کلیدواژه ها: نعمت، عقل، قرآن، وجود پیامبراسلام(ص)، نعمت اهل بیت(ع)، فرهنگ باطل
نعمت عقل
ما چهار نعمت برجسته معنوی داريم: عقل، قرآن کریم، وجود مبارک رسول خدا(صلّي الله عليه
و آله و سلّم) و ائمه طاهرین(عليهم السلام). برای روشن كردن هر كدام از این چهار نعمت،
لازم است آیه یا روایتی را ذكر کنیم.
اما درباره نعمت عقل، از وجود مبارک حضرت صادق(عليه السلام) در جلد اول اصول کافی صفحه
ده نقل شده که پروردگار عالم وقتی عقل را آفرید، به عقل خطاب کرد: موجودی را محبوب
تر از تو نیافریدم؛ يعني محبوب ترین خلق خدا در وجود تک تک ما قرار داده شده است و
اگر بتوانيم این سرمایه عظیم معنوی را به طرز صحیح کار بگیریم، به طور یقین، محبوب
ترین عباد خدا می شویم. اگر ما همه عالم خلقت را به یک درخت تشبیه کنیم، پرقیمت ترین
و با ارزش ترین شاخه این درخت، شاخه وجود انسان است. چرا چنين است؟ چون پر منفعت ترین
میوه آفرینش را خدا در این شاخه قرار داد. و با قرار دادن عقل در وجود ما، پروردگار
عالم ما را گرامی داشت و احترام کرد و به ما ارزش داد.
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ»[1]
وقتی آیه در برابر اين پرسش قرار می گیرد که بنی آدم به چه چيزي کرامت پیدا کرده است،
می گويند: به عقل. چون این عقل، واسطه بین ما و بین همه حقایق عالم هست.
بزنطي وقتی از حضرت رضا(عليه السلام) پرسید: ما حقیقت را به چه وسیله اي درک کنیم و
به سراغ چه كسي برویم؟ فرمودند: «العقل». با عقل است که می توانید خدا
را بشناسید؛ با عقل است که می توانید نبوت را بفهمید؛ با عقل است که ولایت اولیاي خدا
را درک می کنید. امام صادق(عليه السلام) می فرماید: با عقل است که خدا عبادت می شود؛
با عقل است که بهشت به دست می آید. تعطیل کردن عقل، به معنای قطع رابطه با خدا،قیامت،
انبیا، ائمه و قرآن مجید است.
شما سوره مبارکه تبارک را بخوانید، در آن خداوند از اهل جهنم خبر مي دهد که روز قیامت
از دوزخیان سؤال می کنند، علت دوزخی شدن خودتان را بگوييد. «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ
السَّعِير»[2] آ ن ها جواب
می دهند: اگر ما ابزار شناخت را که يكي از آن ها گوش است درست به کار گرفته بودیم و
اگر عقل را به میدان زندگی کشیده بودیم، الان اهل این آتش برافروخته نبودیم.
امّا درباره قرآن مجيد، از خود قرآن درباره قرآن بشنوید. این آیه در سوره مبارکه یونس
است و این آیه چه آیه ی فوق العاده ای مي باشد. اين آيه شريفه، اهداف قرآن را بیان
می کند. اگر کسی تا حالا به این اهداف نرسیده، ضرر سنگینی کرده است. اگر کسی به این
اهداف نرسیده، به معناي آن است كه هنوز دارد کنار شکم و شهوت درجا می زند. کسی که کنار
شکم و شهوت درجا بزند، نظر قرآن درباره او اين است:
«وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ
وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ»[3]
یعنی شکمی ها و شهوتی ها چون چهارپایانند؛ هیچ ترقی ندارند و دوزخ هم جایگاه آ ن هاست.
«يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم
مَوْعِظَه مِن رَبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَه لِلْمُؤْمِنِينَ»[4] قرآن مجید کتاب نصیحت و کتاب موعظه
است. واعظ این موعظه کیست؟ خداوند. دلسوزتر از این واعظ در عالم کیست؟ هیچ کس. این
یك هدف قرآن است. من اگر اهل شنیدن موعظه نباشم، چه كسي خواهم بود؟ حکمای الهی می گويند،
موجودی به علاوه صفر. آيا من در اين صورت، در صفر مي مانم و يا پايين تر هم مي روم؟
حکما می گويند: نه. پایین تر هم تا بی نهایت صفر می روي تا جایی که انسان از موعظه
فراری می شود، این قدر پوچ می شود که پروردگار می گويد: در قیامت برای سنجش اعمال او،
هیچ ترازویی برپا نمی کنم؛ چون او هیچ چيزی نیست.
«وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُور»:
قرآن داروخانه پروردگار است و داروهای خوبي هم دارد. جايي دیگر، دارو هايي سالم تر
و مؤثرتري مانند این داروخانه را ندارد. به خدا قسم، کسی که با قرآن در ارتباط باشد،
چون قرآن داروست، دیگر حسود، حریص؛ بخیل؛ مغرور نخواهد بود. و سینه به عنوان من سپر
نمی کند؛ ریاکار، فاسد و ظالم نخواهد بود. مگر می شود شما که آدم هستید آیات قرآن مجید
را در کشور وجودتان وارد کنید و در این کشور این همه حیوان درنده مثل حرص، حسد، بخل
و کینه باز هم در آنجا بماند و جا خوش کند.
پس وقتی آدم با قرآن معالجه بشود؛ در عمرش به کسی شری نمی رساند و از سود رساندن هم
دریغ نمی ورزد. «الْخَيْرُ مِنْهُ
مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ».[5]
این قرآن حق دارد كه درباره خود این چنين بگويد:
«وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ». و قرآن کریم راه خداست؛
یعنی غیر قرآن راه ضلالت، گمراهی و انحراف است. و معلمین واقعی قرآن هم پیغمبر و اهل
بیتند. پس وقتی من موعظه قرآن را گوش دادم، و وقتی که با داروی قرآن کریم معالجه شدم
و غرق در رحمت خداوند شدم از ضلالت باز می مانم.
اما درباره نعمت پیغمبر اسلام(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بايد بگويم که اگر در دانمارک،
هلند و مراکز دیگر وجود افرادی که به پیغمبر اسلام(صلّي الله عليه و آله و سلّم) توهین
می کنند، به نجاست های معنوی نجس نبودند، اين چنين به آن حضرت توهین نمی کردند. برای
اینکه عظمت پیغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را بدانید، من فقط یک آیه را مي خوانم.
قرآن درست گفته است كه «لَوْ أَنزَلْنَا
هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَه»
اگر این آیات را بر کوه نازل می کرديم، تحمّل آن را نداشت.[6]
برادران و خواهران! در قرآن مجید درباره شخصیت انسان آیا آیه ای سنگین تر و پروزن تر
از آیه هشتاد سوره نساء که می فرماید: «اللَّهِ
مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ الله» هست؟ کسی که در همه امور
زندگی اش از پیغمبر من اطاعت کند، از من اطاعت کرده است. آيا از اين آیه، آيه سنگین
تري هم هست. این آیه وزن شخصیتی پیغمبر را نشان می دهد. با پیغمبر توحید واقعی پخش
شد؛ با پیغمبر دیانت واقعی شناسانده شد؛ با پیغمبر هست كه مردم به عمق حقایق راه پیدا
کردند.
در اين سخنراني براي من چندان فرصتي نیست تا ثابت كنم که تمدن فعلی جهان، در تمام رشته
های علمی و عملي اش مدیون وجود محمد بن عبدالله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است؛
حتی خود دانشمندان اروپایی به این موضوع اعتراف دارند.
ای نمک به حرام های دانمارکی و هلندی! ای نمک به حرام های کلیسیایی و کنیسایی! ای نمک
به حرام های دانشگاه های دنیا! ای نمک به حرام های کتمان کننده حقیقت که كتمانش از
گناهان کبیره بوده و باعث عذاب قیامت است؛ چون حقيقت براي شما روشن است و منكر آن هستيد؛
آن را می دانید و پنهان می کنید؛ شما اهالي بخشي از مردم اروپا، قبل از پیغمبر اکرم(صلّي
الله عليه و آله و سلّم) در منطقه آتن، محل نشو و نمای فلسفه، دختر را كه شوهر می دادید،
اگر او در زايمان خود دختر می زايید، او را در دادگاه محکوم به جریمه می کردید.و اگر
در سال دوم ازدواجش آن زن باز دختر می زایید، دو برابر از او جریمه می گرفتید.و در
سال سوم اگر چنين مي شد، او را در میدان شهر اعدام می کردید.
