چهره و دو دست (
وجه و كفين )
بعد از
اينكه موارد قطعی پوشش را بيان كرديم ، نوبت میرسد به بحث درباره " پوشش
وجه و كفين
"
مسأله پوشش بر حسب
اينكه پوشانيدن وجه و كفين واجب باشد يا نباشد دو فلسفه كاملا متفاوت پيدا میكند
. اگر پوشش وجه و كفين را لازم بدانيم در حقيقت طرفدار فلسفه پردهنشينی زن و
ممنوعيت او از هر نوع كاری جز در محيط خاص خانه و يا محيطهای صددرصد اختصاصی زنان
هستيم
ولی اگر پوشيدن
ساير بدن را لازم بدانيم و هر نوع عمل محرك و تهييج آميز را حرام بشماريم و بر
مردان نيز نظر از روی لذت و ريبه را حرام بدانيم اما تنها پوشيدن گردی چهره و
پوشيدن دستها تا مچ را واجب ندانيم آنهم به شرط اينكه خالی از هر نوع آرايش جالب
توجه و محرك و مهيج باشد بلكه ساده و عادی باشد ، آنوقت مسأله ، صورت ديگری پيدا
میكند و طرفدار فلسفه ديگری هستيم ، و آن فلسفه اينست كه لزومی ندارد زن الزاما
به درون خانه رانده شود و پردهنشين باشد بلكه صرفا بايد اين فلسفه رعايت گردد
كه هر نوع لذت جنسی اختصاص داشته باشد به محيط خانواده ، و كانون اجتماع بايد
پاك و منزه باشد و هيچگونه كامجوئی خواه بصری و خواه لمسی و خواه سمعی نبايد در
خارج از كادر همسری صورت بگيرد . بنابراين زن میتواند هر نوع كار از كارهای
اجتماعی را عهدهدار شود
البته در اينجا
چند نكته هست : الف - ما فعلا در اين مقام نيستيم كه آيا زن در درجه اول بايد به
وظائف خانوادگی عمل كند يا خير ؟ شك نيست كه ما طرفدار اين هستيم كه وظيفه اول زن
، مادری و خانه سالاری است
ب - برخی از مناصب
است كه از نظر اينكه آيا زن از نظر اسلام میتواند عهدهدار بشود يا نه ، نيازمند
بحث جداگانه و مفصل است ، از قبيل سياست و قضاء و افتاء ( فتوا دادن و مرجعيت
تقليد ) . ما درباره اينها جداگانه بحث خواهيم كرد
ج - خلوت با
اجنبيه خالی از اشكال نيست . شايد عقيده اكثر فقهاء حرمت باشد . ما فعلا نظر به آن
نوع كار اجتماعی نداريم كه مستلزم خلوت با اجنبيه است
د - از نظر اسلام
مرد رئيس خانواده است و زن عضو اين دائره است
عليهذا در حدودی
كه مرد مصالح خانوادگی را در نظر میگيرد حق دارد كه زن را از كار معينی منع كند
مقصود ما اينست كه
اگر پوشيدن چهره و دو دست ، مخصوصا چهره واجب باشد خود بخود شعاع فعاليت زن ، به
اندرون خانه و اجتماعات خاص زنان محدود میشود ولی اگر پوشيدن گردی چهره واجب
نباشد ، اين محدوديت خودبخود لازم نمیآيد
اگر احيانا
محدوديتی پيدا شود از جهت خاص استثنائی خواهد بود
به هر حال با لازم
نبودن پوشيدن گردی چهره ، حكم شرعی برخی از كارها از نظر حرمت يا جواز روشن
میگردد . بسياری از كارها است كه از نظر فقهی و شرعی اولا و با لذات بر زن حرام
نيست ، ولی اگر پوشش وجه و كفين را لازم بشماريم ثانيا و بالعرض بر زن حرام است ،
يعنی از آن جهت حرام است كه مستلزم باز گذاشتن چهره و دو دست میشود . بنابراين
جواز و عدم جواز آن كارها برای زن بستگی بدين دارد كه پوشش وجه و كفين واجب باشد
يا نباشد . ما ذيلا چند نمونه از اين كارها را مطرح میكنيم : 1 - آيا برای زن ،
رانندگی جايز است ؟ میدانيم كه مسأله رانندگی بخصوص ، حكمی ندارد ، بايد ديد آيا
زن میتواند وظائف ديگر خود را در حين رانندگی اجراء كند يا نه ؟ اگر پوشش وجه و
كفين واجب باشد بايد گفت زن نمیتواند رانندگی كند
