قرآن کریم : "وَ مِنْ ایاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً اِنَّ فی ذلِکَ لاَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ"؛ و از نشانه های خداوند، این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفریده، تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد. در این، نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
یکی از آثار بسیار صلوات فرستادن بر پیامبر و آلش، پاک شدن گناهان است.امام هشتم علیه السلام فرمود: "مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلی ما یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فُلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلوهِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَاِنَّها تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً"؛(1)کسی که نمی تواند گناهانش را تدارک و جبران کند، باید بر محمد و آلش بسیار صلوات بفرستد که صلواتِ بسیار گناهان را به کلی منهدم می کند.
در روایت دیگری از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل شده است: "مَنْ صَلّی عَلَیَّ مَرَّهً لَمْ یَبْقَ مِنْ ذُنُوبِهِ ذَرَّهٌ"؛(2) کسی که یک بار بر من صلوات بفرستد، ذره ای از گناهانش باقی نخواهد ماند.
ببینید صلوات بر پیغمبر و آل او چقدر قوّت و قدرت دارد! همان طور که وقتی نور می آید ظلمت را از بین می برد و چیزی از ظلمت باقی نمی ماند، صلوات هم نور است، ظلمت گناه را نابود می کند. صلوات مثل قطره ای است که به دریا متصل می شود؛ چون صلوات اتصال و صله است. صلوات کار خدا و ملائکه است. کسانی که با صدق و اخلاص صلوات می فرستند، به خدا و ملائکه وصل می شوند و به آن ها نزدیک می گردند. در روایت دیگری از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است: "مَنْ صَلّی عَلَیَّ کُلَّ یَوْمٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ وَ فی کُلِّ لَیْلَهٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ حُبّاً لی وَ شَوْقاً اِلَیَّ کانَ حَقّاً عَلَی اللّه ِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ یَغْفِرَ لَهُ ذُنوبَهُ تِلْکَ اللَّیْلَهَ و ذلِکَ الْیَوْمَ"؛(3) کسی که هر روز سه مرتبه و هر شب سه مرتبه از روی محبت و اشتیاق به من، بر من صلوات بفرستد، سزاوار است که خداوند عز و جل گناهان آن شب و روزش را بیامرزد.
آنچه از روایات استفاده می شود این است که تأثیر ذکر صلوات برای پاک کردن گناهان از ریختن آب بر آتش قوی تر است. کسی که جهنمی باشد، توفیق صلوات را هم از او می گیرند؛ یعنی جهنم رفتن با صلوات فرستادن بر محمد و آلش قابل جمع نیست. همان طور که ذکر "بسم اللّه " با حضور شیاطین سازگاری ندارد.
در روایات بسیاری آمده است که صلوات گناهان انسان را ذوب می کند، شفاعت پیامبر را بر فرستنده آن واجب می کند، انسان را عاقبت به خیر می کند، قبرش را نورانی می گرداند و در روز قیامت نورانی خواهد بود. کسی که نور با او همراه باشد، داخل آتش نمی شود. چنان که پیامبر خدا فرمودند: "اَلصَّلاهُ عَلَیَّ نورٌ عَلَی الصِّراطِ وَ مَنْ کانَ لَهُ عَلَی الصِّراطِ مِنَ النُّورِ لَمْ یَکُنْ مِنْ اَهْلِ النّارِ"؛(4) صلوات بر من، نوری بر صراط است و کسی که بر صراط نور داشته باشد، از اهل آتش نیست.
ان شاء اللّه این روایات را با جان و دل باور کنیم و خداوند هم به ما توفیق صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد را عنایت کند.
محبت و دوست داشتن زنان یک فضیلت و واقعیت غیر قابل انکار است. خود قرآن هم بر این محبت و دوستی تأکید فرموده است : "وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُم اَزْواجاً لِتَسْکُنوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً اِنَّ فی ذلِکَ لاَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکِّرُونَ"؛(5)و از نشانه های خداوند این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد. در این، نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
خداوند متعال هر چیز را به نیکوترین صورت و زیباترین شکل و در یک نظام احسن آفریده است: "اَلَّذی اَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ"؛(6) او همان کسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید.
