برای تحكیم روابط عاطفی باید از خود محوری پرهیز كرد مگر در حدی كه شرعا حقی برای مرد تعیین شده باشد آن هم به شیوه صحیح و رفتار عاقلانه و حساب شده. به هر حال یكی از چیزهایی كه ارزش منفی دارد و جو عاطفه و مودت و محبت را به هم می زند, خود محوری و زورگویی است كه از ناحیه مرد یا از ناحیه زن بروز میكند
در قرآن كریم آیاتی وجود دارد كه دلالت می كند بر اینكه مساله همسر و رابطه جنسی در متن خلقت انسان ملحوظ است. البته قبول این مطلب نیاز به تعبد ندارد و تامل در آفرینش انسان نشان می دهد كه افراد این نوع باید از راه توالد و تناسل بوجود آیند و ناچار می باید در متن آفرینش انسان این جهت رعایت شده باشد. قرآن كریم در این زمینه می فرماید: همسر انسان از جنس خود انسان قرار داده شده و این یك تدبیر تكوینی, الهی است.
برا ی این كه نوع انسان باقی بماند»یا ایها الناس اتقوا ربكم الذی خلقكم من نفس واحده و خلق منها روجها و بث منهما رجالا كثیرا و نساء«جمله »بث منهما«( النساء / 1 ) بخوبی دلالت دارد بر اینكه انتشار افراد انسان بر اثر رابطه دو همسر است و این مساله در متن خلقت لحاظ شده است.
بنابراین این عقیده كه ازدواج خود به خود یك عمل پلید و شیطانی و دارای ارزش منفی است از نظر قرآن مطرود است. این عقیده در واقع مستلزم تناقص بین تكوین و تشریع است در حالی كه از نظر قرآن كریم بین نظام هستی و نظام اخلاقی تناقضی نیست.
اقتضای فطرت در مسائل جنسی
از آیات شریف قرآن استفاده می شود كه این دو جنس مخالف برای هم و مكمل یكدیگر آفریده شده اند, لذا مقتضای فطرت, گرایش هر یك از این دو جنس به جنس مخالفش می باشد و گرایش به هم جنس خلاف نظام آفرینش است. این مطلب بخصوص در داستان قوم لوط در قرآن كریم در چند مورد تاكید شده است و به كرات گوشزد شده است كه آنان از مسیر طبیعی و فطری خود منحرف شده بودند. و به واسطه همین امر مورد
و عذاب قرار گرفتند از جمله: »و تذرون ما خلق لكم ربكم من ازواجكم« (الشعراء / 165 ) همسرانی را كه خدا برای شما قرار داده رها می كنید و راهی را خدا قرار نداده است می روید؟ (یعنی راهی كه خلاف فطرت وطبیعت شماست).
ملاك مرز بندی در ارضاء خواستهای جنسی
آنچه موجب ارزشهای منفی در ارضاء خواسته های فطری می شود تزاحماتی است كه بین خواسته ها حاصل می شود و كسر وانكسار این خواسته ها است كه حد و مرزی برای هر یك از اینها تعیین می كند.
در مسائل خانوادگی مصالح اجتماعی انسان نیز لحاظ می شود از جمله زندگی انسان باید بصورت تشكیل خانواده باشد. و در هر خانواده ای همسر(زن) باید اختصاصی باشد. كه از رهگذر این امر مصالح زیادی رعایت شده است, از جمله آنكه نسل بشر به این طریق تداوم می یابد و نیز روابط پدری و فرزندی حفظ شده, مسائل اجتماعی و حقوقی مربوط به آن مانند: مسائل ارث, مسئولیتهایی كه پدر و مادر نسبت به فرزند و یا هر یك از دو همسر نسبت به دیگری دارند و... دقیقا رعایت می شود.
اگر هر انسانی بتواند با هر فردی از جنس مخالف كه بخواهد آمیزش داشته باشد حفظ این مصالح ممكن نیست. لهذا بخاطر مصالحی كه در معرض تقویت قرار می گیرد محدودیتهای باید وجود داشته باشد.
پس اجمالا در جایی كه ارضاء این میل طبیعی با مصالح اجتماعی انسان تناقی داشته باشد باید در دایره خاصی كه با آن مصالح منافات نداشته باشد محدود شود و آن مرز و دایره همان ازدواج قانونی است. اگر ارضاء این غریزه از این مرز تجاوز كرد ارزش منفی پیدا می كند. تعبیر قرآن بیز در مورد همین تعبیر »تجاوز« است. می فرماید: »فمن ابتغی وراء ذلك فاولئك هم العادلون« (المومنون / 7)
كسانی كه مرز ازدواج قانونی و آمیزش مشروع را رعایت نكنند اینها تجاوز گرند.
