خلاصه سیری در ایات حجاب
در جايى كه شك مى كنيم آيا از استثناهاست, تا پوشش آن لازم نباشد, يا از استثناها نيست, اصل اين است كه از استثناها نيست و پوشش آن لازم. اين اصل در جاهايى كه شك را مى يابد, كاربرد بسيار دارد.
هـ. واژه (زينتهن) براى بيان اين نكته نيست كه اگر خانمى زينت ندارد, تا آن را نمايان سازد مجاز است سروگردن و دست وپا و… را براى نامحرمان نمايان سازد. بلكه بيان گر محدوده حجاب است; ولى حد ومرز آن را به گونه اى باز مى شناساند كه در خود داراى انعطاف باشد. همان گونه كه روش قرآن و دين, در روشن كردن حدّ و مرز گزاره ها و احكام, چنين است كه بازشناسى موضوع را به عرف, و يا خود مكلف وا مى گذارد.
و در اين گونه موردها, راه را بر سخت گيريها مى بندد در مثل مى گويد: بيمار روزه خود را بگشايد; امّا بيمار كيست؟ ساكت است.
و. روايات در بيان مراد (ماظهر) گوناگونند: دسته اى (وجه و كفين) (صورت و دو دست تا مچ) را مى گويند و دسته اى (قدمين دو كف پا, تا مچ) را نيز مى افزايند.(تفسير (نورالثقلين), ج3 ص589, ج95 ص590, ح105.)
شايد آنچه را كه روايات بيان كرده اند, قدر متيقن باشد; زيرا آيه قرآن از بيان (وجه و كفين) ناتوان نبوده است. بيان مستثنى و مستثنى منه, به صورتى كلى, براى بيان مطلبى عام تر و مفيد تر بوده است. از اين روى در پاره اى از روايات, جاى النگو نيز افزوده شده است.(همان590/, ح103.)
روايت نقل شده از عايشه(تفسير (الدرالمنثور), ج42/5.) نيز, مى تواند مؤيد استثناى جاى النگو باشد.
شايد روا بودن نگاه به سر زنان اهل تهامه, اهل سواد, علوج, زن ديوانه و… در همين راستا باشد.
ز. شمارى از مفسران, گفته اند: زينت بر دو گونه است: ظاهرى و باطنى. جمله (الا ما ظهر منها) در صدد بيان زينتهاى ظاهرى است. اينان, سپس در مصداقها و نمونه هاى آن اختلاف كرده اند. ابن مسعود, زينت ظاهرى را لباس و زينت باطنى را گوشواره, النگو و خلخال دانسته است. ابن عباس گفته است:
زينت ظاهرى, سورمه, انگشتر, گونه ها و حناى دست است.
قتاده, تنها سورمه, النگو و انگشتر را گفته و شمارى ديگر, زينت ظاهرى را وجه و كفين دانسته و شمارى صورت و سرانگشتان و گروهى ديگر كف دست و سرانگشتان را گفته اند.( تفسير (مجمع البيان), و ديگر تفسيرها, ذيل آيه.)
اين ديدگاههاى گوناگون و پراكنده بيانگر اين نكته است كه شارع مرز روشنى را بيان نكرده و هيچ يك از ديدگاهها براى انسان لزوم پيروى نمى آورد. و نمى توان گفت: بى گمان حداقل استثنا شده است. زيرا حداقل, همان قول ابن مسعود است كه زينت ظاهرى را لباس دانسته است. در حالى كه بى گمان, زنان, پيش از نازل شدن اين آيه پوشيه نمى زده و دستكش به دست نمى كرده اند و پس از نازل شدن آيه هم, چنين بوده است. پس, بى گمان آشكار بودن دستها تا مچ و چهره, اشكالى نداشته و پوشيدن كف پاها تا مچ نيز, رسم نبوده است.
بنابراين, برابر اين ديدگاهها نيز, بايد (الا ماظهرمنها) را به عرف واگذاريم و سخن اينان را بر فهم آنان از عرف زمان خودشان حمل كنيم.
15. دومين جمله اى كه حكم ويژه اى را براى بانوان بيان مى كند: (وليضربنَ بخمرهنّ على جيوبهنّ.)
