شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها جلسه یازدهم
جلسه یازدهم ؛ 74/8/3
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
* وَ أَنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنْ لا إِرْثَ لَنا(1)
و شما گمان می کنید که ما از پیامبر اکرم(ص) ارث نمی بریم.
* أَفَحُکْمُ الْجاهِلِیَّهِ تَبْغُونَ؟ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ. أَفَلا تَعْلَمُونَ؟
آیا شما حکم زمان جاهلیت را انتخاب کرده اید؟ چه کسی بهتر از خدا حکم می کند در نظر آنان که اهل یقین اند؟ آیا شما نمی دانید؟
اوّل
آن که فدک بر طبق آنچه عامّه و خاصّه نقل کرده اند منطقه ای بود یهودی نشین و با زور و جنگ فتح نشده بود که مثل غنائم جنگی احکام خاصّی داشته باشد، یعنی از غنائم جنگی نبود و خود یهودیان بدون درگیری و جنگ این زمین را به پیغمبر اکرم(ص) دادند؛ لذا فدک اصلاً جزو فتوحات اسلامی نیست بلکه از اموال شخصی آن حضرت بود و مربوط به مسلمانان نمی شد.
دوّم
این که عامّه و خاصّه نوشته اند که وقتی آیۀ وَ ٰ اتِ ذَا القُرْبی ٰ حَقَّهُ(2) نازل شد که به خویشاوندانت حقشان را بده، پیغمبر اکرم(ص) در زمان حیاتشان حضرت زهرا(س) را خواستند و فدک را تقدیم ایشان کردند. هیچ کس هم این را انکار نکرد و لذا زمانی که پیغمبر رحلت کردند این زمین در تصرّف حضرت زهرا(س) بود و کارگرهای ایشان روی آن زمین کار می کردند و پس از غصب فدک، سردمداران سقیفه کارگران حضرت(س) را از فدک بیرون کردند. پس فدک نِحْلِه یا عطیه و بخششی بود که پیغمبر اکرم(ص) به دخترش هدیه کرد و بر اساس آیۀ شریفه صورت گرفته است. بنابراین صرفاً بر اساس عواطف و محبت پدری نبود بلکه به فرمان الهی بود. حتی خود حضرت زهرا(س) وقتی پس از ایراد این خطبه به منزل برمی گردد و با امیرالمؤمنین علی(ع) صحبت می کند می گوید ه ٰ ذَا ابنُ أَبی قُحافَهَ یَبْتَزُّنی نِحْلَهُ أَبی(3) یعنی این پسر ابی قحافه است که عطیه پدرم را از من می ستاند.
1- (1). نسخۀ دیگر: و انتم الان تزعمون ان لا ارث لنا.
امّا چه شد که فدک را غصب کردند با این که حضرت علی(ع)، ام ایمن و بعضی از موالی پیغمبر(ص) هم به عطیه بودن فدک شهادت دادند؟ پاسخ این که پس از سقیفه احساس کردند فدک حکم پشتوانۀ مالی برای اهل بیت را دارد، از طرفی هم نمی توانستند آیۀ قرآن را انکار کنند، پس اوّل متوسّل شدند به اینکه گفتند این ملک پیامبر بوده امّا ایشان آن را بخشش و هبه نکرده است بعد دیدند که اگر این ملک ارث پیامبر باشد، باز هم به حضرت زهرا(س) می رسد زیرا بنابر فرض سردمداران سقیفه و از آنجا که زوجات از زمین مزروعی ارث نمی برند پس باز هم این زمین به عنوان ارث باید به یگانه وارث پیغمبر یعنی حضرت زهرا(س) داده شود، پس آمدند حدیثی از پیامبر(ص) جعل کردند و گفتند در حدیث است که نَحْنُ مَعاشِرَ الْأَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ وَ ما تَرَکْناهُ صَدَقَهٌ یعنی ما گروه انبیاء چیزی را به ارث نمی گذاریم و آنچه از ما باقی بماند صدقه است. پس از جعل این حدیث گفتند اگر این زمین ملک پیامبر هم بوده طبق این حدیث به ارث نمی رسد و ریختند و کارگرهای حضرت(س) را از فدک بیرون کردند و لذا حضرت زهرا(س) دقیقاً و جزء به جزء همۀ مسائل را بازگو می کند تا هیچ چیز در تاریخ مبهم نماند و مشت این گروه را باز کند و جعل حدیث کردنشان را نشان دهد.
