تنبيه و جايگاه تربيتي آن

تنبيه و جايگاه تربيتي آن

چكيده

مقدمه

واژه شناسی

تربيت

دين

روان شناسي

پيامدهاي نامطلوب ناشي از تنبيه

دلائل استفاده از تنبيه

جانشين هاي تنبيه

جایگاه تنبيه از منظر برخی آیات و رویات

اصل عدم سازگاري تنبيه با كرامت انساني

اصل تشويق به جاي سرزنش

اصل مدارا و گذشت

امید دادن به متربی بجای تنبیه روانی

تفاوت تنبیه و انذار

برخی از روایات تنبیه

موارد استفاده از تنبیه

روش تنبیه

كليد واژه ها: انذار، تربيت، تنبيه، دين و روانشناسي. ;

چكيده

در این نوشته بعد از تعریف واژگان كليدي مثل تنبيه و تربيت، به نقش تنبيه در تربیت، به پيامدهاي استفاده از تنبیه و جايگزين هاي تنبيه پرداخته می شود. با توجه به این نگرش که انسان موجود دوساحتی است، به کرامت انسان از ديدگاه اسلام، اشاره می شود و گفته می شود که تنبیه با کرامت متربی سازگاری ندارد. سپس از اصل تشويق، از اصل اميد داشتن به رحمت الهي، و از اصل عفو و بخشش نتیجه گرفته می شود که در شرایط عادی تربیتی تنبیه کردن به عنوان یک روش مطلوب نمی باشد لذا در موقعیت های که سایر روش های تربیتی جوابگو نباشد، با رعایت شرایط و آداب تنبیه که در متن آمده است از روش تنبیهی می توان استفاده کرد.

مقدمه

از مهمترین دغدغه هاي اصلي والدين، مربيان، معلمان، برنامهریزیران درسی و آموزشی پرورش سالم فرزندان، تربیت رشید متربیان، و ;موفقیت دانش آموزان می باشد. در اين ميان تنبيه[1] یکی از روش های تربیتی است که قابل دسترس همگان است و قبلا به صورت نسبتا گسترده استفاده مي شد بسياري معتقد بودند كه تنبيه وسيله اي مناسب باز پروري و اصلاح افراد بزهكار می باشد سؤال اصلی اين است كه آيا مبناي علمي و يا ديني كه استفاده از تنبيه در پرورش متربی را اجازه بدهد وجود دارد؟ در مقاله با نگاهی به یافته های علم روان شناسی رفتارگراییو استفاده از برخی آیات و روایات جواب اجمالی را به دست می آوریم.

واژه شناسی

تنبيه

تنبيه از ماده «نبه» به معنای ملاحظه، آگاه ساختن، آگاه نمودن، بيداركردن، واقف گردانيدن به چيزى و آگاه و هوشيار كردن آمده است[2] و در اصطلاح تنبيه عبارت است از: «دور ساختن چيزي از ارگانيسم{جاندار} كه خواستار آن است، يا دادن چيزي به آن كه طالب آن نيست.»[3]

به اعتبار محرك هاي تنبيه كننده، تنبیه دو نوع است:

  1. تنبیه بدنی، به محرك هاي تنبيه كننده نخستين كه ذاتا خاصيت تنبيهي يا آزارنده دارند گفته می شود؛ مانند: ضربات چوب و شلاق که مستقیما خاصیت آزارندگی جسمی دارد
  2. تنبیه روحی یا روانی، به محرك هاي تنبيه كننده ثانوی(شرطي)گفته می شود. محرک هایی که در ابتدا خاصيت تنبيه كنندگي نداشته اند اما در اثر مجاورت با محركهاي تنبيه كننده نخستين خاصيت تنبيه كنندگي پيدا كرده اند؛ مانند: داد زدن، توهين كردن، اخم كردن، نظاير آن[4]

تربيت

تربيت[5] در لغت به معناي نشو و نما دادن، و قيمتي ساختن است[6]. در زبان فارسي، تربیت مترادف با معناي پرورش به كار مي رود.

در اصطلاح: « پرورش به جريان يا فرايندي منظم و مستمر گفته مي شود كه هدف آن هدايتِ رشد جسماني و رواني، يا به طور كلي هدايت رشد همه جانبه ي شخصيت پرورش يابندگان در جهت كسب و درك معارف بشري و هنجارهاي مورد پذيرش جامعه و نيز كمك به شكوفا شدن استعدادهاي آنان است.»[7].

دين

منظور ما از دين[8]، دين اسلام است. يعني مجموعه از اعتقادات، باورها، و دستورات عملي و آموزه هاي اخلاقي و تربيتي كه از طرف خداوند به وسيله پيامبر براي بشر بيان شده است.

روان شناسي

روان شناسي[9] را چنين تعريف كردند«روانشناسي بررسي علمي رفتار و فرايندهاي ذهني است.»[10].

یکی از رویکردهای معروف روان شناسی رویکرد رفتاری است آنان به امور دروني نظير اضطراب، سايقها، انگيزه ها، نيازهای روانی، مكانيسم هاي دفاعي نپرداختند، در باره انسان معتقدند که شخصیت چيزي بيش از انباشته اي از پاسخهاي آموخته در برابر محركها، مجموعة از رفتارهاي آشكار يا سيستمهاي عادتي نيست.[11]. بي اف اسكينر كه در بين روان شناسان بيشترين تحقيق در زمينه تنبيه و پيامدهاي آن كرده است مي گويد: «رفتار افراد بايد به سوي آن نوع جامعه اي كه كه بالاترين شانس بقا را فراهم مي آورد هدايت شود.»[12] طبق برداشت که آنان، هدف از تربیت پرورش انسان برای سازگاری وبقاء است، استفاده از روش تنبیه برای رسیدن به این مقصود است.

