سیره پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم در تربیت اعتقادی در موضوع نبوت

سیره پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم در تربیت اعتقادی در موضوع نبوت

چکیده

کلمات کلیدی:

مقدمه

معنای نبی و رسول در لغت

معنای نبی و رسول درمكتب اهل بیت

روش پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم در ایجاد شناخت

استدلال بر ضرورت وجود نبی

اثبات نبوت پیامبر اسلام

فلسفة نبوت

روش های استمرار و تقویت اصل نبوت در سیرة پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم

بیان صفات پیامبر

تكریم و بزرگداشت پیامبر

نتیجه گیری :

منابع و مآخذ:

باسمه تعالی

چکیده

نبوت از اصول مسلم دین اسلام است . اولین تلاش برای اثبات این اصل توسط شخص پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله با دعوت به رسالت خود و ارائةمعجزات گوناگون روی داد ایشان و امامان پس از وی از طریق استدلالات عقلی نیز به اثبات اصل نبوت و فلسفة ارسال رسولان اشاره داشتند .

اهل بیت علیهم السلام همچنین به عمیق شدن این شناخت کمک می کردند . این کار از راه توصیف پیامبر و الگو سازی از ایشان در جامعه و توصیه به زیارت قبر مطهر ایشان و صلوات بر او صورت می گرفت.

کلمات کلیدی:

سیره ، اعتقادات ، تربیت اعتقادی، نبوت، پیامبر اعظم

مقدمه

دومین اصل اعتقادی پس از خداشناسی ایمان به پیامبر است . بر طبق آیات قرآن و روایات فراوان پیامبران متعددی برای هدایت بشر توسط خداوند از بین انسان ها برانگیخته شده اند كه آخرین ایشان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است در اعتقاد مسلمین ایشان بزرگترین پیامبر خدا و دین او كامل ترین دین و آخرین دینی است كه تا روز قیامت در جهان پایدار است.

اهمیت اعتقاد به پیامبر اسلام تا اندازه ای است كه شهادت به رسالت ایشان در كنار شهادت به یگانگی خداوند شرط ورود به اسلام شمرده شده است. از این رو لزوم آشنایی مسلمانان با اصل نبوت معلوم می گردد.

سؤالاتی كه در این قسمت به آن میپردازیم چنین است: در سیرةپیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم از چه روش هایی برای آشنا كردن مردم با این اصل اعتقادی استفاده می شده است؟ این روش ها مبتنی بر كدام مبانی و اصول تربیتی بوده است؟

معنای نبی و رسول در لغت

دو تعبیر در لسان شرع از پیامبر شده است ، یكی واژة نبی و دیگری رسول است . در كتب لغت بین معنای این دو كلمه تفاوت وجود دارد.

نبی در لغت از دو ریشة عمده گرفته شده است .

نبآ : به معنای حركت از مكانی به مكان دیگر است و چون خبر از مكانی به مكان دیگر منتقل می شود به آن نبآ می گویند ، البته خبری كه دارای فائدةبزرگی است كه علم یا گمان قوی را به ارمغان می آورد . بر همین اساس نبیء كسی است كه خبری پر اهمیت را از جانب خداوند آورده است. [1]

نبو: این ریشه به معنای ارتفاع و بلندی چیزی است[2] . از نظر برخی لغت دانان چیزی كه شأنش بلندی نبوده است. بر این اساس نبی انسانی است كه از جهت روحانی و معنوی به اعتلاء دست یافته است با اینكه از نظر خلقت مانند سایر انسان ها است.[3] از نظر نگارنده، اگر با نظر اشتقاقی به این واژه نگاه شود می بینیم كه بین دو ریشة نبأ و نبو اشتقاق كبیر است و به این سبب معنای این دو كلمه تا حدودی به یكدیگر نزدیك است، یعنی حركت از مكانی به مكان دیگر كه باجهت علو همراه است.[4] بر این پایه نبی انسانی است كه با رسیدن به اعتلای معنوی و روحی خود را به مرتبه ای رسانده است كه شایستگی دریافت خبری بلند و ارزشمند كه از جانب خدا به او می رسد را دارد.

رسول در لغت از ریشة رسل به معنای: برانگیختن همراه با امتداد[5]، برانگیختن به نرمی[6]، جداشدة از هر چیز[7] ، ، برانگیختن همراه با حمل كردن چیزی كه ملازم معنای حركت و لو معنوی است[8]. رسول به معنای مفعولی كسی است كه برانگیخته شده است تا چیزی را با خود حمل كرده و به مقصدی برساند.

بر طبق معنای لغوی فرق بین نبی و رسول در این است كه نبی خود را به مقامی رسانده كه شایستة دریافت وحی الهی است اما رسول ماموریت هم یافته تا این پیام را به مقصدی كه خدا می خواهد برساند. بنابر این هر رسولی نبی است اما هر نبی معلوم نیست رسول باشد.

