خطبه 166 نهج البلاغه بخش 3 : علل پيروزى و شكست ملّت‏ها

خطبه 166 نهج البلاغه بخش 3 : علل پيروزى و شكست ملّت‏ها

موضوع خطبه 166 نهج البلاغه بخش 3

متن خطبه 166 نهج البلاغه بخش 3

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 166 نهج البلاغه بخش 3

3 علل پيروزى و شكست ملّت ها

متن خطبه 166 نهج البلاغه بخش 3

الناس آخر الزمان

أَيُّهَا النَّاسُ لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ لَمْ يَطْمَعْ فِيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْكُمْ لَكِنَّكُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَعَمْرِي لَيُضَعَّفَنَّ لَكُمُ التِّيهُ مِنْ بَعْدِي أَضْعَافاً بِمَا خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَ قَطَعْتُمُ الْأَدْنَى وَ وَصَلْتُمُ الْأَبْعَدَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمُ الدَّاعِيَ لَكُمْ سَلَكَ بِكُمْ مِنْهَاجَ الرَّسُولِ وَ كُفِيتُمْ مَئُونَةَ الِاعْتِسَافِ وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفَادِحَ عَنِ الْأَعْنَاقِ

ترجمه مرحوم فیض

اى مردم، اگر از يارى كردن حقّ (امام عليه السّلام) يكديگر را باز نمى داشتيد (كمك مى كرديد) و از پست گردانيدن باطل (معاويه) سستى نمى نموديد كسيكه (در توانائى و درستكارى) مانند شما نيست در (شهرهاى) شما طمع نمى كرد، و قوّت نمى گرفت كسيكه بر شما تسلّط يافته، وليكن شما (بر اثر نبردن فرمان امام و پيشواى خود) سرگردان شديد (به ضلالت افتاديد) مانند شما نيست در (شهرهاى) شما طمع نمى كرد، و قوّت نمى گرفت كسيكه بر شما تسلّط يافته، و ليكن شما (بر اثر نبردن فرمان امام و پيشواى خود) سرگردان شديد (به ضلالت افتاديد) مانند سرگردانى بنى اسرائيل (كه بر اثر نافرمانى موسى عليه السّلام چهل سال سرگردان ماندند، و در آن بيابان كه خداوند قصّه آنرا در قرآن كريم بيان مى فرمايد راه بجائى نبردند) و بجان خودم سوگند ياد ميكنم كه بعد از من سرگردانى شما چندين برابر (سرگردانى بنى اسرائيل) افزوده گرديده ميشود (زيرا سرگردانى ايشان چهل سال بود و سرگردانى شما و فرزندانتان تا زمان ظهور امام منتظر عجّل اللّه تعالى له الفرج بطول خواهد انجاميد) بسبب اينكه حقّ را پشت سرتان نهاده و نزديكتر را (به پيغمبر اكرم از خود) جدا كرديد، و با دورتر (به آن حضرت) پيوند نموديد (از امام عليه السّلام پيروى ننموده به دنبال خلفاء و معاويه رفتيد كه جز فساد و تباهكارى منظورى نداشتند) و بدانيد اگر از راهنماى خود پيروى مى گرديد شما را براه پيغمبر خدا (كه راه سيادت و سعادت هميشگى است) مى برد، و از رنج بيراهه رفتن آسوده مى گشتند، و بار گران سخت را از گردنها دور مى انداختيد (گناهى مرتكب نمى شديد كه در دنيا بيچاره و در آخرت بعذاب گرفتار باشيد).

ترجمه مرحوم شهیدی

اى مردم اگر يارى حق را فرو نمى گذاشتيد، و از خوار ساختن باطل دست برنمى داشتيد، آن كه به پايه شما نيست ديده طمع به شما نمى دوخت، و هيچ نيرومندى بر شما مهترى نمى فروخت. امّا شما سرگردان شديد چون سرگردانى اسرائيليان. و به جانم سوگند، كه اين سرگردانى پس از من افزون گردد چندان. چرا كه حقّ را پشت سر نهاديد و از آن گسستيد، از نزديك بريديد، و به دور پيوستيد، و بدانيد اگر آن را پيروى كنيد كه شما را مى خواند و به راه رسولتان مى راند، از رنج بيراهه رفتن آسوده ايد، و بار سنگين و دشوار را از گردنها به يك سو نهاده ايد.

ترجمه مرحوم خویی

اى مردمان اگر خذلان نمى ورزيديد از نصرت حق و سستى نمى كرديد از اهانت باطل، هر آينه طمع نمى كرد در شما كسانى كه مثل شما نبودند، و قوت نمى يافت كسى كه قوّت يافت بر شما، و لكن شما حيران و سرگردان شديد مثل حيرانى بني إسرائيل، و قسم بزندگانى خودم هر آينه افزون كرده شود از براى شما حيرانى و سرگرداني بعد از من افزونى فراوان بسبب اين كه واپس گذاشتيد حق را در پس پشتهاى خود و بريديد نزديكتر بسوى پيغمبر را و پيوند كرديد دورتر از آن را.

و بدانيد اين كه اگر شما تبعيت نمائيد دعوت كننده خودتان را كه منم ببرد شما را براه راست پيغمبر خدا و كفايت كرده شويد از مشقت كجروى، و مى اندازيد بار گران ثقيل را كه عبارت است از وزر و عذاب آخرت از گردنهاى خودتان. 

