سخنران استاد میرباقری
«وبكى له جميع الخلائق، وبكت له السموات السبع والأرضون السبع، وما فيهنّ، وما بينهنّ، ومن يتقلّب في الجنّة والنار من خلق ربّنا، وما يرى وما لايُرى».[1] اهل آسمان ها و زمین های هفت گانه، برای ریخته شدن این خون گریسته اند. همه مخلوقاتی که در زمین و آسمان و بین آسمان های هفت گانه و هفت گانه هستند، بر این خون گریه کردند. این تعبیر عجیبی است. برای بنده فهم آن یک مقداری سخت است. همه مخلوقاتی که در بهشت و جهنم هستند، منقلب اند، این یک بُعد مصیبت سیدالشهدا علیه السلام است، مصیبتی است که همه مخلوقات برایش گریسته و به آن مبتلا شده اند. البته باید این عبارات معنا شوند، ولی عبارت معصوم است.
هر مخلوقی متناسب با خودش، به ولی الله الاعظم تعلق دارد و در فقدان و بلای او مبتلاست. دومین خصوصیت این است که این بلای عظیم، یک بلای رفیع و جلیل است، مصیبتی است که بر یک انسان رفیع و عظیم، بر ولی الله الاعظم، وجود مقدس سید الشهدا علیه السلام وارد شده و به میزان عظمت و جلالت ایشان این حادثه بزرگ است. لذا نباید این حادثه را با حوادث مشابه مقایسه کرد. اوج اخلاص، عبودیت و بندگی و هتکی که آن جا نسبت به خدا و دین خدا از سوی جبهه شیطان شده، عظیم است. نه عبادتی به عظمت و اخلاص عاشورا داریم و نه هیچ هتکی مثل هتک سید الشهدا. بنابراین، بُعد دوم این مصیبت، جلالت و عظمت اوست. در عین اینکه این بلا، بلای عظیم است، در عین حال در نهایت زیبایی است.
در حادثه عاشورا جلوه های متفاوتی وجود دارد. یک زاویه، کار سید الشهدا علیه السلام و اصحاب و اهل بیت اوست که باید توضیح داده شود. این ماجرا در نهایت زیبایی اتفاق افتاده است. خضوع در مقابل خدای متعال، به بهترین شکل ظهور کرده است، به طوری که از این زیباتر ممکن نیست، اتفاق بیفتد. یک سوی دیگر حادثه عاشورا، کار دشمنان اسلام و نبی اکرم (ص) و دستگاه ابلیس است. نمی شود ضلع و این زاویه عاشورا را نادیده گرفت. دستگاه سقیفه بنی امیه کوشیدند و این معصیت در حد ممکن زشتی و بدی و قبح واقع شد. این نکته دوم است که باید مورد توجه قرار بگیرد و این ضلع حادثه نادیده گرفته نشود. سومین زاویه، تدبیر خدای متعال است. سرانجام همه آن چه در عالم واقع می شود، تحت مشیت و اذن و اراده خدای متعال است. این طور نیست که حادثه ای در عالم اتفاق بیفتد و خدای متعال به آن اذن و اجازه نداده باشد.
البته معنای حرف این نیست که جنایت کارانی که دستشان به خون سید الشهدا علیه السلام آلوده شد یا زمینه سازی برای آن کار یا در آینده همان راه را تایید کردند و راضی به این جنایت عظیم بودند، العیاذبالله دست خدا هستند یا خدا کارشان را تأیید می کند.