توجه کنید که بحث حضرت زهرا(س) با ابوبکر یک مجادله است یعنی حضرت می گوید به فرض که طبق نظر شما فدک بخشش نباشد پس ارث است لذا با قانون ارث با شما بحث می کنم و در ادامه حضرت به قوانین ارث در قرآن استدلال می کند.
* بَلی قَدْ تَجَلّی لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضّاحِیَهِ أَنّی ابْنَتُهُ
آری برای همه شما مثل خورشید روشن است که من دختر پیغمبر هستم. یعنی این را که نمی توانید انکار کنید که من یگانه وارث او هستم.
* اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ أَاُغْلِبَ عَلی ٰ إِرْثی؟
ای مسلمانان آیا من مغلوب شوم بر ارثم؟
* یَابْنَ أَبی قُحافَهَ أَفی کِتابِ اللّهِ أَنْ تَرِثَ أَب ٰ اکَ وَ لاأَرِثَ أَبی؟
ای پسر ابی قحافه آیا در قرآن آمده که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟ حضرت(س) می فرماید ما باید احکام و قوانین الهی را از قرآن اخذ کنیم. حال آیا قرآن تفاوتی بین من و شما در ارث بردن قائل شده؟ یعنی اگر ملاک کتاب خداست که فرقی در ارث بردن من و شما قائل نشده است و هر فرزندی از پدر ارث می برد. در اینجا ممکن است ابوبکر بگوید من بنابر حدیث پیغمبر عمل کردم. حضرت(س) همین جا پاسخ این حرف ابوبکر را هم می دهد. حضرت(س) توجّه به آن حدیث جعلی دارد لذا ابتدا از نظر قرآنی بحث می کند؛ امّا چون ممکن است آنها به آن حدیث ساختگی متوسّل شوند بلافاصله می فرماید:
* لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً(1)
همانا یک سخن دروغی را نسبت دادی. فری یعنی دروغ واضح و آشکار. یعنی شما آن حدیث جعلی را مطرح کردید.
* أَفَعَلی ٰ عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ؟
آیا شما عمدا کتاب خدا را ترک کردید و پشت سر انداختید؟ احتمال هم دارد که منظور این باشد که این کار شما ناشی از بی شعوری و بی اطلاعی تان نسبت به احکام قرآن است که آمده اید حدیثی ساخته اید ضدّ قرآن! یعنی یا آیات قرآن را می دانستید آن وقت این حدیث را جعل کرده اید؟ یا اصلاً به آیات توجّه نداشتید و این کار را کردید.
1- (4). مریم /27.
* إِذْ یَقُولُ: "وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ"(1)
آنجا که قرآن می گوید سلیمان از داود ارث برد. یعنی خدا که در قرآن تصریح کرد که داود از سلیمان ارث برد سپس چطور ممکن است پیغمبر(ص) حدیثی بگوید برخلاف قرآن؟
* وَ قالَ فیما قَصَّ(2) مِنْ خَبَرِ یَحْیی بْنَ زَکَرِیّا إذْ قالَ: "رَبِّ... فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ"(3)
و آنچه حکایت کرده از داستان یحیی که زکریا به خداوند گفت: پروردگار من از جانب خودت به من ببخش جانشین و ولیی که از من ارث ببرد. ولی کسی است که پشت سر می آید و ولی میّت یعنی کسی که از بازماندگان میّت است. حضرت(س) بدین ترتیب دو نمونه از ارث پیامبران در قرآن را شاهد می آورد و می گوید پس چرا من که پیغمبرزاده هستم نباید ارث ببرم؟ ضمن آن که قبلاً هم اشاره کرد که از نظر قانون ارث هم در قرآن فرقی بین من و شماها نیست. از نظر پیغمبرزاده بودن و ارث پیامبران هم که معلوم شد آن حدیث ساختۀ شما بوده است؛ و بعد آیۀ دیگری می آورند برای ارث که به طور کلّی در قرآن آمده است و کسی از آن استثناء نشده است.