شرح ابن میثم

أَيُّهَا النَّاسُ لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ لَمْ يَطْمَعْ فِيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْكُمْ لَكِنَّكُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَعَمْرِي لَيُضَعَّفَنَّ لَكُمُ التِّيهُ مِنْ بَعْدِي أَضْعَافاً بِمَا خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَ قَطَعْتُمُ الْأَدْنَى وَ وَصَلْتُمُ الْأَبْعَدَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمُ الدَّاعِيَ لَكُمْ سَلَكَ بِكُمْ مِنْهَاجَ الرَّسُولِ وَ كُفِيتُمْ مَئُونَةَ الِاعْتِسَافِ وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفَادِحَ عَنِ الْأَعْنَاقِ

اللغة

توهين الباطل: إضعافه. و الفادح: المثقل.

المعنى

ثمّ عاد إلى توبيخ السامعين بالإشارة إلى سبب الطمع فيهم ممّن دونهم في القوّة و المنزلة و قوّته عليهم، و الإشارة إلى معاوية و أصحابه، و ذلك السبب هو تخاذلهم عن نصرة الحقّ و تضاعفهم عن إضعاف الباطل، و هو في معرض التوبيخ و اللائمة لهم. ثمّ شبّه تيههم بمتاه بني إسرائيل، و وجه الشبه لحوق الضعف و المذلّة و المسكنة لهم حيث لم يجتمعوا على العمل بأوامر اللّه فرماهم بالتيه و ضرب عليهم الذلّة و المسكنة. ثمّ أخبرهم بعاقبة أمرهم في التخاذل، و هو إضعاف التيه و التفرّق بعده لالتفاتهم عن الحقّ و مقاطعة بعضهم له مع دنوّه و قربه من الرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصلهم لمعاوية و غيره مع بعده عنه. ثمّ أخذ في إرشادهم و جذبهم إلى اتّباعه. فقال: إنّ اتّبعتم الداعى و عنى نفسه سلك بكم منهاج الرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و طريقه، و كفيتم مئونة الاعتساف في طرق الضلال، و ألقيتم ثقل الأوزار في الآخرة عن أعناق نفوسكم. و ظاهر كونهم فادحة. و يحتمل أن يريد بالثقل الفادح الأيّام مع ما يلحقهم في الدنيا من الخطوب الفادحة بسبب عصيان الأنام و الخروج عن أمره. و باللّه التوفيق.

ترجمه شرح ابن میثم

أَيُّهَا النَّاسُ لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ لَمْ يَطْمَعْ فِيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْكُمْ لَكِنَّكُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَعَمْرِي لَيُضَعَّفَنَّ لَكُمُ التِّيهُ مِنْ بَعْدِي أَضْعَافاً بِمَا خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَ قَطَعْتُمُ الْأَدْنَى وَ وَصَلْتُمُ الْأَبْعَدَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمُ الدَّاعِيَ لَكُمْ سَلَكَ بِكُمْ مِنْهَاجَ الرَّسُولِ وَ كُفِيتُمْ مَئُونَةَ الِاعْتِسَافِ وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفَادِحَ عَنِ الْأَعْنَاقِ

لغات

تهنوا: سست مى شويد توهين الباطل: خوار گردانيدن باطل فادح: سنگين مستثارهم: جاى جوش و خروش ابرها أكمة: تپّه ذعذعة: با هر دو ذال نقطه دار، پراكندن

ترجمه

اى مردم اگر در يارى حقّ از كمك به يكديگر دست باز نمى داشتيد، و در پست كردن و زبون ساختن باطل سستى نمى كرديد، كسى كه همپايه شما نيست بر شما طمع نمى كرد، و آن كه در برابر شما قوّت يافته بر شما توان و نيرو نمى يافت، ليكن شما مانند قوم بنى اسرائيل سرگردان شديد، و به جان خودم سوگند پس از من سرگردانى شما چند برابر خواهد شد، زيرا شما حقّ را رها و به پشت سر انداختيد، و از كسى كه نزديكتر است بريديد و به دورترين پيوستيد و بدانيد اگر از رهنماى خود پيروى مى كرديد شما را به راه پيامبر خدا (ص) مى برد، و از رنج بيراهه روى آسوده مى گشتيد و اين بار گران دشواريها را از دوش خود به دور مى انداختيد.»

شرح

امام (ع) پس از اين سخنان به نكوهش شنوندگان مى پردازد، و به عواملى كه موجب برانگيختن طمع و چيرگى كسانى بر آنها شده كه از نظر قدرت و منزلت از آنان پست ترند اشاره مى فرمايد و منظور آن حضرت معاويه و ياران اوست، و اين عوامل عبارت از خوددارى آنها از يارى حقّ، و ضعف و سستى آنان در زبون گردانيدن باطل است، و اين سخنان را براى سرزنش و توبيخ آنان بيان مى كند، سپس امام (ع) سرگشتگى و حيرتزدگى آنها را به سرگردانى قوم بنى اسرائيل تشبيه مى كند، و آنچه سبب اين شباهت است، سستى و خوارى و زبونى اينهاست همان گونه كه بنى اسرائيل به سبب نافرمانى و خوددارى از اجراى اوامر الهى، خداوند آنها را در وادى سرگردانى گرفتار، و به خوارى و زبونى دچار ساخت، پس از اين آنان را از فرجام اين سستى و سر انجام خوددارى آنان از يارى يكديگر خبر داده و هشدار مى دهد كه ادامه اين روش مايه مزيد حيرت، و پس از درگذشت آن حضرت موجب پراكندگى و روگردانيدن آنان از حقّ، و بريدن از آن بزرگوار است با همه خويشى و پيوستگى كه با پيامبر خدا (ص) دارد، و باعث پيوستن به معاويه و جز اوست با همه دورى نسبتى كه معاويه را با پيامبر (ص) است. سپس آن حضرت به ارشاد شنوندگان و جلب آنان براى پيروى و فرمانبردارى از خود پرداخته و فرموده است: اگر دعوت كننده را فرمانبردار باشيد و مراد او از دعوت كننده خود آن حضرت است، شما را به شيوه و طريقه پيامبر گرامى (ص) سوق داده و به آن راه، خواهد برد، و از رنج گمراهى و سرگشتگى رهايى خواهيد يافت، و بار گناهان آخرت را از دوش خود بر خواهيد داشت، گناهانى كه بسيار سنگين است، شايد مراد آن حضرت از بار سنگين، گرفتاريهاى همين اوقات و رويدادهاى دشوارى باشد كه به سبب سرپيچى و نافرمانى مردم از اوامر آن حضرت به آنها رو آورده بود. و توفيق از خداوند است.

