سخنران استاد فرحزاد

برکات ذکر لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ

دو تا روایت داریم برای کسانی که لحظات آخر عمرشان چه ذکری به زبانشان می آید و چه حالی دارند. پیامبر خدا فرمودند: «مَنْ كَانَ آخِرُ كَلَامِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ ».[1] کسی که آخرین کلام و آخرین گفتارش کلمه طیبه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشد یعنی با گفتن «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» مرغ روحش از بدنش بیرون برود و پرواز کند داخل بهشت می شود.

اولین کلامی که سفارش شده به بچه یاد بدهید آن هم قبل از «بسم الله» کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» است. وقتی بچه زبان باز می کند سفارش شده اول کلامی که به بچه ها یاد می دهید «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشد. اول چیزی که به گوش بچه تازه به دنیا آمده می گوئید اذان باشد که با «اللَّهُ» شروع می شود و با «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» ختم پیدا می کند. یک ذره تربت در آب فرات حل بکنید کام نوزاد تازه به دنیا آمده را با گرده تربت و آب فرات بگیرید.

آداب تازه مولود در اسلام

امیرالمومنین(ع)فرمودند: اگر مردم می توانستند کام بچه هایشان را از آب فرات بگیرند همه آن ها از شیعیان من می شدند. آن هایی که کربلا می روند معمولا از آن جا آب فرات می آورند یک مقداری در شیشه بکنید داشته باشید. «حَنِّكُوا أَوْلَادَكُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَيْنِ(ع)فَإِنَّهَا أَمَانٌ»[2]. «حَنِّكُوا أَوْلَادَكُمْ بِمَاءِ الْفُرَاتِ»[3]. آن جرقِّه اول خیلی مهم است یعنی بچه ای که به دنیا آمده، هم بدنش وهم روحش دست نخورده است نوار آکبندی است که هیچی درآن ضبط نشده است کاغذی است که درآن هیچی نوشته نشده است اول حرف را کی می نویسد و چه می نویسد خیلی مهم است. یک وقت حرف اول آهنگ و آوازاست، حرف های چرت و پرت و این حرف هاست یا اول کاری که با آن زبان بسته ها می کنند معمولا واکسن می زنند کدام واکسن قوی تر از تربت امام حسین(ع)است؟ کدام واکسن قوی تراز آب فرات است؟ کدام بیمه و واکسنی قوی تراز اذان و اقامه است که در گوشه راست وچپ بچه بگویند؟ یکی از مراجع عراق نقل کردند در عراق یک عده ای هستند سابعی مذهبند (در اهواز هم هستند معمولا طلا فروش هستند در قرآن هم اسمشان آمده است آداب مذهبی مخصوصی دارند.) یکی از سابعی ها آمد و شیعه شد در حالی که خانواده اش همه سابعی مذهب بودند. این عالم گفت: من حساس بودم که این از رو چه جهتی آمده شیعه شده است همه تیرو طائفه اش سابعی مذهب اند. تحقیق کردیم، مادرش گفت: من فکرمی کنم علت گاین که بچه ام شیعه شده این باشد که وقتی به دنیا آمد ما آداب و دستوراتی درمورد بچه تازه متولد شده داریم روحانی ما باید می آمد این آداب نوزاد ما را انجام می داد پیدایش نکردیم یک روحانی معمم و شیعه ای نزدیک منزل ما بود این بچه را بردیم به ایشان دادیم او در گوشش یک چیزی گفت من فکر می کنم آن چیزی که گفته است این بچه را گمراه کرده است. آن روحانی با اذان و اقامه استارت بچه را زده بود. از خدا بخواهید عاقبت بخیربشوید. عاقبت بخیری خیلی مهم است. زمانی که بچه به دنیا می آید یک مقدار گرده تربت امام حسین(ع) را درآب ولرم حل کنید اگر آب فرات باشد بهتراست. اگر کام بچه را با نور و یاد امام حسین(ع)بگیرید. آن بچه حسینی می شود درگوشش اذان بگویید. سابق مرسوم بود گنداقه را می دادند دست یک شخصیتی تا در گوش بچه اذان و دعا بخواند. نفس آن عالم این را بیمه می کرد.