از اين جمله كه مى فرمايد: روسريهاى خود را برگريبان خود بيندازيد, ظاهر مى شود كه پيش از نازل شدن آيه شريفه, روسريها را زيرگلو گره نمى زده اند و گريبان و سينه هاى آنان, پيدا بوده است.
روايتى كه پيش از اين در شأن نزول آيه, بيان شد(تفسير (نورالثقلين), ج3ص588, ح93.), تأييد كننده همين نكته است. بنابراين, وقتى كه پيش از نازل شدن آيه, زيرگلو, گوشها و مقدارى از سينه, پيدا بوده است, بى گمان, دستها, پاها و چهره ظاهر بوده زيرا هيچ مرسوم نيست كه در جامعه اى و در سرزمينى زنان دستها و پاها را بپوشانند; ولى سينه و گردن را باز بگذارند.
16. اين جمله از آيه شريفه, تأييد كننده نكته اى است كه از جمله پيش استفاده كرديم و آن اين كه: بايد لباس عرفِ آن زمان را وا رسيد و آن را معيار قرار داد, سپس شارع هر جا را درست نمى داند, اعلام كند و حكم و نظر جديد خود را بيان بفرمايد. اگر نادرستى موردى را ا علام نكرد, بايد از عرف پيروى كرد.
17. از اين بخش از آيه شريفه, واجب بودن پوشاندن زير چانه, درخور استفاده نيست; زيرا نه از آيه اين مطلب بر مى آيد و نه انداختن روسرى بر روى سينه و گره زدن در زير گلو, تمامى زيرچانه را فرا مى گيرد.
پيش از اين بيان شد كه استثناى كف و وجهين, مصداقى از ماظهر است, نه تمام آن, بنابراين, نبايد بحث كرد كه آيا زيرچانه از صورت است, يا نيست و نبايد بحث كرد كه (وجه) زير چانه را در بر مى گيرد يا خير؟ بلكه بايد بررسى كرد آيا شارع كه خواسته عرف را رد كند و بر نپ وشاندن گريبان, بر زنان خرده گيرد و يا خواسته به پوشاندن گريبان و سينه امر كند, آيا امرش شامل زيرچانه مى شود, يا خير؟ اگر امر شارع, زيرچانه را در برگرفت, پيروى واجب است و اگر در بر نگرفت, زيرچانه, به همان اباحه اوّلى, كه عرف مردم مدينه داشته اند, باقى مى ماند; مگر اين كه دليل ديگرى وجود داشته باشد كه بعد بحث مى كنيم.
18. در بخش ديگر آيه شريفه كه مى فرمايد: (لايبدين زينتهنّ الاّ لبعولتهنّ او آبائهنّ… او نسائهنّ, او ما ملكت…) نكته اى كه به چشم مى خورد, وجه تكرار (ولايبدين زينتهن) است كه يادآور شده اند: يادآورى آن درباره نخست, براى بيان رخصتها به اعتبار منظور بوده و درب اره دوم, براى بيان ناظر بوده است.(تفسيرروح المعانى, ج10 ص209) يعنى دربار نخست بر آن است كه اين نكته را بيان كند: زن, وظيفه دارد, زينت خود را بپوشاند, مگر آنچه كه از باب ضرورت, كه عرف آن را بايسته مى داند, بيرون مى ماند; مانند: دست و چهره. امّا دربار دوم (لايبدين زينتهن) در صدد بيان اين است كه شمارى از مردان, مى توانند به زينتهاى زن بنگرند و لازم نيست كه زن, زينتهاى خود را از آنان بپوشاند. پيش از اين, يادآور شديم كه مراد از زينت, جاهاى زينت است كه دست بالا, دستها تا نصف آرنج, پاها تا مچ, گردن و گلو, گوشها, گريبان و شايد موهاى سر را دربر بگيرد امّا بى گمان, كمر, شكم, سينه و رانها, از جاهاى زينت به شمار نمى روند. اين اعضا بر همان حال نخستين خود مى مانند كه زنان به طور معمول, اينها را مى پوشانده اند. بنابراين, زن بايد آنها را بپوشاند و خويشاوند مَحْرَم حق نگاه به آن اعضاء را ندارند.