و در این میان انسان را در بهترین صورت و نظام خلق کرد: "لَقَدْ خَلَقْنَا الاْنْسانَ فی اَحْسَنِ تَقْویمٍ"؛(7) ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم." و به مقتضای این نظام احسن، برای انسان زوج و همسر خلق کرد. اگر انسان زوج و همسری نداشت، هم نسل او از بین می رفت و هم خلقتش ناقص بود.
اگر زن تنها بود، خلقت ناقص بود. اگر مرد هم تنها بود، باز خلقت ناقص بود.در آغاز امر که آدم علیه السلام خلق شد، تنها بود و زوج و جفتی نداشت. او از تنهایی داشت دق می کرد. چون انسان از انس است و نیازمند انیسی است تا با او انس بگیرد. هم نیازمند انس با خدا است و هم نیازمند انس با کسی همانند خودش است. آدم تنها بود و خدای متعال حوا را برای او خلق کرد و یک جذبه ای در حوا گذاشت.
اصولاً این جمال و کششی که خداوند متعال در خانم ها گذاشته است، فطری است.خداوند زن و مرد را از یک جنس آفرید؛ از این جهت به یکدیگر تمایل دارند. حضرت آدم علیه السلام دید که در او یک کششی هست. گفت: خدایا، این را برای چه خلق کردی؟ گفت: برای تو خلق کردم. آدم علیه السلام خیلی خوشش آمد. خواست به نزدیک حوا برود، خطاب شد: با این عجله و شتاب نمی شود. باید یک قرارداد نکاح و ازدواج هم باشد. باید مهریه ای هم قرار بدهیم. عرض کرد: چه مهریه ای قرار بدهم؟ حضرت آدم چیزی نداشت. فرمود: مهریه او ده مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد است.(8)
ازدواجی به این راحتی دیده اید! نه بله برونی، نه قول و قراری، نه ملک و زمینی. فقط ده تا صلوات. البته در عالم یک صلوات را نمی توانیم با هیچ معیاری اندازه بگیریم و نمی توان برای آن قیمتی معین کرد. خداوند برای انسان همسری از جنس خودش آفرید"لتَسْکُنوا الَیْها؛ تا این که سکونت و آرامش پیدا کنید."هر موجودی در عالم جفتی دارد که با آن یگانه و همدل می شود و آن گاه آرامش پیدا می کند.این آرامش بسیار محسوس است. کسی که همسر اختیار می کند، این آرامش را درمی یابد.
همسر گرفتن یک سنت الهی و از سنت های پیامبر خداست. از پیشوایان معصوم علیهم السلام تعبیر تندی درباره کسانی که از ازدواج سر باز زنند، رسیده است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: "اَلنِّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلَیْسَ مِنّی"؛(9) ازدواج سنت و سیره من است؛ کسی که از سنت من روی برگردانده از من نیست.
این تعبیر بسیار بلند و تند است. اگر کسی از ازدواج که سنت پیامبر خداست روی برگرداند، پیامبر فرمودند: از من نیست؛ یعنی ناقص است و از پیامبر جدا شده است.چون خداوند نظام آفرینش را این گونه قرار داده است که هر کسی با همسر باشد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ازدواج را محبوب ترین بنا و بنیادی بر می شمارد که در اسلام بنا نهاده شده است. فرمود: "ما بُنِیَ بِناءٌ فِی الاِْسْلامِ اَحَبُّ اِلَی اللّه عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّزْویجِ"؛(10)هیچ بنیادی در اسلام بنا نهاده نشد که نزد خداوند عز و جل محبوب تر از ازدواج باشد.
فرمودند: کسی که همسر دارد، دو رکعت نماز او برتر و بالاتر از هفتاد رکعت نماز کسی است که همسر ندارد.(11)
در روایات آمده است که زنی به امام باقر علیه السلام عرض کرد: من متبتّله هستم. حضرت فرمودند: مقصود تو چیست؟ گفت: هرگز نمی خواهم ازدواج کنم. حضرت فرمودند:برای چه؟ گفت: می خواهم با فضیلت باشم. حضرت فرمودند: "اِنْصَرِفی فَلَوْ کانَ ذلِکَ فَضْلاً لَکانَتْ فاطِمَهُ اَحَقُّ بِهِ مِنْکِ اِنَّهُ لَیْسَ اَحَدٌ یَسْبِقُها اِلَی الفَضْلِ"؛(12) از این فکر صرف نظر کن که اگر در این کار فضیلتی بود، حضرت فاطمه علیهاالسلام از تو به آن سزاوارتر بود. هیچ کس نمی تواند در فضیلت از ایشان پیشی بگیرد.