پيامدهاي نامطلوب ناشي از تنبيه

آيا تنبيه اثرات مثبت تربيتي دارد دارد يانه؟ براي رسيدن به جواب اين پرسش تحقيقات روان شناسان نشان داده است كه شواهد متعدد وجود دارد كه تنبيه پيامد منفي دارد نه اثرات مثبت در زير مهمترين پيامدهاي ناگوار تنبيه را مي شماريم:

ü;;;;;بدين معنا كه هرچند تنبيه به طور سريع رفتار تنبيه شده را متوقف مي كند ولي اين توقف به معناي اين نيست كه رفتار بطور كامل متوقف مي شود، رفتار تنبيه شده پس از آنكه تنبيه به پايان رسيد همچنان در خزانه رفتاري فرد باقي مي ماند و تازماني كه عامل تنبيه كننده حاضر و ناظر است پنهان مي ماند ولي به محض اينكه عامل تنبيه كننده ضعيف شد يا از ميان رفت آن رفتار مجددا ظاهر مي گردد.[13]

ü;;;;;از جمله مشكلات ديگر استفاده از تنبيه عوارض جانبي است كه از لحاظ پرورشي بسيار نامطلوب اند. يكي از اين عوارض اين است كه احساس ناخوشايند حاصل از تنبيه در لحظه تنبيه شدن، با شرايط تنبيهي و شخص و يااشخاص تنبيه كننده تداعي مي شوند و سبب انزجار و نفرت تنبيه شونده از تنبيه كننده و شرايط و موقعيتي كه در آن تنبيه صورت مي گيرد می شود. به عنوان مثال اگر كودكي در مدرسه تنبيه شود، اين تنبيه سبب مي شود كه فرد تنبيه شده از مدرسه، معلم، فضاي درسي و هرچيزي كه در آن زمان و مكان تداعي گرديد نفرت پيدا كند و از مدرسه و درس دلزده شود و در نتيجه ترك تحصيل کند.

ü;;;;;مشکل ديگري استفاده از تنبيه اين است كه تنبيه كردن عملي است كه به سرعت توسط ديگران به ويژه كودكان و نوجوانان آموخته مي شود. شواهد نشان داده است كه كساني كه شاهد تنبيه شدن افراد توسط ديگران بوده اند در مواقع و مكانهاي ديگر خود به تنبيه كسان ديگري اقدام كرده اند. بندورا گزارش داده است كه دانش آموزاني كه شاهد تنبيه دانش آموزان ديگر بوده اند بعد ها خود رفتار تنبيه كردن را تقليد كرده اند. بنابر اين معلمي كه به تنبيه دانش آموزان مي پردازد به آنها آموزش پرخاشگري مي دهد، و والدين كه به تنبيه كودكان خود مي پردازند تنبيه كردن را به آنها مي آموزند.به عبارتي ديگر وقتي كودكان تنبيه مي شود تنها چيزي را كه مي آموزند اين است كه در بعضي موقعيت ها صدمه زدن به ديگران جايز است.

ü;;;;;پرخاشگري پي آمد ديگر تنبيه است.متربی اگر شرايط تنبيهي قرار گیرد، سبب بد بيني افراد نسبت به يكديگر مي شود و رفتار خصمانه جانشين رفتار دوستانه مي گردد.

ü;;;;;يكي ديگر از پيامدهاي نامطلوب تنبيه اين است كه ممكن است به رفتاري كه تنبيه به دنبال دارد نپردازد اما رفتارهاي ديگري جانشين آن كند. بعضي از اين رفتارهاي جانشين مخرب ،ناسازگارانه و روان رنجورانه هستند.

ü;;;;;تنبيه آثار جانبي هيجاني نامطلوب به بار مي آورد. فردی كه تنبيه مي شود مي ترسد و اين ترس به محركهاي مختلفي كه هنگام تنبيه شدن او حضور دارند تعمييم مي يابد.

ü;;;;;تنبيه به فرد تنبیه شونده نشان مي دهد كه چه كار نكند نه اينكه چه كاربكند.

ü;;;;;تنبيه اغلب يك پاسخ نامطلوب را جانشين پاسخ نامطلوب ديگري مي سازد. براي نمونه كودكي كه به سبب ريخت و پاش چيزها تنبيه مي شود، يك بچه گريه كن از آب در مي آيد درست همانگونه كه شخصي كه براي دزدي تنبيه مي شود ممكن است پرخاشگرشود و ممکن است در فرصت مناسب به جرايم سنگين تري دست بزند.[14]

دلائل استفاده از تنبيه

با وجود اينكه تنبيه آثار زيانبار براي فرد تنبيه شده دارد چرا برخي معلمان و مربیان از عامل تنبيه براي تربيت استفاده مي كنند؟

روان شناسان دو توجيه را يافتند كه هر دو توجيه نمي توانند مجوز استفاده از تنبيه را بدهند.

یک. كساني كه از تنبيه استفاده مي كنند از كودكي آموخته اند كه در برخورد با ديگران به داد و فرياد يا كتك زدن متوسل بشوند به ويژه زماني كه طرف شان از لحاظ جسمي از خود شان ضعيف تر است.

دو. تنبيه سريعا رفتار تنبيه شده را متوقف مي سازد و اين پيامد سبب تقويت شخص تنبيه كننده مي شود، درحالي كه روشهاي مثبت پس از گذشت يك مدت زمان ، و آن هم تدريجا رفتار را كاهش مي دهند، و اين كار نياز به صبر و شكيبايي دارد كه معمولا از كساني كه تنبيه را ترجيح مي دهند ساخته نيست.

