کبر و فخر

کبر و فخر


آیات:

ـ أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ[1]

پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد، كبر ورزيديد؟ گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد.

ـ وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ [2]

و چون به او گفته شود: «از خدا پروا كن» نخوت، وى را به گناه كشاند. پس جهنم براى او بس است، و چه بد بسترى است.

ـ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً [3]

خدا كسى را كه متكبّر و فخرفروش است دوست نمى‌دارد؛ همان كسانى كه بخل مى‌ورزند، و مردم را به بخل وامى‌دارند، و آنچه را خداوند از فضل خويش بدانها ارزانى داشته پوشيده مى‌دارند. و براى كافران عذابى خواركننده آماده كرده‌ايم.

ـ لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ[4]

مسلّماً يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده‌اند، دشمن‌ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت؛ و قطعاً كسانى را كه گفتند: «ما نصرانى هستيم»، نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت، زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‌اند كه تكبر نمى‌ورزند.

ـ قالَ فَاهْبِط فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ[5]

[به ابلیس] فرمود: «از آن [مقام‌] فرو شو، تو را نرسد كه در آن [جايگاه‌] تكبّر نمايى. پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى.»

ـ وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ[6]

و كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند و از [پذيرش‌] آنها تكبّر ورزيدند آنان همدم آتشند [و] در آن جاودانند.

ـ إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ [7]

در حقيقت، كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و از [پذيرفتن‌] آنها تكبّر ورزيدند، درهاى آسمان را برايشان نمى‌گشايند و در بهشت درنمى‌آيند مگر آنكه شتر در سوراخ سوزن داخل شود. و بدينسان بزهكاران را كيفر مى‌دهيم.

ـ وَ نادى‌ أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ[8]

و اهل اَعراف، مردانى را كه آنان را از سيمايشان مى‌شناسند، ندا مى دهند [و] مى‌گويند: «جمعيّت شما و آن [همه‌] گردنكشى كه مى‌كرديد، به حال شما سودى نداشت.»

ـ قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ[9]

سران قوم او كه استكبار مى‌ورزيدند، به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند، گفتند: «آيا مى‌دانيد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟» گفتند: «بى‌ترديد، ما به آنچه وى بدان رسالت يافته است مؤمنيم.» كسانى كه استكبار مى‌ورزيدند، گفتند: «ما به آنچه شما بدان ايمان آورده‌ايد كافريم.»

ـ قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ في‌ مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهين[10]

سران قومش كه تكبر مى‌ورزيدند، گفتند: «اى شعيب، يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‌اند، از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد؛ يا به كيش ما برگرديد.» گفت: «آيا هر چند كراهت داشته باشيم؟

ـ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ [11]

پس بر آنان طوفان و ملخ و كَنَه ريز و غوكها و خون را به صورت نشانه‌هايى آشكار فرستاديم و باز سركشى كردند و گروهى بدكار بودند.

ـ سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلينَ [12]

به زودى كسانى را كه در زمين، بناحق تكبّر مى‌ورزند، از آياتم رويگردان سازم [به طورى كه‌] اگر هر نشانه‌اى را [از قدرت من‌] بنگرند، بدان ايمان نياورند، و اگر راه صواب را ببينند آن را برنگزينند، و اگر راه گمراهى را ببينند آن را راه خود قرار دهند. اين بدان سبب است كه آنان آيات ما را دروغ انگاشتند و غفلت ورزيدند.

ـ ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى وَ هارُونَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ بِآياتِنا فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ[13]

سپس، بعد از آنان موسى و هارون را با آيات خود، به سوى فرعون و سران [قوم‌] وى فرستاديم، و[لى آنان‌] گردنكشى كردند و گروهى تبهكار بودند.

ـ فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ[14]

پس، سران قومش كه كافر بودند، گفتند: «ما تو را جز بشرى مثل خود نمى‌بينيم، و جز [جماعتى از] فرومايگانِ ما، آن هم نسنجيده، نمى‌بينيم كسى تو را پيروى كرده باشد، و شما را بر ما امتيازى نيست، بلكه شما را دروغگو مى‌دانيم.»

وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ [15]

و كسانى را كه ايمان آورده‌اند طرد نمى‌كنم. قطعاً آنان پروردگارشان را ديدار خواهند كرد، ولى شما را قومى مى‌بينم كه نادانى مى‌كنيد.» و اى قوم من! اگر آنان را برانم، چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد؟ آيا عبرت نمى‌گيريد؟ «و به شما نمى‌گويم كه گنجينه‌هاى خدا پيش من است، و غيب نمى‌دانم، و نمى‌گويم كه من فرشته‌ام، و در باره كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مى‌نگرد، نمى‌گويم خدا هرگز خيرشان نمى‌دهد. خدا به آنچه در دل آنان است آگاهتر است. [اگر جز اين بگويم‌] من در آن صورت از ستمكاران خواهم بود.»

ـ قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ [16]

گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را كه مى‌گويى نمى‌فهميم، و واقعاً تو را در ميان خود ضعيف مى‌بينيم، و اگر عشيره تو نبود قطعاً سنگسارت مى‌كرديم، و تو بر ما پيروز نيستى.» گفت: «اى قوم من، آيا عشيره من پيش شما از خدا عزيزتر است كه او را پشت سر خود گرفته‌ايد [و فراموشش كرده‌ايد]؟ در حقيقت، پروردگار من به آنچه انجام مى‌دهيد احاطه دارد.»

ـ وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ [17]

و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند، و [سرانجام‌] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.

ـ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ [18]

و همگى در برابر خدا ظاهر مى‌شوند. پس ناتوانان به گردنكشان مى‌گويند: «ما پيروان شما بوديم. آيا چيزى از عذاب خدا را از ما دور مى‌كنيد؟» مى‌گويند: «اگر خدا ما را هدايت كرده بود، قطعاً شما را هدايت مى‌كرديم. چه بى‌تابى كنيم، چه صبر نماييم براى ما يكسان است. ما را راه گريزى نيست.»

ـ فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ [19]

معبود شما معبودى است يگانه. پس كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، دلهايشان انكاركننده [حق‌] است و خودشان متكبرند. شك نيست كه خداوند آنچه را پنهان مى‌دارند و آنچه را آشكار مى‌سازند، مى‌داند، و او گردنكشان را دوست نمى‌دارد.

ـ فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ [20]

پس، از درهاى دوزخ وارد شويد و در آن هميشه بمانيد، و حقّا كه چه بد است جايگاه متكبران.

ـ وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ [21]

و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين از جنبندگان و فرشتگان است، براى خدا سجده مى‌كنند و تكبّر نمى‌ورزند.

