زینب کبری (سلام الله علیها) روز پنجم جمادی الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا (صلی الله علیه واله) رسید. رسول خدا (صلی الله علیه واله) برای دیدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آمد و به دختر خود فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: ((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )).
فاطمه (سلام الله علیها) نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونه های دوست داشتنی او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر (صلی الله علیه واله) فرزند دلبند زهرای عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه (صلی الله علیه واله) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالی که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه می کنی ؟! رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: ((گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنی من سرنوشت غمباری خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتی دردناکی رو به رو می شود و چه مصیبتهای بزرگی را به خاطر رضای خداوند با آغوش باز استقبال می کند)).
در آن دقایقی که آرام اشک می ریخت و نواده عزیزش را می بوسید، گاهی نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومی که بعدها رسالتی بزرگ را عهده دار می گشت خیره خیره می نگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: ((ای پاره تن من و روشنی چشمانم ، فاطمه جان ، هر کسی که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن کسی را به او می دهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند)).(1)
درست ترین گفتار آن است که سیدتنا زینب کبری (سلام الله علیها) در پنجم ماه جمادی الاولی سال پنجم هجری به دنیا آمده ، و تربیت و پرورش آن دره یتیمه و مروارید گرانبها و بی مانند در کنار پیغمبر اکرم (صلی الله علیه واله) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و از پستان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) شیر وحی مکیده ، و از دست پسر عموی پیغمبر، امیرالمؤمنین (علیه السلام) غذا و خوراک خورده و نمو نموده ، نمو قدسی و پاکیزه ، و با سعادت و نیکبختی ، و پرورش یافته پرورش روحانی و الهی ، و به جامه های عظمت و بزرگی به چادر پاکدامنی و حشمت و بزرگواری پوشیده شده ، و پنج تن اصحاب کساء به تربیت و پرورش و تعلیم و آموختن و تهذیب و پاکیزه گردانیدن او قیام نموده و ایستادگی داشتند، و همین بس است که مربی و مؤ دب و معلم او ایشان باشند.(2)
روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها)، حسین (علیه السلام) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (صلی الله علیه واله) آمد و عرض کرد: ((خداوند به من خواهری عطا کرده است )).
پیامبر(صلی الله علیه واله) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت . حسین (علیه السلام) پرسید: ((برای چه اندوهگین و گریان شدی ؟)).
پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمود: ((ای نور چشمم ، راز آن به زودی برایت آشکار شود.))
تا اینکه روزی جبرئیل نزد رسول خدا (صلی الله علیه واله) آمد، در حالی که گریه می کرد، رسول خدا (صلی الله علیه واله) از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض کرد: ((این دختر (زینب) از آغاز زندگی تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهی به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانی دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن (علیه السلام) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طوری که قامتش خمیده شود و موی سرش سفید گردد.))
پیامبر (صلی الله علیه واله) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب (سلام الله علیها) نهاد و گریه سختی کرد، زهرا (سلام الله علیها) از علت آن پرسید. پیامبر (صلی الله علیه واله) بخشی از بلاها و مصایبی را که بر زینب (سلام الله علیها) وارد می شود، برای زهرا (سلام الله علیها) بیان کرد.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) پرسید: ((ای پدر! پاداش کسی که بر مصایب دخترم زینب (سلام الله علیها) گریه کند کیست ؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش کسی است که برای مصایب حسن و حسین (علیه السلام) گریه می کند))(3)
هر پدری را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و خرم گردید، جز علی بن ابی طالب (علیه السلام) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید.
در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین (علیه السلام) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: ای پدر بزرگوار! همانا خدای کردگار خواهری به من عطا فرموده .
امیرالمؤمنین (علیه السلام) از شنیدن این سخن بی اختیار اشک از دیده های مبارک به رخسار همایونش جاری شد. چون حسین (علیه السلام) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش ره درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جاری گشت و عرض کرد: ((بابا فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه می کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست ؟))
علی (علیه السلام) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: (( نور دیده ! زود باشد که سر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.))که اشاره به واقعه کربلا می کند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید.
چنان که در بعض کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت . آن حضرت بگریست و فرمود: ((ای سلمان جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامی مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود، الخ ))(4)
هنگامی که زینب (سلام الله علیها) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) او را نزد پدرش امیرالمؤمنین (علیه السلام) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذاری کنید!
حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمی افتم .
در این ایام حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه واله) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به آن حضرت عرض کرد: نامی را برای نوزاد انتخاب کنید.
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمی گیرم .
در این هنگام جبرئیل (علیه السلام) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(صلی الله علیه واله) ابلاغ کرده و گفت :
نام این نوزاد را ((زینب)) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را برای او بر برگزیده است .
بعد مصایب و مشکلاتی را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.(5)
علیا حضرت زینب ، نخستین دختری است که از فاطمه (سلام الله علیها) به دنیا آمده ، و او پس از امام حسن و امام حسین (علیه السلام) بزرگترین فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) بوده ، و نیز گفته اند: دلیل بر آن است که راویان حدیث و بیان کنندگان اخبار در ایام اضطهار - یعنی روزگار غلبه و چیرگی ظلم و ستم ستمگران بر مؤمنین - هر گاه می خواستند از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) روایتی نقل کنند می گفتند: این روایت از ابی زینب است ، و اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به این کنیه می نامیدند، برای آن است که زینب کبری (سلام الله علیها) پس از امام حسن و امام حسین - علیهماالسلام - بزرگترین فرزندان آن حضرت بوده ، و امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزد دشمنانش به این کنیه معروف نبوده است .(6)
حضرت زینب (سلام الله علیها) مانند دو برادرش حسن و حسین (علیه السلام) از زبان رسول الله (صلی الله علیه واله) تغذی می کرد.