سه مرحله مهم زندگی

سه مرحله زندگی خیلی مهم است حضرت عیسی(ع)فرمودند: «و السلام عليّ يوم ولدت و يوم أموت و يوم ابعث حيّا»[4]. سلام بر من باد روزی که متولد شدم آمدم و از آن عرش و ملکوت و عالم قدس در این زندان پر از امتحان دنیا و پستی و بلندی دنیا پا گذاشتم. اولین مرحله روز به دنیا آمدن و دومین مرحله روز رفتن از این عالم و سومین مرحله روزی است که دوباره زنده می شویم. که مرحله دوم از همه مهمتراست که انسان چه طور می رود. که اگر درست برود عاقبت بخیر می شود قیامتش هم درست می شود و اگر موقع رفتن وضعش خراب باشد تا آخر کارمشکل دارد. بیاییم این سه مرحله را یعنی مرحله تولدمان را که گذشته است.

عالم، دوست، زن و غذای بی عیب چهار چیز دست نیافتنی

نگاه کردن به صورت عالم عبادت است چون این عالم منتصب به خدا و به اهل بیت است و شما را متذکر به آن ها می کند. من معتقدم در هر زمانی عالم ربانی هست زمین خالی از حجت نیست در هر محل و منطقه و فامیلی هست حالا آدم بی عیب و نقص فقط چهارده معصومند «عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ»[5]. غیر آن ها همه لغزش و خطاء دارند. روایت داریم عالم کامل که به همه علمش عمل کند نمی توانی پیدا کنی. سخت گیر نباشید. زن بی عیب کسی بخواهد گیرش بیاید گیرش نمی آید بی زن می ماند. رفیق بدون عیب، عالمی که هیچ عیبی نداشته باشد نمی شود پیدا کرد.

«لا تطلبوا من الدنيا أربعة فإنك لا تجدها و أنت لا بد لك منها عالما يستعمل علمه فتبقى بلا عالم و عملا بغير رياء فتبقى بلا عمل و طعاما بلا شبهة فتبقى بلا طعام و صديقا بلا عيب فتبقى بلا صديق»[6]. چهار چیز را طلب نکن گیرت نمی آید یکی عالم بدون اشکال گیرت نمی آید، رفیق بدون عیب گیرت نمی آید، غذایی که هیچ شبهه ای درآن نباشد. (بنده که فکر می کنم جزء محالات باشد. مثلا خدا می داند این زمین ها چند بار غصب شده اند. هر حکومتی آمده یک بار غصب کرده است، یا وقف بوده ... حالا اگر شما خمس می دهید زکات می دهید بازهم طعامتان بدون شبهه نیست. ممکن است آن چوپانی که گوسفند دارد زکات گوسفندش را نداده است. کشاورزی که گندم کاشته است زکات گندمش را نداده است شما هر جایی را بخواهید درستش کنید یک جای کار به اشکال برخورد می کند.) غذای بدون شبهه دنبالش نرو که از همه نظر پاک، پاک باشد بدون غذا می مانی غذایی که صد در صد خالص باشد هیچ مشکلی نداشته باشد خیلی کم است. این واسطه ها که غذا را به دست من و شما می رسانند خیلی مهم هستند.

تجسس، برهم زننده دوستی ها

بعضی ها فضول و حالت تجسس دارند. به من چه این آقا چه کار کرد. به ملا نصرالدین گفتند: فلان جا عروسی است. گفت: به من چه؟ گفتند: آخه شما را هم دعوت کردند. گفت: پس به تو چه که کسی عروس و داماد است منم مهمان هستم. بعضی ها خیلی کنجکاوی دارند کاوش دارند. این آقا چه کار می کند چرا فلان جا می رود چرا فلان جا نمی رود. آقا شما سرت به کار خودت باشد پرونده فلان عالم و فلان آیت الله وفلان مسئول را از شما سوال نمی پرسند. از شما سوال می پرسند که شما چرا تهمت زدید؟ چرا تجسس کردید؟

یک مقدار سرمان تو لاک خودمان باشد. ماه رمضان، ماه خود سازی است، این که انسان به فکر خودش باشد سرش تو لاک خودش باشد. یک مقدار از وسوسه ها و خیالات شیطان بیرون بیائیم به دیگران گیر ندهیم.

