کليد واژه ها: صلوات, شب قدر, بشارت به گناه کارها, مقام تائبين, بهلول نباش, سعد معاذ, بداخلاقي, فشار قبر, حق الناس, محبت اميرالمومنين عليه السلام .
اسامي معصومين: رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم ، امام صادق عليه السلام ، امام سجاد عليه السلام ، امام علي عليه السلام .
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وسلم حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَأْكُلُ [الذُّنُوبَ ] السَّيِّئَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَب»[1]. «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ وَ حُبُّهُ عِبَادَةُ اللَّهِ وَ اتِّبَاعُهُ فَرِيضَةُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»
[2].
- از عـلـي آمـوز اخـلاص عـمـلشيـر حـق را دان منـزه از دغـل
- در قضـا بر پهـلـوانـي دسـت يافـتزود شمشيـري بـرآورد و شتافت
- او خـدو انـداخـت بـر روي عليافـتـخـار هـر ولـي و وصـي
- او خـدو انـداخـت بـر رويـي که ماه سجده آرد پيش او در سجدگاه
- در زمان انداخت شمشير آن عليکـرد او انـدر قضـايـش کاهـلـي
- راز بگـشـا اي علـي مـرتـضـياي پس ازسوء القضا حسن القضاء
- اي علي اي آن که جمـله ديـده ايشمـه اي واگـو از آن چـه ديده اي
- تيغ حلمـت جان ما را چاک کردآب علمـت جان ما را پاک کرد
- گفـت من تيغ از پي حق مي زنمبـنـده ي حـقـم نه مـامـور تنـم
- شير حقم نيستم شير هوي وفعلمـن بـر ديـن مـن باشـد گـواه
- غيـر حـق را من عـدم انگاشتـم رخت خود را از ميان برداشتم
- تو به تاريکـي علي را ديـده ايزين سبب غيري براوبگزيده اي
- هرچه گويم عشق از آن برتربودعـشق اميـرالمومنين حيدر بود
ذکر صلوات باعث آمرزش گناهان، وسعت رزق، خير دنيا و آخرت، عاقبت بخيري و عبور از پل صراط مي شود و شفاعت پيامبر را بر ما واجب مي کند. امام صادق عليه السلام فرمودند: «فَأَكْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه وآله وسلم صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِي أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ لَمْ يَبْقَ شَيْ ءٌ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِلَّا صَلَّى عَلَى ذَلِكَ الْعَبْدِ لِصَلَاةِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ صَلَاةِ مَلَائِكَتِهِ وَ لَا يَرْغَبُ عَنْ هَذَا إِلَّا جَاهِلٌ مَغْرُورٌ وَ قَدْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ وَ رَسُولُه »[3]. اگر کسي يک صلوات بر پيامبر بفرستد خداوند با هزار صف از ملائکه هزار صلوات و رحمت برايش نازل مي کند. و به خاطر صلوات خدا و ملائکه چيزي از مخلوقات در عالم باقي نمي مانند الا اين که آن ها هم بر صلوات فرستنده بر محمد و آل محمد، صلوات مي فرستند. و کسي که به صلوات اهميت ندهد و بي تفاوت و بي رغبت به اين ذکر باشد اين آدم جاهل و مغرور است و خداوند و رسول خدا و اهل بيت از او بيزار هستند.
پيامبر در دهه ي آخر ماه رمضان بستر و رختخواب خود را جمع مي کرد و به مسجد مي آورد. خودشان را وقف خدا و ماه رمضان مي کردند. روايات مي فرمايند شب قدر يکي از دو شب بيست و دوم يا بيست و سوم است. شب قدر در فضيلت از تمام ايام سال بالاتر است. خداوند در قرآن يک سوره براي شب قدر آورده است. غير از آيات ديگر که در سورهاي ديگر داريم مثل سوره دخان « ِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ»[4]. و يک سوره مستقل هم در باب شب قدر و فضيلت آن داريم. خداي بزرگ خطاب به پيامبرش مي فرمايد: «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ»[5]. اي پيامبر تو چه مي داني که شب قدر چيست. فقط خداوند مي داند که در اين شب چه خبر است. «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»[6]. شب قدر از هزار ماه بالاتر و برتر است. هزار ماه حدود هشتاد سال مي شود. عمر ما چقدر باشد؟ عزت و ذلت، دنياي ما در اين شب ها معين مي شود . اين که در اين سال عمرمان چه کارها خواهيم کرد در اين روز معلوم مي شود. مهمترين کارها در اين شب ها توبه کامل و نصوح است. اگر شب هاي ماه رمضان و قدر توبه نکنيم پس کي بايد توبه بکنيم؟ خداوند به ما مهلت داده است که اين شب ها را يک بار ديگر درک کنيم قدرش بدانيم.
