بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه نوزدهم، استاد هادی پور (زید عزه)
* آرماگدون، تقابل خیر و شر در دنیا
در اینترنت وقتی که وارد سایت گوگل شدید کلمه آرماگدون را سرچ کنید اطلاعات جالبی راجع به یک جنگ جهانی خواهد بود. راجع به جنگ آرماگدون اطلاعات دارید یا نه؟ جنگ آرماگدون یا اصطلاح جنگ بین خیر و شر جنگی است که گروه صهیونیست مسیحی یا انجلیست های آمریکایی به شدت اعتقاد دارند که این جنگ به زودی در دنیا اتفاق خواهد افتاد و در طی این جنگ دو سوم مردم دنیا کشته می شوند. این گروه که یک گروه فردی کوچک نیستند و عده ای از مشاورین جرج بوش از همین انجلیست ها بود و برخی تحلیل شان این است اتفاقاتی که چند سال اخیر و در فضای حرکت های جنگی آمریکا اتفاق افتاده به خاطر مشاوره های صاحبان این تفکر است. آنجلیست ها معتقدند که به زودی در دنیا این جنگ اتفاق می افتد و این جنگ بین دو گروه خواهد بود. گروهی که خودشان را می دانند به رهبری مسیح که می گویند مسیح رجعت می کند و مسیحی ها و یهودی ها و صهیونیست مسیحی ها به رهبری مسیح مقابل گروه دومی قرار می گیرند که این گروه رهبریشان به دست شخصی به نام دجال است. و زمانی معلوم می شود که منظورشان از دجال کیست که دریکی از فیلم هایشان که یکی از کارشناس هایشان تفکراتشان را توضیح می داد روی نقشه ای که روی تخته بود نشان داد که از این نقطه درگیری های بین حضرت مسیح و یارانش با گروه مقابل رخ می دهد و شروع می شود. نقطه ای را که نشان داد دوربین جلو آمد نوشته بود مسجد سهله در عراق، درست جایی که تفکر شیعی و مرکز حکومت آقا امام زمان علیه السلام است. در تفکر آن ها جنگ بین شیعه و کل دنیاست. حتی کارشناس های سیاسی قوی کشور ما تحلیلشان این است که بعد از حادثة 11 سپتامیر اینکه شبکه های cnn و دیگر شبکه های وابسته به کاخ سفید سریع عراق را نشانی گرفتند دلیل مهمش این بود که در این منطقه یک حضور نظامی کاملا قوی داشته باشند که اگر اتفاقی افتاد مهارش کنند. این تفکر را وقتی کنار این قضیه ها بگذارید فضای جهانی را بهتر درک می کنید. برای اینکه این تفکر در دنیا شایع است. چیز مخفی و حاشیه ای نیست تفکر جهانی است.
علمدارهای این تفکر آنجلیست ها هستند. در این تفکر و درست در کنار آن فضا، شکل گیری یک نظامی مثل ایران که رشد می کند و به این سرعت به تجهیزات پیشرفته می رسد برای آن ها مشکل می شود. چون آن ها می بینند دشمنانی که در ذهنشان می پرورانند دارند رشد می کنند. در جریان پرتاب ماهواره امید به فضا آن ها در صحبت هایشان می گفتند غرب زمانی به تکنولوژی موشک های بالستیک دست پیدا کرد که در صنعت هوا فضا توانست موشک های ماهوار ه بر را بسازد. این ها وقتی پازل را کنار هم می گذارند می گویند دشمن ما به تکنولوژی پیشرفتی نظامی هسته ای دست پیدا کرده، لذا احساس خطر و نگرانی می کنند. ما می توانیم توجه بدهیم و من امروز با این شروع کردم که دو چیز به شما بگویم یکی اینکه در فضای این گفتمان انقلاب و دهه فجر وقتی صحبت می کنیم مقداری فضای ذهنی دانشجو و مردمان را به این سمت ببریم، که ما و انقلاب ما تفکری در جهت تفکر مهدوی است. ما نظام خودمان را نظامی می دانیم که زمینه ساز ظهور است جدی هم معتقدیم. اگر کسی باور ندارد بداند دشمن ها هم به نظام ما چنین نگاهی دارند و خطری در جنگ جهانی در رسیدن به مملکت موعودشان می دانند. لذا ما در این فضای امروز این نگاه را به بچه ها بگوییم تا از سطحی نگری به انقلاب دور شوند. سطحی نگری نسبت به انقلاب این است که اگر در دبیرستان ها در کلاس با یک فضای باز صحبت کنید سریعا مواجه با سوال می شوید؟ در خانواده ها هم هست. اگر بتوانیم این را منتقل کنیم و بفهمانیم ما از کجا به اینجا رسیدیم که قبل از اینکه این انقلاب اتفاق بیفتد رهبر کشور ایران جلو ملکه انگلیس خم می شد و دست ملکه انگلیس را می بوسید عکس هایش هست.