ـ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا [22]

و در [روى‌] زمين به نخوت گام برمدار، چرا كه هرگز زمين را نمى‌توانى شكافت، و در بلندى به كوهها نمى‌توانى رسيد.

ـ ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً عالِينَ فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ [23]

سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم، به سوى فرعون و سران [قوم‌] او، ولى تكبر نمودند و مردمى گردنكش بودند.

ـ وَ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً [24]

و كسانى كه به لقاى ما اميد ندارند، گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند يا پروردگارمان را نمى‌بينيم؟» قطعاً در مورد خود تكبر ورزيدند و سخت سركشى كردند.

ـ وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ[25]

«و تو جز بشرى مانند ما [بيش‌] نيستى، و قطعاً تو را از دروغگويان مى‌دانيم.

ـ وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ [26]

و او و سپاهيانش در آن سرزمين به ناحق سركشى كردند و پنداشتند كه به سوى ما بازگردانيده نمى‌شوند.

ـ وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ [27]

و از مردم [به نِخوت‌] رُخ برمتاب، و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسندِ لافزن را دوست نمى‌دارد.

ـ إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ[28]

تنها كسانى به آيات ما مى‌گروند كه چون آن [آيات‌] را به ايشان يادآورى كنند، سجده‌كنان به روى درمى‌افتند، و به ستايش پروردگارشان تسبيح مى‌گويند و آنان بزرگى نمى‌فروشند.

ـ وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلا [29]

و با سوگندهاى سخت خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر هرآينه هشداردهنده‌اى براى آنان بيايد، قطعاً از هر يك از امّتها[ى ديگر] راه‌يافته‌تر شوند، و[لى‌] چون هشداردهنده‌اى براى ايشان آمد، جز بر نفرتشان نيفزود.

[انگيزه‌] اين كارشان فقط گردنكشى در [روىِ‌] زمين و نيرنگ زشت بود؛ و نيرنگ زشت جز [دامن‌] صاحبش را نگيرد. پس آيا جز سنّت [و سرنوشتِ شوم‌] پيشينيان را انتظار مى‌برند؟ و هرگز براى سنّت خدا تبديلى نمى‌يابى و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى يافت.

ـ إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قِيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ [30]

چرا كه آنان بودند كه وقتى به ايشان گفته مى‌شد: «خدايى جز خداى يگانه نيست»، تكبّر مى‌ورزيدند.

ـ إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ قالَ يا إِبْليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالين‌ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ [31]

مگر ابليس [كه‌] تكبّر نمود و از كافران شد. فرمود: «اى ابليس، چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى؟ آيا تكبّر نمودى يا از [جمله‌] برترى‌جويانى؟»گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گِل آفريده‌اى.»

ـ بَلى‌ قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّة أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ [32]

[به او گويند:] آرى، نشانه‌هاى من بر تو آمد و آنها را تكذيب كردى و تكبّر ورزيدى و از [جمله‌] كافران شدى. و روز قيامت كسانى را كه بر خدا دروغ بسته‌اند روسياه مى‌بينى، آيا جاى سركشان در جهنم نيست؟

ـ وَ قالَ مُوسى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ [33]

و موسى گفت: «من از هر متكبّرى كه به روز حساب عقيده ندارد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده‌ام.»

ـ الَّذينَ يُجادِلُونَ في‌ آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ [34]

كسانى كه درباره آيات خدا -بدون حجّتى كه براى آنان آمده باشد- مجادله مى‌كنند، [اين ستيزه‌] در نزد خدا و نزد كسانى كه ايمان آورده‌اند [مايه‌] عداوت بزرگى است. اين گونه، خدا بر دل هر متكبّر و زورگويى مُهر مى‌نهد.

ـ وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّارِ قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبادِ [35]

و آنگاه كه در آتش شروع به آوردن حجّت مى‌كنند، زيردستان به كسانى كه گردنكش بودند، مى‌گويند: «ما پيرو شما بوديم؛ پس آيا مى‌توانيد پاره‌اى از اين آتش را از ما دفع كنيد؟»

كسانى كه گردنكشى مى‌كردند، مى‌گويند: «[اكنون‌] همه ما در آن هستيم. خداست كه ميان بندگان [خود] داورى كرده است.»

ـ إِنَّ الَّذينَ يُجادِلُونَ في‌ آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ [36]

در حقيقت، آنان كه درباره نشانه‌هاى خدا -بى‌آنكه حجّتى برايشان آمده باشد- به مجادله برمى‌خيزند در دلهايشان جز بزرگنمايى نيست [و] آنان به آن [بزرگى كه آرزويش را دارند] نخواهند رسيد. پس به خدا پناه جوى، زيرا او خود شنواى بيناست.

ـ وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ.[37]

و پروردگارتان فرمود: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. در حقيقت، كسانى كه از پرستش من كبر مى‌ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى‌آيند.»

 

ـ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ [38]

از درهاى دوزخ درآييد، در آن جاودان [بمانيد]. چه بد است جاى سركشان.

ـ فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ [39]

و امّا عاديان، به ناحقّ، در زمين سر برافراشتند و گفتند: «از ما نيرومندتر كيست؟» آيا ندانسته‌اند كه آن خدايى كه خلقشان كرده خود از ايشان نيرومندتر است؟ و در نتيجه آيات ما را انكار مى‌كردند.

ـ وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في‌ آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً [40]

و من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزى، انگشتانشان را در گوشهايشان كردند و رداى خويشتن بر سر كشيدند و اصرار ورزيدند و هر چه بيشتر بر كبر خود افزودند.

ـ ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ [41]

آنگاه پشت گردانيد و تكبّر ورزيد، و گفت: «اين [قرآن‌] جز سحرى كه [به برخى‌] آموخته‌اند نيست.

 

 

 

 

 

روایات:

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ حُكَيْمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَدْنَى الْإِلْحَادِ فَقَالَ إِنَّ الْكِبْرَ أَدْنَاه‌. [42]

از امام صادق عليه السلام سؤال شد: كمترين درجه الحاد چيست؟ فرمود: كمترين درجه آن كبر است.

2- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْكِبْرُ قَدْ يَكُونُ فِي شِرَارِ النَّاسِ مِنْ كُلِّ جِنْسٍ وَ الْكِبْرُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رِدَاءَهُ لَمْ يَزِدْهُ اللَّهُ إِلَّا سَفَالًا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَرَّ فِي بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِينَةِ وَ سَوْدَاءُ تَلْقُطُ السِّرْقِينَ فَقِيلَ لَهَا تَنَحَّيْ عَنْ طَرِيقِ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَتْ إِنَّ الطَّرِيقَ لَمُعْرَضٌ فَهَمَّ بِهَا بَعْضُ الْقَوْمِ أَنْ يَتَنَاوَلَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص دَعُوهَا فَإِنَّهَا جَبَّارَة. [43]

امام صادق عليه السلام می فرمود: تكبر در بدترين مردم است از هر جنسى كه باشند (اگر چه پست و بى‌مقدار باشند) كبر و بزرگ منشى لباس مخصوص خدا است، كسى كه با لباس خداى عز و جل منازعه كند، خدا جز پستيش نيفزايد.

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از يكى كوچه‌هاى مدينه ميگذشت و زن سياهى سرگين بر ميچيد، باو گفتند: از پيش راه پيغمبر بكنارى رو: او گفت راه پهن است، يكى از مردم خواست او را بكنارى زند [دشنام دهد] پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: رهايش كنيد كه او سركش است.

3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع الْعِزُّ رِدَاءُ اللَّهِ وَ الْكِبْرُ إِزَارُهُ فَمَنْ تَنَاوَلَ شَيْئاً مِنْهُ أَكَبَّهُ اللَّهُ فِي جَهَنَّم‌.[44]

امام باقر عليه السلام فرمود: عزت روپوش خدا و بزرگ منشى زير پوش خداست، پس هر كس‌ بيكى از آنها دست‌درازى كند، خدا در دوزخ سرنگونش كند.[45]

4- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَطَاءٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ الْكِبْرُ رِدَاءُ اللَّهِ وَ الْمُتَكَبِّرُ يُنَازِعُ اللَّهَ رِدَاءَه‌. [46]

امام باقر عليه السّلام فرمود: بزرگمنشى روپوش خداست، و متكبر با روپوش خدا كشمكش دارد.

5- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْكِبْرُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَ اللَّهَ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ أَكَبَّهُ اللَّهُ فِي النَّار. [47]

امام صادق عليه السّلام فرمود: بزرگمنشى روپوش خداست و هر كه نسبت بچيزى از آن با خدا ستيزه كند خدا در آتش سرنگونش سازد.

6- عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْر. [48]

امام باقر و امام صادق عليهما السّلام فرمود: هر كه به سنگينى ذره‌ئى تكبر در دلش باشد. داخل بهشت نشود.

7- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنَ الْكِبْرِ قَالَ فَاسْتَرْجَعْتُ فَقَالَ مَا لَكَ تَسْتَرْجِعُ قُلْتُ لِمَا سَمِعْتُ مِنْكَ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا أَعْنِي الْجُحُودَ إِنَّمَا هُوَ الْجُحُود. [49]

محمد بن مسلم گويد: يكى از آن دو امام عليهما السّلام فرمود: هر كه به اندازه سنگينى دانه خردلى تكبر در دلش باشد، داخل بهشت نشود. راوى گويد: من گفتم: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ امام فرمود: چرا گفتى: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ؟ گفت: براى آنچه از شما شنيدم، فرمود: چنان كه تو فكر ميكنى نيست، مقصود من انكار است، و آن جز انكار نيست (يعنى مقصود از تكبر انكار خدا و گردنكشى در برابر اوست).

8 أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْكِبْرُ أَنْ تَغْمِصَ النَّاسَ وَ تَسْفَهَ الْحَق‌. [50]

امام صادق عليه السّلام فرمود: تكبر این است كه: مردم را خوار شمارى و حق را سبك شمارى [در برابر حق سفاهت كنى‌].

9 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَعْظَمَ الْكِبْرِ غَمْصُ الْخَلْقِ وَ سَفَهُ الْحَقِّ قَالَ قُلْتُ وَ مَا غَمْصُ الْخَلْقِ وَ سَفَهُ الْحَقِّ قَالَ يَجْهَلُ الْحَقَّ وَ يَطْعُنُ عَلَى أَهْلِهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ نَازَعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رِدَاءَه.[51]

امام صادق عليه السّلام از قول رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: بزرگترين تكبر خوار شمردن مخلوق و سبك شمردن حق است، راوى گويد: عرض كردم خوار شمردن مخلوق و سبك شمردن حق چيست؟ فرمود: در برابر حق نادانى كند و باهل حق طعنه زند، پس هر كه چنين كند با لباس مخصوص خداى عز و جل ستيزه كرده است.

10- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ فِي جَهَنَّمَ لَوَادِياً لِلْمُتَكَبِّرِينَ يُقَالُ لَهُ سَقَرُ شَكَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شِدَّةَ حَرِّهِ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَأْذَنَ لَهُ أَنْ يَتَنَفَّسَ فَتَنَفَّسَ فَأَحْرَقَ جَهَنَّمَ.[52]

امام صادق عليه السّلام فرمود: در جهنم دره‌ئى است بنام دوزخ براى متكبرين كه از شدت حرارت خود به خداى عز و جل شكايت كرد و درخواست كرد باو اجازه دهد نفس كشد، پس چون نفس كشيد جهنم شعله‌ور شد.

11- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ الْمُتَكَبِّرِينَ يُجْعَلُونَ فِي صُوَرِ الذَّرِّ يَتَوَطَّأُهُمُ النَّاسُ حَتَّى يَفْرُغَ اللَّهُ مِنَ الْحِسَاب.[53]

امام صادق عليه السّلام می فرمود: متكبرين [روز قيامت] به صورت مور در آيند، و مردم آنها را پايمال كنند تا خدا از حساب آنها فارغ شود.

12- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْكِبْرُ فَقَالَ أَعْظَمُ الْكِبْرِ أَنْ تَسْفَهَ الْحَقَّ وَ تَغْمِصَ النَّاسَ قُلْتُ وَ مَا سَفَهُ الْحَقِّ قَالَ يَجْهَلُ الْحَقَّ وَ يَطْعُنُ عَلَى أَهْلِه‌. [54]

راوی گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: تكبر چيست؟ فرمود: بزرگترين تكبر اين است كه حق را سبك شمارى و مردم را پست دانى، گفتم سبك شمردن حق چيست؟ فرمود: در برابر حق‌ نادانى كند و باهل حق طعنه زند.

13- عَنْهُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّنِي آكُلُ الطَّعَامَ الطَّيِّبَ وَ أَشَمُّ الرِّيحَ الطَّيِّبَةَ وَ أَرْكَبُ الدَّابَّةَ الْفَارِهَةَ وَ يَتْبَعُنِي الْغُلَامُ فَتَرَى فِي هَذَا شَيْئاً مِنَ التَّجَبُّرِ فَلَا أَفْعَلَهُ فَأَطْرَقَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا الْجَبَّارُ الْمَلْعُونُ مَنْ غَمَصَ النَّاسَ وَ جَهِلَ الْحَقَّ قَالَ عُمَرُ فَقُلْتُ أَمَّا الْحَقُّ فَلَا أَجْهَلُهُ وَ الْغَمْصُ لَا أَدْرِي مَا هُوَ قَالَ مَنْ حَقَّرَ النَّاسَ وَ تَجَبَّرَ عَلَيْهِمْ فَذَلِكَ الْجَبَّار. [55]

راوی گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: من خوراك خوب مي خورم و بوى خوش مي بويم و مركب چابك سوار ميشوم، و غلام دنبالم مى‌آيد، اگر در اينها گردنكشى است تا نكنم. امام صادق عليه السّلام سربزير انداخت و سپس فرمود: همانا گردنكش ملعون كسى است كه مردم را خوار شمرد، و در برابر حق بيخردى كند، عمر (كه يكى از رواتست) گويد من گفتم: در برابر حق نادانى نكنم، اما خوار شمردن را ندانم چيست؟ فرمود: كسى كه مردم را كوچك شمرد و بر آنها گردنكشى كند، جبار و گردنكشى است.

شرح‌

- مرحوم مجلسى گويد: سربزير انداختن و سكوت امام اشاره دارد كه اين امور محل خطر است و موجب تكبر، ولى ما وجه اين اشاره را ندانستيم.

14- مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ شَيْخٌ زَانٍ وَ مَلِكٌ جَبَّارٌ وَ مُقِلٌّ مُخْتَال.[56]

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: روز قيامت خدا با سه كس سخن نگويد و به آنها توجه نفرمايد و پاك و بى‌آلايششان نسازد و براى آنها عذابى دردناكست: پير زناكار و سلطان جبار و فقير خودخواه.

15- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ يُوسُفَ ع لَمَّا قَدِمَ عَلَيْهِ الشَّيْخُ يَعْقُوبُ ع دَخَلَهُ عِزُّ الْمُلْكِ فَلَمْ يَنْزِلْ إِلَيْهِ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا يُوسُفُ ابْسُطْ رَاحَتَكَ فَخَرَجَ مِنْهَا نُورٌ سَاطِعٌ فَصَارَ فِي جَوِّ السَّمَاءِ فَقَالَ يُوسُفُ يَا جَبْرَئِيلُ مَا هَذَا النُّورُ الَّذِي خَرَجَ مِنْ رَاحَتِي فَقَالَ نُزِعَتِ النُّبُوَّةُ مِنْ عَقِبِكَ عُقُوبَةً لِمَا لَمْ تَنْزِلْ إِلَى الشَّيْخِ يَعْقُوبَ فَلَا يَكُونُ مِنْ عَقِبِكَ نَبِي.[57]

امام صادق عليه السّلام فرمود: چون يعقوب سالخورده بر يوسف وارد شد، عزت سلطنت يوسف را گرفت و به احترام او پياده نشد، جبرئيل فرود آمد و گفت: يوسف! كف دستت را باز كن، چون باز كرد، نورى از آن برخاست و در فضاى آسمان قرار گرفت. يوسف گفت: اين چه نورى بود كه از كفم خارج شد؟ گفت: به كيفر پياده نشدنت براى يعقوب سالخورده نبوت از فرزندانت بركنار شد، و از نسل تو پيغمبرى نباشد.

16- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ فِي رَأْسِهِ حَكَمَةٌ وَ مَلَكٌ يُمْسِكُهَا فَإِذَا تَكَبَّرَ قَالَ لَهُ اتَّضِعْ وَضَعَكَ اللَّهُ فَلَا يَزَالُ أَعْظَمَ النَّاسِ فِي نَفْسِهِ وَ أَصْغَرَ النَّاسِ فِي أَعْيُنِ النَّاسِ وَ إِذَا تَوَاضَعَ رَفَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ قَالَ لَهُ انْتَعِشْ نَعَشَكَ اللَّهُ فَلَا يَزَالُ أَصْغَرَ النَّاسِ فِي نَفْسِهِ وَ أَرْفَعَ النَّاسِ فِي أَعْيُنِ النَّاس.[58]

امام صادق عليه السّلام فرمود. هيچ بنده‌ئى نيست جز اينكه بر سرش لگامى است و فرشته‌ئى است كه آن را نگه ميدارد، و هر گاه گردنكشى كند، فرشته باو گويد: فروتنى كن- خدا پستت كند- سپس همواره نزد خود بزرگترين مردم و در چشم مردم خوارترين آنها باشد، و هر گاه تواضع كند، خداى عز و جل او را بالا برد، و فرشته باو گويد: سرفراز باش- خدا سرافرازت كند- سپس همواره نزد خود كوچكترين مردم و در چشم مردم بالاترين آنها باشد.

17- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ النَّهْدِيِّ عَنْ يَزِيدَ بْنِ إِسْحَاقَ شَعِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ أَحَدٍ يَتِيهُ إِلَّا مِنْ ذِلَّةٍ يَجِدُهَا فِي نَفْسِهِ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِه.[59]

امام صادق عليه السّلام فرمود: هيچ كس لاف بزرگى نزند جز به سبب ذلتى كه در خود مي بيند، و در حديث ديگر است كه آن حضرت فرمود. مردى تكبر و گردنكشى نكند، مگر به جهت ذلتى كه در خود مى‌بيند.

18- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع عَجَباً لِلْمُتَكَبِّرِ الْفَخُورِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً ثُمَّ هُوَ غَداً جِيفَة. [60]

امام سجاد عليه السّلام فرمود: عجب است از تكبركننده بر خود بالنده، آن كس كه ديروز نطفه (بد بو و بى‌ارزش) بوده، و سپس فردا مردارى (گنديده) است.

19- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص آفَةُ الْحَسَبِ الِافْتِخَارُ وَ الْعُجْب.[61]

از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، فرمود: آفت حسب و شرافت به خود باليدن و خود بينى است.

شرح‌:

مجلسى (ره) گويد: «حسب» شرافت و شخصيت آباء و اجدادى است و بسا بشرافتى اطلاق شود كه از كارهاى نيك يا اخلاق خوب بدست آيد گر چه از پدران نباشد.

20- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ بَشِيرٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَا عُقْبَةُ بْنُ بَشِيرٍ الْأَسَدِيُّ وَ أَنَا فِي الْحَسَبِ الضَّخْمِ مِنْ قَوْمِي قَالَ فَقَالَ مَا تَمُنُّ عَلَيْنَا بِحَسَبِكَ إِنَّ اللَّهَ رَفَعَ بِالْإِيمَانِ مَنْ كَانَ النَّاسُ يُسَمُّونَهُ وَضِيعاً إِذَا كَانَ مُؤْمِناً وَ وَضَعَ بِالْكُفْرِ مَنْ كَانَ النَّاسُ يُسَمُّونَهُ شَرِيفاً إِذَا كَانَ كَافِراً فَلَيْسَ لِأَحَدٍ فَضْلٌ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِالتَّقْوَى.[62]

عقبة بن بشير اسدى گويد: به امام باقر عليه السّلام عرض كردم: من عقبة بن بشير اسدى هستم، و در ميان قوم خود خاندان بزرگى دارم؟ حضرت فرمود: تو بحسب و شرافت خانوادگيت بر سر ما منت نهى؟ به درستی كه خداوند آنكه مردم او را پست مي شمردند بواسطه ايمان در صورتى كه مؤمن باشد بالا برده است، و آنكه مردم او را شريف ميخواندند بجهت كفر در صورتى كه كافر باشد پست و زبون ساخته است؛ پس كسى را بر كسى برترى نيست جز بوسيله تقوى.

21- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عِيسَى بْنِ الضَّحَّاكِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَجَباً لِلْمُخْتَالِ الْفَخُورِ وَ إِنَّمَا خُلِقَ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ يَعُودُ جِيفَةً وَ هُوَ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ لَا يَدْرِي مَا يُصْنَعُ بِه‌. [63]

امام باقر عليه السّلام فرمود: عجب است از متكبرى كه بخود مينازد، در صورتى كه از نطفه آفريده شده، سپس مردارى گنديده شود، و در اين ميان نميداند با او چه خواهد شد.

22- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ حَتَّى عَدَّ تِسْعَةً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَا إِنَّكَ عَاشِرُهُمْ فِي النَّار. [64]

امام صادق عليه السّلام فرمود: كه مردى نزد رسول خدا آمد عرض كرد: اى رسول خدا من فلان پسر فلانم و تا نه نفر از پدران خود را شمرد، رسول خدا به وى فرمود: تو دهمى آنانى در دوزخ.

شرح‌

مجلسى (ره) در معناى حديث گويد: يعنى پدرانت كافر بوده‌اند و در دوزخند، پس اين‌ چه افتخارى است كه تو به آنان دارى و تو نيز مانند آنان كافر هستى ـ در باطن اگر منافق بوده، و در ظاهر اگر كافر بوده است ـ پس هيچ راهى براى باليدن خود به ايشان ندارى.

1- الأمالي للصدوق‌ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمْقَتُ النَّاسِ الْمُتَكَبِّرُ وَ عَنْهُ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ يَسْتَكْبِرْ يَضَعْهُ اللَّهُ. [65]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه استكبار ورزد، خداوند او را پست گرداند.

2- الأمالي للصدوق‌ عَنْ حَمْزَةَ الْعَلَوِيِّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ وَقَعَ بَيْنَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ بَيْنَ رَجُلٍ كَلَامٌ وَ خُصُومَةٌ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مَنْ أَنْتَ يَا سَلْمَانُ فَقَالَ سَلْمَانُ أَمَّا أُولَايَ وَ أُولَاكَ فَنُطْفَةٌ قَذِرَةٌ وَ أَمَّا أُخْرَايَ وَ أُخْرَاكَ فَجِيفَةٌ مُنْتِنَةٌ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَمَنْ ثَقُلَ مِيزَانُهُ فَهُوَ الْكَرِيمُ وَ مَنْ خَفَّتْ مِيزَانُه فَهُوَ اللَّئِيمُ.[66]

امام زين العابدين عليه السلام: ميان سلمان فارسى رحمه الله و مردى بگو مگويى شد. آن مرد به سلمان گفت: مگر تو كه هستى اى سلمان؟ سلمان گفت: آغاز من و تو، هر دو، نطفه اى نجس بود و فرجام من و تو لاشه اى گنديده است و چون روز قيامت شود و ترازوها نصب گردد هر كس ترازوى اعمالش سنگين باشد، او شريف است و هر كس ترازويش سبك باشد، او فرومايه است.

3- قرب الإسناد عَنْ هَارُونَ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَحَبَّكُمْ إِلَيَّ وَ أَقْرَبَكُمْ مِنِّي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَجْلِساً أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَشَدُّكُمْ تَوَاضُعاً وَ إِنَّ أَبْعَدَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنِّي الثَّرْثَارُونَ وَ هُمُ الْمُسْتَكْبِرُونَ. [67]

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: محبوبترين و نزديكترين شما به من در روز قيامت كسانى هستند كه داراى خلق نيكو باشند و تواضع كنند، و دورترين شما از من كسانى می باشند كه اهل تكبر و نخوت باشند.

4- معاني الأخبار عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَعْبَدٍ عَنِ ابْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ الْبَيْتَ اللَّحِمَ وَ اللَّحِمَ السَّمِينَ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّا لَنُحِبُّ اللَّحْمَ وَ مَا تَخْلُو بُيُوتُنَا مِنْهُ فَكَيْفَ ذَاكَ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا الْبَيْتُ اللَّحِمُ الَّذِي يُؤْكَلُ فِيهِ لُحُومُ النَّاسِ بِالْغِيبَةِ وَ أَمَّا اللَّحِمُ السَّمِينُ فَهُوَ الْمُتَكَبِّرُ الْمُتَبَخْتِرُ الْمُخْتَالُ فِي مَشْيِهِ. [68]

امام صادق فرمود: خداوند متعال خانه گوشتی و انسان گوشتی چاق را دشمن ميدارد!، يكى از ياران امام عليه السّلام عرض كرد يا ابن رسول الله ما گوشت را دوست ميداريم و خانه ما از گوشت خالى نمی باشد امام عليه السّلام فرمود: مطلب آن طور نيست كه شما تلقى كرديد، مقصود از خانه گوشتی آن خانه‌اى می باشد كه در آن گوشت مردم را به عنوان غيبت ميخورند، و انسان گوشتی چاق هم مردان متكبر هستند، كه در راه رفتن خودنمائى ميكنند

5- تفسير القمي‌ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً يَقُولُ بِالْعَظَمَةِ. [69]

امام باقر عليه السلام ـ درباره آيه «و بر زمین با "مرح" راه نرو » ـ فرمود: يعنى با نخوت و تكبّر.

6- الخصال‌ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ رَقَعَ جَيْبَهُ وَ خَصَفَ نَعْلَهُ وَ حَمَلَ سِلْعَتَهُ فَقَدْ أَمِنَ مِنَ الْكِبْرِ. [70]

امام صادق عليه السلام: هر كه خودش جامه اش را وصله كند و كفشش را پينه زند و كالايش را حمل كند، هر آينه از كبر مبرّاست.

