«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمِّد وَآلِ مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم وَ اَهلِک أَعدائَهُم أجمعین».[1]

ابا صالح، التماس دعا هر کجا هستی یاد ما هم باش. ابا صالح، التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش نجف رفتی، کربلا رفتی، کاظمین رفتی یاد ما هم باش. ابا صالح یا ابا صالح یا ابا صالح یااباصالح. مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا... نمی دانم این شب ها می آید در بقیع کنار روضه سر روی تربت مادر می گذارد. به دیدار قبر بی شمع مجتبی رفتی، یاد ما هم باش اباصالح یا اباصالح یااباصالح یاابا صالح. زیارتنامه که می خوانی در کنار آن تربت خاموش به دنبال قبر مخفی در کوچه ها رفتی یاد ما هم باش بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او را زیارت کن همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش.

نمی دانم مثل همین شب ها بود که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می آمد کنار قبر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) تنها دلخوشی اش این است که مردم خواب بروند و این شب تاریک فرا برسد و بیاید کنار قبر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و صورت را روی قبر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بگذارد و با او درد دل کند.

  • بی تو چه کند مولا یا فاطمةَ الزهراء(س) افتاده علی(ع) از پا یا فاطمةَالزهراء(س)
  • وقت است که از رحمت دستی ز علی(ع) گیری افتاده زپا مولا یا فاطمةالزهراء(س)

بعد از تو علی(علیه السلام) از پا افتاد و ز غم خو کرد با خانه نشینی ها یا فاطمةالزهراء(سلام الله علیها). ابن عباس نقل کرده رفتم درب خانه در زدم؛ فرمود: ابن عباس بیا تو دیگر توی این خانه نامحرمی نداریم. رفتم توی خانه دیدم یتیم های حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دور و برش و روی زانوهایش نشانده. به من فرمود: ابن عباس، ببین کار حضرت علی(علیه السلام) به کجا کشیده.

  • رفتی یا علی(ع) بی تو بیت الحزنی دارد پرناله و پرغوغا یا فاطمةالزهراء(س)
  • یا فاطمةالزهراء(س) بی تو چه کند مولا یا فاطمةالزهراء(س)
  • ای چون مَحرم رازی نیست با چاه سخن گویم تنهاست علی(ع) تنها یا فاطمةالزهراء(س)
  • شب ها به مزار تو می گرید و می سوزد چون شمع زسر تا پا یا فاطمةالزهراء(س)
  • برخاک مزار تو خون ریخت به جای اشک از دیده خون حالا یا فاطمةالزهراء(س)
  • بر خرمن جان او چون شعله شرر می زد می ریخت آب چو اسماء یا فاطمةالزهراء(س)

اسماء آب دست حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می داد. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) مخفیانه از زیر پیراهن بدن حضرت زهرا(سلام الله علیها) را شستشو و غسل می داد. یک موقع حضرت علی(علیه السلام) دست از غسل دادن برداشت و سر به دیوار گذاشت و بلند بلند گریه می کند. اینجور نقل شده که فرمود: اسماء، هنوز خون تازه از زخم های بدن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) جاری است. یا بقیَّةالله. شب آخر محفل و مجلسمان است.

یک جمله هم از کربلا بگویم، حضرت سیّدالشهدا(علیه السلام) آمد کنار علقمه و نگاهش به بدن قطعه قطعه شدۀ حضرت عباس(علیه السلام) افتاد؛ دست های علمدارش از بدن جدا شده؛ پرچم یک طرف و پرچمدرا طرف دیگر. مشک آب یک سو و سقّای لب تشنه سوی دیگر. آنقدر این صحنه برای حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) سنگین بود که نمی دانم. اینجور نقل کرده اند که فرمود: «الآن انكسرظهري وقلّت حيلتي!».[2] کسی حرف از عطش بر لب نیارد. بچه ها دیگر نگویید تشنه ایم. دیگر بابا برادر ندارد. دیگر بابا سقّا ندارد. دیگر اینقدر دل بابا را آتش نزنید. کسی حرف از عطش بر لب نیاورد که بابایم دیگر سقا ندارد. همه رو جانب صحرا گذارید کسی را از دیده سقا برآرید. امام حسین(علیه السلام) برگشت به خیمه ولی تنها آمد. ای وای همین که امام حسین(علیه السلام) را دیدند، متوجه شدند چه شده. دختر امام حسین(علیه السلام) جلو دوید و گفت: بابا، عمویم عباس کجاست؟

اینجوری نقل کرده اند: رفت در خیمۀ حضرت عباس(علیه السلام) و عمود خیمه را کشید و خیمه روی زمین آمد؛ یعنی بدانید دیگر این خیمه صاحب ندارد؛ دیگر بی برادر شدم. «علی العباس واویلا». امام حسین(علیه السلام) تنهاست. واویلا من گمان می کنم همۀ مصیبت عاشورا از همین جا شروع می شود که امام حسین(علیه السلام) تنها شده. یک طرف یک بیابان دشمن و یک طرف یک خیمه زن و کودک. امام حسین(علیه السلام) تنها مانده ای. آنقدر تنها شده بود که هر سرباز و هر شهیدی که روی زمین می افتاد، نوشته اند: حضرت خودش را به معرکه می زد، وارد میدان می شد و سرش را به دامن می گرفت. وقتی خودش از اسب رو زمین آمد، ای وای هر چه نگاه کرد کسی نبود کمکش کند و سرش را به دامن بگیرد. نمی توانست بنشیند؛ ضعف بر او غلبه کرده بود، تیر به سینه و قلبش اصابت کرده بود و نمی توانست راحت بیارآمد؛ چون که نوشته اند بدنش در محاصرۀ تیرها قرار گرفته بود. خاک های گرم را بغل کرد، صورت روی خاک های گرم کربلا گذاشته بود و زبانش به ذکر خدا مشغول بود. ای وای ناگهان احساس کرد، منو ببخش امام زمان(عجل الله تعالی فرجه). روی سینه اش سنگین شده؛«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَاللَّهِ».[3]

  • از رهگذر خاک سرکوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

ای نسیم سحری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) امیدواریم در این مجلسی که یادی از مادر بزرگوارتان و عمّ بزرگوارتان شده، قدم رنجه بفرمایید و به ما عنایت کنید. ایام فاطمیه اول هم تمام شد و برای ما شیعیان شب قدر همین ایام، ایام سوگواری است. ای نسیم سحری بندگی من برسان که فراموش مکن وقت دعای سحرم.«ياأَيُّهَاالْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَت َصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّا للَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقينَ».[4]

«أعوذ باالله من الشیطان الرجیم* بسم الله الرحمن الرحیم* أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ»[5]

وَ السَّلامُ عَلَيْكُم ْوَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ».[6]

حجة الاسلام و المسلمین میرباقری