تدريس و آموزش احكام براى نوجوانان و جوانان لازم و ضرورى است، امّا اگر مربى آموزش لازم را نديده و از توان بالائى در اين زمينه برخوردار نباشد، تدريس و آموزش احكام براى دانش آموزان حالتى خشك و خسته كننده به خود مى گيرد؛ به طورى كه آنان براى فراگيرى احكام و مسائل شرعى علاقه چندانى از خود نشان نمى دهند.
در سيره و روش عملى معصومين عليهم السلام ـ كه بهترين راهكار در اين زمينه است ـ مى توان به وضوح نوآورى و استفاده از شيوه هاى مختلف در ارائه احكام الهى را مشاهده نمود. به عنوان مثال، سلمان فارسى مى گويد: همراه با رسول خدا صلى الله عليه و آله در سايه درختى نشسته بوديم، حضرت شاخه اى از آن درخت را تكان دادند ـ به طورى كه برگهايش ريخت ـ و بعد فرمودند: آيا نمى پرسيد كه چرا اين كار را انجام دادم؟ و سپس ادامه دادند: «مؤمن وقتى نماز مى خواند گناهانش همچون برگهاى درخت مى ريزد.» (1)
يكى از مهمترين اصول آموزش و تدريس احكام ايجاد انگيزه و علاقه در كودكان، نوجوانان و جوانان است، چرا كه ممكن است برخى از دانش آموزان ـ كه در جلسات احكام شركت مى كنند ـ داراى انگيزه اى ضعيف و يا حتى بى انگيزه براى فراگيرى احكام
باشند، از اين رو مربى محترم بايد در همان جلسات نخستين بويژه جلسه اول چنان انگيزه و علاقه اى براى فراگيرى احكام ايجاد كند كه دانش آموزان تشنه بيان احكام توسط او باشند.
هيچ گاه نبايد احكام الهى را براى كودكان و نوجوانان در الفاظى پيچيده و دور از ذهن بيان نمود، چرا كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: « أَلْبَلاغَةُ ما سَهُلَ عَلَى الْمَنْطِقِ وَخَفَّ عَلَى الْفِطْنَةِ » ؛ ([1]) سخن رسا آن است كه به آسانى بر زبان جارى شود و براحتى فهميده گردد.»
دورى از بكارگيرى اصطلاحات پيچيده فقهى كه به علّت نامأنوس بودنشان كودكان و نوجوانان را در فهميدن به زحمت مى اندازند و در نتيجه آنان بيان احكام را درسى ناخوشايند مى پندارند، يكى از رموز موفقيت در اين عرصه است.
اميرالمؤمنين عليه السلام در اين زمينه چه زيبا فرموده اند كه « أَحْسَنُ الْكَلامِ ما لا تَمُجُّهُ الاْذانُ وَلا يُتْعِبُ فَهْمُهُ الاَْفْهام» َ؛ ([2]) آراسته ترين سخن آنست كه براى گوشها، نا خوشايند [و نا آشنا] نباشد و فهم آن براى فهمها رنج آور نبوده [و افراد در فهم آن به زحمت نيفتند].»
استفاده از شيوه ها و روشهاى نو و جذاب مى تواند، مربيان محترم را در رسيدن به هدف فوق يارى رساند.
حضرت امام رضا عليه السلام در اين باره چه زيبا فرموده اند كه: «هر كس در پى كارى از راه و روش آن رود نمى لغزد و اگر بلغزد راهكار رهائى اش را نيز بيابد.»
در اين نوشتار براى بالا بردن سطح كيفى آموزش احكام و موفقيت بيشتر در آن، به بيان چند قالب و شيوه آموزشى احكام كه متناسب با شرايط روحى و سنى كودكان، نوجوانان و جوانان باشد مى پردازيم.
1. بيان احكام در قالب سؤالهاى هوشى
كليه مسائل شرعى كه چند شرط يا مورد دارند را مى توان با اين شيوه، عرضه نمود. نحوه اجراى برنامه در اين شيوه به اين صورت است كه چند مورد يا چند شرط يك حكم شرعى بيان مى شود و به گونه اى سؤال طراحى مى شود كه نوجوانان و جوانان با بيان حتى يك شرط يا مورد از شروط و موارد مطرح شده به جواب برسند. اين شيوه از چند جهت مفيد است:
1. موجب مشاركت مخاطبان در بحث مى شود.
