مالک اشتر، فرمانده فرماندهان!

مالک اشتر، فرمانده فرماندهان!
امام امیر المؤمنین علی (علیه السلام) لشکری را به فرماندهی دو نفر به نام های «زیاد بن نضر، و شریح بن هانی» به جبهه (سپاه معاویه) فرستاد، و دستور العمل های جالبی برای حفاظت لشکر اسلام، و غافلگیری دشمن به آنها آموخت. (چنان که در نامه 11 نهج البلاغه آمده است).
سپس مالک اشتر را به سوی آنها فرستاد، و برای آن دو فرمانده چنین پیام داد: «مالک بن حارث اشتر را امیر شما و آنان که تحت امر شما هستند نمودم. گوش به فرمانش دهید و از اوامر و دستورات او پیروی کنید، و اجعلا و درعاً و مجناً...: او را زره و سپر خود قرار دهید، زیرا او از کسانی است که گمان نمی برم، سستی نماید، و لغزش پیدا کند و او از کسانی نیست که در مورد سرعت، کندی کند و یا در مورد کندی شتابزدگی نماید».[1]
امام علی (علیه السلام) در مورد دیگر در پیام خود به مردم مصر، در شأن مالک اشتر چنین می گوید: «بنده ای از بندگان خداوند (مالک اشتر) را به سوی شما فرستادم که به هنگام وحشت جنگ، خواب او را فرا نمی گیرد و از دشمن نمی هراسد و نسبت به مجرمین و جنایتکاران، از شعله آتش سوزنده تر است، او مالک بن حارث از قبیله «مَذحِج» است، سخنش را بشنوید و فرمانش را آنجا که حق است، اطاعت کنید.
«فانّه سیف من سیوف الله، لاکلیل الظبّه، ولا نابی الضّریبه...؛ زیرا مالک اشتر، شمشیری از شمشیرهای خداوند است، آن شمشیر از تیزی به کندی بر نمی گردد، و ضربتش بی اثر نیست. اگر او به شما فرمان حرکت به سوی جنگ داد، حرکت کنید و اگر دستور توقف داد، توقف نمایید. هر گونه اقدام او همان اقدام من است، من شما را برگزیدم که چنین شخصیتی را به نزد شما فرستادم، تا شما را نصیحت کند و راه و چاره را به شما نشان دهد که نسبت به دشمنان تان، قاطع و سختگیر باشد».[2]
این است سیمای درخشان مالک اشتر در پیشگاه علی (علیه السلام) که حتی او را از هر جهت به جای خود معرفی می کند (با توجه به این که او در مصر نمی توانست در همه جزئیات به علی (علیه السلام) مراجعه کند زیرا فاصله مصر و عراق، بسیار است) و به راستی عجیب است آیا شخصی را (غیر از امامان) سراغ دارید که امام معصوم، این گونه به او در همه جهات اطمینان داشته باشد؟!
[1]. نگاه کنید به نهج البلاغه، نامه 13.
[2]. نگاه کنید به قسمت آخر نامه 38 نهج البلاغه.
منبع :محمد محمدي اشتهاردي ؛داستان هاي نهج البلاغه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

میزان حسنات

میزان حسنات

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .

پر بازدیدترین ها

میزان حسنات

میزان حسنات

نعمت هاي معنوي

نعمت هاي معنوي

حضور قلب در نماز

حضور قلب در نماز

هدايت خاصه درقرآن

هدايت خاصه درقرآن

No image

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان ویژگیهای دوران جوانی و جوانان

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان ویژگیهای دوران جوانی و جوانان در رابطه با موضوع اخلاق در این قسمت قرار دارد.
Powered by TayaCMS