یعنی اگر ترک ازدواج کار خوبی بود، حضرت زهرا علیها السلام که بهترین زن عالم اند، ازدواج نمی کردند. همه پیامبران و امامان علیهم السلام ازدواج کردند. فقط یک پیغمبر همسر نداشت، آن هم حضرت عیسی علیه السلام بود که بنابر مصالحی ازدواج نکرد.و الّا در دین ما از ترک ازدواج شدیداً نهی شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: "شِرارُ مَوْتا کُمُ العُزّابُ"؛(13)شرورترین مردگان شما کسانی هستند که بدون همسرند.
به طور حتم کسانی که مجرد به سر برده اند، ناقص اند. حتی کسانی که ادعا می کنند از اولیای خدایند، قطعاً در آن عالم پشیمان هستند. چون اساس و قانون خلقت این است که انسان باید با همسر زندگی کند و تولید نسل کند: "تَناکَحُوا تَکْثِرُوا فَاِنّی اُباهی بِکُمُ الاْمَمَ یَوْمَ الْقیامَهِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ"؛(14)ازدواج کنید و نسل خود را زیاد کنید که من در روز قیامت به وجود شما بر سایر امت ها مباهات می کنم، هر چند به کسی که سقط شده باشد.
اصلاً انسان در زندگی کردن با خانواده ساخته می شود. این که کسی برود و در یک گوشه ای ذکر و ورد بگوید، هنر نیست.
خداوند شیخ عبداللّه بختیاری را رحمت کند! مجرد بود و تا آخر هم ازدواج نکرد. مرحوم حاج آقا دولابی به ایشان خیلی اصرار کرد که ازدواج کند. حتی فرمود: من حاضرم دخترم را به تو بدهم، با آن که تفاوت سنی زیادی هم داشتند. ایشان در اواخر عمر پشیمان شده بود. در یک اتاق دو سه متری تنها زندگی می کرد. می گفت: یک کدبانویی هم نیست که یک چای برای ما بیاورد. یعنی احساس می کرد که کار خوبی نکرده است. این ها ناقص هستند.
مرحوم آخوند کاشی شخصیت بزرگی بوده است. او هم ازدواج نکرد.
می گفته است: من مزاجم تند است، می ترسم تحمل نکنم و باعث دردسر برای خانواده ام شود. البته باید تندی اش را درست کند. این جواب واقعی نیست. با این که شخصیت فوق العاده ای بوده است. وی از اساتید آیت اللّه بروجردی و دارای کرامات زیادی بوده است.قبر ایشان الآن در تخت فولاد اصفهان است. نزدیک قبر ایشان، قبر یکی از بزرگان، به نام مرحوم فانی اصفهانی قرار دارد.
از بانو امین اصفهانی که ایشان هم خانم فوق العاده بوده است، نقل می کنند که ایشان یک بار سر قبر آخوند کاشی می رود و می گوید: من شنیده ام شما با خانم ها میانه ای نداشته ای. من علویه هستم و الآن آمده ام یک نظری به ما کنی. بعد فاتحه ای می خواند و برمی گردد. شب در خواب می بیند که داخل یک باغی است. می پرسد: این باغ مال کیست؟ می گویند: مال آخوند کاشی است. می بیند که جایگاهش بد نیست. اما در کنارش یک باغ دیگری است که خیلی وسیع تر و جذاب تر است. می پرسد: این باغ مال کیست؟ می گویند: مال مرحوم فانی اصفهانی است. همان شخصی که نزدیک قبر آخوند کاشی دفن است. با این که آوازه و اسم و رسم آخوند کاشی خیلی بیشتر از مرحوم فانی اصفهانی است.