2. موجب تكرار شروط و موارد گفته شده توسط مخاطبان و بهتر جاگرفتن مباحث در ذهن نوجوانان و جوانان مى شود.
3. بچه ها براى پيدا كردن جواب، به مربى يا بزرگترهاى خانواده و يا رساله هاى عمليه مراجعه مى كنند و زمينه خوبى براى بيان احكام در جلسه بعد و ماندگارى مسئله در ذهن فراهم مى گردد. در ذيل به
چند نمونه از اجراى برنامه به اين شيوه اشاره مى شود:
نمونه اول: على و جواد از اصفهان به تهران رفته اند، در هنگام فرا رسيدن وقت نماز ظهر و عصر، على نماز ظهر و عصر خود را دو ركعتى ـ يعنى شكسته ـ مى خواند ولى جواد چهار ركعتى. چرا؟
ـ شايد فكر مى كنيد جواد خانه اش در تهران است و پدر و مادرش در آنجا زندگى مى كنند، امّا اين طور نيست.
ـ يا فكر مى كنيد جواد براى فرار از انجام دستور الهى به تهران مى رود، امّا اين طور نيست.
همه جوابهاى شما درست است اما هيچكدام از اينها نيست، پس چرا جواد نماز خود را چهار ركعتى مى خواند؟
جواب: نماز مسافر با 8 شرط شكسته است و در مسئله فوق به برخى از آنها اشاره شده است. (موارد مبتلا به ديگر را مخاطبين با كمك مربى مطرح مى نمايند.)
نمونه دوم: فاطمه براى ديدن دوستش زهرا به خانه او رفت. هنگام فرا رسيدن وقت نماز، فاطمه تيمم كرد و زهرا وضو گرفت. چرا؟
ـ شايد فكر مى كنيد براى زهرا آب به قدر وضو بوده ولى براى فاطمه نه، اما اينطور نيست.
ـ يا ممكن است بگوييد فاطمه بر اثر كهولت سن (پيرى) و يا ترس از جانور و يا دزد تيمّم كرده، اما اينطور نيست.
ـ يا به نظر مى رسد كه به وسيله استعمال آب مرض يا عيبى در فاطمه پيدا مى شود، يا مرضش طول مى كشد، يا شدّت پيدا مى كند، يا به سختى معالجه مى شود، اما اين طور نيست.
ـ يا فكر مى كنيد بدن يا لباس فاطمه نجس بوده و كمى آب داشته كه اگر با آن وضو مى گرفت براى آب كشيدن بدن يا لباسش آب باقى نمى ماند، اما اين طور نيست.
همه جوابهاى شما درست است، اما هيچكدام از اينها نيست. پس چرا فاطمه تيمم كرده است؟
جواب: در هفت مورد به جاى وضو مى توان تيمم كرد، در اين جا فقط به چهار مورد آن اشاره شده است.
2. شيوه توضيحى
در اين شيوه، نكته هايى از احكام كه كودكان، نوجوانان و جوانان آنها را نمى دانند ولى مدعى دانستن آنها هستند، توضيح داده مى شود. نمونه هايى از اين نكته ها در ذيل آورده مى شود.
نكته اول: بعضى از مراجع بزرگوار تقليد مانند امام رحمه الله چگونگى مسح سر را ـ حتى در حال اختيار نه اضطرار ـ به ده صورت جايز مى دانند:
1. با دست راست
2. با دست چپ
3. از بالا به پايين
4. از پايين به بالا
5. با داخل و كف دست
6. با بيرون و پشت دست
7. با ساعد و فاصله ميان مچ دست تا آرنج
8. به صورت طولى و عمودى
9. به صورت عرضى و افقى
10. به صورت زيگزاگ. ([3])
نكته دوم: برخى گمان كرده اند اگر هنگام مسح سر، دست وضو گيرنده با رطوبت وترى پيشانى او تماس پيدا كند، وضوى او باطل است و حال آن كه طبق نظر اكثر مراجع، مسئله دو صورت دارد:
1. اگر مسح پا با همان قسمت از دست كه با آب پيشانى تماس پيدا كرده و مخلوط شده است انجام شود، در اين صورت وضو باطل است.
