فضيلت دعا براي ديگران

فضيلت دعا براي ديگران

توسعه دایره دعا برای دیگران در روایات

- گام نخست: دعا برای اصلاحِ نفْسِ خویش

- گام دوم: دعا برای اصلاحِ ذُریّه

- گام سوم: دعا برای اصلاحِ خاندان و خانواده

- گام چهارم: دعا برای اصلاحِ برادران و خواهرانِ ایمانی

تکرّر دعا برای دیگران

تعدّد در مَدعُوٌّ له

ثمره دعا برای مومنان

ذکر توسّل به علی اکبر علیه السلام

کلید واژه ها: دعا- دعا برای دیگران- اصلاحِ نفس- اصلاحِ ذُریّه- اصلاحِ خانواده- دعا برای مومنین.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]

گفته شد ماه مبارک رمضان، ماه بازگو کردن کلام ربّ و تلاوت قرآن نازل یا همان کلام الله است و همچنین ماه دعا است؛ به این معنا که عبد با ربّش سخن می گوید و خواسته هایش را مطرح می کند. من در باب دعای غیرمأثور بحث می کردم و عرض کردم که دارای شرایط و آدابی است که بسیاری از آداب و شرایطش را هم عرض کردم.

آخر جلسه گذشته بحث ما به اینجا رسید که دعا برای دیگران اگر مستجاب شود، اثرش برای داعی بیش از آن چیزی است که به غیر می رسد. در اینجا من روایاتی را به عنوان نمونه مطرح کردم و آخر جلسه عرض کردم که ما در معارفمان آثار متعددی برای دعا کردن به غیر داریم؛ از جمله اینکه چندین برابر به او عنایت می شود و بالاتر از همه اینکه از دعای او دعایی متولد می شود که عرض کردم موجود نامرئی مثل فرشتگان برای انسان دعا می کنند و بالاتر از فرشتگان اینکه خودِ خداوند برای او دعا می کند. لذا عرض کردم آنچه که برای این آثار محوریت دارد، از خود گذشتگی است و اینکه انسان این طور نباشد که در دعاهایش از نظر امور معنوی و مادی، فقط خودش را در نظر بگیرد. بلکه دیگران را هم در دعا بیاورد. این از خود گذشتگی و دعا کردن برای دیگران، اثرش برای انسان چه بسا بیشتر از آن دعای خود برای خود است.

 

توسعه دایره دعا برای دیگران در روایات

جلسه گذشته به عنوان نمونه روایاتی را مطرح کردم. حالا مجدّداً به طور فهرست وار روایاتی را می خوانم؛ وگرنه در این باب روایات بسیاری داریم. یک دسته از روایات می آید سراغ «والد و ولد» که من روایاتش را خواندم. یعنی پدر برای فرزند و فرزند برای پدر دعا کند. دسته دیگر، روایاتی است که می بینیم دایره دعاها را وسیع می کند. دایره روایات دسته اوّل محدود به «پدر و فرزند» بود؛ اما دسته دوم دایره را وسیع می فرمایند و می گویند «خانواده». یعنی تنها محدود به پدر و فرزند نیست. بعد هم همینطور دایره را توسعه می دهند که عرض خواهم کرد.

- گام نخست: دعا برای اصلاحِ نفْسِ خویش

یک روایت از امام صادق (صلوات الله علیه) است که ایشان فرمودند: «كَانَ أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ فِي دُعَائِهِ»؛[2] یعنی امام باقر (علیه السلام) در دعاهایی که ایشان می کردند، این جملات را می فرمودند.[3] ببینید حضرت دعایشان را از کجا شروع می کنند؛ این ها همه جنبه آموزشی دارد: «رَبِّ أَصْلِحْ لِي نَفْسِي فَإِنَّهَا أَهَمُّ الْأَنْفُسِ إِلَيَّ»؛ پروردگارا، جانم را اصلاح فرما! ببینید برای چه چیزی دعا می فرماید. برای اصلاح نفْسِ خودشان. یعنی در دعاهایتان همه اش دنبال مسائل مادّی نباشید. گرچه انسان وقتی در بستر طبیعت و مادیّت قرار می گیرد، یک نوع تعلّق به مادیّت پیدا می کند و گرفتاری های مادّی در نظرش جلوه می کند و همیشه پیش چشمش مجسّم است. لذا وقتی هم می خواهد دعا کند، سراغ همان امور مادّی می رود.

