خب جلسه گذشته رسيده بوديم به اينجا كه فرموده بود:« ولكن الله سبحان یبتلی خلقه ببعض ما يجهلون اصله»[1]؛ كه پروردگار آزمايش مي كند بندگان را با چيزي كه ريشه آن را هم نمي دانند. «تمييزاً بالاختباره لهم و نفياً للاستكباره عنهم و اِبعاداً للخيلاء منهم»[2]؛ كه تكبرشان بر طرف بشود. مي فرمايد:« فاعتبروا بما كان من فعل الله بابليس اذ احبط عمله الطويل و جهده الجهيد و كان قد ابد عبد الله ستّه آلاف سنهٍ لا يدرا اَمِن سنی الدنيا ام من سنی الآخره عن كبر الساعه واحده»[3]؛مي فرمايد:« پس عبرت بگيريد از آنچه كه خدا به ابليس كرد بيرونش كرد و راند چرا وقتي كه عمل طولاني و جهد نهايي او را باطل كرد.» جهد اينجا به معناي اجتهاد و كوشش است. كوشش خيلي طولاني و اصيل و نهايي او را باطل كرد. آن وقت مي فرمايد شيطان كه شش هزار سال خدا را عبادت كرده بود معلوم نيست كه از سالهاي دنيا بود يا از سال هاي آْخرت. مي دانيد كه سالهاي آخرت غير از سالهاي دنيا است. گفت و گو شده كه سالهاي آخرت چقدر است. اين گفت و گو شده بين علما. اجمالا در قرآن مي فرمايد:« و انَّ يوماً عند ربِّك كألفِ سَنَهٍ ممّا تَعُدُّون»[4]؛ يك روز در نزد پروردگار تو مساوي است با هزار سال از سالهايي كه شما مي شماريد. حالا مي فرمايد كه اين شش هزار سال خدا را عبادت كرده بود معلوم نيست كه معيار سالهاي دنيا بوده يا آخرت. ابن ابی الحديد يك حرفي زده است در اين جا مي گه كه حضرت مي فرمايد معلوم نيست مي فرمايد عقول مردم را ملاحظه كرده اين طور گفته براي حضرت معلوم بوده. چون رقم خيلي سنگين ، حضرت اين مطلب را در ابهام گذاشته است. توجه كرديد يه وقتي است كه انسان مي خواد يك مطلب سنگين را به شخصي بگه مي ترسه كه انكار بكنه قدري با ابهام ميگه. حالا چرا باطل كرده است عمل به اين طولاني را ميفرمايد به خاطر يك ساعت تكبر. يك ساعت تكبر اين همه عمل را بر باد داده است بله. حالا عنايت بفرمايد مطلبي هست عرض بكنم تا برسيم به بقيه خطبه .خدمت شما عرض بكنم كه ايجا يك اصطلاحاتي است كه يك اصطلاح حد است حالا حد را خيلي نمي توانم بشكافم حالااگر وقت شد بعدا. حد به معناي باطل كردن ثواب است. يه وقت بر يك گنهكار بعضي از اعمالشان باطل مي شود. بعضي ها هم سر جایش است. قرآن در رابطه با بعضي ها مي فرمايد كه تمام اعمالشان باطل شده است. متكلمين به ابطال ثواب مي گويند حد و به ابطال عذاب مي گويند تكفير. پس بنابراين اين عمل از بين رفته به خاطر يك ساعت تكبر حالا ممكن است كه كسي بگويد آقا چرا يك ساعت تكبر اين همه عمل را باطل كند در جواب مي گويم اين يك ساعت تكبر كاشفيت داشته. توجه كرديد خودش را نگاه نمي كنيم بگويم يك ساعت و چند دقيقه.