بـررسـى و مـطالعه اى دقيق در اطراف مسائل
حقوقى اسلام , اين حقيقت را روشن مى سازد ,كه قوانين اسلام بر پايه نيازمنديهاى
انسان در تمام شوون مختلف زندگى , وضع شده است و تناسب مستقيم با احتياجات بشر
دارد . احـكـام درخشان اسلام در عين اصالت و درستى , جوابگوى خواسته هاى طبيعى و
فطرى بشردر ادوار زندگى است . يكى از نيرومندترين غرايز در وجود انسان , غريزه
جنسى است . اين غريزه به منظور توليد مثل و تكثير نسل افراد در انسان آفريده شده
است . تـشـريـح قانون ازدواج در اسلام به منظور هدايت اين غريزه اصيل در مجراى
صحيح وارضاى آن بطور شايسته است . امـا چـون ازدواج دائم در عـيـن حال كه در
جلوگيرى ازآلودگيها و نگهدارى عفت انسان نقش مؤثرى به عهده دارد , در تمام شرايط
نمى تواند پاسخگوى تمايلات جنسى انسان باشد . از ايـن رو در اسلام قانون ازدواج
موقت تشريع شده است تا با استفاده از آن به خواسته هاى جنسى در تمام شرايط پاسخ
مثبت داده شود . باتوجه به این مقدمه ، به تبین ادله ازدواج موقت ، تفاوت ان با
ازدواج دایم ، فلسفه آن وایراد های که دراین زمینه مطرح شده است ، می پردازیم :
ادله
ازدواج موقت
الف ) ازدواج موقت از ديدگاه قرآن و حديث
قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد: «فما
استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فريضه؛ مهر تعيين شده زنانى را كه به عنوان ازدواج
موقت , عقد كـرديـد , بـپـردازيـد». (النساء / 24 )اين آيه به اتفاق مفسران شيعه و
به قول گروهى از مفسران اهل سنت درباره ازدواج موقت نازل شده است . درباره اين
قانون عالى نيز احاديثى از پيشوايان اسلام آمده است . بـراى نـمـونه پاره اى از
آنها را يادآور مى شويم:
1-
عبداللّه بن مسعود مى گويد : در يكى از
جنگها هـمـراه پيغمبر (ص ) بوديم و چون زنان همراه ما نبودند و از جهت غريزه جنسى
در فشار بوديم از آن گـرامى پرسيديم آيا براى ما جايز است كارى كنيم كه غريزه جنسى
در وجود ما به كلى از بين برود ؟آن حضرت ما را از اين كار بازداشت . و اجـازه داد
كـه ازدواج موقت كنيم و اين آيه را خواند:« يا ايها الذين آمنوا لا تحرموا طيبات
ما احل اللّه لـكـم و لا تـعـتـدواان اللّه لا يـحـب المعتدين »(المائدة
/ 87)؛ اى گرويدگان به اسلام , كارهاى پـاكـيـزه
اى كـه خـدا بـراى شـمـا حـلال كـرده بـر خـودحـرام نـكـنيد و تجاوز ننماييد كه
خدا تجاوزكنندگان را دوست نمى دارد».
2-
على عليه السلام فرمود: اگر عمر , ازدواج
موقت را نهى نكرده بود , جز انسان هاى بدبخت كسى به زنا دست نمى زد.
3-
امام صادق عليه السلام فرمود : هر كس ازدواج
موقت را حلال نشمرد از ما نيست.