شرح مرحوم مغنیه

أيّها النّاس لو لم تتخاذلوا عن نصر الحقّ، و لم تهنوا عن توهين الباطل. لم يطمع فيكم من ليس مثلكم، و لم يقو من قوي عليكم. لكنّكم تهتم متاه بني إسرائيل. و لعمري ليضعّفنّ لكم التّيه من بعدي أضعافا بما خلّفتم الحقّ وراء ظهوركم، و قطعتم الأدنى و وصلتم الأبعد. و اعلموا أنّكم إن اتّبعتم الدّاعي لكم سلك بكم منهاج الرّسول، و كفيتم مئونة الاعتساف، و نبذتم الثّقل الفادح عن الأعناق.

المعنى:

(لكنكم تهتم- أي ضللتم- متاه بني اسرائيل) الذين ارتدوا عن دين موسى و حرّفوا التوراة، و جعلوا شعبهم المختار إلها لكل الشعوب، و اتخذوا من تلمودهم حاكما حتى على الله الذي يطلب الرضا و البركة من الحاخامات، كما جاء في التلمود المقدس (و لعمري ليضعفن لكم التيه- الى- الأبعد) ستزدادون على مدى الأيام ذلا و ضلالا، لأنكم تخذلون الحق و أهله، و تناصرون الباطل و شياطينه (و اعلموا انكم ان اتبعتم الداعي لكم) الى الحق و العدل، و الإمام يعني نفسه (سلك بكم منهاج الرسول). و ليس من شك ان الإمام امتداد لرسول اللّه (ص) في كل شي ء ما عدا النبوة و نزول الوحي (و كفيتم مئونة الاعتساف) أي الضلال و الضياع (و نبذتم الثقل الفادح) و هو ارتكاب المحرمات، و الوقوع في الشبهات.

الحائط الواطى ء:

و لمناسبة هذه الخطبة نتساءل: لما ذا نحن كالحائط الواطى ء يقفز عليه حتى الأقزام. هزائم متوالية، و حدود مفتوحة لكل طامع، و قتلى و مشردون.. الى شتى ألوان الخسف و التخلف.. أ لسنا عباقرة الكلام و من الذي يجيد و يحسن الصراخ و العويل أكثر مما نجيده و نحسنه.

أجل، نحن العرب عباقرة في الصياح و المناح، و لكن هذه العبقرية لا تطيّر طائرة، و لا تصنع باخرة، و لا تسكت مدفعا.

و قال قائل: نحن نستصرخ الضمير العالمي، و نعلن عليه ظلامتنا لكي يتأكد أننا على حق، و عدوّنا على باطل.

و نجيب أولا: ثم ما ذا و هل تفهم قوى الشر إلا بلغة القوة ثانيا: لا ندري أي ضمير يعني هذا القائل هل أراد ضمير العالم الرأسمالي أو العالم الاشتراكي، أو العالم الثالث «النامي» و الأول منه الداء و البلاء، و الثاني يخشى من حرب ثالثة تأتي على متاعبه و مكاسبه التي حققها بعد الحرب الثانية، و من أجلها تبنّى المفاوضات لا المواجهات، و التعايش السلمي الذي وجدت فيه الرأسمالية الطاغية مناخا خصبا لحرية النهب و السلب، و أثارت الحرب الباردة بل و الساخنة، و لكن في نطاق الشعوب المستضعفة، و أجرت عليها فلسفة هتلر و نيتشه.. اللهم إلا أن يأتي الفرج من التطور العالمي الذي يسير «بعقارب الساعة» الى الأمام.. و نسأله تعالى أن يعجل فرجه، و يسهل مخرجه.

و قال آخر: يجب إيجاد دولة إسلامية تشخص اليها الأبصار، فهي وحدها تحل المشكلات، و بها تتدفق الخيرات.. و هذا القائل يتحدث عن الأحلام و القيم في إطارها التصوري، أما عناصر التطبيق و العمل فما هي بالشي ء المهم عند جنابه.

و بعد فلا سبيل لقوة الإسلام و المسلمين إلا أن ينطلقوا من النقطة التي انطلق منها، و ابتدأ بها رسول اللّه (ص).. فقد بدأ الإسلام ضعيفا و غريبا تحيط به الأعداء من كل جانب، و قبل أن يحرك النبي (ص) ساكنا آخى بين أصحابه، و ألّف بين قلوبهم، و جعلهم يدا واحدة يتعاونون على نصرة الحق و العدل، و بعد هذا دفع بهم الى المعركة و مواجهة العدو، فكان من أمر الإسلام و أمرهم ما كان، فإذا أراد المسلمون أن لا يطمع فيهم من ليس مثلهم، و لا يقوى من قوي عليهم فليتأسّوا بنبيهم، و يبدأوا بتوحيد الصفوف كما بدأ، و بعد هذا تكون لهم دولة إسلامية تشخص اليها الأبصار كما كان لرسول اللّه (ص) و إلا لبسوا الذل جلبابا الى أن يشاء اللّه. و أشار الإمام الى ذلك في الخطبة 168 بقوله: «و اللّه لتفعلنّ أو لينقلن اللّه عنكم سلطان الإسلام، ثم لا ينقله اليكم أبدا».