كاشفيت داره يعني اين عبادت به اين درازي صاحبش را به مرحله تسليم نرسانده. بنابراين كاشفيت داره آقا نه خير من در مقابله تو اطاعت نميكنم من اين همه سال كه عبادت مي كردم خودم مصلحت مي دانستم اگر تو چيزي مي گي من قبول نمي كنم خودم بايد مصلحت بدانم. بعضيها كارهايي مي كنند كه حسناتشان از بين مي رود. شيخ بهايي يك مثلي دارد. شيخ در كتاب نان و حلوا مي گويد كه يك زن بوده به كارهاي زشت اشتغال داشته. و بعد از هر كار زشتي هم يك دو ركعت نماز ميخواند خلاصه بهش گفته اند كه اين چه شيوه اي است كه شما بعد از هر كار زشتي دو ركعت نماز ميخواني. مي گفت كه من صبح كه مي آيم به محل كار يك وضو مي گيرم. آن وقت گفته اند اين وضوي تو از كوه محكم تر است كه اين همه مسائل آن را باطل نمي كند. شيخ مي فرمايد بعضي از مومنين ايمانشان مثل وضوي آن زن است هزارتا كار مي كنن باز هم خودشان را گل سرسبد مي دانند. يه وقتي يك نفر گرفتار بود ، آمد پيش من گفت حاج آقا هر چي فكر كردم ديدم هيچ گناهي نكرده ام. گفتم تبريك عرض مي كنم. برادر من اين خودش بزرگترين گناه است. چي ميگي تو يا آدم بايد خيلي جسور باشه اين حرف را بزند يا آدم نفهم باشه. يعني چي ما خطا زياد مي كنيم خدا مرحمت مي كند از خطاهاي ما ميگذرد. به هر حال پس بنابراین در نظر داشته باشيم بعضي از گناهان عمل را از بين مي برد. حيف نيست آدم عملش از بين برود حيف نيست. اين همه زحمت بكشي. يك نفر خدا مي داند نماز شب خوان سراغ داشتم صبح تا شب غيبت مي كرد يك روز بهش گفتم چرا اين قدر غيبت مي كني گفت حفظ بدن واجب است. اگر غيبت نكنم مريض مي شوم. رسما اين طور جواب داد. حالا دلش هم خوش بود. باور كنيد هيچ كس را از قلم نمي انداخت عابد، زاهد، عالم ، از همه غيبت مي كرد.
عنايت كنيد بقيه خطبه حضرت يك جمع بندي كرده است بسيا مهم است. ميفرمايد حالا كه شيطان در اثر تكبر يك ساعت اين طور رانده شد و اين بلا به سرش آمد چه كسي آن وقت مي فرمايد مثل معصيت او را بكند و اميد داشته باشد كه خدا عذابش را نخواهد كرد. همين معصيت است. به خاطر معصيت شيطان دور شده . كلا مي داني يعني چي يعني نه چنين است. اين طور نيست كه آدم مثل معصيت او را انجام دهد و از عذاب خدا هم در امان بماند. اينجا يك مطلب مهم است حالا عنايت كنيد اين بحث را بگويم. ما گفتيم به دوستان كه در قرآن چندين جا مي خوانيم« لن تجد لسنه الله تبديلا»[5] هرگز تو نخواهي ديد كه سنت خدا عوض شود». آقا سنت خدا عوض نمي شود.
