«قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشَيْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمُوهُ تَبَاعَدَ الشَّيْطَانُ عَنْكُمْ كَمَا تَبَاعَدَ الْمَشْرِقُ مِنَ الْمَغْرِبِ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الصَّوْمُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُؤَازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَقْطَعُ دَابِرَهُ وَ الِاسْتِغْفَارُ يَقْطَعُ وَتِينَهُ وَ لِكُلِّ شَيْ ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيَامُ»[1]

  • اي پادشـه خـوبان داد از غـم تـنـهـايـيدل بي توبه جان آمد وقت اسـت که بازآيي
  • مشتاقي ومهجوري دور از تو چنانم کردکز دسـت بخـواهـد شـد پايان شـکـيبايي
  • دائم گل ايـن بسـتان شـاداب نمي مـانددريـاب ضعـيفـان را در وقـت تـوانايايـي
  • اي درد تـوام درمـان در بـسـتـر بيماريوي ياد تـوام مونـس در گـوشه ي تنـهايي
  • چهره ي توعندليبان راغزل خوان مي کندديدن مهـدي هـزاران درد درمان مي کند
  • مدعي گويد که با يک گل نمي گردد بهارمن گلي دارم که عالم را گلستان مي کند

برکات ذکر صلوات

در روايات سفارش شده موقع شنيدن و گفتن و نوشتن نام پيامبر و امامان احترام بگذاريد. در موقع نوشتن اسم پيامبر بنويسد «صل الله و عليه و آله» و در موقع نوشتن اسم امامان بنويسد «عليه السلام» و مادامي که آن نوشته وجود دارد ملائکه براي ثواب مي نويسند و استغفار مي کنند. محدث قمي در سفينه نوشته اول کسي که در بجاي «صل الله عليه و آله» و «عليه السلام» رمز صاد و عين را اختراع کرد دستش فلج شد. يعني اين يک نوع بي احترامي است. اميرالمومنين مي فرمايد: دهر مرا آن قدر پايين آورد تا اين که گفتند معاويه و علي. اسم مرا کنار اسم معاويه آورند و معاويه را هم در اول قرار دادند. اسم مبارک را بايد با ادب بکار ببريم حضرت بگوييم، امام بگوييم، احترام بگذاريم. روايت داريم اگر کسي اسم پيامبر را ببرد و عمدا ذکر صلوات را نگويد باعث ورودش در آتش جهنم مي شود. پيامبرخدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: جفاکارترين امت به من کساني هستند که نام مرا بشنوند و صلوات بر من و آل من نفرستند. در حال قرآن و نماز هم (اگر چه وسط ذکر هم باشيد.) وقتي اسم پيامبر را شنيديد صلوات بفرستد و بعد ادامه دهيد. يعني مستحب است اين کار را بکنيد و اگر عمدا ترک بکنيد ممکن است جفاکار بر پيامبر و آل پيامبر باشيد. پس در هر زمان و مکان نام پيامبر برده شد بايد صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود.

حکمت آفرينش شيطان

پيامبرخدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: «علي انبئکم بشي ان انتم فعلتموه تباعد الشيطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب» آيا مي خواهيد به شما چيزي ياد بدهم که بواسطه ي آن شيطان بمقدار غرب تا شرق عالم از شما فاصله بگيرد. چون در اين دنيا هر کس بازيچه ي شيطان شود به هلاکت مي افتاد و اهل جهنم مي شود و هر کس از تير رس شيطان و وسوسه شيطان در امان ماند اهل نجات است. روايت داريم خداوند متعال شيطان را خلق کرد و اگر شيطان نبود خوب و بد معلوم نمي شدند. شيطان آن هايي را که غل و غش دارند گمراه مي کند ولي خودش گفته «فبعزتک لاغوينهم اجمعين الا عبادک منهم المخلصين». خدايا به عزت و جلالت قسم من زورم به انسان هاي مومن نمي رسد. شيطان سگ در خانه ي خداست و پارس مي کند تا آن هايي که ريگي توي کفششان هست را دور کند ولي با آن هايي که با صاحب خانه کار دارند کاري ندارد. خداوند مي فرمايد: «ومن يعش ذکر الرحمان يغيض له شيطلنا و هو له قرين» هر کس از ياد رحمان غافل بشود يک شيطان مي گذاريم تا با او ور برود. اگر بدرد شيطان بخورد جذب شيطان مي شود و اگر بدرد شيطان نخورد بطرف خدا ميدود. حاج آقا دولابي مي گفتند: مثل يک پدر مهربان که يک لاتي را سر محله مي گذارد که اگر بچه هاي من بيرون آمدند بزن در گوششان، اگر بدرد خودت مي خورند بردار و ببر و اگر بدرد ما مي خورند بفرست بيايند خانه. شيطان هم يک چنين کاري را مي کند.

