمله بندی ها گرفته بوده او را انقدر جذابیت خاص دارد. این یک نوع جذابیت زیبای در قرآن است نوع دوم جذابیت محتوایی است که از لفظی جلوتر و قوی تر است اینکه محتوای قرآن ویژه و زیباست بعضی از عباراتی که در روایات و قرآن داریم واقعا زیباست.
مثال کاربردی
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می فرماید: خدایا آن که تو را دارد چه ندارد اما آن که تو را ندارد چه دارد. این جملة فوق العاده زیباست و غرق در زیبایی جمله هست. این جمله زیباست محتوای زیبا جذابیت ایجاد می کند. قرآن و روایات مملو از این جمله های زیباست. اگر شما زیبایی می خواهید در روایت هست هر وقت دیدید روحتان قلبتان ادبار دارد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: جملات و سخنان حکمت آمیز به خودتان بدهید این باعث می شود ادبار قلبیتان برگردد. اصلاح شود و اقبالی شود.
* عنصر نیاز
عنصر آخر نیاز است که غالب آیات قرآن دارد نیاز بشر را پاسخ می دهد. خیلی وقت ها جذابیت یک برنامه یا فیلم به این است که مخاطب احساس می کند این مطالب را نیاز دارد. هیچ کدام از این عنصرها هم نباشد می گوید این به دردم می خورد. مثل برنامه های تربیتی جوان نوجوان که برای پدر و مادرها جذاب است چون می گویند به درد ما می خورد ببینم چه می گویند. چون نیاز دارند برایش جذاب است. این نیازی است که کل آیات قرآن چیزهایی را متعرض شده که برای بشر فوق العاده مورد نیاز بوده است. بعضی جاها نیاز بودن خیلی پررنگ است و گاهی اوقات مسأله ای که خدا متعرض شده نیاز داریم ولی خودمان متوجه نمی شویم. اینکه ما چگونه از این عناصر در سخنرانیمان استفاده می کنیم بحثی است که شروع می کنیم.
* عناصر جذابیت در قرآن و روایات
تا اینجا مقدمه بحث بود برای اینکه وقتی می خواهیم راجع به استفاده از این عناصر در سخنرانی و کلاس صحبت کنیم این شبهه نباشد که اجازه داریم از این عناصر استفاده کنیم. ثانیا وقتی می خواهیم راجع به شیوه استفاده اشان بگوییم یک سری نکات را از قرآن و روایات استفاده کنیم و این که چگونه متعرض این عناصر جذابیت سخنرانی در کلاس شویم. حال که مقدمه پشت سر گذاشته شد فرمول ها و فنون در دو قست ارائه می دهیم.
* فرمول های جذابیت
ما در این دو عرصه مطالبی را عرض می کنیم که از اینجا به بعد روش کلاسداری های ماست. حال که عناصر جذابیت بیان شد ببینیم در سخنرانی و کلاسداری ها چگونه می توانیم از آن ها استفاده بکنیم؟ ابتدا ده فرمول برای جذابیت گفته می شود با توجه به این عناصر و اینکه بتوانید از این فرمول ها استفاده کنید متوقف بر این است که فنون خاص هر عنصر را بلد باشید و این که هر عنصری را با چه فرمولی می شود استفاده کرد؟ اول فرمول ها را می گوییم تا فنون را نگوییم فرمول ها قابل استفاده نیست. نحوه شکل گرفتن فرمول ها را می گوییم که از کجا آمده اند و چرا این شکلی اند؟ عناصر ده گانه را سه قسمت کردیم. گفتیم بعضی عناصر آغازین هست، بعضی عناصر میانی هستند و بعضی عناصر پایانی هستند. بعضی از این عناصر باید در ابتدای سخنرانی یا کلاس داری بیایند این تعداد اگر بخواهند اول بیایند آن جذابیت را دارند که غالبا در کارهای رسانه ای این تناسب رعایت شده است.
* هیجان، مسائل جنسی، زیبایی و اعجاب چهار عنصر آغازین کلا س داری
هیجان یکی از عناصر آغازین جذابیت است. آدم می تواند بوسیله کلامش هیجان ایجاد کند. مثلا هیجان در خطبه های نهج البلاغه یک لحظه آن قدر هیجانی می شود که قلب آدم می زند.
