محاسبه اندیشه

محاسبه اندیشه

یا لطیف

سخنران: حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد

موضوع: محاسبه اندیشه

آيه شريفه قرآن مي فرمايد :

” اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ، بسم الله الرحمن الرحيم ، قل يا عبادي الذين اصرفوا علي انفسهم . . . اِن الله يغفر الذنوب جميعا “ مي فرمايد : اي كساني كه اسراف كرده ايد و ظلم كرده ايد به نفسهاي خودتان ، ( نه به خداي خودتون ) ، اي كساني كه با بدي ها به خودتان ظلم كرده ايد از رحمت خداوند نااميد نباشيد ، خداوند همه گناهان را با هم مي بخشد .

شأن نزول آيه رو يا مي دونيد يا شنيديد : غلام حبشي اي بود كه از پيغمبر اكرم (ص) درخواست كرد : من يك عمر در كفر زندگي كردم و همه نوع گناهي مرتكب شدم ، حتي قتل و . . . و يكي از قتلهايي كه انجام دادم ، قتل عموي شما در جنگ احد بود و او را با حالتي وحشتناك مثله كردم ! آيا من مي تونم به سمت خداوند بيام ؟ پيامبر e فرمودند : بله ، عرض كرد : من از اين بله شما راضي نيستم ! آيا خداوند من رو به عنوان يك موجود و موجود متمرد تحمل مي كنه ؟

وقتي غلام حبشي اين سؤال رو از پيامبر پرسيد ، اين آيه نازل شد كه ” اِنَّ الله يغفر الذنوب جميعا ” همانا خداوند همه گناهان رو با هم مي بخشه ! خُب پايان ماه رمضان و عيد فطر هست ، حتماً و حتماً ما گناهي نداريم . براي اينكه بخوايم به خداوند بگيم ببخشه ، انشاءالله خداوند شب عيد فطر همه رو بخشيده .

شب عيد فطر براتون عرض كردم كه اگر لحظه اول رمضان خداوند فقط 1000 نفر رو مي بخشه ، رواياتي داريم در مورد بخشش خداوند در شب عيد فطر ، كه يه رقم عجيب و باورنكردني هست . ( نزديك به 4 ميليارد نفر ) يعني اگر خداوند فقط هزار نفر رو شب اول ببخشه كه حتماً و حتماً خيلي بيشتر از اينهاست . شايد شب عيد فطر خداوند چند بار همة ما ، شش ، هفت ميليارد رو بخشيده و ما اغلب خبر نداريم .

دوباره از صبح اول شوال پرونده ها رو سياه مي كنيم . در اين جلسه يكي از بحثهاي حساس نفساني رو مطرح مي كنيم تحت عنوان محاسبه انديشه ، در محاسبه اعمال ما اعمالمون رو رسيدگي مي كنيم . اما در محاسبه انديشه به اون قسمت از درون خودمون ، به اون قسمت از” ماتحفه الصدور “ خودمون نگاه مي كنيم كه ممكنه در طول سال تا رمضان آينده كار دست ما بده .

” محاسبه انديشه و ذهن “

خطورات و خطرات نفساني : طبق آيه شريفه قرآن : روزي مي ياد كه برخي از بنده ها در پيشگاه خداوند عرض مي كنند : اي كاش من در زندگي خوبان و خوبيها را مسخره نكرده بودم .

خُب اين مسخره كردن ممكنه به دو صورت باشه : يكي مسخره كردن از جانب انسانهاي واقعاً شقي ، كه مي فرمايند ” ويل لكل همزه لمزه “ اينها كساني هستند كه اين تمسخر رو به زبان جاري مي كنند . مثلاً وقتي به مؤمنين مي رسن ، اونها رو مسخره مي كنند ، با اسامي مثل اُمُل ، عقب افتاده ، متهجر ، و غيره و غيره و خودشون نمي دونند كه غرق در چه اُملهايي هستند و انشاءالله در آخر بحث من نمونه اش رو از دنياي خودشون براتون مثال مي زنم .

اين جهان سراسر نوراني رو تاريك و سياه مي بينند و در سياهيهاي خودشون خوشند و كساني كه در روشنايي و نورانيت هستند رو مسخره مي كنند . اين روال رو ما از لحظه اول خلقت كه كسي اومد و از خدا حرف زد ، تا نوح ، عيسي و موسي و پيغمبر و تا امروز و تا روز ظهور امام زمان (عج) ، خواهيم داشت . اين نوع اول . خُب ما جزء اين نوع كه حتماً نيستيم .

نوع دوم كساني هستند كه اينها به زبانشون مسخره نمي كنند . اصلاً نظرشون هم مسخره كردن نيست . اما با اعمال خودشون مسخره ميكنند . در زمانه اي كه عدة زيادي براي دينشون ، براي مملكتشون ، براي هستي شون ، براي نظامشون ، براي همه وجودشون كه عقيده شون بود ، همه چيزشون رو فدا كردند ، اينها هيچ كاري نكردند و اين مي شه مسخره كردن با عمل .

يعني شما بيخود اين كارها رو كرديد . در ديدارهايي كه با خانواده معظم شهدا داريم ، چيزي كه خيلي خيلي ملموسه و حرف اول و آخر اينهاست اينه كه : آقا ! كساني كه به راه شهداء بي اعتنا هستند و باز در سياهي ها غرقند و ارزشها رو در چيزهاي واقعاً بي ارزش مي دونند ، راه بچة ما رو دارن عملاً مسخره مي كنند .

كسي كه نماز رو سبك مي شماره ، عملاً داره نماز رو مسخره مي كنه . جزء همون كساني هست كه روز قيامت مي گه اي كاش مسخره نمي كردم . كسي كه روزه اي مي گيرد و در اين روزه فقط چيزي نمي خوره و بقيه ناراحتيها رو براي خودش و براي نفسش ايجاد مي كنه ، ( نمي گيم براي خدا ) اين داره عملاً مسخره مي كنه .

مي فرمايند در روز قيامت يك عده هستند كه خيلي پشيمونند از مسخره كردن هاي زباني و عملي خودشون و اينها مي گن اي كاش دوباره بتونيم برگرديم و جبران كنيم . و در جواب اينها خطاب مي رسه : ” ابداً ! محال است“ مي خوايم ببينيم ، اين مسئله از چي نشأت مي گيره ؟

اعمال ما ، ذهن ما رو مي سازه ، در اين جلسه مي خوايم ، با همديگه انديشه خودمون رو محاسبه كنيم . همين جوري كه من مي گم شما هم محاسبه كنيد ، و انشاءالله كه در آخر يه نتيجه خوبي بگيريم .