2 -
آيا كار فروشندگی
در خارج از منزل برای زن جايز است يا نه ؟ البته مقصود آن نوع فروشندگيها نيست كه
فعلا در دنيا معمول است و در حقيقت فريبندگی است نه فروشندگی
3 -
آيا كار اداری
برای زن جايز است يا نه ؟ 4 - آيا زن حق دارد عهدهدار تدريس - و لو برای مردان -
بشود يا نه ؟ و آيا حق دارد كه در كلاسی كه مرد تدريس میكند ، متعلم باشد يا نه ؟
اگر بگوئيم پوشش وجه و كفين لازم نيست و مرد هم در صورتی كه نظر ريبه و تلذذ
نداشته باشد میتواند به وجه و كفين نگاه كند ، نتيجه اينست كه مانعی ندارد . و
الا جايز نيست
خلاصه اينكه وجه و
كفين ، مرز محبوسيت و عدم محبوسيت زن است ، و ايرادهائی كه مخالفين پوشش میگيرند
، در صورتی است كه حجاب وجه و كفين را لازم بدانيم . ولی اگر پوشيدن وجه و كفين
را واجب ندانيم ، در پوشش ساير قسمتهای بدن هيچگونه اشكالتراشی نمیتوان كرد ، بلكه
اشكال برطرف مخالف وارد است
اگر زن ، مرض
نداشته باشد و نخواهد لخت بيرون بيايد ، پوشيدن يك لباس ساده كه تمام بدن و سر ،
جز چهره و دو دست تا مچ را بپوشاند ، مانع هيچ فعاليت بيرونی نخواهد بود . بلكه
برعكس ، تبرج و خودنمائی و پوشيدن لباسهای تنگ و مدهای رنگارنگ است كه زن را به
صورت موجودی مهمل و غير فعال در میآورد كه بايد تمام وقتش را مصرف حفظ پزيسيون
خود كند . ما به زودی توضيح خواهيم داد و قبلا نيز از قدمای مفسرين نقل كرديم كه
استثناء وجه و كفين ، به منظور رفع حرج و امكان دادن به فعاليت زن است ، و به
همين ملاك است كه اسلام آن را واجب نشمرده است
اكنون دلائل موافق
و مخالف را در مسأله ، تحقيق میكنيم
ادله موافق
به چند دليل
میتوان گفت كه پوشش وجه و كفين واجب نيست : 1 - آيه " پوشش " كه همان
آيه 31 سوره نور است و برای بيان اين وظيفه و تعيين حدود آن است ، پوشانيدن وجه و
كفين را لازم نشمرده است
در اين آيه به دو
جمله میتوان استناد جست . يكی جمله " « و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها
»" و ديگر جمله "« و ليضربن بخمرهن علی جيوبهن " در مورد جمله اول
ديديم كه اكثر مفسران و عموم روايات ، خضاب و سرمه و انگشتر و دستبند و امثال اينها
را مصداق مستثنی ( الا ما ظهر ) دانستهاند . اين زينتها ، زينتهائی است كه در
چهره و دو دست تا مچ ، صورت میگيرد . خضاب و انگشتر و دستبند مربوط به دست است ،
و سرمه مربوط به چشم
كسانی كه
پوشش وجه و كفين را واجب میدانند بايد استثناء " الا ما ظهر " را منحصر
بدانند به لباس رو ، و واضح است كه حمل استثناء بر اين معنی بسيار بعيد و خلاف
بلاغت قرآن است
.
مخفی داشتن لباس
رو ، به علت اينكه غير ممكن است ، احتياج به استثناء ندارد . گذشته از اينكه لباس
را وقتی میتوان زينت محسوب كرد كه قسمتی از بدن نمايان باشد . مثلا در مورد زنان
بی پوشش میتوان گفت كه لباس آنها يكی از زينتهای آنهاست ، ولی اگر زن تمام بدن را
با يك لباس سرتاسری بپوشاند چنين لباس زينت شمرده نمیشود
خلاصه اينكه ظهور
آيه را در اينكه قسمتی از زينت بدن را استثناء میكند نمیتوان منكر شد ، و صراحت
روايات هم ابدا قابل ترديد نيست
در مورد جمله دوم
بايد گفت : آيه دلالت دارد كه پوشانيدن گريبان لازم است ، و چون در مقام بيان حد
است اگر پوشانيدن چهره هم لازم بود ، بيان میكرد
دقت فرمائيد !