مثال کاربردی
چون نمونه های سخنرانیش کم است فیلم مثال می زنیم. در فیلم ها یکی از جاهایی که خیلی عنصر هیجان را می بینید در اول فیلم ها هستند. معمولا فیلم های خوب دنیا برای این که بیننده را بتوانند نگهدارند ایجاد انگیزه ابتدایی می کنند. اول یک صحنه اکشن می آید. در اول فیلم جنگی داخلی دوئل، هواپیماها قطار را بمباران می کنند و مخاطب هیجان زده می شود و به فیلم جذب می شود. هیجان را در اول می گذارند چون می دانند هیجان از عناصری است که اگر در ابتدا باشد جذابیتی ایجاد می کند و مخاطب را پای فیلم می نشاند. پس هیجان تناسبی با آغاز دارد.
نکته: وقتی می گوییم تناسب با آغاز دارد نه اینکه در وسط و آخر نباید استفاده شود نه اگر استفاده شود ایرادی ندارد ولی بهترین جای استفاده از هیجان در ابتدای هر چیزی است. لذا در فرمول هایمان می توانیم سی تا فرمول درست کنیم.
عنصر دوم از عناصر آغازین عنصر مسائل جنسی است. این هم گاهی در فیلم هایی که اینطوری است استفاده می شود.
مثال کاربردی
ماه رمضان می خواستم در جمع مهندسین وزارت و رفاه صحبت کنم. ساعت پنج صبح و موقع ظهر گرسنه و روزه می آمدند. باید صحبت های من جذابیت فوق العاده داشت که این ها علاقه نشان می دادند. جلسه اول از بخش جنابت و این حیطه مسأله احکام انتخاب کرده بودم همین که این مسأله جذابیت داشت پنج دقیقه نشد که با نشاط و علاقه گوش دادند چون سخنرانی با جذابیت شروع شد.
سومین عنصر زیبایی است که اگر در ابتدا قرار بگیرد جذابیت ایجاد می کند. مثلا بعضی از اساتید سخنشان را با دوبیتی آغاز می کردند یا یک جمله زیبا را در ابتدای سخن می گویند. چون صرف این دو بیتی زیبا جذبشان می کنم ولو که ربطی به بحث من نداشته باشد. آغاز با زیبایی جذابیت فوق العاده دارد.
اعجاب از عناصری است که اگر در ابتدا قرار بگیرد مخاطب را به طور ویژه جذب می کند. اگر در ابتدای صحبت چیزی بگویی که عجیب باشد مخاطب جذب می شود..
* ترس، نشاط، تخیل و عشق چهار عنصر میانی کلا س داری
چهار عنصری که جزء عناصر میانی قرار می دهیم عبارت است از؛
2و1- ترس و نشاط: برای ترس باید مقدمه ای وجود داشته باشد تا مقدمه ای نباشد مخاطب ترسی احساس نمی کند. مثلا یک دفعه نمی توانی ترس ایجاد کنی. اول سخن می شود هیجان ایجاد می شود ولی ترس یا عنصر نشاط سخت است که در اول سخن ایجاد شود اگر هم بشود توصیه نمی شود. چون مخاطب قدری جدی است پرستیژ دارد اول صحبت چیز شاد و شنگول بگویی کمی تناسب ندارد مگر این که مخاطبین شما را بشناسند. و الا خیلی وقت ها در مخاطب نگرشی شکل می گیرد که ممکن است دیگر شما را جدی نگیرد. یا نگرشی نسبت به شما پیدا کند که مطابق واقع نباشد. به همین دلیل این عناصر را معمولا در اول سخن نمی گوییم. قرآن انذار را بیشتر تأکید می کند «ان انت الا نذیر»[7]. که به پیامبر می فرماید: تو نیستی مگر انذار کننده، به این نتیجه رسیدم که زمانی مخاطب می ترسد که باورش بشود که این اتفاق برای خودش می افتد تا باورش نشود نمی ترسد و در پنج دقیقه اول نمی توان این باور را داد تا مخاطب بترسد مگر مخاطبی باشد که آمادگی ذهنی داشته باشد.
3- تخیل هم مقدمه می خواهد. شما باید یک چیزهایی درست کنی که طرف بتواند تخیلی بشود خیالش به حرکت در بیاید و ابتدا به ساکن نمی توان تخیل ایجاد کرد.