شما اروپايی ها! شما رومیان! همان ایتالیايی هاي امروز، قبل از بعثت پیغمبر(صلّي الله
عليه و آله و سلّم)، اگر زن در خانه مورد غضب شوهر قرار می گرفت، به کمک بچه ها آن
زن را در دیگ روغن زیتون داغ می سوزاندید تا آب بشود. شما آلمانی ها، انگلیسی ها و
فرانسوی ها! ششصد سال پیش، هنوز نه دستشویی داشتید، و نه حمام، کتاب های ما كه به آن
طرف آمد، شما را آدم کرد. شما نمک به حرام ها! دولت های این طرف را با فتنه و با ترساندن،
غلام خودتان کردید و ما را از حرکت به وسیله دولت هايمان بازداشتید. در اين عالم، نمک
به حرام تر از شما نیست.
وکیلتان در سخنراني اش در مجلس عوام انگلستان، گفته است: اگر خدا در مقابل جنایاتی
که ما کردیم، هر چقدر كه عذاب دارد، بر سر ما انگلیسی ها فرو بریزد، باز هم کم است.
این اسرائیل فرزند انگلیس و زاییده شده ی آن است.
شما ایرانی ها! قبل از بعثت پیغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)، مقدس ترین عنصر عالم
پیش شما، آتش بود. هنوز منقل آتش آتش پرست های استان یزد، بالای هزار سال روشن نگه
داشته شده است. شما ایرانی ها! چیزی را مقدس ترین مقدسات می دانستید که با دستشویی
یك بچه يك ماهه خاموش می شد. شما می دانید پیغمبر چه حقی بر شما دارد؟ ایرانی ها! آ
ن هایی که تعصّب به ایران دارند! آ ن هایی که تعصّب به فرهنگ ایرانی دارند!
در شاهنامه فردوسی قصه اي دارد كه مربوط است به آن زماني كه هنوز پیغمبر(صلّي الله
عليه و آله و سلّم) مبعوث به رسالت نشده بود. اين افراد بايد بروند شاهنامه را بخرند.
من خودم قسمتي از شاهنامه را خوانده ام. اين قصه چنين است: انوشیروان با روم شرقی جنگ
داشت و بودجه کم آورد. همین آدمی که به دروغ می گويند كه عادل بود کدام عادل؟ مگر قرآن
مجید نمي گويد: «لاَتُشْرِكْ بِاللَّهِ
إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»[7]
چطور ما با شرکش او را عادل هم بدانیم؟ مگر چنين چيزي امكان دارد؟ قبل از طلوع آفتاب
رسالت، دولت ایران با روم شرقی درگير جنگ شد. بينابين جنگ، دولت بودجه کم آورد. انوشیروان
به نخست وزیرش گفت: چکار کنیم؟ وزير گفت: خزانه خالی است. انوشیروان گفت: به شکست هم
که نمی شود تن داد. فردوسي دارد اين قصه را مي گويد؛ یعنی سه قرن بعد از انوشیروان؛
يعني کتاب شاهنامه، نزدیک به زمان انوشیروان سروده شده است.
فردوسی می گويد: در چنين زماني پینه دوزي پیش نخست وزیر انوشیروان آمد و گفت: من حاضرم
کمبود بودجه جنگ را بدهم. نكته مهم اينجاست، پينه دوز گفت: حاضرم کمبود بودجه جنگ را
تأمين كنم، البته در برابر اينكه انوشیروان اجازه دهد بچه من به مدرسه برود و درس بخواند.
انوشیروان پیشنهاد پينه دوز را رد كرد و گفت: در ایران تنها فرزندان چهار طایفه حقّ
درس خواندن دارند: شاهزادگان، امیران، مؤبدان و دبیران. من حاضرم در اين جنگ شکست بخورم
و ننگ اجازه رفتن بچه پینه دوز به مدرسه را با خود به گور نبرم؛ يعني در کشور شما تحصیل
علم ممنوع بود.
اين رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بود كه آمد اعلام کرد: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَه عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»[8]. این رسول خدا(صلّي الله عليه و آله
و سلّم) بود که آمد اعلام کرد: در قیامت به اعمالتان بر اساس معرفت مزد می دهند، نه
بر اساس عمل صرف. پیغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) چه خدمت بزرگي به جهان کرد.