" خمار = روسری " اساسا برای پوشانيدن سر وضع شده است . ذكر كلمه
" خمر " در آيه میفهماند كه زن بايد روسری داشته باشد ، و واضح است كه
با روسری پوشانيدن ، مربوط به سر است ، و اما اينكه غير از سر آيا قسمت ديگری را
هم بايد با روسری پوشانيد يا نه ؟ بستگی به بيان آن دارد . و چون در آيه فقط زدن
دو طرف روسری بر گريبان مطرح است ، معلوم میشود كه همين مقدار واجب است
ممكن است كسی خيال
كند معنی " و ليضربن بخمرهن علی جيوبهن " اينست كه روسريهای را مانند
پرده از جلو چهره آويزان كنند تا حدی كه روی گريبان و سينه را بپوشاند
ولی متأسفانه به
هيچ وجه نمیتوان آيه را بدين معنی حمل كرد زيرا : اولا كلمه " خمار "
به كار رفته نه كلمه " جلباب " . خمار روسری كوچك است و جلباب روسری
بزرگ . روسری كوچك را نمیتوان آن اندازه جلو كشيد و مانند پرده آويزان كرد به
طوری كه چهره و دور گردن و گريبان و سينه را بپوشاند و در عين حال سر و پشت گردن و
موها - كه معمولا در آن زمان بلند بوده است - پوشيده بماند
ثانيا آيه
میفرمايد با همان روسريها كه داريد چنين عملی انجام دهيد
بديهی است اگر آن
روسريها را بدان شكل روی چهره میآويختند ، جلو پای خود را به هيچ وجه نمیديدند و
راه رفتن برايشان غير ممكن بود . آن روسريها قبلا " مشبك " و "
توری " ساخته نشده بود كه برای اين منظور مفيد باشد . اگر منظور اين بود كه
لزوما روسريها از پيش رو آويخته شود دستور میرسيد كه روسريهائی تهيه كنيد غير از
اين روسريهای موجود كه بتوانيد هم چهره را بپوشانيد و هم راه برويد
ثالثا تركيب ماده
" ضرب " و كلمه " علی " مفيد مفهوم آويختن نيست . چنانكه
قبلا گفتيم و از اهل فن لغت و ادب عرب نقل كرديم ، تركيب " ضرب " با
" علی " فقط مفيد اين معنی است كه فلان چيز را بر روی فلان شیء مانند
حائلی قرار داد . مثلا معنی جمله " « فضربنا علی آذانهم »" اينست كه بر
روی گوشهای اينها حائلی قرار داديم . عليهذا مفهوم " « و ليضربن بخمرهن علی
جيوبهن »" اينست كه با روسريها بر روی سينه و گريبان حائلی قرار دهيد . پس
وقتی در مقام تحديد و بيان حدود پوشش است و میفرمايد با روسريها بر روی گريبانها
و سينهها حائلی قرار دهيد و نمیگويد بر روی چهره حائلی قرار دهيد ، معلوم میشود
حائل قرار دادن بر روی چهره واجب و لازم نيست
يك نكته ديگر كه
بايد اينجا اضافه كرد اينست كه بايد ديد زنان مسلمان قبل از نزول اين آيه ، روسری
را به چه كيفيت به كار میبردهاند ؟ از لحاظ تاريخ مسلم است كه زنان مسلمان قبل
از نزول آيات پوشش ، به حكم عادت معمول آنروز عرب ، چهره خود را نمی پوشانيدهاند
، چنانكه قبلا نقل كرديم روسری را از پشت گوشها رد كرده و اطراف آن را به پشت خود
میانداختهاند و در نتيجه گوشها ، گوشوارهها ، چهره ، گردن و گريبان نمايان
بوده است . وقتی در همچو زمينهای دستور داده شد كه روسری را بر گريبان بزنند
معنای اين دستور اينست كه دو طرف روسری را از جانب راست و چپ به جلو آورده و به
طور چپ و راست بر گريبان بزنند . به كار بردن اين دستور موجب میشود كه گوشها و
گوشوارهها و گردن و گريبان پوشيده شود و چهره باز بماند
به نظر ما در
اينكه آيه مورد نظر ، همين معنی را میفهماند هيچ ترديدی نيست و چون توجه كنيم كه
آيه در مقام بيان حدود پوشش است و به اصطلاح اصوليين اهمال در مقام بيان جايز
نيست ، به طور قطع میفهميم كه پوشانيدن چهره واجب نيست
2 -
در موارد بسياری
كه مستقيما مسأله پوشش يا مسأله جواز و عدم جواز نظر مطرح است ، ملاحظه میكنيم كه
در جواب و سؤالهائی كه ميان افراد و پيشوايان دين رد و بدل شده فقط مسأله "
مو " مطرح است و مسأله " رو " به هيچ وجه مطرح نيست .
