اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی خیر خلقه و افضل بریّته سیدّنا و نبیّنا و مولانا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین.
یکی از بشارت های عظیمی که خدای متعال در قرآن مجید و در کتاب نورانی خود به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم و همچنین به برکت آن وجود مقدس به امت حضرت عطا کرده، بشارت به شب قدر است : "إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فیِ لَیْلَهِ الْقَدْرِ وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ"(1) این سوره درباره شب قدر است : "لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ."(2) این شبی است که از هزار ماه بهتر است. برای امت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بشارت بزرگی در این سوره مبارکه است که به شفاعت حضرت راهشان به اندازه ای کوتاه شده که می توانند راه طولانی امم گذشته را در یک شب طی کنند.
از ظاهر روایات چنین برمی آید که شب قدر در امم گذشته وجود نداشته و آن را از برکات وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه وآله وسلم می دانند. به شفاعت ایشان و با آمدن ایشان راه امت کوتاه شده.در روایت می خوانیم که کوتاهی عمر امت حضرت هم به همین دلیل است. چون بودن و زندگی در این دنیا، هیچ موضوعیتی ندارد. دنیا معبر انسان هاست. "أَوَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ"؛(3) به اندازه ای که برای رشد انسان لازم است به او عمر می دهند. اگر عمر امت نبی اکرم به درازای عمر امم سابقه نیست نکته اش همین است.
در روایتی نورانی مرحوم فیض در کتاب شریف صافی ذیل سوره قدر نقل می کنند که در محضر وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم درباره امم گذشته صحبت می شد. نام از فردی از بنی اسرائیل برده شد که هزار ماه و بیش از هزار ماه در راه خدا فقط شمشیر به دوش کشیده و در جبهه جنگ مبارزه کرد. "فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ."(4) ابتدا نبی اکرم بسیار شگفت زده شدند. بعد به خدای متعال عرضه داشتند: خدایا! در قبال این عمر طولانی که به امم گذشته عطا کردی، به امت من چه عطا کرده ای؟ آنگاه خدای متعال سوره قدر را بر وجود مقدس رسول اکرم نازل کرد؛ یعنی ما به برکت شما به امت شما شب قدر دادیم و نیازی به آن درنگ و توقف طولانی در عالم دنیا نیست. راه آنها را کوتاه کردیم. آنها با تو زودتر به مقصد می رسند.
نکته دیگری که باید درباره شب قدر گفت این است که شب قدر عطای مخصوصی به خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، برای به انجام رسیدن رسالتشان است. برای اینکه حضرت در آن هدفشان به نتیجه برسند؛ آن هدفی که خلاصه در این می شود که همه عالم را می خواهند به سمت خدا ببرند. می خواهند همه امت را شفاعت کنند.آنچه به حضرت عطا شده برای اتمام این مسئولیتی است که به دوش حضرت است.
رسالت حضرت در شب قدر دستگیری از همه است و هر کسی به خدا می رسد، به واسطه نبوت مطلقه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. حتی نبوت انبیاء گذشته از فروع نبوت نبی اکرم و شعبه ای از شعب این نورانیتی است که به حضرت عطا شده. پس همه هدایت ها به حضرت بازمی گردد.آنچه به حضرت برای به مقصد رسیدن این رسالت و رفع موانع عطا شده، شب قدر است.
در صافی شریف روایتی این چنین نقل شده: وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در خواب دیدند که بنی امیه از منبر حضرت بالا رفتند و مردم را رو به عقب برگرداندند؛ یعنی آنجایی که جای رسالت بود جای دعوت به خدا بود. حضرت از آن موقیعت و منزلت، بشریت را به سمت خدا هدایت کردند و بنی امیه از همان منصب دارند استفاده می کنند و دوباره جان ها را متوجه دنیا می کنند و جاهلیت را به شکل جدیدی باز می گردانند. وقتی حضرت از خواب برخاستند، محزون شدند. چون خواب حضرت به منزله وحی است. مطمئن بودند که این واقعه رخ می دهد.