تکبر و غرور سبب سرنگوني

طبق آيات و روايات شيطان قبل از حضرت آدم عليه السلام خلق شده بود و حقيقت شيطان از اجنه است. «كانَ مِنَ الْجِن» (الکهف/50). ما موجوداتي داريم بنام اجنه و موجوداتي با نام ملائکه و موجوداتي بنام بشر داريم. اجنه و ملائکه به چشم ما ديده نمي شوند مگر در مواقع خاصي و به چشم افراد خاصي ممکن است ديده شوند. در قرآن يک سوره بنام جن داريم که طبق فرمايشات آن سوره آن ها آمدند قرآني که پيامبر تلاوت مي کرد را شنيدند و ايمان آورده مسلمان شدند. اجنه هم مثل انسان ها هستند تکليف دارند، بد ومشرک و کافر دارند. و بعضي ها هم گفتند که تعداد اجنه از انسان ها هم بيشتر است و لذا در آيات قرآن هم جن بر انس مقدم شده است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» (الذاريات /5 صلي الله عليه وآله وسلم ).

شيطان جزء ملاءکه نيست. خيلي ها اين سوال برايشان مطرح است که خداوند وقتي ملائکه را مورد خطاب قرار داد تا براي حضرت آدم سجده کنند همه سجده کردند مگر ابليس، که ظاهر اين آيه نشان مي دهد که شيطان جزء ملائکه بوده است. خداوند متعال شيطان را از اجنه خلق کرده و جنس او از آتش است ولي چون در آسمان ها مستقر بود و با ملائکه رفت و آمد داشت و با ملائکه عبادت مي کرد و همراه بود آن ها هم از بس شيطان با آن ها رفت و آمد داشت فکر مي کردند که جزء آن هاست. روايت داريم شبي که پيامبر خدا به معراج رفتند و باطن اين عالم و بهشت و اسرار عالم را ديدند و از معراج برگشتند روز بعد ابليس (ابليس و شيطان لقب هستند و اسم شيطان حارث است. شيطان با همه ي انبياء رفت و آمد داشته و با همه ي انبياء دست و پنجه نرم کرده است.) خدمت پيامبر آمد و گفت: يا رسول الله شما ديشب معراج تشريف برده بوديد شما وقتي به آسمان چهارم تشريف برده بوديد آن منبري که در آسمان چهارم نيم سوخته و واژگون شده بود را ديديد؟ پيامبر فرمود: بله، ديدم. شيطان گفت: يا رسول الله آن منبر مال من بود.

شيطان عرض کرد يا رسول الله من در آسمان چهارم براي ملائکه منبر مي رفتم و ملائکه پاي موعظه هاي من مي نشستند. خداي متعال فرمود من مي خواهم شما را امتحان بکنم. (چون ايشان هم در جمع ملائکه بود. خدا همه را مخاطب قرار داد. چون اکثريت ملائکه بودند و محل هم محل ملائکه بوده خطاب به آن ها بوده است و شيطان هم همراه آن ها بوده است.) م و امتحان هم معلوم نيست که چه باشد ولي يکي از شماها رفوضه خواهيد شد. ملائکه ترسيدند که نکند ما هم جز رفوضه ها و مردودي ها باشيم. همه اش دعا مي کردند خدايا ما را حفظ کن، ما به تو پناه مي بريم. شيطان مي گويد من پيش ملائکه اين قدر محترم بودم که اگر تسبيحم از دستم مي افتاد صدها ملائکه هجوم مي آوردند که براي تبرک تسبيح را برمي داشتند و به من مي دادند . و به من مي گفتند التماس دعا. همه لرزيدن و ترسيدند و به من مي گفتند التماس دعا. من هم براي همه دعا مي کردم اما براي خودم دعا نمي کردم. مي گفتم من کارم درست است. (يک علامت مومن اين است که خودش را هميشه متهم و مقصر مي داند.) تا اين که خداي متعال حضرت آدم ابوالبشرعليه السلام را خلق کرد و امر فرمود: «اسْجُدُوا لِآدَم » (البقره/34). به آدم سجده کنيد. (خيلي از بزرگان فرموده اند سجده براي خدا بوده، چون سجده براي غير خدا جايز نيست. منتهي جهت سجده و قبله ي سجده به طرف حضرت آدم بوده است. خدا مي خواست امتحان کند يا به خاطرعظمتي بود که خدا به آدم داده بود فرمود براي اين چنين خلقتي که خلق کرده ام سجده کنيد). شيطان گفت يا رسول الله امتحان که پيش آمد همه ي ملائکه به سجده افتادند من يکي سجده نکردم گفتم من بهترم، او را از خاک خلق کردي ولي من از آتش هستم. من بهتر و بالاترم، آدم بايد به من سجده کند نه من بر آدم، يک لحظه تکبر باعث شد خداي متعال مرا از آن درجه به پايين آورد و اعمال مرا حبط کرد و من مطرود و ملعون ازل و ابد شدم. ابليس به پيامبر ما گفت: يا رسول الله مواظب باش هر چقدر خدا به شما اوج ودرجه مي دهد يک وقت غرور شما را نگيرد. مرا ببين عبرت بگير. تکبر مرا به اين روزگار انداخته است.