معنای نبی و رسول درمكتب اهل بیت

یكی از اقداماتی كه اهل بیت علیهم السلام برای ایجاد معرفت نسبت به پیامبران و مخصوصا پیامبر اسلام انجام می دادند بیان معنای نبی ، رسول و تفاوت های ایشان و معنای پیامبران اولولعزم است . تعاریفی كه در لغت بیان شده تاحدودی با معنای روایات هماهنگ است اما شامل جزئیات این مقامات نیست . امام باقر در توضیح معنای این دو كلمه می فرمایند:

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كانَ رَسُولًا نَبِیًّا مَا الرَّسُولُ وَ مَا النَّبِیُّ قَالَ النَّبِیُّ الَّذِی یَرَى فِی مَنَامِهِ وَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا یُعَایِنُ الْمَلَكَ وَ الرَّسُولُ الَّذِی یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ یَرَى فِی الْمَنَامِ وَ یُعَایِنُ الْمَلَكَ [9]

زرارة گوید از امام باقر (ع) در باره قول خداى عز و جل كه فرماید و او رسول بود و نبى سؤال كردم: رسول چیست و نبى چیست؟ فرمود: نبى كسى است كه در خواب میبیند و صدا را میشنود و فرشته را نمى بیند و رسول كسى است كه صدا را مى شنود و در خواب مى بیند و فرشته را هم مشاهده میكند

همچنین امام باقر علیه السلام در روایت مشابهی به مقام پیامبر اسلام نیز اشاره می كنند:

عَنِ الْأَحْوَلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّسُولِ وَ النَّبِیِّ وَ الْمُحَدَّثِ قَالَ الرَّسُولُ الَّذِی یَأْتِیهِ جَبْرَئِیلُ قُبُلًا فَیَرَاهُ وَ یُكَلِّمُهُ فَهَذَا الرَّسُولُ وَ أَمَّا النَّبِیُّ فَهُوَ الَّذِی یَرَى فِی مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْیَا إِبْرَاهِیمَ وَ نَحْوَ مَا كَانَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ أَسْبَابِ النُّبُوَّةِ قَبْلَ الْوَحْیِ حَتَّى أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ ع مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِالرِّسَالَةِ وَ كَانَ مُحَمَّدٌ ص حِینَ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ جَاءَتْهُ الرِّسَالَةُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ یَجِیئُهُ بِهَا جَبْرَئِیلُ وَ یُكَلِّمُهُ بِهَا قُبُلًا وَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مَنْ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ یَرَى فِی مَنَامِهِ وَ یَأْتِیهِ الرُّوحُ وَ یُكَلِّمُهُ وَ یُحَدِّثُهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَكُونَ یَرَى فِی الْیَقَظَةِ .[10]

احول گوید از امام باقر (ع) در باره رسول و نبى و محدث پرسیدم، فرمود رسول كسى است كه جبرئیل پیشش آید و او را ببیند و با او سخن گوید، این است رسول و اما نبى آنست كه در خواب بیند مانند خواب دیدن ابراهیم (فرمان سربریدن پسرش را) و مانند آنچه رسول خدا (ص) پیش از آمدن وحى از اسباب و علائم نبوت میدید تا آنكه جبرئیل رسالت را براى او از جانب خدا آورد و محمد (ص) هنگامى كه نبوت برایش فراهم گشت و رسالت از جانب خدا براى او آمد، جبرئیل برایش پیغام مى آورد و شفاها با او سخن میگفت، بعضى از انبیاء نبوت برایش جمع شود و در خواب بیند و روح القدس نزدش آید و با او سخن گوید و بازگو نماید، بدون آنكه در بیدارى به بیند و اما محدث آن است كه خبر داده شود، صدا را شنود ولى نه مشاهده كند و نه در خواب بیند.

همانگونه كه از این دو روایت مشخص است نبوت و رسالت دو مرحلة در طول یكدیگر هستند و رسالت مرحلة بالاتری است كه مواجهه با فرشتة وحی و ابلاغ رسالت از ناحیة خدا را شامل می شود. این روایت به جمع نبوت و رسالت در پیامبر گرامی اسلام نیز اشاره دارد .

روش پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم در ایجاد شناخت

با توجه به مبنای اساس بودن معارف اعتقادی نسبت به سایر معارف دینی و اصل ضرورت ایجاد شناخت های اعتقادی، معصومین علیهم السلام سعی در شناساندن مقام نبوت مخصوصا نبوت پیامبر اسلام به سایر مسلمانان داشتند . این سیره از چند جهت قابل تأمل است.

اول اینكه : با توجه به مبنای مكملیت عقل و وحی، معصومان از استدلالات عقلی و نقلی برای ایجاد شناخت بهره می گرفتند با این تفاوت كه اثبات اصل نبوت با دلایل نقلی، دوری است از همین رو از عقل برای اثبات اصل نبوت كمك می گرفتند . همچنین اثبات نبوت پیامبر اسلام نیز تا حدود زیادی به دلایل عقلی وابسته است اما خصوصیات پیامبران و فلسفة بعثت ایشان با دلایل عقلی و نقلی قابل بررسی است .

دوم اینكه: روش پیامبر برای اثبات نبوت خویش با روش اهل بیت متفاوت است، زیرا ایشان با توجه به مقام رسالتشان از معجزات متفاوت هم استفاده می كردند كه دلیلی كاملا عقلی است. اما اهل بیت از حكایت معجزات استفاده می كردند.