خداوند در قرآن مي فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ»[7]. من توبه کنندگان را دوست دارم. تواب يعني کسي که خيلي توبه مي کند. بعضي ها مي گويند ما توبه کرديم و شکسته ايم. عيبي ندارد خداوند مي آمرزد هر چه قدر زمين خورده هستي بيا برگرد خداوند مي بخشد. خداوند متعال به حضرت داوود عليه السلام فرمود: اي داود فکر نکن من به فکر گناه کاران نيستم و آن ها را فراموش کردم. خداي متعال به داود پيامبر فرمود: «يَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِينَ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّيقِينَ»[8]. (برعکس همه حديث ها که به خوب ها بشارت مي دهيم و بدها را مي ترسانيم.) اي داود به گناه کارها بشارت بده و صديقين و آن هايي که خيلي پاک زندگي کرده اند بترسان. به گناه کارها بشارت بده که نااميد نباشند و برگردند و توبه کنند من براي بخشيدن آن ها آماده هستم. خداوند ناله ي گناه کار را بيبشتر از ذکر و تسبيح، تسبيح کننندگان دوست دارد. اصلا آه که در موقع ناراحتي مي گوييم يکي از اسامي خداوند است. «إِنَّ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آهِ فَقَدِ اسْتَغَاثَ بِاللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»[9]. (اين اسم در دعاي جوشن کبير نيست.) آه که مي کشيد اين يکي از اسامي خداوند است.
در دعاي جوشن کبير مي خوانيم «يَا مَلْجَأَ الْعَاصِينَ»[10]. اي خدايي که پناه گناه کاران هستي. «يَا مَلْجَأَ كُلِّ مَطْرُودٍ»[11]. اي خدايي که هر ترد شده اي را پناه مي دهي. نفس ما که بند مي آيد همسر و بچه ها و شوهر و بستگان از بدن ما وحشت مي کنند و مي گويند اين را از خانه ببريد ما مي ترسيم. در يک چاله اي مي گذارند و خاکي رويمان مي ريزند. چه کسي به درد ما مي خورد. «يَا حَبِيبَ مَنْ لا حَبِيبَ لَهُ يَا طَبِيبَ مَنْ لا طَبِيبَ لَهُ... يَا أَنِيسَ مَنْ لا أَنِيسَ لَهُ»[12]. اي خدايي که دوست و يار بي ياوران هستي. درمان کننده کسي هستي که بي درمان مانده است. رفيق کسي هستي که بي رفيق مانده است. شب هاي ماه رمضان يک بخش مهم گريه هاي امام سجاد عليه السلام براي قبر و ظلمت قبر است. «أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي»[13]. خدايا من براي تنگي قبرم و ظلمت قبرم گريه مي کنم. روايت داريم روز قيامت وقتي بنده گناه کاري را به طرف جهنم مي برند مژه هايش به نطق مي آيند و مي گويند خدايا همه ي اعضاء به بدي بنده ات شهادت دادند ما هم يک شهادت داريم. (آيه قرآن است که خداوند در روز قيامت به همه ي موجودات نطق مي دهد. «قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ ءٍ»[14].) مژه ها مي گويند خدايا يک شبي اين بنده به ياد گناهانش افتاد دلش شکست و پشيمان شد، ناله اش بلند شد و از ترس تو گريه کرد. خداوند مي فرمايد او را برگردانيد. خدا براي بخشيدن انسان ها دنبال بهانه است.