موعظه امام صادق عليه السلام

«مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ الشَّيْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّيْطَانَ»[2] «الناطق عن الشيطان فقد عبد الشيطان» [3]. امام صادقعليه السلام فرمودند: اگر گوينده از خدا صحبت مي کند و شما پاي منبر آن گوينده نشسته ايد ذکر خدا را مي کنيد و اگر گوينده از شيطان صحبت مي کند شما داريد شيطان را مي پرستيد. شمر ملعون چهار سال در کوفه امام جماعت بود. در جنگ صفين در لشگر مولا اميرالمومنينعليه السلام بود و مجروح جنگي هم شد. امام صادق مي فرمايد: پيش عالمي برويد که اگر به آخرت دعوت مي کند عمل او هم همين طور باشد. عالمي که شما را از تکبر به تواضع، از ريا به اخلاص برساند.

تواضع و فروتني مايه نجات و سعادت

مولا اميرالمومنينعليه السلام در نهج البلاغه مي فرمايد: «فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَ»[4] يا ايهاالناس از امتحاني که خداي متعال از شيطان گرفت عبرت بگيريد و تکان بخوريد. شيطان شش هزار سال عبادت کرد. «قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ»[5] از زمان پيامبر هزار و چهارصد سال است که مي گذرد. پس عبادت تنها انسان را نجات نمي دهد. عبادت بايد خالص و براي خدا باشد. عبادت بايد با ايمان و تواضع و خشوع و بدون تکبر و غرور باشد. اگر قرار بود صرف عبادت ما را نجات بدهد شيطان از همه ي ما بيشتر عبادت کرده است پس چرا سرنگون شد. «أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ» [6] نمي دانيم شش هزار سال از ساله اي دنيايي است يا از سال هاي آخرتي. در آسمان چهارم بوده و آسمان چهارم هم گردشش غير از منظومه ي شمسي است و چه بسا سال هاي آن خيلي طولاني تر باشد. اين همه زحمت هاي طولاني شيطان، شش هزار سال رکوع و سجده و عبادت مفصلي که ابليس داشت همه ي اين ها را خدا بخاطر «عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَه »[7] يک لحظه غرور شيطان که گفت: «أَنَا خَيْر»[8] من بهتر هستم حبط و باطل کرد. حالا آدمي که کل عمرش هفتاد سال هست و مي گويد من بهترم چطور خواهد شد؟

بعد مولا اميرالمومنين عليه السلام در ادامه مي فرمايد: حکم خدا در اهل آسمان و زمين واحد است. اين طور نيست که مثلا خدا بگويد اگر ملائکه تکبر بکنند طوري نيست ولي بني آدم تکبر نکند. خدا به هيچ کسي اجازه غرور و تکبر نداده است. اين حريم خداست اين چيزي است که خدا راه آن را بسته است. يکي از اسامي خداي بزرگ متکبر است. در سوره ي مبارکه حشر و روايات قدسي هم هست که خدا مي فرمايد: «الْكِبْرِيَاءُ رِدَائِي»[9] بزرگي فقط برازنده ي من است و هرکس بخواهد در اين بحث شريک من باشد او را خورد و درهم مي شکنم. لذا ما روايت داريم چيزي مثل سجده انسان را به خدا نزديک نمي کند و چيزي مثل سجده شيطان را ناراحت نمي کند. «أَقْرَبُ مَا يَكُونَ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ إِذَا كَانَ سَاجِداً»[10]در سجده انسان از همه وقت بخدا نزديک تر است. وقتي انسان به سجده مي رود شيطان مي گويد «يا ويلي»[11] واي برمن که سجده نکردم و ملعون و مطرود شدم. بني آدم دارد سجده مي کند و به خدا نزديک مي شود.