شرح منهاج البراعة خویی

يا أيّها النّاس لو لم تتخاذلوا عن نصر الحقّ، و لم تهنوا عن توهين الباطل، لم يطمع فيكم من ليس مثلكم، و لم يقو من قوي عليكم، تهتم متاه بنى إسرائيل، و لعمرى ليضعّفنّ لكم التّيه، من بعدي أضعافا خلّفتم الحقّ وراء ظهوركم، و قطعتم الأدنى و وصلتم الأبعد، و اعلموا أنّكم إن اتّبعتم الدّاعي لكم، سلك بكم منهاج الرّسول صلّى اللّه عليه و آله، و كفيتم مؤنة الاعتساف، و نبذتم الثّقل الفادح عن الأعناق.

اللغة

(المتاه) مصدر ميميّ بمعنى التيه و (فدحه) الدّين أثقله.

المعنى

ثمّ عاد إلى توبيخ المخاطبين فقال: (أيّها الناس لو لم تتخاذلوا عن نصر الحقّ) أراد به نفسه لأنّ الحقّ معه و هو مع الحقّ كما ورد في صحيح الخبر (و لم تهنوا عن توهين الباطل) أراد به معاوية و أصحابه (لم يطمع فيكم) و في بلادكم (من ليس مثلكم) في البأس و القوّة (و لم يقومن قوي عليكم) و لم يشنّ الغارات على بلادكم و أصقاعكم و لكنّكم (تهتم متاه بني إسرائيل) أى تحيّرتم مثل تحيّرهم و ستعرف تيههم إنشاء اللّه بعد الفراغ من شرح الخطبة (و لعمري ليضعفنّ لكم التّيه) و الضلال (من بعدي أضعافا) و كذا كان لأنّ تيه بني إسرائيل كان أربعين سنة و تيه هؤلاء جاوز الثمانين مدّة ملك بني امية بل زاد على ستّمأة مدّة ملك بني العباس بل ممدّ إلى ظهور الدّولة القائمية بما (خلّفتم الحقّ وراء ظهوركم) و نكبتم عن الصراط المستقيم (و قطعتم الأدنى) أى الأقرب من رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله نسبا و صهرا و أراد به نفسه (و وصلتم الأبعد) أراد به معاوية أو من تقدّم عليه من المتخلّفين.

ثمّ أرشدهم إلى وجه الرّشاد و السداد فقال: (و اعلموا انّكم إن اتّبعتم الدّاعي لكم) أراد به نفسه أو القائم عليه السّلام و في بعض النسخ الرّاعي بالراء و قد تقدّم فيما ذكرناه سابقا انّ الامام راع لرعيّته، و ظهر لك وجه المناسبة في إطلاق الرّاعي عليه (سلك بكم منهاج الرسول) أى جادّة الشريعة (و كفيتم مؤنة الاعتساف) في طرق الضلال (و نبذتم الثقل الفادح) أى الاثم و العذاب في الاخرة (عن الأعناق).

تنبيهان

الاول في قصة قوم سبأ و سيل الجنتين

قال تعالى: لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْ ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ.

قال عليّ بن إبراهيم القميّ قال إنّ بحرا كان في اليمن و كان سليمان عليه السّلام أمر جنوده أن يجروا لهم خليجا من البحر العذب إلى بلاد هند، ففعلوا ذلك و عقدوا له عقدة عظيمة من الصخر و الكلس حتّى تفيض على بلادهم، و كانوا إذا أرادوا أن يرسلوا منه الماء أرسلوه بقدر ما يحتاجون إليه و كانت لهم جنّتان عن يمين و شمال عن مسيرة عشرة أيّام فيها يمرّ المارّ لا تقع عليه الشمس من التفافها.

فلمّا عملوا بالمعاصي و عتوا عن أمر ربّهم و نهاهم الصالحون فلم ينتهوا، بعث اللّه على ذلك السدّ الجرذ و هي الفارة الكبيرة فكانت تقلع الصّخرة التي لا يستقلّها الرّجل و ترمى به فلمّا رأى ذلك قوم منهم هربوا و تركوا البلاد فما زال الجرذ تقلع الحجر حتّى خربوا ذلك السدّ فلم يشعروا حتّى غشيهم السّيل و خرب بلادهم و قلع أشجاهم.

و قال الطبرسي في مجمع البيان في تفسير الاية ثمّ أخبر سبحانه عن قصّة سبأ بما دلّ على حسن عاقبة الشّكور و سوء عاقبة الكفور فقال- لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ- المراد بسبا هنا القبيلة الّذينهم أولاد سبأ بن يشجب بن يعرب بن قحطان- في مسكنهم- أى في بلدهم- آية- أى حجّة على وحدانيّة اللّه عزّ و جلّ و كمال قدرته و علامة على سبوغ نعمته ثمّ فسّر سبحانه الاية فقال:- جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ- أى بستانان عن يمين من أتاهما و شماله و قيل عن يمين البلد و شماله.