  • من چنان باد درد خود درمانده امکز همه آفاق دست افشانده ام

سابق درها چوبی بود لادرزش هم گاهی پیدا بود عالمی در حیاط خودش بستان بود نشسته بود. آن موقع مرسوم بود قلیان می کشیدند. یکی از این مریدهای فضول از لای در نگاه می کرد دید این آقا دارد قلیان می کشد خانمش هم کنارش نشسته بود. هر یک قلیانی که می کشید بوسه ای هم از این خانم می زد. این مرید دیگر پشت سر آقا نماز نیآمد. این مرید صدتا خلاف کرده که از لای در نگاه کرده است آن ها را خلاف نمی داند اما این آقا باهمسر خودش یک تمطعی کرده است آن را خلاف می داند. خلاصه داد وغال کرد من دیگر مسجد نمی آیم آقا کافرشده است آقا چنین شده، آقا چنان شده است. آقا بعد از مدتی دید این خیلی گرد وغبار می کند (مریدهای نادان به فیشی می آیند وبه فیشی می روند هیچ اعتبار ندارند.) به این مرید گفت: چرا به نماز نمی آیی؟ گفت: فکر کردی من خبر ندارم من آمدم از لای در نگاه کردم تو چنین کردی چنان کردی. گفت: چه کار کردم؟ گفت: هر وقت یک پوک به قلیان می زدی یک کار دیگر هم می کردی. گفت: گوشه خانم من درد می کرد دود تو گوشش می کردم. مرید گفت: راست می گویی من اشتباه کردم خطا کردم دوباره آمد مریدش شد. (کاش نمی آمد مرید بشود این گونه مریدها به یک فیشی می آیند به یک فیشی می روند.)

توصیه پیامبر(ص) برای محبت به همسر

پیامبر خدا(ص)فرمودند: همین که به همسرت بگویی من دوستت دارم هیچ وقت از دلش بیرون نمی رود حد اقل با زبانت اظهارکن. «قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً»[7]. چرا مرد شست ساله که قدش خمیده شده است به من می گوید حاج آقا شما با صداوسیما رابطه دارید بیا به این ها بگو که اولا این اخبار را که می گویند بدهند مرد بگوید. اخبار نیم ساعت، ده دقیقه است چرا زن می آید می گوید بعد هم که زن می آید اخبار بگوید می گوید شنونده گان عزیز، من حالم بد می شود. به آن ها بگو عزیز نگویند. پناه به خدا می بریم یعنی آدم پیر، مرده، رو به قبله، قده خمیده این حرف ها را می گوید. همین که می گویند دود از کنده بلند می شود. این ها به خاطراین است که در خانه محبت ها و احساس ها اشباء نشده است. این محبت ندیده است والا نباید این اندازه آتشش تند باشد. این ها را باید خودمان از راه حلال اشباء بکنیم. پیامبر خدا ما را به محبت کردن به همسرمان تشویق می کند و این محبت کردن ها نفسمان را اشباء می کنند.

مذمت شدن افراط و تفریط در کارها

دونفر مرید کسی بودند یکی از این ها میانه رو و متعادل بود. و دیگری تند و افراطی بود.