سوم اینكه : اكثر دلایل نبوت پیامبر اسلام در زمان خود ایشان مطرح شده بود و در عصر ائمه مسلمانان اختلافی در اصل نبوت ایشان نداشتند و سیرة اهل بیت بیشتر معطوف به تقویت و حفظ شناخت نسبت به پیامبر و دفاع از سنت ایشان بوده است. اصولا در ایجاد شناخت نسبت به نبوت تا هنگامی كه لازم نبود از استدلالات پیچیده استفاده نمی شد زیرا این كار باعث بوجود آمدن ابهام در اذهان سادة بسیاری از مردم می گردد و این اثر ضد تربیتی است.[11]

استدلال بر ضرورت وجود نبی

دو مرحله از استدلال بر اصل نبوت در سیرة معصومین به چشم می خورد:

1- مرحلة اثبات ضرورت نبوت.

2- مرحلة اثبات وقوعی وجود پیامبران از جنس بشر كه امكان وقوعی آن را به بهترین نحو ثابت می سازد.

در اثبات ضرورت وجود پیامبران روایتی از امام صادق علیه السلام در مواجهه با زندیقی كه از ایشان سؤال كرد موجود است:

عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَهُ مِنْ أَیْنَ أَثْبَتَّ الْأَنْبِیَاءَ وَ الرُّسُلَ قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِیماً مُتَعَالِیاً لَمْ یَجُزْ أَنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا یُلَامِسُوهُ فَیُبَاشِرَهُمْ وَ یُبَاشِرُوهُ وَ یُحَاجَّهُمْ وَ یُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ یُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ یَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَكِیمِ الْعَلِیمِ فِی خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِیَاءُ ع [12]

هشام بن حكم گوید: امام صادق (ع) بزندیقى كه پرسید: پیغمبران و رسولان را از چه راه ثابت میكنى؟ فرمود: چون ثابت كردیم كه ما آفریننده و صانعى داریم كه از ما و تمام مخلوق برتر و با حكمت و رفعت است و روا نباشد كه خلقش او را به بینند و لمس كنند و بى واسطه با یك دیگر برخورد و مباحثه كنند، ثابت شد كه براى او سفیرانى در میان خلقش باشند كه خواست او را براى مخلوق و بندگانش بیان كنند و ایشان را بمصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنایشان رهبرى نمایند، پس وجود امر و نهى كنندگان و تقریر نمایندگان از طرف خداى حكیم دانا در میان خلقش ثابت گشت و ایشان همان پیغمبران و برگزیده هاى خلق او باشند، حكیمانى هستند كه بحكمت تربیت شده و بحكمت مبعوث گشته اند، با آنكه در خلقت و اندام با مردم شریكند در احوال و اخلاق شریك ایشان نباشند. از جانب خداى حكیم دانا بحكمت مؤید باشند، سپس آمدن پیغمبران در هر عصر و زمانى بسبب دلائل و براهینى كه آوردند ثابت شود، تا زمین خدا از حجتى كه بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانه اى داشته باشد، خالى نماند.

مطابق این روایت حكمت خداوند اقتضا می كند كه برای انسان هایی كه از طرفی به او دست رسی ندارند و از طرف دیگر برای شناخت مصالح و مفاسدشان به او محتاجند ، سفیرانی از جانب خویش بفرستد كه پیام او را به مردم برسانند. این سفیران انبیا هستند.

البته بر اهل فن پوشیده نیست كه بیان امام صادق مبتنی بر قواعد عقلی خاصی است كه در این روایت به عنوان اصل موضوعه پذیرفته شده است. اصولا استدلالات ائمه به اندازة سطح فكر و قدرت فهم مخاطب بوده است.

یكی دیگر از استدلالاتی كه در سیرة اهل بیت به چشم می خورد و ریشة قرآنی دارد، بیان حجت بودن پیامبران بین خداوند و بندگان است.قرآن كریم در آیات فراوانی اشاره دارد كه خداوند پیامبران را فرستاد تا بندگان حجتی برعلیه خداوند نداشته باشند.رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزیزاً حَكیما [13]

امام صادق علیه السلام در روایتی، به همین دلیل در فرستادن انبیاء اشاره دارد:

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِیُّ وَ الْحُجَّةُ فِیمَا بَیْنَ الْعِبَادِ وَ بَیْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ[14]

امام صادق علیه السلام فرمودند: نبی حجت خدابر بندگان و عقل حجت بین بندگان و خداوند است.

اثبات نبوت پیامبر اسلام

پس از اینكه ضرورت وجود پیامبران اثبات شد، این سوال ریشه می گیرد كه دلیل پیامبری این شخص خاص چیست ؟ و به چه علت باید وی را از گروه انبیا به حساب آورد؟