نکته ظریفی در باب توحید افعالی است که اگر این توحید افعالی مقداری غلط معنا شود، کفر حاصل می گردد. در این صورت باید همه زشتی های افعال مخلوقات و انسان ها را هم به خدا نسبت داد. گاهی اوقات توحید افعالی غلط معنا می شود و خیال می کنند معنای توحید افعالی این است که هر کسی هر کاری انجام می دهد، کارش کار خداست. من نمی خواهم نسبت بدهم، کسی که این حرف را زده، مقصودش این بوده، ولی در بعضی دوائن به اصطلاح عرفانی آمده که امیرالمؤمنین علیه السلام به ابن ملجم می گوید، بی خود به تو طعن می زنند. تو دست خدا بودی. من خودم تو را شفاعت می کنم. این نگاه، نگاه غلطی است. این تطهیر کردن یزید و ابن زیاد و دشمنان خداست. این جرم و گناه آن ها را به پای خدا نوشتن است. معنای اش این است که خدا این ها را به این جنایات مجبور، و بعد هم مجازاتشان می کند. یک ضلع این حادثه ها افعال انسانی است و معنای توحید افعالی این نیست که کارهایی که انسانها انجام می دهند، کار خداست.
برخی می گویند انسان می تواند کاری بکند که مرضی خدا نیست. این هم غلط است. لذا در روایات ائمه هدات معصومین، در مجامع روایی مثل توحید، توحید صدوق، کتاب شریف کافی، بحث از مشیت و اختیار است. این دو نکته در روایات مکرر تاکید شده و آمده که خدای متعال منزه است. از آن طرف هم در روایات متعدد تأکید شده و می فرماید که ساحت الهی منزه از آن است که انسان ها را محکوم به کاری کند و به آن ها اراده ندهد و آن ها را مجازات کند. نه از آن طرف به شرک مبتلا شویم، و برای خدا شریک قائل و بگوییم مخلوقی در عرض خدا در عالم می تواند کاری کند که خدا راضی نیست و از آن طرف هم توحید افعالی را طوری معنا نکنیم که هرکسی هر کار می کند، کار خداست. یک طوری توحید افعالی را معنا کنیم که اختیار و مشیتی که خدای متعال به انسان داده، نا دیده گرفته شود. در این صورت هم بگوییم این بساط جهنمی را خدا به پا کرده و این که انبیا را فرستاده و فرموده خوب عمل کنید، شوخی است و هیچ کس در عالم اراده ندارد. بنابراین، ضلع سوم حادثات این است که بگوییم سرانجام به اذن خدای متعال این حادثه واقع می شود. این حادثه مهم محور کائنات، دستگاه خلقت و پرستش خدای متعال است. دستگاه بنی امیه و سقیفه، بدون اینکه خدای متعال اذن تکوینی بدهد و اجازه بدهد، این اندیشه هم غلط است. سرانجام تدبیر خداست که این حادثه را جمع می کند. پایان کار با مشیت خدا رقم می خورد.
از آن طرف اراده سید الشهدا علیه السلام و اصحاب و اهل بیت سید الشهدا هست، و از یک سو دستگاه دشمن و بنی امیه. واقعاً اراده شان حضور داشته و حکم این سه بُعد را باید از هم جدا کرد. آن جایی که اراده دشمن عمل کرده، اراده استکبار بوده و از مدار بندگی خارج شده است و در مسیر استکبار خدای متعال، دست به سنگین ترین معصیت ها و شیطنت ها و جنایت ها زده اند. دستگاه ابلیس با تمام قوا، در مقابل خدای متعال ایستاده و با خدا و دستگاه نبی اکرم (ص) دشمنی کرد و تمام قوا و جنود و لشکریان انسی و جنی خودش را در مقابل سید الشهدا در روز عاشورا آرایش داد و بدترین جنایت ها را به بدترین شکل ها انجام داد.
