3. جهان معاصر و توجه به نشانه های ظهور

در جهان معاصر و در پی تجدید حیات اندیشه اسلامی به عنوان یکی از دستاوردهای انقلاب مبارک اسلامی در ایران، توجه به موضوع مهدویت به عنوان عصاره کتاب خداوند و عترت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و قله بعثت انبیاء عظام علیهم السلام به طرز چشمگیری رو به افزایش است. آنان که امام حیّ خویش را می شناسند، برای دیدن آن طلعت رشیده لحظه شماری می کنند و آنان که در انتظار موعودهای دیگرند، ظهور موعود آخرالزمان را نزدیک می بینند و البته آنان نیز که به هیچ موعود و پایانی در تاریخ معتقد نیستند، در آتش انتظار برای استقرار عدالتی جهانی می گدازند. این اشتیاق ظاهراً همان است که در روایات ظهور بدان اشاره شده است:

«اذا نادی منادٍ من السماء انّ الحقّ فی آل محمد فعند ذلک یظهر المهدی علی افواه الناس و یُشرَبون حبّه و لا یکون لهم ذکر غیره [9] هنگامی که منادی آسمانی بانگ برآورد که حق با آل محمد است نام مقدس مهدی بر سر زبان ها می افتد و محبت او در دل ها جای می گزیند و دیگر کاری جز یاد او نخواهند داشت.»

در این دوره در میان رویکردهای گوناگون قرآنی، روایی، کلامی، فلسفی، تاریخی، عرفانی و ادبی به موضوع مهدویت که در تاریخ غیبت حضوری جدی دارد، رویکرد جدیدی نیز در حال شکل گیری است که در پی شناخت نشانه های ظهور در قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام است و تلاش برای بررسی میزان انطباق آن با شرایط جهان معاصر و سرانجام هشدار نسبت به این موضوع که ظهور موفور السرور قطب عالم امکان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان نتیجه تمدنی انقلاب اسلامی بسیار نزدیک است یا می تواند بسیار نزدیک باشد. این جریان که عمدتاً با نگارش و سپس ترجمه کتاب «یوم الخلاص» نوشته کامل سلیمان در لبنان آغاز شد و سپس حجة الاسلام علی کورانی با کتاب «عصر ظهور» آن را روحی تازه بخشید، و با تأسیس مؤسسه فرهنگی موعود وارد دوره جدیدی از کار سازماندهی شده گردید، از سویی مورد استقبال چشمگیر و در عین حال از سویی دیگر مورد اعتراض های جدی قرار گرفته است.

مهمترین اعتراضی که بر این نوع نگاه به آخرالزمان وارد شده است، این است که پی گیری نشانه های ظهور و به ویژه تطبیق آن بر دوره ای خاص، از مصادیق تعیین وقت است که شیعه به طور جدی در دوران غیبت از آن نهی شده است. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند:

«کذب الوقّاتون و هلک المستعجلون و نجا المسلّمون و الینا یصیرون [10] آنها که وقت آن را تعیین می کنند دروغ می گویند و آنان که برای ظهورش شتاب می نمایند، به هلاکت می رسند و آنان که تسلیم قضای الهی می باشند نجات می یابند و بالاخره بسوی ما باز می گردند.»

با نگاهی دقیق تر به مضمون روایت در می یابیم که آنچه شیعه از آن نهی شده است تعیین وقت است به معنای زمان دقیق ظهور نه اعلام نزدیکی ظهور که اتفاقاً بنا بر تصریح آیات و روایات، شیعه مکلف به نزدیک دانستن همیشگی این نهضت مقدس است:

«انهم یرونه بعیداً و نراه قریباً (11 و 12) بدرستی که آنان آن را دور می بینند و ما آن را نزدیک.»