بنابراين آنچه كه از اين جا و آن جا شنيده مى شود: به غير از عورت, مردان مَحْرَم به هر جاى زن مى توانند بنگرند سخنى است نادرست و بى بنياد و ناسازگار با آيه شريفه مورد بحث. البته اين پندار از فتواى فقيهان سرچشمه گرفته كه در اين باره سخن خواهيم گفت.
19. اين كه بر شوهر رواست كه به همه جاى زن خويش بنگرد و زن هم چنين حقى را درباره شوهر خود دارد و… مطلبى است كه از آيات ديگرى استفاده مى شود, مانند:
(نساءكم حرث لكم فاتوا حرثكم انّى شئتم.)
همسران شما, كشتزارهاى شمايند, هر جا كه خواستيد بر كشتزار خود درآييد.
يا
(قد افلح المؤمنون الذين… والّذين لفروجهم حافظون الاّ على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم, فانّهم غير ملومين.)(مومنون /1تا6)
مؤمنان, رستگار شدند آنان كه… و آنان كه فرجهاى خود را نگاهبانى مى كنند, مگر بر همسران يا كنيزان ملكى كه هيچ نكوهشى بر آنان نيست.
بنابراين, اين كه شمارى پنداشته اند چون: در آيه شريفه از شوهر نام برده شده (الاّ لبعولتهن) و شوهر مى تواند به تمامى بدن همسر خود نگاه كند, سپس دسته هاى يازده گانه ديگرى را بر شوهر عطف كرده, چنين استفاده مى شود كه اين يازده گروه هم مى توانند به همه جاى بدن خانمى كه با آنها مَحْرَم است, نگاه كنند, مگر اين كه دليلى بر خلاف اقامه شود, مانند: حرام بودن نگريستن به عورت غير و حرام بودن نگاه شهوت آلود و… پندارى بيش نيست و سخنى است بى مبنا و بى دليل كه با كم ترين درنگ, نادرستى آن روشن مى شود.
20. كسانى كه در اين آيه استثنا شده اند و لازم نيست زنان در برابر آنان جاهاى زينت خود را بپوشانند, عبارتند از: شوهر, پدر, پدر شوهر, پسر, پسر شوهر, برادر, پسر برادر, پسر خواهر, زنان هم كيش, ملك يمين (كنيز زرخريد و به قولى عبد) پيروانى كه نياز جنسى ندارند, كودكانى كه بر عورت زنان چيره نشده اند.
21. در اين كه پيروانى كه نياز جنسى ندارند چه كسانى هستند, اختلاف است. در مجمع البيان پنج قول نقل شده است:
الف. آنان كه به خاطر نياز غذايى همراه انسان مى آيند و نياز جنسى ندارند, مانند: ابله.
ب. عنين (ناتوان از آميزش).
ج. خصى (آلت بريده)
د. پيرى كه گرايشى به زنان ندارد.
هـ. برده صغير.(تفسير (مجمع البيان), ج7 ـ 138/8.)
به نظر مى رسد از اين چند ديدگاه, ديدگاه نخست, بهتر باشد و پذيرفته تر; زيرا گروه دوم و سوم شهوت دارند, ولى نمى توانند به كار برند. بنابراين به (غير اولى الاربه) غير نيازمند گفته نمى شود و همچنين پيرمرد. دسته پنجم, به خاطر نابالغى, قوه شهوانيه آنان برانگيخته نشده و اينان نيازمند بالقوه اند كه با فراز(او الطفل الذي…) استثنا شده است.
بنابراين, مصداق تام و تمام اين فقره, دسته اول است, گرچه آيه ويژه و منحصر به آن مصداق نيست و مى توان كسانى را كه پيش تر شهوت جنسى داشته اند, ولى اكنون به خاطر مريضى, يا پيرى, يا رياضت, شهوتى ندارند نيز, از مصداقهاى آن به شمار آورد.
22. در اين كه مراد از كودكانى كه بر عورتها چيره نشده اند, چه كسانى هستند, اختلاف است.
