شرح مناجات شعبانیه هفتم

شرح مناجات شعبانیه هفتم  

قسمت هفتم

اِلهی تَوَلَّ مِنْ اَمْری ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلی مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ.

معبود من تدبیر امورم را آن گونه که شایسته توست به انجام رسان، و فضلخود را به گنهکاری که غریقِ امواج جهالت است، بازگردان.

نکاتی از این فراز

1. واگذاری امور به خداوند

2. تقاضای دریافت فیض از حق تعالی.

«اِلهی تَوَلَّ مِنْ اَمْری... ».

واگذاری امور به خداوند

کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ!

ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی

علم آدمی بسیار ناچیز و اندک است، به همین سبب، هرگز به طور جامع وکامل، به مصالح و مفاسد خویش آگاه نمی باشد. گرچه او مأمور به سعی وتلاش و همت ورزی می باشد و باید وظایفش را به درستی ادا نماید، ولی به هرحال، آگاهی درست از اینکه خیر و صلاح واقعی او، چه می باشد و اینکه چهمقامی و مکانی شایسته وقوف او و چه احوالی مناسب وجود اوست، از عهدهوی خارج است، به همین جهت، مصلحت و خیر بنده در این است که امورزندگی خویش را به پروردگارش واگذار نماید؛ آن گونه که حضرتسیّدالشّهداء علیه السلام واگذار نموده و به این شکل در دعای عرفه به مناجات نشستهاست که:

«اِلهی اَغنِنی بِتَدْبیرِکَ عَنْ تَدْبیری وَ بِاخْتِیارِکَ عَنْ اِخْتِیاری؛ معبود من! تدبیرت راجایگزین تدبیرم نما! و بدین گونه بی نیازم فرما! و اختیار خودت را به جایاختیارم اِعمال فرما!»

باری، سعادت واقعی بنده، در واگذاری تدبیر امور به پروردگارش می باشد،زیرا او به خیر و صلاحِ بنده از همگان آگاه تر است و جز خیرخواهی، ارادهدیگری در حق بنده خود ندارد.

نه من چاره خویش دانم نه کس

تو دانی چنان کن که دانی و بس

نبینم من آن زهره در خویشتن

که گویم تو را این و آن ده به من

نظامی

از عزیزالدّین نَسَفی در کتاب اَلْاِنْسانُ الْکامِل چنین نقل است که:

«ای درویش! دانایان در دنیا، هرگز چیزی نخواسته اند، به هر چه پیش آمدهاست راضی و تسلیم بوده اند، از جهت آنکه دانسته اند که آدمی نداند که خیر اودر چیست.

عَسَی اَنْ تَکْرَهوا شَیْئا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسیْ اَنْ تُحِبُّوا شَیْئا وَ هُوَ شَرٌّلَکُم. (بقره: 216)(66)

و به یقین دانسته اند که خدای، مصلحت کار بنده دارند. پس تدبیر و تصرّفخود و ارادت و اختیار خود، از میان برداشته اند و کار به خدای بگذاشته اند.(67)

او هر چه می کند چو صَلاحست و محضِ خیر

پس ما چرا حدیث ز چون و چرا کنیم

فیض کاشانی

نقل سخنی از علامه حلی نیز در این مورد، خالی از لطف نمی باشد. وی درکتاب «اَوْصافُ الْاَشراف» می نویسد:

چون بنده را یقین باشد که خدای تعالی از او داناتر است و تواناتر، کار خود بهاو واگذارد، تا چنان که تقدیر اوست، آن کار را بسازد، و به آنچه او تقدیر کندو کرده باشد خرسند و راضی باشد و خرسندی او به آنچه خدا کند و سازد، بهآن حاصل شود که نظر کند در حال گذشته خود که او را به وجود آورد وچندین حکمت در آفرینش او اعمال کرد که به همه عمر خود هزار یک آنرا نتواند شناخت و بی التماس بنده، او را از نقصان به کمال آورد ... پس بر اواعتماد کند و او را یقین حاصل شود که آنچه باید و آنچه شایسته است، خداانجام خواهد داد. و حقیقتِ «اَلَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ؛ آیا خدا بنده اش را کافینیست» (آل عمران: 159) را درخواهد یافت.

باری آنکه هم زمان با سعی و تلاش، به راستی تدبیر امورش را به خدایخویش واگذار کند و به او پناه برد و او را چاره و پناه خویش در زندگی بداند،هرگز بیچاره و درمانده نخواهد گشت، چون، خداوند، هرگز بنده ای را که از اوچاره جویی می کند و استمداد می طلبد رها نخواهد کرد:

آن را که منم خِرقه، عریان نشود هرگز

وان را که منم چاره، بیچاره نخواهد شد

آن را که منم منصب، معزول کجا گردد

آن خاره که شد گوهر او خاره نخواهد شد

آن قبله مشتاقان ویران نشود هرگز

وان مُصحفِ خاموشان سی پاره نخواهد شد

مولانا

«وَعُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ...».