شما اروپايی ها قبل از بعثت پیغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در اتاق هايتان آخور
داشتید؛ خودتان چنين نوشتيد، و کنار همان آخور می آمدید و این قدر غذا می خوردید تا
به استفراغ بیفتید.
پیغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) آمد و اين آيه را از قرآن که می فرمایید: «وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَلاَتُسْرِفُوا»[9] برای شما آورد. علم را پیغمبر برای
شما آورد. تمدّن را پیغمبر برای شما آورد. شما آدم نبودید. شما دستشویی نداشتید و در
تمام اروپا آن روز می آمدید در بیرون خانه هايتان دستشویی می کردید. غرق در کثافت بودید.
حالا حقّ نمک را داريد به جا می آورید.
«مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدأَطَاعَ
اللَّهَ» این وزن معنوی این نعمت بود، البته اين وزن معنوي پيامبر در همين دنياست
و در آخرت از اين هم خيلي بالاتر هست. طبق یکی از روایت مهمي در جلد دوم اصول آمده
است که پیغمبر می فرماید: در روز قیامت خدا اجازه سخن گفتن را به اولین و آخرین نمی
دهد. براي همين، ابتدای قیامت در سکوت سنگیني است «يَوْمَ يَأْتِ لاَتَكَلَّمُ
نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ»[10].
و در قیامت به اولین کسی که خدا اجازه می دهد كه سخن بگويد، من هستم. من از جايم بلند
می شوم و اولین سخني كه می گويم نه با همه مردم هست و نه با امتم؛ بلكه تنها با خداست.
اولین سخنم چنين هست. من به اجازه پروردگار، با او سخن مي گويم، در حالي كه با یک دستم
قرآن مجید را بلند می کنم و با یک دستم دست علی، زهرا، حسن و حسین(عليهم السلام) را
می گیرم و به پروردگار می گويم: از امت من بپرس كه بعد از مردن من، با این دو چکار
کردند؟ مي ايستم تا خدا جوابم را بدهد؛ تا خدا از تک تک امتم بپرسد كه با قرآن و با
اهل بیت من چه کردند. شماها که خوش به حالتان هست! اگر خدا به شما بگويد كه چکار کردید،
شما در دو و سه دقیقه جواب می دهید: خدایا! ما به اندازه استعدادمان آیات مربوط به
عبادات را عمل کردیم؛ آیات مربوط به مال را عمل کردیم و به اندازه استعدادمان، به امیرالمؤمنان،
به ائمه طاهرین، به حضرت رضا(عليه السلام)، به حضرت حسین(عليهم السلام) اقتدا کردیم.
شما وقتی چنين جواب بدهيد و خدا هم آن را امضا کند، پیغمبر به فاطمه زهرا(عليها السلام)
فرموده: دست همه آن ها را در دستم می گذارم و هر جا كه خدا من را ببرد، من هم آن ها
را با خودم به آنجا می برم. اما زنان بی حجاب و بدحجاب چه می خواهند بکنند؟ و همين
طور رباخوارها، عرق خورها، ظالم ها، مال مردم خورها، اختلاس کنندگان، دزدان و آدم کش
ها، آدم رباها، معتادها، فروشندگان مواد مخدر و جاسوسان رابطه دار با کثیف ترین دشمنان
چه می خواهند بکنند؟ آن ها در قیامت جواب خدا را نسبت به قرآن و اهل بیت(عليهم السلام
) چه مي خواهند بدهند؟
و اما درباره نعمت اهل بیت(عليهم السلام)، من تنها روایتي را كه مي خواهم براي شما
نقل كنم، روايتي است كه همه بزرگان شيعه آن را نقل کردند و حتی مشهورترین علمای اهل
سنت هم آن را نقل کردند و چه روایتی است اين روايت.
«و إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَه نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا
وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق»[11]
تا قیامت در دنیای شما طوفان است و از بالا و پایین علیه شما بلا می بارد. الان مي
بينيد بیش از چند هزار ماهواره دارد بلا نازل می کند و آن هم بدترین بلا را. هدف آنان
از آنچه این ماهواره ها به پایین می فرستند، والله نابود کردن دین است و هیچ هدفی دیگري
را هم ندارند. هدفشان این نیست که شما را در لذت غرق کنند؛ بلكه می خواهند ریشه دین
رابکَنَند؛ مي خواهند قرآن را از ما بگیرند. این توطئه را که ديگر امثال ما باخبر شده
ایم.