2. چنانچه مسح پا با قسمت ديگرى از دست كه با آب پيشانى تماس پيدا نكرده و مخلوط نشده است انجام شود، وضو صحيح است. ([4])(مثلاً كف دست تماس پيدا كند ولى انگشتان تماسى نداشته باشند كه در اين صورت با انگشت مى تواند مسح كند.)
نكته سوم: هنگامى كه از مردم پرسيده مى شود اگر بچه اى مهر نماز را از جلوى نمازگزار بردارد وظيفه نمازگزار چيست؟ گاه پاسخ مى دهند: بايد به پشت دست يا ناخنهايش بويژه ناخن شست سجده كند و نماز بخواند و حال آنكه مرحوم امام رحمه الله و بسيارى از مراجع ديگر مى فرمايند كه وظيفه او به ترتيب زير است:
اول: اگر چيزى كه سجده بر آن صحيح است مثل كاغذ و... همراه دارد به آن سجده كند.
دوم: اگر چيزى در دسترس نباشد و وقت نماز هم تنگ نباشد بايد نماز را بشكند و مهر تهيه كند و نماز خود را بخواند.
سوم: اگر وقت تنگ است به حدى كه اگر نماز را رها كند، نماز قضا مى شود، بايد به لباسش كه از پنبه يا كتان است سجده كند.
چهارم: اگر لباسش از چيزى غير از پنبه يا كتان است بايد به آن سجده كند.
پنجم: اگر آن هم ممكن نباشد، به پشت دستش سجده كند.
ششم: اگر آن هم امكان ندارد، بايد بر چيزى معدنى مانند انگشتر عقيق سجده كند. (پس چيزى به نام ناخن شست براى محل سجده در اين مورد وجود ندارد.)
قابل توجه: در فرض مسئله، اگر فرصت هست و مُهر به فاصله نزديكى مثل يك يا دو قدمى پرت شده است، نمازگزار بايد بدون گفتن ذكر و با رعايت جهت قبله (در صورتى كه امكان دارد) و نگفتن ذكرهاى نماز به طرف مُهر نماز حركت كند و وقتى كه به نزديك آن رسيد، نمازش را ادامه دهد و هنگام سجده، بر آن سجده كند. ([5])
شايان ذكر است در صورتى كه بخواهيم اين نكته ها را براى نوجوانان و جوانان بازگو كنيم در حالى كه حضور بزرگترها در بين آنها در اكثريت است، حتما مأخذ و نشانى آنها را در نظر داشته باشيم تا پذيرش اين گونه مسائل برايشان پيچيده و سخت نباشد، گرچه به تجربه ثابت شده است كه شنيدن اين نكات براى فراگيران بسيار جاذب و جالب است و انگيزه بسيار زيادى براى ادامه بيان احكام در آنها ايجاد مى كند. البته اين نكته را براى دانش آموزان يادآور مى شويم كه هر مقلّدى بايد پس از آگاهى يافتن از فتوى و نظر مرجع تقليد خويش و مطابق بودن آن با نكته هاى ياد شده، به آن عمل كند، مگر در مواردى كه اين نكات مورد اتفاق نظر همه مراجع تقليد بوده است.
3. شيوه القاء غيرمستقيم (بيان احكام در قالب داستان)
با توجه به شرايط سنى، زمان و مكان، در بيان احكام براى كودكان و نوجوانان گاه روش مستقيم و گاهى روش غيرمستقيم كارآئى بيشترى دارد. با توجه به سيره عملى معصومين عليهم السلام در استفاده از روش غيرمستقيم (به عنوان نمونه: آموزش غيرمستقيم وضو به يك پيرمرد توسط امام حسن و امام حسين عليهماالسلام ) و تأكيد فراوان روان شناسان بر اين روش و گفته هايى همچون « اَلْكِنايَةُ أَبْلَغُ مِنَ التَّصْريحِ ؛ كنايه [و غيرمستقيم گويى] از صراحت، رساتر است»، استفاده از روش غيرمستقيم در بيان احكام مورد تأكيد و ترغيب قرار مى گيرد.
استفاده از شعر، خاطره، شرح حال ديگران، معما، فيلم، نمايش، داستان و مانند آن مى تواند از مصاديق روشهاى غيرمستقيم بيان احكام به شمار آيد. در اينجا به جهت اختصار فقط به روش داستانى مى پردازيم.