الف. كودكانى كه عورتها و اسرار زنان را نمى شناسند و به خاطر نداشتن شهوت, بر آن نيرو و قوت پيدا نكرده اند.
ب. كودكانى كه قدرت آميزش با زنان را ندارند. بنابراين, اگر به حدّ شهوت رسيدند, حكم مردان را دارند.(همان)
به نظر مى رسد از دو ديدگاه, ديدگاه نخست بهتر است; زيرا اگر كودكانى اسرار زنان را بشناسند و از امور جنسى آگاه باشند, ولى اكنون ناتوان از آميزش, اين آگاهى سبب مى شود, كودكان به انحراف كشيده شوند و آن كارهايى را كه شارع نمى خواسته انجام بگيرد, انجام بگيرد.
23. آخرين فقره در آيه شريفه, درباره حجاب زنان, اين فقره است:
(لايضربن بارجلهن ليعلم مايخفين من زينتهنّ.)
زنان مؤمن, نبايد پاى بر زمين بكوبند, تا زينتهايى كه پنهان داشته اند معلوم شود.
نخستين نكته اى كه از اين فقره آيه شريفه به دست مى آيد اين كه: نه تنها نماياندن جاى زينت, بر زنان مؤمن روانيست كه شنواندن صداى زينت به نامحرم نيز, روا نيست.
24. از فقره (لايضربن…) و از فقره (لايبدين زينتهنّ) برداشت مى شود كه نماياندن هرگونه زيبايى براى برانگيختن شهوت مرد, با استفاده از هر يك از حواس, نارواست.
در قرآن گوش و چشم, دو شاخص اصلى از حواس انسانى به شمار مى روند. از اين روى, زن نبايد نازك و دلپذير با مرد نامَحْرَم سخن بگويد. همان گونه كه اين مطلب در, دستور خداوند به زنان پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمده است:
(فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض.)(احزاب /32)
پس در گفتار نرمى نشان ندهيد, تا اميد نبرد, آن كه در قلبش بيمارى است.
25. از جمله زينتهاى نهانى كه زن نبايد با پاى كوبى بر زمين آشكار سازد, خلخال است. از آن جا كه خلخال را به پا مى بسته اند و قرآن آن را زينت نهان مى داند, روشن مى شود كه عرف و آنچه شناخته شده و رسم بوده, زنان شلوارهاى بلند مى پوشيده اند, كه خلخال را نيز مى پوشانده است.
بنابراين, پوشاندن پا تا پايين, در زمانهاى گذشته, رسم بوده و پس از نازل شدن آيه شريفه, واجب بودن آن, روشن شده است; زيرا اين آيه در صدد محدود كردن بودند, گستراندن. حال اگر روشن شد كه در آن زمان, شلوار و لباس بيرون منزل و داخل منزل, يكى بوده, مى توان گفت: پوشاندن پا تا پايين, در داخل منزل و در پيش محرمهاى دوازده گانه, شناخته شده و مرسوم بوده و سپس واجب شده است. مگر نزد شوهر, كه با آيات ديگر استثنا شده است. اگر نشانه اى بر يكسان بودن لباس زن در خانه و بيرون از خانه, پيدا نشد, لباس درون خانه, پيرو عرف است. 26. نكته ديگر اين كه پاى بر زمين كوبيدن, جز بايسته هاى راه رفتن نيست; يعنى زن مى تواند بدون پاى كوبى بر زمين به گونه شناخته شده و معمول, راه رود. بنابراين, با توجه به اين كه در چند فقره قبل, فرمود: (لايبدين زينتهنّ الا ما ظهر منها.) و در اين فقره از زدن پا به زمين جلوگيرى كرد, روشن مى شود كه خانمها بايد بيش ترين رعايت را در هر زمينه اى داشته باشند و به اندازه ضرورت, بسنده كنند.
27. در آخرين بخش از آيه مى فرمايد:
(وتوبوا الى اللّه جميعاً ايّها المؤمنون لعلكم تفلحون.)
اى مؤمنان, همگى به سوى خدا برگرديد, شايد رستگار شويد.
