مظلومیت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنّت (جلسه سوم)

مظلومیت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنّت (جلسه سوم)

مظلومیت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنّت

(جلسه سوم)

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه الّذی إلیه مصائرُ الخلق، و عواقبُ الأمر، نحمدُه على عظیمِ إحسانه، و نیّر برهانه، و نوامی فضله و امتنانه‏ ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

عن رسول الله(ص): «لو کان الحُسن شخصاً لکان فاطمة(سلام الله علیها)، بل هی أعظم»

اهانت به خانه‌ی حضرت صدیقه طاهره زهرا(س)

در جلسه قبل مسئله‌ی هجمه‌ی به بیت و اهانت به خانه‌ی حضرت صدیقه طاهره زهرا(سلام الله علیها) را بر اساس مدارک عامه بیان کردیم و عرض شد هجوم به خانه‌ی حضرت زهرا(س)، بر اساس مصادر دسته اول عامه، یک امر مسلّم و قطعی است. آن مقداری که در رابطه با هجوم به خانه حضرت زهرا(س) من تتبع کرده بودم مصادر را ذکر کردیم.

اما مسائل دیگری باقی مانده که به دنبال همان مسئله‌ی هجوم خوب است مطرح شود و اینها را منقح کنیم.

یکی مسئله‌ی «إحراق بیت» است.

چون گاهی برخی این شبهه را القاء می‌کنند و می‌گویند چطور می‌شود به خانه‌ی دختر پیامبر بعد از رسول خدا(ص) حمله کنند و در خانه را بسوزانند و وارد خانه شوند و امیرالمؤمنین(ع) را به آن شکل بیرون بیاورند. شاید این استبعاد برای یک عده‌ای هم چیزی باشد که بگویند بله، چطور می‌شود بعد از وفات پیامبر بدون درنگ اقدام به چنین کاری کنند؟

لذا خوب است ما برای اینکه یک داوری و قضاوت درستی داشته باشیم به مصادر مراجعه کنیم.

من در جلسه‌ی قبل هم از مصادر دسته اول عامه، مثل کتاب «الامامة و السیاسة» ابن قتیبه و دیگر مصادر، مطالبی را در این راستا عرض کردم. امروز هم مسئله‌ی «إحراق بیت» را همینطور پی می‌گیریم.

اما مسلئه‌ی احراق باز در مصادر عامه آمده، منتهی در مصادر عامه آنچه که در رابطه با مسئله‌ی احراق آمده، «آوردنِ آتش» است.

شاید أقدم مصادر؛ «بَلاذُری» است که در «أنساب الاشراف» نقل می‌کند که آمدند در خانه‌ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) و آتش آوردند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) یکی از آنها را مخاطب قرار داد و فرمود «أتُحرِقُ دَاری»؟ می‌خواهی خانه‌ی من را بسوزانی؟ گفت آری، سوزاندن خانه أقوی است از آنچه که پدر تو آورده است.

بلاذری حدود هشت سال قبل از ابن قتیبه فوت کرده، ابن قتیبه متوفای 286 است و فوت ایشان 278 است.

از عبارت ابن قتیبه اینطور استفاده می‌شود که می‌‌گوید: آتش را در خانه آوردند و گفت خانه را با اهلش می‌‌سوزانند، «قیل له یا اباحفص إن فیها فاطمة»، گفتند در این خانه، فاطمه‌ی زهراست، تو می‌خواهی خانه را با اهلش بسوزانی؟ گفت باشد، می‌‌سوزانم.

البته شنیدم در چاپ‌های مصر از بس دیدند این بخش زشت است که اصحاب رسول خدا با دختر پیامبر در حالی که بدن مطهر پیامبر هنوز دفن نشده، به تعبیر حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خطبه‌شان می‌فرمایند «هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِیبٌ وَ الْکَلْمُ رَحِیبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا یُقْبَر»، هنوز پیامبر به خاک سپرده نشده، چنین رفتاری با اهلبیت او کنند. در این کتاب‌های چاپ جدید این بخش‌ها را حذف کرده‌‌‌اند. حتی من شنیده‌ام در بخشی از این کشورها لُجنه‌هایی تشکیل شده که در مناقبی که برای اهلبیت پیامبر نقل شده، تجدید نظری شود و آنها را حذف کنند. چرا که این مناقب خیلی گویاست در اینکه امت اسلامی مسیر درست را بیابد.