7- الخصال‌ فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص إِلَى عَلِيٍّ ع يَا عَلِيُّ أَنْهَاكَ عَنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ عِظَامٍ الْحَسَدِ وَ الْحِرْصِ وَ الْكِبْرِ. [71]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به على عليه السلام ـ فرمود: اى على! تو را از سه خصلت نهى مى كنم: حسادت و حرص و دروغ.

8- الخصال‌ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْفَارِسِيِّ عَنِ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى جَمَاعَةٍ فَقَالَ عَلَى مَا اجْتَمَعْتُمْ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا مَجْنُونٌ يُصْرَعُ فَاجْتَمَعْنَا عَلَيْهِ فَقَالَ لَيْسَ هَذَا بِمَجْنُونٍ وَ لَكِنَّهُ الْمُبْتَلَى ثُمَّ قَالَ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِالْمَجْنُونِ حَقَّ الْمَجْنُونِ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمُتَبَخْتِرُ فِي مَشْيِهِ النَّاظِرُ فِي عِطْفَيْهِ الْمُحَرِّكُ جَنْبَيْهِ بِمَنْكِبَيْهِ يَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ هُوَ يَعْصِيهِ الَّذِي لَا يُؤْمَنُ شَرُّهُ وَ لَا يُرْجَى خَيْرُهُ فَذَلِكَ الْمَجْنُونُ وَ هَذَا الْمُبْتَلَى. [72]

امیر مؤمنان علیه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر عدّه اى كه جمع شده بودند، گذشت و فرمود: برگرد چه جمع شده ايد؟ عرض كردند: يا رسول اللّه! اين ديوانه غش كرده و ما پيرامون او گرد آمده ايم. حضرت فرمود: او ديوانه نيست، بلكه بيمار است. سپس فرمود: آيا شما را آگاه نسازم كه ديوانه حقيقى كيست؟ عرض كردند: بفرماييد، اى رسول خدا! فرمود: [ديوانه حقيقى] كسى است كه با تبختر راه مى رود و متكبّرانه مى نگرد و پهلوهايش را با شانه هايش حركت مى دهد. نافرمانى خدا مى كند و با اين حال بهشت او را آرزو مى كند. كسى از شرّ او ايمن نيست و به خيرش اميدى نمى رود. پس آن ديوانه است، و اين بيمار.

 9- علل الشرائع عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَهُمَا وِعَاءٌ لِلْغَائِطِ ثُمَّ يَتَكَبَّرُ. [73]

امیر مؤمنان علیه السلام: در شگفتم از آدميزاد، كه آغازش نطفه اى است و فرجامش لاشه اى و در اين ميان انبار غائط است و با اين همه تكبّر مى ورزد!

10- معاني الأخبار عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ لِإِبْلِيسَ كُحْلًا وَ لَعُوقاً وَ سَعُوطاً فَكُحْلُهُ النُّعَاسُ وَ لَعُوقُهُ الْكَذِبُ وَ سَعُوطُهُ الْفَخْرُ.[74]

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: شيطان سرمه اى دارد و ليسك و انفيه اى. سرمه اش چُرت است و ليسكش دروغ و انفيه اش فخر فروشى.

11- المحاسن‌ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص نَاقَةٌ لَا تُسْبَقُ فَسَابَقَ أَعْرَابِيٌّ بِنَاقَتِهِ فَسَبَقَتْهَا فَاكْتَأَبَ لِذَلِكَ الْمُسْلِمُونَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّهَا تَرَفَّعَتْ فَحَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يَرْتَفِعَ شَيْ‌ءٌ إِلَّا وَضَعَهُ اللَّهُ. [75]

امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا شترى داشت كه از همه جلوتر مي رفت، يكى از روزها يك عرب بيابانى به رسول خدا رسيد و شترش از رسول خدا جلو افتاد، مسلمانان ناراحت شدند، رسول خدا فرمود: شتر من بالا رفت و خداوند بر خود لازم کرده هر چيزى را كه بالا رفت پائين بياورد.

 12- المحاسن فِي رِوَايَةِ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ فِي السَّمَاءِ مَلَكَيْنِ مُوَكَّلَيْنِ بِالْعِبَادِ فَمَنْ تَجَبَّرَ وَضَعَاهُ. [76]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند دو فرشته در آسمان بر بندگان موکل ساخته تا هر کس تکبر ورزید پایینش آورند.

13- معاني الأخبار أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ ع أَنَّ رِيحَ الْجَنَّةِ يُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفِ عَامٍ مَا يَجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَا شَيْخٌ زَانٍ وَ لَا جَارٌّ إِزَارَهُ خُيَلَاءُ وَ لَا فَتَّانٌ وَ لَا مَنَّانٌ وَ لَا جَعْظَرِيٌّ قَالَ قُلْتُ فَمَا الْجَعْظَرِيُّ قَالَ الَّذِي لَا يَشْبَعُ مِنَ الدُّنْيَا. [77]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه بوى بهشت از فاصله هزار سال به مشام مى رسد؛ ولى فرزند نا خلف و كسى كه از خويشاوندان بِبُرد و پير مرد زناكار و كسى كه از روى تكبّر دامن كشان راه رود و فتنه انگيز و منّت گذار و جَعْظَرى بوى بهشت را استشمام نمى كنند. پرسيدم: جعظرى كيست؟ گفت: آن كه از دنيا سير نمى شود.

14- عيون أخبار الرضا عليه السلام‌ بِالْأَسَانِيدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ أَمِيرٌ مُتَسَلِّطٌ لَمْ يَعْدِلْ وَ ذُو ثَرْوَةٍ مِنَ الْمَالِ لَمْ يُعْطِ الْمَالَ حَقَّهُ وَ فَقِيرٌ فَخُورٌ. [78]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: نخستين كسانى كه به دوزخ مى روند، فرمانرواى قدرتمندى كه دادگرى نكند و توانگرى كه حقوق مالى خود را نپردازد، و تهيدست متكبر هستند.