همان طور که در بسیاری از اخبار آمده است ، پیغمبر (صلی الله علیه واله) زبان خود را در دهان حسنین می گذاشت ، آنان با مکیدن زبان پیغمبر تغذیه می شدند و از همین طریق گوشت و پوست بدنشان می رویید و رشد می کرد، در مورد حضرت زینب (سلام الله علیها) نیز همین عمل را انجام می داد.
در جلد اول از کتاب خرایج راوندی (صفحه 94) معجزه یکصد و پنجاه و پنج (155) از حضرت صادق (علیه السلام) چنین روایت کرده است :
امام صادق (علیه السلام) فرمود: پیغمبر (صلی الله علیه واله) پیوسته نزد فرزندان شیر خوار فاطمه می آمد، از آب دهان خود آنان را تغذیه می کرد و سپس به فاطمه (سلام الله علیها) می فرمود به آنان شیر ندهید))(7)
الف ) زینب کبری : این لقب برای مشخص شدن و تمییز دادن او از سایر خواهرانش (که از دیگر زنان امیرمؤمنان به دنیا آمده بودند) بود.
ب )الصدیقه الصغری : چون ((صدیقه )) لقب مبارک مادرش ، زهرای مرضیه (سلام الله علیها) است ، و از سویی شباهت های بی شماری میان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زینب را ((صدیقه صغری)) ملقب کردند.
ج ) عقیله / عقیله بنی هاشم / عقیله الطالبین :
((عقیله )) به معنای بانویی است که در قومش از کرامت و ارجمندی ویژه ای بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده ای داشته باشد.
د) دیگر لقب ها:
از دیگر لقب های حضرت زینب ، موثقه عارفه ، عالمه غیرمعلمه ، عابده آل علی ، فاضله و کامله است .(8)
کنیه آن علیا حضرت ((ام کلثوم )) است ، و این که ایشان را ((زینب کبری )) می گویند، برای آن است که فرق باشد بین او و بین کسی از خواهرانش که به آن نام و کنیه نامیده شده است .
چنان که ملقبه به ((صدیقه صغری )) شده است ، برای فرق بین او و مادرش صدیقه کبری فاطمه زهرا صلوات الله علیهما.(9)
امام سجاد (علیه السلام) خطاب به عقیله بنی هاشم ، زینب کبری (سلام الله علیها) می فرمایند:
((یا عمه انت بحمد الله عالمه غیر معلمه ، و فهمه غیر مفهمه )).
عمه جان ! تو عالمه ای هستی بدون اینکه معلم داشته باشی ، و فهمیده ای هستی بی آن که کسی مطالب را به تو فهمانده باشد(10)
از سخنان فاضل دربندی (متوفی به سال 1286 هجری ) و جز او از عالمان دیگر- رحمهم الله - ظاهر و هویدا است که آن خاتون دو سرا حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) علم منایا و بلایا (مرگ ها و پیشامدهای سخت ) را می دانسته ، و فرمایش امام سجاد (علیه السلام) به او:
((یا عمه انت بحمد الله عالمه غیر معلمه ، و فهمه غیر مفهمه ))؛ ای خواهر پدرم ! خدای را شکر و سپاس ، تو دانایی هستی که کسی به تو نیاموخته ، و فهمیده و درک کننده ای هستی که کسی به تو نفهمانده است .
دلیل و راهنما است به این که زینب دختر امیرالمؤمنین (سلام الله علیها) محدثه بوده ، یعنی همه چیز (از جانب خدای تبارک و تعالی ) به او الهام می شده و در دلش آشکار می گشته است .