دنیای جهانی به جای آن ایرانی این ایرانی را نمی پذیرد که 5 تا قطعنامه در شورای امنیت علیه اش صادر می کنند ولی نمی توانند انرژی هسته ایش را بگیرند. تفاوت فاصله ای زیاد را به دانش آموزان بگوییم. 1- گدایی پیشرفت تمام شد، این تهدید بزرگ برای استکبار جهانی است. خیلی از کشورهای نیازمند سراغ ایران می آیند. 2- بعد از رنسانس حکومت دینی تمام شد. تهدید دوم این است این گفتمان را می دهد که حکومت دینی داریم که این قدر پیشرفت کرده. اگر این حرف ثابت شود فضای بعد رنسانس تهدید می شود. 3- تهدیدی که در فیلم فتنه مطرح شده و این تهدید را نشان داده بودند. در این فیلم خودشان را لو می دهند. فیلم ساز هلندی در فیلمی که علیه اسلام ساخت در یک نکته ای را نتوانست خودش را نگه دارد. اول فیلم «وأعدوا ماستطعتم من قوه....»[1]. می خواند و هواپیما تو برج دو قلو می رود و بعد می گوید تعالیم قرآن این نتایج را دارد. بعد که جلوتر می آید گوینده می گوید رشد اسلام خواهی در اروپا در سال 2005 آن قدر رسم شده که اگر این طوری پیش برویم به زودی اسلام اروپا را خواهد گرفت. بعد شروع می کند تصویرهایی نشان می دهد از اینکه عده ای هستند که دارند اعدامشان می کنند. وقتی با طرف مصاحبه می کند که چرا اعدامت می کنند می گوید من مرتکب گناه ناموسی (زنا و لواط) شدم. گوینده فیلم می گوید: ای اروپایی ها اگر می خواهید آزادی هایتان گرفته نشود بدانید اسلام دین خشونت است و آزادی شما را می گیرد دیگر هم جنس بازی نمی شود کرد. این فیلم ترس غرب از گسترش اسلام را نشان می دهد. رشد اسلام در آمریکا 15 درصد اعلام شد. در زمان کلینتون سریع ترین دینی که در آمریکا در حال رشد بود دین اسلام بود. و اخیرا بعضی از رسانه های غربی مسیحیت را تبلیغ نمی کنند. چرا؟ به خاطر اینکه احساس می کنند مسیحیت توان مقابله با اسلام را ندارد.