اگر کسی همین صحیح بخاری را که مال محمد بن اسماعیل بخاری است، کتابی است که اینها خیلی روی آن مانور می‌دهند و أصحّ کتب می‌دانند، برای صحیح بخاری ختم می‌گیرند، اگر کسی واقعاً قسمت مناقب صحیح بخاری را، باب مناقب علی بن ابیطالب الهاشمی القرشی را بردارد مطالعه کند، سه چهار ورق بعد از مناقب ابی‌بکر است، مناقب ابی‌بکر را که می‌خواهد نقل کند یک روایت هست و آن اینکه پیامبر خدا(ص) می‌فرماید «لو کنت متّخذاً خلیلاً لا اتخذت أبابکر»، من اگر یک دوستی را می‌خواستم اتخاذ کنم ابوبکر را اتخاذ می‌کردم، و لکن أخوّت همان اخوّت اسلامی است. ‌

چند ورق بعد، به مناقب امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) که می‌رسد عنوان باب در بخاری این است که «یا علی أنت منّی و أنا منک»، حالا شما این منقبت را کنار آن منقبت بگذارید، اصلا قابل مقایسه نیست. داوری را خود شما داشته باشید، علی تو از منی و من از تو هستم، و مناقب دیگری که هست.

مقصود اینکه اینطور فرمایشات از رسول خدا(ص) نسبت به امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) برای اینها سنگین است. من شنیدم که درصددند اینها را جمع‌آوری و حذف کنند.

خدا رحمت کند صاحب کتاب فضائل الخمسة؛ مرحوم آیت الله فیروز آبادی را، محقق و فقیه بزرگواری بود. ایشان برای من نقل می‌کرد؛ غیر از این فضائل الخمسة، یک کتابی دارد به نام «السبعة من السلف». ایشان می‌گفت به خاطر یک حدیث، ایامی که عراق بودم اجازه‌ی چاپش را به من نمی‌دادند. حدیث را از بخاری نقل کرده بودم ولی اجازه‌ی چاپ نمی‌دادند(و ظاهراً در چاپ‌های اخیر این را برداشتند)، و آن حدیث اینست «خَرَجَ النَّبِیُّ(ص) مِنْ بَیْتِ عَائِشَةَ فَقَالَ رَأْسُ الْکُفْرِ مِنْ هَاهُنَا مِنْ حَیْثُ یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَان‏»، که خیلی حدیث عجیبی است.

یک عده‌ای در صدد توجیه برآمدند و گفتند پیامبر خدا از خانه‌ی عایشه که بیرون آمده به سمت مشرق اشاره کرده و خواسته بگوید کفر و فتنه از مشرق طلوع می‌‌کند. مشرق کجاست؟ گفتند اشاره‌ای به ماجرای مسلیمه‌ی کذاب است و امثال ذلک.

جریان مسیلمه‌ی کذاب که در مشرق اتفاق نیفتاده بلکه در شمال حجاز بوده است. اگر قرار است در مشرق حادثه‌ای اتفاق افتاده باشد، حادثه‌ی جمل است، جمل در مشرق حجاز اتفاق افتاد، که در بصره بود، نه جریان مسیلمه‌ی کذاب. علاوه بر این، اگر قرار بود پیامبر خدا(ص) می‌خواستند اشاره کنند به کسانی که بعد از او مرتد شدند، آن طوری که شما می‌گوئید، این باید اشاره‌ی به بعید می‌کردند، لفظ «هاهنا»، برای اشاره به قریب است، کسی به بعید نمی‌گوید «هاهنا»!

علی أی حال اینطور مسائل در کتب اینها هست منتهی نیاز به دقت دارد که باید انسان دقت کند. یک مورد دیگر خدمت شما عرض کنم.