دليل عقب ماندگي مردمي كه دائماً عقب مي مونن و از قافله حقيقت به قافله مجاز مي پردازند ، مردمي كه در سرابها مشغول آب خوردن هستند و اونهايي كه از خورشيد فرار مي كنند و به نور چراغها پناه مي برند ، اونهايي كه دنياي تاريكشون رو با چراغ روشن مي كنند ، غافل از اينكه :

دي شيخ با چراغ همي گشت گرد / كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست

فكر مي كنند نورانيت اينه كه بلوارهاي ما خيلي چراغوني باشه . دليلش اينه كه به انديشه خودشون نگرش و نگاهي ندارند . بعضي هاشون محاسبه اعمال هم دارن ، آدمهاي خوبي هستند ، اما محاسبه انديشه ندارن . زياد براشون مهم نيست كه در فكر ، در عقل و در اون پنهان گاه انديشه هاشون ، چي مي گذره ، مي فرمايند در صدر خودت چي قايم كردي ؟ و در صدر تو چي مي گذره ؟

از نظر اسلام اين بي تفاوتي چه حكمي داره ؟ اولاً ما يه انديشه خير داريم و يه انديشه شر . محاسبه انديشه خير و شر به اين طريقه : اگر شما انديشه شري رو در ذهنتون داشته باشيد اما بهش عمل نكنيد ، براتون هيچ عقابي نداره ، اگه ده هزار تا فكر گناه تو دلت باشه ، ولي به اون عمل نكني هيچ عقابي نداره . اما اگر انديشه خير تو دلت باشه ولو اون رو انجام ندي ، حسنه و ثواب برات مي نويسند . مثلاً بگي امشب من مي خوابم انشاءالله بلند مي شم و نماز شب مي خونم ، اما نتوني . مي فرمايند : به اين فكر خير تو هم حسنه تعلق مي گيره . روز قيامت تو رو ميارن ، مي بيني پرونده ات پر از نماز شبه ، مي گي خدايا ! من توي عمرم دو شب بيشتر نماز شب نخوندم ،

مي گه نه ، دوست داشتي ، نيت كردي اما نتونستي . ما خيلي كريم هستيم .

با اين حساب پس مشكل انديشه شر چيه ؟ مشكلش دو تاست : 1 ـ بالاخره انديشه چه خير باشه چه شر ، منجر به عمل مي شه ، بالاخره بهش عمل مي كني . مي فرمايند مشكل دومي كه ايجاد مي شه ، اينه كه جلوي خير رو مي گيره . امام صادق u مي فرمايند : ” دلي كه مملو از شهوت است ، حكمت نمي پذيرد . ولو اين شهوت را ابراز نكند . “

ولو هيچ كاري نكني ، حكمت درش جا نمي گيره .

خُب اين مسئله براي شما كه الان پاك اومدي ، خيلي مهمه . رمضون برات تموم شده ، اما خدا تموم نشده و قصد داري تو اين مسير جلو بري ، نذار عقب بري كه سال ديگه همون جاي قبلي هم نباشي ، اغلب مردم ما و خود ما متخصص فيلم هستيم ، متخصص سريال بازي كردن ! مي گن : ” هنر هفتم ! “ ما همه متخصص هنر هفتم هستيم ، يعني مثل آب خوردن فيلم بازي مي كنيم . هر كه هم ببينه مي گه : اُه ، اُه ! اين ديگه چه پاك و نورانيه ؟ فيلم بازي كردن هيچ كاري نداره ، اغلب ما اين طوريم ، مردم بهمون رجوع مي كنند ، مي گن : ” التماس دعا ! “ ، غافل از اينكه هيچ خبري نيست !

مردم به چشم آب نگاهم كنند / ليك من از سراب پيش تو بي آبروترم

پشت كارتهاي بچه هاي كادر كانون اين جمله رو از شهيد آويني نوشته : ( البته شما نمي بينيد ، روي سينه هاشونه ) ” بيچاره كسي كه همه او را آماده پرواز مي بينند اما خودش در بند هواي نفس گير است ! “

اغلب ما اين طوري هستيم ، ظاهرمون مردم رو كشته ، داخلمون خودمون رو ! چرا ؟ چون محاسبه داخلي نداريم ، چون به انديشه هامون اصلاً نگاه نمي كنيم . چون فكر نمي كنيم كه اين انديشه ها جلوي توفيقات ما رو مي گيره ، اين دل بالاخره از يه چيزي بايد پر بشه ، حالا مي گيم دل ، اما منظور همون مغزه ، مي دونيد قسمتهاي عاطفي مغز رو مي گيم دل ، ولي هدف همون مغزه . اين دل بالاخره بايد يه تخيلاتي توش باشه ، بيايم امشب اون تخيلات منفي رو بشناسيم . بيرون كنيم و تخيلات مثبت رو اضافه كنيم .

انديشه هاي خير : افكار خير چيست ؟ اين افكار بالاخره به درد مي خوره . گفتيم مقدمة عمله . اونهايي كه دائماً توي اين فكر هستند كه دردي از دردهاي ملت و مملكت و جهان و انسانيت كم كنند و بزدايند ، اونهايي كه توي اين فكر هستند كه چه دردي از دردهاي دين كم كنند ؟ اونهايي كه دائم در اين فكر هستند كه چه دوايي مي شه براي غربت خدا مصرف كرد ؟ غربتي كه توي اين جامعه يواش يواش داره زياد مي شه . اين افكار خير به دردشون مي خوره .

بعد از ظهر يه عزيزي زنگ زد گفت : ما در عروسي هاي فاميلي كه شركت مي كنيم نوار غير مجاز مي ذارن ،

مي زنند ، مي رقصند ، چي كار كنيم ؟ اگه شركت نكنيم ، مي گن منزوي هستيد ، اگر هم شركت كنيم گناهه ؟ گفتم : تا كي مي خواي شركت نكني ؟ حالا من امروز هم بگم شركت نكن ، ده سال ديگه رو مي خواي چه كار كني ؟ چرا تو فاميلتون كار نمي كنيد ؟ تا كي مي خوايم توي دبيرستان و دانشگاه و اين طرف و اون طرف ، همين جوري بشينيم و خودمون رو به انزوا بكشيم ؟ چرا كار نمي كنيد ؟ كم كم كار كنيد ، يك نفر ، دو نفر ، چهار نفر ، خدا كمك مي كنه ، كار كن !