گويا مراد از (ايها المؤمنون) مردان مؤمن است; زيرا اين دو آيه, حكم هر يك از مردان و زنان مؤمن را جداگانه بيان كرد. از اين روى, روشن مى شود كه مردان گناهانى را انجام مى داده اند كه نياز به توبه و بازگشت بوده است. در مثل, با نگاه هاى شهوت آلود, سبب جعل احكامى براى بانوان شده اند كه شأن نزول, تأييد كننده اين مطلب است. پس سخت گيرى خداوند در لباس و چگونگى پوشش زنان, به عنوان نقصان وارد كردن و به بند كشيدن آنان نبوده, بلكه راهى بوده كه آنان را از چشمان آلوده مردان شهوت ران حفظ كند. بنابراين, حجاب, براى آنان سنگرى است نگهدارنده و بازدارنده از نگاههاى آلوده به شهوت, نه براى محروم كردن آنان از حقوق خود در جامعه.
28. فرمان پوشش به زنان و فرمان چشم فروكاستن به مردان, به تنهايى براى جلوگيرى از گناه و چشم چرانى مردان, كافى نيست; بلكه آنان نيرويى درونى, مانند تصميم بر توبه و بازگشت به سوى خدا و گردن نهادن به دستورهاى او, نياز دارند; تا آنان را از آنچه كه خداوند حرام كرده, بازدارند و بدون آن نيروى درونى, تمهيدات بيرونى, كافى نيست.
29. آنچه در تفسير على بن ابراهيم, به عنوان روايت ابى الجارود نقل شده, بسيار همانند آن چيزى است كه از ظاهر آيه شريفه, برداشت مى شود:
ابى الجارود از امام باقر(عليه السّلام) روايت مى كند:
(فى قوله (لايبدين زينتهن الاّ ما ظهر منها) فهى الثياب والكُحل والخاتم وخضاب الكف والسوار. والزينة ثلاث: زينة للناس وزينة للمحرم وزينة للزوج. فامّا زينة الناس, فقد ذكرناه وامّا زينة المحرم فموضع القلادة فما فوقها والدملج ومادونه والخلخال وما اسفل منه وامّ ا زينة للزوج فالجسد كلّه.)(تفسيرعلى بن ابراهيم قمى, ج2ص101 تفسيرنورالثقلين ج3ص592 ح119.)
امام باقر(عليه السّلام) درباره فرموده خداوند متعال: (و آشكار نسازند زينت خود را مگر آنچه آشكاراست) فرمود: آن زينت, عبارت است از: لباس, سورمه, انگشتر, حناى دست و النگو.
زينت, سه قسم است: زينتى براى مردم, زينتى براى مَحْرَم و زينتى براى شوهر.
زينت براى مردم را يادآور شديم. زينت مَحْرَم, جاى گردنبند و بالاتر از آن و جاى دستبند و پايين تر از آن و جاى خلخال و پايين تر از آن و زينت شوهر تمامى بدن زن است.
اگر چه در سند روايت مناقشه است و در اين كه چه بخش از آنچه از قول امام باقر(عليه السّلام) نقل شد, روايت است و كدام بخش از آن, سخنان صاحب تفسير, احتمالهايى وجود دارد. ولى آنچه مهم است, روايت همان را مى گويد كه ظاهر آيه با توجه به عرف بيان مى كند.
و بنابراين, روايت جنبه تأييدى دارد; از اين روى سند نداشتن آن, زيانى به بحث نمى رساند.
مرحله پنجم:
از آياتى كه پيش از اين, از آنها سخن گفته شد, روشن شد كه زنان قسمتهايى از بدن خود را كه پيش از نازل شدن آيه حجاب نمى پوشانده اند, لازم نيست آنها را در برابر خويشاوندان دوازده گانه مطرح شده در آيه 30 سوره نور, بپوشانند. ولى از آيات به دست نيامد كه حكم آن جاهايى را كه پيش از آيه حجاب مى پوشانده اند, اكنون چيست و در برابر اين دوازده گروه چه بايد بكنند؟
در مثل, آيا مادر مى تواند تمامى بدن غير از عورت را در برابر فرزند بالغ خود نمايان كند؟
آياخواهر مى تواند تمامى بدن, غير از عورت را در برابر برادر بالغ خود نمايان كند؟
از آيات مورد بحث, روا بودن آشكار ساختن سينه, شكم, كمر, ساق پا و رانها و مانند آن در برابر مَحْرَمْها به دست نيامد.