مولا اميرالمومنين مي فرمايد: از کار شيطان عبرت بگيريد و تواضع و فروتني را روي سرتان بگذاريد و تکبر و شانه بالا گرفتن را زير پايتان له کنيد. «وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُءُوسِكُمْ»[12] بگوييد خدايا من بنده من ناچيزت هستم. خدايا من فقيرم مسکينم، «فَلَمْ أَرَ مَوْلًى كَرِيماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ عَلَيَّ يَا رَب»[13] خدايا مولايي کريم تر از تو و بنده اي لئيم تر و پست تر از من نيست. اين پستي را خدا دوست دارد. «وَ اتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ عَدُوِّكُمْ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِه»[14] تواضع و کوچکي را سپر و سلاح بين خودت و شيطان قرار بده. «فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِين»[15] اگر کسي متکبر بود بر پيشاني خودش بزند که پيشواي من شيطان است. شيطان سردمدار متکبران و متعصبان است.

اهميت و ارزش سجده کردن

افراد زيادي خدمت به پيامبرخدا صلي الله عليه وآله وسلم مي آمدند و عرض مي کردند يا رسول الله ما خيلي دوست داريم با شما محشور بشويم. يکي از آن ها ربيعه بن کعب بود که هفت سال خدمت گذار پيامبر بود که پيامبر به او فرمود از من درخواستي بکن تا در حقت انجام دهم. فکر کرد که از پيامبر چه بخواهم؟ اگر مال دنيا بخواهم که بايد بگذارم بروم، هر چه بخواهم از من جدا شدني است چه فايده دارند چه بخواهم که ماندگار باشد. فردا خدمت رسول الله آمد و گفت آقا، آيا حاجت من برآمورده است؟ پيامبر فرمودند: بله، به شما وعده دادم يک حاجت برآورده داري. عرض کرد يا رسول الله من نشستم فکر کردم به اينجا رسيدم از شما بخواهم در دنيا و آخرت با شما محشور باشم. در اعلي درجه ي بهشت با شما باشم. پيامبر فرمود: باشد من به تو وعده دادم به وعده ام عمل مي کنم ولي تو هم با سجده کردن و طول دادن سجده ات به من در برآوردن اين خواسته ات کمک بکن. سجده غرور و تکبر انسان را مي ريزد و انسان را بخدا نزديک تر مي کند و حتي اگر حالت ذکر هم نداريد همين که سجده مي رويد خدا دوست دارد. چون آن نفس عمل خيلي مهم است. بدنت هم يک مقدار اذيت بشود ايراد ندارد.

روايت داريم اصحاب پرسيدند چه وقت انسان از همه وقت بخدا نزديک تر است؟ ائمه فرمودند: آن زماني که شکم خالي است و حال سجده هستيد. چيزي مثل سجدا نمي تواند دماغ شيطان را به خاک نمي مالد و خوردش نمي کند. يک موقع انسان مودب مي ايستد دعا مي خواند، يک موقع دست به دعا بطرف آسمان بر مي دارد، يک موقع رکوع مي رود، ولي يک موقع عظمت خدا آن قدر انسان را کوچک مي کند که آدم با بهترين اعضاء اش، با پيشاني و صورتش را بخاک مي افتد. مستحب است انسان بيني خودش را هم بر زمين بمالد. در روايات سفارش شده دو عدد مهر بگذاريد هم براي پيشاني و هم براي بيني. «السُّجُودُ مُنْتَهَى الْعِبَادَه»[16] يعني حد اعلي و اوج عبادت موقع سجده است.