كساني كه اين انديشه ها رو در ذهنشون دارن ، كسي كه دائم به فكر اينه كه دنيا پل هست ، و دائم به فكر قيامته و انديشه اينكه يه روز من مي خوام بميرم در ذهنشه ، اين كسيه كه حتماً و حتماً يه كاري براي قيامتش مي كنه ، يه فكري براي خودش مي كنه . كساني كه در خدا و آيات خدا انديشه مي كنند ، ذهنشون مملو از اينه كه خدا چيست ؟ بالاخره چي شد ؟ چرا خدا رو نشناختم ؟ مي رن دنبالش و جستجو مي كنند ، كتابهاي مختلف مي خونند ، سؤال مي كنند ، اين جاي دين چرا اين طوريه ؟ اونجا چرا اين طوريه ؟

كساني كه دينشون فقط شناسنامه اي نيست ! بسمه تعالي ، نام : حسن يا مثلاً زهرا ، فرزند : اكبر ، دين : شيعه اثني عشري ! چرا ؟ چون پدر و مادرش شيعه اثني عشري هستند .

كساني كه راضي نيستند اين دين فقط شناسنامه اي باشه ، يه شناسنامة جديد براي دين شون در صفحات دلشون باز مي كنند و با منطق و قوي در اون درج مي كنند . كساني كه دينشون رو مي شناسند و كساني كه در آيات خدا فكر مي كنند . در بندگان خدا ، در طبيعت خدا ، اينها كساني هستند كه چون انديشه هاشون قويه ، خداوند عنايت مي كنه و به مقامهاي بالا مي رسند . توشه هاي زياد برمي دارند . چه در دنيا و چه در آخرت . هر دو با هم توأماً و كساني كه در زيبايي ها فكر مي كنند ، زيبايي رو مي شناسند . زيبايي رو در ظاهر نمي بينند . فكر مي كنند . زيبايي ها رو كشف مي كنند .

هر چقدر براي ما از زيبايي بگن ، معلوم نيست كه زياد به دلمون بشينه . من دو جلسه راجع به زيبايي شناسي ، صحبت كردم معلوم نيست زياد به دلت نشسته باشه ، بايد فكر كني و خودت زيبايي ها رو كشف كني ، بايد بفهمي اين زيباست ، بايد بفهمي اين درد زيباست ، بايد : ” و ما رأيت الا جميلا “ در خونت تزريق بشه !

كساني كه اين گونه زيبايي ها را كشف مي كنند و كساني كه زشتي ها را كشف مي كنند ، پي مي برن به اينكه خيلي چيزهايي كه مردم فكر مي كنند زيباست ، اوج زشتي و اوج كثيف بودن و اوج حيوانيته . اينها رو كشف مي كنند . به نتيجه مي رسند . يعني در واقع تجربه نكرده كشف مي كنند . نگاه مي كنند به كساني كه تجربه كردن ، مسير اونها رو دوباره نمي رن . حالا از انديشه خير بگذريم ، چون بحث محاسبه بيشتر بحث انديشه هاي شره .

اما انديشه شر ببينيم چيه :

1 ـ مقام ، دائم تو اين فكره كه حالا فلان مقام چي شد ؟ چه جوري بهش برسم ؟ مقامها براش مهمه . نه فقط مقام مادي ، حتي مقام معنوي . كه اين مقام معنوي اتفاقاً در ميون قشر شماها مبتلابه تره . اينقدر فكر مي كنه كه من چي كار كنم امام زمان (عج) رو ببينم ؟ كه از هزار تا انديشه خير كه مفيد هست و كاربري داره ، مي مونه .

يه مدت اين انديشه در ذهنش هست ، آخر هم نااميد مي شه . معمولاً چنين تفكرهايي بين خواهرها بيشتره ، اونم تا بيست و پنج ، شش سالگي بعدش هم تبديل مي شن به يه آدم خونه داره خيلي ساده ، هيچ مشكلي هم با هيچ كسي نداره . اصلاً اشكال اين انديشه ها اينه .

آقا ! من اگر چشم بصيرت داشته باشم ، اِله مي كنم ، بِله مي كنم ! از اين فكرهاي چرت و پرت . يا مثلاً اگر جاي پيغمبرe بودم فلان مي كردم ! جاي امام بودم ، فلان مي كردم ! حالا كه نيستي ، اين انديشه ها به هيچ دردت نمي خوره ، فقط تو رو نااميد مي كنه ، از كار اصلي هم باز مي داره .

مقامات دنيايي هم همين طور ، با خودش فكر كنه كه من اگر 400 ميليارد دلار پول داشتم چي كار مي كردم ؟! خُب تو كه الان 5 هزار تومن هم نداري ، چه خبرته ؟! اين فكرهايي كه من نمي گم مضره . مي گم جلو توفيقات رو مي گيره .

دائم در روياست . روياهايي كه هيچ كدوم هم نمي رسه ، خودش هم مي دونه نمي رسه ، دائم مي شينه فكر

مي كنه كه من اگر اين جوري بودم چي كار مي كردم ؟! اگر اونجوري بودم چي كار مي كردم ؟! اگه مثل فلاني بودم و . . . غافل از اينكه مي تونه مثل فلاني بشه ، اما به خاطر اينكه نشسته همين جوري فكر كرده و روياها بافته ، غافل شده از اينكه بره مثل فلاني بشه .

تا مقامهاي بالا مي توني برسي ، هم مادي ، هم معنوي ، به شرطي كه كار كني ، كار ! نابرده رنج ، گنج ميسر

نمي شود .

اما همة ما نشستيم داريم فكر مي كنيم . فقط فكر ، انديشه هاي عجيب ! مثلاً من اگر تو كنكور فلان بشم و . . . خُب برو ، سعي كن ، مي شي . چرا فكر مي كني نمي شي ؟ اگه تو دانشگاه رتبه اول بشم . . . خُب مي توني بشي ، تو كه همش نشستي داري فكر مي كني ، گرچه گناه هم نيست ، عرض كردم كه گناه نيست .

2ـ كينه و بغض ، دائماً مي شينه براي دشمنانش نقشه مي كشه . حالا چه دشمناني ؟ دشمنان خودي ! من اِله

مي كنم ، بِله مي كنم ، فلان مي كنم ، و اينها به عمل هم منجر نمي شه ، اصلاً خود كينه وقتي تو ذهن آدم وجود داره اين كينه خود به خود مغز آدم رو قفل مي كنه . چون مغز در صورتي مي تونه كار كنه كه با رحمت آميخته و آموخته باشه . اگر بخواد با كينه اين مغز كار كنه قفل مي شه . كينه ها رو از دل بيرون كنيد ، شب قبل از رمضان اين كار رو كرديد ، شب عيد فطر هم همين طور ، الان هم اين كار رو بكنيد . يادتون باشه ، نبايد تو دل شما كينه باشه . كينه تمام احساسات آدم رو قفل مي كنه . آدم به هيچ جا نمي رسه . هيچ جا ! مردم حرف مي زنن ، مردم كار بد مي كنن ، ربطي به ما نداره ! راحت باش .