ابن زیاد در نامه ای به عمر سعد می نوسید: به محض رسیدن این نامه در یک جایی دور از آبادی، در بیابان، سیدالشهدا را محاصره کن و در کنار آب و نزدیک شریعه هم نباشد. اگر بیعت نکردند، سر او را از بدن جدا کن و بعد بر بدن او اسب بتاز، گرچه من می دانم بعد از کشتن، اسب تاختن فایده ندارد، ولی تصمیم گرفته ام و باید انجام شود. می خواهد ولی خدا را هتک کند. دنبال تحقیر و هتک ولی خداست. اسم این کار را نمی شود جنایت بگذاری. این کار زشت نیست. انجام دادن کار زشت در بدترین حالت است. بقیه صحنه های عاشورا هم همین گونه است. محال است ابلیس بر سیدالشهدا و دستگاه خدا غالب شود. این یک بحث دیگریست که از هر ناحیه که شما ابلیس روز عاشورا شکست خورد دستگاه بنی امیه از هر ناحیه شکست خوردند. حتی پیروزی ظاهری هم رخ نداد، ولی آن چه هوس آن را در سر می پروراندند، رسیدن به دنیا و حکومت دنیا، احتیاج به غارت کردن خیام سیدالشهدا و آتش زدن خیمه ها و غارت بدن حضرت نداشت. پس یک سو کار دستگاه ابلیس است. سیدالشهدا را دیده و دریافته که پای عهدش با خدا استوار ایستاده و می خواهد بندگی خودش را به پایان برساند. تمام لشکریان جن و انسی خود را جمع کرده که این عبادت واقع نشود یا اگر واقع شد، ضعف در آن پیدا شود و زیبا نشود یا اگر زیبا شد، ثمر ندهد.
استادی می فرمود: شیطان اگر بتواند نمی گذارد این دانه را بکاری. اگر کاشتی نمی گذارد در سرزمین حاصل خیز بکاری. نمی گذارد اخلاص داشته باشی و تحویل خدا بدهی. اگر کاشتی نمی گذارد سبز شود. اگر سبز شد، سعی می کند همان نهال را بشکند. اگر مراقبه کردی و نهال رشد کرد، سعی می کند از ریشه در بیاورد. اگر نتوانست، سعی می کند شاخ و برگش را بزند. اگر نتوانست میوه اش را می کَند. اگر نتوانست کِرم در میوه اش می گذارد. خلاصه نمی گذارد کار به ثمر برسد.
خداوند می فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ». [2]
در روایات هست که گاهی یک مؤمن از دنیا می رود و به اندازه دو قبیله بزرگ جزیره العرب، شیطان آزاد می شود که اینها موکل بر یک مؤمن بوده اند، ولی کسی را که خودش مستقیماً رصد و کنترل می کند، خود ولی خداست. لذا در روایت هست، وقتی ولی خدا به دنیا می آید، بلافاصله شیطان سران لشکریان خود را فرامی خواند و می خواهد چاره جویی کند و می گوید ولی خدا به دنیا آمده است. می گویند حالا چه می شود؟ می گوید این اگر به سن رشد برسد و ما فکری نکنیم، همه رشته های ما را پنبه می کند. هم چنین در روایت هست که می گویند کاری ندارد، می رویم می کشیمش. می گوید من شما را برای این کار جمع نکرده ام. اگر او کشته شود، قیامت به پا، و مهلت ما هم تمام می شود. می داند که بقای خودش هم به بقای ولی خداست. تلاش می کند او را محاصره کند.
شیطان می فهمید عاشورا یعنی چه. لذا تمام توانش را گذاشت. می دانست اگر سید الشهدا علیه السلام این حادثه را زیبا به پایان ببرد و به عهد ازلی اش با خدا و به آن میثاق وفا کند، دیگر دستگاه شیطان جمع شده است. لذا تلاش می کرد یک نقطه ضعف در دستگاه امام حسین علیه السلام پیدا کند. تمام لشکریان جن و انس را جمع کرد. عده ای وقتی عاشورا را تحلیل می کنند، ظاهر عاشورا را می بینند و سر و دست ها و نیزه ها و شمشیرها را می بینند که می جنگند.