سنت گفتيم به دو قسم است. سنن خدا بر دو قسم است. اول سنن تشریعی نماز صبح دو ركعت است، مغرب سه ركعت، نماز صبح قبل از طلوع آفتاب بايد خوانده بشود بعد از آن خوانده شود قضا مي شود. زكات ،خمس اينها همه سنن تشريعی است. ممكن است يك دوره و زماني بيايد كه نماز صبح بشود چهار ركعت نمي شودكه . وليد ابن عقبه نماز صبح را چهار ركعت خوانده بود بنده دركتاب «الاستيعاب ابن عبدالبر اندلسي» پيدا كرده ام كه وليد نماز صبح را چهار ركعت خواند و توی قنوتش هم آواز خواند. يك شعر داريم يك آواز. حالا توجه كرديد. از قديم و نديم شنيده بوديم نماز صبح دو ركعت است گفت حالم خوب است مي خواهي بيشتر هم بخوانم. پس سنن اول آقا سنن تشریعی است.ممكن است بگويند روزه ماه رمضان هم را يك سال در ماه رجب بگيرد يا نماز مغرب بعضي اوقات پنج ركعت شود. اين طور نيست. اما قسم دوم سنن تكويني است. خداي متعال سنني در اين جهان گذاشته و به اذن خود به اين سنن عمل مي كند. به اين ها مي گويند سنن تكويني. خاك كه سالم است آب هم هست نور خورشيد و هوا هم است ما آنجا به نام خدا گندم را مي پاشيم و چند روز بعد شاهد يك مزرعه سر سبز مي باشيم. چطور شد. خدا به من عقل داده، اراده داده. خاك و هوا و نور در اختيارم داده حالا کاشتم شده مزرعه حالا من مي گويم كه من مزرعه درست كرده ام نمي گويم. قرآن مي گويد:« افرايتم ما تحرثون»[6]؛ «ديديد آنچه را كه مي كاريد.» به ما نسبت مي دهد بله خوب ما بلند شديم رفتيم كاشتيم. اما اين مقدمات را كي فراهم كرد. من كاشتم آب را هم من آفريدم هوا را من آفريدم نه. «افرايتم ما تحرثون اانتم تزرعونه ام نحن الزارعون»[7]؛ بالاخره زارع شما هستيد يا ما ما هستيم زارع درست است. آقا سنن تكويني حالا شما ببينيد هزار سال پيش گندم مي كاشتند نمي شود. آتش مي سوزونه سنن تكويني است من مي گويم نه آقا آتش پانصد سال پيش نمي سوزونده نمي شه. آن هم مي سوزانده. حالا پس اين جا شد دو رقم سنن تشريعي و تكويني. خب قبول كرديد تا اينجا كه سنن تشريعي و تكويني داريم. اما برادر من سنن تكويني نيز دو نوع است اين بزنگاه است. توجه كرديد بزنگاه اين است. عرض كنم خدمتتان كه سنن تكويني يك قسمتش توی سنن تكوينيه ظاهريه است مانند سوزاندن آتش، مانند رویيدن گندم و مثالهايي كه زده شده است. پس اين شد سنن تكوينيه ظاهريت اما سنن تكوينيه باطنيه داريم آقا چطور نماز شب نورانيت مي آورد عين رویيدن گندم است. فرقي نمي كرده. چطور شما معتقديد كه هزار سال پيش گندم هم مي رویيده. هزار سال پيش نماز شب نورانيت مي آورده حالا هم مي آورد. به خدا قسم شيخ حسنعلي نخودكي با خدا قوم و خويشي نداشته. هر كس آن طور كند مي شود شيخ حسنعلي. حتي به اندازه اي كه مرده رفته آقا بعد از چهل سال از وفاتش به طريق معتبر خبر دار شدم كه باز كار ميكرده. آقا يك سيدي در مشهد بود. كه من يك بار زيارتش كردم سيد با نفس بودو خيلي كارها ميكرد ويك عصايي هم داشته ايشان كارهايي هم ميكرده ازجمله اينكه يك زني از محترمات اين زن ديوانه شده بود خدا را قسم مي دهم به حق مقربينش كه نعمت عقل را از ما نگيرد. آقا ديوانه شدن خيلي بده مخصوصا زن. خدا نصيب نكند. خلاصه آمدند به اين سيد گفتند كه اين زن ديوانه شده ميگه راه افتادم به طرف آن خانه ولي اين معتبر است من روي اين منبر چيزي را كه خودم يقين ندارم نميگویم. ميگوید راه افتادم برم پيش آن خانم هيچ چيز به ذهنم نرسيد. خدايا چه كنم من برايش يك دفعه بين زمين و هوا يك پيرمردي مجسم شد صورت را ديدم يك آيه خواند ايه امانت است من هم درست نميدانم فرض كنيم كه گفت آمن الرسول ناپديد شد من هم فهميدم كه دواي آن زن است. آمدم سر راه كه داشتم ميرفتم خانه يكي از رفقا توي خانه او يك عكس ديدم كه عين همان كسي كه ما بين زمين و هوا ديدم بود گفتم اين عكس كي هست؟ گفت مگر نمي شناس عكس آقا شيخ حسنعلي هست. شيخ بوده من تازه شناختم خلاصه ميگه رفتم سراغ مرحوم آيت الله العظمي ميلاني آقاي ميلاني مجهول القدر بود ازنجف كه آمده بود برود مشهد ساكن بشه خانه سراغ ميكرده.دلال ها بهش خانه نشان مي دادند بعضي خانه ها ميرفته از دم در برميگشته ميفرمود اينجا فلان معصيت ها شده من اينجا نميرم. بعضي خانه ها را قبول مي كرده. آقاي طباطبايي تابستان ها كه ميرفته مشهد از صفوف جماعت آقاي ميلاني جدا نمي شد. اين خودش خيلي حرف است. به هر حال مي گوید رفتم پيش مرحوم آيت الله ميلاني گفتم آقا خانمي ديوانه شده است ما جايز است دست او را بگيريم يك دعايي بخوانيم فرمودند بله جايز است. آخه بابا يك زن افتاده مثلا داره غرق ميشه تو آب ما اگر اينجا بخواهيم از مجتهد اجازه بگيريم اين مي ميرد. حالا خواهيد فرمود كه اين توضيح واضحات است چرا اين چيز ها را ميپرسد؟ علتش اين است كه آنهايي كه چيزي دارند دست و پايشان مي لرزد.آنهايي كه ندارند مهم نيست. الان در منزل مثلا يك دوستي بياد به تو يك جواهر بسپارد بگوید اين در دنيا تك است سيصد ميليارد تومان قيمتش است. آن شب تو صد دفعه از خواب ميپري . اما چقدر راحت مي خوابيم به خاطر اين است كه چيزي نداريم الحمد الله . گفت يك كسي به سر و صداي دزد ديد كه دزد آمده گفت تو كي هستي گفت خوب حالا كه ديدي دزدم ديگه گفت بنده خدا من روز روشن چيزي پيدا نمي كنم آمدي تاريكي چي ببري !؟ ممكن است به ذهنت برسد كه چرا پرسيده مسئله را خوب عزيز من آنهايي كه چيزي در دست دارند ميترسند.
-
محنت گل زباد افزون است
دلم از هيبت غربش خون است
خلاصه آقا فرمودند عيب نداره آقا رفتيم ديديم زن ديوانه ديگه چادر سرش نمي كند پاره پاره مي كند مثل اينكه به زنجير بسته بودند ميگه دستش را گرفتيم آمنوا الرسول زن آرام شد گفت: چادر من را بياوريد. گفت ببخشيد اذيتتان كردم تمام شد. ازشيخ حسنعلي چهل سال بعد از وفاتش شنيدم. يک عالم بزرگي است به نام قفتلاني. ايشان شرح بر بخاري نوشته است. هر كس شرح بر بخاري بنويسد در بين انها عظمت پيدا مي كند بخاري چون كتاب نمره يك تسنن است شروح در آن زياد شده است. معروف ترين شرحش «فتح الباري» است. اين مرد كه از ديدگاه انها مرد بزرگي است كتابي دارد به نام«المواهب اللدنيه» كتاب بزرگي است در نوع خودش . مي نويسد كه رسول اكرم در بين كشته هاي كفار بدر راه ميرفت. مي فرمود يا فلان ابن فلان يادت است در مقابل ما ايستادي قبول نمي كردي حالا فهميدي حق با ما بوده است. مي گويد خليفه دوم برگشت يا رسول الله با جسد هاي بي جان حرف مي زنيد فرمود ساكت باش پسر خطاب. والله تو از اينها شنواتر نيستي تازه اينها مرده هاي كفار هستند. پس قسم دوم سنن تكوينیه باطنيه است بله آقا شما چطور مي فهميد كه اين قرآن خيلي عميق است يك جمله بگويم در يك حرف «لن تجد لسنه الله تبدیلا»[8]؛ درست است شامل سنن تكوينيه است. سنن تكوينيه ظاهريه و باطنيه. آقا شما چطور مي گویيد كه ميليون ها سال از عمر دنيا بگذرد آب خنك است و آتش گرم. عبادات نورانيت مي آورد ظلم ظلمت مي آورد اين را گفتم كه اين قسمت از خطبه آقا براي شما واضح شودببينيد سنت عوض نمي شود، ابليس تكبر كرد اين طور شد.