حیاء در بعد تربیتی (8)

حیاء در بعد تربیتی (8)

حیاء در بعد تربیتی (8)

مروری بر مباحث گذشته

1. خدا می بیند!

از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!

تو مرا نمی بینی ولی من ...!

گریه شدید محبوب ترین بنده خدا

2. خدا سِرّ و عَلَنت را می بیند!

"بزرگی ناظر" و "همراهی او" دلیل حیاء

نحوۀ حیاء از خداوند

بالاترین نوع حیاء

اثر حیای از خداوند

حق حیاء از خداوند

خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست!

حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتی ها

انسان باحیاء حتی "فکر گناه" هم نمی کند!

حیاء در بعد تربیتی (8)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،

و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.

رُویَ عن الصادقعلیه السلام) قال: "لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ".(1)

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما در مورد "حیا" بود. حیاء آن ودیعه الهی و غریزه انسانیّه است که انسان را از اعمال زشت باز می دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می کند و چه بعد از عمل، حیاء نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می شود و وقتی که عمل زشت را تصویر میکند، منفعل و منکسر میشود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا میشود.

در جلسات گذشته ما یک تقسیم بندی راجع به حیاء در ربط با ناظر کردیم و گفتیم که حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی "حیاء من الخلق" است، گاهی "حیاء من النفس" بوده و گاهی "حیاء من الملائکه" می باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی "حیاء من اولیاء الله" است که جلسه گذشته آن را بحث کردم. پنجمین نوع آن "حیاء من الله" است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.

در باب "حیاء من الله" ما یک بحث معرفتی داریم که من وارد آن نمیشوم، چون من قبلاً این را بحث کردم و الآن بحث ما تربیتی است. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعدّدی داریم که "حیاء من الله" را در روابط گوناگون مطرح میفرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.

1. خدا می بیند!

یک دسته از روایات هست که "اصل ناظر بودن خداوند" را مطرح میکنند. انسان در "حیاء من الخلق" از این شرمش میآید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذرّه معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را میبینند و اعمالش را ثبت و ضبط میکنند، نیز حیاء میکند. دسته اوّل روایات، "حیاء من الله" را در همین رابطه مطرح میکنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که میکنی باید از خدا شرمت بیاید!

از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!

حالا من به عنوان نمونه چند روایت میخوانم که بعضیهایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اوّل از حضرت زینالعابدین(صلواتاللهعلیه) است که میفرماید: "خف الله عز و جل لقدرته علیک" از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است! اینطور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن! خیال نکن میتوانی از عذابی که وعده کرده است فرار کنی. بعد دارد "و استح منه لقربه منک"(2) از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.

تو مرا نمی بینی ولی من ...!

در آیه شریفه هم میفرماید "أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی"(3) در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلاً میفرماید: "وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَری"(4) یا "وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ"(5) شماها نمیبینید ولی ما به او نزدیک تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمیبینی ولی من که میبینم که چه کار داری میکنی.

گریه شدید محبوب ترین بنده خدا

در سوره یونس در آیهای هست "وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً"(6) هیچکاری نیست که شما انجام دهید مگر این که ما آن را میبینیم. کارهایتان در مرئَی و منظر ما است و ما داریم میبینیم. من نمیخواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که "عمل" در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونیات را میگیرد و هم اعمال بیرونیات را میگیرد. من بعد میرسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر میگیرد و هم علن او را میگیرد. هرچه را که او انجام دهد، خدا می بیند. "ما من عملٍ" استثنا ندارد. همه را میگیرد.

در ذیل این آیه روایتی آمد که است که "کان رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا"(7) پیغمبر اکرم وقتی به قرائت این آیه میرسید، به شدّت گریه میکرد. این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب "حیاء من الله" است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبههای اعتقادی دارد و هم ریشههای ایمانی و درونی دارد.

2. خدا سِرّ و عَلَنت را می بیند!

یک دسته دیگر روایاتی هستند که به چگونگی قُرب خداوند اشاره میکند که من هم الآن به آن اشاره کردم و از اطلاق آیه آن را گرفتم. قُرب خداوند سرّ و علن ندارد. حیاء از مردم در جایی است که در منظر مردم باشد، ولی در خفا چه؟ آنجا کسی نیست. اما در باب خدا، اشتباه نکنید! حیای از او مثل "حیاء من الخلق" نیست. اشتباه نکنید! روایت از امام هفتمعلیه السلام) است "فَاسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ فِی سَرَائِرِکُمْ کَمَا تَسْتَحْیُونَ مِنَ النَّاسِ فِی عَلَانِیَتِکُم"(8) خیلی روشن است. از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همانطور که در علن از مردم خجالت می کشید! همه کار را جلوی مردم نمی کنید، در برابر خدا هم همین طور باشید.