از آخوند کاشی می پرسد: چطور شد که این آقای فانی باغ و مقامش خیلی بالاتر از شماست؟ می گوید: به خاطر سه چیز: یکی این که ایشان سید بود و من نبودم. خود این سیادت یک شرافت و کرامت خاصی برای ایشان است. دیگر این که ایشان ازدواج کرده بود و من ازدواج نکردم. چون این کار را انجام ندادم، مرتبه من پایین تر از ایشان است. عمل به سنت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم موجب رشد و کمال انسان است. و سوم این که ایشان روضه اهل بیت می خواند و منبر می رفت، ولی من این توفیق را نداشتم. به خاطر این سه امتیاز، مقام ایشان بالاتر از من است. در آنجا به واقعیات نگاه می کنند، به اسم و رسم کاری ندارند. به هر حال، ازدواج یک سنت حقیقی است و مطابق با فطرت و به مقتضای نفوس انسان ها و رشد و کمال آنان است.
مردی به محضر امام صادق علیه السلام رسید. حضرت به او فرمودند: آیا همسر داری؟ گفت: نه. فرمودند: "ما اُحِبُّ اَنَّ لِیَ الدُّنیا وَ ما فیها وَ اِنّی بِتُّ لَیْلَهً وَ لَیْسَتْ لی زَوْجَهٌ"؛ من دوست ندارم که همه دنیا و آنچه در آن است مال من باشد، اما یک شب بدون همسر به سر برم.
یعنی داشتن دنیا و آنچه در آن است، با داشتن همسر برابری نمی کند. این قدر مهم است. آن گاه فرمودند: "اَلرَّکْعَتانِ یُصَلّیهِما رَجَلٌ مُتَزَوِّجٌ اَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ اَعْزَبَ یَقُومُ لَیْلَهَ و یَصُومُ نَهارَهُ"؛ دو رکعت نماز مرد همسر دار، بهتر و بالاتر از مرد بدون همسر است که شب را به عبادت و روز را به روزه داری می گذراند.
سپس هفت دینار به او عطا کردند و فرمودند: برو و با این پول ازدواج کن.آن گاه فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: "اِتَّخِذوا الاْهْلَ فِاِنَّهُ اَرْزَقُ لَکُمْ"؛(15) برای خود همسر اختیار کنید که این روزی شما را زیادتر می کند.
در روایات به ازدواج بسیار ترغیب و توصیه شده است. چون ازدواج وسیله آرامش و کمال انسان است. خداوند بین زن و مرد مودت و رحمت قرار داد: "وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مُوَدَّهً وَ رَحْمَهً." این جعل و قرار دادن، یک جعل تکوینی است؛ یعنی این مودت و رحمت بین زن و شوهر به صورت فطری و طبیعی وجود دارد.
مودت از محبت بالاتر است. محبت یعنی دوستی، ولی مودت یعنی هم دوستی و هم اظهار دوستی؛ یعنی این که انسان دوستی خودش را اظهار و ابراز کند، فقط در دلش نگه ندارد.اگر من شما را دوست دارم و کاری برای شما انجام نمی دهم که علامت محبت باشد، این دوستی ناقص و درجه آن بسیار پایین است. حتی ممکن است از بین برود. این دوستی را مودت نمی گویند. مودت یعنی این که دوستی در رفتار و کردارمان تبلور پیدا کند.
خداوند مودت را برای اهل بیت پیامبر علیهم السلام قرار داده است: "قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدّهَ فِی الْقُرْبی"؛(16) بگو من از شما اجر و مزدی جز مودت درباره اهل بیتم نمی خواهم.
خداوند این مودت را واجب کرده است: "وَ لَکُمُ الْمَوَدَّهُ الْواجِبَهُ."(17) اگر چیزی از این مودت زیباتر و بالاتر بود، خدا همان را مزد رسالت پیامبرش قرار می داد. از سوی دیگر می فرماید: "وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَهً لِلْعالَمین"؛(18) ای پیامبر، ما تو را جز رحمت برای جهانیان نفرستادیم.
خداوند دو چیز را که برای پیامبرش بوده است؛ یعنی مودت اهل بیتش و رحمت را _ که حقیقت وجود پیامبر خداست _ برای همسرها آورده است. گمان نمی کنم چیزی از این محکم تر و مهم تر وجود داشته باشد، مودت و رحمت.
خداوند مودت و رحمت را میان زن و شوهر قرار داده است، یعنی یک جذبه و کشش تکوینی بین زن و مرد وجود دارد که مرد از زن خوشش می آید و زن هم از مرد. و چون این یک امر تکوینی است، نمی توان با آن مبارزه کرد. اگر کسی از زن بدش می آید، بداند که معیوب است.