جهل، عذری برای دریافت فضل

الطاف حق تعالی به قدری وسیع و فراگیر است که با هر بهانه ای آدمی را مشمولرحمت و عنایت خود می سازد؛ به عنوان نمونه همانگونه که از مناجاتِ حضرتامام علی علیه السلام در مسجد کوفه استفاده می شود:

نَفْسِ عبد بودن آدمی در مقابل مولایش، ذلیل بودن آدمی در برابر خدایعزیز، ضعیف بودن انسان در مقابل خدای قوی، گمراه بودن آدمی در برابر خدایهدایت گر و صفاتی از این دست، آدمی را مستحق دریافت رحمت الهی می نماید.در اینجاست که امام علی علیه السلام این گونه به تضرع می نشیند:

«مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْمَوْلی و اَنَا الْعَبْدَ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلاَّ الْمَوْلی؛ مولای من تو مولایی ومن عبد، و چه کسی جز مولی بر عبد خویش ترحم می نماید».

«مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْعَزیزُ وَ اَنَا الذَّلیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الذَّلیلَ اِلاّ الْعَزیزُ؛ مولای من! تو عزیزیو من ذلیل، و جز عزیز، چه کسی به ذلیل رحم خواهد کرد».

«مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْقَوِیُّ وَ اَنَا الضَّعیفُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّعیفَ اِلاَّ الْقِوِیُّ؛ مولای من! تو قویهستی و من ضعیف و ناتوان، و آیا جز قوی، کس دیگری به ضعیف رحم خواهد کرد».

«مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْهادِی وَ اَنَا الضّالُّ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضّالَّ اِلاَّ الْهادی؛ مولای من! تو هادی ومن گمراهم و بر گمراه، جز هادی، چه کس رحمت خواهد کرد».

باری:

من اگر بی هنر و بی خِرَدم

خواجه با خِردی می خَرَدم

و در فراز مذکور از مناجات، «جهل» و جاهل بودن بنده نیز از عواملی به شمارآمده که آدمی را مستحق دریافت فضل و کَرَم الهی می نماید، همان گونه که امام علیه السلام می گوید: معبود من! فضل خود را به گنهکاری که غریق امواج جهالت است باز گردان».

سهو و نسیان را مبدل کن به علم

من همه جلهم مرا ده صبر و حلم

کار تو تبدیل اعیان و عطا

کار ما سهو است و نسیان و خطا

در دعای ابوحمزه ثِمالی نیز آمده است که: «وَ اَیُّ جَهْلٍ یا رَبِّ لا یَسَعُهُ جُودُکَ؛ و کدامجهل است، که جودِ تو آن را فرا نگیرد».

ناگفته نماند که مقصود از «جهل» تنها بی اطلاعی نسبت به حرام و گناهنمی باشد، بلکه چه بسا، دایره جهل وسیع تر از این باشد. یعنی می توان به افرادیکه حتی به عواقب گناهان آگاهی دارند ولی باز مرتکب آن گناهان می شوند نیزنسبت جهل داد؛ به این بیان که اگر آنها آگاهی واقعی به آثار نکبت بار و خواصزهرگونه معاصی داشتند و آنها را به چشم قلب، مشاهده و ادراک می نمودند،قطعا از لغزش ها اجتناب می کردند. ازاین رو می توان گفت این گروه نیز در واقع ازنوعی جهل برخوردار بوده و مستحق ترحم و دریافت رحمت پروردگارمی باشند. به هر حال، به تعبیر حکیم نظامی گنجه ای، خداوند، تنها، نوازشگرخردمندان نمی باشد، بلکه، چاره ساز ناخردمندان نیز هست.

خدایِ خِردبخش بِخْرَد نواز

همان، ناخردمند را چاره ساز

نظامی

 

 

66. مولوی، جلال الدّین محمد بلخی، فیه ما فیه، بر اساس نسخه استاد بدیع الزمان فروزانفر، تهران،عطار، 1378.

67. میبدی، ابوالفضل رشیدالدّین، کشف الاسرار و عُدّة الابرار، سعی و اهتمام علی اصغر حکمت،تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، 1371.