4- عشق هم مقدمه می خواهد شما باید شخصیت های داستان را خوب بچینی بعد مطلب عاشقانه بیاید و در ابتدای جلسات استفاده کردن از عنصر عشق سخت است. به این معنا نیست که نمی شود، می شود؛ ولی معمولا نمی شود سختی هایی دارد.
* نیاز و امید دو عنصر پایانی کلا س داری
عنصر پایانی عنصر نیاز و امید تناسب با پایان خوب دارند. نه اینکه بگویید سخنرانی را سه قسمت کردیم. 45 دقیقه که صحبت می کنی یک ربع اول و دوم و سوم، اگر یک ساعت و نیم باشد نیم ساعت اول و دوم و سوم، معمولا در سخنرانی های بالای نیم ساعت و45 دقیقه اگر بیش از سه عنصر داشته باشید سخنرانی شما فوق العاده جذاب می شود. کمی که بحث پیش می رود تا مخاطب می خواهد احساس خستگی کند یک جذابیت میانی ایجاد می شود و بحث پیش می رود تا مخاطب می خواهد احساس خستگی کند یک جذابیت پایانی و سخنرانی تمام می شود. یک فرمول جالب و جذاب را سه تا جذابیت می تواند برای سخنرانی ایجاد کند. لذا فرمول هایی که می گوییم همه از سه قطعه تشکیل شده و بیشتر از سه تا باشد جذابیت به هدف نمی رسد. جذابیت برای ما ابزار است هدف نیست. سه تا بیشتر مشکل ساز است و در سه تا کمتر ممکن است مخاطب همراهی اش را از دست بدهد. اینکه میگوییم نیاز عنصر پایانی باشد به این معنا نیست که اول و وسط نباشد من می روم یک جایی سخنرانی می کنم مخاطب من مدتی طول می کشد تا قبول کند این مطلب به دردش می خورد. مخاطب با گفتن من احساس نیاز نمی کند. کی مخاطب باور می کند این بحث مورد نیازش است؟ وقتی شما نیم ساعتی که بحث را پیش بردی و بحث جلو رفت آرام آرام احساس می کند این بحث به درد بخور است و من می خواهم استفاده کنم. ما بحثمان راجع به نیاز مخاطب نباشد سخن نمی گوییم ولی اساسا عنصر نیاز به این معنا که مخاطب واقعا احساس کند بخاطر اینکه این نیاز من است و برایم جذاب است، کجا خودش را خوب نشان می دهد؟ آن جایی که مخاطب به نیاز بودنش برسد. ابتدای قضیه بعید است برسد به نظر من در قسمت پایانی جذابیت از صنف نیاز مخاطب را پای سخنرانی نگه می دارد. جذابیت های غیر نیاز جذابیت های کاذب هستند. تخیل جذابیت کاذب است طرف وقتی کار دارد و مسئله ای برایش پیش می آید بگوید تخیل را نشنیدیم هم نشنیدیم اگر کسی حوصله داشته باشد جذاب است ولی اگر کار داشت برایش مهم نیست پا می شود می رود. اما اگر نیازش است کار هم داشته باشد می بیند نیازش است می گوید من این را جای دیگر گیر نمی آورم. از این جهت برای ما اهمیت دارد که در قسمت پایانی باشد.
1- در فرمول اول این طور چیدیم: اعجاب + تخیل + امید
یه این معنا من دارم یک سخنرانی را برای کلاسداری آماده می کنم اول می آیم موضوع بحثم و محتوای بحث را نگاه می اندازم چون می خواهیم این فرمول را توی سخنرانی استفاده کنیم باید اول خوب نگاه کنی ببینی موادی که آماده کرده ای با کدام یک از عناصر ده گانه تناسب بیشتری دارد. بعضی اوقات موضوع بحث با موادی که داریم با فرمول چهار سازگاری بیشتری دارد گاهی با فرمول 2 و6، شما اول بحث را آماده می کنی بعد جذابیت را توش ایجاد می کنی. یک بحث آماده کردی می بینی در آن بحث فرمول یک تناسب بیشتری دارد یعنی ابتدای سخن ما مطالبی داریم که می شود با آن اعجاب ایجاد کرد. وسط بحث مطالبی داریم مثلا در قسمت دوم بحث کافی است یکی از چیزهایی که می شود تخیل ایجاد کرد داشته باشیم، کفایت می کند. این بحثی که در اولش تحقیق علمی عجیب و غریب داری این اعجاب را دارد. قسمت دوم سخنت یک تیکه دارد که می توانی تخیل ایجاد کنی، دومی هم ایجاد شد سومی هم اگر نبود خودت ایجاد می کنی. ایجاد امید و پاداش زیاد سخت نیست. شما می خواهی طوری کنی که مخاطب انگیزه پیدا کند تا امید در او ایجاد شود. این سه تا که داری معلوم می شود من در سخنرانی امروز می خواهم از فرمول یک استفاده کنم. اول با اعجاب وسط با تخیل، آخرش با امید، این فرمول یک جذابیت است. اگر بحث را نگاه کردی دیدی نه در این سخنرانی نمی توانی اعجاب داشته باشی تخیل هم جا ندارد.