در بخاری یک فصلی را آورده تحت عنوان «باب تضییع اوقات الصلوات»، در جلد اول بخاری است. دو تا روایت ذیل این باب اعلام کرده، هر دو هم از أنس بن مالک است. اصلاً شما این دو روایت را که ملاحظه کنید، هیچ با عنوان باب سازگاری ندارد.

ضایع کردن نماز

ایشان از انس بن مالک(که خادم پیامبر بوده) نقل می‌کند که من به شام آمدم. مردم شام اطراف من جمع شدند و گفتند تو از اصحاب رسول خدا هستی، زمان پیامبر را درک کردی، با پیامبر بودی، امروز را هم می‌بینی، چه تفاوت‌هایی به وجود آمده؟ عصر پیغمبر با این عصر؟ ایشان می‌گوید «لا أعرف شیئاً ممّا أدرکت إلاّ هذه الصلاة وهذه الصلاة قد ضیّعت»؛ همه چیزها عوض شده إلا این نماز، که در عصر پیامبر می‌خواندند و الآن هم می‌خواندند، این نماز را هم ضایع کردند. روایت در مورد ضایع کردن نماز است، ولی عنوان ایشان «تضییع وقت الصلاة» است، این ربطی به وقت صلاه ندارد. اگر کسی دقت کند در این کتاب و همینطور کتب دیگر، به این مسئله پی خواهد برد.

بعد از ابن قتیبه، صاحب «عِقدُ الفرید»، ابن عبد ربه اندلسی مروانی است، از بنی مروان است. مستحضرید وقتی عباسی‌ها حکومت بنی امیه را ساقط کردند، بنی امیه از شمال آفریقا فرار کردند و به اسپانیا آمدند و حکومت تشکیل دادند، و سیصد چهارصد سال آنجا حکومت کردند و قرطبه که مرکز آنجا بوده، مدتی اسلامی ماند تا قرن هشتم هجری که بهر حال غربی‌ها ریختند و کشور اسلامی را از بین بردند و امروز یک کشور مسیحی شده است.

ایشان ظاهراً در جلد چهارم عِقد الفرید نقل می‌کند؛ آن شخص «جاء بقبسٍ من نار». این هم یکی از کسانی که جریان آوردنِ آتش را نقل کرده است.

و از دیگر کسانی که جریان آتش را نقل کرده؛ طبری است. محمد بن جلیل طبری متوفای 310 است، و تاریخش تاریخی است که مسعودی(که یک مقدار از ایشان متأخر است) از طبری تعریف می‌کند.

و همینطور که در جلسه قبل اشاره شد، خود مسعودی در مروج الذهب ماجرای آتش را نقل کرده، با آن توضیحی که به عروة بن زبیر گفتند چرا برادر تو عبدالله بن زبیر می‌خواست در شعب عارم، بنی هاشم را بسوزاند؟ ایشان اعتذار کرد و گفت همانطور که می‌خواستند در مدینه خانه‌ی فاطمه زهرا(س) را بسوزانند!

این نقل‌ها همه از کتب عامه است و مسعودی هم از نظر مرحوم امینی(رحمة الله علیه) و خیلی از بزرگان جزء عامه است و از کتابش هم استفاده می‌‌شود که شیعه نیست. برخی گفته‌‌اند به اعتبار اینکه «إثبات الوصیة» مال ایشان است، ایشان شیعه است، لکن معلوم نیست که این «إثبات الوصیة» مال همان مسعودی است یا شخص دیگری است.

آتش زدن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها

اما از روایات ما؛ محمد بن ابراهیم ثقفی نقل می‌کند که امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) تسلیم نشد، «حتّی رأی الدخان فی بیته»، أمیرالمؤمنین دود را در خانه‌اش دید، یعنی خانه‌‌اش را آتش زدند. من در ذهنم هست ظاهراً این نکته را باز ابن قتیبه در جلد اول «الامامة و السیاسة» از زید بن اسلم نقل کرده. زید بن اسلم می‌گوید «أنا ممن حمل الحطب إلی بیت فاطمة(علیها السلام)»؛ من جزء کسانی بودم که درب خانه‌ی حضرت زهرا(س) هیزم می‌آوردم. این نقل‌های عامه بیش از این مقدار است، کسی که مراجعه کند خواهد دید.