همچنین علم و دانش او از علوم لدنیه (علومی که از استاد فرا نگرفته ، بلکه از جانب خدای عزوجل ) بوده است .(11)
در برخی روایات است که او را مجلس علمی بود و زنان به قصد آموختن احکام دین نزد او می رفتند. این صفات برجسته که برای هیچ یک از زنان معاصر او فراهم نشده است ، زینب را از دیگران ممتاز ساخت ؛ چنان که او را ((عقیله بنی هاشم )) می گفتند و از وی حدیث فرا می گرفتند. ابن عباس از او حدیث کند و گوید: ((عقیله ما، زینب دختر علی (علیه السلام) حدیث کرد... و این لقب بر او ماند؛ چنان که به عقیله معروف گشت و فرزندان وی را بنی عقیله گفتند.))(12)
شیخ جعفر نقدی (ره ) می نویسد:
((می گویم : و این حذلم بن کثیر (راوی این خبر) از فصحاء و سخنوران و نیکو گفتاران عرب است که که از فصاحت و زبان آوری و نیکو گفتاری و از بلاغت و رسایی سخن و مطابق اقتضای مقام و مناسب حال مخاطب سخن گفتن زینب تعجب نموده و به شگفت آمده ، و از براعت و برتری فضل و کمال و علم و دانش و شجاعت ادبیه و دلاوری پسندیده آن مخدره ، حیرت و سرگردانی او را فرا گرفته ، به طوری که نتواسته او را (به کسی ) تشبیه و مانند نماید، مگر به پدرش سید و مهتر هر بلیغ و فصیحی . پس (از این رو) گفته : ((کانها تفرع عن لسان امیرالمؤمنین ))؛ یعنی گویا علیا حضرت زینب (سلام الله علیها) (سخنانش را در کوفه ) از زبان امیرالمؤمنین (علیه السلام) قصد و آهنگ می نمود، و هر که درباره کربلا و در احوال و سرگذشت های حسین (علیه السلام) کتابی نوشته ، این خطبه و سخنرانی را نقل نموده است . و حاحظ در کتاب خود ((البیان و التبیین )) آن را از خزیمه الاسدی روایت نموده که خزیمه گفته : ((زنان کوفه را در آن روز دیدم به پا ایستاده (برکشته شدگان در کربلا) ندبه و زاری و شیون می نمودند، در حالی که گریبان ها (شان را) می دریدند(13)
روزی میهمانی برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: ای فاطمه ، آیا طعامی برای میهمان خدمت شما می باشد؟ عرض کرد: فقط قرض نانی موجود است که آن هم سهم دخترم زینب می باشد. زینب (سلام الله علیها) بیدار بود، عرض کرد: ای مادر، نان مرا برای میهمان ببرید، من صبر می کنم . طفلی که در آن وقت ، که چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسی می تواند به عظمت آن بانوی عظمی پی ببرد؟ زنی که هستی خود را در راه خدا بذل بنماید، و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنماید و از آنها بگذرد بایستی در نهایت جود بوده باشد.(14)
در تاریخ آمده که روزی امیرمؤمنان (علیه السلام) در میان دو فرزند خردسالش عباس و زینب نشسته بود که رو به عباس نموده فرمود: ((قل واحد)) بگو یک . عباس آن را گفت .
سپس فرمود: ((قل اثنان )) بگو دو.
عباس در پاسخ گفت : ((استحیی ان اقول باللسان الذی قلت واحد، اثنان ))؛ شرم دارم با زبانی که یکی گفته ام ، دو بگویم .
آن گاه امیرمؤمنان (علیه السلام) چشمان عباس (علیه السلام) را بوسه زد؛ چرا که کلام این فرزند خردسال اشاره به وحدانیت خدای تعالی و توحید او می کرد.
سپس رو به زینب (سلام الله علیها) کرد، ولی زینب منتظر سؤال پدر نمانده ، خود سؤالی مطرح کرد و گفت : پدر! ما را دوست داری ؟
امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: آری دخترم ، فرزندان پاره های قلب ما هستند.
زینب (سلام الله علیها) با این مقدمه ، وارد سؤال اصلی شد و پرسید: پدر! دو محبت - محبت خدا و محبت اولاد - در قلب مؤمن جا نمی گیرد. پس اگر باید دوست داشته باشی ، شفقت و مهربانی را نثار ما کن و محبت خالص را تقدیم خداوند.
علی (علیه السلام) که این درک ، و شناخت و استعداد را در این دختر و پسر خردسالش مشاهده نمود، بر علاقه اش نسبت به آنان افزوده شد.)) زینب (سلام الله علیها) به دلیل همین نبوغ و استعداد و دیگر کمالاتی که در وجودش بود، از احترام ویژه خانواده پدر برخوردار شد.(15)
مرحوم علامه مامقانی (ره ) در مجلد سوم کتاب شریف ((تنقیح المقال)) درباره سیدتنا زینب الکبری (سلام الله علیها) می نویسد:
((درباره سیدتنا زینب الکبری می گویم : زینب و چیست زینب و چه چیز تو را دانا گردانید (و از کجا درک نموده و دریافتی ) که (شرافت و بزرگی و فضیلت و برتری ) زینب چیست ؟ (پس به طور اختصاص آن هم یک از هزار هزار آن است که ) زینب عقیله یعنی خاتون بزرگوار و گرامی فرزندان هاشم (ابن عبد مناف پدر جد رسول خدا) است ، و محققا صفات حمیده و خوی های پسندیده را دارا بود که پس از مادرش ، صدیقه کبری (سلام الله علیها) کسی دارا نبوده است ، تا این که حق و سزاوار است گفته شود: او است صدیقه صغری ، زینب را در حجاب و پوشش و عفت و پاکدامنی (از دیگران ) زیادت و افزونی است (و آن این است ) که تن او را در زمان پدرش (امیرالمؤمنین ) و دو برادرش (امام حسن و امام حسین ) کسی از مردان ندید تا روز ((طف)) (کربلا، و این که زمین کربلا را طف می نامند، برای آن است که طف زمینی بلند و جانب و کنار را گویند، و زمین کربلا کنار فرات است ) و زینب (سلام الله علیها) در صبر و شیکبایی (از مصایب و اندوه های بزرگ) و ثبات و پایداری و قیام و ایستادگی (در آشکار ساختن حق و درستی) و