جانشين هاي تنبيه

حال كه تنبيه پيامدهاي منفي زيادي دارد چه راهكاري به جاي استفاده از تنبيه وجود دارد؟ اسكينر تعدادي روش جانشين براي تنبيه معرفي كرده است

  1. شرايط و مقتضياتي را كه منجر به رفتار نامطلوب مي شوند مي توان تغيير داد، و بدين وسيله مي توان رفتار را تغيير داد. براي مثال دور ساختن ظروف شكستني از دسترس كودك سبب خواهد شد كه ديگر ظرفها را نشكند.
  2. همچنين مي توان رفتار نامطلوب را با اجازه دادن به ارگانيسم كه تا سرحد اشباع يا دلزدگي به آن رفتار ادامه دهد، از بين برد؛ مانند اينكه به كودك اجازه داده شود تا هرچه مي خواهد شيريني بخورد يا كبريت ها را آتش بزند. اگر رفتار نامطلوبي ناشي از مرحله رشد كودك است مي توان منتظر ماند تا كودك به سن بالاتر برسد تا مشكل خود به خود برطرف شود.
  3. تقويت كردن رفتار ناهمساز.

یکی دیگر از روش های جانشینی تنبیه تقویت رفتاری است که با رفتار نامطلوب سازگار و همسو نباشد. منظور از نا همسازی ناسازگاری است. برخی از رفتارها در یک جهت و در یک همسویی قرار دارد برای مثال اگر کودکی مواد محترقه در دست دارد رفتار همساز آن است که آن را در شب چهار شنبه سوری آتش بزند.اما رفتاری ناسازگار با آتش زدن مواد محترقه گردش علمی، دیدن طبیعت، و یادرس خواندان است که مربی بایستی رفتارهای ناهمسازرا تقویت کند.

  1. روش چهارم خاموشي است.

اگر رفتاری که مورد پسند مربی نیست از متربی سر بزند. و مربی با عجله واکنش منفی نشان بدهد چه بسا ممکن است آن رفتار باز هم تکرار شود. لذا روش خاموشی این است كه پدر يا مادر به رفتار نامطلوب كودك خود بي توجهي نشان دهند اگر رفتار كودك به اين دليل نيرومند مي شود كه به وسيله آن رفتار از پدر يا مادر پاداش دريافت مي كند وقتي اين پيامد قطع شود رفتار كودك ديگر تكرار نخواهد شد.[15]

بطور کلی می توان گفت که یکی از عوامل اشاعه فحشاء نقل کردن آن در بین مردم است و سبب می شود زشتی آن کاسته شود و چه بسا موجب آن شود که دیگری خدای ناخواسته آن عمل زشت را مرتکب شود.

بنابر این هر کاری به دليل اينكه تقويت مي شود ادامه مي يابد، اين اصل هم در مورد رفتار مطلوب درست است و هم در مورد رفتار نامطلوب. براي حذف رفتار نامطلوب بايد منبع تقويت را پيدا كرد وآن را از ميان برداشت. رفتاري كه تقويت به دنبال نداشته باشد آرام آرام خاموش مي شود.

در جمع یک بندی از یافته های روان شناسی به این نتیجه می رسیم که روش تنبیه روش علمی و کارآمد نیست.

جایگاه تنبيه از منظر برخی آیات و رویات

تنبیه در اصطلاح اولیه به معنای بیدار کردن است که اگر این معنا را درنظر بگیریم دین اسلام دین آگاهی بخش و دین بیداری است. اما ما در صدد یافتن جایگاه تنبیه به معنای اصطلاحی آن در آیات وروایات هستیم.

برخلاف رویکردهای روان شناسي كه تربيت را وسيله ي رسيدن براي بقاي جامعه و يا تعادل يابي و يا سازگاري با محيط مي دانند[16]. هدف تربيت در اسلام شكوفايي استعدادهاي پنهان، بيدار نمودن فطرت الهي، رساندن انسان به جايگاه خلافت الهي در زمين، رسیدن به مقام قرب می باشد که در محور توحيد بر اصل كرامت انساني، و بر روش های تشویق، تبشیر، ایجاد امید، بخشش، مدارا، و انذار استوار است.در نظام تربیتی انسان باکرامت روش تنبیه چه جایگاهی دارد.

در قرآن کریم یکی از اهداف بعثت پیامبر(ص) را تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت می داند. «هُوَالَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبين»[17]؛اوست آن كس كه در ميان بى سوادان فرستاده اى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را برآنان بخواند و پاكشان گرداندو كتاب و حكمت به آنها بياموزد.

تلاوت آیات قرآن، تزکیه، و تعلیم کتاب و حکمت از اهداف بعثت رسول گرامی (ص) است اما روش که پیامبر اسلام باتوجه به اینکه پیامبری رحمت است روش استفاده از تشویق ومهربانی در ابلاغ پیام است چنانکه خداوند به حضرت موسی وهارون علیهما السلام در مقام تبلیغ دین توحیدی می فرماید از روش نرمی استفاده کنید: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى»[18]( اما بنرمى با او سخن بگوييد شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد!) مراد از قول لین ;اين است كه در گفتگوى با فرعون از تندى و خشونت خوددارى كنند، كه همين خويشتن دارى از تندى، واجب ترين آداب دعوت است.[19]