جبرئیل به حضرت عرض کرد: یا رسول الله! چرا نگرانید؟ فرمودند: چنین خوابی را دیدم.عرضه داشت من از ماجرا بی خبرم. باید بروم و از خدای متعال خبر بیاورم. رفت و برگشت و آنچه برای حضرت آورد یکی سوره قدر بود و دیگری هم برخی آیات دیگر قرآن.
پس یکی از شأن نزول هایی که برای این سوره نقل شده، همین است که خدای متعال به پیامبر می فرماید: ما دولتی طولانی و هزارماهه به بنی امیه دادیم و به آنها اجازه دادیم که بیایند و بر منصب تو بنشینند و از منصب خلافت استفاده کنند. سرانجام این اجازه به آنها داده شده این اجازه اذن تکوینی است. اذن تشریعی نیست؛ یعنی آنها از نظر شرع مجاز به چنین کاری نبودند. ولی سرانجام اگر خدای متعال اجازه ندهد، هیچ حادثه ای در عالم اتفاق نمی افتد.
حضرت حق آنها را امداد می کند به میزانی که با مشیت بالغه و حکمت کلی خلقت همراه است : "کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً"؛(5) یعنی به حضرت بشارت دادند که ما به دشمنان شما اجازه دادیم، ولی نگران نباش، آنچه به تو عطا کردیم، بهتر از همه آنهاست و جبران همه آنها با آن می شود. کار تو این است که مردم را به سوی خدا دعوت کنی و آنها شأنشان این است که مردم را به سمت دنیا برگردانند. به آنها مهلت می دهیم، ولی به تو چیزی عطا کردیم که با دادن این سرمایه به تو همه آن دولت های ناپایدار همه آن قدرت ها و مهلت ها و فرصت ها تدارک و جبران می شود و آن شب قدر است. به تو شب قدر عطا کردیم که "خیر من الف شهر". از دولت هزار ماهه بنی امیه و بنی تیم و عدی که همه فتنه ها زیر سر آنها بود، طولانی تر است. این شب قدر سرمایه حضرت است برای هدایت و شفاعت بشریت، نورانی کردن عالم و هدایت امم.سرمایه امت حضرت است تا راهشان را به سوی خدا نزدیک کنند. ظاهر شب قدر روشن است.
وجود مقدس امام صادق علیه السلام فرمودند که "إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ اللَّیْلَهُ فَاطِمَهُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَهَ الْقَدْرِ"(6) یعنی وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها. سپس فرمودند : "فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَهَ الْقَدْرِ"؛ اگر کسی بتواند به حقیقت معرفت فاطمه زهرا سلام الله علیها راه پیدا کند، به شب قدر راه پیدا کرده است. این معرفت معمولی راه گشا نیست.
حقیقت راه یابی به شب قدر، راه یافتن به مقام ولایت خدای متعال و معرفت به مقام نورانیت اولیاء الهی است. این معرفت، عین معرفت خدای متعال است.اگر کسی بتواند به آستانه رفیع فاطمه زهرا راه پیدا کند و نورانیت حضرت در دل او تجلی کند، برابر با شب قدر است؛ یعنی همه آن راه های طولانی با این معرفت، طی می شود.
در رسیدن به نورانیت و معرفت
"وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ"(7) که در روایات می فرماید : "أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ"؛(8) هدف معرفت الله است و معرفت الله هم این معرفت بر طریق حجت و استدلال نیست. آن چیزی است که برای فراعنه تاریخ هم تمام می شود. حجت بر دشمنان هم تمام می شود. اینها عارف بالله نیستند. معرفت آن معرفت حقیقی است. در روایت چنین آمده که این معرفت الله به معرفت الامام یا در روایت امیرالمؤمنین علیه السلام است.آن معرفتی که باید به آن راه یافت - و همه این عمر برای رسیدن به همین است - واقع نمی شود مگر از طریق معرفت انوار ائمه هدی. وجود صدیقه طاهره سلام الله علیها به گونه ای این نور را در عالم تجلی داده که راه معرفت خدای متعال و معرفت این انوار الهی را آسان کرده. عبادت ایشان، راه ایشان و مقاومتی که در مقابل دستگاه باطل کردند، راه رسیدن به مقام نورانیت و معرفت را بر همه امت کوتاه کرده است.