اگر پرده را کنار بزنیم و باطن عاشورا را ببینیم، یک طرف روح مقدس سید الشهدا علیه السلام است و یک طرف دستگاه ابلیس است که همه صفات رذیله، غضب ها، شهوات، جنود و لشکریان خود را جمع کرد که کار را یکسره کند و هر چه حضرت استقامت کرد، او بیشتر از خود بدی نشان داد. حضرت با خدا میثاق بسته و ایستاده و او هم عقب ننشسته و جنایت خود را شدت بخشیده است. حضرت با این جریان کل دستگاه ابلیس را محکوم به فنا کردند. بعد از عاشورا خود ابلیس هم می فهمد که کار او تمام شده است. وقتی این خون در کفه بندگی خدا ریخته شد، وقتی عاشورا به نفع سید الشهدا و نبی اکرم (ص) واقع شد، پیروزی دستگاه حق قطعی شد.
در این دنیا یک مهلت گذرایی به ابلیس داده شده است. حضرت فرمود که دولت مال ماست. این یک جولانی است، یک مهلتی است که به آن ها داده شده است. دولت حقیقی در دوره ظهور و دوره رجعت اتفاق می افتد و بعد هم در قیامت و عوالم بعدی. چیزی در دست آن ها نیست. این یک مهلت کوتاه و محدود دارند. سید الشهدا علیه السلام با چنین دستگاهی درگیر بود.
کار ابلیس در نهایت زشتی است. روایات باطن گناه را توصیف می کند. از باطن خروج خدا می گوید. می فرماید اگر فلان گناه را کسی انجام دهد، به طوری متعفن می شود که جهنمیان از بوی عفونت او متاذی می شوند. در آن روایت نورانی است که حضرت فرمود وقتی شما نیت ثواب می کنید، ملکی که موکل به نوشتن عبادت های شماست، نیتتان را می نویسد. همین که نیت خیر کنید، ولو بعدها موفق به انجام آن نشوید. قصد که می کنید، ثواب را می نویسد. منتظر نمی ماند عمل را انجام بدهید، ولی مأموری که موکل ضبط بدی هاست، شما نیت که می کنید، دست نگه می دارد، مأمور به ضبط نیست. وقتی فرد عمل را انجام می دهد، باز هم مأمور به ضبط نیست. این ملکی که موکل ثبت اعمال خوب است، گویا فرمانده او هم هست. به او می گوید ننویس، صبر کن، دست نگه دار تا هفت ساعت. اگر بنده از کرده خود، از برخورد غلطی که با خدای خودش داشته، متنبه شد و توبه کرد، اصلاً نمی نویسند، یعنی نامه عمل آلوده نمی شود، پاک و مطهر است. بعد از هفت ساعت اگر تائب نشد، می نویسند. البته اگر عمل خوبی انجام داد، ممکن است این سیئه را محوش کنند. اگر توبه کرد، محو کنند یا حتی اگر درجه توبه یا عمل خوب آدم بالا باشد، این سیئه را به حسنه و خوبی تبدیل کنند.
راوی به حضرت عرض کرد: آقا مگر ملائکه می فهمند آدم برای گناه نیت می کند؟ از کجا می فهمند؟ حضرت فرمود: وقتی در محل کثیف باز می شود، شما بویش را نمی شنوید؟ وقتی در مزبله باز می شود، شما بوی عفونتش را نمی شنوید؟ کانه کسی که گناه می کند، در باطنش یک روحیه متعفن و استکباری است و نیت گناه او را متعفن می کند. بوی این گناه متصاعد می شود و ملائکه که لطیفند، می فهمند. من دیده بودم یک عزیزی می فرمود گاهی من در مجلس از یک جانب مجلس بوی عفونت فلان گناه را استشمام می کنم و می فهمم. در آخرت که یک مقداری حجاب ها کنار می رود، می فرماید در صحنه محشر در قیامت این اتفاق می افتد. خلاصه، باطن گناه، آلودگی است. اگر کسی حجاب برزخی اش کنار برود و بتواند زشتی ها و قبایحی را که در روز عاشورا در جبهه ابلیس اتفاق افتاد، ببیند، نمی شود بگویید چقدر زشت است.