ب) ازدواج موقت درنظام حقوقی اسلام، تشابه وتفاوت آن با
ازدواج دایم
ازدواج موقت و دائم در بيشتر احكام با هم
يكسانند و در قسمتى اختلاف دارند . آنـچـه در مرحله اول , اين دو را از يكديگر
ممتاز مى سازد يكى اين است كه درازدواج موقت زن و مـرد تـصـميم مى گيرند به طور
موقت با هم ازدواج كنند و پس ازپايان مدت اگر مايل باشند با قرارداد ثانوى طبق
شرايطى كه در كتابهاى فقهى ذكرشده است پيمان ازدواج را تمديد مى كنند . ديـگـر
آنكه ازدواج موقت از لحاظ شرايط , آزادى بيشترى دربردارد از جمله مخارج زن بر مرد
در ايـن ازدواج لازم نيست مگر در ضمن عقد با يكديگر قرارداد كنند و نيززن و مرد
بدون قرارداد در متن عقد , از يكديگر ارث نمى برند و همچنين ... فرزندى كه در اين
ازدواج بوجود مى آيد با فرزند ازدواج دائمـى يكسان است وهيچگونه تفاوتى با هم
ندارند در ساير آثار حقوقى اين دو نوع ازدواج نيز يكسان مى باشند مثلا در هر دو ,
مهر وجود دارد و نيز در هر دو ازدواج انسان نمى تواندبا مادر و دخـتـر همسر خويش
ازدواج كند و آنها با او محرمند و همانطور كه درازدواج دائم زن بايد پس از طلاق
عده نگهدارد در اين ازدواج نيز پس از پايان مدت بايد عده نگهدارد با اين تفاوت كه
عده زن دائم سـه نـوبـت عـادت ماهانه يا سه ماه ( در پاره اى از موارد ) مى باشد و
عده زن غير دائم دو نوبت يا چهل و پنج روزاست
ج) فلسفه ازدواج موقت
در پيش نوشته شد كه ازدواج دائم نمى تواند
بـه تـنـهائى پاسخگوى تمايلات جنسى انسان باشد زيرا در زندگى ضرورتهايى براى بيشتر
مردان پـيـش مـى آيـد كـه مـعـمولا براى مدتى امكان بهره بردارى جنسى از همسر خويش
از آنان سلب مى گردد بدون ترديد , در اين مدت غريزه جنسى , آنان را در بحران شديدى
قرار مى دهد كه اگر از راه مشروع به آن پاسخ مثبت ندهند ممكن است آلودگيهايى پيش
آيد . موضوع ديگرى كه جدا بايد مورد مطالعه و بررسى قرار گيرد مساله جوانانى است
كه به سن بلوغ مى رسند . ايـنـان بـا رسـيدن به اين سن , در آستانه بيدار شدن
غريزه جنسى گام مى گذارند و معمولا هم نمى توانند به زودى ازدواج كنند . در اين
سالهاست كه جوانان به راههاى حرام مى افتند. برتراند راسل مى نويسد در دنياى امروز
ضرورتها و مشكلات اجتماعى و اقتصادى بر خلاف تدبير و مـيـل مـا ازدواج جوانان را به
تأخير افكنده است زيرا در صد يا دويست سال پيش مثلا يك دانشجو تـحـصـيلات خود را
هيجده و بيست سالگى خاتمه مى داد و در آغاز فشار غريزه يااوائل بلوغ براى ازدواج
آمـاده بـود و بـسـيار اندك بودند كسانيكه تا سى و يا چهل سالگى براى رشته هاى
علمى و تخصصى , زحمت مى كشيدند . امـا در عـصر حاضر دانشجويان تازه بعد از بيست
سالگى وارد رشته هاى تخصصى علمى و صنعتى مـى شوند و پس از فراغت از تحصيل مدتى نيز
در جستجوى وسيله تامين معاش برمى آيند معمولا پس از سى و پنج سالگى قادر به ازدواج
و تاسيس خانواده خواهندبود . پس جوانان امروز مدتى طولانى را در فاصله ميان بلوغ و
ازدواج كه بخشى بسيار حساس و دوران نمو جنسى و طغيان غريزه و صعوبت مقاومت در
برابر هوى و هوس و ظواهر فريبنده زندگى است , مى گذارنند . مـا نبايد اين بخش حساس
را از حساب عمر و يا نظام اجتماع بشرى ساقط كنيم و اگرما بخواهيم حـسـابـى بـراى
اين بخش طولانى و حساس عمر باز نكنيم و فكرى در اين باره ننماييم نتيجه آن شـيـوع
فساد و بى اعتنايى نسبت به بهداشت , نسل , اخلاق , درميان مردان و زنان اجتماع
خواهد بود . پـس چـه بايد كرد؟ برتراند راسل دربرابر اين سؤال مى گويد: راه صحيح
براى حل اين مشكل ايـن اسـت كه قوانين مدنى براى اين بخش حساس از عمر يكنوع ازدواج
موقتى را براى دختران و پسران روا دارند كه موجب تحميل بار مشكلات زندگى عائلى و
ازدواج دائم نباشد و در عين حال ايشان را از مفاسد مختلف و اعمال نامشروع و تحمل
رنج روحى بار گناه و تخلف از اصول و قوانين و نـيـز از امـراض گـونـاگون محفوظ
دارد اين نوع ازدواج در اصطلاح راسل ازدواج بدون فرزند نـامـيـده مـى شـود آيـا در