در زمان حضرت موسي عليه السلام يک جوان مجرم و گناه کاري بود که خيلي فسق و فجور مي کرد. آن قدر شرور و گناه کار بود که مردم شهر اين او را از شهر بيرون کردند. مجبور شد رفت در غاري ماند و از گياهان بعنوان غذا استفاده مي کرد. خرده خرده حالش مريض شد و در گوشه اي از غار تک و تنها افتاد. وقتي به حالت احتضار افتاد و لحظه ي جان دادن رسيد خيلي دل شکسته شد مفلس در امان خداست هر وقت انسان آواره شد در مانده شد خداوند مي گويد در امان من هستي. دل او شکست و شروع کرد به گريه کردن، گفت: خدايا هر چه باشد من بنده و مملوک تو هستم خدايا من را در اين غربت و تنهايي، در اين گوشه غار بي کس نگذار. خدايا تو به غربت من رحم کن. در روايت داريم خداي متعال وقتي مي بيند مجرم دل شکسته گريه مي کند مي گويد من حالا به تو به نظر لطف و عنايت نگاه مي کنم. خداوند فرشته ها ي به شکل پدر و همسر و اولادش فرستاد وارد غار شدند و کنار بستر اين گناه کار آمدند و سر او را به زانو گرفتند و نوازش کردند محبت کردند و با حالت آرامش و رضايت از دنيا رفت. خداوند متعال به حضرت موسي عليه السلام وحي فرمود يک بنده و ولي من از دنيا رفته تو ماموريت داري بروي غسلش بدهي کفنش بکني و او را دفن بکني. حضرت موسي فکر کرد يکي از عباد و زهاد از دنيا رفته است. موسي کليم الله طبق آدرسي که خداوند داده بود رفت ديد همان جوان گناه کاري است که مردم از شهربيرونش کرده بودند. تعجب کرد عرض کرد بار پروردگارا شما خودت مي داني اين جوان چقدر شر و بدکار بود. خطاب آمد در لحظه هاي آخر دل او شکست و برگشت و از کارهايش پشيمان شد و من او را بخشيدم. يا ابوالعابه در زمان پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم که با خانم نامحرمي عمل نامشروعي انجام داد ولي يک مرتبه توبه کرد و پشيمان شد و آمد خود را به ستون مسجد بست. آيه قرآن در مورد او نازل شد و خدا پيامبرش را فرستاد که برو و اين بند طناب را از گردن او باز کن و به او بشارت داد که خداوند توبه او را پذيرفته است. يا بهلول نباش (نباش يعني نبش کننده قبر) که خيلي اهل خلاف بود و يکي از کارهاي او نبش قبر بود. مي رفت قبر مرده ها را مي شکافت و کفن آن ها را مي دزديد. پيش پيامبر آمد خيلي گريه مي کرد. پيامبر خدا فرمود چرا اين قدر گريه مي کني ؟ عرض کرد يا رسول الله من مدتي نبش قبر مي کردم و کفن ها را مي دزديدم اما ديشب يک دختر جواني از انصار از دنيا رفت و او را در قبرستان مدينه دفن کردند. نيمه هاي شب رفتم کفن اين خانم را بدزدم قبر را شکافتم کفن را که برداشتم بدن اين خانم مرده لخت شد و شيطان مرا وسوسه کرد کاري که نبايد بکنم انجام دادم و وقتي اين کار تمام شد ندايي از اين دختر بلند شد که واي بر تو، که مرا به حال جنابت در روز قيامت محشور مي کني . عذاب خدا بر تو باد. و از ناله ي اين مرده وضع من عوض شد و لرزه بر اندام من افتاده است. گريه ي من آرام نمي شود يا رسول الله بداد من برس. پيامبر خدا از کلام اين جوان متاثر شدند فرمودند از من دور شو که مي ترسم عذابي تو را بگيرد و به من هم سرايت بکند. اما بهلول نباش نااميد نشد. رفت سر به بيابان ها گذاشت، صورت بر خاک مي گذاشت و گريه و ناله مي کرد، استغفار مي کرد، آن قدر گريه و ناله کرد که حيوانات هم مي آمدند براي او گريه مي کردند. تا اين که رحمت الهي به جوشش آمد و آيه اي در موردش نازل شد. «وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»[15]. آن هايي که کار خلاف و فحشائي انجام دادند و برگشتند و اصرار بر گناه ندارند خدا اين ها را مي بخشد. جبرئيل به پيامبر عرض کرد بشارت بده به بهلول که خدا او را مي بخشد و او را آمرزيده شده است. پيامبر به اصحاب فرمودند که برويد او را پيدا بکنيد. خود پيامبر آمدند و بهلول را از زمين بلند کردند و او را نوازش کردند و فرمودند خداوند تو را آمرزيده است. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ»[16]. خداوند کساني را که بر مي گردند خيلي دوست دارد. روايت داريم خداوند کسي را که توبه کرد عذاب نمي کند. خداوند مي فرمايد: من توبه کنندگان را دوست دارم و کسي را که به دوستي خودم گرفتم ديگر او را عذاب نمي کنم.