و قيل انّه لم يرد جنّتين اثنتين و المراد إنه كانت ديارهم على وتيرة واحدة إذ كانت البساتين عن يمينهم و شمالهم متّصلة بعضها ببعض و كانت من كثرة النّعم أنّ المرأة تمشى و المكتل على رأسها فيمتلئ بالفواكه من غير أن تمسّ بيدها شيئا.

و قيل الاية المذكورة هي أنّه لم يكن في قريتهم بعوضة و لا ذباب و لا برغوث و لا عقرب و لا حيّة، و كان الغريب إذا دخل بلدهم و في ثيابه قمّل و دوابّ ماتت عن ابن زيد.

و قيل انّ المراد بالاية خروج الأزهار و الثّمار من الأشجار على اختلاف ألوانها و طعومها.

و قيل: انها كانت ثلاث عشرة قرية في كلّ قرية نبيّ يدعوهم إلى اللّه سبحانه يقولون لهم كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ أى كلوا ممّا رزقكم اللّه في هذه الجنان و اشكروا له يزدكم من نعمه و استغفروه يغفر لكم بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ أى هذه بلدة مخصّبة نزهة أرضها عذبة تخرج النّبات و ليست بسبخة و ليس فيها شي ء من الهوامّ الموذية.

و قيل أراد به صحّة هواها و عذوبة مائها و سلامة تربتها و أنّه ليس فيها حرّ يؤذى في القيظ، و لا برد يؤذى في الشتاء- و ربّ غفور- أي كثير المغفرة للذّنوب- فأعرضوا- عن الحقّ و لم يشكروا اللّه سبحانه و لم يقبلوا ممّن دعاهم إلى اللّه من أنبيائه- فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ- و ذلك أنّ الماء كان يأتي أرض سبأ من أودية اليمن، و كان هناك جبلان يجتمع ماء المطر و السيول بينهما فسدّوا ما بين الجبلين فاذا احتاجوا إلى الماء نقبوا السدّ بقدر الحاجة فكانوا يسقون زروعهم و بساتينهم فلمّا كذّبوا رسلهم و تركوا أمر اللّه بعث اللّه جرذا نقب ذلك الرّدم و فاض الماء عليهم فأغرقهم عن وهب.

و قال البيضاوي سيل العرم أى سيل الأمر العرم أى الصّعب من عرم الرجل فهو عارم و عرم إذا شرس خلقه و صعب أو المطر الشديد أو الجرذ أضاف إليه لأنّه نقب عليهم سكرا ضربت لهم بلقيس، فحقنت به ماء الشجر و تركت فيه نقبا على مقدار ما يحتاجون إليه أو المسناة التي عقدت سكرا على أنّه جمع عرمة و هي الحجارة المركومة.

و قيل اسم واد جاء السيل من قبله و كان ذلك بين عيسى و محمّد- وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ- اللّتين فيهما أنواع الفواكه و الخيرات- جَنَّتَيْنِ- أخراوين- فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ- مرّ بشع فانّ الخمط كلّ نبت أخذ طعما من مرارة. و قيل الاراك أو كلّ شجر له شوك- وَ أَثْلٍ وَ شَيْ ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ- و الأثل الطرفا، لا ثمر له، و وصف السدر بالقلّة فان جناه و هو النبق ممّا يطيب أكله و لذلك يغرس في البساطين- ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا- بكفرانهم النّعمة أو بكفرهم بالرّسل- وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ- أى البليغ في الكفران أو الكفر.

الثاني في قصة تيه بنى اسرائيل

قال تعالى حكاية عن موسى إذ قال لقومه يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ، قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ، وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ، فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ.

روى في الصّافي عن العياشي، عن الباقر عليه السّلام قال قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و الّذي نفسي بيده لتركبنّ سنن من كان قبلكم حذو النعل بالنعل، و القذّة بالقذّة حتّى لا تخطاؤن طريقهم، و لا تخطأكم سنّة بني إسرائيل.

ثمّ قال أبو جعفر عليه السّلام قال موسى لقومه يا قوم ادخلوا الأرض المقدّسة الّتي كتب اللّه لكم فردّوا عليه و كانوا ستّمأة ألف فقالوا يا موسى إنّ فيها قوما جبّارين الايات قال فعصى أربعون ألفا و سلم هارون و ابناه و يوشع بن نون و كالب بن يوحنّا فسمّاهم اللّه فاسقين فقال لا تأس على القوم الفاسقين فتاهوا أربعين سنة لأنّهم عصوا فكانوا حذو النعل بالنعل أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لما قبض لم يكن على أمر اللّه إلّا عليّ و الحسن و الحسين و سلمان و المقداد و أبو ذر فمكثوا أربعين حتّى قام عليّ فقاتل من خالفه. و قال الطبرسي و غيره في تفسير الاية ما ملخّصه: قوله حكاية عن خطاب موسى لقومه- يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ- هي بيت المقدس و العياشي عن الباقر عليه السّلام يعني الشام- الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ- أن تكون مسكنا- وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ- أى لا ترجعوا عن الأرض التي امرتم بدخولها- مدبرين فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ- عن ثواب الدارين- قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ- شديد البطش و البأس لا يتأتّى لنا مقاومتهم.

قال ابن عباس بلغ من جبريّة هؤلاء القوم أنّه لمّا بعث موسى من قومه اثنى عشر نقيبا ليخبروه خبرهم أهمّ رجل من الجبارين يقال له عوج فأخذهم في كمّه مع فاكهة كلّها كان يحملها من بستانه و أتى بهم الملك فنثرهم بين يديه و قال للملك تعجّبا منهم هؤلاء يريدون قتالنا فقال الملك ارجعوا إلى صاحبكم فأخبروه خبرنا.