* وَ ق ٰ الَ: "اُولُو الأرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی ٰ بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللّهِ"(4)
و خویشاوندان بعضی به بعضی دیگر در کتاب خدا سزاوارترند.
* وَ ق ٰ الَ: "یُوصِیکُمُ اللّهُ فی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظَّ الْأُنْثَیَیْنِ"(5)
و سفارش می کند خداوند شما را که برای پسران دو سهم دختران را قرار دهید.
1- (5). نمل /16.
2- (6). در نسخه های دیگر: مع ما اقتصّ، فیما اقتصّ.
3- (7). مریم /5 و 6.
4- (8). انفال /75.
5- (9). نساء /11.
* وَ قالَ: "إنْ تَرَکَ خَیْراً لِوَصیَّهُ لِلْوالِدَینِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقینَ"(1)
و می گوید انسان همین که نشانه های مرگ را در خود دید اگر چیزی دارد باید برای والدین و خویشاوندان به نیکی وصیت کند این حقی است بر متّقین.
تا اینجا حضرت(س) یکی یکی آیات قرآن را قرائت کرده و از آنها نتیجه گرفت که حرف آن گروه در مورد ارث نبردن از پیامبران خلاف قرآن است. تا اینجا حضرت به دو دسته از آیات استناد کردند: اوّل آیات خاص که مربوط است به ارث در میان پیامبران و فرزندانشان. دوّم آیات عام که طبق قرآن کریم هر کسی از مؤمنین از پدرش ارث می برد که آیۀ آخر اشاره دارد به اینکه پیغمبر هم می خواست به اموال شخصی خودش وصیت کند برخلاف حدیث جعلی شما. حال می فرماید:
* فَزَعَمْتُمْ أَنْ لاحَظْوَهَ لی وَ لا إِرْثَ لی مِنْ أَبی وَ لاْرَحِمَ بَیْنَنا
شما گمان کردید که من بهره ندارم و من از پدرم ارث نمی برم و یا بین من و پدرم نسبتی نیست؟ همه از پدرانشان ارث می برند الاّ من؟ همه پیغمبرزاده ها ارث می برند الاّ من؟ حضرت(س) آنها را در دوراهی قرار می دهد به قول طلبه ها یا باید از ناحیۀ حکم وارد شوید یا موضوع. می فرماید یا باید بگویید این حکم ارث برای من نیست، یا باید بگویید تو فرزند پیغمبر نیستی. راه سومی ندارید. از طرفی همۀ شما که قبول دارید من دختر پیغمبر هستم. آیات قرآن هم که استثنایی در مورد حکم ارث ندارد بلکه تصریح دارد که همۀ فرزندان حتی پیغمبرزاده ها ارث می برند.
1- (10). بقره /180.
* أَفَخَصَّکُمُ اللّهُ بِآیَهٍ أَخْرَجَ أَبی مِنْها؟(1)
آیا خداوند آیه ای دارد که اختصاص به شما دارد و پدر من از آن استثناء شده؟ یعنی کدام آیه ای است که می فرماید شما از پدرانتان ارث می برید امّا پدر من نمی تواند برای فرزندش ارث بگذارد؟ در اینجا حضرت به یک مطلب دیگر اشاره می کند تا آن گروه را رسوا کند. می دانید که قانونی در فقه داریم که لایَرِثُ الْکافِرُ مِنَ الْمُسْلِمِ یعنی فرزند اگر کافر بود از پدر مسلمان ارث نمی برد. حضرت می فرماید:
* أَمْ تَقُولُونَ إنَّ أَهْلَ مِلَّتَیْنِ لایَتَوارَثانَ؟
آیا می گویید که اگر دو نفر از دو دین بودند از یکدیگر ارث نمی برند. این مطلب را من هم قبول دارم امّا:
* أَوَلَسْتُ أَنَا وَ أَبی مِنْ أهْلِ مِلَّهٍ واحِدَهٍ؟
مگر من و پدرم از یک دین نیستیم. یعنی آیا شما مرا مسلمان نمی دانید؟ ببینید حضرت زهرا چقدر استدلالی بحث کرد فرمود قرآن که ارث را برای همه مطرح کرده است، نسبت من هم که با پیغمبر ثابت و روشن است فقط یک راه دارید آن هم این که بگویید تو مسلمان نیستی.