در سیرة پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم دلایل متعددی برای اثبات نبوت پیامبر اسلام بیان شده است كه عمده ترین دلایل معجزاتی بود كه توسط پیامبر اسلام بوقوع می پیوست و در رأس این معجزات قرآن كریم قرار داردكه معجزة جاوید آن حضرت است. تا این زمان تحدی قرآن نسبت به معجزه بودن آن باقی است و می توان به این معجزة جاوید برای اثبات نبوت پیامبر اسلام استدلال كرد . اما برای پیامبر اسلام معجزات دیگری نیز اثبات شده است كه به نمونه ای از این روایات اشاره می شود:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص یَهُودِیٌّ یُقَالُ لَهُ سبحت [سُبُّخْتٌ ] فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ جِئْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ رَبِّكَ فَإِنْ أَجَبْتَنِی عَمَّا أَسْأَلُكَ عَنْهُ وَ إِلَّا رَجَعْتُ فَقَالَ لَهُ سَلْ عَمَّا شِئْتَ فَقَالَ أَیْنَ رَبُّكَ فَقَالَ هُوَ فِی كُلِّ مَكَانٍ وَ لَیْسَ هُوَ فِی شَیْ ءٍ مِنَ الْمَكَانِ بِمَحْدُودٍ قَالَ فَكَیْفَ هُوَ فَقَالَ وَ كَیْفَ أَصِفُ رَبِّی بِالْكَیْفِ وَ الْكَیْفُ مَخْلُوقٌ وَ اللَّهُ لَا یُوصَفُ بِخَلْقِهِ قَالَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّكَ نَبِیٌّ قَالَ فَمَا بَقِیَ حَوْلَهُ حَجَرٌ وَ لَا مَدَرٌ وَ لَا غَیْرُ ذَلِكَ إِلَّا تَكَلَّمَ بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ یَا شَیْخُ إِنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ سبحت [سُبُّخْتٌ ] بِاللَّهِ مَا رَأَیْتُ كَالْیَوْمِ أَبْیَنَ ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ ص [15]

از حضرت صادق (ع) كه فرمود جهودى كه او را سبخت میگفتند بخدمت رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد كه یا محمد آمده ام كه تو را از پروردگارت سؤال كنم پس اگر مرا جواب دادى از چیزى كه تو را از آن سؤال میكنم ایمان مى آورم و بپیغمبرت قائل میشوم و اگر نه بر میگردم حضرت باو فرمود كه از هر چه خواهى سؤال كن عرض كرد كه پروردگارت در كجا است فرمود كه آن جناب در هر مكانى هست و در چیز معینى از مكان نیست كه محدود باشد عرض كرد كه آن جناب چگونه است فرمود كه چگونه پروردگار خود را وصف كنم بچون و چگونگى و حال آنكه چون و چگونه مخلوق است كه خدا آن را آفریده و خدا بآفریده خود موصوف نمیشود عرض كرد پس كى میداند كه تو پیغمبرى حضرت صادق (ع) فرمود كه در گرداگرد آن حضرت هیچ سنگ و كلوخى و غیر آن نماند مگر آنكه بزبان عربى روشن و فصیح سخن كرد و گفت كه اى سبخت بدرستى كه او رسول خدا است سبخت گفت بخدا سوگند كه من در هیچ زمانى چون امروز امرى را از این روشنتر ندیدم بعد از آن گفت شهادت میدهم باینكه خدائى نیست مگر خدا و باینكه تو رسول خدائى.

همان گونه كه اشاره شد معجزه دلیل عقلی بر نبوت آورندة آن است اما چگونگی این دلالت از بحث ما خارج است فقط به بیان زیبایی از شیخ مفید در این باره اشاره می شود

فإن قیل من نبی هذه الأمة فالجواب محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف ص. فإن قیل ما الدلیل على نبوته فالجواب الدلیل على ذلك أنه ادعى النبوة و ظهر المعجز على یده و كل من ادعى النبوة و ظهر المعجز على یده فهو نبی حقا. فإن قیل ما حد المعجز فالجواب المعجز هو الأمر الخارق للعادة المطابق للدعوى المقرون بالتحدی المتعذر على الخلق الإتیان بمثله. فإن قیل بما علمتم أنه ادعى النبوة و ظهر المعجز على یده فالجواب علمنا ذلك بالتواتر فإنه لا یشك أحد فی أن رجلا اسمه محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف ظهر بمكة و ادعى النبوة. و أما ظهور المعجز على یده ص فأكثر من أن یحصى حتى ضبط المسلمون له ألف معجزة[16]

اگر بگویند که پیامبر این امت کیست ؟ جواب می دهم محمد بن عبدالله بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف صلی الله علیه و آله. اگر گفته شود که دلیل پیامبری او چیست می گویم دلیل نبوت او این است که ادعای پیامبری کرد و معجزه بر پیامبری خود اقامه کرد و هرکس ادعای نبوت کرده و معجزه بیاورد او پیامبر است حقیقتا . اگر بگویند تعریف معجزه چیست می گویم : امر خارق العاده ایست که مطابق با ادعای شخص و همراه با هماورد طلبی در انجام آن از دیگران است و مردم نمی توانند مانند آن را انجام دهند. اگر بگویند که شما از کجا دانستید که او معجزه آورده در جواب می گویم: این را از تواتر اخبار فهمیدیم چرا که شکی نیست که مردی به نام محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف در مکه ظهور کرده و ادعای پیامبری داشته است و آشکار شدن معجزه به وسیلة او آنقدر زیاد است که تا هزار معجزه را برای ایشان شمرده اند.