روش داستانى از دلنشين ترين روشهاى ارائه احكام شرعى به كودكان و نوجوانان است. اكثر احكام مورد نياز كودكان و نوجوانان را مى توان به اين شيوه عرضه كرد. نوعا نتيجه گيرى از مطالب و
احكام مطرح شده در قالب و شيوه داستانى، به عهده خود كودكان و نوجوانان گذاشته مى شود. بعنوان مثال در داستان زير به آموزش سه نكته مهم براى كودكان و نوجوانان پرداخته شده است:
1. نحوه تطهير نمودن و آب كشيدن عضوى كه زخم شده و يا به هر نحو ديگرى نجس شده است.
2. نجس شدن جائى از بدن ـ كه تر مى باشد ـ با تماس پيدا كردن با اشياء نجس.
3. بكار گرفتن فكر و حس كنجكاوى بچه ها براى جواب دادن به مسئله سوم كه به صورت سؤال در پايان داستان آمده است.
سعيد در حالى كه مادرش مشغول خياطى بود، به او رو كرد و گفت: مادر! اجازه بده بروم با بچه همسايه بازى كنم. مادر گفت: چون پسر همسايه كم ادب است اجازه نمى دهم، سعيد گفت: پس اجازه بده او به منزل ما بيايد، مادر با بى حوصله گى گفت: فرقى نمى كند، نه نه نه، هنوز نمى دونى معناى نه يعنى چه؟ در همين حال بود كه حواس مادر سعيد پرت شد و نخ از سوزن خياطى بيرون آمد، مادرش سخت درگير نخ كردن سوزن گشت و او آهسته آهسته از اتاق بيرون آمد و بعد از طى كردن پله هاى ايوان، خودش را به نردبانى كه زير درختهاى انگور حياط بود رساند. نردبان را برداشت و به سينه ديوار گذاشت كه بچه همسايه را صدا بزند. پاهايش را بلند كرد، از پله اول گذاشت پله دوم و از پله دوم هم بلند كرد به جاى پله سوم گذاشت پله چهارم، دستهايش را گرفت لبه ديوار، مى خواست يااللّه
بگويد كه از آن بالا كلّه شد پايين و انگشت كوچك پايش حسابى زخم شد و پايش درد گرفت.
سعيد گريه كنان و لنگان لنگان آمد وارد اتاق شود كه مادر گفت: نيا كه فرش را نجس مى كنى. سعيد گفت: پس چه كنم؟ مادر گفت: برو پاتو آب بكش و بعد بيا. تا مادر اين جمله را گفت، گويا يك پتك صدمنى محكم تو فرق سعيد كوبيدند. برق از چشمانش پريد، شروع كرد به گريه و ناله و التماس كه مامان جون! من پايم را دوست دارم و نمى خواهم با آب بكشم. سعيد كه در هيچ كارى از خود دقّت نشان نمى داد، اينجا هم فكر كرد كه حالا بايد پايش را قطع كند و يك طرف ترازو بگذارد و يك طرف ديگر هم به جاى سنگ كيلو آب بگذارد و پايش را با آب كيلو كند.مادر با هزار زحمت يادش داد كه چگونه بايد پاى نجس را آب بكشد.
خلاصه، سعيد پايش را شست و آمد درب اتاق كه داخل شود، امّا دوباره صداى مادر بلند شد كه: نيا كه پايت نجس مى شود. سعيد كه حسابى گيج شده بود اعتراض كرد و گفت: اول گفتى فرش نجس مى شود، حالا مى گوئى پايت نجس مى شود؟ مادر رو به سعيد كرد و گفت: چون على كوچولو نم پس داده و قبلاً فرش را مين گذارى كرده، فرش نجس است، اگر بيايى پايت نجس مى شود. سعيد كه اينجا هم بناى مخالفت داشت گفت: نه، من خودم ديدم پدر روى همين فرش نماز مى خواند، پس يا فرش نجس نيست يا اگر فرش بگفته شما نجس است، پس نماز پدر باطل است. امّا بچه ها! فرش نجس بود، نماز پدر سعيد هم درست. چرا؟
4. شيوه پرسش و پاسخ يكى از راههاى ايجاد انگيزه، بيان معارف دينى به روش پرسش و پاسخ است به طورى كه با طرح سؤال، انگيزه جواب خواهى در وجود كودكان و نوجوانان ايجاد شود و با آوردن جواب آن، در مسير تربيتى و دينى هدايت و آماده عمل به احكام مورد نيازشان شوند.