  • رهروآن نیست که گهی تند وگهی خسته رودرهروآن است که آهسته و پیوسته رود

یکی می گفت: آقا شب ها معراج می رود این طوری است آن طوری است و با افراط از این مرادش تعریف می کرد ولی آن آدم متعادل ومیانه رو می گفت: این ها راقبول ندارم آدم خوبی است ولی تا این حد نیست. او هم مثل بقیه ماها هست تقوا دارد و آدم خوبی هست. می خواهی بیا برویم ازخود آقا سوال بکنیم ببین این طوری که تومی گویی نیست. رفتند در خانه آقا را زدند آقا دم در آمد، گفتند: آقا بین ما اختلاف است. این آقا می گوید شما معراج می روید جبرائیل برشما نازل می شود شما چنینید، شما چنانید. من می گویم نه آقا شما هم مثل بقیه ماها هستید تقوا دارید آدم خوبی هستید. شما چه می فرمایید: آقا رو کردند به مرید نادان و گفتند: غلط کرده، بی خود می گوید من کی شب ها معراج می روم. کی این طوری است. گفت: دیدی آقا قبول نکرد. مرید نادان گفت: این از حرام زادگی آقا هست که نمی خواهد قبول کند. (کی این سخن را گفت؟ همانی که می گفت: آقا به معراج می رود. اگر شما را معراج بردند دنبال پسوندش هم باش. حرامزاده ات می کنند. همان هایی که بی حساب بالا می برند بی حساب هم پایین می آورند.)

در نهج البلاغه داریم اگر یکی به شما گفت: ماشاالله این چنین واین چنان، زیادی تعریف کرد خیلی تاقچه بالا گذاشت مواظب باش، فردا یک بلایی به سرت می آید چشمت می زنند مواظب باش بگو من اصلا زلف ندارم من کچلم، این حرف هایی که می گویید در من نیست خودت را پایین بکش والا اگر باور بکنی ضربه می خوری. امان از تعریف مردم، امان از چشم نظر مردم، امان از این مریدهای نافهم، که بی حساب و کتاب می بافند.

در هر چیزی افراط و تفریط مضموم است. عبادت چیز خوبی است اما زیاده روی در عبادت، تو را از پا می اندازد و بعد از عبادت زده می شوی. علم خیلی چیزخوبی است اما هی پشت سرهم بخوانی یا ناراحتی اعصاب می گیری یا روانی می شوی. یکی از رفقای ما مشکل بزرگی برایش درست شده بود این جوان گفته بود من باید در کنکور رتبه اول ها را به دست بیاورم و در دانشگاه شریف قبول بشوم. شب و روز درس خوانده بود الآن دیوانه شده است چند میلیون پول دکتر داده است و هنوزم خوب نشده است. افراط وتفریط در زندگی ما خیلی هست مواظب باشیم زیاده روی نکنیم حتی در عبادت حتی در علم و درس، در قضاوت هایمان، در کارهایمان میانه روی داشته باشیم.

ایشان می گفتند: وقتی یک مقدار کم و کاستی داشتیم حضرت امام(ره)پدر بزرگ ما خیلی حسساسیت نشان نمی دادند اما بعضی موقع می شد که ما شب ها بلند می شدیم نماز شب و بک یا الله و العفو و اللهم اغفر لفلان و... می خواندیم. اگر ده روز بیست روز پشت سر هم این طور می شد حضرت امام ناراحت می شدند می گفتند: این خطردارد این فردا می گوید من از امام خمینی هم جلو زدم. پس فردا می گوید من امام زمانم، بعدهم می گوید من پیامبرم، آخرش هم می گوید من خود خدایم. یعنی شما غذایی که مال یک پهلوان است به یک بچه کوچولو بدهی فردا شانه هایش باد می کند ادعای بزرگی می کند. افراط و زیاده روی در عبادت و کار خطر دارد. اما اگر نمازش قضا بشود می گوید بیچاره ام، بدبختم، خاک برسرم، این خطر ندارد بلکه حسن هم دارد غرورش می ریزد. ولی افراط، خطر غرور و تکبر دارد اگر یک وقت بچه ها این وری می افتند یک قدری ترمز جلوشان بگذارید قدری موعظشان کنید نصیحتشان بکنید.