واعظی در مسجد مشغول وعظ بود. مردی وارد مسجد شد و ادعا کرد الاغم گم شده است. واعظ پرسید: چه کسی از صدای خوب بدش می آید؟ چه کسی از صورت خوب بدش می آید؟ شخصی گفت: من. واعظ رو به سوی کسی که الاغش را گم کرده بود کرد و گفت: الاغت اینجاست. آدمی که از صدای خوب، قیافه خوب، از زیبایی ها بدش می آید، مثل الاغ می ماند، معیوب است.
اگر مردی از زن بدش می آید، معیوب است. پیش یکی از بزرگان درباره جوانی که به دخترها و خانم ها علاقه داشت بحث شد. ایشان فرمودند: این در ذات پسر و دختر هست، منتها باید آن را کنترل کرد و خود را از حرام نگه داشت و در مسیر حلال قرار داد. و الا این علاقه فطری و قطعی است. بعد فرمودند: در تمام گلبول ها و سلول های من میل و محبت به زن هاست. این علامت کمال است و مطابق با روایاتی است که می گویند: هر چه ایمان و ولایت شما زیادتر شود، محبت شما نسبت به زن ها، یعنی همسر و محارمت زیادتر می شود.بنابراین محبت به زن ها یک امر ذاتی است. منتها تلاش انسان باید این باشد که خودش را از گناه حفظ کند.
برخی از خانم ها و یا آقایان جذبه و کشش بیشتری دارند. اگر کسی علاقه و محبت شدید پیدا کرد، باید خودش را از گناه حفظ کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: "مَنْ عَشِقَ فَکَتَمَ وَ عَفَّ فَماتَ فَهُوَ شَهیدٌ"؛(19)کسی که عاشق شد و عشق خود را کتمان کرد و عفت پیشه ساخت و از دنیا رفت، شهید است.
یعنی اگر عشق به مرد یا زنی پیدا کند که ما از آن به عشق مجازی تعبیر می کنیم و به خاطر خدا آن عشق را تحمل و کتمان کرد و صبر نمود و عفت ورزید و دامن خود را به گناه آلوده نساخت، اگر از دنیا هم برود، به مقام شهید نایل می شود. در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است: "مَنْ عَشِقَ وَ کَتَمَ وَ عَفَّ وَ صَبَرَ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَ اَدْخَلَهُ الْجَنَّهَ"؛(20)کسی که عاشق شد و کتمان کرد و عفت گزید و صبر نمود، خداوند او را می آمرزد و داخل بهشت می گرداند.
همچنین در روایت دیگری آمده است: "مَنْ عَشِقَ فَکَتَمَ وَ عَفَّ وَ صَبَرَ فَماتَ ماتَ شهیداً وَ دَخَلَ الْجَنَّهَ"؛(21)کسی که عاشق شد و کتمان کرد و عفت گزید و صبر نمود و آن گاه از دنیا رفت، شهید از دنیا رفته است و وارد بهشت می شود.
علاقه هایی که به بعضی از خویشان و آشنایان پیدا می شود، باید جهت ایمانی داشته باشد و به قول فقهای ما ریبه در آن نباشد، یعنی هوس رانی و نگاه های آلوده در آن نباشد.
زن مظهر جمال خداوند است. با لطافت و ظرافت آمیخته شده است. بدنش لطیف است، روحش لطیف است، قد و قامتش و حتی کفش هایش هم جذابیت دارد. به خلاف کفش آقایان که قلبمه است و هیچ جذابیتی ندارد. این یک امر طبیعی است. یکی از آقایان می گفت: من از کفش زنان هم خوشم می آید. البته این درست است، یعنی عیب و نقص نیست. اگر خوشت نیاید، مشکل داری.
شما اگر مثلاً از لباس زن ها خوشتان آمد، فکر نکنید که مریض هستید و باید معالجه کنید، بلکه باید این مهر و ذوق را در مسیر صحیح هدایتش کنید. صدای مرد با صدای زن بسیار متفاوت است. بعضی از خانم ها که صدایشان مثل مردها کلفت است، این ها مشکل دارند. در صدای زن ها و لحن گفتارشان جذابیت است. از این جهت امام راحل در استفتائاتشان فرموده اند : اگر در تک خوانی زن ها ریبه و مفسده ای باشد، حرام است.