استادی می فرمود اگر می خواهی دزدی کنی، طوری دزدی کن که مجبور نشوی خون بریزی. چرا عجله می کنی؟ چرا دقت نمی کنی؟ مجبور نشوی نوامیسی را هتک بکنی. کسی که می گوید رسول خدا می خواست در جنگ بدر و احد خون بزرگان قریش را نریزد تا خون فرزندش را نریزند، کسی که این طور قضاوت می کند، در امت کفار جای می گیرد. هر که دستگاه بنی امیه و یزید را تطهیر می کند و می گوید بنی امیه حق داشتند این کار را بکنند، پیغمبر خشونت کرده، این ها هم خشونت کردند و مستحق لعن اند. دشمنان همه بدی ها را یک جا در عاشورا آشکار کردند و هیچ صفت رذیله ای نیست که در عاشورا ظهور نکرده باشد. همه جنود جهل که در حدیث عقل و جهل است، همه لشکریان ابلیس، روز عاشورا فعال شدند.
زیبایی بندگی سیدالشهدا و اصحاب و اهل بیتش ستودنی نیست. محور این زیبایی خود سیدالشهداست، یعنی حقیقت عبادت در عاشورا واقع شده است. از این رو، عاشورا را به زیباترین صحنه بندگی خدا در عالم تبدیل کرده، و همه عالم مسحور این سجده سیدالشهدا علیه السلام هستند.
ملائکه شرمنده اند که چرا به خدا گفته اند: «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ». [3] وقتی عبادت سیدالشهدا را دیدند، شرمنده شدند که خدا می فرماید من می خواهم روی زمین خلیفه قرار دهم. این ها می گویند کسی را قرار می دهی که خون ریزی کند؟ نمی فهمند خلیفه، یعنی سید الشهدا. وقتی عبادت سید الشهدا را دیدند، خجالت کشیدند و به خدا گفتند، ما تسبیح و تقدیس می کنیم. حقیقت عبادت مال سید الشهدا علیه السلام است که این میثاق بندگی را از قبل از این دنیا قرار است. حضرت هر لحظه خودش را آماده می کرد. از قبل از این که به دنیا بیاید تا وقتی که در رحم مادر بوده، مرتب از ماجرای عاشورا برای صدیقه طاهره (س) می گفته و وقتی به دنیا آمده تا دوره جوانی اش که این آیه قرآن را برای حضرت تفسیر کردند: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ». [4] ما به انسان توصیه کردیم که به والدینش احسان کند. این انسان کیست؟ به ظاهر آدم ها هستند. حضرت فرمود: مقصد وجود مقدس سیدالشهداست.
خدا می فرماید مادر با کراهت او را حمل کرد و وقتی هم به دنیا آورد، غصه دار بود. فرمود: کدام مادر است که موقعی که فرزند را به دنیا می آورد، غصه دار باشد؟ همه خوش حال اند. این وجود مقدس صدیقه طاهره (س) بود که خدا قبل از تولد، ماجرای عاشورا را با او در میان گذاشته بود.
هنگامی که امام به چهل سالگی رسید، یک درخواستی از خدا کرد: «رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ ».[5] به من توفیق بده که شکرگذار نعمتی باشم که به من و والدین من دادی که این نکته لطیفی است و باید توضیح داده شود که عاشورا شکرگذاری نعمتی است که خدا به حضرت داده است. هم به خودش، هم به امیرالمؤمنین، هم صدیقه طاهره، هم رسول الله (ص). عبادت حضرت در روز عاشورا، شکر همه این نعمت هاست.
نعمتی که به سیدالشهدا علیه السلام داده شده، این است که محصول دامن پیامبر و امام علی علیه السلام است. همه پاکی ها در او ظهور دارد. لذا عاشورا عبادتی است که شکر همه آن نعمت هاست. خدای متعال بحث از مشکات انوار الهی می کند. روایت دارد که مشکات فاطمه زهرا (س). ممکن است بعضی این طور معنا کنند و بگویند حبابی که در این قندیل و چراغدان است و این نور در آن منعکس می شود، همه نورهای این چراغدان در او منعکس می شود و از آن حباب است که به عالم این نور منعکس می شود. حباب هایی را که روی شمع می گذاشتند، قندیل بود. روی این شمع، حباب می گذاشتند. این نور اول روی این حباب می افتاد، منعکس می شد و بعد همه جا را روشن می کرد. این نور مضاعف می شد.