2- فرمول دو زیبایی+ عشق + نیاز،
یک سخنرانی آماده کردی به خاطر موضوعش یا محتوایی که داری می بینی اولش مطالب زیبایی دارد دو بیت شعر یا یک چیز جذاب در اول سخنرانی هست. بعد می بینی یک داستان عاشقانه وسط داری، قسمت سوم هم یک نکاتی راجع به ازدواج و انتخاب همسر داری که فوق العاده نیاز داری. فرمول جذابیت سخنرانی شما می شود (زیبایی، عشق، نیاز) یک نحوه استفاده از فرمول ها این است که شما نگاه به محتوا می کنید و از روی محتوا فرمول انتخاب می کنید و سعی می کنید فرمول را در سخنرانی در نظر بگیرید و اجرا کنید. اما وظیفة ویژه استفاده از این بحث که می گوییم، این نیست آنکه اولی است این است، که بفهمید چگونه باید استفاده کرد و استفاده اصلی کجا لازم است. برای همین باید فنون تخیل را برای شما بگویم. و اگر دستت گیر بود نتوانستی مطالعه کنی با فکر کردن و حافظه می توانی فن را بکار بگیری و عنصر را ایجاد کنی.
* فنون تخیل بر سخن
1- بحث صحنه سازی؛ در فیلم ها یک صحنه اکش را خودشان درست می کنند وقتی فیلمنامه نویس فیلم را جوری پیش می برد که به یک نقطه که رسید طرف فرار کند و به یک جایی برسد که در آن موقعیت هیچ کاری نمی تواند بکند آنجا یک اتفاق و حادثه ای را شکل می دهد که آن حادثه به نوعی خیال برانگیز است یعنی خودش فضا را شکل می دهد.
مثال کاربردی
در فیلمی در یک جایی خانه ای بود و یک مادر و دو بچه در آن خانه زندگی می کردند. داستان فیلم این است آرام آرام بچه ها در خانه چیزهای عجیبی می دیدند. همه اش اتفاقات تا اینکه آخر فیلم فهمیدند این خانه را روی قبرستانی ساختند ولی مالکینش نمی دانستند و ارواح مرده هایی که در آن خانه دفن شده بودند در آن خانه رفت و آمد دارند. این فیلمنامه جوری تنظیم شده بود که در فیلم خیال شما در حرکت است. این چه بود؟ چرا این طوری شد که همه اش خیال شما در حرکت است؟ حادثه پردازی کردن در سخنرانی چیزی است که ما باید روی آن فکر کنیم. باید طوری تنظیم کرد که در فضایی حادثه ای ایجاد شود که مخاطب خیالش به حرکت دربیاید و بگوید این حادثه که ایجاد شده ادامه اش چیست؟ در سخنرانی چه طوری می شود یک حادثه طراحی کرد که مخاطب خیالش به حرکت دربیاید؟
مثال کاربردی
تخیل جزء عناصر میانی است من فرصتی دارم که از اوایل صحبت مسیر را به گونه ای پیش ببرم که بشود تخیل درست کرد. مثلا می آیم ابتدای صحبتم بحث را با از دنیا رفتن یک آدم شروع می کنم. شکل از دنیا رفتنش را می توانم با هیجان انجام بدهم ولی در جلو رفتن قضیه حادثه ایجاد می کنم که خیال مخاطب را تحریک می کنم. می گویم پسر این بنده خدا در موقعیتی قرار می گیرد که هیچ راهی برای نجاتش وجود ندارد. گاهی ما داستان واقعی سراغ داریم مثلا داستان معروف مرد بدهکار که در این داستان تخیل جا دارد و گاهی اوقات شاید آدم بتواند خودش ایجاد کند.