اگر رسالت حضرت، هدایت همه امت به سمت خدای متعال بود، آن کسی که همه موانع تاریکی ها و ظلمت ها را جبران کرد، فاطمه زهرا سلام الله علیها است؛ کسی که در مقابل دشمنان حضرت ایستاد.
"وَ کَذَالِکَ جَعَلْنَا لِکلُ نَبیِ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْانسِ وَ الْجِنّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلیَ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا یَفْترونَ ، وَ لِتَصْغَی إِلَیْهِ أَفْئدَهُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَهِ وَ لِیرضَوْهُ وَ لِیَقْترفُواْ مَا هُم مُّقْترفُونَ"(9) خدای متعال در مقابل هر پیامبری دشمنی قرار داده که قاعدتاً این دشمن یک هماورد هم هست. شیاطین انسی و جنی که در مقابل وجود مقدس نبی اکرم شیطنت می کنند، رئیس همه شیاطین و سرآمد و محور همه هستند. در برخی روایات نام آنها را هبتر و ظریر بیان کرده اند. اینها دشمنان خاص نبی اکرم صلی الله علیه وآله و سلم هستند که با حضرت عداوت و دشمنی می کنند که نتیجه دولت آنها، ظلمت تاریخی است : "وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ"؛(10) "وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِهِیَ دَوْلَهُ حَبْتَرٍ فَهِیَ تَسْرِی إِلَی قِیَامِ الْقَائِمِ."(11)
در مقابل این دولت طولانی و در مقابل این ظلمتی که آنها در تاریخ ایجاد کردند خدای متعال نور وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها را به پیامبر داده است. ایشان، حقیقت آن لیله القدری است که خدای متعال به وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم عطا کرده که راه ایشان را در دعوت به سوی خدا متعال کوتاه کند. کسی که مأموریت دارد پس از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بایستد و آشکارا مبارزه کند، امیرالمؤمنین علیه السلام است. ایشان مأمور به صبرند. شیعیان اندکی هم که گرد حضرت باقی ماندند، مأمور به صبرند؛ چون رفتن آنها سودی ندارد. در این شرایط، کسی که مسیر تاریخ را روشن و حجت را بر همه تمام می کند، فاطمه زهرا سلام الله علیها است. آن هم با آن مقاومت سنگین و عجیبی که ایشان در این مدت بسیار کوتاه داشتند؛ یعنی در یک دوره کوتاه 75 یا 95 روز. ایشان راه را بر یک جبهه تاریخی سد کردند.
صدیقه کبری سلام الله علیها تنها راه رسیدن به نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام
نور عبادت فاطمه زهرا سلام الله علیها، نور بندگی ایشان بر ظلمت شیطنت و استکبار دستگاه ابلیس و اصحاب سقیفه غلبه کرد و عالم را نورانی نمود و هیچ انسان مؤمن و موحدی نیست، جز اینکه در پرتو این نور، راه به سوی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می برد. اگر این نور نبود، راه همه عوالم به سوی نبی خاتم و امیرالمؤمنین علیه السلام بسته می شد. هر کسی به سوی حضرت هدایت شده از طریق فاطمه زهرا سلام الله علیها است. پس کسانی که چشمشان را به این دوره 75 یا 95 روز تاریخ می بندند و حوادث این روزها را نادیده می گیرند، در قدم اول از امیرالمؤمنین و در قدم دوم از نبی خاتم و در قدم سوم از خدا جدا می شوند.