پیام های تربیتی آیه

  1. لازم است مربیان پیش از اقدام پرورشی اهداف کلی را مشخصی کنند، و در راستای تحقق اهداف نهایی، اهداف تربیتی جزئی تری را به صورت دقیق و روشن و در گام های عملیاتی تدوین نمایند.چنانکه در آیه مذکور تلاوت آیات الهی برای تحقق هدف بالاتر یعنی تزکیه مد نظراست و تزکیه هم هدف میانی برای رسیدن به هدف بالاتر مانند قرب بخدا است. وهمینطور تعلیم حکمت برای رفع جهل است اما رفع جهل هدف نهایی نیست بلکه هدفی است برای شناخت خدا.
  2. در تدوین اهداف، تزکیه مقدم است. اما در مقام تحقق خارجی این امر همانطور که در تفسیر علامه آمده است تعلیم مقدم است. به عبارت دیگر مربیان، معلمان، برنامه ریزان درسی و آموزشی قبل از اینکه به تدوین کتاب درسی اقدام کنند، باید اهداف را مشخص کنند و یکی از مهمترین هدف درجمع محتوای درسی و تدوین این باشد که متربی و دانش آموزان به تزکیه برسند. اما در مقام تدریس از تعلیم شروع می کنند و نگرشی دینی را شکل می دهند و متناسب با سن رشد به تزکیه هم توجه می کنند تا خروجی نظام تعلیم و تربیت افراد مزکی باشد.[20]
  3. هر چند گفته شد که در مقام آموزش از تعلیم شروع می شود اما تفکیک و جدا کردن تعلیم و تربیت کار درستی نخواهد نیست بلکه با توجه به مراتبی بودن تزکیه، مراتب اولیه تزکیه همراه با تعلیم است.
  4. سیره پیامبران در ابلاغ رسالت و تربیت انسان روش استفاده از تشویق و نرم خویی است نه خشونت. و تندخویی چنانکه موسی و هارون موظف بودند در مقابل متکبرترین فرد(فرعون) از نرمی استفاده کند.

اصل عدم سازگاري تنبيه با كرامت انساني

انسان از نگاه ديني مقام ارجمندي دارد. صراحتی قرآن به كرامت و برتري انسان اشاره مي كند: «وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ... وَفَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا»[21]؛ و به راستى مافرزندان آدم را گرامى داشتيم،...و آنه را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى آشكار داديم. علامه طباطبايي(رحمه الله عليه) مي فرمايند آيه همه انسانها اعم از دينداران، مشركين، كافران و منافقين را شامل مي شود.[22] بنابراين انسان از آن جهت كه انسان است مورد تكريم و فضيلت خداوندگارش قرار دارد و اختصاص به قشرخاص ندارد.

پیام های تربیتی آیه

  1. با توجه به مقام و شأن بالاي انسان، سزاوار است در مسائل تربيتي به جاي استفاده از تنبيه و روشهاي تنبيهي، حرمت و کرامت انسانی متربی نگهداشته شود معلم، سازمان فرهنگی و... اجازه ندارد اصل کرامت انسان را با تنبیه بدنی و تحقیر روانی زیر سؤال ببرد. به عبارت دیگر تنبیه تحقیر را در پی دارد، و تحقیر با کرامت انسان سازگاری ندارد پس تنبیه با کرامت انسانی سازگاری ندارد.
  2. مربی و متربی با سایر مردم از اين جهت كه انسان هستند همه با هم برابرند، و هيچ اختلاف و فضيلتى در بين آنان نيست و هیچ امتیازی ندارند تنهاامتيازى كه نزد خدا امتياز است کرامتی است که به وسیله تقوا کسب می کنند[23]. مربی، معلم و مبلغی که قصد دارد روحیه تقوا و کرامت انسانی را در فراگیر پرورش دهد باید از روش و وسیله مناسب استفاده نماید.به نظر می رسد روش استفاده از تنبیه برای افزایش تقوا روش غیر مناسب است.

اصل تشويق به جاي سرزنش

بزرگترین مربی انسانیت پیامر ختم مرتبت است ایشان الگوی نیکوی همه مربیان است، ايشان باخوي والا،[24] و مهرباني، مردم را در پيرامونش جمع مي كند و رسالت الهي را به مقصد مي رساند[25]، ايشان با تشويق و ايجاد انگيزه زمينه هاي بروز استفاده از روشهاي تنبيهي را از بين مي برند. راهكار عملي ايشان اين است كه بدي را به خوبي پاسخ مي دهد به نحوي كه كينه ها به مهرباني و دوستي تبديل مي شود. «وَلاتَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاالسَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ.»[26]؛ هرگز نيكى و بدى يكسان نيست بدى را بانيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است.

نيكى به اين است كه در برابر بدى او نيكى كنى يا مثلا اگر او بدى تو را گفت تو او را ستايش كنى. هرگاه تو چنين كنى دشمن سرسخت تو دوست صميمى و باصفا و يك رنگ تو مى شود.[27] امام علی (ع): «ازْجُرِالْمُسِي ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ»[28]. خطاکار را به وسيله پاداش دادن به نيکوکار تنبيه کن. در واقع در فضاي تربيت ديني، وجود گزاره هاي مانند پاداشها، تشويق ها و انگيزه هاي دروني، به عامل تنبيه كننده مجال ظهور نمي دهد تا از نقش آن در تربيت صحبت كنيم.

نکات تربیتی

  1. در امور تربیتی به این نکته توجه شود که اگر به دانش آموزی که استعداد دارد نمره مناسب داده نشود علاوه بر اینکه حق وی ضایع می شود این عمل موجب تنبیه او خواهد شد واعتماد به نفس و خود باوری وی کاهش می یابد.
  2. تنبیه روانی مانند نمره کم دادن و... موجب تحقیر او در کلاس خواهد شد. دانش آموز در معرض برچسب زنی قرار می گیرد؛ خودش و یا دیگران بر وی برچسب دانش آموز ضعیف، بی استعداد، ترسو، کم هوش را خواهد زد.