قوت و نیروی ایمان و گرویدن (به عقاید و احکام دین مقدس اسلام) و تقوا و پرهیزکاری و اطاعت و فرمانبری (از آنچه خدای تعالی فرموده) وحیده و یگانه بود (که پس از مادرش علیا حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در دنیا چنین خاتونی که دارای این صفات حمیده و خوی های پسندیده بی مانند باشد، سراغ ندارم) و زینب (سلام الله علیها) در فصاحت و آشکارا سخن گفتن و زبان آوری و در بلاغت و رسایی سخن و سخن گفتن مطابق اقتضای مقام و مناسب حال ، گویی از زبان (پدر بزرگوارش) امیرالمؤمنین (علیه السلام) قصد و آهنگ می نمود، چنان که پوشیده نیست بر کسی که در خطبه و سخنرانی او (در مجلس ابن زیاد در کوفه ، و مجلس یزید در شام ) از روی تحقیق و درستی فکر نموده و بیندیشد، و اگر ما (علما و بیان کننده اصول و فروع دین مقدس اسلام ) بگوییم : زینب (سلام الله علیها) مانند امام (علیه السلام) دارای مقام عصمت بوده (از گناه بازداشته شده و هیچ گونه گناهی نکرده با این که قدرت و توانایی بر آن داشته و معنی عصمت نزد ما امامیه همین است) کسی را نمی رسد که (گفتار ما را) انکار کند و نپذیرد. اگر به احوال و سرگذشت های او در طف و کربلا و پس از کربلا (در کوفه و شام ) آشنا باشد، چگونه چنین نباشد؟ و اگر چنین نبود هر آینه امام حسین (علیه السلام) مقدار و پاره ای از بار سنگین امامت و پیشوایی را روزگاری که امام سجاد(علیه السلام) بیمار بود بر او حمل و واگذار نمی نمود، و پاره ای از وصایا و سفارشهای خود را به او وصیت نمی کرد و امام سجاد (علیه السلام) او را در بیان احکام و آنچه که از آثار و نشانه های ولایت و امامت است . نایبه به نیابت خاصه و جانشین خود نمی گرداند.(16)
فاضل گرامی سید نورالدین جزایری در کتاب خود ((خصایص الزینبیه)) چنین نقل می کند:
((روزگاری که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کوفه بود، زینب (سلام الله علیها) در خانه اش مجلسی داشت که برای زنها قرآن تفسیر و معنی آن را آشکار می کرد. روزی ((کهیعص)) را تفسیر می نمود که ناگاه امیرالمؤ منین (علیه السلام) به خانه او آمد و فرمود: ای نور و روشنی دو چشمانم ! شنیدم برای زن ها ((کهیعص)) را تفسیر می نمایی ؟
زینب (سلام الله علیها) گفت : آری . امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: این رمز و نشانه ای است برای مصیبت و اندوهی که به شما عترت و فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه واله) روی می آورد. پس از آن مصایب و اندوه ها را شرح داد و آشکار ساخت . پس آن گاه زینب گریه کرد، گریه با صدا - صلوات الله علیها.(17) پاکدامنی و حیای زینب (سلام الله علیها)
یحیی مازنی روایت کرده است :
((مدتها در مدینه در خدمت حضرت علی (علیه السلام) به سر بردم و خانه ام نزدیک خانه زینب (سلام الله علیها) دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود. به خدا سوگند هیچ گاه چشمم به او نیفتاده صدایی از او به گوشم نرسید. به هنگامی که می خواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا (صلی الله علیه واله) برود، شبانه از خانه بیرون می رفت ، در حالی که حسن (علیه السلام) در سمت راست او و حسین (علیه السلام) در سمت چپ او و امیرالمؤ منین (علیه السلام) پیش رویش راه می رفتند. هنگامی که به قبر شریف رسول خدا (صلی الله علیه واله) نزدیک می شد، حضرت علی (علیه السلام) جلو می رفت و نور چراغ را کم می کرد. یک بار امام حسن (علیه السلام) از پدر بزرگوارش درباره این کار سؤ ال کرد، حضرت فرمود: می ترسم کسی به خواهرت زینب نگاه کند.))(18)
شیخ صدوق ، محمد بن بابویه (ره ) می گوید: حضرت زینب (سلام الله علیها) نیابت خاصی از طرف امام حسین (علیه السلام) داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده از او می پرسیدند، تا اینکه حضرت سجاد (علیه السلام) بهبود یافت .
شیخ طبرسی (ره ) گوید: حضرت زینب (سلام الله علیها) روایات بسیاری را از قول مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) روایت کرده است .
از عماد المحدثین روایت شده است که : حضرت زینب (سلام الله علیها) از مادر و پدر و برادرانش و از ام سلمه و ام هانی و دیگر زنان روایت می کرد و از جمله کسانی که از او روایت کرده اند، ابن عباس و علی بن الحسین (علیه السلام) و عبدالله بن جعفر و فاطمه صغری دختر امام حسین (علیه السلام) و دیگرانند.
همچنین ابوالفرج گوید: زینب بانویی عقیله که ابن عباس سخنان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در مورد فدک از قول او نقل کرده و می گوید: عقیله ما، زینب دختر علی (علیه السلام) به من گفت .
از ظاهر فرمایش فاضل دربندی و دیگر عالمان چنین به دست می آید که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) علم منایا و بلایا (خوابها و حوادث آینده ) را همچون بسیاری از یاران حضرت علی (علیه السلام)، مانند میثم تمار و رشید هجری و برخی دیگر می دانسته و بلکه در ضمن اسراری که بیان کرده ، به طور قطع و مسلم آن حضرت را از مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و دیگر زنان با فضیلت برتر دانسته است .