دلایل پیامبری رسول گرامی اسلام منحصر به معجزات نیست و در سیرة معصومان به شیوه های دیگری نیز استدلال شده است .مانند بشارت به پیامبر اسلام در كتب آسمانی گذشته كه در برابر ادیان مسیحی و یهودی به این دلیل اشاره می شد.[17]

روش دیگری كه به آن اشاره شده و مخصوص علما و حكما دانسته شده تامل و تفكر در صفات ، رفتار و گفتار پیامبر گرامی اسلام است .[18]

فلسفة نبوت

پس از شناخت پیامبر و اثبات نبوت او برای ایجاد شناخت بیشتر كه لازمة معرفی پیامبر است سیرة پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم بیان فلسفة نبوت و اهداف وجودی پیامبر است هدف معصومان از طرح این مباحث اثبات وجود انبیا نبود بلكه كشف حكمت وجود انبیا بوده است. اثر دیگر بیان اهداف انبیا آثار عملی است كه در تربیت دینی مطلوب است و آن این است كه به افراد می آموزد چگونه از پیامبر صلی الله علیه و آله در رسیدن به كمال و سعادت بهره گیرند زیرا بهره گیری از نعمت با فهمیدن هدف خلق آن نعمت ممكن است.[19]

قرآن كریم در این امر پیش قدم است و در آیات بسیاری به بیان هدف ارسال پیامبران و مخصوصا پیامبر اسلام پرداخته است . از جمله آیة 164 سورة مباركة آل عمران كه می فرماید:

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ

حقا خداوند بر مؤمنان منت گذاشت هنگامی که پیامبری را از خودشان در بینشان برانگیخت که آیات خدا را برایشان تلاوت می کند و آنها را تزکیه می کند و کتاب و حکمت را به ایشان می آموزد و اگرچه قبل از آمدن او در گمراهی آشکار بودند.

امام علی علیه السلام نیز در كلامی كه خطبة آغازین نهج البلاغه با آن شروع شده است به فلسفة بعثت انبیا اشاره كرده و می فرمایند:

وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِیَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْیِ مِیثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِیغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجتبالتهم الشَّیَاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمُقْدِرَةِ [20]

خداى سبحان از فرزندان او پیامبرانى گزید، و از آنان بزبان وحى پیمان ستد و هر پیامبر آنرا شنید، كه امانت او نگاه دارد و حكم خدا را به دیگران برساند، و این هنگامى بود كه بیشتر آفریدگان از فطرت خویش بگردیدند و طومار عهد در نوردیدند، حقّ او را نشناختند و برابر او خدایانى ساختند. شیطانها آنان را از خداشناسى به گمراهى كشیدند، و پیوندشان را با پرستش خدا بریدند. پس هر چند گاه پیامبرانى فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حقّ میثاق الست بگزارند، و نعمت فراموش كرده را به یادشان آرند. با حجّت و تبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیتهاى خدا چشم دوزند

حضرت زهرا علیها سلام نیز در خطبة معروف خویش در مسجد نبوی به شرایط زمان بعثت اشاره كرده و علت رسالت پیامبر را بیرون آوردن مردم از گمراهی جاهلیت می دانند.

فرأى الأمم فرقا فی أدیانها عكفا على نیرانها عابدة لأوثانها منكرة لله مع عرفانها فأنار الله بأبی محمد ص ظلمها و كشف عن القلوب بهمها و جلى عن الأبصار غممها و قام فی الناس بالهدایة فأنقذهم من الغوایة و بصرهم من العمایة و هداهم إلى الدین القویم و دعاهم إلى الطریق المستقیم [21]

روش های استمرار و تقویت اصل نبوت در سیرة پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم

پس از ایجاد شناخت و آشنایی با اهداف بعثت، سیرة معصومین بر تعمیق این شناخت بوده است و از روش های متعددی برای این كار استفاده می كردند. این روش ها بر اساس اصل استمرار و تقویت اعتقادات بوده است زیرا بر مبنای اساس بودن اعتقادات نسبت به سایر معارف دینی، شكل گیری رفتار دینی و استمرار و تقویت این رفتار ها با ایجاد واستمرار و تقویت اعتقادات رابطه مستقیم دارد .

همچنین این روش ها در ایجاد محبت قلبی نسبت به پیامبر مؤثر است . این محبت باعث تبعیت از پیامبر و در نتیجه كسب محبت و رضایت خداوند است كه هدف غایی دین می باشد.

از طرف دیگر بیان صفات پیامبر به الگوگیری از ایشان كمك می كند. بر اساس مبنای " تاثیر ظاهر بر باطن" كه اصل اسوه سازی از آن استفاده می شود هرچقدر انسان رفتار خویش را شبیه الگوی خود كند در باطن نیز به او نزدیك می گردد و نزدیكی به پیامبر قرار گرفتن در مسیر قرب الهی است.

در برخی موارد مشاهده شده است روش هایی كه در تقویت شناخت از پیامبر استفاده شده است باعث ایجاد شناخت و ایمان آوردن افرادی به پیامبر شده است زیرا انسان ها در جان خود حق و باطل را می شناسند[22] و اثرات حق و باطل برایشان یكی نیست بلكه فطرتا حق گرا هستند[23].