اصل مدارا و گذشت

در تربيت ديني مدارا، عفو و بخشش، به صورت يك اصل ثابت مد نظر قرار دارد به گونه ي كه خداوند به رسول اكرم (ص) دستور مى دهد افرادى مورد نظر(معترضين جنگ احد) را عفو كند، و برنافرمانى آنان مؤاخذه و عتاب و سرزنش و امثال آن نكند و بر ايشان از خدا طلب مغفرت نمايد.[29] فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْلَهُمْ و َشاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[30]. در جايي ديگري در مسائل حقوقي و قضايي هرچند گرفتن جزا را حق ستمديده معرفي مي كند ليكن عفو و بخشش را برتر از آن مي داند كه پاداش دنيوي بتواند سزايش باشد بلكه اجرِ بخشش فقط باخداست «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لايُحِبُّ الظَّالِمينَ»[31]؛ جزاى بدى، مانندآن، بدى است. پس هر كه در گذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده ] خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمى دارد.

عفو نشان دهنده ایثار، ناديده گرفتن حق مسلم خویش است كه بدون داشتن ظرفيت هاي بالا ميسر نمي شود. بدين جهت مربی كه با بينش بزرگوارانه و نفي انتقام، از تقصيرات افراد مي گذرد در گام اول توان اداره نفس خودش را دارد، در گام دوم زنجيره ي از روابط انساني سالم را پايه ريزي مي كند، و درگام سوم پاداش عظيمي نزد پرودگارش دارد. در اين مسير كودكان و نوجوانان به دليل احساس هاي لطيفي كه دارند، بيشترين مخاطبين تربيت پذير جامعه هستند، مي طلبد كه استفاده از اصل عفو، بخشش، مدارا و برزگ منشي، به نهاد پاكشان كمك كنيم تا گرفتار دام هاي گسترده شياطين نشوند، و پرورده بارآيند.

امید دادن به متربی بجای تنبیه روانی

هر چند روان شناسان مثل فرويد، واتسون، پياژه، اريكسون مقطع هاي خاص از دوره هاي سني را دوره هاي اساسي تربيت پذیری و شكل گيري شخصيت معرفي مي نمايند[32] . اسلام از يكسو مهمترين دوره هاي تربيت پذيري دوران كودكي و نوجواني و جواني معرفي نمايد از سوي از سوي ديگر، تنها سامان يافتن دنيا مورد نظر نيست بلكه براي بهبودی آخرت برنامه ريزي عملي دارد گستره ي زماني تربيت پذيري انسان را سراسر حياتش معرفي مي نمايد به گونه اي كه اگر در هر مقطعي به هر دليلي فرد نتوانست بهروري نمايد نباید مربی تصور کند که فرصت پرورش متربی از دست رفته است و وی را نباید نا امید کند.بلکه اين امكان برايش فراهم است كه در فرصت هاي بعدي جبران نمايد و حتي اگر تصور كند كه براي جبران دير است بازهم نبايد شود زیرا نومیدی در فرهنگ تربیت دینی جایی ندارد زیرا خداوند برای کسانی نسبت به خودش ستم و اسراف کردند و فرصت سوزی کردند، با مهربانی می فرماید نا امید نباشید[33]. «اى بندگان من كه برخويشتن زياده روى رواداشته ايد از رحمت خدا نوميد مشويد. درحقيقت، خدا همه گناهان را مى آمرزد،كه او خود آمرزنده مهربان است».

پیام تربیتی

أ.;;;;;اگر در مسأله تربیت توجه نمايیم، بزرگترین پیام آيه لاتقنط بازداشتن مربی از خواندن آيه يأس در گوش فراگیر است. نبايد مربي افراد غير به ظاهر موفق را نااميد كند. چنين مربيی که خود در چنبره اي از منفي بافي و سياهه نمايي اسير است، انگيزه هاي متربي را لكه دارخواهد نمود.

ب. والدين و مربيان كه بيش از اندازه در تربيت كودكان مشكلات را بزرگنمايي مي كنند، و با سخت گيري هاي بيش از معمول در صدد تربيت كودكان هستند، آنها را، حساس مي كند، سرخوردگي، نااميدي، و عدم اعتماد به نفس را در آنها پرورش مي دهند، در نتيجه نسبت به مسائل بدبين مي شوند، و اين بدبيني ممكن است دين باوري و دين پروري وی سرایت کند.

ج.;;;;;همانطور در آيه ديده مي شود خداوند حتي كافران را اكرام مي كند با واژه ي «عبادِيَ» خطاب مي نمايد «عبادی» نشاندهنده مهر و محبت خدا نسبت به بنده اسراف کار است. ستعدادهای مخفی متربیان را و جنبه های قوت آنان را دریابیم و تقويت كنيم و از اين طريق براي پذيرش تربيت والاتر انگيزه هاي پرتوان در وي ايجاد نماييم. آنها را با اكرام تربیت کنیم[34].

بنابراين چنين در وضعيت عادي تربيتي، با مثبت نگری،به تربیت بنگریم و از تنبیه که اثرات سوء دارد پرهیز کنیم.

تفاوت تنبیه و انذار

در قرآن کریم منذر[35] نذیر[36] (بیم دهنده)، مبشر و بشیر از صفات ویژه پیامبران اند.منذر به معنای ترساننده و بیم دهنده است که در اصل انذار برای اعلان است.این گفته می شوداینکه کسی بگوید من منذر و نذیر هستم یعنی من اعلام کننده و ترساننده هستم[37] در قرآن کریم می فرماید:«إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها[38]» يعنى ما تنها اين تكليف را به عهده تو گذاشته ايم كه افرادى را كه دلواپس قيامتند از عذاب آن انذار كنى[39].