اكنون مى خواهيم بگوييم: از ظاهر قرآن مجيد, به دست مى آيد كه حاضر شدن زن, با لباس نامناسب و نماياندن, شكم, سينه, ران و… در برابر خويشان نسبى, بى چون و چرا, حرام است. خداوند در آيه 58 ـ 59 سوره نور مسأله را مطرح فرموده و حتى ورود بدون اجازه به اتاق پدر و مادر را, ممنوع فرموده است:
(يا ايها الذين آمنوا ليستأذنكم الذين ملكت ايمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّات من قبل صلوة الفجر وحين تضعون ثيابكم من الظهيرة ومن بعد صلوة العشاء ثلث عوراتٍ لكم ليس عليكم ولاعليهم جناح بعدهنَّ طَوّافون عليكم بعضكم على بعض كذلك يبيّن اللّه لكم ال آيات واللّه عليكم حكيم.)
اى آنان كه ايمان آورده ايد, غلامان و كنيزان زر خريد شما و كودكان نابالغ, [براى وارد شدن به اتاق شما] بايد سه وقت از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح, هنگامى كه لباسهاى خود را هنگام ظهر در مى آوريد و پس از نماز عشا. اين سه وقت, عورت است از براى شما. برشم ا و بر آنان, غير از اين سه وقت, گناهى نيست. شمارى از شما بر شمارى ديگر وارد شونده و گردش كننده اند اين چنين خداوند آيات خود را براى شما بيان مى كند و خداوند, داناى حكيم است.
(واذا بلغ الاطفال منكم الحُلُم فليستأذنوا كما استأذن الذين من قبلهم كذلك يبيّن اللّه لكم آياته واللّه عليم حكيم.)
هنگامى كه كودكان شما به سن بلوغ رسيدند, بايد از شما اجازه بگيرند, همان گونه كه پيشينيان آنان اجازه مى گرفتند. اين چنين خداوند آيات خود را براى شما, بيان مى كند. خداوند داناى حكيم است.
آيه مى فرمايد كودكان نابالغ, در سه نوبت, براى ورود به اتاق پدر و مادر اجازه بگيرند. حال, كودكان بالغ چطور؟ اينان, بايد در هر حال, اجازه بگيرند, چه در اين سه نوبت و چه در وقتهاى ديگر.
با اين كه در وقتهاى ديگر, احتمال برهنگى و… مادر يا به كلى وجود ندارد, يا بسيار كم پيش مى آيد, چرا كودك بالغ براى ورود به اتاق پدر و مادر, بايد اجازه بگيرد؟ اين بدان جهت است كه در ديگر وقتها نيز احتمال دارد جاهايى از مادر كه عورتين نيست, ولى از زينتهاى نهان به شمار مى روند, پيدا باشند كه تنها براى همسر ديدن آنها رواست و براى غيرهمسر ناروا.
بنابراين, مفهوم آيه 58 و صريح آيه 59, كه واجب بودن اجازه را براى فرزند بالغ بيان مى كنند, با ملازمه عرفى, به حرام بودن نظر به زينتهاى باطنى مادر و حرام بودن نماياندن زينتهاى پنهان بر مادر, دلالت دارد.
اگر كسى بگويد احتمال دارد كه عورتين مادر در آن سه وقت ديگر نيز آشكار باشد; از اين روى بايد كودكان بالغ وارد نشوند!
مى گوييم: احتمال نمايان بودن عورتين مادر در غير سه نوبت ياد شده, با جايز بودن ورود كودكان نابالغ, بدون اجازه, سازگار, نيست.
بله اگر دليل قوى از روايات به جايز بودن ظاهر شدن مادر با لباس زير, در بين فرزندان پيدا كرديم, كه بسان نص بود, آن گاه, چاره اى نيست, بايد واجب بودن اجازه را براى امور ديگر بدانيم. ولى در بحث روايات خواهد آمد, كه چنين دليل قوى و روشنى وجود ندارد.