نتیجة تمام این ثمرات نورانیت و صفای باطنی است كه انسان به آن دست می یابد و علامت قرب او به خداوند است ، این قلب نورانی آمادة دریافت الهامات و شناختهای تازه ایست كه تنها در سایة تطهیر قلب برای انسان پیش می آید كه در مبنای قلب مركز استقرار ایمان به آن اشاره شد.

بیان صفات پیامبر

بیان صفات پیامبر از اقداماتی است كه در جهت ایجاد شناخت بیشتر از ایشان ، نخست توسط قرآن و سپس بوسیلة سایر معصومین انجام گرفته است.

در قرآن كریم به صفاتی همچون ، شاهد، مبشر، نذیر، داعی الی الله، سراج منیر، حریص بر مومنان ، دارای خلق عظیم و صفات فراوان دیگر اشاره شده است كه هر كدام گوشه ای از شخصیت آن بزرگوار را برای ما روشن می سازد . عملكرد پیامبر اسلام خود شاهد گویایی بر صحت این آیات است به گونه ای كه در تعبیر مشهوری خلق پیامبر عین قرآن دانسته شده است. برخی از یهودیان نیز كه از صفات پیامبر اطلاع داشتند با تطیق رفتار ایشان بر آن صفات به حقانیت ایشان پی برده و ایمان می آوردند.

اهل بیت نیز در روایات متعدد به بیان صفات كمالیة پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اشاره كرده اند. كه نمونه هایی را ذكر می كنیم:

و منهاطَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ مِنْ ذَلِكَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ[24]

طبیبى كه بر سر بیماران گردان است، و مرهم او بیمارى را بهترین درمان،- و آنجا كه دارو سودى ندهد-. داغ او سوزان. آن را به هنگام حاجت بر دلهایى نهد كه- از دیدن حقیقت- نابیناست، و گوشهایى كه ناشنواست و زبانهایى كه ناگویاست. با داروى خود دلهایى را جوید كه در غفلت است،- یا از هجوم شبهت- در حیرت

امام سجاد كه از روش دعا برای بیان معارف دین استفاده می كردند ، در بیان صفات پیامبر و آشنا كردن مردم با ایشان نیز در دعایی می فرمایند:

اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِینِكَ عَلَى وَحْیِكَ، وَ نَجِیبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِیِّكَ مِنْ عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَیْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ.[25]

در سیرة معصومین نه تنها آشنا كردن مردم با صفات نیك پیامبران بوده است بلكه جلوگیری از رواج نسبت های ناروا به پیامبران نیز به چشم می خورد . بسیاری از این روایات تنزیهی در كتاب تنزیه الانبیا ذكر شده است مانند این روایت:

و قد روی عن أمیر المؤمنین ع أنه قال لا أوتی برجل یزعم أن داود ع تزوج بامرأة أوریا إلا جلدته حدین حد النبوة و حد الإسلام [26]

روایت شده که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: هرکس گمان دارد که که داوود علیه السلام با همسر اوریا ازدواج کرده است{آنگونه که در تورات آمده} او را دو حد می زنم . به خاطر قانون اسلام و جایگاه نبوت.

روایاتی كه به بیان صفات پیامبر می پردازند شامل بیان صفات روحی، اجتماعی، فردی، جسمی، و حتی بیان برخی از فلسفه های نبوت و بیان خدمات و بركات مادی و معنوی پیامبر اسلام نیز هستند. مانند خطبة 26 نهج البلاغه كه حال عرب جاهلی قبل از بعثت را بیان كرده و خطبة قاصعه كه حال ایشان را پس از بعثت ذكر نموده است.

تكریم و بزرگداشت پیامبر

زنده كردن یاد و ذكر پیامبر اسلام از اقداماتی است كه علاوه بر نشان دادن عمق ایمان مسلمانان به بارور شدن ایمان كمك می كند مخصوصا اینكه قلب انسان را درمعرض نسیم توجه پیامبر صلی الله علیه و آله قرار می دهد كه توجه خداوند را به دنبال دارد. همانگونه كه خداوند مردم را به تكریم پیامبر دعوت كرده معصومان نیز از هر فرصتی در این باره استفاده می كردند . از جمله تشویق به صلوات فرستادن بر پیامبر كه آثار خاصی نیز برای آن شمرده اند.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَیَّ فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ[27]

در این روایت شریفه صلوات فرستادن با صدای بلند بر پیامبر از بین برندة نفاق دانسته شده است ، كه ربط بسیار زیبا و پر معنایی را از تاثیر ظاهر بر باطن جلوه گر می كند و اثر اعتقادی ذكر پیامبر را مشخص می سازد.

در حدیث دیگری نیز كه به صلوات بر نبی سفارش شده است اثر این عمل را صلوات خدا و فرشتگان بر آن شخص شمرده است و معلوم است توجه خداوند به كسی به این صورت تا چه اندازه در تقویت ایمان وی مؤثر است.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ صَلَّى عَلَیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیُقِلَّ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیُكْثِر[28]ْ

یكی دیگر از راه های تكریم پیامبر ذكر ایشان در همه حال است امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند:

أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ كُتِبَتْ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ مَنْ ذَكَرَ رَسُولَ اللَّهِ ص كُتِبَتْ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ لِأَنَّ اللَّهَ قَرَنَ رَسُولَهُ بِنَفْسِهِ [29]

در این روایت همان اثری كه برای ذكر خداوند است برای ذكر پیامبر او نیز بیان شده است و همانگونه كه ذكر خداوند باعث تثبیت و تقویت اعتقاد و ایمان است ذكر پیامبر او نیز چنین است.