اما حضرت در اینجا می فرماید خدایا نفْسم را اصلاح فرما؛ این اصلاح نفْس اعمّ است از مسأله ملکات رذیله و آن مسائلی که در درون انسان می گذرد که باعث می شود که از مسیر انسانیت و الهیت منحرف شود. پس جمله اول دعای حضرت این بود که «رَبِّ أَصْلِحْ لِي نَفْسِي»؛ چرا؟ دلیل آن را هم می فرماید: «فَإِنَّهَا أَهَمُّ الْأَنْفُسِ إِلَيَّ»؛ زیرا جان من مهم ترین جان ها برای خودِ من است. یعنی، اینکه من نفْسم را از ملکات رذیله اصلاح کنم، بدونِ تعارف اهمیتش برای من بیشتر است تا اصلاحِ نفْسِ شما؛ چون در بحث اصلاحِ نفْس، جان من پیش خودم عزیزتر از جان دیگران است.

- گام دوم: دعا برای اصلاحِ ذُریّه

جمله دوم دعای امام باقر (علیه السلام) این است: «رَبِّ أَصْلِحْ لِي ذُرِّيَّتِي فَإِنَّهُمْ يَدِي وَ عَضُدِي»؛ حضرت می آیند سراغ ذرّیّه شان که عبارت از کسانی است که به حسب ظاهر از نظر وجودی، از ایشان در این عالم ماده نشأت می گیرند، إلی یوم القیامه. ذریّه معنایش این است، نه فقط پسر و پسرِ پسر و دخترِ پسرِ انسان. من یک وقتی در بحث تربیتی معنای ذریّه را گفتم و بحث کردم که میراث انسان عبارت از اولاد انسان است. میراث حقیقی، اولاد است؛ پول و مال و این ها نیست. چرا؟ چون اولاد دنباله وجودی من در این عالم است. در روایت هم این معنا را داریم که میراث حقیقیِ من ذراری من هستند. چون آن ها دنباله وجودی من در این عالم هستند. لذا انسان که می میرد و از این نشئه کوچ می کند، انقطاع کلّی ندارد.

حضرت می فرماید: «رَبِّ أَصْلِحْ لِي ذُرِّيَّتِي فَإِنَّهُمْ يَدِي وَ عَضُدِي»؛ یعنی این ها دست و بازوی من هستند که برای من کار می کنند. در روایت دارد وقتی که شخص فوت کرد، بعد از او کار خیری را که از فرزندان و ذراری او صادر می شود، خیرش به او که در آن نشئه است هم می رسد. کار خوبی که ذُریّه من می کند، مثل این است که خودم آن کار را با دست و بازویم کردم. اینکه حضرت می فرماید: «فَإِنَّهُمْ يَدِي وَ عَضُدِي»، یک وقت خیال کنید که حضرت می خواهد بفرماید این ها تا من زنده هستم، مثلاً بیل دستشان می گیرند و دنبال من می آیند و زمین را شخم می زنند و برای من کار می کنند و...! یک وقت اشتباه برداشت نشود. حضرات ائمه (علیهم السلام) اینگونه صحبت نمی کنند. بلکه حضرت اصلاح آن ها را می خواهد و معنای اصلاح هم که همان اوّل معلوم شد.

- گام سوم: دعا برای اصلاحِ خاندان و خانواده

دعای سوم حضرت این طور است: «رَبِّ وَ أَصْلِحْ لِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمْ لَحْمِي وَ دَمِي»؛ پروردگارا، خاندان من را اصلاح فرما! چرا؟ چون آن ها گوشت و خون من هستند. این ها همه گویای همان حقیقتی است که من عرض کردم. یعنی می خواهند بفرمایند این ها از یک شجره وجودی نشأت می گیرند.