وی در ضمن فرمایش حضرت سجاد (علیه السلام) که به آن حضرت فرموده بود: ((ای عمه تو بحمدالله دانشمند بدون آموزگار و فهمیده بدون آموزنده هستی .))، گوید: این فرمایش خود دلیل و حجت بر آن است که زینب دختر حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام) محدثه بوده یعنی به او الهام می شده است و عمل او از علم لدنی و آثار باطنی می باشد.(19)
شجاعت حسین (علیه السلام) در خواهرش زینب (سلام الله علیها) هم بود؛ یا زینب (سلام الله علیها) هم در مقام شجاعت قطع نظر از جهت امامت ، کمی از حسین (علیه السلام) ندارد قوت قلبش به برکت اتصالش به مبداء تعالی
راستی محیرالعقول است .
شیخ شوشتری می فرماید: اگر حسین (علیه السلام) در صحنه کربلا یک میدان داشت ، مجلله زینب (سلام الله علیها) دو میدان نبرد داشت : میدان نبرد اولش مجلس ابن زیاد، و دومی مجلس یزید پلید.
اما تفاوت هایی که از حیث ظهور دارد، نبرد حسین (علیه السلام) با لباسی که از پیغمبر به او رسیده بود، عمامه پیغمبر بر سر و جبه او به دوش ، نیزه به همراه و شمشیر به دستش سوار بر مرکب رسول خدا (صلی الله علیه واله) گردید با عزت و شهامت وارد نبرد مشرکین گردید تا شهید شد.(20)
کسی که پس از دستگاه سلطنتی ، دستگاه او است ، کمال وسایل موجود به بهترین وجهی برایش مهیا است ، غلامها و کنیزها و وسایل راحتی ، غرض زینب در چنین خانه ای زندگی می کند که هیچ کسری ندارد ناگهان می بیند حسین (علیه السلام) می خواهد حرکت کند تمام خوشی ها و راحتی ها را رها می کند و خود را در دریای ناراحتی ها و ناملایمات می افکند این ، چه زهدی است ؟ سبحان الله ! واقعا حیرت آور است . اگر جریان را نمی دانست ، مهم نبود، لیکن از همان شب 28 رجب که به اتفاق برادرش با ترس و هراس از مدینه فرار کرده به سمت مکه حرکت نمودند، برای آنچه جدش رسول خدا (صلی الله علیه واله) و پدر و مادرش گزارش داده بودند از مصیبتها آماده شد.
خلاصه ، با علم به این معنی ، و یقین به این که در بلاهای سخت سخت می رود،: برای مثل زینبی که دختر سلطان حقیقی و ظاهری و همسر عبدالله است برود در یک دستگاهی که آخرش اسیری است ، آواره بیابانها و زحمت مسافرتها گردد؟(21)
محمد غالب شافعی ، یکی از نویسندگان مصری گفته است :
((یکی از بزرگترین زنان اهل بیت از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان طاهر، که دارای روحی بزرگ و مقام تقوا و آیینه تمام نمای مقام رسالت و ولایت بوده ، حضرت سیده زینب ، دختر علی بن ابی طالب - کرم الله وجهه - است که به نحو کامل او را تربیت کرده بودند و از پستان علم و دانش خاندان نبوت سیراب گشته بود، به حدی که در فصاحت و بلاغت یکی از آیات بزرگ الهی گردید و در حلم و کرم و بینایی و بصیرت در تدبیر کارها در میان خاندان بنی هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال و سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت جمع کرده بود.
آنچه خوبان همگی داشتند، او به تنهایی دارا بود. شبها در حال عبادت بود و روزها را روزه داشت و به تقوا و پرهیزکاری معروف بود...))(22)
از عجایب اینکه زینب (سلام الله علیها) در حدود شش سالگی ، خطبه غرا و طولانی مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) را که در مسجد النبی ، پیرامون فدک و رهبری امام علی(علیه السلام) ایراد کرد، حفظ نموده بود، برای آیندگان روایت می کرد، با اینکه آن خطبه هم مشروح و طولانی است و هم واژه ها و جمله های دشوار و پر معنی و بسیار در سطح بالا دارد و این از عجایب روزگار است و دیگران آن خطبه را از زینب (سلام الله علیها) نقل نموده اند.(23)
روایت شده : که روزی زینب (سلام الله علیها) آیات قرآن را تلاوت می کرد، حضرت علی(علیه السلام) نزد او آمد، ضمن پرسشهایی ، با اشاره و کنایه ، گوشه هایی از مصایب زینب (سلام الله علیها) را که در آینده رخ می داده ، به آگاهی او رسانید.