خداوند متعال در سه جاي قرآن کسي که با فاميلش قطع رحم کرده را لعنت مي کند و کسي که لعنت شده مورد رحمت خدا نيست. بوي بهشت که از مسافت پانصد سال به مشام مي رسد ولي عاق والدين و قطع رحم کننده علاوه بر اين که به بهشت نمي رود بلکه بوي بهشت هم به مشام او نمي رسد. سعد معاذ سيد اهل مدينه بود و وقتي ايمان آورد همه ي قبيله ي او ايمان آوردند. کسي بود که پيامبر خدا مي فرمايد: اگر زنده بود جلوي غصب خلافت را مي گرفت. وقتي به شهادت رسيد در تشييع جنازه اش نود هزار فرشته شرکت کردند. (چون ذکر «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»[17]. را زياد مي گفت.) امتيازات او سر جاي خودش ولي حق الناس بايد تقاص بشود. سعد معاذ کسي بود که پيامبر در موردش فرمود: «يَرْحَمُكَ اللَّهُ يَا سَعْدُ، فَلَقَدْ كُنْتَ شَجاً فِي حُلُوقِ الْكَافِرِينَ، لَوْ بَقِيتَ لَكَفَفْتَ الْعِجْلَ- الَّذِي يُرَادُ نَصْبُهُ فِي بَيْضَةِ الْمُسْلِمِينَ كَعِجْلِ قَوْمِ مُوسَى»[18]. اي سعد خدا تو را رحمت کند، تو استخوان در گلوي کفار بودي اگر زنده مي ماندي جلوي غصب خلافت را مي گرفتي. ولي در جنگ خندق ضربتي به کتف او خورد و مدتي جانباز بود و چند وقتي پيامبر در مسجد پرستاري او را کرد و بعد هم از دنيا رفت و به شهادت رسيد. کسي بود که زنده مي ماند حضرت امير عليه السلام خانه نشين نمي شدند، حضرت زهراء3به شهادت نمي رسيدند. اما همين آقا وقتي دفن شد مادرش گفت اي سعد بهشت بر تو گوارا باشد. پيامبر خدا فرمودند: مادر سعد ساکت باش «يَا أُمَّ سَعْدٍ مَهْ لَا تَجْزِمِي عَلَى رَبِّكَ»[19]. از کجا تو حکم مي کني که سعد به بهشت رفته است. او در فشار قبر است به خاطر اين که «إِنَّهُ كَانَ فِي خُلُقِهِ مَعَ أَهْلِهِ سُوء»[20]. در خانه يک مقدار بداخلاق بود.
پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: واي برآن مسلماني که ماه رمضان بگذرد و او پاک نشود. شقي و بدبخت کسي است که ماه رمضان بگذرد و مورد آمرزش و غفران خدا قرار نگيرد. در حالات مرحوم آيت الله قاضي;نوشته اند که در لحظات آخر عمرش فرمود: الله الله الله مواظب باشيد آه مظلوم دنبالتان نباشد. شاگردي، زير دستي، عروسي، دامادي داريد دلشان را خون نکنيد. بقول مولانا:
اي بسا کس را که صورتي را زد قصد الله کرد بر صورت بزد
يعني شما وقتي در گوش بچه ات مي زني داري با خدا مقابله مي کني. خدا از بندگانش جدا نيست و بندگانشاز او جدا نيستند. «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»[21]. زاييده نشده و نزاييده است. يعني خدا از هيچ کس جدا نيست و هيچ کس هم از خدا جدا نيست. نمي شود بگويي خدايا من تو را دوست دارم ولي بندگان تو را دوست ندارم. اگر بدانيم وقتي به بنده اي مي زنيم به خدا و قرآن و اهل بيت مي زنيم اين کار را نمي کنيم. چه قدر نمونه داريم که کسي به صورت سيدي يا کس ديگري زده بعد خواب ديده که صورت امام سرخ است، صورت پيغمبر سرخ است. فرموده اند آن سيلي که به فلاني زدي به ما زده اي. روايت داريم پيامبر خدا مي فرمايد: هر کس مومني را اذيت کند مرا اذيت کرده است. فکر نکنيد فقط اگر حضرت زهراء3اذيت شد پيامبر اذيت شده است. شيعيان اهل بيت هم جزء اهل بيت هستند. اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد: بخدا قسم اگر هفت طبقه آسمان و زمين را به من بدهند و بگويند که يک پوست جو از دهان يک مورچه اي را به ناحق بيرون بياورم به خدا قسم اين کار را نمي کنم. هر چه قدر مي توانيد پيوند خودتان را با اميرالمومنين محکم بکنيد. اميرالمومنين در نهج البلاغه مي فرمايد: گوسفندي که از گله جدا شود طعمه گرگ مي شود شما هم اگر از اهل بيت جدا بشويد طعمه شيطان مي شويد. انگشت شما چه وقت کارآيي دارد؟ تا وقتي که اين انگشت و دست به بدن شما وصل باشد. ولي اگر اين انگشت جدا بشود بعد از لحظاتي بو مي گيرد و بايد ببريد و در خاک دفن بکنيد. انگشت و دست شما وقتي وصل به بدن شماست قيمت دارد پيامبر و امام هم مثل کل هستند اگر به آن ها وصل بشويد ارزش پيدا مي کنيد. چيزي به غير محبت و ولايت اميرالمومنين عليه السلام نمي تواندما را نجات بدهد.
روايت داريم ملائکه اشک هايي که براي حضرت علي عليه السلام بريزيد جمع مي کنند و روز قيامت مي آورند روي آتش جهنم مي ريزند.
بيا تا برآريم دستي زدل که نتوان برآورد فردا زگل
بسي تير و دي ماه و ارديبهشت بيايد که ما خاک باشيم و خشت
حدود شصت سال قبل در همدان لاتي بنام علي سياه گندابي بود که قمه مي کشيد ولي نمازش را مي خواند. در قنوت نمازش مي گفت «يا ابالفضل العباس» خودم را به تو سپردم. به او مي گفتند نمي شود در قنوت نماز اين ذکر را بگويي بايد بگويي «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»[22]. مي گفت من همين را بلد هستم حضرت ابالفضل به داد من مي رسد. با قمه و چاقو نماز مي خواند مي گفتند براي نماز که مي ايستي قمه و چاقو را کنار بگذار مي گفت ممکن کسي در نماز به من حمله کند بايد وسيله اي براي دفاع داشته باشم. ولي همين علي سياه در آخرهاي عمرش بطور کلي دگرگون شد. عشق عجيبي به اميرالمومنين و نجف داشت. آرزو داشته به نجف برود و مولا را زيارت بکند. در سن پيري به نجف مي رود وقتي پايش به ايوان نجف مي رسد چشمش به بارگاه حضرت دوخته مي شود ناله اش بلند مي شود مي گويد اي خدا من سرتا پا روسياه هستم، خدايا امروز به من رحم کن و من را به اين علي ببخش. همان جا مي افتد و مي ميرد. مي برند در وادي السلام دفنش مي کنند. ابن عباس مي گويد سلمان را در خواب ديدم به سلمان گفتم در آن دنيا چه چيز دست تو را گرفت؟ گفت: ابن عباس مهمترين چيزي که در اين عالم دست مرا گرفت و نجاتم داد محبت و متابعت از اميرالمومنين بود. سلمان عبادت هاي زيادي داشت و يکي از انسان هاي وارسته و پاکيزه بود اما آن گل کارش و مهمترين چيزي که او را نجات داده است محبت علي و پيروي از اميرالمومنين بوده است.
در حرم شريف اميرالمومنين، در يک طرف ايوان علامه حلي و در يک طرف هم مقدس اردبيلي دفن شده اند. مقدس اردبيلي خدمت امام زمان مي رسيد و مسائل علمي را از ايشان مي پرسيد. يکي از علماء، مقدس اردبيلي را بعد از فوت ايشان در خواب ديد که لباس زيبايي به تن کرده است و دارد قدم مي زند. پرسيد: اي مقدس چه چيز تو را نجات داد؟ گفت: عمل بايد داشته باشي ولي بازار عمل کساد است. من را به محبت صاحب اين قبر بخشيدند و دستم را گرفتند.