اعتدال خیلی خوب است یکی از آقایان نقل می کرد آقاسید حسن، فرزند حاج احمدآقا که می گفتند: من وقتی حضرت امام زنده بودند نوجوان بودم با حضرت امام هم رابطه نزدیک داشتیم. حضرت امام هم به عنوان نوه اش به ما نظر و مرحمت داشت. ما در نوجوانی گاهی نماز صبحمان قضا می شد یا دم آفتاب بلند می شدیم می خواندیم. حضرت امام تندی و ناراحتی نشان نمی دادند خیلی سخت نمی گرفتند. این مسئله تربیتی درستی هست هیچ وقت به بچه هایتان فشار نیاورید. درک و فهمی که شما آدم پنجاه، شسصت ساله از نماز و روزه دارید آن درک و فهم را که بچه ده ساله و نه ساله ندارد. آن فهمی که آدم چهل ساله دارد می خواهیم به بچه ده ساله تحمیل کنیم. کمی با این ها مدارا بکنیم. اگر اشتباهی هم دیدیم زیر سبیلی رد بکنیم عیبی ندارد بزرگ می شود خودش جبران می کند. فشار نیاوریم این ها اثر تربیتیش بسیار بد است. اصلا از نماز و روزه و عبادت بدش می آید خیلی خطر دارد.

دشمن دانا و دوست نادان، دو گروه ضربه زننده به اسلام

اسلام از دو گروه، یکی دشمن و یکی هم از مسلمانان نادان زیاد ضربه خورده است. دشمن معلوم است که دشمن است ما از آمریکا و اسرائیل نمی ترسیم. از دشمن انتظار غیر از این نیست اما خودی ها، همان هایی که جانباز انقلابی و جبهه اند، حالا آمده در مقابل نظام و مرجع و رهبر ایستاده است. این را چه کارش کنیم. در زمان امامان ما هم افراد ودوستان نادان چه قدر به امیرالمومنین(ع)ضربه زدند. دوستان نادانی که حضرت علی(ع)را تنها گذاشتند. حالا دشمن می گوید دشمنم، از شمر غیر از شمریت توقع نیست، اما شما که دوست بودید که چرا نیامدید کمک حضرت زهرا(س) بکنید.

محدث قمی در بیت الحزان آورده است درتاریخ اهل سنت است که معاویه حضرت امیر(ع) را ملامت کرد، گفت: تو همان کسی هستی که عیالت را سوار بر الاغ کردی در خانه مهاجر و انصار رفتی. اما حضرت امیر(ع)به خاطر نجات مردم این کاررا می کرد. فاطمه زهرائی که همه هستی به خاطر او خلق شده و همه هستی باید فدای او بشود، پیامبر به قربان او می رود همه امامان می گویند حجت بر ماست. همچین آدمی را سوار مرکب بکنی و در خانه یک آدم نفهم ببری کمک بطلبی، او هم اظهار بکند من نمی آیم کمک بکنم. خیلی مطلب سنگینی است. ولی برای ما یک چیزی به ذهنمان خطورمی کند که ما یک ضربه از دشمنان می خوریم (ازعمروعاص ها ومعاویه ها) و در هر زمانی یک ضربه هم از مریدان و دوستان نادان می خوریم. مرید به ظاهر انقلابی و دوست است اما می آید چوب لا چرخ خوب ها می کند. آب به آسیاب دشمن می ریزد. این زمان را نمی خواهم مثال بزنم به بعضی ها بر بخورد. در زمان امیرالمومنین(ع)یک عده دوستان نادان (طلحه و زبیر) بودند که بعد از خلافت امیرالمومنین(ع)اولین کسانی بودند که آمدند بیعت کردند، بعد اول کسانی بودند که پیمان شکنی کردند.

آدم از دشمن انتظاری غیر از دشمنی ندارد اما تو که انقلابی هستی تو که هیئتی هستی تو که مذهبی هستی تو که اسلامی هستی تو که جبهه ای هستی تو دیگر چرا آب به آسیاب دشمن می ریزی؟ تو دیگر چرا درمقابل اسلام و انقلاب و نظام می ایستی؟ اگر در جبهه داخلی ما شکاف ایجاد نشود ما هیچ مشکلی نداریم. واقعا اسرائیل و آمریکا ترسی ندارند. دشمنان به این نتیجه رسیدند که هجوم نظامی الآن در دنیا کار برد ندارد. شما ببینید وقتی آمریکا به افغانستان حمله کرد چقدر در تمام کشورهای دنیا بر علیه آمریکا راهپیمایی کردند. از خود آمریکا بگیر تا خیلی از کشورها، خیلی کشورها که دست نشانده خود آمریکا هستند درخود آن ها هم میلیون ها نفر تظاهرات کردند. الآن ترفند حمله نظامی منفی است اما حمله فرهنگی، این که خودی ها را به جان هم بیندازند مجلس را با دولت، دولت را با مجلس، حزب یک را با حزب دو درگیر کنند این خطر جدی است.