زینب (سلام الله علیها) عرض کرد: ((من قبلا این حوادث را که برایم رخ می دهد، از مادرم شنیده بودم )).(24)
جالب اینکه شباهت حضرت زینب (سلام الله علیها) به حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نیز نقل شده است ، چنان که در روایت آمده است :
وقتی که اشعث بن قیس از حضرت زینب (سلام الله علیها) خواستگاری کرد، حضرت علی (علیه السلام) بسیار دگرگون و خشمگین شد، و با تندی به اشعث فرمود:
((این جراءت را از کجا پیدا کرده ای که زینب (سلام الله علیها) را از من خواستگاری می کنی ؟! زینب (سلام الله علیها) شبیه خدیجه (سلام الله علیها)، پروریده دامان عصمت است ، شیر از دامان عصمت خورده ، تو لیاقت همتایی از او را نداری ، سوگند به خداوندی که جان علی در دست او است ، اگر بار دیگر این موضوع را تکرار کنی ، با شمشیر جوابت را می دهم ، تو کجا که با یادگار حضرت زهرا (سلام الله علیها) همسر و همسخن شوی ؟!))(25)
همچنین از پاره ای روایت فهمیده می شود که به خاطر شباهتی که حضرت زینب (سلام الله علیها) به خاله پیامبر (صلی الله علیه واله) به نام ام کلثوم داشت ، پیامبر(صلی الله علیه واله) کنیه او را ((ام کلثوم )) گذاشت .(26)
مرحوم سید نورالدین جزایری (ره ) در مورد شباهت حضرت زینب (سلام الله علیها) به پدر بزرگوار خود چنین نوشته است :
غالبا کلیه پسر شباهت به پدر، و دختر شباهت به مادر پیدا می کند، به جز حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها): ((کانت مشیتها مشیه ابیها رسول الله و منطقها کمنطقه )). و نیز حضرت زینب (سلام الله علیها) که ((منطقها کمنطق ابیها امیرالمؤمنین علیه السلام )) بود.(27)
زینب کبری (سلام الله علیها) اعلا درجه رضا و تسلیم را دارا و حایز بود. زنی که شوهرش بحرالجود، عبدالله بن جعفر، بود و خانه اش بعد از منزل خلفا و ملوک در درجه اول عظمت بود و ارباب حوایج همواره در آن بیت الشرف تجمع داشته و برای خدمت ، کمر بسته ، آماده و فرمانبردار بودند - با این حال برای کسب رضای خدا از همه آنها صرف نظر کرد و از مال و جاه و جلال دنیوی به کلی چشم پوشید. حتی از شوهر (البته ، با رضای او) و نیز از اولاد و خدم و حشم چشم پوشید و به کمک برادرش امام حسین (علیه السلام) شتافت تا دین خدا را نصرت کند و برای جلب رضایت حق ، تن به اسارت داد، تا آن که به مقامات عالیه نایل گردید.(28)
روایت شیخ بزرگوار صدوق را در کتاب ((اکمال الدین )) و شیخ طوسی را در کتاب ((غیبت )) مورد مطالعه قرار دهید! این دو تن به صورت مسند از احمد بن ابراهیم روایت می کنند که گفت :
((در سال 282 بر حکیمه دختر حضرت جواد الائمه امام محمد تقی (علیه السلام) وارد شدم و از پس پرده با او صحبت کرده از دین و آیین او پرسیدم و او نام امام خود را برده گفت : فلانی پسر حسن . به او عرض کردم : فدایت شوم ، آیا آن حضرت را به چشم خود دیده اید یا اینکه از روی اخبار و آثار می گویید؟ گفت :
از روی روایتی که از حضرت عسکری (علیه السلام) به مادرش نوشته شده است . گفتم : آن مولود کجاست ؟ گفت : پنهان است . گفتم : پس شیعه چه کنند و نزد چه کسی مشکلات خویش را بازگو نمایند؟ گفت : به جده ، مادر حضرت عسکری . گفتم : آیا به کسی اقتدا کنم که زنی وصایت او را بر عهده دارد؟ گفت : به حسین بن علی (علیه السلام) اقتدا کن که در ظاهر به خواهرش زینب (سلام الله علیها) وصیت کرد و هر گونه دانشی که از حضرت سجاد (علیه السلام) بروز می کرد، به حضرت زینب (سلام الله علیها) نسبت داده می شد تا بدین گونه جان حضرت سجاد (علیه السلام) محفوظ بماند...(29)
در مقام علم و یقین ، چنان که علم امام لدنی است ، نه کتابی و تحصیلی رشته علمی که خدای عالم به قلب خاتم الانبیاء و دودمانش انداخت که در قرآن می فرماید: ((از نزد خود به او علم دادیم )) به علی (علیه السلام) و حسن و حسین داد به زینب هم عنایت فرمود.
مجلله زینب (سلام الله علیها) از همان ابتدایی که خداوند او را آفرید، روح لطیفش را چشمه علمی از همان علم لدنی قرار داد. اینها کوچک و بزرگ ندارند.(30)
محبت و علاقه زینب (سلام الله علیها) از همان دوران کودکی ، به امام حسین (علیه السلام) به قدری سرشار بود، که نمی توان آن را وصف کرد. او همواره می خواست در کنار برادرش حسین (علیه السلام) باشد و رخسار زیبای حسین (علیه السلام) را بنگرد، با او انس و الفت داشته باشد. این محبت عجیب و سرشار از مهر و خلوص ، موجب تعجب حضرت زهرا (سلام الله علیها) شد، راز آن را نمی دانست ، تا آنکه روزی این موضوع را با پدرش در میان گذاشت و پرسید: ((پدرجان ! از محبتی که میان زینب (سلام الله علیها) و حسین (علیه السلام) است ، شگفت زده شده ام ، به طوری که زینب (سلام الله علیها) لحظه ای بدون دیدار حسین (علیه السلام) قرار ندارد، اگر ساعتی بوی حسین (علیه السلام) را استشمام نکند جانش به لب می رسد.)) پیامبر (صلی الله علیه واله) با شنیدن این سخن ، دگرگون شد و اشک از چشمانش سرازیر گشت و آهی از سینه پرسوزش بر کشید و خطاب به دخترش زهرا(سلام الله علیها) فرمود: ((ای نور چشمم ! این دختر همراه حسین (علیه السلام) به کربلا می رود، در رنجها و سختیهای مصایب حسین (علیه السلام) شریک خواهد بود.))(31)