جالبه حالا برادرها كه كلاسش رو رفتن ، مي دونن ريلكس شدن يعني چي ؟! انشاءالله خواهرها هم مي رن . ثبت نام كنيد . بريد ريلكس بشيد . راحت ! البته خيلي هم ديگه ريلكس نشيدا ! همين در حد عاديش ديگه .

و 3ـ حُب نفس ، اگه ما خودمون رو برتر از بقيه دونيم باعث مي شه يه سري اعمال انجام بديم ، جدلها و . . .

مي گه : ديدي يارو رو خيطش كردم ؟ ديدي سكة يه پول شد ؟

چه عشقي هم مي كنه ؟! يا مي گه : يه چيزي گفت ، چهار تا گذاشتم روش ، جوابش رو دادم ، فكر كرده ؟! از اين عبارتهايي كه بعضي از شما به كار مي بريد . مي گه آقا زبون ما رو باز نكن ، من اگه زبونم باز بشه ، سكة يه پولت مي كنم !

همچين هنري نيست ! همچين هنري هم نيست مردم رو سكة يه پول كردن . حاضر جوابي خوبه ، اما اگر قرار باشه مردم رو خراب كني اصلاً هنري نيست . درسته حاضر جوابي هوش رو مي رسونه ، اما قرار نيست مردم رو خراب كني . مراقب باشيد ! جدل ، كينه ، دعوا ، اين انديشه هاي عجيب و غريب ، نتيجه عدم حب نفسه . مي گه من اگه هيكل داشتم مي رفتم تو خيابون پوز فلاني رو به خاك مي ماليدم !

چه آرزوهايي دارن به خدا ؟! خيلي آرزوهاي عجيب ، غريبيه ، حالا مي رسيم آخرش كه اونهايي كه دنبال اين آرزوها رفتن و فيلم ساختن و دنيا رودارن تسخير مي كنن ، خودشون چي دارن مي گن .

4ـ شهوت ، انديشه هاي شهواني ، اگر انسان در ذهنش انديشه هاي شهواني رو پرورش بده ، مطمئن باشيد به مقام عمل مي رسه . و اگر اونقدر كمرو و خجالتي باشه كه به مقام عمل نرسه حالا ولو در تنهايي ، مطمئن باشيد جلو خيلي از خيرها رو مي گيره ، نه درس حاليش مي شه و نه هيچ چيز ديگه . اصلاً بحث شهوت و كنترل شهوت نيست ، در اون بحث گفتيم دين هم حاليش مي شه ، اصلاً هيچي حاليش نمي شه .

يكي از مشكلات فعلي جوانان ما اينه . واقعاً من موندم چي كار كنم ؟ جدي موندم ! موندم چي كار كنم ؟! بابا ! چند ساعت از شبانه روز رو جوانان ما ـ شما رو نمي گم ـ دارن به يه مسأله حيواني اختصاص مي دن ؟ عزيز من ! از كار و زندگيت افتادي ! گور باباي قيامت ! از همه چي افتادي ، ول كن ديگه ، چند ساعت از شبانه روز ؟ شما يه آمار خيلي عادي بشينيد براي خودتون بگيريد ، ببينيد چند ساعت از شبانه روز وقت جوانه ، خلاق و مبتكر ايراني رو دارن با اين مسئله مشغول مي كنن ؟ اصلاً به قيامت هم من كار ندارم . 

همه دنيا داره مي گه اين جوان فكرش از بقيه جهان بيشتر مي فهمه ، از نظر ژنتيك جلوتره . چند ساعت از شبانه روز فكرش داره در اين مسائل شديداً حيواني تلف مي شه و چقدر هم دارن از داخل و خارج بهش دامن مي زنن ؟! با عكس و پوستر و مجله و فيلم ، پشت سر هم ! يه فيلم مي بينه 2 ساعت ! 2 ماه هم براش درگيريِ فكري داره . 6 ماه هم از توفيقات مي يفته ، آخر هم زمينش مي زنه .

نمي دونم بايد چي كار كنم ؟ من جدي موندم . اگه يه كسي تونست يه راه حلي بده ، به من هم بگه ، چون من كه هيچ راهي براش ندارم ، همة مملكت موندن كه آقا ما بايد براي اين قضيه چكار كنيم ؟

چنين شخصي حكمت نمي پذيره . اصلاً نمي شه باهاش حرف زد . اين در حقيقت يه بمب شهوته ، هر لحظه ممكنه منفجر بشه ، حرف نمي شه باهاش زد بس كه در سرش اين فكرها جولان مي ده ، و خدا رو شكر مي كنيم كه

90 درصد كساني كه فكر شهواني دارن نمي تونن اين فكرها رو عملي كنن . توي مملكت زمينه ها رو بستن . الحمدلله ! اگه يه روزي عملي بشه مي دوني چي مي شه ؟ چهارشنبه هفته پيش ، توي اينترنت آمار واشنگتن رو زده بود ، مي تونيد مراجعه كنيد ، در سال گذشته ، بين دويست تا پانصد هزار تجاوز به عنف در دفاتر پليس آمريكا ثبت شده !! مي دونيد مي شه روزي چند تا ؟ تازه اين آمار اونهايي هست كه فقط ثبت شده ، اونهايي كه خجالت مي كشن بيان بگن و اونهايي كه نگفتن و اونهايي كه براشون عادي شده و . . . همه رو بذار كنار . اونهايي كه اومدن شكايت كردن ، بين دويست تا پانصد هزاره . خودشون نوشتن ، بعد گفتن آقا چي كار كنيم ؟ علامت تعجب و سؤال هم زدن جلوش به كجا داريم مي ريم ؟!

الحمدلله دارن جلوي اين مسائل رو مي بندن و انشاءالله بيشتر ببندن ، ما با همة محدوديتها موافقيم . حالا آزادي سياسي و صحبت كردن مي خوان بدن ، به ما ربطي نداره ، اما در مسائل اخلاقي بايد حد و حدودش رعايت بشه . نمي شه زمينه رو محيا كني و بگي خودت رو پاك نگه دار ، اين حرفها كدومه ؟ نمي شه صبح تا شب بارون بياد ، بعد بگي خودت رو خشك نگه دار ! اگه راست مي گي بارون رو جمعش كن ! و اين اصلاً نمي شه .

