جلوه هايي از هجرتهاي علما

متوفّاى: 693 هـ .ق.

شيداى اهل بيت

عبدالكريم پاك نيا

اِرْبِلى در اوايل قرن هفتم هجرى در شهر اربل ( [1] ) به دنيا آمد. او بعد از اتمام تحصيلات و كسب علوم رايج عصر خويش در نزد اساتيد فن و نخبگان آن دوران به ترويج فرهنگ اسلام پرداخت. وى در فن نگارش و شعر و ادب، مورد توجّه عالمان دانش دوست و حاكمان عالم پرور قرار گرفت. در دوران جوانى و اواخر خلافت حكمرانان بنى عبّاس در زادگاه خويش به فن كتابت و نويسندگى اشتغال داشت و بعد از آن كه هلاكوخان مغول بر شهرهاى اسلامى، از جمله بغداد استيلا يافت و حكومت بغداد به دست خاندان با كفايت و دانش دوست جوينى افتاد، على بن عيسى اربلى نيز به آنان پيوست و تا اواخر عمر در «ديوان انشاء» ]اداره اسناد رسمى و مكاتبات دولتى[ با آنان به ويژه عطاءالملكجُوينى معروف به علاءالدّين همكارى نزديك داشت.

اربلى در دوران زندگى خويش با دانشمندان بزرگ اسلامى همچون خواجه نصيرالدّين طوسى، سيّد رضى الدّين على بن موسى بن طاووس، يوسف بن مطهّر حلّى (پدر علاّمه حلّى) و حسن بن يوسف بن مطهّر حلّى(علاّمه حلّى) معاصر و مرتبط بود. وى همچنين مورد توجّه مردان سياست و وزارت در عصر خود از جمله ابن علقمى ( [2] ) وزير دانش دوست و شيعه اواخر حكومت عبّاسيان، عطاملك جوينى و برادرش شمس الدّين بوده است.

از متون تاريخى بر مى آيد كه پدر وى امير فخرالدّين ابوالفتح اربلى مدّتى حكومت اربلرا عهده دار بوده است. اربلى در علوم مختلف اسلامى همچون حديث، تاريخ، رجال، فقه و عقايد صاحب نظر و از نظريه پردازان سياست آن روز بوده و فكر و تدبير و انشاء و قلم وى در اتخاذ تصميم هاى سياستمداران عصر تأثير فراوان داشته است.

نگاهى به كشف الغمّة فى معرفة الائمة

كتاب كشف الغمّة چنان كه از نامش پيداست در موضوع آشنايى با زندگى و شخصيّت پيشوايان معصوم(عليهم السلام) نگارش يافته و در حقيقت يك دوره امام شناسى و مجموعه اى مستند و متقن در فضائل و مناقب اهل بيت(عليهم السلام)و يكى از مهم ترين منابع شيعى در اين موضوع است.

متفكر نامدار شيعه، على بن عيسى اربلى در اين كتاب با قلمى شيوا و عباراتى سهل و آسان به تشريح اعتقادات و انديشه هاى كلامى شيعه مى پردازد. او با طرح مسائلى همچون ضرورت امامت، تبيين جايگاه آن در جامعه اسلامى، نكته هاى مهم تاريخى، فضائل و مناقب، علّت شهادت هر يك از ائمه اطهار(عليهم السلام)، فرزندان، سخنان آن بزرگان و ناگفته هاى بسيارى را براى مخاطبان موافق و مخالف خود روشن مى سازد. امانت در نقل حديث، استناد به منابع معتبر تشيّع و تسنّن، برخوردارى از متن استدلالى، رفع شبهات احتمالى، پاسخ متقن و غير قابل انكار به برخى از پرسش ها و بهره گيرى از عبارات نغز و لطيف و سروده هاى زيبا در پايان هر بخش از زندگى امامان معصوم(عليهم السلام) از ساير ويژگى هاى اين اثر گران سنگ مى باشد.

محدّث اربلى با استشهاد به آيات و روايات و نقل برخى احاديث به تفسير آيات مربوط به ولايت و امامت پرداخته و در صورت نياز، معنا و شأن نزول اين آيات را بيان مى كند.

اين كتاب بهترين ارمغان براى مشتاقان اهل بيت(عليهم السلام) و منبع خوبى براى خطيبان و واعظان و برآورنده آرزوهاى پژوهش گران در عرصه دين و مذهب مى باشد. شيخ جمال الدّين احمد بن منيع حلّى، عالم و اديب معاصرِ اربلى، در ضمن نوشتن تقريظى بر اين كتاب، چنين سروده است:

اَلا قُل لِجامِعِ هذا الْكِتاب *** يَميناً لَقَد نِلْتَ اَقصَى اَلْمُرادِ

به نگارنده اين كتاب بگوييد، سوگند! كه خوب حقّ مطلب را ادا كرده و به مقصود خود نائل شدى.