خداوند می فرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ». [6] خدا نور همه هستی است. مثل و تمثل نور خدا، چراغدانی است. در این چراغدان، چراغی است. چراغ در زجاجه ای است. حباب بلورین و شیشه ای که همه نور این چراغ در آن منعکس می شود، هم محافظ نور و هم منعکس کننده نور است. این نور افزایش پیدا، و همه جا را پر می کند.
در روایت هست: «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ الْمِشْكَاةُ فَاطِمَةُ ع فِيها مِصْباحٌ الْحَسَنُ الْمِصْباحُ الْحُسَيْنُ علیه السلام فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ»[7]. حضرت آن زجاجه است. همه آن انوار در او تجلی کرده، یعنی حضرت همه سرمایه خدادادی را فعال کرده بود. همه را به کار گرفته بود.
خدا می فرماید: «وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ». [8]خدایا آن عمل صالحی که تو می پسندی، آن عملی که تو راضی می شوی، توفیق بده که انجام دهم. آن عمل یعنی عاشورا. قرآن می فرماید: «حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً».[9] 40 سالگی حضرت، دوره اوج قدرت معاویه است. در سال 61، حضرت 57 سال از سن مبارکشان می گذرد. آن موقع حضرت خودش را برای این میثاق آماده می کرد. پس در دستگاه سیدالشهدا و اصحاب و اهل بیت جلوه اصلی از آن سید الشهداست. عبادت، عبادت ایشان است. سجده، سجده ایشان است. همه اصحاب و اهل بیت، بنی هاشم، اصحاب، حتی قمر بنی هاشم، حتی زینب کبری (س)، مرهون سید الشهدا هستند. همه اقتدارشان، معنویتشان، اخلاصشان، توفیقشان، شعاع نور سید الشهداست. اصل اوست.
می گویند اگر فلان صحابه یا فلان اهل بیت نبود، کار امام حسین علیه السلام به مقصد نمی رسید. این گونه نیست. آنها همه مهمان سیدالشهدا علیه السلام هستند. حضرت به اصحابش فرمود: بلند شوید و بروید. دست رجال بنی هاشم را بگیرید و بروید، یعنی اگر شما نباشید، همه بنی هاشم هم بروند، من می مانم با این اهل بیت و کار را تمام می کنم. حقیقت عبادتی که در عاشورا واقع شده، عبادت خود سیدالشهداست و اوج آن عبادت، موقعی است که حضرت در گودی قتل گاه صورتش را روی خاک گذاشت. نمی شود بگویی امام حسین علیه السلام تا این لحظه چه کرده است. گفتنی نیست. اصحاب را باید تربیت کند که تربیت کرده است.
اگر تربیت امام حسین علیه السلام نبود، اصحاب می توانستند عاشورا را سالم از سر بگذرانند؟ شیطان همه جنودش را به کار گرفت. حقیقت این جهاد، جهاد اکبر است. آن جهاد باطنی است. دستگاه ابلیس تحدید و تطمیع کرده است. اگر سید الشهدا مراقب اصحاب نبود، اینها در عاشورا زمین می خوردند و اخلاصشان در جهاد اکبر، کم می شد. اگر سید الشهدا در آخرین لحظه ها می آمد و سرها را در دامن می گرفت، برای این بود که شیطان ذره ای در اخلاص آن ها نفوذ نکند. می آمد پروازشان می داد و به خیمه ها برمی گشت. یکی یکی شان را پرواز می داد. از دست شیطان، از هجوم شیطان حفظ می کرد. این کار خود سیدالشهداست. اگر می بینید حضرت کودک سه ساله را تربیت کرده، این کودک، بار بلا را جوری به منزل رساندند که اگر یک سناریونویس بخواهد تخیل کند، محال است به این زیبایی بتواند بندگی خدا را تصور کند. محال است بتواند عبادت و روح بندگی دختر سه ساله امام حسین علیه السلام را به تصویر بکشد. افق فکر هیچ کدام به آن حد نمی رسد.