به نوشته بعضی مورخان ، درجه محبت زینب (سلام الله علیها) به امام حسین (علیه السلام) به گونه ای بود که هر روز چند بار به دیدار حسین (علیه السلام) می پرداخت ، سپس نماز می خواند. در روز عاشورا دو نوجوانش محمد و عون را نزد حسین (علیه السلام) آورد و عرض کرد: ((جدم ابراهیم خلیل (علیه السلام) از درگاه خدا قربانی را قبول فرمود، تو نیز این قربانی را از من بپذیر، اگر چنین نبود که جهاد و جنگ برای زنان روا نیست ، در هر لحظه هزار جان فدای جانان می کردم ، هر ساعت هزار شهادت را می طلبیدم .(32)
علامه جزایری در کتاب ((الخصائص الزینبیه )) می نویسد:
وقتی که حضرت زینب (سلام الله علیها) شیر خواه و در گهواره بود، هر گاه برادرش حسین (علیه السلام) از نظر او غایب می شد، گریه می کرد و بی قراری می نمود. هنگامی که دیده اش به جمال دل آرای حسین (علیه السلام) می افتاد، خوشحال و خندان می شد. وقتی که بزرگ شد، هنگام نماز قبل از اقامه ، نخست به چهره حسین (علیه السلام) نگاه می کرد و بعد نماز می خواند(33)
علامه شیخ شریف جواهری در کتاب ((مثیرالاحزان )) آورده که فاطمه دختر امام حسین (علیه السلام) گوید: عمه زینب (سلام الله علیها) در آن شب (شب دهم محرم ) در محراب عبادتش ایستاده دعا می خواند و به خدا استغاثه می کرد، آن شب دیدگان هیچ یک از ما به خواب نرفت و آه و ناله اش فرو ننشست .(34)
حضرت زینب (سلام الله علیها) در عبادت نسخه مادر خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود و در تمام شبها تهجد و و تلاوت قرآن را به جا می آورد.
و بعضی از صاحبان فضل گفته اند حضرت زینب (سلام الله علیها) برای رضای خدا در تمام تهجد و عبادت شب را ترک نکرد حتی شب یازدهم از ماه محرم .
همچنین از امام زین العابدین (علیه السلام) نقل شده که دیدم در همان شب یازدهم محرم نماز را نشسته می خواند.(35)
از فاطمه صغری ، دختر امام حسین (علیه السلام) روایت شده که می فرمود:
((اما عمتی زینب فانها لم تزل قائمه فی تلک اللیله ، ای العاشره من المحرم فی محرابها))؛ عمه ام زینب در شب دهم محرم تا به صبح در محراب عبادتش به نماز ایستاده بود.(36)
برخی از پژوهشگران روایت کرده اند که حضرت زین العابدین (علیه السلام) فرمود: ((عمه ام زینب در تمام طول مسافرت از کوفه به شام نمازهای واجب و نوافلش را ایستاده می خواند و در یکی از منازل ، دیدم نشسته می خواند، علت این کار را پرسیدم . پاسخ داد: به خاطر شدت گرسنگی و ضعف ، سه شبانه روز است که دیگر نمی توانم ایستاده نماز بخوانم (زیرا حضرت غذای خود را بین کودکان تقسیم می کرد) به خاطر اینکه دشمن به هر کدام از ما، در شبانه روز فقط یک قرص نان می داد.))
هر گاه انسان به دقت به حالات آن حضرت نگاه کند و توجه و انقطاع او را به خداوند متعال ببیند، در عصمت آن حضرت تردیدی به خود راه نمی دهد و یقین می کند که آن حضرت از همان زنان پارسایی است که تمام حرکات و سکنات خود را وقف خداوند متعال نموده اند و از همین رهگذر به جایگاه رفیع و درجات بلندی که از درجات پیامبران و اوصیا حکایت می کند، رسیده است .(37)
حضرت امام حسین (علیه السلام) در آخرین وداع خود با خواهرش زینب (سلام الله علیها) فرمود: ((خواهرم ! هنگام نماز شب ، مرا فراموش نکن )).(38)
در طراز المذهب از بحر المصائب روایت می کند:
پس از آنکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شهر کوفه آمد و آنجا را محل حکمرانی خود قرار داد، اندک اندک مردم آن شهر از فضل و کمال علمی و عرفانی زینب باخبر شدند. از این رو، زنان توسط مردان خود، به امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیام فرستادند: ((شنیده ایم حضرت زینب (سلام الله علیها) محدثه ، عامله و دومین فاطمه است که مانند مادرش فاطمه و از همه جهانیان برتر است . اگر شما اجازه فرمایید فردا که عید است در جشن ما شرکت نماید از سخنانش بهره مند گردیم )).
امیرالمؤمنین (علیه السلام) با درخواست مردم کوفه موافقت فرمود. فردای آن روز زینب (سلام الله علیها) در جشن بانوان کوفه شرکت کرد و تنها سخنران آن جلسه بود که با استقبال شگفت انگیزی از سوی زنان و شرکت کنندگان روبه رو شد.