نكته: خداوند در آيه 31 سوره نور, دوازده گروه را استثناء كرد و نتيجه اين شد كه بر زن لازم نيست خود را در برابر اين گروهها بپوشاند; امّا در آيه 58 همان سوره, تنها بر دو دسته واجب كرد كه در سه وقت ياد شده, اجازه بگيرند و در ديگر وقتها, همگان بايد اجازه بگير ند. از اين روى, اين پرسش به ذهن مى آيد:
دليل استثناهاى دوازده گانه در آن جا و دوگانه در اين جا چيست؟
پاسخ: در اين جا دو گروه را استثناء كرد:
1. ملك يمين. اين خود, بحث دارد كه آيا غلام و كنيز را در بر مى گيرد, يا نه, تنها كنيز را در بر مى گيرد؟ آيا بالغان را در بر مى گيرد, يا نابالغان را نيز در بر مى گيرد؟ از آن جا كه هيچ كدام از انواع برده در زمان ما وجود خارجى ندارند, از بحث درباره آن, خوددارى مى شود.
2. كودكان غيربالغ خود انسان, نه هر كودك غيربالغ.
اين گروه مى تواند به تمامى بدن مادر, غير از عورت نگاه كند و پوشاندن بدن, به غير از عورت, در برابر اينان, واجب نيست; از اين روى مى توانند بدون اجازه, مگر در سه نوبت ياد شده, به اتاق پدر و مادر, وارد شوند.
ولى همين گروه و همين كودكان نابالغ, وقتى به سن بلوغ رسيدند, بايد براى وارد شدن به اتاق پدر و مادر, در همه گاه اجازه بگيرند, چون چه بسا, ران و سينه و پاهاى مادر عريان باشد.
در اين جا, معناى يك قيد و كلمه اى كه در آيه ذكر شده و مفسران به طور معمول آن را معنى نكرده و از آن گذشته اند, روشن مى شود.
آيه 59سوره نور چنين بود:
(واذا بلغ الاطفال منكم الحلم, فليستأذنوا كما استأذن الذين من قبلهم.)
(من قبلهم) در آيه شريفه به چه كسانى اشاره دارد؟ از كلام مفسران, مطلب روشنى به دست نمى آيد, ولى با توجه به آيه 31 همين سوره كه دوازده گروه استثنا شدهو, دوازدهمين كودكى بود كه بر عورتهاى زنان آگاهى نداشت, روشن مى شود, كودكان در آيه 58, از گرفتن اجازه بخشوده شدند, مگر زمانى كه به سن بلوغ برسند كه در اين صورت, بايد اجازه بگيرند, همان گونه كه (الذين من قبلهم); يعنى يازده گروه قبلى, اجازه مى گرفتند. بنابراين, روشن مى شود كه مراد از (من قبلهم) گروههاى يازده گانه قبلى است.
البته استثنا بودن زوج و زوجه از اجازه گرفتن و نگاه كردن, به خاطر آيات سوره مؤمن و معارج است و اشكالى به كليت بحث ما, وارد نمى سازد.
روايات:
حال كه بحث از آيه 58 و 59 شد و زواياى گوناگون آن دو روشن گرديد, رواياتى را به عنوان تأييد كننده كه در ذيل دو آيه, 58 و 59 آورده شده, يادآور مى شويم:
1.امام صادق(عليه السّلام) مى فرمايد:
(يستأذن الذين ملكت ايمانهم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرّات.كما امركم اللّه عزّوجلّ ومن بلغ الحلم فلا يلج على امّه و لاعلى اخته ولا على خالته ولا على ماسوى ذلك الاّ باذن فلا يأذنوا حتى يسلموا و السّلام طاعة اللّه عزّوجلّ.)(تفسير (نورالثقلين), ج3ص621, ح229.)
ملك يمين هاى شما و فرزندان نابالغ شما,همان گونه كه خداوند امر فرموده به شما, در سه نوبت اجازه مى گيرند.هركس به سن بلوغ رسيد,به هيچ روى,بر مادر,دختر, خاله و غير اينان, بدون اجازه وارد نمى شود.و اجازه نمى دهند, تا سلام كند;زيرا سلام, پيروى از خداوند است. 2.روايتى ديگر,همانند اين روايت,از امام باقر(عليه السّلام) رسيده است.(همان622/, ح231.)