اصحاب سقیفه هم چشم ها را گرفتند و هم فضا را ظلمانی کردند.حال تنها وجود صدیقه طاهره است که نور افشانی می کند. آن کسی که مبارزه جدی صدیقه طاهره سلام الله علیها را در مقابل ظلمانی کردن تاریخ نبیند، بی تردید این ظلمت او را فرا می گیرد. کسانی که چشمشان را به سوی این نور بستند، با تمام ادعایی که داشتند زمین گیر شدند و صفشان را از صف امیرالمؤمنین علیه السلام و سپس صفشان را از صف رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جدا کردند. بهترین حجت و روشن ترین و واضح ترین حجت برای دعوت به نبی اکرم و دعوت به امیرالمؤمنین علیه السلام، صدیقه طاهره سلام الله علیها است.
مرحوم علامه امینی رضوان الله علیه در احتجاجی با علمای اهل سنت می فرمایند: من به آنها آنچه گفتم حرف بزرگان خودشان بود. از آنها پرسیدم نظر شما درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها چیست؟ قبول دارید مصداق آیه مباهله است؟
یک سوال دیگر کردم که نظرتان درباره روایت نبوی که متفق عندالفریقین است چیست؟ که "مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً"(12) اگر کسی بدون معرفت امام خود از دنیا برود، مثل این می ماند که قبل از بعثت از دنیا رفته و هیچ بهره ای از اسلام نبرده. فریقین هم نقل کردنده اند. سؤال آخر این که این روایت را در مجامع خود نقل کرده اید که اینها امیرالمؤمنین علیه السلام را واسطه کردند و به عیادت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند. حضرت به شفاعت علی علیه السلام به آنها اجازه داد. وقتی آمدند رویش را از آنها برگرداند و فرمود: یک سؤال از شما می کنم. اگر جواب دادید، با شما صحبت می کنم. پرسید : آیا شما نبودید که در فلان ماجرا پدرم فرمود : "فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ؟"(13) فاطمه زهرا سلام الله علیها پاره تن من است اذیت او اذیت من و اذیت من اذیت خداست. این جور متصل به خداست.
در روایات دیگری آمده "إِنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَهَ وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا."(14) گفتند بله درست است. دنباله روایت این است که حضرت فرمودند:خدایا! تو شاهد باش اینها مرا اذیت کردند و من از این ها راضی نیستم. مرحوم علامه امینی می فرماید: من از شما یک سؤال می کنم؛ اگر بگویید فاطمه مات میته جاهلیه دروغ است. نمی توانید بگویید. اگر بگویید امامش اولی و دومی بودند این هم غلط است.
پس امام فاطمه زهرا سلام الله علیها که بوده؟ کسانی که می بینند، حجت کاملاً روشن است.
از نظر تاریخ فریقین، اینکه فاطمه زهرا سلام الله علیها بیعت نکردند، محل خلاف نیست. هیچ عالم معتبری از علمای اهل سنت نگفته که فاطمه زهرا سلام الله علیها با یکی از این دو نفر بیعت کرده باشند. اگر می توانستند بر اصل شخصیت حضرت خط می کشیدند. گویا بزرگان در ضمن این فراز از خطبه فاطمه زهرا سلام الله علیها که حضرت مکرر تأکید می کنند اعلموا، بدانید من فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستم. ایشان در بین خطبه به ابوبکر می فرمایند: ابوبکر! آیا می خواهی بگویی من دختر رسول خدا نیستم که می گویی من ارث نمی برم؟ اگر می گویی فرزندان انبیاء ارث نمی برند، این خلاف آیه قرآن است. می خواهی بگویی من دختر رسول خدا نیستم؟
بعضی گفته اند اگر این مقاومت نبود، همین امر را هم انکار می کردند. چون اصل حجت آن قدر واضح و روشن است که ابهامی برای آن نیست و برخی می گویند اینها امت رسول الله نبودند، امت ابوبکرند. شاهدش هم این است که بعد از سال ها ابوبکر از دنیا رفته و دخترش عایشه پرچم برداشته هزار هزار دورش جمع شدند و با امیرالمومنین علیه السلام جنگیدند.