و اما در مصادر ما؛ کسی که به مصادر ما مراجعه کند جای تردید برایش نمی‌ماند که اینها برایشان مسئله‌ی آتش زدن چیزی نبود، چون می‌‌خواستند امیرالمؤمنین(ع) را بکشند، کشتن امیرالمؤمنین را ابن قتیبه و دیگران نقل کرده‌‌اند، اینها کسانی بودند که می‌خواستند پیغمبر را هم بکشند. مگر قرآن مجید در سوره مبارکه توبه نمی‌فرماید «و هموا بما لم ینالوا»؛ اینها ماجرای لیلة العقبة است که می‌خواستند پیامبر را بکشند و به قتل برسانند.

خود اینها نقل کردند و جالب اینست که این «ابن حزم» که از بزرگان اینهاست و صاحب کتاب «المحلی»، این کتاب فقه است ولی در جلد دوازدهم یک روایتی را به یک مناسبتی نقل کرده، که روایت را از نظر سند رد کند، آنجا از حذیفه نقل می‌کند که کسانی که در لیلة العقبه در مراجعت از تبوک می‌خواستند رسول خدا را به قتل برسانند این افراد هستند(اسم می‌‌برد). حالا من اسمشان را نمی‌برم.

ایشان چرا این روایت را نقل کرده؟ چون می‌‌خواهد از نظر سند آن را تضعیف کند و می‌گوید راوی این روایت از حذیفه، ولید بن عبدالله بن جمیع است و «هو هالک»(که از الفاظ جرح و ضعف است).

اتفاقاً ولید بن عبدالله بن جمیع در رجال اینها موثق است. اینها تصمیم داشتند پیغمبر را بکشند، موفق نشدند، قرآن مجید می‌فرماید «و همّوا بما لم ینالوا»، لذا این را از داماد پیامبر؛ امیرالمؤمنین(ع) و از دختر پیامبر(س) تلافی کردند.

مرحوم فیض کاشانی کتابی دارد به نام «نوادر الاخبار» که خیلی کتاب خوبی است، من توصیه می‌کنم این کتاب را ببینید. ایشان ماجرای «إحراق بیت» و کارهایی که اینها کردند را مفصل در آنجا آورده است، غیر از کتاب‌های دیگری مثل کتاب سُلیم و کتب دیگری مثل ارشاد القلوب و ...، که آنها هم ماجرای سوزاندن درب خانه‌ی فاطمه زهرا را ذکر کرده‌‌اند. و عبارت امیرالمؤمنین(ع) که به پیامبر خدا(ص) می‌گوید «یَا رَسُولَ اللَّه‏ وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا»، بهترین شاهد بر این ستم هایی است که به بیت نبوّت رفته است.

مباحث دیگری هم هست، مسئله‌ی سقط جنین است، که باید ببینیم عامه این مسئله را مطرح کردند یا خیر؟ ورود به خانه‌ی امیرالمؤمنین است، آوردنِ امیرالمؤمنین به طرف مسجد است، که اینها را إن شاء الله به عرض خواهیم رساند.

السّلام علیک یا بنت رسول الله

شاید مثل امروزی صدیقه طاهره یک إفاقه‌ای پیدا کرد، برخواست و فرمود یک جایی را فراهم کردند، آنجا حضرت غسل کرد. خدا رحمت کند یکی از بزرگان را که می‌فرمودند من نمی‌دانم آیا این عمل حضرت زهرا(س)، غَسل بوده یا غُسل بوده، آیا فاطمه زهرا خونهای بدنش را شست یا واقعاً غُسل کرد؟!!

مرحوم مقرّم(رحمة الله علیه) یک کتاب دارد به نام «الصدیقة الطاهرة» دارد که مفصل راجع به این بحث کرده.