وقتي ابن ملجم را دستگير کردند و خدمت آقا آوردند. آقا نگاهي به ابن ملجم کرد و فرمود: ابن ملجم من بد امامي براي تو بودم؟ من چه بدي به تو کرده بودم؟ من هديه ي تو را بيشتر از ديگران ندادم و به تو محبت نکردم؟ به تو لطف نکردم؟ ابن ملجم منقلب شد و شروع کرد به گريه کردن، گفت آقاجان شما کسي را که اهل آتش است نمي تواني نجات بدهي. اميرالمومنين رو کردند به امام حسن عليه السلام و فرمودند: فرزندم ابن ملجم اسير شماست به آب و غذاي او خوب برس و با او مدارا بکن. آقا امام حسن فرمودند: اين کسي است که دل ما را شکسته و خون کرده است. اميرالمومنين فرمودند حسنم ما خانواده آمرزش و رحمت هستيم. حسنم فرش زير پاي ابن ملجم نرم باشد،غذاي خوب براي او ببريد. روز بيستم که گذشت ديگر آقا نمي توانستند از جا بلند بشوند. زهر به بدن آقا نفوذ کرده بود و بدن آقا زرد شده بود. نمازشان را نشسته مي خواندند. يک ظرف شير آوردند و آقا يک کمي از اين شير نوشيدنداما بقيه ي شير را ميل نکردند و فرمودند اين آخرين توشه و غذاي من از دنياست، بقيه شير را براي ابن ملجم، قاتل من ببريد.
- مي زند پـس لـب او کاسـه ي شيرمـي کـنـد چـشـم اشـارت به اسـيـر
- چه اسيري که همان قاتل اوستتو خدايي که مگراي دشمن دوست
- در جهاني همه شور و همه شرهـا عـلـي بـشـر کـيـف بـشـر
- رهـروان مـست ولاي تـو عليعلي جان عالم بفداي تو علي
آقا در لحظه آخر بفکر ابن ملجم هستي، تو که به دشمنان چنين نظر داري دوستان را کي کني محروم.
«لا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم».
[1] . فضائل الشيعة/شيخ صدوق/ الحديث 10... ص: 12
[2] . أمالي الصدوق/ المجلس التاسع .... ص: 32
[3] . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال/ شيخ صدوق/ 154 ثواب من صلى على النبي ص صلاة واحدة ... ص : 154
[4].الدخان/ 3
[5] . القدر/ 2
[6] . القدر/3
[7] . البقرة/ 222
[8] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسي/ ج صلي الله عليه وآله وسلم 9/ 321 باب 117 استكثار الطاعة و العجب بالأعمال ..... ص : 30 صلي الله عليه وآله وسلم
[9] . التوحيد للصدوق/ 29 باب أسماء الله تعالى و الفرق بين معانيها و بين معاني أسماء المخلوقين .... ص: 219
[10] . مفاتيح الجنان/ شيخ عباس قمي/ 1/ 89 دعاى جوشن كبير ..... ص : 8 صلي الله عليه وآله وسلم
[11] . مفاتيح الجنان/ شيخ عباس قمي/ 1/ 88 دعاى جوشن كبير ..... ص : 8 صلي الله عليه وآله وسلم
[12] . مفاتيح الجنان/ شيخ عباس قمي/ 1/ 94دعاى جوشن كبير ..... ص : 8 صلي الله عليه وآله وسلم
[13] . مفاتيح الجنان/ شيخ عباس قمي/ 1/ 193 چهارم دعاى ابو حمزه ثمالى ..... ص : 18 صلي الله عليه وآله وسلم
[14] . فصلت/ 21
[15] . آل عمران/ 135
[16] . البقرة/ 222
[17] . الإخلاص/ 1
[18] . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام/ امام عسكرى7/ 480 [في ذم ترك الأمر بالمعروف:] ..... ص : 480
[19] . علل الشرائع/ شيخ صدوق / ج 1/ 2 صلي الله عليه وآله وسلم 2 باب العلة التي من أجلها يكون عذاب القبر ..... ص : 309
[20] . همان
[21] . الإخلاص/ 3
[22] . البقرة/ 201