- گام چهارم: دعا برای اصلاحِ برادران و خواهرانِ ایمانی

جمله چهارم دعای حضرت این است: «رَبِّ أَصْلِحْ لِي جَمَاعَةَ إِخْوَتِي وَ أَخَوَاتِي وَ مَحَبَّتِي»؛ خدایا اصلاح کن گروه برادران و خواهران و دوست داران مرا! چرا؟ چون «فَإِنَّ صَلَاحَهُمْ صَلَاحِي». زیرا صلاح آن ها، صلاح من است. این طور نیست که من بیگانه با دیگران باشم. من این روایت را خواندم چون جلسه گذشته دعا برای دیگران را مطرح کردم[4].

اینجا چه بسا یک نوع ترتیب هم از این روایت به دست بیاید و آن اینکه اوّل خودم، بعد ذرّیه ام، بعد اهل بیتم، و بعد هم می آید سراغ جماعت خواهرها و برادرها. چه بسا فراز سوم دعا که حضرت برای اهل بیتشان دعا کردند، خواهر و برادر نسبی را هم شامل شود. لذا چه بسا این خواهرها و برادرهایی که در فراز چهارم دعا مطرح فرموده است، عبارت از برادران ایمانی و خواهران ایمانی باشد. چون پیوندها مختلف است؛ بعضی پیوندها، پیوندهای روحی است که عبارت از پیوند ایمانی است؛ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ».[5] این اخوّت، اخوّت نسبی و پیوند جسمی نیست؛ پیوند روحی است[6]. بنابر این در این روایت امام صادق (علیه السلام) فرمود پدر من وقتی می خواست دعا کند، اینگونه دعا می کرد؛ آن هم راجع به امور معنوی که اوّلین دعایشان هم اصلاحِ نفْس بود.

تکرّر دعا برای دیگران

بحث بعدی، «تکرّر دعا برای دیگران» است که در روایت این طور داریم که این اثر دارد[7] من به دو روایت اشاره می کنم؛ در یک روایت از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده است که حضرت فرمود: «مَنْ دَعَا لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي كُلِّ يَوْمٍ خَمْسَاً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً نَزَعَ اللَّهُ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِهِ وَ كَتَبَهُ مِنَ الْأَبْدَالِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»[8] هرکسی در هر روز بیست و پنج مرتبه برای مؤمنین و مؤمنات دعا کند، اثرش این است که خدا کینه را از دلش می زداید. یعنی دعا برای دیگران، نقش سازندگی روی نفْسِ دعا کننده دارد و این ملکه رذیله را خدا از نفْس او می کَنَد.

من این نکته را تذکر دهم؛ این دستورات و تأکیدها، برای ما جنبه های عملی و کاربردی دارد. آن کسانی که می بینند ـ نعوذبالله ـ اهل کینه هستند، یکی از راه های معالجه شان این است که روزی بیست و پنج مرتبه برای مؤمنین و مؤمنات دعا کنند؛ آن وقت می بینی که خدا عنایتی می کند و کینه را از دلت بیرون می کِشَد. بعد هم اثر بالاتر این تکرّر دعا برای غیر این است که می فرماید: «وَ كَتَبَهُ مِنَ الْأَبْدَال»؛ یعنی خدا او را در ردیف «ابدال» می نگارد. به اولیای بزرگ خدا می گویند «ابدال». این اثر تکرّر دعا برای غیر است.

تعدّد در مَدعُوٌّ له

بحث بعدی، «تعدّد مَدعُوٌّ له» است؛ روایت از امام صادق (علیه السلام) است: «مَنْ دَعَا لِأَرْبَعِينَ رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ قَبْلَ أَنْ يَدْعُوَ لِنَفْسِهِ اسْتُجِيبَ لَهُ فِيهِمْ وَ فِي نَفْسِهِ»[9] یعنی هرکس قبل از اینکه خودش را دعا کند، چهل نفر از برادران مؤمنش را دعا کند، حاجت هایی که برای آن ها خواسته، هم به آن ها می دهند و هم به خودِ او می دهند.