قال و كان فاكهتهم لا يقدر على حمل عنقود منها خمسة رجال بالخشب، و يدخل في قشر نصف رمانة خمسة رجال- قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها- هما يوشع بن نون و كالب بن يوحنا ابن عمّه كذا عن الباقر عليه السّلام- مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ- اللّه و يتّقونه- أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا- بالايمان و التثبت- ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ- باب قريتهم- قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ- لتعسر الكم عليهم في المضايق من عظم أجسامهم و لأنهم أجسام لا قلوب فيها- وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا- في نصرته على الجبارين- وَ إِذا قِيلَ- به و مصدّقين لوعده.

- قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ- قالوها استهانة باللّه و رسوله و عدم مبالاة بهما- قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي- لأنه يجيبني إذا دعوته- قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ- لا يدخلونها و لا يملكونها بسبب عصيانهم- أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ- يسيرون فيها متحيّرين- فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ-  لأنّهم أحقّاء بذلك لفسقهم. قال الطبرسيّ قال المفسرون لما عبر موسى عليه السّلام و بنو إسرائيل البحر و هلك فرعون أمرهم اللّه سبحانه بدخول الأرض المقدّسة فلما نزلوا على نهر الاردن خافوا عن الدخول فبعث من كلّ سبط رجلا و هم الذين ذكرهم اللّه تعالى في قوله وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ بَنِي فعاينوا من عظم شأنهم و قوّتهم شيئا عجيبا فرجعوا إلى بني إسرائيل فأخبروا موسى بذلك فأمرهم أن يكتموا فوفى اثنان منهم يوشع بن نون من سبط ابن يامين و قيل انه كان من سبط يوسف عليه السّلام و كالب بن يوحنا من سبط يهودا و عصى العشرة و اخبروا بذلك.

و قيل كتم الخمسة منهم و أظهر الباقون و فشا الخبر في الناس فقالوا إن دخلنا عليهم تكون نسائنا و أهالينا اغنمة لهم، و هموا بالانصراف إلى مصر و هموا بيوشع و كالب و أرادوا أن يرجموهما بالحجارة فاغتاظ لذلك موسى و قال قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ فأوحى اللّه إليه إنهم يتيهون في الأرض أربعين سنة و إنما يخرج منهم من لم يعص اللّه في ذلك فبقوا في التيه أربعين سنة في ستة عشر فرسخا و قيل تسع فراسخ و هم ستمائة ألف مقاتل لا تتخرّق ثيابهم و تثبت معهم و ينزل عليهم المنّ و السلوى.

و قال الطبرسي في تفسير قوله وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى : و كان السبب في إنزال المنّ و السلوى عليهم أنه لما ابتلاهم اللّه بالتيه إذ قالوا لموسى قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما حين أمرهم بالمسير إلى بيت المقدس و حرب العمالقة فوقعوا في التيه صاروا كلّما ساروا تاهوا في قدر خمسة فراسخ أو ستّة فكلّما أصبحوا صاروا عادين فأمسوا فاذاهم في مكانهم الذي ارتحلوا منه كذلك حتّى تمّت المدّة و بقوا في التيه أربعين سنة.

و في الصافي عن العياشي عن الصادق عليه السّلام قال فحرّم اللّه عليهم- أى دخول الأرض المقدّسة- أربعين سنة و تيههم فكان إذا كان العشاء و أخذوا في الرّحيل نادوا الرّحيل الرّحيل الوحا الوحا، فلم يزالوا كذلك حتّى تغيب الشمس حتّى إذا ارتحلوا و استوت بهم الأرض قال اللّه تعالى للأرض ديرى بهم، فلم يزالوا كذلك حتّى إذا سحروا، و قارب الصبح قالوا إنّ هذا الماء قد أتيتموه فانزلوا فاذ اتيههم و منازلهم الّتي كانوا فيها بالأمس، فيقول بعضهم لبعض يا قوم لقد ضللتم و أخطأتم الطريق فلم يزالوا كذلك حتى أذن لهم فدخلوها.

و في الكافي عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله إنّ موسى كليم اللّه مات في التيه فصاح صائح في السماء مات موسى و أىّ نفس لا تموت.

قال الطبرسي فلمّا حصلوا في التّيه ندموا على ما فعلوا فألطف اللّه لهم بالغمام لمّا شكوا حرّ الشمس و أنزل عليهم المنّ و السلوى فكان يسقط عليهم المنّ من وقت طلوع الفجر إلى طلوع الشّمس فكانوا يأخذون منها ما يكفيه ليومهم و كان اللّه تعالى يبعث لهم السّحاب بالنّهار فيدفع عنهم حرّ الشمس و كان ينزل عليهم باللّيل من السّماء عمودا من نور يضي ء لهم مكان السّراج و إذا ولد فيهم مولود كان عليه ثوب بطوله كالجلد و يأتي إنشاء اللّه تفصيل المنّ و السلوى في شرح الخطبة المأة و الحادية و التسعين.

قال الشّارح عفى اللّه عنه ليكن هذا آخر هذا المجلّد و هو المجلّد الرّابع من مجلّدات منهاج البراعة، في شرح نهج البلاغة و قد طال بنا شرح ما تضمّنه هذا المجلّد حتّى بلغت مدّة الاشتغال به ضعفى مدّة الاشتغال بساير المجلّدات لابتلائي بأمور تشيب الوليد، و تذيب الحديد، و تعجز الجليد، و برزايا لم يكد يشاهد مثلها على صفايح الأيّام أو يثبت على الصّحايف بالمخابر و الأقلام بل قلّما أن يؤثر نظيرها عن الامم الماضية أو ينقل قرينها عن القرون الخالية و أعظم تلك المصائب الحسد و الأذى من أقارب كالعقارب، و اجلابهم علىّ كتيبة و كتائب.