در كلاسدارى كودكان و نوجوانان و بخصوص جوانان، جذب كردن مخاطب پيش از بيان احكام بسيار اهميت دارد و جذب نمودن اين قشر غالبا زمينه سازى مى خواهد. بكارگيرى روش پرسش و پاسخ اين زمينه را به شكل مطلوبى فراهم مى سازد.
بعلاوه، اين روش يكى از بهترين روشها براى استفاده به موقع از توان فكرى و اندوخته هاى علمى متربيان نيز هست.
توجه به اين نكته ضرورى است كه در اين شيوه آموزشى، تدريجى سؤال نمودن و حركت از مطالب آسان و مورد نياز به سوى نكات مهمتر در بيان احكام كاملاً ضرورى است و حتما بايد سطح فكر، قدرت فهم و شرايط سنى، علمى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى كودكان و نوجوانان را در نظر گرفت. در اينجا فرض را بر بيان احكام براى نوجوانانى قرار مى دهيم كه تازه پا به سن بلوغ مى گذارند، و به عنوان نمونه سؤالاتى را با معيارهاى فوق مطرح نموده و در جوابها از نكات تربيتى و احاديث ائمه عليهم السلام و سخنان بزرگان دين نيز استفاده مى نمائيم تا ضمن بيان احكام، از موعظه و نصيحت آنها نيز غافل نشده باشيم.
نمونه اول: بلوغ به چه معناست؟ بالغ يعنى رسيده، چى رسيده؟ وقت تكليفش رسيده؛ يعنى مسئوليت بزرگى پيدا كرده، ارزش پيدا كرده كه مورد خطاب « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» قرار گيرد، همانطور كه حضرت زهرا عليهاالسلام وحضرت على عليه السلام ، پدر، مادر، معلم وخواهر و برادر بزرگتر را با اين آيه خطاب مى كنند. از اين پس شما هم خانم و آقا شده اى و مورد خطاب خداوند هستى، يعنى يك مخاطب « يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» فاطمه زهرا عليهاالسلام و يكى پدر و يكى مادر و معلمت و يكى هم تو هستى و از اين نظر با بقيه هيچ فرقى ندارى.
حالا كه به سن تكليف رسيده اى، حضرت على عليه السلام مى فرمايد: وقت خودت را به سه قسمت تقسيم كن: 1. عبادت؛ 2. كار؛ 3. استراحت و بازى. ([6])
يكى از علماى بزرگ دين به نام سيد بن طاووس به فرزندش مى فرمايد: «فرزندم! خدا را شكر كن كه افتخار عبادت به درگاهش را به تو داده است و هر سال در چنين روزى كه مكلف شده اى جشن بگير و خدا را شكر كن.» ([7])
وى در يكى از فرازهاى اين كتاب خطاب به فرزندش «محمد» چنين مى گويد:
«چون به سن و سالى كه خداوندجل جلاله تو را به كمال عقل مشرف فرمايد برسى و صلاحيت مجالست و مكالمه و مواجهه با حضرتش را به تو عنايت فرمايد و اهميت دخول در ساحت قدس حضرتش را به اطاعت و بندگى به تو مرحمت نمايد، آن روز را در نظر بگير و تاريخ آن را محفوظ دار و آن را از افضل اوقات و بزرگترين اعياد خود قرار ده و در هر سال در آن روز تجديد شكر الهى نما و در راه حضرتش صدقه بده و بيش از پيش به خدمات و طاعات خداوند جلّ جلاله كه عقل گرانبها را به تو عنايت فرموده است و به شرف دنيا و آخرت تو را دلالت و راهنمائى فرموده است، قيام نما.»
همچنين سيد بن طاووس، به آماده نمودن دختر خويش قبل از بلوغ اشاره مى نمايد و در ادامه خطاب به فرزندش (محمد) مى گويد: «بدانكه من خواهرت (شرف الاشراف) را كمى قبل از بلوغ حاضر نموده و آنچه را درباره او به نظرم رسيد، از شرافت دادن خداوند او را به اذن در خدمت و اطاعت خود، از كم و زياد براى او بيان نمودم كه شرح آن را در كتاب «البهجه لثمرة المهجّة» ذكر كرده ام.»