به کار بردن صیغه مبالغه در این نهی ظاهراً نشان می دهد که گروهی در آن دوره حساس تاریخی به طور مداوم به تعیین وقت ظهور می پرداخته و هرگاه که با گذشت زمان کذبشان آشکار می شد به تعیین زمانی دیگر دست می زدند. این روش نتیجه ای در بر نداشت جز لوث شدن موضوع مهدویت و نهایتاً مهجور ماندن هزاران روایت در خصوص آخرالزمان که برای شیعه نقشی حیاتی داشت؛ و اتفاقاً نهی از آن حکایت از این واقعیت دارد که امامان معصوم علیهم السلام در پی حفظ این روایات و استفاده بجا از آن بوده اند. آیا می توان تصور کرد که هزاران روایت از دو لب مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین علیهم السلام با پرسش و خواهش شیعیان مخلص خارج شده و در طول زمان با مجاهدت های بسیار حفظ شده و به ما رسیده باشد و آنگاه ما از نزدیک شدن بدان نهی شده باشیم؟ عبث در دستگاه خداوند حکیم راهی ندارد. سبحانه و تعالی عما یصفون!

اتفاقاً در این خصوص روایتی نیز نقل شده است که نه تنها شیعیان را از این امر باز نمی دارد که آنان را به پی گیری نشانه های ظهور تشویق نیز می کند. از امام صادق علیه السلام در تبیین صیحه آسمانی به عنوان یکی از نشانه های حتمی ظهور نقل شده که فرمودند:

ینادی منادٍ من السماء انّ فلاناً هو الامیر و نادی منادٍ انّ علیاً و شیعته هم الفائزون. قلت: فمن یقاتل المهدی بعد هذا؟ انّ الشیطان ینادی انّ فلاناً و شیعته هم الفائزون لرجل من بنی امیه. قلت: فمن یعرف الصادق من الکاذب؟ قال: یعرفه الذین کانوا یروون حدیثنا و یقولون انّه یکون قبل ان یکون و یعلمون انهم هم المحقّون الصادقون. [13]

منادی ای از آسمان ندا می دهد که فلانی امیر است و منادی ای ندا می دهد که علی و شیعیانش رستگارانند. راوی می گوید پرسیدم: پس از آن چه کسی با حضرت مهدی می جنگد؟ فرمودند مردی از بنی امیه و شیطان هم ندا می دهد که فلانی و شیعیانش رستگارانند. راوی می پرسد: چه کسانی راستگویان و دروغگویان را از هم تمیز می دهند؟ فرمودند: کسانی که احادیث ما را روایت می کرده اند و می گفتند که این امر اتفاق خواهد افتاد پیش از آن که واقع شود و می دانستند که بر حق و راستگویند.

از سویی دیگر در معرض هلاک دانستن مستعجلان و کسانی که در این امر شتاب می کنند در کنار دروغگو دانستن تعیین کنندگان وقت در این روایت شریف در حالی است که شیعیان به طور صریح امر به دعا برای تعجیل در فرج شده اند.

امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند، او غیبتی خواهد داشت که در آن تنها کسانی از هلاکت نجات می یابند که خداوند آنها را به قول امامتش ثابت قدم داشته و در دعا برای تعجیل فرجش موفق کرده است». [14]

امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز در توقیعی خطاب به اسحاق بن یعقوب فرمود:

«برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما همان است». [15]

این موضوع نیز قرینه ای است بر اختصاص صدور این روایت شریف به شرایط زمانی حاکم بر دوران امامت امام صادق علیه السلام و پرهیز دادن شیعیان از ورود به موضوع امام قائم دانستن ایشان در آن دوره. روایات دیگری نیز تأیید می کند که اگرچه ظهور وقت معینی داشت، اما به دلایل مختلف از جمله عدم حفظ سرّ از سوی مؤمنان به تأخیر افتاد و دیگر وقت معینی برای آن ذکر نشد:

ابوحمزه ثمالی می گوید، به امام باقر علیه السلام عرض کردم: امام علی علیه السلام مکرر می فرموده تا سال 70 بلا است و پس از 70 رخا و گشایش، اما سال 70 گذشت و رخایی دیده نشد. امام باقر علیه السلام فرمود: «ای ثابت! خداوند وقت این امر (رخا و گشایش) را سال 70 معین کرده بود پس وقتی امام حسین علیه السلام کشته شد، غضب خداوند بر اهل زمین شدت گرفت، پس به سال 140 تأخیرش انداخت. ما آن را برای شما گفتیم و شما افشا کردید و کشف سرّ ما کردید، پس خداوند باز به تأخیر انداخت و دیگر برایش وقتی مشخص نکرد. پس آیه «یمحو الله ما یشاء و یثبت» [16] و ( 17) را تلاوت فرمود». [18]