در یک روایت این طور دارد که اصلاً تو برای یک فرد دیگر بخواه، حاجت تو هم برآورده می شود. خودت حاجت داری، اما تو که تنها نیستی؛ شخص دیگری هم همین حاجت را دارد؛ تو بگو خدایا حاجت او را برآورده کن و حرفی از حاجت خودت به میان نیاور؛ اینجا حضرت می فرماید حاجت تو هم برآورده می شود. مثلاً اگر مریضی و می خواهی خدا تو را شفا بدهد، بگو «اللّهُمَّ اشْفِهِ» یا اگر زن است بگو «اللّهُمَّ اشْفِهَا»، یعنی خدایا او را شفا بده؛ یا بگو «اللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریض». اثر این دعای تو این است که خدا تو را هم شفا می دهد. این بهتر از آن است که بگویی «اللّهُمَّ اشْفِنِی». روایت از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است که حضرت فرمود: «أُطْلُب العَافِیَۀَ لِغَیْرِکَ تَرْزُقْهَا فِی نَفْسِکَ». عافیت را برای دیگری بخواه، خدا همان را روزیِ تو می کند. نه اینکه به او نمی دهد؛ یعنی به تو هم می دهد.

ثمره دعا برای مومنان

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمود: «إِذَا قَالَ الرَّجُلُ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِيعِ الْأَمْوَاتِ رَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بِعَدَدِ مَا مَضَى وَ مَنْ بَقِيَ مِنْ كُلِّ إِنْسَانٍ دَعْوَةً»[10] قبل از آنکه معنای این روایت را بگویم، این نکته را توضیح دهم که در علم منطق قضایا را تقسیم بندی می کنند و می گویند یکی از اقسام قضایا «قضیّه حقیقیّه» است. قضیّه حقیقیّه، قضیّه ای است که در آن عنوانی را موضوع قرار می دهیم و حکمی را روی آن موضوع می گذاریم به این نحو که این عنوان هرجا و هر زمان، در هر عصر و در هر مکانی که تحقّق پیدا کند، آن حکم را دارد. یعنی هر وقت فردی از آن عنوان موجود شود، موضوع قضیّه موجود شده و لذا حکم هم هست. این حرف را آنجا در علم منطق می زنند؛ حالا من می خواهم اینجا از آن بحث استفاده کنم. وقتی می گویی «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات»، این جمله تو تمام مؤمنین و مؤمنات از آدم تا خاتم، از خاتم تا به قیامت را در بر می گیرد. آن وقت حضرت می فرماید به عدد هر کدام از این هایی که تو برایشان دعا کردی، یک دعا برای تو درست می شود.

من با یک روایت دیگر می خواهم این را تکمیل کنم تا ببینید این ضریب چگونه بالا می رود. جلسه گذشته عرض کردم که دعا برای غیر، علّت تامّه برای این است که دعای دیگری از آن متولد شود و نسبت به آن موجود نامرئی که در ازای دعای تو برای تو دعا می کند، عرض کردم که اوّل فرشته ها هستند و بعد هم می رسد به خدا.

حالا به این روایت از امام هفتم (علیه السلام) دقّت کنید: «مَنْ دَعَا لِإِخْوَانِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ عَنْ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَلَكاً يَدْعُو لَهُ»[11] این روایت چیز دیگری می گوید؛ می فرماید تو دعا کردی برای مؤمنین و مؤمنات و دعای تو همه آن ها را شامل شد؛ اینجا به عدد این دعایی که تو کردی برای آن ها ـ یعنی به رقم کسانی که مَدعُوٌّ له تو بودند که کلّ مؤمنین و مؤمنات را در بر گرفته بود ـ به عدد هر کدام از این ها خدا یک فرشته مأمور می کند که او برای تو دعا کند. چون همین یک دعای تو وقتی پخش و منحلّ به ادعیه می شود، تبدیل به میلیاردها دعا می شود! یعنی تو میلیاردها نفر را دعا کرده ای و به عدد هر یک از آن ها، خدا یک فرشته را مأمور می کند که تو را دعا کند. یعنی یک دعا از دهان تو درآمد امّا چون برای کلّ مؤمنین و مؤمنات بود، این دعا منحلّ به ادعیه شد و به عدد این دعاهایی که برای دیگران کردی، خدا ملکی می آفریند که او برای تو دعا کند.