يعنی وجه و كفين ،
مفروغ عنه و مسلم فرض شده است . و ما ذيلا چند نمونه از اين موارد را ذكر میكنيم
: الف - در مورد حرمت نظر به خواهر زن : صحيح « البزنطی عن الرضا عليه السلام قال
: سألته عن الرجل يحل له ان ينظر الی شعر اخت امرأته ؟ فقال : لا الا ان تكون من
القواعد . قلت له : اخت امرأته و الغريبة سواء ؟ قال : نعم ، قلت : فمالی من النظر
اليه منها ؟ فقال : شعرها و ذراعها » ( وسائل جلد 20، صفحه . 199)
ترجمه : احمد بن
ابینصر بزنطی - كه از اصحاب عاليقدر حضرت رضا عليه السلام است - میگويد از حضرت
رضا سؤال كردم آيا برای مرد جايز است كه به موی خواهر زنش نگاه كند ؟ فرمود نه ،
مگر اينكه از زنان سالخورده باشد . گفتم پس خواهر زن و بيگانه يكی است ؟ فرمود بلی
. گفتم ( در مورد سالخورده ) چقدر برای من جايز است نگاه كنم ؟ فرمود به موی او و
ذراع ( از انگشت تا آرنج ) او میتوانی نگاه كنی
ملاحظه میفرمائيد
كه هم در سؤال اول روايت ، و هم در آخرين جواب امام عليه السلام آنچه ذكر شده است
" مو " است نه " رو " . به خوبی روشن است كه مستثنی بودن
چهره ، نزد طرفين مسلم بوده است . و هرگز نمیشود احتمال داد كه مثلا در مورد زنان
سالخورده نگاه به مو و ذراع جايز باشد و نگاه به صورت جايز نباشد ، در حالی كه در
جواب سؤال از مقداری كه نظر به آن جايز است ، چهره ذكر نشده است
ب - در مورد پسر
بچه : ايضا صحيح « البزنطی عن الرضا عليه السلام قال : يؤخذ الغلام بالصلاه و هو
ابن سبع سنين و لا تغطی المرأه منه شعرها حتی يحتلم » ( من لایحضره الفقیه
،ج3،ص436)
حضرت رضا عليه
السلام به احمد بن ابینصر بزنطی فرمود : وقتی پسر بچه به هفت سال رسيد بايد به
نماز خواندن وادار كرده شود ، ولی تا وقتی كه بالغ نشده است بر زن لازم نيست موی
خود را از او بپوشاند . يعنی وادار كردن به نماز برای ايجاد عادت است و الا در
هفت سالگی حكم مرد را ندارد ، تا به حد بلوغ برسد . در اينجا نيز پوشانيدن "
مو " مطرح است نه " رو " . روايات ديگر به همين مضمون در كتب حديث
زياد است
ممكن است گفته شود
كه مو به عنوان مثال ذكر شده است ، به دليل اينكه بدن ذكر نشده ، در حالی كه
میدانيم پوشانيدن بدن لازم است . بنابراين پوشانيدن چهره هم ممكن است واجب باشد
و ذكر نشده باشد
جواب اينست كه اگر
پوشانيدن چهره واجب بود ، شايسته بود آن را به عنوان مثال ذكر كنند چنانكه در عرف
ما كه بنابر لازم دانستن پوشانيدن چهره است ، مسأله پوشش را به " رو گرفتن
" تعبير میكنند و رمزش اينست كه قسمتی كه در عمل بيشتر ممكن است مكشوف باشد
همان چهره است و وقتی پوشانيدن آن بيان شود ، وجوب پوشانيدن قسمتهای ديگر به طريق
اولی فهميده میشود ، و اما پوشانيدن ساير قسمتهای بدن عملا مورد ابتلا نبوده است
و شكی در عدم جواز آن وجود نداشته كه مورد سؤال واقع شود
ج - در مورد مملوك
: " « لا بأس ان يری المملوك الشعر و الساق » " (كافی ج 5 ،ص 531 ) يعنی
جايز است كه غلام به مو و ساق خانمی كه مالك اوست نگاه كند