3.در الدرالمنثور روايتهاى, بسيارى در اين باب نقل شده, از جمله:
(راوى از پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى پرسد:آيا براى وارد شدن بر مادرم,بايد اجازه بگيرم؟
حضرت مى فرمايد:بله.
راوى مى پرسد:با مادرم در يك اتاق زندگى مى كنم, آيا براى وارد شدن بر ايشان, بايد اجازه بگيرم؟
پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى فرمايد: اجازه لازم است.
راوى مى گويد: من خدمتگزار مادرم هستم, آيا هر گاه وارد مى شوم, بايد اجازه بگيرم؟
حضرت فرمود: آيا دوست دارى وى را برهنه ببينى؟
گفت: نه.
فرمود: پس اجازه بگير و وارد شو.)(تفسير (الدر المنثور), ج5ص75.)
اين روايت, با دو سند: (ابن جرير عن زيد بن اسلم, انّ رجلاً سأل النبى) و (ابن جرير و بيهقى عن عطاء بن يسار: انّ رجلا قال يا رسول اللّه.) نقل شده است.
روايت نشان مى دهد كه اجازه گرفتن براى اين است كه مادر, برهنه ديده نشود. عريان در اين جا, اعم است از برهنگى كامل كه حتى عورتين او ديده شود, يا نيمه برهنگى كه سينه, شكم, ران و… ديده شود. ولى به قرينه رواياتى كه از ابن مسعود و حذيفه, نقل شد: (ان لم تفعل راي ت منها ما تكره) يا (ما على كل احيانها تحب ان تراها) معلوم مى شود كه مراد از برهنگى در حديث نبوى, برهنگى كامل نيست و روايات, تاييد كننده همان چيزى است كه از آيه برداشت شده.
خلاصه بحث:
1. حكم حجاب, كم كم و به مرور زمان, نازل شد و از خانه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) شروع شد و سپس به ديگر خانه ها و خانواده ها سريان يافت.
2. حجاب براى سالم ماندن روح انسانها قرار داده شده است: (ذلكم اطهر لقلوبكم وقلوبهنّ).
3. جلباب (= چادر) افزون بر تكليف, حقى بوده براى خانمهاى پاكدامن كه در ابتداء, جنبه حق بودن آن برترى داشته است.
4. پيش از آمدن حكم حجاب, زنان , غير از سروگردن, گريبان و دستها را تا حدود آرنج, باقى بدن خود را مى پوشانده اند. ظاهر بودن كمر, سينه, رانها و… رايج نبوده است. بنابراين, گروههاى استثناء شده, همان جاهايى كه به طور معمول نمى پوشانده اند مجاز هستند كه نگاه كنند و جايز بودن نگاه كردن به رانها, سينه, ساقهاى پا و… از آيه به دست نمى آيد.
5. حكم حجاب, حكم فراگير است و گروههاى استثناء شده به خاطر ضرورت و… بوده است.
6. اصل در مسأله حجاب, جداسازى كامل محيط مرد و زن از يكديگر است, به گونه اى كه هر دو بتوانند در جامعه به كار و تلاش بپردازند و تماسها و برخوردها دراندازه بسيار كمى باشد.
7. حجاب و پوشش, مسأله اى شخصى است و بازشناسى (ماظهر) و ضرورتها به عهده خود افراد است و از اين آيات حكم و وظيفه اى براى مسؤولان امر و متوليان امور روشن نشد.
8 . در اين آيات هيچ بحثى درباره (مادر همسر) مطرح نشد و از هيچ يك از واژگان آيات روشن نشد كه داماد مى تواند به مادر همسر خود نگاه كند.
بله, از آيه 23 سوره بقره روشن مى شود: ازدواج با مادر همسر حرام است, همان گونه كه ازدواج با مادر, خواهر, دختر, عمه, خاله, دختر برادر و دختر خواهر حرام است, ولى ملازمه اى بين حرام بودن ازدواج با حلال بودن نگاه كردن وجود ندارد.