اسلام معنویت هایی دارد که چهار تا سرود کلیسای مسیحیت ندارد. دنیای امروز تشنه معنویت است. مشکلات روانی و آمارهای غربی موجود است. در این فضا دنیا تشنه معنویت است و مسیحیت توان رقابت ندارد. بودیسم کمی معنویت دارد بودیسم را وارد کردند که جلو رشد سریع اسلام را بگیرد و با اسلام رقابت کند. ولی بودیسم هم نمی تواند اندیشه قوی ندارد. بخش تفکری اش قوی نیست ولی اسلام هم فلسفه اش، هم معنویتش، هم عرفانش، سیاسی و اجتماعی و خانواده اش غنی و قوی است. این تهدید بعد از انقلاب اسلامی خودش را نشان داد. قبل از آن اسلامی که در دنیا مطرح بود اسلام سنی بود گر چه اسلام سنی هم برد داشت ولی اسلام شیعی که در دنیا بعد از نظام اسلامی ما شکل گرفت آخرین تهدید مذهبی در دنیاست. به خاطر این کل دنیا مقابل ما ایستاده و ما با مقاومت کل دنیا اگر همین وضعیت اقتصادی را داریم واقعا مسئولین نظام ما چقدر هنرمند هستند. تهدید آخر را مشخص و مستقیم از طریق لبنان و غزه به دنیا نشان می دهیم. وقتی حزب الله شیعه دست پرورده ایران که همه این را می دانند با اسرائیل درگیر می شود با بخش کوچکی از تجهیزات نظامی ایران ناو بسیار پیشرفته اسرائیلی را در آب های لبنان زدند. ناوی که رادار گریز بود و موشک ها را قبل از اینکه به خود ناو برسد می زد. موشکی بود که رادارها نتوانستند بگیرنش. ارتش لبنان هم چنین موشکی نداشت. معلوم است ایران دارد با اسرائیل می جنگد ولی بیرون از خاک کشورش. وقتی می بینند آن قدر راحت مقابل اسرائیلی که بواسطه آمریکا حمایت می شود سی و سه روز بعد عقب نشینی می کند می بینند دولت شیعی تهدید بزرگی برای قدرت نمایی آن ها در دنیاست. این بحث یک پیام پشت سرش نهفته بود. یکی اینکه یک احساس غرور به مسلمان ها دست می دهد که به اسلام خوش بین می شوند نگرششان تغییر می کند. جدای از آن در همین گزارش بحثم چقدر از عناصر جذابیت استفاده کردم. عناصر جذابیت کاملا مخاطب را مجذوب خودش می کند. در این بحث عنصری که داشتم اعجاب بود.
* تغییر نگرشی جوان ها نیاز جامعه اسلامی
یکی از خصوصیتهای دوران نوجوانی این هست که وقتی به این سن می رسند با یک سری از وسایل ارتباطشان زیاد می شود شانه و آیینه و ژل و ...این طبیعی است که یک جوان به تیپ و قیافه اش خیلی می رسد و نمی شود خرده گرفت. گاهی اوقات مورد اعتراض بعضی از پدر و مادرها قرار می گیرند. جوانی خوش تیپ که خیلی به قیافه اش می رسید و تنها چیزی که ذهنش را پر کرده تیپ و قیافه اش بود که برسد و بعضی وقت ها که تیپ می زد و به خودش می رسید مورد توجه اکثر افراد قرار می گرفت تا وقتی که این جوان با پیامبر گرامی اسلام آشنا شد وقتی رفاقتش با پیامبر بیشتر شد پیامبر سطح دید و افق دید جوان را چنان بالا برد که دیگر دغدغه اش اصل تیپ و قیافه اش نبود. خوش تیپ بود منتها دغدغه اصلیش چیزهای دیگری بود. افق ها بالاتری را می دید.
افراد جامعه را می شود در دو دسته تقسیم بندی کرد. یک دسته آدم هایی که بی تفاوت هستند عکس العملی از این آدم ها نمی بینید. آدم های بی تفاوت آدم هایی هستند که خیلی تأثیرگذار نیستند. بی تفاوتی اثرات منفی در فرد و جامعه دارد و یکی از پیامدهای شومی که دارد باعث می شود قضیه ای مثل کربلا ایجاد شود. بی تفاوت ها مورد سوء استفادة افراد خاص قرار می گیرند که منفعت طلبی می کنند و به هدف های نادرستشان می رسند. کسانی که بی تفاوت هستند افراد توسری خور و منظلمی می شوند که در برابر ظلم سکوت می کنند و نمی توانند داد بزنند. چه بسا سکوت در برابر ظلم خودش نوعی ظلم است. آدم بی تفاوتی که در برابر ظلم ساکت باشد خودش دستاویز افرادی ظالم قرار می گیرد بی غیرتی می آورد.