پیامبران هشدار دهنده عواقب بی ایمانی برای کافران و مژده دهند برای مؤمنین هستند. اما بطور قاطع نمی توان گفت که انذار همان تنبیه است زیرا انذار یک نوع اعلان و آگاهی بخشی است که همراه اخطار از عواقب کار است و جنبه پیشگیری از دچار شدن به عاقبتهای سوء طبیعی رفتار نا مطلوب را گوشزد می نماید، در حالی که تنبیه یک عملی است که بعد از انجام فعل نامطلوباعمال می شود.اماهشداری که قبل از عمل باشد و پیامد عمل را بیان کند و اتمام حجت نماید را نمی توان گفت که تنبیه است بلکه اعلام و اطلاع رسانی بیشتر صدق می کند.

برخی از روایات تنبیه

در زمینه تنبیه نسبت به تشویق روایات بسیار کمی در متون دینی آمده است برای نمونه به سه حدیث در این زمینه توجه می کنیم: درروایتی که امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل می کند که پیامبر (ص) فرمود:«ولَاتَسُبَّ هُوَ لَاتَضْرِبْ هُوَ لَاتُسِئْ إِلَيْه » به فرزندت ناسزا نگو و نزن و نسبت به ايشان بدي نكن[40].

صریح این روايت از هر سه نوع تنبیه زبانی، تنبیه بدنی و تنبیه روانی است. منع می کند.

  1. وَقَالَ بَعْضُهُمْ شَكَوْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عابْناًلِي فَقَالَ لَاتَضْرِبْ هُوَ اهْجُرْهُوَ لَاتُطِلْ[41]؛ مردى حضور امام موسي کاظم علیه السلام از فرزند خود شكايت كرد. حضرت فرمود: فرزندت را نزن، و براى ادب كردنش، از او قهر كن(كناره بگير)، ولى مواظب باش، قهرت طول نكشد.

این روایت تنبیه روانی را به طور مشروط اجازه می دهد(قهر موقتی) به طوری که از تنبيه بدني منع مي كند اما تنبيه رواني را بطور موقت اجازه مي دهد.

  1. امام صادق علیه الاسلام فرمودند: إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِينَ فَقُلْ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثُمَّ يُتْرَكُ...فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ سَبْعُ سِنِينَ قِيلَ لَهُ اغْسِلْ وَجْهَكَ وَ كَفَّيْكَ فَإِذَا غَسَلَهُمَا قِيلَ لَهُ صَلِّ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى تَتِمَّ لَهُ تِسْعُ سِنِينَ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ عُلِّمَ الْوُضُوءَ وَ ضُرِبَ عَلَيْهِ وَ أُمِرَبِالصَّلَاةِ وَ ضُرِبَ عَلَيْهَا فَإِذَا تَعَلَّمَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ غَفَرَاللَّهُ لِوَالِدَيْهِ إِنْشَاءَاللَّهُ تَعَالَى[42]؛ وقتى فرزند سه ساله شد او را دستور دهيد هفت مرتبه بگويد: «لاإلهإلّااللَّه»، سپس او را رها كنند... آنگاه وقتى هفت ساله شد به او وضو گرفتن بياموزيد و پس از آن بگوييد نماز بخواند. سپس هرگاه نُه سال او كامل گرديد او را وادار به وضو و نماز نماييد و مى توانيد او را برانجام آن دو بزنيد. وقتى بچه وضو و نماز خود را فراگرفت خداوند پدر و مادر او را مى آمرزد. ظاهر این روایت به دلیل اهمیت نماز که ستون دین است اجازه داده شده که برای وادار کردن کودک به نماز از تنبیه بدی استفاده شود.

نکات تربیتی این حدیث

  1. اين روايت آغاز تربيت ديني و يادگيري كودكان را سه سالگي بيان مي كند.
  2. ;وقتي كه به سن نه سال مي رسد اگر از نماز خواندن امتناع كرد، كتك زده مي شود. روشن است كه نماز در اسلام از جهت اهميت به عنوان ستون دين مطرح است، والدين وظيفه دارند تا فرزند رابا آموزه هاي ديني، بخصوص با نماز بپروراند، در اين مسير اگر مجبور شود مي تواند كودك نابالغ «نه ساله» شان را تنبيه بدني كند. بنابراين تنبيه بدني كودكان در موردي كه روايت صراحت دارد اجازه داده مي شود ولي سرايت دادن آن در مسائل ديگر استفاده نمي شود.
  3. مربی توجه دارد که تنبیه بدنی کودک نا بالغ در راستای نهادینه کردن و با انگیزه کردن کودکان برای نماز خواندن در دوران بلوغ است. اگر تنبیه بدنی نتیجه عکس بدهد یعنی اگر کتک زدن سبب شود که متربی نسبت به نماز و مظاهر دینی بی انگیزه شود و یا نفرت پیدا کند شاید درست نیست.
  4. از مربی در نظر دارد که حدیث لزوم استفاده از تنبیه بدنی استفاده نمی شود زیرا نماز خواندن برای کودکان مستحب است.
  5. این مسأله قابل توجه است که در كتب روايي احاديث بي شماري در بارة محبت به كودكان وجود دارد كه اگر بخواهيم آنها را با رواياتي كه در باره تنبيه كودكان مي باشد مقايسه نماييم، روايات تنبيه كودكان بسيار اندك است.