سومین راهی كه در سیرة اهل بیت برای تكریم پیامبر به آن اشاره شده است رفتن به زیارت ایشان از راه های دور و نزدیك است . معصومین علیهم السلام خود به این عمل اقدام می كردند و دیگران را نیز سفارش بآن می نمودند.

عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا لِمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ ص مُتَعَمِّداً فَقَالَ لَهُ الْجَنَّةُ

امام باقر علیه السلام فرمودند: هرکس با قصر به زیارت پیامبر برود جایگاهش بهشت است.

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبَانٍ عَنِ السَّدُوسِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَتَانِی زَائِراً كُنْتُ شَفِیعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ [30]

امام صادق علیه السلام فرمودند:پیامبر فرمود هرکس به زیارت من بیاید روز قیامت او را شفاعت می کنم.

همچنین در زیارتنامه های آن حضرت علاوه بر ذكر ویاد ایشان اقرار به رسالت ایشان هم آمده كه نوعی تجدید عهد و ابراز اعتقادات قلبی و تقویت این اعتقادات است .[31]

نتیجه گیری :

نبوت از اصول مسلم اسلام در نزد فریقین است . این امر تا حدود زیادی از تلاش برای اثبات آن و حل شبهات دربارة آن می کاهد . اما پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم درمواجهه با منکران و سؤال کنندگان در این باره به اثبات اصل لزوم نبوت ، بیان فلسفة نبوت و همچنین اثبات نبوت پیامبر اسلام از راه معجزه که مخصوص خود پیامبر بود و حکایت معجزات ایشان و دیگر دلایل عقلی می پرداختند.

ایشان برای عمق بخشیدن به این اعتقاد، علاوه بر توصیف پیامبر در احوالات گوناگون، توصیه به زنده نگه داشتن نام پیامبر در بین مردم از راه ترغیب به صلوات ، تکریم ایام متعلق به ایشان و تشویق به زیارت مرقد شان داشتند .

منابع و مآخذ:

1- قرآن

2- الاحتجاج، ابو منصور احمد بن على طبرسى، نشر مرتضى، مشهد مقدس، 1403 هجرى قمرى

3 - اسرار توحید-ترجمه التوحید، محمد على اردكانى، ، انتشارات علمیه اسلامیه - تهران، چاپ: اول.

4- اصول كافى ،ثقه الاسلام كلینی -ترجمه حاج سید جواد مصطفوى، كتاب فروشى علمیه اسلامیه - تهران،

5- التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، حسن مصطفوى ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب - تهران، 1360 ش.

6- تربیت دینی، محمد داوودی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم 1376

7- تنزیه الأنبیاء(ع) سید مرتضى علم الهدى ، انتشارات شریف رضى قم

8- الصحیفة السجادیة-ترجمه عبد المحمد آیتى، ، سروش - تهران، چاپ: دوم، 1375ش.

9- لسان العرب ابن منظور بیروت دار احیاءالتراث العربی 1988م

10- معجم مفردات الفاظ القرآن ،راغب اصفهانی،انتشارات مرتضوی،تهران 1376

11- معجم مقاییس اللغه ،احمد بن فارس، مکتب الاعلام الاسلامی،قم، 14.4ق.

12- من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، 4 جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1413 هجرى قمرى

13- النكت الاعتقادیة شیخ مفید، انتشارات كنگره جهانى شیخ مفید قم، 1413 هجرى قمرى

14- نهج البلاغه،سید رضی، ترجمه سید جعفر شهیدی،انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1372ش.

15- وسائل الشیعة وسائل الشیعة شیخ حر عاملى، ، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1409 هجرى قمرى


[1] مقاییس الغه، ابن السكّیت، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج 12، ص: 13 المفردات فی غریب القرآن، ص: 789

[2] مقاییس الغه، لسان العرب،

[3] التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج 12، ص: 6

[4] این معنا در دیگر كلماتی كه اشتقاق با این ریشه دارند معلوم است : نبع به معنای جوشیدن آب چشمه. نبت به معنای روییدن گیاه از زمین.

[5] مقاییس الغه

[6] المفردات، ص: 352

[7] لسان العرب، ج 11، ص: 281

[8] التحقیق، ج 4، ص: 130

[9] اصول كافى-ترجمه مصطفوى ج 1 248

[10] اصول كافى-ترجمه مصطفوى ج 1 249

[11] تربیت دینی ،محمد داوودی ،ص 50

[12] اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج 1، ص: 237

[13] سورة نساء آیة165

[14] الكافی ج : 1 ص : 176

[15] - اسرار توحید-ترجمه التوحید ،شیخ صدوق، ص: 358 .برای نمونه های بیشتر ،رج، احتجاج-ترجمه جعفرى ج 1 484 و خطبة قاصعه از نهج البلاغه