15- الأمالي للشيخ الطوسي‌ عَنِ ابْنِ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبَّادٍ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُطَرِّفٍ عَنِ الشَّعْبِيِّ عَنْ صَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَانَ قَالَ عَادَنِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي مَرَضٍ ثُمَّ قَالَ انْظُرْ فَلَا تَجْعَلَنَّ عِيَادَتِي إِيَّاكَ فَخْراً عَلَى قَوْمِكَ وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ فِي أَمْرٍ فَلَا تَخْرُجْ مِنْهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ بِالرَّجُلِ غِنًى عَنْ قَوْمِهِ إِذَا خَلَعَ مِنْهُمْ يَداً وَاحِدَةً يَخْلَعُونَ مِنْهُ أَيْدِيَ كَثِيرَةً فَإِذَا رَأَيْتَهُمْ فِي خَيْرٍ فَأَعِنْهُمْ عَلَيْهِ وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ فِي شَرٍّ فَلَا تَخْذُلَنَّهُمْ فَلْيَكُنْ تَعَاوُنُكُمْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَزَالُوا بِخَيْرٍ مَا تَعَاوَنْتُمْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ تَنَاهَيْتُمْ عَنْ مَعَاصِيهِ. [79]

صعصعة بن صوحان گويد: امیر مؤمنان عليه السّلام هنگام بيمارى من به عيادت آمدند، و گفتند: اى صعصعه عبادت مرا از خودت موجب افتخار ندانى و نبايد بر قومت افتخار كنى، هر گاه مشاهده كردى خويشاوندانت مشكلاتى دارند خود را از آن كنار نكش بدان هيچ كس نميتواند بدون خويشاوندانش زندگى كند و از آن بى‌نيازى حاصل نمايد، هر گاه او يك دست خود را از آنها دريغ دارد آنها دستهاى زيادى از او دريغ خواهند داشت، هر گاه مشاهده كردى آنها كار نيك ميكنند به آنها كمك كن اما هر گاه ديدى آنها كار زشت انجام ميدهند آنها را ترك نكن، آنها را نصيحت نما تا از خداوند اطاعت كنند و دست از كارهاى زشت بردارند، شما همواره در راه خير خواهيد بود تا آن گاه كه به طاعت خداوند مشغول گرديد و دست از معصيت باز داريد.

16- الخصال‌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْقُضَاعِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَهْلَكَ النَّاسَ اثْنَانِ خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ. [80]

امیر مؤمنان علیه السلام: دو چيز مردم را نابود كرده است: ترس از نادارى، و فخر جويى.

17- الخصال‌ عَنْ أَبِيهِ وَ ابْنِ الْوَلِيدِ مَعاً عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ مَعاً عَنِ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ... وَ الْمُفْتَخِرَ يَفْتَخِرُ بِآبَائِهِ وَ هُوَ خِلْوٌ مِنْ صَالِحِ أَعْمَالِهِمْ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ الْخَلَنْجِ يُقْشَرُ لِحاً عَنْ لِحاً حَتَّى يُوصَلَ إِلَى جَوْهَرِيَّتِهِ وَ هُوَ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا. [81]

 امام صادق عليه السّلام فرمود:...كسانى كه به آباء و اجداد خود افتخار ميكنند مانند آن درختى هستند كه قشرهاى متعدى روى او می باشد و بايد همه آن پوستها را كند تا به مغزش رسيد و بعد از آن استفاده كرد، آنها همان گونه‌اند كه خداوند فرموده: إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلا

18- معاني الأخبار عَنِ الْهَمَدَانِيِّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ ثَلَاثَةٌ مِنْ عَمَلِ الْجَاهِلِيَّةِ الْفَخْرُ بِالْأَنْسَابِ وَ الطَّعْنُ فِي الْأَحْسَابِ وَ الِاسْتِسْقَاءُ بِالْأَنْوَاءِ. [82]

حمران از امام باقر عليه السّلام روايت ميكند كه سه چيز از كارهاى دوران جاهليت می باشد، افتخار به نسب، طعنه زدن به شرافت ديگران، و انتظار باران در هنگام طلوع و يا غروب فلان ستاره و يا تقارن ستارگان به يك ديگر.

19- ثواب الأعمال‌ أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ رَفَعَهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ مَنْ صَنَعَ شَيْئاً لِلْمُفَاخَرَةِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَسْوَدَ. [83]

امیر مؤمنان علیه السلام: هر كس براى فخر فروشى كارى كند، خداوند در روز قيامت او را سياه محشور گرداند.

20- المحاسن‌ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثَلَاثٌ إِذَا كُنَّ فِي الْمَرْءِ فَلَا تَتَحَرَّجْ أَنْ تَقُولَ إِنَّهُ فِي جَهَنَّمَ الْبَذَاءُ وَ الْخُيَلَاءُ وَ الْفَخْرُ. [84]

امام صادق عليه السّلام فرمود هر گاه سه چيز را در يك انسان مشاهده كرديد او را از اهل جهنم بدانيد: بدزبانی، تکبر و فخر فروشى.

21- رجال الكشي‌ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْبَرَّانِيُّ وَ عُثْمَانُ بْنُ حَامِدٍ الْكَشْيَانُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَزْدَادَ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ الرِّضَا ع فَأَمْسَيْتُ عِنْدَهُ قَالَ فَقُلْتُ أَنْصَرِفُ فَقَالَ لِي لَا تَنْصَرِفْ فَقَدْ أَمْسَيْتَ قَالَ فَأَقَمْتُ عِنْدَهُ قَالَ فَقَالَ لِجَارِيَتِهِ هَاتِي مُضَرَّبَتِي وَ وِسَادَتِي فَافْرُشِي لِأَحْمَدَ فِي ذَلِكِ الْبَيْتِ قَالَ فَلَمَّا صِرْتُ فِي الْبَيْتِ دَخَلَنِي شَيْ‌ءٌ فَجَعَلَ يَخْطُرُ بِبَالِي مَنْ مِثْلِي فِي بَيْتِ وَلِيِّ اللَّهِ وَ عَلَى مِهَادِهِ فَنَادَانِي يَا أَحْمَدُ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَادَ صَعْصَعَةَ بْنَ صُوحَانَ فَقَالَ يَا صَعْصَعَةَ بْنَ صُوحَانَ لَا تَجْعَلْ عِيَادَتِي إِيَّاكَ فَخْراً عَلَى قَوْمِكَ وَ تَوَاضَعْ لِلَّهِ يَرْفَعْكَ. [85]

بزنطى گويد: خدمت امام رضا عليه السّلام بودم و شب هنگام كه خواستم برگردم فرمود همين جا بخوابيد، من هم در آنجا ماندم امام به يكى از خادمانش گفت: بستر مرا بياوريد و براى احمد پهن كنيد تا در آن بخوابد بعد از اينكه وارد اطاق خواب شدم در دل من مطلبى پيدا شد كه من اكنون در خانه ولى خدا هستم و در فرش و بستر او خوابيده‌ام، در اين هنگام امام ندا داد اى احمد امیر مؤمنان عليه السّلام به ديدن صعصعه رفت و گفت: ديدن مرا موجب فخر و مباهات براى دوستانت ندانى و بايد تواضع كنى تا مقامت بلند گردد.

