• گر برود جان ما در طلب وصل دوست حيف نباشد که دوست دوست تر از جان ماست
  • گر بزنندم به تير در نظرش بي دريـغديـدن او يـک نـظر صد چو منش خون بهاست
  • مالـک مـلک وجـود حــاکم رد و قبــول هـرچـه کنـد جـور نيست ور تو بنالي جفاسـت

سجده شکر

يکي از سيره هاي پيامبر عظيم الشان(ص) اين بود، که زياد سجده شکر به جا مي آوردند. چون بهترين و نزديکترين، حالات بنده به خداي متعال حالت سجده است. خصوصا اگر با حالت دل شکستگي باشد. تواضعي خشوعي بالاتر از سجده ما نداريم. سجده نهايت کوچکي و ادب هست. در يک روايتي داريم، مومن اگه سجده بکند فرياد شيطان بلند مي شود. مي گويد: يا ويلي واي بر من، من سجده نکردم و دور شدم تو سجده مي کني و نزديک مي شوي.

پيامبر(ص)ما در جواب کساني که عرض مي کردند؛ که چکار کنيم که در قيامت با شما مشهور بشويم؟ حضرت(ص) در جواب مي فرمودند: که سجده زياد کنيد. يا مي فرمودند: سجده هايت را طولاني کنيد. بعد از نمازها سجده شکر خيلي سفارش شده است بعضي از محدثان واجب مي دانند. امام صادق(ع) مي فرمايند: سَجْدَةُ الشُّكْرِ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ تُتِمُّ بِهَا صَلَاتَكَ[1] يعني سجده شکر بعد از نماز ها واجب است. بعد از نماز وقتي سجده کردي باعث خوشنودي خدا مي شود. وَ تُرْضِي بِهَا رَبَّكَ وَ تَعْجَبُ الْمَلَائِكَةُ [2] خداوند از کسي که سجده شکر مي کنند راضي مي شود. ملائکه از شما خوششان مي آيد. خدا مي فرمايد: اي ملائکه من اين بنده من ببينيد نماز واجبش را خونده است ازمن تشکر هم مي کند. من با اين بنده چه کار کنم؟ ملائکه هر نعمتي را مي شمارند خداوند مي فرمايد: که اجابت کردم ديگر چه کار کنم؟ به قدري ملائکه نعمت مي شمارند که ديگر علم آنها تمام ميشود. عرضه مي دارند: که خدايا ما ديگر نمي دانيم که چي بگوييم. هر چي خودت مي داني در حقش اجابت بفرماييد. خداوند مي فرمايد: و لَأَشْكُرَنَّهُ كَمَا شَكَرَنِي [3] من از او تشکر مي کنم کما اينکه ازمن تشکر کرد. اما هيچ کسي نمي تواند شکر خدا از بنده اش را درک کند که چقدر ارزش دارد و بزرگ است.

سيره پيامبر در سجده شکر

پيامبرخدا(ص) سجده مي افتادند. حتي آن قدر براي ايشان مهم بود اگر هم سوار مرکب بودند؛ مرکب را نگه مي داشتند پياده مي شدند؛ سجده شکر به جا مي آوردند. و گاهي هم اگر شرايط اقتضا نمي کرد که از مرکب پياده بشوند؛ پيشاني مبارک را روي همان زين مرکب مي گذاشتند و سجده به جا مي آوردند.

يک بار، پيامبر سجده شکر به جا آوردند. پرسيدند: آقا چرا بي مقدمه سجده شکر کرديد؟ حضرت(ص) فرمود: خداون متعال به من وحي فرمود: اي پيامبر(ص) هر کس به تو پيامبر(ص) صلوات بفرستد، من خداوند برايش ده بار صلوات مي فرستم.

منفعت مؤمن در امتحانات الهي

وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ [4] حتما امتحان مي کنيم آزمايش مي کنيم بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ ،يعني ممکن است نا امني خوف ها خطرها ناراحتي ها باعث آمرزش گناهان مي شود[5]، ماحديث داريم مومن گاهي خواب پريشان مي بيند از خواب مي پرد خدا گناهانش را مي آمرزد. خدا دنبا بهانه مي گردد وحشت هايي که براي مومن پيش مي آيد. خدا گناهانش را مي آمرزد.

نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ ،ممکن هست تلفات مالي حوادث مالي براي انسان پيش بيايد. حديث داريم مي گويد: خداوند رزق مومن را از جاهاي که گمان ندارد مي رساند. چون گاهي تکيه به اسباب مي کنيم اين صحيح نيست که آدم تکيه به اسباب بدهد خدا رزق مي دهد.

وصف ساده دلان ساکن بهشت

يک کسي تعريف مي کرد مي گفت: يک پير مرد خيلي ساده اي تو آبادي ما بود، خيلي صاف و ساده بود. باغي داشت. يک موقعي آمد ديد که تمام گل هاي باغش را سرما زده است. و خلاصه ديد امسال وضع خراب است. دست تو دست گذاشت و سر بالا کرد و گفت: خدايا هر سال از اين باغ خرجي من را مي دادي. حالا کار خودت هست؛ بايد بنشيني فکر کني از کجا خرجي من را بدهي. مي گفت اين قدر اين آدم صاف و زلال بود خانه کلنگي و قديمي داشت. سه چهار ساعت همين طوري باران شديد مي باريد. ديد گوشه سقف خانش ترکيده گفت: خدايا نمي بيني خانه ام دارد خراب مي شود. بس هست ديگه. همين جمله اش تموم شد باران قطع شد. دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا الْبُلْهَ[6] مرحوم آقاي دولابي اين حديث را زياد مي خواندند مي فرمودند: معلوم مي شود که تو بهشت عارف هاي کامل کم هستند. سوال کردن ابله معناش چي هست فرمودند: الْعَاقِلُ فِي الْخَيْرِ وَ الْغَافِلُ عَنِ الشَّرِّ [7] ادم ابله در روايت و عربي اين هست که حقه بازي و کلک بلد نيست ادم خيلي صاف و زلال هست. الْغَافِلُ عَنِ الشَّرِّ حقه بازي بلد نيست. هميشه هم کار خير مي کند. اکثر اهل بهشت اين جور آدم ها هستند. خوشا ساده گي که ما را به بهشت ببرد. و بدا زرنگي که ما را ته جهنم ببرد.

سفارش به صبر در برابر مشکلات دنيا

خدا مي فرمايد: اين آزمايش ها حتمي هست. وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ بشارت بده آنهايي را که در برابر آزمايش ها صبرمي کنند. خلاصه انسان بايد در مقابل مشکلات روحيه اش را قوي کند و اين را بداند که خدا انسان را خيلي قوي آفريده است و مي تواند در مقابل مشکلات بسيار بزرگ صبر کند.

در يک حديث خيلي قشنگي، آقا امير المومنين(ع) مي فرمايند: إِنَّ لِلنَّكَبَاتِ غَايَاتٍ لَا بُدَّ أَنْ تَنْتَهِيَ إِلَيْهَا فَإِذَا أُحْكِمَ عَلَى أَحَدِكُمْ بِهَا فَلْيُطَأْطِئْ لَهَا وَ لْيَصْبِرْ حَتَّى تَجُوزَ [8] بلا يک موجي هست که با يد صبر کنيم. تا رد بشود. غير صبر و تحمل هيچ راه ديگري ندارد.

تسليم ؛ بهترين راه صبر

گاها مشکلاتي داريم که قابل حل هستند. ولي مشکلاتي داريم که غير قابل حل هستند. مشکلاتي که قابل حل هستند ما حلش مي کنيم. اما کسي که مرده باشد نمي شود زنده اش کرد. حضرت(ع) راه حل نشان مي دهد مي فرمايد: وقتي که بلا و امواج نکبت آمد، شما سرتان را پايين بياريد تسليم شويد. چون غير اين راهي نداريم. ما اگر در مقابل مشکلاتي که نمي توانيم حلش کنيم مقاومت کنيم بيشتر اذيت مي شويم مولانا مي گويد:

  • اي رفـقـيـان، راه را بـسـت يـارآهوي ننگيم و گوشت شکار
  • در کف، شير نره، خون خواره ايغير تسليم و رضا، کو چاره اي

حالا تعبير شير خون خواره خوب نيست. ولي در مقابل خداي داناي حکيم الرحم الراحمين که قدرت مطلق است و ما هم هيچ ندارهستم. غير تسليم و رضا چاره اي ديگري نداريم. اگه تسليم و راضي شدي درجه بهت و مقام مي دهند. دنيا و آخرتت را درست مي کنند. وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ[9] اگر هم جزع فزع کردي هم دنيات و هم آخرتت را خراب کردي. هم دنيا نداري هم آخرت نداري.

راه رشد و اعتلا؛ تسليم خدا شدن

حاج آقا دولابي مي فرمودند: لات ها وداش هاي محل دارن ميگن در مقابل يک بزرگتر بايد لنگ بندازيم تسليم بشويم. مي گفت: در مقابل خدا لنگ بنداز بگو خدا من نوکرتم من عبدتم من تسليمتم و چه قدر شيرين مي شود؛ چه قدر رشد پيدا ميکنيم.

فرعون توانست، جلو تولد حضرت موسي(ع) را بگيرد؟ توانست، تو آب غرق نشود؟ توانست، يک مو از سر حضرت موسي(ع) کم بکند؟ تو دامن خودش، سفره خودش، بغل خودش، موسي(ع) را بزرگش کرد. نمي شود کاريش کرد؛ بايد تسليم بشويم.

حضرت هاجر(س) يک زن هست و شوهرش فرعون هست. يکي ته جهنم مي رود. فرعون جزو اصحاب تابوت در ته جهنم هست. و حضرت هاجر هم در اعلا درجه بهشت با پيامبر ما محشور مي شود.

پيامبر(ص) با علي(ع) نجوايي کردند. بعدا از حضرت علي(ع) سئوال کردند که که يا علي(ع) پيامبر(ص) چه فرمايشي را به گوش شما فرمودند: حضرت(ص) هزار باب علم برايم باز کرد، که از هر باب هزار باب علم باز مي شد. بعضي از کليد ها اين طوري هستند شاه کليد هستند. به خيلي از درها مي خورند. خيلي از درها را باز ميکنند.

تسليم و رضا

امير المومنين(ع) که جان ما به قربانش فرمود: خداي متعال به حضرت داود وحي فرمود: أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ يَا دَاوُدُ تُرِيدُ وَ أُرِيدُ وَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِيدُ أَعْطَيْتُكَ مَا تُرِيدُ وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِيدُ أَتْعَبْتُكَ فِيمَا تُرِيدُ ثُمَّ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ [10] خداي متعال به داود فرمود يا داود تو يک اراده اي داري خواسته هاي داري. من خدا هم يک اراده و خواسته هايي دارم. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ وَ لَا يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ غَيْرُهُ [11] هر چي که خدا بخواهد مي شود. هر چي که ما بخواهيم نمي شود. (الحمد لله مال او مي شود مال ما نمي شود. اگر هم خواسته ما مي شود او خواسته است که بشود.) اي داود بدان هر چي که من بخواهم مي شود تو بخواهي نمي شود. ولا يکون الا ما اريد فان اسلمت به ما اريد اجبتک ما تريد فرمود اي داود اگر تسليم من خدا شدي من خواسته هاي تو را هم بر آورده مي کنم. اون چيزهاي که مي خواهي من بهت مي دهم راضيت مي کنم. ديگه از اين بهتر مي شود؟ هيچي ندار تسليم همه چيز دار بشود. فان اسلمت به ما اريد اجبتک ما تريد فرمود: اگر تسليم من خدا شدي، من خواسته هاي تو را هم بر آورده مي کنم.