پس در شرایط عادی طبق روایات و نیز بر اساس اصول کرامت انسانی، تشویق، عفو و مدارا و سیره پیامبران نمی توانیم مجوز استفاده از تنبیه را به دست آورد حال چه تنبیه بدنی باشد و یا تنبیه روحی و روانی البته در برخی موارد خاص با رعایت شرایط و رعایت آداب تنبیه می توان مجوز محدود تنبیه به دست آورد

موارد استفاده از تنبیه

با توجه به اينکه تنبيه امري تبعي وعرضي است و نبايد به صورت امري اصلي در تربيت مورد استفاده قرار گيرد، سيره تربيتي پيامبر(ص) بر اين شيوه بوده است كه تنبيه به عنوان آخرين راه حل مطرح بوده است چنانچه در ماجراي درخت خرماي سمره بن جندب از اين شيوه استفاده مي نمايند. پيامبر(ص) پيشنهاد مي كند كه وقت وارد حريم خانه مرد انصاري مي شود اجازه ورود بگيرد، سمره قبول نمي كند؛ سپس پيشنهاد مي كنند كه درخت خرما را به گران ترين قيمت بفروشد كه بازهم سمره نمي پذيرد، آخرين پيشنهاد اين است درخت خرمايش را در برابر درخت خرماي پربار در بهشت بفروشد، سمره وقتي آخرين پيشنهاد پيامبر را رد می کند. پیامبر دستور می دهد درخت را قطع کند حريم خانه شان است قطع نمايد[43].

اميرمومنان علي علیه السلام در عهدنامه ي مالک اشتر، ايشان را متوجه اين امر تربيتي نموده و فرمان داده است که باتامين کافي کارکنانش زمينه ي خطا و جرم را بکاهد و فقط در صورتي مجازات نمايد كه مجرم در عين تأمين كافي دست به خيانت ببرد.[44]

نکات تربیتی

  1. در اسلام آخرین تنبیه به عنوان آخرین راهکار مطرح است. لذا اگر پیش از استفاده روش تنبیهی، راهکارهای دیگری ولو با هزینه های بیشتر وجود داشته باشد اعمال نماید اگر بقیه راهکارها ناکام ماند آخرین مرحله تنبیه است و آن به حد ضرورت از تنبیه استفاده شود.
  2. در کنار توجه به تربیت متربی به ایجاد فضای مناسب تربیتی هم توجه شود زیرا محیط سالم تأثیر به سزایی در تربیت دارد و زمینه جرم و اجرای تنبیه برای مجرمان را می کاهد.

روش تنبیه

در صورت كه هيچ راهكاري جز تنبيه كارساز نبود متربی چگونه تنبيه شود؟ با توجه به اینکه تنبيه براي بيداري،هشياري وبازدارندگي است.بدين جهت تنبيه از سخت به آسان بايد تنظيم شود.

  • اگر شخص باكمترين تنبيه مثل تذكر، احساس پشيماني و يا عذر خواهي، متنبه شد ديگر نيازي به استفاده مراتب شديدتر نيست. براي اثبات اين مدعا به فرمايش امام علي(ع) متمسك مي شويم كه فرمودند: «رُبَّ جُرْمٍ أَغْنَى عَنِ الِاعْتِذَارِ عَنْهُ الْإِقْرَارُ بِهِ»[45]؛ بسا جرمي که اقرار به آن از عذرخواهي از آن بي نياز سازد. پس گاهي صرف پشيماني و اقرار به ناداني، تنبيه شمرده مي شود و نبايد گامي بیشتر در جهت تنبيه شخص برداشته شود. درصورت احساس پشيماني نبايد شخص را به ياد اشتباه و گناهش انداخت و به تکرار عذرخواهي واداشت.
  • تنبيه متوجه «عمل» شخص باشد نه شخصيت، يعني تنبيه بايد از ظرافت تربيتي بالايي برخوردار باشد به گونه اي مجازات به عمل نابهنجار و صفت نامطلوب تعلق گيرد نه به شخصيت فرد تنبیه شونیده. بنابراين اگر با تنبيه كردن اعتماد به نفس صدمه ببيند، يا حس استقلال طلبي و شخصيت فرد تنبيه شده زير سؤال برود و یا حالت بيدارگري نداشته باشد و يا از ضرر بزرگتر جلوگير نكند چنين تنبيهي ويژگي تربيتي نخواهد داشت.
  • به هيچ وجه نبايد تنبيه به سوي تشفي خاطر و ارضاي خود مربی و يا انتقام گيري سوق داده شود؛ زيرا تنبيه زماني واجد فلسفه ي خويش است که از سرمحبت و شفقت باشد نه از سر تعصب و خشم و غضب.
  • تنبيه زماني بدرستي به بار مي نشيند که شخص خطاکار خود را مستحق تنبيه بداند و هشدار بيروني با بيداري دروني توام شود.
  • تنبيه بايد بلافاصله بعد از عمل نامطلوب باشد، همراه باتوضيح باشد.
  • شدت تنبيه متناسب با عمل نامطلوب باشد.
  • ;تنبيه نبايد عاملي براي جلب توجه باشد.
  • در تنبيه كردن بايد محيط كنترل شود تا همه افراد رفتاري را نامطلوب بدانند یعنی به این صورت نباشد که پدر تنبيه كند و مادر تشويق و يا معلم رفتاري را تنبيه كند و والدين همان رفتار ار تقويت كنند. اين عامل باعث تضاد ارزشها مي شود و نمي توان به سادگي آن را كاهش داد.
  • در تنبیه از تهديدهاي غير عملي خود داري كنيم، زيرا فرد متوجه مي شود كه اين عمل تنبيه به دنبال ندارد.[46]