اسحاق بن عمار نیز از امام صادق علیه السلام روایت می کند که:

«این امر وقت معینی داشت و آن سال 140 بود اما شما افشا کردید و خداوند آن را به تأخیر انداخت». [19]

این موضوع در زمان دیگر امامان شیعه علیهم السلام نیز در میان اصحاب رواج داشت و تلاش این بزرگواران آن بود که نشان دهند آنچه قرار بود سال های 70 و 140 واقع شود به دلیل کوتاهی شیعیان از دست رفت و به عجله انداختن امامان شیعه در این امر سودی ندارد و بایستی تلاش نمود تا زمینه های آن محقق شود.

عبدالعظیم حسنی در هنگام تشرف به محضر امام علی النقی علیه السلام خدمت ایشان عرض می کند: من امیدوارم که شما همان قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) باشید. حضرت علیه السلام در پاسخ می فرماید:

«ای اباالقاسم هیچ یک از ما نیست مگر اینکه قائم به امر الهی و هدایت کننده به دین الهی است. اما من آن قائمی که خداوند به وسیله ی او زمین را از اهل کفر و انکار پاکیزه می سازد و آن را پر از عدل و قسط می نماید، نیستم.» [20]

با این بیان می توان موضوع توجه به نشانه های ظهور و طلب مؤمنان را برای تعیین نسبت خود با آنچه که آن را نزدیک می بینند جریان بحقی در دوران معاصر دانست که لازم است از سوی بزرگان شیعه بدان توجه و پاسخ داده شود. کنار گذاشتن یکسره روایات مربوط به نشانه های ظهور به استدلال ضعیف بودن برخی و تعارض برخی دیگر، در بهترین حالت پاک کردن صورت مسأله ای است که به طور جدی پاسخ می طلبد و دأب بزرگان شیعه در تاریخ غیبت بر معطل گذاشتن آن نبوده است. در این راه، بی شک - همان گونه که روایات [21] از ما خواسته اند - قرآن کریم راهنمای صالحی برای بررسی صحت و سقم احادیث به شمار می رود. همچنین در نظر گرفتن مجموعه آیات و روایت در کنار اسناد تاریخی به روشی منجر می شود که می توان آن را «نگاه سیستمیک یا کل نگر» به روایات دانست، که خود می تواند به عنوان قرینه، ضعف سندی روایت را جبران نماید. به هر حال این موضوعی است که بایستی ابتدا در میان اهل فن مورد بررسی و سپس تأیید احتمالی قرار گیرد.

4. کارکرد نشانه های ظهور: رویکرد راهبردی

در این جا این پرسش می تواند مطرح شود که اگر تعقیب نشانه های ظهور مصداق تعیین وقت نیست، پس چه کارکردی دارد. در واقع قرار بوده است با این چند هزار روایت چه مشکلی از مشکلات شیعیان آخرالزمان برطرف گردد و این جماعت با این تعداد از روایات می بایست چه کنند؟

روان ترین پاسخی که بدین پرسش داده شده این است که مؤمنان آخرالزمان با دیدن این نشانه ها و توالی وقوع آن به نزدیکی ظهور امیدوار و دلگرم شده و خود را برای استقبال از آن مهیا می سازند. اگر چه این توجیه تا حدی صحیح و مناسب است، اما باید توجه داشت که خاستگاه آن نوعی نگاه انفعالی به پدیده مقدس ظهور است. بدین معنی که در این رویکرد، ما نشسته ایم و ظهور به سمت ما می آید. در این حالت هیچ نیازی نیست که برای تحقق ظهور دست و پایی بزنیم. تنها می نشینیم و دعا می کنیم و با دیدن نشانه ها امیدوار می شویم.