پيامد مقابله با قضاي الهي

قضا و بلاي الهي، را چون مقابل خودت ديدي، بلا مي شود. وقتي تسليم بلا و قضاي الهي شدي، گل مي شود. گلستان مي شود وقتي يک کشتي گير قوي، مي خواهد پشت من را به زمين بزند، اگر من نخواهم که پشت من به زمين بخورد، پدرم در مي آيد. از اول راحت خودم پشتم را به زمين بزنم. تمام شد و رفت.

به قول مرحوم حاج آقاي دولابي، مي فرمودند: دو تا کشتي گير با هم کشتي گرفتند يک طرف، طرف ديگر را بلند کرد؛ محکم زمين زد. اوني که زمين خورد گفت: فکر نکن که تو خيلي زور داشتي من هيچ زوري نداشتم. فکر نکن که تو پهلواني نه بابا من خيلي پيرم بي جانم.

امْشِ بِدَائِكَ مَا مَشَى بِكَ [12]تا زماني که مريضي، با تو مي سازد تو هم با مريضيت بساز. چون با مريضي مقابله مي کنيم رنج مي بريم. به قول آقاي دولابي مي فرمودند: خانمي که خدا برايت بريده است بايد بگوييد: که بهترين خانمي است، که صلاح من بوده است.

سيره پيامبر در برخورد با قضاي الهي

انس بن مالک مي گويد: من يازده سال خدمت پيامبر(ص) بودم يکي از خصوصيات پيامبر(ص) اين بود؛ هيچ وقت بر کاري که انجام نشده بود، نمي فرمودند: اي کاش انجام مي شد. وهيچ وقت بر کاري که انجام شده بود نمي فرمودند: که اي کاش انجام نمي شد. يعني تقدير خدا را هميشه امضا مي کردند. الخير في ما وقع اصلا خير تو همين هست که خدا بريده است.

  • گر نبرد سر، برنگردد سرنوشتاين سخن، با آب زر بايد نوشت
  • "سر نوشت ما به دست ديگريست خوشنويس است و نخواهد بد نوشت"

هميشه خدا بهترين گزينه را براي بنده مومن خودش انتخاب مي کند پيامبر ما يک موقعي تبسم داشتند. سئوال کردند آقا چرا تبسم داريد؟ فرمودند: تعجب مي کنم براي مومن هر چي پيش مي آيد خير و صلاحش در آن است.

مقام والاي حضرت معصومه سلام الله عليها

قدر هم جواري با حضرت معصومه(س) را بدانيم. مرحوم آقاي دولابي مي فرمودند: من از قم و حضرت معصومه(س) سير نشده ام به طرف تهران هم مي روم، رويم به طرفه قم هست. مي فرمود: من و پدرم مکه مي رفتيم. در رفت و برگشت قم به زيارت خانم حضرت معصومه(س)مي آمديم. مي فرمودند: اين که امام هشتم(ع) فرمودند: در اين زيارت السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُخْتَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا عَمَّةَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ [13] يعني اين خانم از همه طرف وصل است.

اگر حضرت زهرا(س) قبرش مخفي شده است. خدا يک فاطمه(س) ديگر پاره جگر اهل بيت عليهم السلام تو قم گذاشت است. پناه همه دوست داران اهل بيت عليمهم السلام باشد. خيلي حيف است که کنار بي بي(س) باشي و بهشت برات واجب نشود.

ذکر مصيبت امام موسي کاظم(ع)

عرض ادب داشته باشيم به محضر باب الحوائج امام هفتم موسي بن جعفر(ع) آقايي در اصفهان مي گفت: رفيقي داشتم. اين رفيق من فوت کرد. يک روزي او را خواب ديدم که جايش خيلي خوب هست. گفتم شما از کجا به اين درجه ومقام رسيديد. فرمود: به خاطر اشک هايي که براي مظلوميت امام هفتم موسي بن جعفر(ع) ريختم. گفتم چه طور؟ گفت: اين گريه هايم خيلي خالصانه بوده است. شب اول قبر به خطاب شد گريه هايت خيلي خالص بوده است. اين اشک ها را قبول کرديم.