  • رمانى الدّهر بالارزاء حتّىفؤادي في غشاء من نبال
  • فصرت إذا أصابتني سهام تكسّرت النّصال على النّصال

إلى اللّه أشكو من دهر إذا أساء أصرّ على إسائته، و إذا أحسن ندم من ساعته، و من معشر جلّ بضاعتهم الأود و العناد، و كلّ صناعتهم اللّدد و الفساد، و من اللّه أسأل دفع كيد الخائنين و اصلاح نفوس الحاسدين، و انقطاع ألسن المعاندين و أسئله التوفيق لشرح المجلّدات الاتية بجاه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و عترته الطّاهرة و قد منّ اللّه علىّ بالفراغ من هذا المجلّد بعد الأياس لتفرّق الحواس صبيحة يوم الاثنين و هو الرّابع و العشرون من شهر جمادى الاخرة من شهور ثلاث عشرة و ثلاثمأة و ألف سنة من الهجرة النبويّة على مهاجرها ألف صلاة و سلام و تحيّة و الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على محمّد و آله الأطيبين. هذا هو المجلد الخامس من مجلدات منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة بسم اللّه الرّحمن الرّحيم الحمد للّه الّذي سلك بنا نهج البلاغة للاهتداء إلى مناهج البيان، و ألهمنا منهاج البراعة للارتقاء إلى معارج المعان، و الصّلوة و السّلام على دوحة النّبوّة الّتي طابت فرعا و أصلا، و وشيجة الرّسالة الّتى سمت رفعة و نبلا، عين السّيادة و الفخار، و خدين الشّرف الّذي أظهر الخيلاء في مضر و نزار، محمّد المختار من سلالة عدنان، و أحمد المستأثر بمكرمات الفرقان، و آله الموصوفين بالعصمة و الطّهارة، و المهتوفين بالحكمة و الفخارة، و الموسومين بالخلافة و الإمامة، و المرسومين بالشّرافة و الكرامة، لا سيّما ابن عمّه و أخيه المنتجب و وزيره و وصيّه المنتخب، الحائز قصب السّبق في مضمار العزّ و الشّرف، و البارع على الأقران في السّؤدد فما له عنه منصرف، المخصوص بإمارة المؤمنين، و المنصوص بالإمامة من عند ربّ العالمين، على رغم كلّ ناصب جاحد، و عمى عين كلّ منافق معاند.

  • يا آل طه الأكرمين أليّةبكم و ما دهري يمين فجار
  • إنّي منحتكم المودّة راجيانيلى المنى في الخمسة الأشبار
  • فعليكم منّي السّلام فأنتمأقصى رجاى و منتهى ايثاري

شرح لاهیجی

ايّها النّاس او لم يتخاذلوا عن نصر الحقّ و لم تهنوا عن توهين الباطل لم يطمع فيكم من ليس مثلكم و لم يقومن قوى عليكم لكنّكم تهتم متاه بنى اسرائيل و لعمرى ليضعّفنّ لكم التّيه من بعدى اضعافا يعنى اى مردمان اگر فرو نگذاشتيد خود را از يارى كردن امام حقّ و سست نشديد از سست كردن باطل طمع نمى كند در شما كسى كه نيست مثل شما و قوّت نمى گيرد كسى كه قوّت گرفته است بر شما و امّا شما گمراه شده ايد مثل گمراه شدن بنى اسرائيل و سوگند بجان خودم كه هراينه دو چندان خواهد گرديد از براى شما ضلالت و سرگردانى بعد از من دو چندان شدن بسيارى خلّفتم الحقّ وراء ظهوركم و قطعتم الادنى و وصلتم الابعد و اعلموا انّكم ان اتّبعتم الدّاعى لكم سلك بكم منهاج الرّسول و كفيتم مؤنة الاعتساف و نبذتم الثّقل القادح عن الاعناق يعنى واگذاشتيد حقّ را پشت سر شما و بريديد شما از نزديكتر بحقّ و پيوند كرديد با مردم دور از حقّ و بدانيد كه بتحقيق كه شما اگر متابعت و پيروى كرديد خواننده بسوى حقّ شما را رفتار ميكند با شما طريقه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را و كفايت كرده مى شود مشقّت عدول از راه راست را و مى اندازيد شما سنگينى سنگين كننده را يعنى بارهاى گران را از كردنها

شرح ابن ابی الحدید

أَيُّهَا النَّاسُ لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ لَمْ يَطْمَعْ فِيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْكُمْ لَكِنَّكُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَعَمْرِي لَيُضَعَّفَنَّ لَكُمُ التِّيْهُ مِنْ بَعْدِي أَضْعَافاً بِمَا خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَ قَطَعْتُمُ الْأَدْنَى وَ وَصَلْتُمُ الْأَبْعَدَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمُ الدَّاعِيَ لَكُمْ سَلَكَ بِكُمْ مِنْهَاجَ الرَّسُولِ وَ كُفِيتُمْ مَئُونَةَ الِاعْتِسَافِ وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفَادِحَ عَنِ الْأَعْنَاقِ

