داستان حضرت ارمیا علیه السلام 6

داستان حضرت ارمیا علیه السلام 6

داستان حضرت ارمیا علیه السلام

ارمیا(ع)، مأمور هشدار بنی اسرائیل

ارمیای نبی(ع) و هشدار ورود بختنصر

داستان حضرت ارمیا علیه السلام

ارمیا(ع)، مأمور هشدار بنی اسرائیل

گویی تمام شهر نه فقط کَر که کور هم شده بودند؛ نشانه ها را نمی دیدند، سخنان او را نمی شنیدند و مهم تر از همه آنکه دیگر باوری در وجودشان نمانده بود که سخنان خدایشان را باور کنند. ارمیای نبی(علی نبینا و آله و علیه السلام)، کوچه های "اورشلیم" را قدم زنان طی می کرد و هر کجا جمعی می یافت، اندرزی می داد؛ بلکه کسی سر بلند کند و چشم و گوشی برای درک سخنان او داشته باشد؛ امّا خداپرستی در شهر نبود.(1)

آخر به سراغ آنانی رفت که خود را عالمان شهر نامیده بودند. هشدار خداوند را به گوششان رساند که: "خدایم فرمود: ای ارمیا! در این شهری که من آن را از میان همه ی شهرها برگزیده ام، به جای درختان انگور، علوفه(2) سر بر خواهد آورد."(3)

و وقتی معنای آن را از ارمیا(ع) پرسیدند، ارمیا(ع) از خود سخنی نگفت. شاید اگر می گفت، تنها روزنه ی امید هدایت یافتنشان کور و بسته میشد. هفت روز روزه گرفت تا خداوند معنای سخنش را به او وحی فرمود و ارمیا(ع)، وحشت زده از هشدار خداوند، به سراغ عالم ˚ نمایان شتافت:

"خداوند فرمود: "ای ارمیا! آن شهر، "بیت المقدّس" است و درختان انگور، همان بنی اسرائیل، ساکن آنجا بودند که با ارتکاب گناهان و تغییر دین من، نعمت مرا مبدّل کردند و کافر شدند و مانند علوفه گشتند. پس من سوگند می خورم که آنها را با بلایی امتحان کنم که دانشمندان به حیرت درافتند و قطعاً بدترین بندگانم را بر آنها مسلّط می کنم تا آنها را بکشند و حریمشان را بشکنند و خانه هایشان را ویران کنند و بیت المقدّسی را که به آن افتخار می کردند، ویران نموده و سنگ مقدّس را مدّت صد سال میان زباله ها بیندازند."(4)

هشدار، آنگونه که ارمیای نبی(ع) را ترساند، علما را وحشت زده نساخت. برخی شان، حتّی سرشان را از کتابهایی که در دستشان بود، بلند نکردند تا نیم نگاهی به ارمیا(ع) بیندازند و برخی، چند سؤال بیهوده پرسیدند و چند ایراد بنی اسرائیلی حواله اش کرده اند.

ارمیا(ع) می فهمید که تفاوت این بی دینان با او در چیست که چنین خبر هولناکی، آنان را نمی ترساند. ساده بود: آنان وعده ی راستین خداوند راستگو را باور نداشتند. اصلاً آنها خداپرست نبودند که سخنان خدا را باور داشته باشند! مدّتها بود که "مردوک" و "بعل" خدایان "بیت المقّدس" بودند.(5) بیت المقدّس! شهر برگزیده ی خداوند! حالا سالها بود که شهر دشمنان خداوند گشته بود.

ارمیا(ع) بیزار از کافران اورشلیم، رو به خداوند یکتایش کرد و نشانی آن ستمگری که ویرانگر بیت المقدّس بود، گرفت. خدایش فرمود که نامش "بُختنصّر" است و سراغ او را می بایست از "بابل" گرفت.(6)

ارمیا(ع) کوله ی کوچکش را برداشت و افسار مرکبش را به دست گرفت و شهر را ترک کرد. در حالی که سخنان پروردگارش در دلش طنین انداز گشته بود: "ای ارمیا! آنها میگویند که نه جنگ می شود و نه قحطی. پس ایشان را در جنگ و قحطی هلاک خواهم ساخت و این قوم که به این پیشگویی ها گوش می دهند، چنین کشته خواهند شد و نعش هایشان در کوچه های "اورشلیم" خواهد افتاد و کسی باقی نخواهد ماند تا جنازه ها را دفن کند..."(7)