یزید در مجلس به سپاهیانش می گوید پیروز شدید، پس چرا گرفته حالید؟ گفتند: این کاروان، این زن و بچه ها ما را بیچاره کردند. ما هر چه سخت گرفتیم، تازیانه زدیم، گرسنگی و تشنگی دادیم، تحقیر کردیم تا یک آخ بگویند، یک جمله بگویند که در آن نقطه ضعف باشد، نگفتند. این روح های عظیم را چه کسی تربیت کرد؟ مگر بلای سید الشهدا قابل کشیدن است؟
تا آدم به مقام حب ولی الله نرسد، آن هم آن حب ویژه، نمی تواند درکی از بلای امام حسین علیه السلام داشته باشد. شیعه به میزان محبتش، مصیبت امام حسین علیه السلام را درک می کند. «فَلَأُنْدِبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً، وَ لَابْكينَّ لَكَ بَدلَ الدُّموعِ دَماً».[10] بعضی ها می گویند این لعن مال زمان بنی امیه است. چقدر گریه می کنید؟ بله کسی که امام حسین علیه السلام را نمی شناسد، چرا گریه کند؟ بعضی ها خیال می کنند قیافه منورالفکری بگیرند، امام حسین علیه السلام شناس می شود؟ کسی که امام حسین علیه السلام را می شناسد، مصیبت امام حسین علیه السلام را می فهمد. واسطه انتقال این مصیبت حب است. اگر منتقل شد، مگر می شود تحمل کنی؟ اگر امام حسین علیه السلام این قلوب را تربیت نمی کرد، چه پیش می آمد. امام حسین علیه السلام تا شب عاشورا خیلی ها را تربیت کرد.
گفته اند امام حسین علیه السلام شب عاشورا مهلت گرفت، چون می خواست اصحاب را برای رفتن و پرواز مهیا کنند. آن هایی هم که می مانند، برای کشیدن بار اسارت و ادامه تکلیف آماده شان کند. این شب نمی شود بگویی چقدر امام حسین علیه السلام اینها را تربیت کرد. «أشهد أنّ دمك سكن في الخلد، واقشعرّت له أظلّة العرش».[11] این چه مصیبتی است. قلب نبی اکرم(ص) متلاطم شده که عرش خداست. این مصیبت قابل درک نیست. اگر کسی درک کند، قابل تحمل نیست. گاهی یک جرعه اش را در جام بعضی ها ریخته و از غصه مرده اند. نمونه اش را داشته ایم. در دوره معاصر شاعری بود که در اتاقش بیت الاحزان داشته است و رفتند و دیدند که دق کرده. حق داشته که دق کند. اگر عاشورا جلوه کند، خدا هم صبر ندهند، واقعاً آدم دق می کند.
روایتی نقل شده که در عالم ذر خدا عاشورا را عرضه کرد و گفت: این صحنه است، چه کسی حاضر است این تکلیف را بردارد؟ سید الشهدا قبول کردند. برای بار دوم و سوم خطاب آمد که اگر این کار را قبول کنی، باید اصحاب و اهل بیت را نیز بیاوری. فرمود: خدایا تو قبول کن، من این ها را تربیت می کنم و با خودم می آورم. این ها را تربیت کرد و آورد.