بعد از كار اين شيطان چه كسي فكر مي كند كه كار او را انجام بدهد و عذابي نكشد.آقا مي فرمايد كلا نه چنين است كه شما فكر كنيد يك گناهاني انجام دهيد و آب از آب تكان نخورد نه چنين است.« ما كان الله سبحان ليدخلوا الجنه بشر به امر اخرج من ملكا»[9]؛ «خدا هيچ وقت نمي آيد با وجود يك صفت زشت بشري را داخل بهشت بكند در صورتي كه به خاطر همان صفت ملكي را بيرون كرده است.» يك نكته اين جاست ابن ابی الحديد اگر چه مرد بزرگي است اما بعضي جاها تو شرح خودش كم لطفي مي كند. يك كم لطفي هم در ذيل اين خطبه كرده است كه مي گويد از اين گفتار معلوم است كه حضرت معتقد به ملك بودن ابليس بوده است. اين كم لطفي است آدم بايد تيز فهم باشد قرينه هميشه به ما كمك مي كند شما در دنيا خيلي چيز ها را به قرينه متوجه مي شويد. وقتي كه اميرالمومنين ،ائمه اطهار در گفتارشان مي دانيم كه ابليس را ملك نمي دانند با آن قرينه مي آیيم اينجا مي گویيم كه اينجا ظاهر كلام حضرت اين طور است. حضرت به ملك بودن ابليس معتقد نبوده است. اين هم كم لطفي است.
خوب دقت كنيد. حكم خدا در اصل زمين و آسمان يكي است.گناه هر كجا باشي ظلمت مي آورد، شما هر كجا باشيد معصيت ظلمت مي آورد، مكروه ظلمت مي آورد. سيد بزرگواري كه شاگردي شيخ رجبعلي را طولاني ديده برایم نقل كرد گفت يك روز شيخ رجبعلي در يكي از دكان هاي شاگردانش روي چارپايه نشسته بوده، آن شاگرد كه سيد هم بود يك مكروهي انجام داد .حالا شايد هم مكروه هم نبوده ولي يك كاري بوده كه به شاگرد شيخ رجبعلي نمي آمده. اين كار را كه انجام داد شيخ خنديد بعد گفت آقا سيد نمي پرسي كه چرا خنديدم گفت نه. گفت وقتي اين كار را كردي شيطان آمد دورت چرخيد تشكر كرد رفت. حد مكروه به اندازه خودش است معصيت كه ديگر هيچي . آن وقت صغيره بعضي از گناهان را مي گوید كه آقا اين كوچيكه چيزي نمي شود.با آن گفتار تو بزرگ مي شود. فرمود : شديد ترين گناهان گناهي است كه صاحبش آن را كوچك مي شمارد». حالا گاهي مي گویند آقا اين صغيره است يا كبيره. خوب حالا اين خودش اختلافي است. خوب اميرالمومنين چي فرمود: «لا صغيره مع الاصرار»[10]؛ اگر شما يك صغيره اي را پشت سر همه انجام بدهي چون صغيره است مي شود كبيره. كبيره اي نيست با وجود اصرار يعني زياد انجام دادن. حضرت رضا(ع) مي فرمود:« گناهان كوچك راههايي هستند به سوي گناهان بزرگ.» هر كس در كم از خدا نترسد، در زياد هم از خدا نمي ترسد. پس چي شد معصيت براي همه ظلمت مي آورد. طاعات براي همه نورانيت مي اورد. عنايت كنيد مي فرمايد:«ان حكمه في اهل السماء و الارض لواحد»[11]؛ حكم خدا در مورد اهل آسمان و زمين يكي است.« و ما بين الله و بين احد من خلقه هواده في اباحه حمیً»[12]؛ حواده يعني يك جور كنار آمد يعني مصالحه . مي فرمايد خدا بنا ندارد كه در يك حريمي كه آن را براي عالميان حرام كرده است با يكي از حلب هایش مصالحه كند. شيطان را در آن حريم كه آمده بود با خدا شركت كند گفت من در حريم كبريا بودم راند. حالا ببين يكي ديگ پيدا بشود در اين حريم قدم بزند با آن يكي مصالحه كند ، نه خدا مصالحه اي در گناه با بنده اش نمي كند.