(برنامه سعادت، ص112)
نمونه دوم: مكلف كيست؟ كسى كه بايد به گلبرگ تكليف عمل كند، گلى را در نظر بگيريد كه پنج برگ دارد، مكلف معناى اين 5 برگ را بايد بداند.
1. واجب؛ يعنى چه؟ يعنى بايد، مثل حجاب و نماز كه انجام آنها لازمه رسيدن به سعادت است.
2. حرام؛ يعنى؟ ممنوع و نبايد، مثل غيبت و دروغگوئى كه انجام ندادن وترك آنها باعث رسيدن به سعادت و خوشبختى است.
3. مكروه؛ يعنى؟ ناپسند، مثل خوردن غذاى داغ كه انجام دادنش مانع رسيدن به درجات برتر سعادت است.
4. مستحب؛ يعنى؟ بهتر، مثل شستن دستها پيش از غذا كه انجام آن درجات سعادت و جايگاه بهشتى انسان را افزايش مى دهد.
5. مباح؛ يعنى؟ مساوى، مثل دوچرخه سوارى و راه رفتن كه سرانجام آن تأثيرى در تسريع يا كندى حركت به سوى سعادت انسان ندارد.
نمونه سوم: شرايط تكليف كدام است؟
الف ـ بلوغ: رسيدن به توان جسمى لازم براى انجام تكليفهاى
الهى؛
ب ـ عقل: كه مبناى محاسبه همه تكليفهاى الهى و كيفر و پاداش اعمال است؛
ج ـ قدرت: امام على عليه السلام مى فرمايد: نماز هنگامى بر مكلف واجب مى شود كه درك كند. (دختر 9 ساله و پسر 15 ساله) و روزه هنگامى بر او واجب مى شود كه طاقت داشته باشد. ([8])
نمونه چهارم: دخترها و پسرها اولين روز تكليف شرعى خود را چگونه بايد بدست آورند؟
هر سال قمرى 354 روز و 6 ساعت است كه 10 روز و 18 ساعت كمتر از سال شمسى مى باشد. با كم كردن 96 روز و 18 ساعت از 9 سال شمسى، 9 سال قمرى كه تقريبا 8 سال و 8 ماه و 23 روز شمسى مى باشد بدست مى آيد و با كم كردن 161 روز و 6 ساعت از 15 سال شمسى، 15 سال قمرى كه تقريبا 14 سال و 6 ماه و 18 روز شمسى خواهد بود بدست مى آيد.
5. شيوه يادگيرى فردى يا قالب مسابقات حضورى
قالب مسابقه يكى از شادترين و جذابترين شيوه هاى بيان احكام است و تدوين آسان و اجراى شاد آن باعث مى شود جلسه احكام براى مربّى و متربّى دلپذيرتر برگزار گردد. كودكان و نوجوانان دوست دارند با آنها به زبان ساده، گيرا، صميمى، دوستانه و سينه به سينه سخن گفته شود، از نظر شخصيّتى از حساسيت فوق العاده اى
برخوردارند، بسيار جستجوگر و خريدار سخنان تازه و رفتارهاى عاطفى اند، دوست دارند به آنها فرصت سؤال كردن، جواب دادن، اعتراض و گاه مخالفت داده شود.
قالب مسابقه از جمله قالبهاى سخن گفتن بازبان آنهاست و به علت شرايط سنى خاص، زمينه پذيرش روانى آنها را نسبت به ساير روشها بيشتر مى كند. براى كودكان و نوجوانان، سخن گفتن بسيار مهم است و در اين شيوه به اين نياز آنها به شكل دلپذيرى پاسخ داده مى شود و پذيرش احكام را برايشان مطلوب مى سازد.
نمونه هاى متعددى از مثال هاى اين شيوه را در مرحله سوم از اين سلسله مقالات تحت عنوان «مسابقات احكام» ذكر نموديم و نحوه اجراى آن را توضيح داديم.