22- كتاب حسين بن سعيد و النوادر ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ رسول الله لَمَّا كَانَ يَوْمُ فَتْحِ مَكَّةَ...إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ بِالْإِسْلَامِ نَخْوَةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ التَّفَاخُرَ بِآبَائِهَا وَ عَشَائِرِهَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ طِينٍ أَلَا وَ إِنَّ خَيْرَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمَكُمْ عَلَيْهِ الْيَوْمَ أَتْقَاكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لَهُ أَلَا وَ إِنَّ الْعَرَبِيَّةَ لَيْسَتْ بِأَبٍ وَالِدٍ وَ لَكِنَّهَا لِسَانٌ نَاطِقٌ فَمَنْ قَصَّرَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُبَلِّغْهُ رِضْوَانَ اللَّهِ حَسَبُهُ... [86]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در روز فتح مكّه ـ فرمود: خداوند تبارك و تعالى به وسيله اسلام نخوت جاهليت و نازيدن به پدران و خاندانهاى جاهلى را از شما زدود. اى مردم! شما از آدم هستيد و آدم از گِل آفريده شد. بدانيد كه امروز، بهترين شما نزد خدا و گراميترين شما در پيشگاه او پرهيزگارترين و فرمانبردارترين شما از اوست. بدانيد كه عربيّت به پدرى نيست كه [شما را] به دنيا مى آورد. بلكه عربيّت يك زبان است كه با آن سخن گفته مى شود. پس، هر كس در كار و عمل كوتاهى كند، شرافت خانوادگيش او را به خشنودى خدا نرساند.

23- كتاب حسين بن سعيد و النوادر عَنِ النَّضْرِ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع النَّاسُ يَرْوُونَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ أَشْرَفُكُمْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ أَشْرَفُكُمْ فِي الْإِسْلَامِ فَقَالَ ع صَدَقُوا وَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُونَ كَانَ أَشْرَفُهُمْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ أَسْخَاهُمْ نَفْساً وَ أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَحْسَنُهُمْ جِوَاراً وَ أَكَفُّهُمْ أَذًى فَذَلِكَ الَّذِي إِذَا أَسْلَمَ لَمْ يَزِدْهُ إِسْلَامُهُ إِلَّا خَيْراً. [87]

زراره گويد: به امام باقر عليه السّلام عرض كردم مردم روايت ميكنند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: شريفترين مردم در جاهليت در اسلام هم شريف هستند، امام فرمود: راست ميگويند ولى معنى حديث را درك نكرده‌اند كسانى كه در جاهليت شريف بودند از همه سخى‌تر بشمار ميرفتند، آنها اخلاقشان نيكوتر و به همسايگان مهربانتر و آزارشان از همه كمتر بود، اين جماعت با اين صفات هنگامى كه مسلمان ميشدند اسلامش تنها بر خیر قبلی او می افزود.

24- نهج البلاغة قَالَ ع مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَهُ. [88]

امیر مؤمنان علیه السلام: آدميزاد را چه به فخر فروشى! آغازش نطفه اى است و فرجامش مردارى. نه مى تواند خود را روزى دهد و نه مى تواند جلو مرگ خويش را بگيرد.

 

 




[1] . بقره/ 87

[2] . بقره/ 206

[3] . نساء/ 36-37

[4] . مائده/ 82

[5] . اعراف/ 13

[6] . اعراف/ 36

[7] . اعراف/ 40

[8] . اعراف/ 48

[9] . اعراف/ 75-76

[10] . اعراف/ 88

[11] . اعراف/ 133

[12] . اعراف/ 146

[13] . یونس/ 75

[14] . هود/ 27

[15] . هود/ 29-31

[16] . هود/ 91-92

[17] . ابراهیم/ 15

[18] . ابراهیم/ 21

[19] . نحل/ 22-23

[20] . نحل/ 29

[21] . نحل/ 49

[22] . اسراء/ 37

[23] . مؤمنون/ 45-47

[24] . فرقان/ 21

[25] . شعراء/ 186

[26] . قصص/ 39

[27] . لقمان/ 18

[28] . سجده/ 15

[29] . فاطر/ 43

[30] . صافات/ 35

[31] . ص/ 74-76

[32] . زمر/ 59-60

[33] . غافر/ 27

[34] . غافر/ 35

[35] . غافر/ 47-48

[36] . غافر/ 56

[37] . غافر/ 60

[38] . غافر/ 76

[39] . فصلت/ 15

[40] . نوح/ 7

[41] . مدثر/ 23-24

[42]. کافی 2/309/1 

[43]. کافی 2/309/2 

[44]. کافی 2/309/3 

[45]. روپوش و زيرپوش استعاره است براى اختصاص عزت و بزرگ منشى به خداى تعالى چنان كه لباس روپوش و زيرپوش هر كسى مختص به خود اوست. (مؤلف)

[46]. کافی 2/309/4

[47]. کافی 2/309/5 

[48]. کافی 2/310/6 

[49]. کافی 2/310/7

[50]. کافی 2/310/8

[51]. کافی 2/310/9

[52]. کافی 2/310/10 

[53]. کافی 2/311/11 

[54]. کافی 2/311/12 

[55]. کافی 2/311/13 

[56]. کافی 2/311/14 

[57]. کافی 2/311/15 

[58]. کافی 2/312/16 

[59]. کافی 2/312/17 

[60]. کافی 2/328/1 

[61]. کافی 2/328/2 

[62]. کافی 2/328/3 

[63]. کافی 2/329/4

[64]. کافی 2/329/5

[65]. بحار 70/231/23

[66]. بحار 70/231/24

[67]. بحار 70/231/25

[68]. بحار 70/232/26

[69]. بحار 70/232/27

[70]. بحار 70/233/30

[71]. بحار 70/233/31

[72]. بحار 70/233/32

[73]. بحار 70/234/33

[74]. بحار 70/234/34

[75]. بحار 70/236/43

[76]. بحار 70/237/44

[77]. بحار 70/237/45

[78]. بحار 70/290/10

[79]. بحار 70/290/11

[80]. بحار 70/290/12

[81]. بحار 70/290/14

[82]. بحار 70/291/15

[83]. بحار 70/292/20

[84]. بحار 70/292/21

[85]. بحار 70/292/22

[86]. بحار 70/293/24

[87]. بحار 70/293/26

[88]. بحار 70/294/28

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

دروغ

No image

عشق

ترسویی

ترسویی

No image

سفاهت، حماقت

پر بازدیدترین ها

No image

نفاق

No image

شک

No image

عشق

No image

کفر

No image

ریا

Powered by TayaCMS