"بزرگی ناظر" و "همراهی او" دلیل حیاء

یک دستهای از روایات هم در باب "حیاء من الله تعالی" اینها هستند که من دستهبندی کردم. اینها خودشان دو جهت دارند که بحثش مفصّل است؛ یک، در ارتباط با جایگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال میان انسان ها فرق میگذاریم "حیاء من الخلق" متناسب با افراد مختلف است. من تعبیر ساده می کنم و سطح مطلب را پایین می آورم؛ مثلاً ما از بعضیها به خاطر جایگاهشان، خیلی شرم نمی کنیم. چون جایگاه زیاد مهمّی برایشان نمیبینیم.

مثلاً می گوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، _نعوذ بالله_ چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمیکنم. اینها همهاش مربوط به حیاء بوده و نسبت به ناظر است.

امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم میافتد و او را میبینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد میکنیم، چشممان در چشمش میافتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت میکشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاهمان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و ... امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق می کند و انسان از او شرم می کند. ما میان این دو نفر فرق میگذاریم.

نحوۀ حیاء از خداوند

در بخشی از روایاتِ ما این مسأله مطرح است که حیای بندگان از خداوند، هم از نظر جایگاه و هم از نظر برخورد، از این سنخ باشد. یعنی مانند جایگاه کسانی که پیش شما شایستگی دارند، نه کسانی که _نعوذ بالله_ سطحشان خیلی پایین است. نگاهتان به جایگاه خدا، مانند نگاه به جایگاه افراد شایسته باشد. خود ما هم اینگونه هستیم که وقتی با افراد بزرگی رو به رو میشویم، خودمان را جمع و جور میکنیم، که نکند یک وقت حتی اشتباهاً خلافی از ما سر بزند!

حال اگر فرد شایسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و کار داشته باشد، خیلی مراقبت بیشتر می شود. آدم از او شرم میکند که عمل بدی در مرئَی و منظر او کند. در یک روایتی داریم از پیغمبر اکرم که دارد؛ "قال رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) : اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْیَاءَکَ مِنْ صَالِحِی جِیرَانِک"(9) حضرت دو کلمه را کنار هم گذاشته است که اوّلی به یک مطلب اشاره داشته و دومی هم مطلب دیگری را بیان می کند. ایشان می فرماید: از خدا خجالت بکش، همانطور که از همسایهای که جایگاه رفیعی نزد تو دارد و از شایستگان است خجالت می کشی!

گاهی انسان همسایهای دارد که _نعوذ بالله_ بدتر از خودش است؛ لذا جایگاهی ندارد و حیاء از او معنا ندارد. نه! گاهی اوقات همسایه، آدم بزرگ و شایستهای است، از صلحا و نیکان است. یک انسان صالح که همسایه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش میافتد، انسان چگونه از او حیاء می کند!؟

حضرت چه قدر سطح مطلب را پایین آورده است تا شاید ما از خدا خجالت بکشیم. همانطور که از همسایه شایستهات خجالت میکشی و جلوی روی او هر کاری را انجام نمیدهی، از خدا هم خجالت بکش! البته اینطور نیست که حضرت فقط بفرمایند از خدا خجالت بکشید! نه مطلب ادامه دارد و من همینطور گام به گام پیش میروم.

بالاترین نوع حیاء

دستهای از روایات نقش ارزشیِ "حیاء من الله" را بیان میکنند که آنها را بعداً میگویم، چون یک بحث مستقل در این رابطه _ ان شاءالله _ خواهم داشت. یک تقسیمبندی راجع به همین مسأله ارزشی است که مثلاً از علیعلیه السلام) هست که "أفضل الحیاء استحیاؤک من الله"(10) با فضیلتترین حیاها حیای از خداوند است. چرایش را بعداً می گویم.

اثر حیای از خداوند

یک دسته از روایات هست که اثر مترتّب بر "حیاء من الله" را بیان می کند. روایت از علیعلیه السلام) است که فرمودند: "الحیاء من الله یمحو کثیراً من الخطایا"(11) این هم توضیح میخواهد که من بعداً توضیح می دهم. من الآن خواستم فقط دستهبندی روایات را بگویم.

حق حیاء از خداوند

اینها مقدمه بود برای مطلبی که در آخر جلسه گذشته مطرح کردم. حالا سراغ بحث خودم میآیم که ما در روایات متعدّده داریم که "استحیوا من الله حق الحیاء"(12) این روایت از پیغمبر اکرم است که از خداوند آنگونه که حق حیاء است، حیاء کنید! حق حیاء از خدا یعنی چه؟

در روایت دیگری آمده است: "رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْیَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَیَاء"(13) یا روایت دیگری از پیغمبر اکرم است که به ابیذر فرمود: "یَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّهَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ! " بعد حضرت: پس سه کار کن که آخرین آن، این بود که "وَ اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ"(14) همچنین روایت دیگری بود که شخص دیگری همین مطلب را داشت که حضرت پرسیدند: "أ کلکم یحب أن یدخل الجنه؟ قالوا: نعم یا رسول الله!" حضرت هم همان مطالبی را که در روایت ابیذر بود فرمودند و سومین مطلب این بود که "و استحیوا من الله حق الحیاء"(15) در همه این روایت ها یک حقی آمده است. منظور از این چیست؟

من این مقدّمات را گفتم تا بفهمید که حق حیاء یعنی چه.(16) حالا دقت کنید که حق حیا، آنطور که سزاوار است، با آن مقدّماتی که گفتم یعنی چه. ما الآن مورد به مورد پیش میرویم.

خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست!

یک؛ خداوند ناظری است که جدا نشدنی است؛ یعنی هیچ گاه از من جدا نمیشود. او نزدیکی به من است که نزدیکتر از او نیست. بزرگی است که بزرگتر از او نیست. مطّلعی بر من است که مطّلعتر از او نیست. به تمام شراشر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بیرون. مطلعی است که سرّ و علن برای او معنا ندارد.

بعداً ان شاءالله میرسم که در یک تقسیمبندی نسبت به خود اعمال، ما یک قبائح عقلیّه داریم، یک قبائح شرعیّه داریم و یک قبائح عرفیّه متشرعه داریم. اینها سه چیز جدا است. قبایح عقلیّه مربوط به عقل عملی است، شرعیّه مربوط به احکام شرعی است و عرفیّۀ متشرعه مربوط به افراد متدیّن است که آنها این کار را زشت میدانند.

حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتی ها

حق حیاء این است که انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بکشد. چه عملت قُبح عقلی داشته باشد، چه قُبح شرعی داشته باشد، چه قُبح عرفی در محیط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حیاء اینطور است که اگر بخواهیم به طور مطلق بگوییم نسبت به "جمیع قبائح" است.

خود ما همینطوری هستیم که با این مقدّماتی که من گفتم باید این طور از خداوند حیاء داشته باشیم. نتیجه این مقدّمات همین میشود. من مطلبی را از خودم تحمیل نکردم. عمده این است که باید ببینی ناظر بودن خدا چه وسعتی دارد، تا بفهمی حق حیاء چیست؟ هر حرکت قبیحی نسبت به این سه محیط، چه درونی و چه بیرونی از انسان سر بزند، بر خلاف حیاء است.

انسان باحیاء حتی "فکر گناه" هم نمی کند!

از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. آیه اش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود میکنیم. اینها همه مقدّمه "حق حیاء" بود و چون من در جلسه گذشته گفتم که بعداً درباره حق حیاء صحبت می کنم اینها را گفتم.

تو باید چنین خدایی را قبول داشته باشی! این حرف من نیست، کلام الله است. من از خودم نگفتم، آیات قرآن این چنین می گوید و قابل انکار هم نیست. تازه من گفتم که بحث معرفتی نکردم. آن خودش بحث دیگری است که در جای خودش می گوییم درجاتی دارد و... بحث ما خیلی عرفی بود. یک بحث تربیتی و عرفی کردم که همه متوجّه شوند.

این که روایات متعدّده می فرماید: از خدا خجالت بکشید آنطور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یکطور خجالت کشیدن است. آنطور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد.

"استحیوا من الله حق الحیاء" نه یک روایت نه دو روایت، آنهایی که اهلش هستند بروند مراجعه کنند! ببینید چه قدر پیغمبر اکرم روی آن تأکید کرده است. چه جنبههای شخصی و چه عمومی! من همه اینها را در جلسه گذشته گفتم. "استحیوا من الله حق الحیاء"

منبع: www.mojtabatehrani.ir

پاورقی

  1. الکافی، ج2، ص106
  2. کشف الغمه، ج 2، ص 108
  3. سوره مبارکه علق، آیه 14
  4. سوره مبارکه ق، آیه 16
  5. سوره مبارکه واقعه، آیه 85
  6. سوره مبارکه یونس، آیه 61
  7. تفسیر قمی، ج1، ص 313
  8. بحارالأنوار، ج 1، ص 148
  9. بحارالأنوار، ج 75، ص 200
  10. غررالحکم، ص 257
  11. همان
  12. بحارالأنوار، ج 8، باب الحیاء من الله
  13. مستدرک الوسائل، ج 8، ص 462
  14. وسائل الشیعه، ج 1، ص 304
  15. مجموعهورام، ج 1، ص 272
  16. البته ما در روایت داریم که حق حیاء چیست و من هم بعد وارد می شوم و اگر زنده بودم بحث را با آنها ان شاء الله تطبیق میدهم. دو روایت داریم که حق حیاء را برای ما تبیین کردند ولی الآن مطلب را بر اساس این مقدماتی را که گفتم توضیح می دهم.
Powered by TayaCMS