از شیخ صدوق محمد بن بابویه روایت شده که زینب (سلام الله علیها) نایب خاص امام حسین (علیه السلام) بود و مردم نیز در رابطه با مسائل حلال و حرام به آن حضرت مراجعه می کردند تا زمانی که امام زین العابدین (علیه السلام) از بیماری شفا یافت .(39)
بعد از تولد زینب (سلام الله علیها) پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود تا نوزاد را به نزدش بیاورند. آن گاه او را بوسید و در آغوش گرفت و نام او را زینب (سلام الله علیها) گذاشت و سپس فرمود: به شما سفارش می کنم ، و این سفارش مرا حاضران به غایبان برسانند ((این دختر را احترام کنند که همانند خدیجه کبری (سلام الله علیها) است ))(40)
زینب (سلام الله علیها) در مدت عمرش هفت بار مسافرت کرد. فقط سفر اول راحت و در کمال خوشی بود و آن وقتی بود که امیرالمؤ منین (علیه السلام) از مدینه به قصد کوفه حرکت فرمود: زینب هم در رکاب پدرش بود.
علی (علیه السلام) هم خیلی رعایت حال زینب (سلام الله علیها) را می کرد و از او تجلیل می فرمود، نه از جهت اینکه که دخترش هست ، بلکه به اعتبار روحانیت و معنویت او بود، مانند احترامی که پیغمبر (صلی الله علیه واله) به زهرا (سلام الله علیها) می کرد.(41)
از ویژگی های زینب (سلام الله علیها) در این انقلاب تاریخی و عظیم ، سه وظیفه مهم او است که با موفقیت کامل به پایان رساند. پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) زینب (سلام الله علیها) می دید بزرگترین وظیفه و مسئولیتش سه چیز است :
نخست ، از حجت خدا و امام وقت ، حضرت سجاد (علیه السلام) حمایت کند و وی را از گزند دشمن حفظ نماید.
دوم ، پیام شهیدان را به همه جا برساند و راه آنها را دنبال کند؛ (که این مساءله از همه مهمتر بود).
سوم ، طبق وصیت برادرش از خانواده های شهیدان و از کودکانی که پدران آنها به شهادت رسیده اند، سرپرستی کرده و روحیه آنها را در سطحی عالی نگاه دارد(42)
محبت و دوستی زینب کبری (سلام الله علیها) به امام حسین (علیه السلام) آن چنان بود که خواهرانش این گونه نبودند. گفته اند: این محبت و دوستی زینب (سلام الله علیها) از ایام و روزگار طفولیت و کودکی وی بوده ، به طوری که آرام نمی گرفت ، مگر در پهلوی امام حسین (علیه السلام) و علیا حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رسول خدا (صلی الله علیه واله) را از آن آگاه ساخت . رسول خدا (صلی الله علیه واله) گریه کرد و فاطمه (سلام الله علیها) را از مصایب و اندوه ها و گرفتاری زینب (سلام الله علیها) آگاه نمود.(43)
1- خطابه زینب کبری (سلام الله علیها) پشتوانه انقالب امام حسین (علیه السلام) صفحات 55 - 57 اثر دانشمند محترم محمد مقیمی از انتشارات سعدی ، به نقل از طراز المذهب ، ص 32 و 22.
2- زینب کبری ، ص 139.
3- الخصائص الزینبیه ، ص 155 ناسخ التواریخ زینب (سلام الله علیها) ص 47
4-(علیه السلام) ناسخ التواریخ حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)، ج 1، ص 45 و 46.
5- فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دل پیامبر، ص 854
6- زینب کبری ، ص 137 و 138
7- پیام آور کربلا، ص 17
8- ره توشه راهیان نور، ص 258.
9-زینب کبری ، ص 137.
10-بحاالانوار، ج 45 ص 64.
11- زینب کبری ، ص 143.
12-شیرزن کربلا، ص 40
13-زینب کبری ، ص 153
14- ریاحین الشریعه ، ج 3 ص 64
15-ره توشه راهیان نور، ص 260
16-زینب کبری ، ص 144 و 145.
17-زینب کبری ، ص 144.
18-فاطمه زهرا(سلام الله علیها) شادمانی دل پیامبر، ص 862.
19-فاطمه زهرا(سلام الله علیها) شادمانی دل پیامبر، ص 862
20-زندگانی فاطمه زهرا و زینب ، ص 36.
21-زندگانی فاطمه زهرا و زینب ، ص 25
22- نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت زینب کبری ، ص 33 و 34.
23-منتخب التواریخ ، ص 93؛ سفینه البحار، ج 1 ص 558.
24- ریاحین الشریعه ، ج 3، ص 50.
25- الخصائص الزینبیه ص 260
26- مراقد اهل بیت در شام از سید احمد فهری ، ص 68.
27- الخصائص الزینبیه ص 210
28-ریاحین الشریعه ، ج 3، ص 63.
29- تنقیح المقال ، ج 3 ص 79.
30- زندگانی فاطمه زهرا و زینب ، ص 12
31-ریاحین الشریعه ج 3 ص 41
32- ناسخ التواریخ حضرت زینب (سلام الله علیها) ص 74.
33-الخصائص الزینبیه ص 336.
34- فاطمه زهرا(سلام الله علیها) شادمانی دل پیامبر ص 862
35-سیمای حضرت زینب ، ص 76.
36- همان منبع ، ص 85.
37- زینب کبری ،نقدی ص 62 و 63.
38- سیمای حضرت زینب ، ص 89.
39-سیمای حضرت زینب ، ص 69
40- حضرت زینب (سلام الله علیها) پیام رسان شهیدان کربلاص 8
41- زندگانی فاطمه زهرا و زینب ، ص 14.
42-حضرت زینب پیام رسان شهیدان کربلا ص 28 و 29.
43-زینب کبری ، ص 193
منبع:200 داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (علیه السلام)