در ذهنت ، در اون اعماق فكر و ذهن و قلبت بشين و تك تك عمل هات رو جستجو كن ، از خيلي از اين عملها شهوت بيرون مي ياد . از خيلي هاش ! از شغلت شهوت بيرون مي ياد ، از كار كردنت شهوت بيرون مي ياد ، بعضي وقتها حتي از نمازت شهوت بيرون مي ياد !

بشينيم اين شهوت ها رو خالي كنيم وگرنه ديگه فردا اين اعمال مون رو نمي خرن . هزار به يك جو نمي خرند ! بشينيم خالي كنيم ، تعارف كه ديگه با هم نداريم ! الان هم شب بيست و سوم نيست كه من بخوام عمومي صحبت كنم . از دينت شهوات رو بيرون كن . از همه چيز !

( به خودم هستم ) از تبليغت شهوت هات رو بيرون كن ، مراقب باش ، منشأ كار كردنت شهوت نباشه . آقا ! طرف مي ره شغل انتخاب مي كنه ، اول نگاه مي كنه ببينه همكارهاش كيا هستن ؟! اي بابا مي خواد كلاس انتخاب كنه ، مي گه : كيا هستن ؟! مي گي آقا توي دانشگاه دختر و پسر رو از هم جدا كنيد . مي گه : اي آقا ! مگه زن و مرد با هم فرق دارند ؟

بابا ! سر خودت رو كلاه بذار . عزيز دل من ! چرا شعار مي دي ؟ زن و مرد با هم فرق ندارن ؟ اي دروغگو ! خودت مگه خواهر نداري ؟ براي خواهر خودت راضي مي شي ؟! مگه نمي گي فرق ندارن ؟ چطور به خواهر خودت كه

ميرسه رگ گردنت اين هوا باد مي كنه ؟! اما به خواهر مردم كه مي رسه ميگه : ” زن و مرد يكسان آفريده شدن ! “ كي مي گه يكسان آفريده شدن ؟!

خُب بابا مگه قراره ما راه تجربه شده غرب رو جلو بريم ؟ اونها هم كه دم از برابري زن و مرد مي زدن ، الان زنهاشون شدند :” بازاري ! “ جنس و متاع بازار . هر كه خوشكل تر باشه زودتر خريده مي شه ، زودتر هم خراب مي شه .

ما كه نمي خوايم اين نحوه برخورد رو از غرب ياد بگيريم ، اونجا پايه هاي خانواده و نهادها و همه چي ريخته به هم . ما نمي خوايم راه اونها رو طي كنيم . چرا ژاپن برمي داره روي ماهواره هاش و حتي اينترنتش قفل مي ذاره و با سانسور بيرون مي ده ؟! براي اينكه ژاپني كه داره حرف اول رو تو جهان مي زنه ، مي بينه يواش يواش جوونهاش دارن به سمت شهوت مي رن ، زن و مردش دارن يكسان مي شن . اصلاً ديگه كسي فكر نمي كنه ، كسي پاي كامپيوتر نمي شينه ، صبح تا شب دارن راه مي رن و همديگه رو نگاه مي كنن .

آيا ما مي خوايم اين مسير رو جلو بريم ؟ آيا علماء و مراجع و بزرگان ما شوخي كردن ؟ اين همه آيات داريم كه بابا ! ارتباطات تون رو محدود كنيد ! يعني اينها همه شوخيه ؟

همچين يه جمله هاي قشنگ هم مي گن كه فقط دختر دبيرستاني بپسنده . البته من توهين نمي كنم ، منظورم ، يه فرد احساساتيه كه زياد از دين چيزي نمي دونه ، مي گه : آخ چقدر قشنگه ؟! ما فكر مي كرديم زن و مرد با هم فرق دارن ، پس يكسانند ؟! برو بابا تو رو خدا ! اين جمله ها مال كلاس انشاء هست ، قربونت برم ! ما يه عمر تو اين جامعه زندگي كرديم ، خودت هم زندگي كردي ، بيا بشين 2 تاكلام حرف بزن .

5ـ وسواس : آخرين وسوسة ذهني كه اتفاقاً خيلي هم مهمه و آخرين راه شيطونه . يعني شيطون از همة راهها مياد جلو مي بينه تو پاكي ، چه كار مي كنه ؟ تو رو دچار وسواس مي كنه ! كامل راجع بهش صحبت كرديم . وسواس ديني ، نجاستها ، طهارتها ، نمي دونم لهجه ها ، صحبت ها ، چرت و پرتهايي كه شيطون به اسم دين ، به خورد وسواسيها مي ده . مي گه : آقا ! اين جا نجسه يا طاهر ؟ بابا يعني چي نجسه ؟! ما نجس نداريم ، تو بحث وسواس كامل براتون گفتم ، مراجعه كنيد ، اگه كسي مشكلي داره ، امام صادق فرمودن : وقتي مي خواي بري دستشويي ، اگه جوري هست كه ممكنه ترشح بشه ، روي شلوارت قبل از اينكه بري دستشويي يه مشت آب بريز ، كه اگر ترشح هم شد ، نفهمي !

عزيز من ! دين كه به اين چيزها كار نداره . اصلاً دين ما اين نيست كه ، اينها چرت و پرته ، مي فرمايند : در نجاست بايد يقين داشته باشي ، يقين در احكام و فقه يعني اين كه صددرصد ، نود و نه و نود و نه صدم درصد احتمال بدي فلان چيز نجسه . وقتي نمي دوني و يا شك داري نجس نيست . اين آخرين مسيري هست كه شيطون وارد مي شه و چون كامل قبلاً بحث شده و به هر حال مبتلا به هم خيلي كم داره ، ازش مي گذريم .

اما دلايل : دلايل اين خطوات ذهني در محاسبه انديشه چيست ؟

1ـ حب دنيا ، دنيا رو مهم فرض كردن ، فكر كنيم تويِ دنيا خبريه . فكر كنيم كه اين مقام ها و اين نگاه ها و اين خنده ها و اين تشويق ها و فحش ها همچين حقيقت داره . نه ! اينها همه اش مجازيه .

2ـ پيغمبر اكرمe مي فرمايند : مي دانيد خداوند چه جواني را دشمن مي دارد ؟ ( خيلي حديث عجيبيه ، خوب دقت كنيد ، برادرها و خواهرها ) يعني خدا مي گه اين دشمن منه ؟ مي فرمايند : خداوند جوان بيكار را دشمن

مي دارد . بيكاري يعني وسوسه ! بيكاري يعني اينكه آدم وقت براي خودش باز مي كنه ، براي اينكه ذهنش به هزار جا بره .