[16] النكت الاعتقادیة، شیخ مفید ، ص : 36

[17] صِفَتُهُ بَشَّرَتْ بِهِ الْأَنْبِیَاءُ فِی كُتُبِهَا الكافی ج : 1 ص : 445 و احتجاجات امام رضا علیه السلام به بودن اسم پیامبر در كتب پیشین

[18] نَطَقَتْ بِهِ الْعُلَمَاءُ بِنَعْتِهَا وَ تَأَمَّلَتْهُ الْحُكَمَاءُ بِوَصْفِهَا الكافی ج : 1 ص : 445

[19] تربیت دینی ص 53

[20] نهج االبلاغة-ترجمه شهیدى، ص: 6

[21] الاحتجاج ج : 1 ص : 99 برای اطلاع از دیگر حكمت بعثت انبیا ، رج، الكافی ج : 1 ص : 445

[22] سورة شمس آیة 8

[23] .تربیت دینی ص53 -55

[24] نهج البلاغة-ترجمه شهیدى، متن، ص: 101

[25] الصحیفةالسجادیة(ع) ص : 34 برای اطلاع بیشتر رج كافی جلد 1 ص 445

[26] تنزیه الأنبیاء(ع) ص : 92

[27] وسائل الشیعة ج : 7 ص : 105روایت 1939

[28] الكافی ج : 2 ص : 492

[29] وسائل الشیعة ج : 7 ص : 198 روایت 9088

[30] الكافی ج : 4 ص : 548

[31] من لایحضره الفقیه ج : 2 ص : 567

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

آيين زمامداری در سيره ي حكومتی اميرالمومنين علی عليه السلام

آيين زمامداری در سيره ي حكومتی اميرالمومنين علی عليه السلام

فتوحات خلفای پیش از امیرمومنان علی علیه السلام سرزمینی وسیع و پهناور برای حکومت ایشان به ارث گذاشت (که شامل تمام کشورهای کنونی شبه جزیره، ایران، عراق، شامات کنونی، مصر و...) زمامداری موفقیت آمیز ایشان برآن سرزمین با ابزار و سایل و سطح فرهنگی آن زمان می تواند بهترین الگوی زمامداری برای ما شیعیان ایشان باشد.
برخورد با استهزاء گران از ديدگاه قرآن

برخورد با استهزاء گران از ديدگاه قرآن

آياتي كه در قرآن از استهزا به ميان آورده بيشتر مربوط به حوزۀ عقيده و دين بوده كه در آن دشمنان، انبياي الهي، مومنان، وحي، آيات قرآن، احكام عبادي، معاد، پيامبران و حتي خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا به عنوان حربه اي براي رويارويي با دين الهي بهره مي جستند
تربيت توحيدی در سیره اهل بیت پیامبر (صلوات الله علیهم)

تربيت توحيدی در سیره اهل بیت پیامبر (صلوات الله علیهم)

سیرۀ پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم در تربیت اعتقادی در زمینۀاصل توحید دارای مراحل سه گانۀ تبیین، توصیف و تثبیت بوده است.اولا:در مواجهه با اکثریت مردم اصل وجود خدا را مفروض گرفته اما در برابر عقاید انحرافی از دلایل روشن و قوی استفاده می کردند. ثانیا: در مقام معرفی خدا تاکید بر بیان صفات خدا می کردند با رعایت سطح فکری مخاطب. ثالثا: برای ارتقا و رشد ایمان فرد را به ارتباط با خدا و حفظ و تقویت ارتباط با خدا دعوت می کردند.
No image

تربيت فرزند در سيره معصومان (عليهم السلام)

بانگاهی هر چند اجمالی به آیات و روایاتی كه در مورد فرزند وارد شده، می توان به نگرش عمیق اسلام درباره فرزند و جایگاهش در اندیشه اسلامی پی برد. فرزندان نعمت های الهی نزد والدین اند، هم می توان آنها را بر انجام اعمال ناشایست و خلاف فطرت الهی شان به خاك ذلّت و پستی نشاند.

پر بازدیدترین ها

No image

تقيه در سيره معصومين «عليهم السلام»

در سیره اهل بیت علیهم السلام تقیه از جایگاه و اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است. در اقع تقیه تاکتیکی بی نظیر و یکی از شکل های دفاع در هنگام کمی یاران و تسلط باطل به شمار می آید.
No image

سيرۀ اميرالمؤمنين علی علیه السلام در موضوع امنیت

یکی از شعارهای اساسی مسلمانان لا اله الا الله است و این مفهوم را به ذهن می رساند که قدرت مطلق خداوند است و دستورات او مقدم بر همه دستورات عالم است؛ بنابراین نباید در برابر هیچ کس جز خداوند سر فرود آورد؛ لذا نیروی مقاومت در برابر ناامنی ها در انسان به وجود می آید و تا زمانی که این قوه و اعتقاد در رگ های حیات ملتی باشد هیچ دشمنی نمی تواند به حمله کند و امنیت در جامعه مستحکم و برقرار می شود.
No image

دشمن شناسي از ديدگاه امام علي (عليه السلام)

اکثر مشکلاتی که جامعه اسلامی را از درون و برون تهدید می کند و از سوی بعضی از مغرضین به ناکارآمدی و عقب ماندگی تفسیر می شود، در سایه ی عدم دشمن شناسی درست جوامع اسلامی است.
Powered by TayaCMS