ايـن شـرايـط كـه استفاده از ازدواج دائم امكان پذير نيست با طغيان غريزه جنسى چه
بايد كرد ؟ آيا در اين زمينه ها بايد رياضت كشيد و رهبانيت اختيار كرد؟ و آيا همه
جـوانان حاضرند تحمل كنند و عفت و پاكى خويش را حفظ كنند ؟ يا بايدفكر ديگرى كرد ؟
در اين جـا دو راه بـيـش نـيـسـت يـكى اينكه
جوانان را بخود واگذاريم تا پسران ودختران با هم روابط نـامـشروع برقرار سازند و
آن همه مفاسد و عواقب وخيم راناديده بگيريم آيا اين راه , راه صحيحى است ؟ آيا اين
دختران و پسران پس از اين همه روابط نامشروع در دوران ازدواج دائم خويش , ديگر
مـرد زنـدگـى و زن خانواده خواهند بود ؟
راه ديگر اينكه ازدواج موقت را براى آنان
تجويز كنيم تا بدين وسيله به غريزه جنسى خود پاسخ مشروع بدهند و بتوانند خويش را
حفظ كنند . بى شك راه صحيح همين راه دوم است چرا كه در غير اين صورت جوانان راهى
براى ارضاى شهوت خود ندارند ودست به هرگونه بى عفتى و گناه خواهند زد بهترين شاهد
ما آمار فساد و بى عفتى است كه در جرائد و مجلات به چشم مى خورد: يكى از مجله هاى
آمريكا به نام ويسپرد مى نويسد: شـمـاره اطفال غير قانونى به ده ميليون مى رسد و
در فرانسه از هر صد كودك هفت نفر آنها غير مشروع مى باشد. بـسـيـار تـأسـف انـگيز
است كه عده اى در پندار خويش از همين راهها مشكلات جوانان رادر بحران هاى مذكور حل
كرده و ارزشهاى اخلاقى آنان را به كلى از نظر دورمى دارند . ايـنـان تـجـويز مى
كنند كه جوانان در گناه و بى عفتيها فرو روند اما اجازه نمى دهند كه از قانون
عـالـى ازدواج مـوقـت اسـتـفاده كنند به يقين قضاوتهاى بيجاو ايرادهايى هم كه كرده
اند از آنجا سـرچـشـمه مى گيرد كه اين مسأله مهم (ازدواج موقت) را از ديدگاه مذهب
مطالعه ننموده و آن چنانكه بايد و شايد از نظر حقوق واجتماعى آن را ارزيابى نكرده
اند .
د) مـخـالـفـان ازدواج موقت چه مى گويند؟
مخالفان قانون ازدواج موقت به گمان خود
ايرادهايى كـرده انـد كـه مـا براى روشن شدن مطلب, آنها را ذكر مى كنيم و پاسخ
هريك را يادآور مى شويم:
اشـكال1: پيمان زناشويى اگر موقت باشد زن و
مرد نمى توانند پيوند مهر و دوستى را با يكديگر محكم سازند .
پاسخ: اين اشكال در اثر توجه نداشتن به حكمت
تشريع اين قانون پيدا مى شود زيراهمان طور كه در پيش گفته شد ازدواج دائم براى
جوابگويى به خواسته هاى جنسى كافى نيست و ازدواج موقت به منظور اشباع غريزه جنسى
از راه صحيح و عاقلانه در شرايطمذكور تشريع شده است . اگـر اين ازدواج هم به منظور
تشكيل خانواده و انس گرفتن دو همسر با يكديگر تشريع شده بود اين اشكال مورد داشت ولى
با توجه به حكمت تشريع اين قانون , ديگر موردى ندارد . بلكه مى توان گفت ازدواج
موقت بهترين راه براى كسانى است كه در آستانه ازدواج قرار گرفته و مـى خواهند
توافق اخلاقى بين خويش و همسرى را كه ازدواج با اورا در نظر دارند به دست آورند
زيـرا در ايـن صـورت آنـان مـى توانند مدتى با هم ازطريق مشروع معاشرت كنند و از
خصوصيات اخلاقى يكديگر آگاه كردند تا پس از توافق اخلاقى , ازدواج موقت را تبديل
به دائم نمايند .
اشكال 2: ازدواج موقت در اجتماع شيعه از
ناحيه زنان و دختران استقبال نشده است .
پاسخ: بايد ديد اين نفرت نسبت به ازدواج
موقت , از كجا پيدا شده است . بـدون ترديد اين مطلب مولود تبليغات مسموم و نيز سوء
استفاده هايى است كه مردان هوسران در اين زمينه كرده اند . بديهى است كه اين سوء
استفاده ها را نبايد به حساب اصل قانون گذارد . در پـيش نوشته شد كه ازدواج موقت
مانند ازدواج دائم در نظام ديندارى , شرايط ومقرراتى دارد كه بايد زن و مرد تمام
آنها را در نظر بگيرند و در چهار چوبه آنهااين ازدواج را واقع سازند . تـرديـدى
نـيست كه اگر حدود و شرايط مذكور ناديده گرفته شود و فقط به خواندن يك صيغه
قـنـاعت شود اين نوع ازدواج عامل نفرت وانزجار مى گردد و افكار عمومى را نسبت به
اين قانون مقدس و عالى بدبين مى كند.