اثر دیگری که بی تفاوتی دارد روحیه خمودی و کم تحرکی و بی نشاطی را برای فرد می آورد. بی تفاوتی ریشه هایی دارد. از طرفی افرادی هستند که در برابر این افراد احساس مسئولیت می کنند. حساسیت هایشان نسبت به مسائل بالاست وقتی که یک اتفاقی می افتد مثل دیوار از کنار قضیه عبور نمی کنند احساس مسئولیت می کنند. از طرفی کسانی که احساس مسئولیت می کنند انسان هایی با نشاط و امیدوار و پرتحرک هستند که نمی توانند در مقابل ظلم ساکت بنشینند. کاری که پیامبر گرامی اسلام در وجود مصعب بن عمیر کرد که این جوان بعدها قاری قرآن شد مبلغ دین پیامبر شد و در یکی از جنگ ها به درجه شهادت رسید. چطور می شود یک جوان این همه تغییر کند و مبلغ پیامبر بشود بعد شهید شود. تا دیروز به این مسائل بی تفاوت بود پیامبر با آوردن دین اسلام به انسان ها هویت بخشید، باورهای انسان ها را رشد داد، سطح افق دید آن ها را بالا برد، آرمان های آن ها را نشان داد. وقتی این هویت را به انسان ها بخشید در سایه این هویت و تقویت دین داری یکی از اثرات نزدیکی که دارد حساسیت های شخص نسبت به خود و جامعه تقویت می شود. از احکام طهارت و نجاست در مسجد این است که اگر یک قطره خون بریزد بر همه واجب است که آنجا را پاک کنند. دین انسان ها را فعال می خواهد. امر به معروف و نهی از منکر وقتی در جامعه منکر می شود کسی نمی تواند بگوید نه، چون بر همه واجب است امر به معروف و نهی از منکر کنند. امر به معروف که در اتاق منزل نیست. دین می آید حساسیت های انسان ها را نسبت به جامعه بالا می برد. این حساسیت فواید زیادی دارد. مقام معظم رهبری فرمودند: یک دید کامل و اشراف کامل بر اوضاع زمانه داشته باشیم. کسی که آگاه به مسائل روزش باشد فتنه ها او را نمی تواند از راه مستقیم خارج کند.
تقویت دینداری وآگاهی به شرائط و اوضاع زمان اگر با هم باشند انسان ها را فعال و پویا بار می آورند. این انسان نمی تواند در مقابل ظلم ساکت باشد. اولین انقلاب در وجود و درونش اتفاق می افتد. توبه می کند کسی که در درونش انقلاب نکرده باشد نمی تواند در خارج چیزی ایجاد کند. انقلاب به معنی تغییر ایجاد کردن و دگرگونی کردن و بازگرداندن به جایگاه اولی. حضرت اباعبدالله علیه السلام در صدر دین داران بود و در مقابل ظلم ساکت ننشست. یک شبهه ای امکان دارد پیش بیاید چرا بقیه انقلاب نکردند؟ اولا یک مقدار را باید در دینداری بعضی ها دید که دینداریشان ضعیف بوده، اسلامی که فهمیده بودند اسلام نادرستی بود. عملکرد و دینداریشان ضعیف بود. از طرفی دید کلان و تهدید از اوضاع زمان نداشتند.