پیرمردی بود که فوت کرد. حدود نود سال داشت. به من می گفت: حاج آقا با صدا و سیما صحبت کنید که چرا زن اخبار می گوید! گفتم: چطور؟ گفت: این خانم همین که می گوید:بینندگان عزیز، دل من از حال می رود. با این که نود سال داشت و کبوتر مسجد هم بود.به قول بعضی ها دود از کنده بلند می شود.
می خواهم عرض کنم که این کشش و جذبه را خداوند در زن قرار داده است و باید هم باشد. این ها وسیله سکونت و آرامش انسان است: "لِتَسْکُنوا اِلَیْها". کسانی که همسر ندارند، در این مراحل ناقص اند. انسان باید از راه حلال خودش را تسکین و آرامش بدهد و آتش هایش را خاموش کند. یکی از بزرگان می فرمود: اگر زن هیچ خاصیتی نداشته باشد، جز این که آتش شهوت را خاموش کند و هوا و هوس ها و غریزه جنسی را ارضا کند، بسیار مهم است. زحمات و خاصیت های دیگرش بماند. امام صادق علیه السلام فرمودند: "ما تَلَذَّذَالنّاسُ فِی الدُّنْیا وَ الاْآخِرَهِ بِلَذَّهٍ اَکْثَرَ لَهُمْ مِنْ لَذَّهِ النِّساء"؛(22)مردم در دنیا و آخرت از لذتی بیشتر و بالاتر از لذت زن و همسر بهره نبرده و نمی برند.
این که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: "ما اُحِبُّ مِنْ دُنْیاکُمْ اِلاَّ النِّساء و الطّیبَ؛(23) من از دنیای شما جز زنان و بوی خوش را دوست نمی دارم." یک امر فطری و توحیدی و واقعی است؛ یعنی کشش دارد، ولی این کشش ها را باید مهار و هدایت کرد که مبادا به گناه منجر شود. چرا فقها فتوا داده اند که خلوت کردن زن و مرد نامحرم در اتاقی در بسته حرام است، هر چند در آنجا نماز بخوانند. چون سومی آن ها شیطان است. چون کشش در هر دو طرف هست و ممکن است جنبه های شیطانی پیدا کند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: "لا یَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرِأَهٍ فَما مِنْ رَجُلٍ خَلا بِامْرِأَهٍ اِلاّ کانَ الشَّیْطانُ ثالِثُهُما"؛(24) البته هیچ مرد و زن نامحرم نباید در جایی خلوت کنند. چون هیچ مردی با زنی خلوت نمی کند، جز این که شیطان سومین آن هاست.
این پیشگیری ها به خاطر شدت جذبه و غریزه جنسی است. به قول قدیمی ها مانند پنبه در کنار آتش است که یک مرتبه شعله ور می شود. شیطان هر طور شده آن دو را وسوسه می کند و به هم می رساند. از این رو در قرآن نمی گوید: "لاتَزنوا؛ زنا نکنید"، بلکه می گوید: "وَلا تَقْرَبُوا الزِّنی؛(25)و نزدیک زنا نشوید." برخی از گناهان هست که خداوند می گوید: از مقدماتش هم پرهیز کن.یکی هم همین زناست. چون زنا مقدمات زیادی دارد. گاهی یک نگاه، یک ارتباط، یک تلفن، یک نامه، یک پیامک، یک صدای جذاب، مقدمه زنا می شود.
خداوند در قرآن خطاب به زنان پیامبر می فرماید: "فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ"؛(26)پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند.
می فرماید: زن ها با مردهای نامحرم خیلی نرم و دلربا صحبت نکنند. اگر با شوهرانشان این طور صحبت کنند، بسیار خوب است، اما با مرد اجنبی بسیار ملایم و نرم و لطیف صحبت نکنند؛ چون انسان در برابر لحن زیبا و دلربای زن دلش هم می رود. در روایات هم آمده است که زنان با مردان نامحرم، دلفریب صحبت نکنند، بلکه کاری کنند که آن لطافت و دلربایی از لحن گفتارشان گرفته شود. مثلاً دست در دهانشان بگذارند تا کمی صدایشان عوض شود. خیلی عجیب است! در روایات تمام ریزه کاری ها را متذکر شده است.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمودند: من به خانم های جوان سلام نمی کنم. با این که عصمت کامل دارند، ولی باز مراعات می کنند.(27)