اشكال 3: ازدواج موقت با اجاره و كرايه دادن
فرقى ندارد و مايه سقوط شخصيت زن مى گردد.
پـاسخ: اين اشكال از اشكالات گذشته سست تر و
بى پايه تر است زيرا اولا عقد ازدواج موقت ربطى به اجاره ندارد . گـواه بـر اين
مطلب اينكه طبق تصريح فقهاى ما اگر عقدازدواج موقت را به لفظ اجاره بخوانند يعنى
زن بگويد آجرتك نفسى من خودم رابتو اجاره دادم صحيح نخواهد بود . ثانيا ازدواج
موقت با دائم از اين جهت تفاوتى ندارد همانگونه كه بودن مهر درازدواج دائم منافاتى
بـا شـخـصـيت زن ندارد و باعث پايين آمدن حيثيت و شرافت انسانى او نمى شود در اين
مورد نيز چنين است زيرا عقد ازدواج دائم و موقت تنها تفاوتشان در ذكر مدت است .
راسـتـى شـگـفـت انـگـيز است كه زنى با اختيار خود با مردى حاضر به ازدواج موقت مى
شودزن كـرايـه يـى است و در منطق اينان شخصيت انسانى خويش را تنزل داده است ولى
زنانيكه با كمال بـى شـرمـى با آنهمه حركات و اطوار زننده در فيلمها خود را به
معرض نمايش مى گذارند و يا در مجالس شب نشينى و رقص در برابر چشمان حريص هزار مرد
و براى ارضاى غرايز آنها حنجره خود را پاره مى كنند و يا هزار و يكنوع معلق مى
زنند آنهازن كرايه اى نيستند ؟و همچنين زنانى كه در يـك آن داراى رفيقهاى متعددى
هستند به نظر اينان شخصيت انسانى خويش را تنزل نداده اند اگـر واقـعـا دلـسوزند و
مى خواهند شخصيت زن راحفظ كنند , فكرى براى زنان مراكز فحشا كه معمولا در تمام
اجتماعات ناسالم وجوددارد , بنمايند . آيا زنان آنجا از زندگى شرافتمندانه انسانى
برخور دارند ؟ وآيا آنان مى توانند براى خود شخصيتى احساس كنند ؟ آيا وضع ناراحت
كننده و زندگى فلاكت بار آن طردشدگان اجتماع , از زندانيان محروم و يا بردگانى كه
در دورانهاى گذشته تاريخ زندگى مى كردند , منفورتر نيست ؟
اشكال 4: بـا فـرزنـدانى كه از راه ازدواج
موقت به دنيا مى آيند چه بايد كرد ؟
پاسخ: در پيش خوانديم كه فرزند ازدواج موقت
با فرزند ازدواج دائم هيچ فرقى ندارد بنابراين , پدر وظيفه دارد فرزند خويش را
مـانـنـد فرزندان ازدواج دائم نگهدارى كند و اگر فرضا در چنين موردى پدر از وظيفه
خويش كـوتـاهى كند حاكم شرع بايد دخالت نمايد و او را به مراعات حقوق فرزند خويش
ملزم سازد اگر بـرخـى ازمـردم نـسـبـت به وظيفه خويش , كوتاهى مى كنند , ربطى به
اصل تشريع اين ازدواج نداردچنانكه در ازدواج دائم نيز افرادى پيدا مى شوند كه از
وظايف خويش در مورد فرزندو همسر خويش سرباز مى زنند . بديهى است كه اگر ازدواج
موقت مانند ازدواج دائم در دفاتر ثبت اسناد , ثبت گردد و به صورت قانونى درآيد
مشكلى به وجود نمى آورد و نيز جلوى غالب سوءاستفاده ها هم گرفته مى شود . بنابراين
روشن شد كه فرزند ازدواج موقت با فرزند ازدواج دائم در يك رتبه و مقام هستند و از
نظر احكام اسلامى نيز با هم فرقى ندارند چنانكه در صدر اسلام برخى ازصحابه و
بزرگان از همسران موقت به دنيا آمده بودند و در عين حال كسى نسبت به آنان به نظر
تحقير نمى نگريست و در احكام و شخصيت , همسطح با ساير مسلمانان بودند.