خوب برادران در اين ماه مبارك رمضان برويد به سوي اعمالي كه نورانيت بياورد و ضمنا آفات آن اعمال را هم در نظر داشته باشيد. خدا رحمت كند آيت الله آقا ميرزا محمد علي شاه آبادي كه استاد امام بوده. امام وقتي اسم او را مي آورد مي فرمود كه لطيف تر از او مردي نديدم. شاه آبادي گفته بود به فرض نصف شب كسي بلند شود قليان هم بكشد به نفعش هست. نه اينكه واقعا قليان بكشد ها. نه مي خواسته بگوید بيداري سحر اين قدر مهم است كه اگر قليان هم بكشد به نفعش است. حالا ميخوام اين را بگم كه اين اوقات سحر آنقدر شريف هست كه خواب در آن هم اثر مي گذارد. حالا كار به خواب ندارم ميخواهم شرف آن وقت را بگویم. اين سحر ها وقت بيداري ما بشود. نه بيداري چشممان بيدار بشويم سحر شناس بشويم نميدانم چي بگم يك نفر را من ديده بودم مثل اينكه سحر شناس بود. اگر سحر شناسي را شروع بكنيدخدا مرحمت مي كند گناهان را ترك بكنيد،عمل خير انجام بدهيد، به فكر آفت باشي . و اين قدر جمع بندي مي كنم كه هر طاعتي نورانيت مي آورد و هر معصيتي ظلمت مي اورد و هر معصيتي به طاعات ما صدمه مي زند.
ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
«السلام عليك يا ابا عبدالله»؛ اي خدا چقدر بد است گناه. يك نفر مي گويد من اطراف كعبه داشتم طواف مي كردم ديدم كه يك نفر داره دعا مي كند و ميگويد خدايا مرا ببخش اگر چه مي دانم نخواهي بخشيد. دستش را گرفتم كشيدم كنار گفتم مگر نااميدي گناه نيست گناهان كبيره است. چه حرفي بود زدي. گفت من حسابم ازهمه گناهكاران جداست. آخه چطور هر گناهي هم كرده باشي حق نااميد شدن نداري. گفت آقا من داستان دارم معمولي نيست سرگذشت دارم گفت بگو حالا. گفت من از كساني بودم كه در كربلا در صفوف يزيد حاضر بودم. خلاصه شب يازدهم ما عده اي بوديم اين سر نازنين را به طرف كوفه وشام ببريم. همين طور كه ميرفتيم من از بالاي سرم احساس كردم كه يك موجودي مي خواست آتش بزند به من. فرياد كشيدم يك صداي آمد به آن موجودي كه ميخواست آتش بر سر من بزنه گفت با اين كار نداشتم خدا اين را نخواهد بخشيد.خلاصه مي گوید بعد از طي طريق طولاني رسيديم به انتهاي سيرمان بعد ازچندين روز و شب افتاد به شب ديديم يزيد پليد به خواب رفته است. رفقاي من همه خسته بودند خوابيده بودند ولي من اين منظره را ديده بودم نخوابيده بودم وحشت زده بودم سر مبارك را در يك اتاق كوچكي گذاشتيم روي يك نيزه اي . يك وقت صدايي شنيدم ديدم كه كسي را نمي بينم اما با علامت و حساب صداي نازنين خاتم انبياء آمده ديدم به ديگر پيامبران خطاب مي كند مي گويد ببينيد با عزيز من چه كرده اند با ميوه دل من چه رفتاري كرده اند! «الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلموا الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون .»
حجه الاسلام فاطمی نیا
[1]. نهج البلاغة (للصبحي صالح) / ص : 287
[2]. همان
[3]. همان
[4]. حج ، آیه 47
[5]. احزاب ، آیه 62
[6]. واقعه ، آیه 63
[7]. واقعه ، آیه 64
[8]. احزاب ، آیه 33
[9]. نهج البلاغة (للصبحي صالح) / ص : 287
[10]. الكافي (ط - الإسلامية) / ج 2 / ص : 288
[11]. نهج البلاغة (للصبحي صالح) / ص : 287
[12]. همان