اما راه مبارزه :

1ـ حذف زمينه هاي منحرف ، زمينه ها عبارت است از : 1ـ مثلاً بعضي از نوشته ها ، خواندنها ، كتب مبتذل ، فيلمها ، نوارها ، مسائلي كه ابتذال رو حالا به هر نحوي رواج مي ده و ابتذال رسماً شهواني نيست ، شبهات هم شاملش مي شه . اگر مي خواي يه كتابي رو بخوني كه مي دوني منحرفه و شبهه داره توش ، حتماً اولاً ظرفيتش رو داشته باش . ثانياً حتماً نقدش رو هم بخون . حتماً ! چون متأسفانه بارها گفتم تيراژ شبهات صد برابر تيراژ نقدها و جوابهاست . بعد هم شبهه كوتاهه ، يه جزوه كوچولو ممكنه يه شبهه رو در جامعه رواج بده اما نقد شبهه خيلي طول مي كشه . حالش رو داري ؟

اين كه مي گن نگهداري ، خريد و فروش و خواندن كتب مبتذل حرامه ، براي عموم مردمه و اِلّا يه عده بايد بخونن . كي مي گه كه دين گفته : آقا ! چشمتون رو ببنديد هر كه هرچي مي خواد بگه ؟ نه ! براي اوني مي گن كه وقت نداره بخونه ، و يا مي خونه و مي ذاره كنار . فقط شبهه در ذهنش ايجاد مي شه ، بايد بره نقدش رو هم بخونه . جوابش رو هم بخونه . نمي دوني كجا نوشته ؟! زنگ بزن به من ، من مي دونم كجا نوشته . همة شبهات جامعه رو فعلاً من مي دونم كجا نوشته ، جوابهاش رو هم مي دونم تو كدوم كتاب نوشته . اين كه مي بينيد نمي يام اينجا بگم براي اينه كه اينجا منبره . اين جا قصد نداريم همه چيز رو بگيم . اصلاً شما هم نمي پسنديد ، طرف اصلاً نمي دونه فلان چيز يعني چي . حالا من براي چي بيام بگم ؟ تو كلاسها بعضي وقتها گفتيم ، عنايت داشته باشيد .

پس يك ، حذف زمينه ها ، نگاهها و . . . مراقب باشيد ، چشمهاي ما سيري ناپذيره . نگاهها ، صحبتها ، ايجاد علاقه ها ، تنوع پذيري ها ، اينها زمينه هاي گناه هست . اينها بنيادهاي خانواده رو بر هم مي ريزه . اينها عشق رو تبديل به عشقهاي مجازي مي كنه . اينها عاطفه ها رو از بين مي بره . اينها در حقيقت طمع ما رو متبلور مي كنه . اگه جلوي اين آتشفشان رونگيري تمام زندگيت رو با گدازه هاش خواهد پوشوند و خواهد سوزوند . خيلي مراقب باشيد ! مي خواي راحت باشي ؟ خودت رو كنترل كن ، وگرنه تا آخر عمر بايد غصه بخوري كه از اين زدي ، به اون نرسيدي ، از اين بريدي ، به اون نرسيدي . اين چه زندگيه ؟!

2ـ اشتغال به ذكر : يعني انسان هميشه با مذكور خود همراه باشه ، ذكر يعني اينكه هميشه خدا رو در كنار خودت احساس كني ، حالا يه وقتي هستش كه بايد با زبونت يه چيزي بگي ، بگو . بگو تا خدا به دلت بشينه . يه وقت هست ، نه ، همين جوري فكر كن .

نمازها رو بهتر بخونيد . اين عبارت :” ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر“ رو قبل از نماز بگو ، دو سه تا ذكر قبل از نماز بگو ، به دلت تلقين كن كه اين نمازي كه دارم مي خونم ، ميخواد منو كمك كنه وموقعي كه مي گي : ” اياك نعبد و اياك نستعين“ واقعاً مي بيني كه خدا داره كمكت مي كنه . خيلي از چيزهايي كه فكر مي كني محاله ، با خودت مي گي : نمي شه ! من ديگه نمي تونم ! سرم ديگه زير آب رفته ، نمي تونم بيرون بيام و . . . ، همه اينها رو خدا با يه نماز از دلت بيرون مي بره . يه نماز قشنگ بخون !

3ـ مشغوليات فكري و جسمي : به هر حال فكر بايد مشغول باشه ، اين كه مي گن ورزش خيلي خوبه ، يكي از دلايلش اينه كه براي تو مشغوليت جسمي مي ياره . دائم در تلاش هستي ، ورزشكاري ، بدنت وقتي خسته شد نياز به استراحت داري ، استراحت فقط استراحت جسمي نيست . فكرت هم نياز به آرامش داره . انساني كه نياز به آرامش داره اين انسان در ذهنش افكار بد رو راه نمي ده .

مشغوليات فكري داشته باشيد ! وارد يك دنياهايي بشيد كه اين دنياها ، فكرتون رو مشغول كنه . حالا توصيه من بعنوان كسي كه داره توي بحث دين كار مي كنه ، مطالعه همين كتابهاي ديني هست ، بحث ها و كتابهايي تحت عنوان پرسش و پاسخ كه الحمدلله توي بازار هم زياده ، و الان كتاب هاي جذاب هم خيلي چاپ شده .

مشغوليات ذهني براي خودت ايجاد كن . توي هر زمينه اي كه دوست داري ، كتابهاي هنري ، ورزشي ، كتاب كامپيوتر ، و . . . همين متافيزيك خودش مشغوليات ذهني خيلي بالاييه . توي كلاسهاش شركت كنيد ، الحمدلله ما يه محيط امن ايجاد كرديم ، اصلاً هدف از تشكيل كميته متافيزيك در كانون ، ايجاد يه محيط امن بود . براي اينكه جاهايي كه تحت عنوان متافيزيك دارند كار مي كنند ، بعضي هاشون همون شهوته .

حتماً مي دونيد متافيزيك ، يه قدرت عجيب و غريبيه و اين خودش محيط ذهني آدم را باز مي كنه . اتفاقاً اين جا بهتون ياد مي دن چه جوري فكرتون رو خالي كنيد ، چه جوري فكرتون رو از اون چيزي كه مي خوايد پر كنيد ؟ ريلكسيشن چيه ؟ مديتشن چيه ؟ تمركز چيه ؟ همه اينها را قشنگ باهاتون كار مي كنند . اين خيلي مفيده . ما ديدم اين يه علم مفيده و داره ازش استفاده شهواني مي شه ، لذا توي كانون كميته متافيزيك راه انداختيم ، استقبال هم خيلي شده ، ضمن اينكه توش بحث ديني هم داره . تو اين محيطها كار كنيد . مشغوليتهاي ذهني براي خودتون فراهم كنيد .