گفت: علت گريه هاي من هم همين بود. يکي از علماي بزرگ اصفهان از دنيا رفت. شهر اصفهان تعطيل شد همه شهر را سياه پوش کردند. سر و سينه مي زدند بيش از صد هزار جمعيت دور اين عالم را گرفتند گريه ميکردند. گفت در تشييع جنازه اين عالم من يه هو ياد تشييع جنازه امام هفتم موسي بن جعفر(ع) کردم ديدي که در زيارت صلواتش هست وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ [14] گفتم اي امام هفتم شما چه قدر تشييع تون غريبانه بوده است. يک عالم از دنيا رفته مردم دارند ناله ميزنند. اين مردم کجا بودن بيان تشييع جنازه امام هفتم گفت از ته دل ناله مي زدم گريه مي کردم و اين گريه ها شب اول قبر من را نجات داد. اين مقامي که مي بيني به برکت گريه هاي خالصانه هست. چه گذشته بر امام هفتم مي گفت ابتدا مي فرمود: من از خدا جاي خلوتي مي خواستم ولي در اين زندان اونقدر آقا را شکنجه دادند. السلام علي الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ [15] دست وپاهاي آقا در غول وزنجير استخوان هاي پاهاي آقا ساييده شده بوده ديگر آقا بفرمايند: اي خداي که بچه را از رحم مادر نجات مي دهي درخت را از آب وگل نجات ميدهي اي خدايا ديگر موسي بن جعفر(ع) را از زندان هارون نجات بده. جنازه آقا را کنار جسر بغداد آوردند. شيعيان را خبر کردند. ببينيد بدن آقا مشکلي ندارد به عجل طبيعي از دنيا رفته است. مرحوم علامه مجلسي در بهار نقل کردن مي گويد: يک شيعه مخلصي آمد گفت: من معتقد هستم که امام زنده و مرده ندارد عرض کرد به جنازه آقا شما صادقي آقا جان به ما خبر بدهيد شما را شهيد کردن يا به عجل طبيعي از دنيا رفتيد. مي گويد لب هاي آقا حرکت کرد. من را به شهادت رساندند. عرض کنيم: اي فاطمه معصومه شما در بغداد و کاظمين نبوديد؛ جنازه و تشييع جنازه پدر را ببينيد. شکنجه هاي پدر را ببينيد. اما عمه جانت بي بي زينب کبري ببيند نيزه دارها با نيزه شمشير دارها با شمشير بدن برادر را مورد حمله قرار ميدهند. سنگ روي سنگ صدا بزند ايا فيکم مسلم[16] لاحول ولاقوة الا بالله


[1] . منلايحضرهالفقيه/شيخ صدوق/1/333/باب سجدة الشكر و القول فيها ..... ص :329

[2] .همان

[3] . تهذيبالأحكام /شيخ طوسي/2/110/8- باب كيفية الصلاة و صفتها و شرح ...ص:65

[4] . البقرة : 155

[5] .همان( بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ)

[6] . وسائلالشيعة/شيخ حرعملي/ 16/291/ باب 1-استحبابه و كراهة تركه ..... ص 285

[7] . همان

[8] . مستدركالوسائل/شيخ حرعاملي/ 11/283/25- باب استحباب الصبر في جميع الأمو...ص :283

[9] . البقرة : 155

[10] . بحارالأنوار/مجلسي/ 5/104/ باب 3- القضاء و القدر و المشية و الاراده...ص:84

يد، [التوحيد] الْقَطَّانُ عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنِ ابْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع...

[11] . الكافي/الشيخ کليني/ 2/529/ باب القول عند الإصباح و الإمساء ...ص:522

[12] . وسائلالشيعة/شيخ حرعاملي/ 2/408/3- باب استحباب كتم المرض و ترك الشك...ص 405

[13] . مفاتيحالجنان/شيخ عباس قمي/1/ 563/ اول سيده جليله معظمه حضرت فاطمه بنت موسىص:563

[14] . مفاتيحالجنان/مجلسي/1/479/ اما زيارت مختص به امام موسى عليه السلام ...ص:479

[15] . بحارالأنوار/مجلسي/99/16/باب 2- كيفية زيارتهما صلى الله عليهما...ص:7

[16] .