ثم قال لو لا تخاذلكم لم يطمع فيكم من هو دونكم و تهنوا مضارع وهن أي ضعف و هو من ألفاظ القرآن أيضا و تهتم متاه بني إسرائيل حرتم و ضللتم الطريق و قد جاء في المسانيد الصحيحة أن رسول الله ص قال لتركبن سنن من كان قبلكم حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة حتى لو دخلوا جحر ضب لدخلتموه فقيل يا رسول الله اليهود و النصارى قال فمن إذا و من الأخبار الصحيحة أيضا أ متهوكون أنتم كما تهوكت اليهود و النصارى و في صحيحي البخاري و مسلم رحمهما الله أنه سيجاء يوم القيامة بأناس من أمتي فيؤخذ بهم ذات الشمال فإذا رأيتهم اختلجوا دوني قلت أي رب أصحابي فيقال لي إنك لا تدري ما عملوا بعدك فأقول ما قال العبد الصالح وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيدٌ الإسناد في هذا الحديث عن ابن عباس رضي الله عنه و في الصحيحين أيضا عن زينب بنت جحش قالت استيقظ رسول الله ص يوما من نومه محمرا وجهه و هو يقول لا إله إلا الله ويل للعرب من شر قد اقترب فقلت يا رسول الله أ نهلك و فينا الصالحون فقال نعم إذا كثر الخبث و في الصحيحين أيضا يهلك أمتي هذا الحي من قريش قالوا يا رسول الله فما تأمرنا قال لو أن الناس اعتزلوهم رواه أبو هريرة عنه ص ثم قال ع ليضعفن لكم التيه من بعدي يعني الضلال يضعفه لكم الشيطان و أنفسكم بما خلفتم الحق وراء ظهوركم أي لأجل ترككم الحق و قطعكم الأدنى يعني نفسه و وصلكم الأبعد يعني معاوية و يروى إن اتبعتم الراعي لكم بالراء و الاعتساف سلوك غير الطريق و الفادح الثقل فدحه الدين أثقله

شرح نهج البلاغه منظوم

أيّها النّاس، لو لم تتخاذلوا عن نّصر الحقّ، و لم تهنوا عن توهين الباطل، لم يطمع من لّيس مثلكم، و لم يقومن قوى عليكم، لكنّكم تهتم متاه بنى إسرائيل و لعمرى ليضعّفنّ لكم التّيه من بعدى أضعافا بما خلّفتم الحقّ وراء ظهوركم، و قطعتم الأدنى، و وصلتم الأبعد، و اعلموا أنّكم إن اتّبعتم الدّاعى لكم سلك بكم مّنهاج الرّسول، و كفيتم مؤنة الاعتساف، و نبذتم الثّقل الفادح عن الأعناق.

ترجمه

اى گروه مردمان، شما اگر از يارى كردن حق همديگر را باز نداشته، و در خوار كردن باطل سستى نمى ورزيديد، آنكه همانند شما نيست در شما طمع نمى بست، و آنكه بر شما چيره شده قوّت نمى گرفت، لكن شما (دست از يارى من باز داشته معاويه را قوى، و خود را ضعيف و خوار ساختيد در نتيجه) همچون قوم موسى سرگردان شديد، بجان خودم سوگند است، كه پس از من سرگردانى شما چندين برابر فزون مى شود (اگر بنى اسرائيل چهل سال در بيابان تيه سرگردان ماندند شما شايد بيش از هزارها سال تا ظهور قائم آل محمّد صلوات اللّه عليه و آله سرگردان مانيد) چرا كه شما حق را پشت سرتان نهاده، و از آنكه (به پيغمبر اكرم (ص)) نزديكتر است دور، و با آنكه (از آن حضرت) دورتر است نزديك شده و پيوند نموديد، بدانيد كه شما اگر از خواننده و رهنماى خويش پيروى مى كرديد او شما را براه پيغمبر خدا مى برد، و از رنج بيراهه رفتن آسوده گشته، و بار سخت و سنگين را از گردنها فرو مى گذاشتيد (افسوس كه سخن مرا نشنيده، و از جادّه حق منحرف و مرتكب گناهان بسيارى گشتيد).

نظم

  • شما گر حق نمى كرديد مخذول بباطل هم نمى گشتيد مشغول
  • كسى كه قلبش از كفر است تيره نمى شد بر شما يكباره چيره
  • كشيده دستتان از يارى مندراز آمد بسرتان دست دشمن
  • بسان قوم موسائى گرفتاربه تيه جهل گرديدند يك بار
  • بجان من كه سوگندى سترك استكز اين پس رنج و اندوهتان بزرگست
  • جهودان گر به تيه جهل چهل سال روان بودند اندر زشت تر حال
  • شما در تيه حيرانى فزون تراز آنانيد تا چندين برابر
  • نگردد قائم ما تا كه پيدانخواهد صبح شد آن شام يلدا

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

خطبه 236 نهج البلاغه : ياد مشكلات هجرت

خطبه 236 نهج البلاغه موضوع "ياد مشكلات هجرت" را مطرح می کند.
No image

خطبه 237 نهج البلاغه : سفارش به نيكوكارى

خطبه 237 نهج البلاغه موضوع "سفارش به نيكوكارى" را بررسی می کند.
No image

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 : وصف شاميان

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 موضوع "وصف شاميان" را مطرح می کند.
No image

خطبه 240 نهج البلاغه : نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان

خطبه 240 نهج البلاغه موضوع "نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان" را بررسی می کند.
No image

خطبه 241 نهج البلاغه : تشويق براى جهاد

خطبه 241 نهج البلاغه به موضوع "تشويق براى جهاد" می پردازد.
Powered by TayaCMS