ما غسل قبل از موت داریم، نسبت به شهدا داریم، اصحاب امام حسین(ع) شب عاشورا غسل کردند و کسی که محدود است(قرار است حد بخورد) ما در فقه داریم که قبل از اینکه حد بخورد به او می‌گویند غسل کن، این را داریم. اما فاطمه‌ی زهرا، شهیده بود که قبل از شهادت غُسل کرد. واقعاً غُسل بوده یا اینکه قبل از وفاتشان بدنشان را شسته‌اند.

یک تعبیری را محمد بن سعد در طبقات دارد که نمی‌دانم از قلمش در رفته(‌چون اینها کسانی نبودند که این مسائل را نقل کنند)، در جلد هشتم طبقات، مربوط به نساء صحابه است، آنجا در ترجمه‌ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) یک نکته‌ای را نقل می‌کند و می‌گوید: حضرت زهرا(س) وصیت کرد به امیرالمؤمنین(ع) و گفت یا علی من که از دنیا رفتم وقتی غسل می‌دهی، کِتف من را ظاهر نکن. آیا این اثر، همان است که در روایت امام صادق(ع) هست که حضرت فرمود «فَمَاتَتْ حِینَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِی عَضُدِهَا کَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِه‏».

مرحوم آیت الله حائری(رحمة الله علیه) ایام فاطمیه در مسجد امام منبر می‌رفت. نوشته‌های ایشان را دارم، ایشان می‌‌فرمودند که چطور می‌شود این ضرباتی که بر حضرت زهرا وارد شده بعد از 75 روز هنگام وفات مانده باشد؟ ایشان یک احتمالی می‌دهد و می‌گوید در اثر زدنِ قلاف شمشیر، قلم بازوی حضرت زهرا(س) را شکسته بودند، استخوان وقتی شکسته شد، زمان می‌برد تا خوب شود.

بهر حال مثل امروز عصر، شاید همین موقع بعد صلاة العصر، یک مرتبه زن‌ها دویدند داخل مسجد، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «مَا لِی أَرَاکُنَّ مُتَغَیَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَر»؛ چرا رنگ چهره‌هایتان پریده؟ گفتند یا علی اگر دیر بیائی، زهرا را زنده نمی‌بینی. امیرالمؤمنین غش کرد. «رُشَّ علی وجهه الماء»؛ آب به صورت علی پاشیدند. آمد، نمی‌‌دانم حیات فاطمه را درک کرد یا نه؟

اما بچه ها قبل از علی آمدند، امام حسن وارد اتاق شد، روپوش رو از صورت مادر کنار زد، یه نگاه کرد، صدا زد برادرم حسین، خدا در مصیبت مادرمان صبرت دهد.

تمام شمع وجود تو آب شد مادر                     دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر
به جای شمع که سوزد به قبر پنهانت             علی کنار مزار تو آب شد مادر
میان کوچه که دشمن تو را کتک می‌‌زد            دلم به غربت بابا کباب شد مادر

امام حسین وارد حجره شد، نشست پایین پای مادر، خم شد و صورت به پای مادر گذاشت، صدا زد: مادر، من حسین تو هستم، «کلمینی قبل أن ینسد قلبی»؛ با من حرف بزن قبل از آنکه دلم پاره پاره شود.

نوشته‌‌اند زینب از خانه بیرون آمد، دویدکنار قبر رسول خدا، صدا زد: «یا جداه یا رسول الله الیوم فَقَدناک»؛ یا رسول الله ما امروز شما را از دست دادیم.

اینجا یکجا بود که زینب آمد خبر مرگ مادر را داد. یکروز هم آمد کنار درب مسجد پیامبر ایستاد، رو کرد به قبر پیغمبر، صدا زد، «یا رسول الله إنی نائیةٌ إالیک أخِیَ الحسین»...

 

منبع: http://www.fazellankarani.com

  دفتر آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(قده)

جلسه سوم - دهه اول فاطمیه ـ 5 / 1 / 92

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
Powered by TayaCMS