در این چند ساله اخیر، آمریکا و اسرائیل گفته اند: ما برای ملت ایران به صورت ویژه،
اگر سه برنامه را پیاده کنیم، آن ها نابودند، نه نابود بدنی و نه نابود شهوانی، بلكه
نابود شخصیتی و ديگر با اجراي اين برنامه ها، به طور حتمي اين ملت از بين مي رود.
برنامه اول اين است كه رابطه آن ها را با حسین بن علی(عليه السلام) قطع کنند؛ ولی این
یکی را خیلی کور خواندید؛ چرا؟ چون از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه: «مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ
حُبَّ الْحُسَيْنِ وَ حُبَّ زِيَارَتِه».[12]خدا
اگر خیر کسی را بخواهد، دلش را از محبت ابی عبدالله(عليه السلام) پر می کند. شما فکر
می کنید ما در معامله با شما حسین بن علی(عليه السلام) را رها می کنیم؟ قیمت حسین(عليه
السلام) برای ما از همه عالم بیش تر است؟ چقدر می خواهید به ما بدهید و ابی عبدالله(عليه
السلام) را از ما بگیرید؟
برنامه دوم اين است كه باید حرارت امید مردم ایران را نسبت به آینده با محوريت امام
دوازدهم، چنان سرد کنیم كه به دنبال ظهور او نباشند. برنامه سوم اين است كه رابطه مردم
را با عالمان ربانی قطع کنیم. شما ببینید چقدر علیه حوزه ها، مرجعیت و رهبری یاوه گویی
می شود. چقدر اين طوفان سنگین است، سنگین تر از طوفان زمان نوح(عليه السلام) است. در
زمان نوح(عليه السلام) تنها آبي از زمین و آسمان جوشید و همه را نابود کرد. الان هزاران
آب لجن از بالا و پایین می جوشد.
نجات از آن، کشتی ای خواهدبود كه بتوانيم با تمسّک به آن، نجات پیدا کنیم: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَه نُوحٍ
مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» هر کسی با اهل بیت من
زندگی کند، نجات پيدا مي كند، و هر کسی تنهای از اهل بیت من بماند، غرق مي شود، نه
در آب بلكه در هزاران آب لجن متعفّن که تنها یك بارش از آن، برای خفه کردن مردم دنیا
بس است. «وَ لاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ»[13]
خداوند چه لطفی به شما ملت ایران کرد. با این توطئه، آیا در این روزگار، بر پا کردن
این مجالس واجب شرعی نیست؟ آیا هر کسی بتواند براي ياری اين مجالس هزینه کند، هزینه
کردن براي او واجب نیست؟ آیا هر کسی بتواند تا نفس آخر برای این مردم فرهنگ قرآن و
اهل بیت را بگويد، واجب نیست كه برود و آن را بگويد. امروز واقعاً منبر و ذکر مصيبت
مستحب است؟
کشتی ایمان ز طوفان ایمن استتا حسینش ناخدایی می کند
بارك الله! سال بعد، آمدن به حریم حضرت رضا را قوی تر کنید. بارک الله! دست و روی تان
را مي بوسم، ای بچه کوچک ها! بچه شیرخواره ها! پیرمردها! قد خمیده ها! عصا به دست ها!
جوا ن هايي که در سرما پیاده از صد کیلومتر و صد و پنجاه کیلومتر راه افتادید و بعد
از چندين روز به مشهد رسیدید؛ بياييد و پیاده هم بیایيد تا آمریکا و اسرائیل ارادت
ما را به اهل بیت ببيند. بیشتر گریه کنید تا دشمن ارادت ما را به اهل بیت ببيند.
من برای خودم نمی گويم، از من ديگر گذشته است. گذرنامه من الان روی ميز عزرائیل است.
پیغمبر فرمود: امت من بین شصت و هفتاد می ميرند. حالا از سنّ من تا رسيدن به هفتاد
سال، دیگر چهار و پنج سال بيشتر نمانده است. هفتاد سالگي به بعد، دیگر امثال ما قاچاقی
زنده ایم. ولی شما این گریه ها را حفظ کنید و با صدای بلند برای اهل بیت گریه کنید.