این روایات گویای همین معنا است که انسان باید خودخواهی، خودپسندی و خودمحوری را در دعا کردن کنار بگذارد و نسبت به جمیع امور معنوی و مادی خیرخواه همه انسان ها باشد و در دعاهایی که می کند این روحیه را داشته باشد. آن وقت خدا هم در ازای این روحیه این طور به او تفضّل می کند. مقاماتی که اولیای بزرگ خدا و انبیا داشتند، برای همین بود. اینکه می گویند پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) «رَحمَۀٌ لِلْعالَمِین» است، برای همین است که پیغمبر نمی خواست احدی در جهنم برود. حضرت نمی خواست هیچ انسانی به جهنم برود. انسان باید یک چنین حالتی داشته باشد و در دعاهایی که می کند هم این آثار را در نظر بگیرد.

ذکر توسّل به علی اکبر علیه السلام

من امروز بعد از ظهر، خیلی تشنه ام شد. بی اختیار به یاد یک جمله ای افتادم که روز عاشورا از دهان یکی از این اولیای خدا بیرون آمد. حالم منقلب شد. ما که هیچ کاری نکردیم و چیزی ندیدیم، عطش به ما یک مقداری فشار آورده است. بی اختیار گریه ام گرفت. گفتم چه گذشت به این ها واقعاً. حالا آن جمله ای که به یاد من افتاد را می خواهم برای شما بگویم.

در مقاتل دارد علی اکبر (علیه السلام) از خیام حرم بیرون آمد؛ آمد خدمت امام حسین (علیه السلام) و اجازه خواست؛ حضرت بلافاصله به او اجازه داد و خودش با دست خودش زره به تن علی کرد و فرزندش را آراسته میدان کرد. بعد هم بی بی ها را صدا کرد و گفت بیایید خداحافظی کنید! علی اکبر (علیه السلام) دارد می رود. می نویسند: «إجْتَمَعَتْ النِّسَاءُ حَولَهُ کَالْحَلْقَة»؛ حلقه وار دور علی را گرفتند؛ هر کسی یک چیزی می گوید؛ علی نرو! ولی علی اکبر (علیه السلام) رفت. می نویسند وقتی که علی اکبر (علیه السلام) رفت، امام حسین (علیه السلام) سرش را بالا برد و به سمت آسمان کرد، دست هایش را زیر محاسنش برد و گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ»[12] ای خدا، گواه باش! ببین! جوانی که شبیه ترین به پیغمبر است به میدان می رود.

یک جمله دیگر هم در مقاتل هست: «ثُمَّ نَظَرَ إلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْه»؛[13] می دانی یعنی چه؟ یعنی یک نگاه مأیوسانه ای به علی اکبر (علیه السلام) کرد؛ گویی که او دیگر برنمی گردد. اما طولی نکشید که علی برگشت. من امروز به یاد این جمله علی اکبر (علیه السلام) افتادم که گفت: «يَا أبَه العَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الحَديدِ أجْهَدَني»....

آیت الله آقا مجتبی تهرانی


[1] بحارالأنوار     91     96.

[2] بحارالأنوار     92     35

[3] این عبارت «کانَ یَقُول» دلالت بر استمرار می کند.

[4] البته حالا نمی خواهم وارد مباحث فقهی شوم؛ و گرنه با آنجا هم تطبیقش می دادم. الآن جلسه کشش این حرف ها را ندارد.

[5] سوره مبارکه حجرات، آیه 10

[6] من این را تذکر دادم برای اینکه اهل علم در این مطالب دقت کنند

[7] در اینجا من چون روایات زیادی دیدم، نمونه برداری کردم و این روایات را مطرح می کنم.

[8] مستدرك الوسائل     5     246

[9] من لايحضره الفقيه     2     212

[10] بحارالأنوار     90     391

[11] وسائل الشيعة     7     115

[12] بحارالأنوار     45     42

[13] اللهوف     112

Powered by TayaCMS