4ـ و آخرين مطلب : چهارمين راه مبارزه و مهمترين و مثمرثمرترين راه و بهترين راه ، تفكر در حيوان و انسان . تكليف خودمون رو مشخص كنيم ، آقا ما حيوانيم يا انسان ؟ اين قشنگ مشخص مي شه ، عوالم حيواني رو از عوالم انساني جدا كنيم . حتي حيوانيت هامون رو بياريم در قالب انسانيت بگنجانيم .

بعضي ها كه مثلاً فكر مي كنند خيلي سرشون مي شه !! مي گن : اي آقا ! شماها براي دستشويي رفتن تون ، صد تا مستحب داريد ! اصلاً حاليش نيست ، اصلاً نمي دونه منظور چيه ؟ موضوع اينه كه مثلاً دستشويي كه يك كار حيوانيه ، اونجا هم يادت نره كه تو انساني . خدا رو از ياد نبري . اينكه تو خليفه اللهي ، تو، روح الهي در وجودت دميده شده . حتي دستشويي رفتنت هم بايد با ياد خدا باشه .

يه بنده خدايي پيش يه عالم بزرگوار مي ره ، مي گه : آقا ! پدرم از دنيا رفته . اگه مي شه شما ثواب يكي از كارهاتون رو به ايشون بديد . مي گه : ثواب دستشويي رفتن ، امروز و فردام مال اون ! كلي بهش برمي خوره !! بعد شب ، باباش رو توي خواب مي بينه ، مي گه : بابا جون ! دمت گرم ! عجب باحال بود ؟! به اين آقا بگو دو سه بار بيشتر بره ! مي گه : چرا ؟! مي گه : آقا ! اينقدر نور براي من اومد ؟!

چقدر مي گن : آقا ! حتي دستشويي كه مي خواي بري ، تو نوراني هستي ، از اين استفاده كن ! حواست باشه ، حيوان نيستي . بعد هي ايراد مي گيرن ، كه آقا اين چه دينيه ؟ براي دستشويي هم شش تا مستحب دارن . نه اشتباه مي كني ، بيشتره ، 20 تا مستحب داريم . 16 تاش رو هم تو بلد نيستي . اين مستحبات براي اينه ، كه خداوند نمي خواد حتي براي يك ثانيه يادت بره كه تو انسان هستي .

تفكر كنيد ! عوالم حيواني رو هم بياريم توي انسانيت . پستي عالم و پستي انسانهايي كه به حيوانيت دچار شدند رو در نظر بگيريم . ديشب شبكه چهار يه فيلم سينمايي داشت بنام شبكه ، اين فيلم مال سال 1976 بود ـ يعني تقريباً مال 30 سال پيش ـ اين فيلم به بن بست رسيدن انسانيت در جامعه مثلاً متمدن آمريكا رو داشت نقد مي كرد . ببينيد چقدر جالبه كه خود هنرپيشه و كارگردانِ آمريكا داره نقد مي كنه و چقدر فيلم زيبايي بود ! و من خيلي خوشحال شدم . يعني براي خودم توفيق دونستم ، كه اين فيلم رو ديدم . يه كارگردان آمريكايي 30 سال پيش مي ياد يه فيلم مي سازه ، بنده كه مثلاً براي خودم مي گم شيعه هستم و حرف براي گفتن دارم ، مي يام از اين عبرت مي گيرم ! خيلي زيبا بود . جمله اي كه خيلي به دلم نشست ، اون جمله اي بود كه مي گفت :” كدوم احمقي گفته ما انسانها خليفه اللهيم ؟! “

كدوم خليفه الهي ؟ كدوم جانشين خدايي ؟ كدوم كار ما بوي انسانيت مي ده و به انسانيت مي بره ؟ همه مثل حيوون سرمون رو پائين انداختيم داريم مي خوريم . از جيب هم مي خوريم . از جهان مي خوريم . از همه جا داريم مي چاپيم . همه جا رو داريم چپاول مي كنيم و همه به فكر خودمون هستيم و چقدر جالب بود كه مثلاً اين شخص اومد توي تلويزيون صحبت هاش رو كرد . بعد مديران شبكه به اين نتيجه رسيدند كه اين خيلي پر بيننده است و بهش پر و بال دادند . خيلي عجيبه ها ، يعني از اين حرف هم براي حيوانيتشون استفاده كردند !! آخر كار هم كه ديدند خيلي داره خراب مي شه ، گفتند براي اينكه پربيننده تر بشه ، همون موقع سخنراني ترورش مي كنيم . ترورش كردند ! خيلي راحت ، فيلم تموم شد .

جالب اينجاست كه فيلم حقيقي بود ، يعني آخر فيلم گفت : اين فيلم بر اثر سرگذشت فلاني تهيه شده . يعني به اينجا رسيديم كه اگر قرار باشه زندگي ما بر اساس خور و خواب و خشم و شهوت باشه ، حيوانيم .

من به آمريكا كار ندارم ، من به آمريكا و فرانسه و ايتاليا و هلند و اتيوپي و اينها كار ندارم . ايران خودمون وضعيتش چه جوريه ؟!

آدم كه نگاه مي كنه به جامعه چند درصد احساس انسانيت مي كنه ؟ جلوي يكي رو بگيريم بگيم : آقا ! ببخشيد ، توي فكرتون چي مي گذره ؟ آرزوهاتون چيه ؟ ( محاسبه انديشه است ديگه ) ببينيم چند درصد از اين آرزوها ، از چهار تا گزينه خور و خواب و خشم و شهوت بيرونه ؟ همة آرزوهامون اينه .