روش تنبيه روش غير علمي، ناكار آمد و خشني است كه عوارض جانبي آن به مراتب بيش از آن چيزي است كه تصور مي شود.استفاده غير مسئولانه از آن عوارض جانبي نامطلوب به بار مي آورد. هرگز نبايد به صورت يك روش تربيتي از آن استفاده بشود. تنها زماني كه رفتار نامطلوب براي صاحب رفتار يا كسان ديگر تهديد كننده سلامتي باشد. بايد به كار گرفته شود، آنهم به صورت موقتي تا اينكه فرصت استفاده از روشهاي ديگر فراهم آيد. از طرف ديگر، در دين اسلام استفاده از روشهاي غير تنبيهي نسبت به تنبيه اولويت دارد زيرا اسلام به كرامت ذاتي انسان معتقد است و از راه تشويق به كارنيك، به تربيت افراد سالم مي كوشد و ازين طريق زمينه هاي رفتارهاي نامطلوب را از بين مي برد. با اين وجود براي افراد عصيانگر جامعه تنبيهات مشخصي را هم در نظر مي گيرد.

حمیدالله شریفی


[1]punishment

[2]. رضا مهیار، لغت نامه فرهنگ عربی فارسی ابجدی (التنبیه) و لغت نامه دهخدا . ماده نبه .

[3]. بي.آر. هرگنهان، ميتواچ. السون. مقدمه اي بر نظريه هاي يادگيري. علي اكبر سيف. تهران. دوران. 1385. ص116.

[4]. سيف علي اكبر، تغيير رفتار و رفتار درماني: نظريه ها و روشها.تهران. دوران. 1384. ويرايش2.چاپ هفتم. ص 339.

[5]Education

[6]المنجد . زير ماده رَبَوَ. ;;

[7]. سيف، علي اكبر، روانشناسي پرورشي (يادگيري و آموزش)، تهران، آگاه، 1384، ص 28.

Religion[8]

Psychology [9]

[10]. ريتاال، اتكينسون و ديگران، زمينه روانشناسي هيلگارد، محمد تقي براهني و ديگران، تهران، رشد، 1385 . ص 42.

[11]. شولتز دوآن، نظريه هاي شخصيت. يوسف كريمي و ديگران، تهران، نشر ارسباران، 1384، ص 455.

[12]. همان، ص 479.

[13]از اين توضيح مي توان نتيجه گرفت كه لزوما تنبيه موجب كاهش رفتار نمي شود.

[14]مقدمه اي بر نظريه هاي يادگيري ص 119.

[15]مقدمه اي بر نظريه هاي يادگيري ص 120.

[16]. شولتز، روان شناسی شخصیت، یحیی سید محمدی، در قست دیدگاه روان شناسان نسبت به انسان.

[17]. سوره جمعه آیه 2.

[18]. سوره طه آیه 20 .

[19]طباطبایی محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان ;ج 14سید باقر موسوی همدانیقم: جامعه مدرسین،1374چاپ پنجم ص 213

[20]طباطبایی محمد حسین، تفسیر المیزان، سید محمد باقر موسوی همدانی، قم: جامعه مدرسین، 1374ٌص 447

[21]. اسراء/ 71

[22]. طباطبايي، سيدمحمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ج13، قم: اسماعليان، 1393ق، ص 155

[23]. سوره حجرات آیه 13.

[24]. قلم/ 4.

[25]. آل عمران/ 159.

[26]. فصلت/34 .

[27]. طبرسی فضل بن محمد، ترجمه تفسير جوامع الجامع ج 5 ، جمع از مترجمان، مشهد: آستان قدس رضوى،1377 چاپ دوم ص 464.

[28]. نهج البلاغه ص 501.

[29]. ترجمه تفسير الميزان ج 4 ص 86. هرچند اين آيه درباره جنگ احد نازل شده است اما اختصاص به آن قضيه ندارد بلكه به اصل كلي صفت رفتاري پيامبر اشاره دارد.

[30]. آل عمران / 159

[31]. شوري / 40.

[32]. رك. دوان شولتز. نظريه هاي شخصيت. يوسف كريمي و ديگران. تهران. ارسباران.1384. به نظريه هاي نامبردگان .

[33]. زمر/ 53.

[34]. عاملي، حر، وسائل الشيعة ج.21 موسسه آل البيت(ع) لاحياء التراث. قم، 1412ق ص. 476 أَكْرِمُواأَوْلَادَكُمْوَأَحْسِنُواآدَابَهُمْْ

[35]. سوره رعد آیه7، سوره ص آیات 4و 65، سوره ق آیه 2، سوره نازعات آیه 45

[36]. سوره مائده آیه 19، ;سوره اعراف آیات 7و 184، سوره هود آیه 2.

[37]. محمد بن مكرم، ابن منظور لسان العرب،ج 5، بیروت: دار صادر، 1414ق چاپ سوم.ص 203

[38]. سوره نازعات آیه 45

[39]. ترجمه الميزان، ج 20، ص 320.

[40]. کلینی، الکافی ج 6 تهران: 1365، ص 39

[41]. بحارالأنوار.ج 101 ص 99 .

[42]. همان .ص. 94;;;

[43]. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، دار الكتاب الاسلاميه،تهران، 1365، چهارم، ج5 ص 294

[44]. سيد رضي نهج البلاغه ترجمه سيد جعفر شهيدي. انتشارات علمي فرهنگي. ص 333

[45]. مستدرك الوسائل ج 12 ص 116. غرر الحكم. ص 195.

[46]. بررسي رفتار در روان شناسي تربيتي. ص 116-117.

Powered by TayaCMS