ارمیای نبی(ع) و هشدار ورود بختنصر

ارمیای نبی(ع) زنگهای خطر را در کوچه های به خواب رفته ی "اورشلیم" به صدا درآورد. این پیامبر صبور الهی، در آستانه ی حمله ی بختنصر به اورشلیم، پراکندگی بنی اسرائیل و فروپاشی بیت المقدّس را به مردم هشدار داد. ایشان مدّتها قبل از رسالت حضرت عیسی(ع)، هشداردهنده ی قوم بنی اسرائیل بود. بنی اسرائیلی که با گذشت ده ها سال از رحلت حضرت یوشع بن نون(ع) و ورود به شهر اورشلیم، خدای یگانه، فرامین موسی بن عمران(ع) و تعلیمات "تورات" را کنار نهاده بودند و با مشغول شدن به جادوگری و اطاعت از فرمان کاهنان در فساد وحشتناکی غرق گشتند.(8)

در روایات آمده است که حضرت ارمیا(ع) پس از خروج از اورشلیم، بختنصر را یافتند. او در آن زمان کودکی مریض بود و برای گذراندن زندگی هیزم جمع می کرد و در شهر می فروخت.(9) در همان زمان، حضرت ارمیای نبی(ع) در بهبود یافتن بیماری اش به او کمک کرد تا در انتهای این ماجرای بتواند برای خودش و اندک پیروانش امان نامه ای بگیرد. چنانچه در قسمت های آینده توضیح خواهیم داد، همین امان نامه سبب شد که حضرت ارمیا(ع) با خانواده و پیروانش از شهر خارج شوند و باقی مردم، توسط بختنصر به خاک و خون کشیده شدند.(10)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد . چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟
حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

مرحوم هسته اي اصفهاني، موقعي كه آوازه و شهرت مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ايران منتشر شده بود، وارد تهران شد و ابتدا به دروس برخي از اساتيد مشهور تهران رفت، ولي آنان را قابل استفاده براي خود نديد و دروس آنان را قابل مقايسه با اساتيد اصفهان ندانست.
مرحوم حاج عباسعلی حسینی

مرحوم حاج عباسعلی حسینی

در این بخش سیره ی تبلیغی مرحوم حاج عباسعلی حسینی بیان شده است.
حاج شیخ حسن حجتی واعظ

حاج شیخ حسن حجتی واعظ

رحوم حجتي واعظ، سخنوري بصير، شجاع، بليغ و فصيح بود . هنوز هم بعد از چهل سال از خاموش شدن اين خورشيد درخشان شمال، در افواه و السنه مردم سخن از ملاحت و شيريني سخنان وي مي رود .
No image

امام خمینی (ره) آینه مهر و قهر

امام در طول شبانه روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعيين شده نداشتند . با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت - هر كدام، نيم تا يك ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم خدمت ايشان مي رسيديم و مسائل خودمان را مطرح مي كرديم.

پر بازدیدترین ها

No image

صاحب بن عباد

No image

على بن عیسى اِرْبِلى

در این بخش به سیره ی تبلیغی على بن عیسى اِرْبِلى پرداخته شده است.
No image

سید عبد الحسین موسوی لاری

شكيل حكومت آن هم در يك منطقه از كشور كه دولت قاجار بر آن حكمراني مي كرد و تكيه بر استعمار انگليس داشت كار آساني نبود، به همين جهت وقتي ميرزاي شيرازي از اقدامات اعجاب انگيز او مطلع شد به منظور تاييد خدمات ارزنده وي به سپاسگذاري از اين حركت بزرگ نامه اي براي ايشان فرستاد و نهايت خوشحالي و قدرداني خود را اعلام نمود.
No image

تبلیغ سبز از افق مدینه تا کرانه های خزر

ناصر كبير يا ناصر الحق، سومين علوي بود كه در طبرستان حكمراني داشته است و دومين نفر از علويان به شمار مي رود كه وارد خاك ديلميان شد و به مدت 14 سال به تبليغ و ارشاد پرداخت و دين مقدس اسلام را در اين بلاد رواج داد.
No image

سيد جمال اسد آبادي

سید جمال الدین بعد از ورود به افغانستان در سال 1238 ه . ش حدود پنج یا شش سال در این کشور اقامت کرد. در این مدت، فعالیتهای اصلاحی چشمگیری انجام داد و رهبران سیاسی و مردم افغانستان را از نقشه های پشت پرده استعمار پیر انگلیس آگاه ساخت.
Powered by TayaCMS