چرا امیرالمومنین(ع)در جنگ صفین مجبور به حکمیت شد در حالی که نزدیک بود معاویه و لشکرش از بین بروند و مسئله تمام بشود؟ چون دوستان نادان وقتی که دیدند قرآن بالای نیزه رفت و آن ها گفتند بین ما و شما قرآن حاکم باشد، گفتند: این ها دیگر دعوت به قرآن می کنند. امیرالمومنین(ع) که قران ناطق و مغز و حقیقت قرآن است فرمودند: من قرآن ناطقم، آن ها را بکشید ولی دوستان نادان فشار می آورند حکمیت باشد. برای امام حکم تعیین می کردند درحالی که امام باید حکم تعیین کند. امام فرمود: ابن عباس را تعیین بکنید. این ها گفتند: نه ما ابن عباس را قبول نمی کنیم، ابو موسی اشعری نادان را انتخاب کردند و باعث شکست لشگر اسلام شدند. (می دانید انتخاب امام باانتخاب خلق زمین تا آسمان فرق می کند. ائمه(عل) فرموده اند: نکشتند ما را مگر شیعیان و دوستان ما، شیعیان و دوستان نادان افشاگری کردند رفتند اسرار امام ها را به دشمن دادند کارهایی کردند که دشمن را تهییج کنند نقاط ضعف نشان دادند روزنه ها را برای دشمن باز کردند.)

ائمه علیهم السلام صورت حقیقی قرآن

سید طلبه ای می گفت: یک شب خواب دیدم قرآنی دست من دادند خیلی خوشحال شدم وقتی قرآن را باز کردم دیدم از اول بسم الله تا سین والناس همه اش علی علی علی نوشته شده بود می خواستند به من بفهمانند که حقیقت قرآن حضرت علی(ع)است.

حضرت علی(ع)می فرماید: همه قرآن در سوره حمد و همه حمد در بسم الله و همه بسم الله در باء بسم الله و همه حقایق باء بسم الله در آن نکته زیر باء است. روایت دیگری از امیرالمومنین(ع)است که فرمودند: «العلم نقطة كثرها الجاهلون»[8]. علم نکته ای بود که جاهل ها آن را زیاد کردند.

به قول بزرگی که می گفت: صورت کتبی پیامبر صورت کتبی قرآن هست و قرآن صورت حقیقیش خود ائمه هستند. روایت داریم روز قیامت قرآن به شکل جوان زیبایی تجسم پیدا می کند و از کسانی که با قرآن سرو کار داشتند شفاعت می کند. بعید می دانم غیر پیامبر و امام باشد یعنی حقیقت قرآن درآن ها تجلی پیدا می کند.