انقلاب اسلامی با شعار زمینه سازی ظهور خط بطلانی بود بر این اعتقاد. ظهور در هر هنگام میسر است. امام ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) غایب نیستند. ما از محضر ایشان غایبیم و باید تلاش کنیم تا به نهضت ظهور بپیوندیم. در این حالت ما فعالانه به سمت ظهور می رویم نه این که منفعلانه به انتظار آن بنشینیم. از این رو است که نشانه های ظهور بایستی کارکردی از نوع فعال نسبت به ظهور داشته باشد. این روایات در واقع نشانی ای است که ما را به حرکت برای رسیدن به مقصدی بزرگ تشویق و بدان راهنمایی می کند، نه تنها نشانی که نزدیک شدن امری را برای خفتگان هشدار می دهد. [22]

البته در همین رویکرد فعال به مهدویت نیز بایستی متوجه آسیب ها باشیم و بدانیم که زمینه سازی و تحصیل شرایط -العیاذبالله- نیاز امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست، بلکه نیاز و وظیفه ما است. برای طی مسیری که پیش رو داریم. امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام زمانند و بر زمان حکومت و اعمال ولایت می کنند. مقدمات ظهور ایشان می تواند یک شبه فراهم شود. این ماییم که برای رسیدن به چنین جایگاهی بایستی خود را آماده سازیم.

این چنین است که نتیجه می گیریم مهمترین کارکرد نشانه های ظهور یک نوع کارکرد استراتژیک یا راهبردی است. در واقع نشانه های ظهور با تصویرپردازی از آینده ای کاملاً واضح و روشن به ما می گوید که چگونه به سمت ظهور حرکت کنیم و وظایف ما را در برهه های گوناگون تشریح می نماید. این آینده در دو مقطع نزدیک ظهور و دوران حکومت حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تصویر شده است. تتبع در آیات و روایات مربوط به نشانه های ظهور و دوره آخرالزمان و تلاش برای استخراج راهبردهای اساسی شیعه در دوران غیبت و نزدیک به ظهور، رویکرد جدیدی را در مطالعات مربوط به مهدویت و آخرالزمان بنیان می نهد که می توان آن را «رویکرد راهبردی به مهدویت» نامید. این رویکرد هم در سطح فردی جریان دارد و هم در سطح اجتماعی و بویژه حکومتی می تواند به عنوان ستاره راهنما [23] و به تعبیری لطیف تر «کوکب هدایت» [24] راهنمای برنامه ریزان کلان نظام اسلامی باشد.

آنچه از میان روایات آخرالزمان به عنوان راهبرد در سطح فردی قابل استخراج است بیشتر مربوط است به ویژگی ها و صفات یاران حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که به نظر می رسد که نقل آن بیشتر به این دلیل بوده است که مؤمنان و منتظران، خود را بر اساس آن تربیت نموده و آماده ظهور باشند. البته پس از تشکیل حکومت روشن است که همین موارد به ظاهر فردی نیز به عنوان راهبردهای حکومتی در دستور کار برنامه ریزان و متولیان امر تعلیم و تربیت قرار می گیرد. به عنوان مثال در روایتی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص اطرافیان حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنین آمده ست:

«وزراء المهدی من الاعاجم ما فیهم عربیّ یتکلّمون العربیّه و هم اخلص الوزراء و افضل الوزراء [25] وزیران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه عجم (غیرعرب) هستند و در میان آن ها حتی یک نفر هم عرب نیست ولی به عربی سخن می گویند و آنها خالص ترین و برترین وزیران هستند.»

صرف نظر از صحت یا سقم این روایت - که در جای خود بایستی مورد بررسی قرار گیرد - با نگاهی راهبردی به آن در می یابیم که وظیفه آموختن زبان عربی و آموزش همگانی آن به عنوان راهبردی جدی برای حرکت به سمت ظهور، پیش روی مؤمنان و دولت اسلامی قرار داده شده است. اگر چه اهمیت این موضوع اکنون با تحلیل شرایط معاصر جهان و امت اسلامی و جایگاه زبان عربی به عنوان زبان وحدت جهان اسلام و زبان قرآن کریم نیز قابل درک است، اما نکته مهم این است که این دستورالعمل از صدها سال پیش در اختیار ما قرار داشته و ما کمتر به آن توجه کرده ایم و بلکه در مقابل هجوم بی امان جریان عرب ستیزی و مقابله با رواج زبان عربی به ویژه در سال های پایانی حکومت پهلوی تحرک چندانی از خود نشان نداده ایم. به نظر می رسد اینک پس از این غفلت طولانی، همتی بلند در راه بررسی کامل روایات و استخراج راهبردهای انتظار و ظهور چاره کار باشد.

نویسنده: دکتر محمدهادی همایون

تنظیم : www.vaezoon.ir

به نقل از : www.harfeakhar.com