وَ اَظْهَرتَ مِنْ فَضلِ آلِ الرَّسُول *** بِتَأليفِهِ ما يَسُوء الاَْعادى

تو با انتشار فضائل خاندان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در اين كتاب ]دل دوستان راشاد[ و مخالفين و دشمنان آنان را ناراحت نمودى.

مؤلّف، كتاب كشف الغمّة را در سال (687هـ .ق.) ـ يعنى در اواخر عمر شريف خويش ـ به پايان برده است. چاپ سنگى اين كتاب در سال (1294هـ .ق.) انجام يافته و به عنوان نسخه اصلى براى چاپ هاى بعدى مورد استفاده قرار گرفته است.

ترتيب مطالب كشف الغمّة

اربلى قبل از آغاز به بخش هاى اصلى كتاب، به توضيح مطالبى چون معنى آل و عترت و فرق آن با اهل پرداخته، آن گاه حديث غدير را پيش كشيده و با استناد به نقل راويان متعدد و مورد اعتماد اهل تسنّن، ولايت و امامت على(عليه السلام) را اثبات مى كند. وى در ادامه اين پرسش را كه چرا امامان معصوم(عليهم السلام) 12 عدد هستند؟!، طرح مى كند و بعد از نقل جواب هاى متعدد تصريح مى كند كه اين ها همه استحسانات ظنى هستند و اين كه به نظر وى اين مسأله نقلى و توقيفى است و با نصّ صريح پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)ثابت شده است. دقّت در فهم احاديث و تبيين فصل هاى تاريخى و سيره اهل بيت(عليهم السلام) و تسلّط بر فن مناظره و استدلال هاى متين; تبحّر وى را در علم كلام و تاريخ براى مخاطبان كاملاً آشكار مى سازد.

نداى تقريب

از مهم ترين شيوه هاى اربلى در تنظيم و ترتيب «كشف الغمّة»، احترام به آرا و افكار اهل تسنّن و تقديم منابع آنان ـ در استنادات فضائل و مناقب اهل بيت(عليهم السلام) ـ بر روايات شيعى است و اين جهت در پذيرش كتاب و محتواى آن براى اهل سنّت داراى اهميّت ويژه اى است. علاّمه شعرانى در اين مورد مى گويد: «كتاب كشف الغمّة چون اخبار عامه و خاصه است در مناقب ائمه اثنا عشر (عليهم السلام)و عبارات آن در غايت فصاحت و مشتمل بر اشعار نيكو ] است [ ; و از آن چه بر طبع گران آيد و ذوق سليم را ناگوار باشد و از اخبار بى اسناد و از توهين و سب نسبت به علماى عامه و لعن و طعن آنان خالى است و بسيار از آن ها به تبجيل و تكريم نام مى برد مثلاً صديقى الفاضل فلان الحنبلى و يگانه روزگار در فضل و علم ابوعثمان جاحظ...».

آرى يكى از مهم ترين امتيازهاى «كشف الغمه» آزاد انديشى و دورى از هر گونه تعصّب خشك و تندروى است. علّت اين كه مخالف و موافق شيعه بر اين كتاب به ديده احترام مى نگرند و از منابعى است كه در 8 قرن گذشته مورد استناد علماى اسلام قرار گرفته ـ بدون اين كه غبار فراموشى آن را فراگيرد ـ همين است كه اربلى در كتاب خود، گذشته از اين كه از منابع معتبر اهل سنّت به صورت گسترده بهره مى گيرد و استدلال هاى خود را مستحكم تر مى كند از علما و بزرگان و حتّى خلفاى آنان به احترام نام برده و نوعى ادب و اخلاق اسلامى را رعايت مى نمايد. اين روش بدين خاطر برگزيده شده تا اگر خواننده اى از اهل سنّت به اين منبع مراجعه كرد، مؤلّف را به تعصّب و عناد و تندروى متّهم نكند و از مطالعه كتاب آزرده نشود.