سجده حضرت در گودی قتل گاه زیباترین عبادت عالم است. عبادت نبی اکرم(ص) است. حضرت از طریق این آقازاده عزیزشان دارند خدا را سجده می کنند. هیچ سجده ای در عالم به این زیبایی واقع نشده است. نبی اکرم(ص) فریفته و شیفته این عبادت بودند. مرتب این عبادت را یاد و گریه و لعن می کردند. زیبایی این کار چیست؟ این زیبایی، فوق فهم ماست، ولی این را باید بدانیم که محور کار، خود سیدالشهداست. همه زیبایی های اهل بیت، اصحاب، حتی وفای قمر بنی هاشم(س) که نمی شود بگوییم چه وفایی است و چه مقام قربی دارد، شعاع سجده سیدالشهدا علیه السلام است. این یک بُعد است. بُعد دیگر، کار و صنع خداست. تدبیر حق هم زیباترین تدبیر است. زیبایی این تدبیر کجاست؟ این هم ضلع سوم است که از همه زیباتر، زیبایی کار خداست. اگر خوب دقت کنیم، زیبایی کار سیدالشهدا علیه السلام زیبایی صنع خداست. جمال عبادت سید الشهدا، جلوه جمال ربوبیت خداست. جلوه جمال ولایت خداست.
اگر انسان برای حضرت علی اکبر علیه السلام هزار سال گریه کند، حق مطلب را ادا نکرده است. جناب یعقوب برای فراق یوسف، چهل سال گریه کرد و چشم هایش سفید شد. یوسف کجا و جناب علی اکبر کجا؟ «فَقَدْ بَرَزَ اليهم غُلامٌ اشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ». [12]
سلام ما بر آقایی که رگ قلبش را بریده اند. تعبیر کرده اند که حضرت آمد کنار علی اکبرش و روی زمین نشست. نمی شود بگوییم امام حسین علیه السلام چقدر علی اکبر را دوست داشته است. این محبت چگونه مجتبی است؟ از فهم ما بیرون است. هفت بار از ته دل صدا زد: ولدی علی.
مرحوم ابن طاووس نقل می کند، هنوز نفسی برای علی اکبر مانده بود. حضرت سرش را به دامن گرفت. خون ها را از دهانش پاک کرد. شاید یک بار دیگر حرف بزند.
- ای پسر من پدر پیر توامپدر پیر و زمین گیر توام
- سخنی گوی و دلم را خوش کنتو که آتش زده ای خامش کن
هر چه صدا زد: ولدی علی. جواب نشنید. خم شد و صورت به صورت علی اکبرش گذاشت. «على الدنيا بعدك العفا».[13] همین طور که حضرت کنار بالین علی نشسته، یک دفعه دیدند یک بانوی مکرمه ای از خیمه بیرون دوید. فریاد می زند: وای برادرم، عزیز برادرم. امام حسین علیه السلام متوجه زینب شد از کنار بدن بلند شد. به جوانان بنی هاشم رو کرد: «یا فتیان بنی هاشم، احملوا نعش اخیکم، الی الفستات».
- از رهگذر خاک سر کوی شما بودهر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
- ای نسیم سحری بندگی من برسانکه فراموش مکن وقت دعای سحرم
[1] . مع الركب الحسينى ، محمدجعفرطبسی،ج 5، ص17، الفصل الأول: تجليات الغضب الإلهي لمقتل سيد الشهداء عليه السلام ...، ص17.
[2] . يس : 60 .
[3] . البقرة : 30.
[4] . الأحقاف : 15.
[5] . النمل : 19.
[6] . النور : 35.
[7] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، مجلسی،ج 23، ص304، باب 18، أنهم أنوار الله و تأويل آيات النور فيهم ع ...، ص 304.
[8] . الأحقاف : 15.
[9] .همان.
[10] . پژوهشى در مقتل هاى فارسى، جمعی ازنویسندگان، ص33، روايات منقول از امامان معصوم درباره شهادت امام حسين(ع)، ...، ص31.
[11] . مع الركب الحسينى، محمدجعفرطبسی، ج 5، ص17، الفصل الأول: تجليات الغضب الإلهي لمقتل سيد الشهداء عليه السلام ...، ص17.
[12] . مقالات، جمعی از نویسندگان، ج855، ص56.
[13] . مع الركب الحسينى، عزت الله مولایی، ص361، مقتل علي الأكبر عليه السلام ...، ص 35.