ذکرمصیبت حضرت علی اصغرعلیهم السلام

امشب در باب الحوائج برویم. در خانه حضرت علی اصغر(ع)شش ماهه ابا عبدالله الحسین(ع) برویم. انشاالله خدا قسمت کند برویم کربلا شاید تنها شهیدی که قبرش معین نیست قبر حضرت علی اصغر(ع)است. تو مقاتل نوشتند حضرت پشت خیمه ها ایشان را دفن کردند ولی الان جای معینی ندارد. یا خواب دیدند حضرت فرمودند: که رو سینه من است. حالا این ها سند تاریخی نمی شود ولی تنها شهیدی که جایش مشخص نیست این سرباز کوچک اباعبدالله الحسین(ع)است. خیلی هم گره گشاست و حلال مشکلات است. با این دست های کوچکش گره های بزرگ را باز می کند. مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری ; مشکل بزرگی برای حوزه پیدا شده بود یعنی آبروی حوزه و روحانیت در خطر بود. عده ای از شاگردان ایشان از بزرگان قم مثل مرحوم فیض، مرحوم کبیر می روند جمکران توسل به امام زمان(عج) می کنند که آقا جان شما یک نظری بکنید که مشکل حوزه و مشکل آقای حائری حل بشود. یکی از این اقایان در عالم مکاشفه امام زمان(عج) را زیارت می کنند حضرت می فرمایند برو به شیخ عبدلکریم بگو (حاج شیخ هم نمی گوید شیخ عبدالکریم می گوید چقدر این درست است چون من حج واجبه خودم را نرفتم امام حاج شیخ نگفته است) اگرمی خواهد مشکلش حل بشود برند دربالاسر عمه ام فاطمه معصومه(س)و توسل به حضرت علی اصغر بکنند وبگیرند. امام زمان (عج) حوزه علمیه و علماء را ارجاء به حضرت علی اصغر(ع)می دهد. بگو اگراین کاررا بکنند مشکلشان حل می شود. این آقا به منزل حاج شیخ عبدالکریم می آید و می گوید آقا همچین جریانی هست پیغامی دارم و آقا هم منقلب می شود دستور می دهند به مرحوم سیف که بروید در بالا سر حضرت معصومه(س)توسلی برای حضرت علی اصغر بگیرید که مشکل من حل بشود که بلافاصله بعد این توسل مشکل ایشان حل می شود. خوب جایی رفتیم می گویند وقتی منحال آمد در مدینه زمانی بود که مختار قیام کرده بود حضرت گفت: آقا مختارقیام کرده است دشمنان شما را می گیرد قتل عام می کند انتقام می گیرد. حضرت در میان همه آن ها فرمودند: که آیا حرمله را هم دستگیر کرده یا نه، این نانجیب چه کرده است دل اهل بیت را آتش زده است. دیدم حال آقا منقلب شد پرسید حرمله را هم دستگیر کرده یا نه؟ گفتم: نه آقا هنوز حرمله را دستگیر نکرده است. آقا منقلب شد اشک در چشمانش حلقه زد. فرمودند: خدا طعم آهن و آتش را بر حرمله بچشاند. این نانجییب چه کرده است. آقا قنداقه علی اصغر را گرفتند در مقابل دشمن، این کودکی است که هیچ گناه ندارد یا که سر رزم با این سپاه ندارد. بس که دل افسرده است آه ندارد گاه بیجان شود به دامن خواهر، گاه ناخون زند به سینه مادر، مردم مگر نمی بینید مثل ماهی که از آب بیرون افتاده است هی لب هایش را باز می کند ومی بندد. تقاضای آب دارد امام یک وقت عمربن سعد صدا زد حرمله چرا جواب حسین را نمی دهی. این نانجیب چه کرد یک وقت آقا دید گوش تا گوش علی بریده شده است. مثل مرغ سر بریده علی در خونش دست و پا می زند.

  • اصغراگرزه اتش تشنه وبیتاب شدی بروی دسته پدرخوب توسیراب شدی

[1] . من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/1/132/باب غسل الميت ..... ص : 131

[2] . تهذيب الأحكام/شیخ طوسی/6/74/ 22- باب حد حرم الحسين ع و فضل كربلا...ص:71

[3] . الكافي/شیخ کلینی/6/24/ باب ما يفعل بالمولود من التحنيك و غیره اذاولد...ص:23

[4] .المحجةالبيضاء/فیض کاشانی/9/84/(بيان معنى الانبساط و الإدلال الذى تثمره ...)ص:84

[5] . من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/2/609/زيارة جامعة لجميع الأئمة ع ..... ص :609

[6] . جامع الأخبار/تاج الدین شعیری/ 180/ الفصل الحادي و الأربعون و المائة في النوادر...ص:177

[7] . الكافي/شیخ کلینی/ 5/569/ باب نوادر ..... ص : 554

[8] . عوالي اللآلي/ابن ابی جمهوراحسائی/4/129/الجملة الثانية في الأحاديث المتعلقة بالعلم...ص:59