مرحوم اربلى در تمام بخش هاى كتاب سعى مى كند نخست فضائل و مناقب هر معصوم(عليه السلام)را از منابع مورد قبول اهل سنّت بيان كند و سپس به احاديث و روايات شيعى استناد نمايد. او به اين وسيله سخن حقّ را از زبان مخالفين آن بيان كرده و آنان را از انكار آن باز مى دارد. 2 نمونه از استنادهاى اربلى را در اين رابطه مى آوريم:

1. محدّث اربلى در باب فضيلت بنى هاشم بعد از نقل سخنانى از ابى عثمان عمرو بن جاحظ ـ كه چكيده دو رساله وى است ـ مى گويد:

«ابن جاحظ از مردان نامدار جهان اسلام و از افرادى است كه در فضل و علم و هوشيارى و اطّلاعات گسترده وى و آشنايى ] او [ با دقيق ترين مسائل ريز و درشت ترديدى وجود ندارد. وى شيعه هم نبوده تا متّهم شود بلكه فردى عثمانى و مروانى است. تأليفات فراوان وى شاهد اين حقايق است امّا با همه اين ها او در دو رساله خويش با استدلال هاى قرآنى و برهانى فضيلت خاندان بنى هاشم و برترى اميرمؤمنان على (عليه السلام)را با وجوهى غير قابل انكار اثبات مى كند; به گونه اى كه هيچ شك و ترديدى در مخاطب خود باقى نمى گذارد و حقيقت، مانند صبحِ روشن بر وى آشكار مى گردد. اگر اعتقاد وى هم، چنين بود چه بهتر; امّا مطمئناً ـ به گواهى آثارش ـ او اين اعتقاد را قبول نداشته بلكه خداوند متعال زبان وى را به اظهار حقّ ناطق گردانيده تا حجّتى باشد بر وى در دنيا و آخرت...» ( [3] )

2. اربلى خطبه حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) كه در نوع خود بى نظير است و از جهات متعددى براى اثبات حقّ، گوياترين و محكم ترين سند است، از افراد معتبر اهل تسنّن به روايت عمر بن شبّه از كتاب «السّقيفة عن عمر بن شبه»، تأليف ابى بكر احمد بن عبدالعزيز جوهرى نقل مى كند. ( [4] ) عمر بن شبه در وثاقت نقل و صدق حديث در ميان اهل سنّت معروف است. ( [5] )

سخنى با علماى اهل سنّت

اربلى هنگامى كه براى تنظيم و تكميل «كشف الغمّة» به منابع اهل سنّت مراجعه مى كند، به غير از مناقب و فضائل حضرت على(عليه السلام) و امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)، در مورد ساير ائمه(عليهم السلام)با كمبود مطلب مواجه مى شود. او متوجّه مى گردد كه آگاهان آنان نيز در اين مورد سهل انگارى كرده اند به اين جهت با ابراز شگفتى و اظهار تأسّف از اين همه بى مهرى نسبت به ائمه هدى(عليهم السلام) مى گويد:

«چگونه از منظر دانشمندان اهل سنّت نام، ياد، شرح حال، سخنان و حسب و نسب آن گراميان پوشيده مانده است؟! در حالى ] كه [ آنان در طول تاريخ تلاش مى كرده اند اسامى و سخنان ناقلين اخبار و اشعار و امثال را در كتاب هاى مفصل خود بگنجانند حتّى نام و گفتار و حركات مجانين، آوازه خوان ها، لطيفه گويان، افسانه پردازان، بذله گويان و ساير صنف هاى عرب در متن تأليفات و تواريخ قيد شده است; تا آن جا كه از افرادى كه فقط يك بيت شعر و يا يك ضرب المثل گفته ] اند [ ; به توضيح و تفصيل سخن رانده اند و در مورد آشنايى با ابعاد و نسبت اصوات آوازه خوانان و مغنّيان به بحث نشسته اند; امّا بسى شگفتى و تأسّف است كه مؤلفين و قلم پردازانى كه بآن همه حرص و ولع اين حوادث و نكات غير مهم را ثبت كرده اند در مورد طايفه اى از عرب كه جدّ آنان رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، پدرشان وصىّ پيامبر (صلى الله عليه وآله)، مادر آنان فاطمه (عليها السلام)و مادر بزرگشان خديجه (عليها السلام)و دايى هاى آنان طيّب، طاهر و قاسم و عمويشان جعفر طيّار است و قرآن به پاكى و طهارت آنان شهادت داده و رسول اكرم (صلى الله عليه وآله)بر دوستى و مودّت آنان تشويق و امر كرده است، هيچ سخنى قابل عرضه به ميان نمى آورند.

من به چشم خود مشاهده كردم كه در زمان ما قضات و مدرّسين آنان زيارت امام موسى بن جعفر (عليه السلام)را نمى پسنديدند و براى ما جايز نمى شمردند و هر گاه ما همراه آنان بوديم و در سر راه به زيارت آن حضرت مشرّف مى شديم آنان در بيرون توقف كرده و بعد با ما مراجعه مى كردند. اين در حالى بود كه خود آنان به زيارت قبور صوفيه و برخى قبور ناشناخته مى رفتند. ما به خداوند متعال از هواهاى نفسانى پناه مى بريم.» ( [6] )