پیغمبر شما را می ديده که به خاطر آن به زهرا گفت: غصه حسینت را نخور. بساط حسینت تا
قیامت برپاست، قرن به قرن. فاطمه من! مردان و زنانی می آيند که مانند كسي كه جوانش
مرده برای حسین گریه می کنند.
کشتی ایمان ز طوفان ایمن استتا حسینش ناخدایی می کند
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری صاحب جامع المدارک را و
درجاتش را عالی نمايد. آ ن هایی که ایشان را می شناسند، مي دانند كه او در رده علمای
اعلم شیعه بودند. آن مرحوم در مدت بيست و پنج سالي كه در مسجد سید عزيزالله تهران اقامه
نماز مي كرد، هر وقت در محراب دستشان را بلند مي کرد كه تکبیره الاحرام بگويد، دستش
را کنار گوشش مي برد و اول می گفت: السلام علیک یا اباعبدالله! بعد هم الله اکبر می
گفت. یکی از دوستان من كه كمي از من رويش بیشتر بود، روزي آمد و کنار محراب به ايشان
گفت: آقا! قبل از تکبیره الاحرام، سلام بر ابی عبدالله(عليه السلام) وارد شده است؟
ایشان فرمود: این عمامه من، این محراب، این منبر، این مسجد، اين قم و این مرجعیت، همه
و همه با حسین است كه سرپا شده، پس ديگر وارد شده یعنی چه؟
من برای خودم نمی گويم؛ چون از من گذشته است. من سي سال است كه چشمم از جمعیت پر مي
باشد، ولی شما را به خدا این مجالس ارزشمند را تنها نگذارید؛ عالم ربانی را تنها نگذارید.
مواظب باشید كه چشمه چشمتان از گریه بر اهل بیت کم نیاورد و خشک نشود. گریه خیلی مهم
است و به وسوسه وسوسه گران توجّه نکنید. قرآن بخوانید:
«تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ».[14] قرآن می گويد: كه چشم بندگان حق
شناس من، پر از اشک است. آ ن هایی که می گويند، گریه برای چيست، خودشان حیوان هستند؛
آ ن ها چشم ندارند؛ آ ن ها دل ندارند؛ آ ن ها قرآن را نمی فهمند.
گریه بر هر درد بی درمان دواست چشم گریان چشمه فیض خداست
تا نگرید ابر، کی روید چمنتا نگرید طفل، کی نوشد لبن
گر نگرید طفلك حلوا فروش دیگ بخشایش کجا آید به جوش
باباي پسري مرده بود و او یتیم شده بود. شب مادرش به او گفت: بچه من! براي ما تنها
چهار و پنج کیلو آرد، كمي روغن و كمي شکر مانده و بابايت چيز دیگري را براي ما نگذاشته
است. من با این ها حلوا درست می کنم و تو آن را به بازار ببر و بفروش تا از اين راه
خرجی ما دربيايد. صبح، آن پسر دیگ حلوا را براي فروش به بازار برد. نُه صبح بود، کسی
آن حلوا را نخريد. ده صبح شد، باز کسی حلوايش را نخرید. دوازده ظهر هم شد، باز آن را
کسی نخرید. یک بعد از ظهر هم اوضاع چنين بود.
پسرك كه ديگر طاقتش طاق شده بود، زارزار شروع به گریه کردن کرد. مرد بازاري كه آمد
از كنار او رد شود، وقتي او را در چنان حالي ديد، دلش سوخت و گفت: عزیز دلم! چرا گریه
می کنی؟ پسر گفت: یتیمم و تمام سرمایه ما همین ديگ حلوا است. مادرم گفته است كه آن
را به بازار بياورم و بفروشم تا با پولش بتوانيم زندگی مان را اداره کنیم. الان هم
كه آن را براي فروش به بازار آورده ام، هیچ کس آن را از من نمی خرد. آن بازاري گفت:
من همه آن حلوا می خرم و فردا هم باز حلوا درست كن و به بازار بياور كه من آن را می
خرم.
- دیگ بخشایش کجا آید به جوش تا نگرید طفلک حلوافروش
حجت الاسلام و المسلمین انصاریان