ذکر مصيبت: باب الحوائج امام هفتم موسي بن جعفرعليه السلام

بزرگي مي فرمود: بعد از جريان کربلا ديگر امامي مثل امام هفتم اين قدر پر بلا و مصيبت نبوده است. آقا خيلي مصيبت ديدند. چندين سال در زندان هاي هارون ملعون بودند. امام در زندان همه اش مشغول عبادت بودند که بيشترين عبادتش در سجده بوده است. اين قدر سجده هاي طولاني مي رفتند که نگهبانان از دور فکر مي کردند عبايي روي زمين افتاده است، چون بدن آقا آن قدر لاغر و نحيف شده بود که حجم آن چناني نداشت. آقا در زندان آن قدر نماز مي خواند و سجده مي کرد که زندان بانش به بصره براي هارون نامه نوشت اگر تو اين آقا را آزاد نمي کني من خودم در اين زندان را باز مي کنم و آزادش مي کنم. چون اين آقا ذکر مي گويد و دعا مي کند و سجده مي رود ما گناه و عيبي از اين آقا نديديم. لذا هارون آقا را پيش يک زندان بان يهودي نانجيب و بي رحم بنام سندي بن شارح فرستاد. اين نانجيب اين قدر به آقا سخت گرفت که آقايي که مي فرمود من يک جاي خلوت مي خواهم با خدا راز و نياز بکنم ديگر لحن مناجات آقا عوض شد.

  • من جوان بودم و زندان گران پيرم کردگـشته تا کاهـيده تن مانده بجا تصويرم
  • يا به زنـدان بــرسـان مـرگ مـرا يا اللهيا خلاصم بکن از زير غل و زنجيرم

صدا مي زد اي خدايي که بچه را از رحم مادر نجات مي دهي، درخت را از آب و گل بيرون مي آوري. اي خدا ديگر موسي بن جعفر را از زندان و شکنجه هاي هارون نجات بده. دعاي آقا وقتي مستجاب شد که عده اي از اهل قم براي زيارت آقا رفتند و در مقابل زندان جمع شدند. گفتند: فردا آقا آزاد مي شود. به استقبال آقا آمده بودند. اما يک وقت که در زندان باز شد يک جنازه اي را چهار نفر غريبانه بيرون آوردند. عرض کنيم بي بي جان، حضرت معصومه(س)شما مدينه بوديد از نزديک شکنجه ها و شهادت پدر را نديديد. اما دل ها بسوزد براي عمه اتان زينب، وقتي بالاي تل زينبيه آمد ديد برادر در گودي قتل گاه است و هيچ ياوري ندارد. نيزه دارها با نيزه و شمشير دارها با شمشير به بدن برادرش مي زنند. عقيله ي بني هاشم دست روي سر گذاشت و صدا زد: «اما فيکم مسلم»[17]، «لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم».


[1] - من لا يحضره الفقيه/ شيخ صدوق /2/75/ باب فضل الصيام ...ص:74

[2] - الکافي /ثقه الاسلام کليني /6/434/ باب الغناء ...ص:431

[3] - تصحيح الاعتقاد / شيخ مفيد /73/فصل النهي عن الدال ...ص:68

[4] - نهج البلاغه /سيد رضي /287/ طلب العبره ...ص:287

[5] - همان

[6] - همان

[7] - همان

[8] - نهج البلاغه/سيد رضي/73/30- و من كلام له ع في معنى قتل عثمان و هو حكم له على عثمان و عليه و على الناس بما فعلوا و براءة له من دمه..ص:73

[9] -مستدرک الوسائل /محدث نوري /12/31/ 58- باب تحريم الکبر ...ص:26

[10] - مستدرک الوسائل /محدث نوري /4/474/ 18- باب استحباب طول السجود بقدر الامکان و الاکثار فيه من التسبيح و الذکر ...ص:470

[11] - بحار الانوار /علامه مجلسي /60/222/باب3- ابليس لعنه الله و قصصه و بدء خلقه و مکايده ومصايده و احوال ذريته و الاحتراز عنهم اعاذنا الله من شرورهم ...ص:131

[12] - همان

[13] - تهذيب الاحکام /شيخ طوسي /3/88/ الدعاء في الزياره تمام المائه رکعه ...ص:79

[14] - همان

[15] - نهج البلاغه/سيد رضي /286/ راس العصيان ...ص:286

[16] - مستدرک الوسائل /محدث نوري /4/472/ 18- باب استحباب طول السجود بقدر الامکان و الاکثار فيه من التسبيح و الذکر ...ص:470

[17] - الارشاد/شيخ مفيد /2/112/ فصل ...ص:71