بنده مي خوام منبر برم ، مي خوام براي خدا كار كنم ، ارواح نمي دونم كي بگم ، حالا ارواح هر كسي بگم فردا بهمون زنگ مي زنه ، از ما ديوار كوتاهتر نبود ؟! ارواح پدربزرگ عمه ام ، خوبه ؟! مي خوام منبر برم ، يه محاسبه كنم ببينم از اين 4 گزينه خارج هست يا نه ؟

يكي از بچه ها مي گفت : خواب ديدم شب بيست و سوم ماه رمضونه ، شما اومدي بالاي منبر ، يه رديف برادر نشسته بود ، دو رديف هم خواهر . شما قهر كردي اومدي پائين . گفتي من كه اين جا منبر نمي رم !! خُب واقعاً اگه اين طوري بشه ، يعني مثلاً يه روزي بيام ببينم يه رديف برادر نشسته ، و دو رديف خواهر و من ناراحت بشم و قهر كنم ، اين از توش چي در مي ياد ؟ من هم انسانم ؟ حتي تبليغ من ممكنه در جهت اين چهار گزينه باشه . مراقب باشيد . مراقب باشيم ببينيم چند درصد انسانيت در انديشه ها و افكارمونه ؟ امشب افكارمون رو محاسبه كنيم ، براي چي داري درس مي خوني ؟ براي چي داري عبادت مي كني ؟

بابا ! دارم نماز شب مي خونم . چرا ؟ براي اينكه ، فردا مي خوام برم خواستگاري ، خوشكل بشم ؟! آره ؟ واقعاً به اين نتيجه رسيدي ؟ نه ، بيچاره ! كارِت دست خداست .

يا اين كه نه ، مجبوري نماز شب بخوني وگرنه فردا تو هزار تا مسأله مشكل داري ، اين توش انسانيت در اومد ؟ براي چي درس مي خوني ؟ براي چي عبادت مي كني ؟ براي چي مي خوري ؟ دليل اينها مشخص باشه .

در احوالات علما هست كه هر كاري مي خواستن انجام بدن ، مي گفتن : ” الهذا خلقت “ من براي اين خلق شدم ؟ بايد يه انگيزه انساني توش پيدا كنم . بايد يه انگيزه انساني تو همه كارهامون پيدا كنيم . انگيزه انساني ! انساني يعني : ” الهي ! “ ما خليفه خدائيم ، تو همه كارها انگيزه خدايي باشه ! حالا ولو يه درصد كمي .

آقا داري فلان چيز رو مي خوري ، اگه90 درصدش براي اينه كه خوشمزه است ، حداقل10 درصدش رو خدايي كن ! وگرنه روز به روز و سال به سال ما دريغ از پارسال ! مطمئن باشيد اين مسيري كه داره جامعه مي ره ، مسير خوبي نيست . اصلاً من به وضعيت حكومت و سياست و اين چيزها كار ندارم ، مردم ما دارن با انسانيت بيگانه مي شن ! با انسانيت !

سوپور و زحمتكش ما توي بلوار آهنگ اول تهران ، ماشين بهش مي زنه ، مي يوفته 3 ساعت و نيم همكارش التماس مي كنه كه يكي نگه داره و اينو به بيمارستان برسونه و هيچ كس نگه نمي داره و اين مي ميره ! آقا ! قحط الرجاله !!

اين مال تهرانه ، مركز حكومت امام زمان (عج) ! بعد مي گن آقا ! توي فرانسه يه آقايي رو با چاقو مي زنن كنار خيابون مي يوفته و مي ميره . ملت از كنارش رد مي شن . هيأت دولت فرانسه تشكيل جلسه مي ده ، اعلام وضعيت بحران مي كنه ! و ما اين قدر به ذهنيات سياسي و دعواهاي خودمون مشغوليم كه اصلاً يادمون مي ره ما الان دچار بحران انسانيت شديم ! سه ساعت و نيم ، چهارساعت التماس كنن ، يه شيعه نگاه نداره ، يه سوفور رو به بيمارستان برسونه و از خونريزي بميره !! خيلي تعجب مي كنم مي بينم خدا هنوز به ما محل مي ذاره . خيلي تعجب مي كنم اين روز خوشي مونه . بريد اين فرهنگ رو باز كنيد . مردم رو به انسانيت خودشون متوجه كنيد . ديگه ما آقا ! از طلا بودن پشيمان گشته ايم مرحمت فرموده ما را مس كنيد !

مي خوايد گناه كنيد ؟ بكنيد ، هرچي مي خوايد تو خيابونها بگرديد ، بچريد ، همديگه رو ببنديد ، صبح تا شب ناموس مردم رو ديد بزنيد ، صبح تا شب بدزديد ، هر كاري مي خوايد بكنيد ولي يك جو انسانيت هم داشته

باشيد . ديگه نمي خوام بچه بسيجي و رزمنده باشيد ! آقا ! من هرچي از فرهنگ بسيج گفتم ، پشيمون شدم ، ببخشيد ، ببخشيد !! آقا ! نماز هم نمي خواد بخونيد ، حداقل انسان باش ! به اينجا رسيديم .

دنبال چه چيزهايي مي رن ؟ چه چيزهايي رو عشق مي كنند ؟ چه قيافه هايي براي خودشون درست مي كنند ؟ خداشاهده بعضي وقتها كه نگاه آدم به اين قيافه ها مي يوفته ، دوست داره كنار جوي آب بشينه 4 ساعت بالا بياره ! اين هوا ناخن ! سياهش هم كرده ، اُه ، اُه ، اُه !! اصلاً آقا ! ديد اينها نسبت به زيبايي ، عوض شده . وقتي چنين ديدي پيدا مي كنه برمي داره قيافه اش رو اين قدر زشت مي كنه ، عين لجن !

آقا اين آرايش بنفش ديگه چه مدله ؟ اين مال سرخپوستهاي دهه نمي دونم فلانِ آمريكا است . اون وقت شما الان داريد تقليد مي كنيد ؟!

توي خارج ديديد ؟! وقتي يكي مي ميره ، يه چادر توري سياه مي ندازه رو سرش ، يا اون آقا يه دونه پارچه كوچك مشكي مي بنده دورش و مي ره تو ختم شركت مي كنه ! آخي مامانم اينا !! يه دقيقه هم سكوت مي كنن !

آقا تو همين مملكت و شهر خودمون ، تو همين مراسمهاي بين المللي خودمون ، تو همين شهر ، براي شادي روح يك هنرمند يك دقيقه سكوت اعلام كردند !! سكوت به چه دردش مي خوره ؟ بابا آدم باش ! يه دقيقه سكوت ؟!

( بالاخره دنيا تموم مي شه )

صلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب 25 ذی القعده ، شب مخصوص زیارتی آقا امام رضا (ع) . شب دحو الارض یعنی شبی که زمین آفریده شده و همچنین به روایتی شب شهادت آقا امام رضا (ع) هستیم و در کنار قبر برادر بزرگوار ایشون آقا احمد ابن موسی (ع) و ان شالله که خداوند زیارت امشب ما رو در کنار حرم آقا امام رضا (ع) قرار بده.
مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
Powered by TayaCMS