 

 

 

تهیه وتنظیم : رسول غفارپور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

خانه وسیع

خانه وسیع

علاء عرض كرد: عبائى (ناچيز) پوشيده و از دنيا كناره گرفته است . على عليه السلام فرمود: او را نزد من بياور، وقتى كه عاصم به حضور على عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: (اى دشمنك جان خود، شيطان در تو راه يافته و تو صيد او شده اى آيا به خانواده ات رحم نمى كنى ؟ تو خيال مى كنى خداوند خداوند كه طيبات (زندگى خوب ) رابر تو حلال كرده ، دوست ندارد كه از آنها بهره مند شوى ؟!
سرکشي ابليس

سرکشي ابليس

ولي سرانجام ابليس (پدر شيطانها) او را فريب داد، و بر او حسادت ورزيد، چرا که ابليس از اينکه حضرت آدم در بهشت در جايگاه هميشگي و همنشين نيکان است، ناراحت بود، وسوسه هاي او باعث شد که آدم(ع) يقين خود را به شک و وسوسه او از دست داد، و تصميم محکم خويش را باسخنان بي اساس او مبادله کرد.
No image

یاد جانسوز علی (ع) از یاران شهید

سپس با صدای بلند فریاد زد: «الجهاد الجهاد عباد الله، الا و انّی معسکر فی یومی هذا، فمن اراد الرّواح الی الله فلیخرج؛ بندگان خدا، جهاد! جهاد! ... همگان بدانید که من امروز لشکر به سوی جبهه، حرکت می دهم، هر آن کس که هوای کوچ به سوی خدا را دارد، از خانه بیرون آید و با ما حرکت کند».
انتقاد شدید به حامیان باطل

انتقاد شدید به حامیان باطل

امام علی (علیه السلام) به این ترتیب به همه کوته فکران و جاهلان، هشدار داد که فریب شیّادان را نخورند، بنده شکم و پول نباشند، و از ستمگران و مفسدین، تقلید ننمایند، و گرنه همچون مردم بصره، صید شیادان قدّاره بند می شوند و دنیا و آخرتشان تباه می گردد.
اعلام آماده باش

اعلام آماده باش

در روز موعود، افراد پاکدل و مؤمنان واقعی در محل حاضر شدند، ولی تعداد آنها کمتر از سیصد نفر بود، وقتی که تعداد این جمعیت را به علی (علیه السلام) گزارش دادند، آن حضرت فرمود: اگر عده این افراد به هزار نفر می رسید، درباره آنها رأی و حکمی داشتم ولی اکنون فرمانی در این باره نخواهم داد.

پر بازدیدترین ها

قاطعیت، برای اجرای عدالت

قاطعیت، برای اجرای عدالت

بنابر این، با این دوگانگی نمی توانم، با شما باشم، سپس فرمود:« ای مردم مرا در راه اصلاح و سامان یافتن جامعه خودتان كمك كنید، و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته، حتی اورده منهل الحق وان كان كارها؛ سوگند به خدا داد مظلوم را از ستمگر می گیرم، و افسار ستمگر را می كشم، تا او را به آبشخور حق، وارد سازم، هر چند ناخوشایند او باشد»
نوید به قیام و ظهور جهانی حضرت مهدی (عج)

نوید به قیام و ظهور جهانی حضرت مهدی (عج)

ایا با توجه به پنج موضوع فوق و توجه به سخن علی (علیه السلام) ، به خصوص دقت در کلمه «علینا» (به سوی ما اهل بیت رو می آورند) می توان چنین حکومتی را به حکومتهای باطل نسبت داد؟! مسلّماً جواب منفی است. بنابراین، سخن فوق نوید به حکومت مصلح کل حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد.
No image

مناظره با خوارج

امام به ابن عباس فرمود: «لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ وَ لَكِنْ خَاصِمْهُمْ بِالسُّنَّهِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصاً؛ به وسیله آیات قرآن با خوارج مناظره مکن، زیرا قرآن کتابی است که می توان آیاتش را با احتمالات و توجیهات گوناگون معنی کرد، تو چیزی می گویی و آنها چیز دیگر (و سخن به جایی نمی رسد) ولی با سنت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها بحث کن که در برابر آن پاسخی نخواهند یافت
نهی از حرکت ذلّت بار

نهی از حرکت ذلّت بار

در این هنگام یکی از سران این قبیله به نام «حرب بن شرحبیل» به حضور آن حضرت آمد. امام به او فرمود: «این گونه که احساس می کنم، زن های شما بر شما مسلط شده اند آیا آنها را از گریه کردن، باز نمی دارید؟!».
وارستگی عیسی (ع)

وارستگی عیسی (ع)

امام صادق (علیه السلام) فرمود: در کتاب انجیل آمده: عیسی (علیه السلام) به خدا عرض می کرد: «خدایا، صبح، گرده نان جوین به من عطا کن، و شب نیز آن را به من بده، و بیشتر نده که طغیان کنم»
Powered by TayaCMS