6. شيوه تقرير و تحرير يا بيان احكام در قالب جزوه درسى
با توجه به اينكه كودكان، نوجوانان و جوانان از نخستين ساعات ورودشان به مراكز پيش دبستانى تا آخر دانشگاه، تقريبا همه دروس آموزشى خود را به صورت مكتوب در كتاب يا جزوه دريافت مى كنند و ذهن آنها با اين شيوه انس گرفته است، يكى از بهترين قالبها براى ارائه احكام به كودكان و نوجوانان، قالب جزوه يا كتاب درسى است. تهيه متن درسى با در نظر گرفتن امكان عمل، نياز زمان تدريس، سطح فكر، قدرت فهم و شرايط سنى و جنسى، علمى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى كودكان و نوجوانان، يكى از شاخصه هاى مهم براى بالا رفتن كيفيت آموزش و تدريس احكام است.
صحبت كردن و بيان نمودن احكام براى كودكان و نوجوانان بدون متن درسى، هرگز برايشان جدى نخواهد بود، زيرا آنان اين درسها را با درسهاى مدرسه اى خود مقايسه مى كنند و با خود به اين باور مى رسند كه آنچه در كتاب و مدرسه خوانده اند درس است و بقيه صحبت و حرف مى باشد.
نكات ضرورى براى تهيه و تدوين اينگونه جزوات را در مرحله دوم از اين سلسله مباحث بيان كرديم و در اينجا فقط 3 درس را به عنوان نمونه مباحث احكامِ مورد نياز و قابلِ فهم كودكان و نوجوانان كه ويژگيها و شرايط مذكور نيز در آنها رعايت شده باشد، ارائه مى نماييم.
نمونه ها:
1. سلام كردن به ديگران مستحب، ولى جواب آن واجب است.
2. سلام كردن به كسى كه در حال خواندن نماز مى باشد مكروه است.
3. اگر كسى به نمازگزار سلام كند، بايد پاسخ او را بدهد.
4. كسى كه نماز مى خواند جايز نيست به ديگران سلام كند.
5 . سلام را بايد فورا جواب داد و اگر كسى عمدا جواب سلام راتأخير بيندازد گناه كرده است.
6. اگر دو نفر همزمان به يكديگر سلام كنند بر هر يك واجب است كه جواب سلام ديگرى را بدهد.
7. مستحب است در غير حال نماز جواب سلام را بهتر از آن
بدهند. ([9])
پاسخ دهيد: آيا مى دانيد كه چرا در حال نماز نبايد به ديگران سلام كرد ولى سلام ديگران را بايد جواب داد؟
1. قرآن هميشه بايد پاك و تميز باشد و نجس كردن خط و ورق قرآن، حرام است و اگر نجس شود بايد فورا آن را آب كشيد.
2. رساندن جايى از بدن به نوشته قرآن براى كسى كه وضو ندارد حرام است.
3. در نوشته قرآنى فرقى بين آيات و كلمات بلكه حروف و حتى حركات آن نيست.
4. در چيزى كه قرآن بر آن نوشته شده است، بين كاغذ و زمين و ديوار و پارچه، فرقى نيست.
5. اگر نوشته قرآنى در قرآن هم نباشد، لمس كردن آن حرام است.
6. دست كشيدن به نوشته قرآن از پشت شيشه يا پلاستيك نازك اشكال ندارد.
7. دست كشيدن به ترجمه قرآن اشكالى ندارد مگر اسم خداوند مانند كلمه «خدا» كه بدون وضو دست كشيدن به آن حرام است. ( [10])
1. صدقه يك كار مستحبى است كه در آيات و روايات تأكيد بسيارى نسبت به آن شده و ثواب بيشمارى براى آن بيان گشته است.
2. صدقه در دنيا مانع پيشامدهاى ناگوار و در آخرت موجب بخشش گناهان بزرگ است و حسابرسى قيامت را آسان مى كند.
3. فرزندم! انسان بايد در پرداخت صدقه قصد قربت داشته باشد، يعنى تنها براى رضاى خدا آن را بپردازد و از هرگونه ريا و خودنمائى به دور باشد.
4. بازپس گرفتن صدقه داده شده جايز نيست.
5 . بهتر است صدقه را پنهانى بدهند مگر آنكه بخواهند ديگران هم تشويق شوند.
6. گدائى كردن و رد كردن گدا (چيزى به او ندادن)، هر دو مكروه است. ([11])
پاسخ دهيد: پس گرفتن صدقه چه حكمى دارد؟