ملاك ارزشهای مثبت و ارضای خواستهای جنسی
طبق اصول كلی كه از قرآن كریم استفاده می شود ارزش مثبت در فعل اخلاقی تابع انگیزه ای است كه انسان را وادار به انجام آن می كند. این انگیزه هر قدر ارتباط بیشتری با خدا داشته باشد مطلوبتر و دارای ارزش بالاتری خواهد بود, و بر عكس هر قدر بیشتر بطرف نقس و هوای نفسانی میل كند ارزش كمتری خواهد داشت.
البته قصد طاعت خدا و تبعیت از اراده الهی مراتب زیادی دارد. و تابع این است كه انگیزه اصلی و نیت شخصی چه اندازه خالص باشد, آیا تنها طلب نموده رضوان خدا انگیزه اوست یا اجر و ثواب اخروی هم ملحوظ است و یا انگیزه اش تنها اجر و ثواب اخروی است. و یا اساسا انگیزه ای جز خوف از عقاب ندارد و تنها ترس از آلوده شدن به گناه او را وادار كرده كه ازدواج قانونی انجام دهد. البته در غالب افراد, چنان نیست كه تبعیت از اراده و دستور الهی انگیزه منحصر به فرد باشد, بگونه ای كه به هیچ وجه التذاذات خودشان را در نظر نداشته باشند, ولی همینكه حدود قانونی را رعایت میكنند و خودشان را در این چهار چوبه محدود میكنند و از این مرز فراتر نمی روند, و در یك كلام همین محدود كردن ازضاء غریزه خود یك انگیزه الهی می خواهد كه در نوع افراد مسلمان وجود دارد اما پایه ارزش, بستگی به كیفیت و درجه خلوص نیت دارد.
آیا از نظر قرآن شریف شهوت جنسی مذموم است؟
در برخی آیات به تعبیراتی بر می خوریم كه كم یا بیش اشعار به
دارند. مانند:
«زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و... »(آل عمران / 14)
« این تعبیر »زین للناس حب الشهوات من النساء« برای مردم دوستی شهوات زینت داده شده است این تعبیر مدح آمیز نیست بلكه شاید تا اندازه ای نكوهش آمیز است. و در بعضی از آیات چنین آمده است كه: از همسران شما كسانی هستند كه دشمن شما هستند »ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم(التغابن/14) « اگر دقت شود به خوبی روشن می شود كه این قبیل آیات با مطالبی كه ذكر شد منافاتی ندارد.
اما تعبیر »زین للناس حب الشهوات« در مقام بیان شئن زندگی دنیا و التذاذاتی است كه در این عالم موجب توجه مردم به زینتهای دنیا می شود, و در نهایت مقایسه این التذاذات با لذت های اخروی, و لذا در آیه (آل عمران /15) می فرماید: »قل ءانبئكم بخیر من ذلكم... « در دنیا شما این گونه خوشیها را دارید ولی ایا می خواهید شما رابه چیزی كه بهتراز اینهاست راهنمایی كنم؟ كسانی كه ایمان و تقوا داشته باشند در آخرت مقامات ارجمند و سعادت ابدی و عاقبت نیكو دارند. پس آیه در مقام این نیست كه بفرماید ارضاء شهوات یا نزدیك شدن با همسران مطلقا نامطلوب است و مجرای صحیحی برای آن وجود ندارد بلكه در مقام گوشزد این مطلب است كه این میل مطلق و نامحدود و مرز ناشناس می تواند دام بزرگی برای اغوای انسان باشد.
اما آیه ای كه می فرماید بعضی از همسران شما دشمن شما هستند ناظر به مورد تعارض است. توضیح آنكه درست است كه عاطفه یك امر طبیعی است و مثلا عاطفه بین زن و شوهر نعمتی است كه خدای متعال عنایت فرموده است چنانچه در آیه »و جعل بینكم موده و رحمه« (الروم /21) وبدان اشاره فرموده است.
ولی نباید از مرز خود تجاوز كند و در مواردی كه ارضالأ این عاطفه با انجام دگر وظایف انسان منافی است انسان را از انجام آن وظایف باز دارد. پس در واقع معنایی آیه این است كه: بعضی از همسران و فرزندان كه ایمان لازم را ندارند ان وقت كه شما می خواهید به انجام وظایف خود مثل جهاد و صرف اموال در راه خدا بپردازید مزاحمتان می شوند در چنین حالاتی آنها حكم دشمن شما را خواهند داشت زیرا موجب می شوند كه شما از راه خیر و كمال باز مانید پس حواستان را جمع كنید. »فاحذروهم« (المایده /91) و طوری نباشد كه دلبستگی به آنان مانع انجام وظایف واجبتان شود.