حضرت، فردای رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آن خطبه غراء را خواندند. حتی یک نفر از حضرت حمایت نکرد. کاملاً آشکار است که حق کدام طرف است و باطل کدام طرف. اگر کسی چشمش را نسبت به این چراغ نبندد، حق و باطل روشن می شود. صحابه با تمام وسعتی که دارند با تمام عناوینی که دارند به اشتباه رفتند و اگر کسی چشمش را بر این چراغ بست، با آن اغواگری ها همه در تاریکی می روند. اینها صحابه بودند. نزدیکان بودند. دو تا از آنها، پدر زن های رسول الله بودند.
فرمود: دشمنان ما سه دسته اند:
دشمن ما، دشمن دوست ما و دوست دشمن ما؛ هر سه دشمن ما هستند.
فرمود: در یک قلب دو محبت نمی گنجد : "ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ"(15)
باید صفتان را روشن کنید. اگر نور فاطمه را نبینند، در قدم اول از حقیقت دین جدا می شوند و آنچه که می پذیرند پوسته ای از دین است. همان کاری که دشمن کرده است.
محو شدن باطن دین در ثقیفه
حقیقت و باطن دین، ولایت ولی الله است : "السَّلامُ عَلَی الدِّینِ الْمَأْثُورِ"(16) حقیقت دین تجلی ولایت خداست. نسبت به این حقیقت چشمشان را می بندند. کاری که اصحاب سقیفه کردند این بود که باطن دین را گرفتند و پوسته ای برای دین باقی گذاشتند : "حسبنا کتاب الله"؛(17) یعنی همین تأکید حضرت است که "وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ"؛(18) دین با ولی تمام می شود، حقیقت دین در قوس نزول تنزل ولایت الهی است و در قوس صعود تولی به ولایت الهی است. باطن دین تولی و تبری است. حقیقت توحید، از طریق تولی و تبری حاصل می شود. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حلقه اتصال همه عوالم به ولایت کلیه و نبوت مطلقه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم هستند و شاید معنی شب قدر بودن فاطمه زهرا برای وجود مقدس حضرت این باشد که ایشان طریق هدایت به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم هستند.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین.
"یَا فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَی اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَهً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ"(19)
این ایام آخرین روزهای حیات بی بی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها است.بیماری بر حضرت غلبه کرده. روزهای آخر نه فقط نمی توانست، کارهای خانه را انجام بدهد، در کارها و امور شخصی خودش هم از امیرالمومنین و دیگران کمک می گرفت. جوری ضعف بر حضرت غلبه کرده که نمی تواند از این پهلو به آن پهلو بگردد. چه کردند با فاطمه، با حبیبه رسول خدا؟ پیغمبر خدا فاطمه را بسیار دوست می داشت. واقعاً حبیبه رسول خدا بود.
عایشه نقل می کند: وقتی فاطمه به دیدن رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم می آمد، پیغمبر خدا به استقبال فاطمه می رفت، خم می شد و دست فاطمه را می بوسید. سینه فاطمه را می بویید و می فرمود: از فاطمه بوی بهشت می شنوم. فاطمه را جای خودش می نشانید. مکرر می فرمود: "فداها ابوها". آن قدر فاطمه را دوست می داشت که وقتی می خواست به مسافرت برود از همه که خداحافظی می کرد، آخرین منزلی که می رفت، منزل فاطمه بود. وقتی از مسافرت برمی گشت، اولین منزلی که وارد می شد، منزل فاطمه بود. هر روز بیشتر می آمد، در این خانه می ایستاد و روزی چند بار بیشر آیه تطهیر را می خواند. کاری کردند یا رسول الله که صدای فاطمه از پشت در بلند شد: "یا رسول الله أهکذا یفعل بابنتک و حبیبتک و صفیتک"
"و لست ادری خبر المسماری صل صدرها خزانه الاسراری"
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود.
الا لعنۀ الله علی القوم الظالمین