ارتباط با اهل بیت علیهم السلام راحت ترین راه برای آسان شدن دین داری
شورش ها و اقداماتی که بعضی از بزرگان مثل میرزای شیرازی، میرزا کوچک خان، نواب صفوی کردند زمینه ساز انقلاب اسلامی سد. انقلاب ما از سال 42 نبود خیلی قبل ترها باورها رشد کرد. حساسیت مردم بالا آمد تا در سال 42 و اتفاقات بعد از آن، شرایط جامعه به حدی رساند که بخواهند تغییر در حکومت طاغوت بدهند، که ظلم و فسادی که همه گیر بود را تغییر بدهند. تقویت دین ادامه دارد تا به انقلاب اصلی و ظهور آقا امام زمان بینجامد. یک انقلابی داشتیم نظام اسلامی تشکیل شد و تشکیل دولت اسلامی هم مقداریش تحقق پیدا کرده، هدف بعدی جامعه اسلامی و تمدن اسلامی است که امام زمان خواهد آمد. راحت ترین راه برای آسان شدن دین داری ما ارتباط با اهل بیت علیهم السلام است. حضرت امام می فرمودند: این روضه هاست که اسلام را نگه داشته و حفظ کرده، هر چقدر ما ارتباطمان بیشتر شود دینداری آسان می شود و این اتفاقات خواهد افتاد.
* استفاده ار عناصر جذابیت در سخنرانی مطرح شده
برای اینکه بخواهیم به ساز و کار برسیم تا الآن عناصری که می شود در این سخنرانی قرار داد را درآوردم 7 عنصر را می شود در این سخنرانی قرار داد. اگر عنصر اعجاب را انتخاب کردم از کدام فنش می توانم استفاده کنم و با چه محتوایی؟ فرمول آماده می شود.
اعجاب از بیان آمارهای عجیب و جزئی نگری (داستانی که اشاره کردید مثل تصویر دست بوسیدن یک مرد از دست زن.) اگر می گوییم در قطعه اول، اعجاب جذابیت ایجاد کند باید یک اعجابی اتفاق بیفتد تا جذابیت ایجاد شود لذا اینکه بگوییم آن ها این را شنیدند و بی تفاوت رد شدند اعجابی ندارد و اعجاب برانگیز نیست. از جهت اینکه جوان های ما نشنیدند ولی از این قوی تر می شود. مطلب دوم اینکه اعجاب با قضیه شاه و ملکه انگلیس چه طوری ارتباط با بحث ایشان دارد؟ ما وقتی در مقام بازسازی سخنرانی یک نفر هستیم با این روش باید همین چینش آقا حفظ شود. یعنی اگر ایشان سخنرانیش را با این مطلب شروع کرد که جوان ها در سن جوانی یکی از چیزهایی که برایشان پیش می آید اینکه با یک سری از وسایل بیشتر ارتباط برقرار می کنند مثل ژل و شانه و آینه به خودشان می رسند اگر ایشان با این شروع کرد من هم با همین شروع کنم فقط سیر ایشان را یک جوری جذاب کنم هنر ما این است.
یکی از نیازهای طبیعی جوان چیست؟ به خودش برسد ولی چون این را کاملا حق طبیعی می داند صرف اینکه جوان نیاز دارد جذابیت ایجاد نمی کند. نیاز است اینکه جوان به خودش می رسد این یک نیاز مخاطب است و بعد شروع کنیم با فن بیان نکاتی پیرامون نیاز زمانی صحبت کنیم. این فن کارآیی دارد که شما بتوانی نیاز واقعی را تحریک کنی.
مثال کاربردی
طلبه ای تعریف می کردند که شب عاشورای 2 سال پیش خواب حاج آقای ضابط را دیدم. در عالم خواب گفتم: حاجی این دنیا سر تو بحث هست. بعضی ها می گویند شما شهید هستی بعضی ها می گویند شهید نیستی. ملت ماندند بگویند شهید ضابط یا مرحوم ضابط؟ ایشان می گویند به حاج ضابط گفتم اوضاع شما چطوره؟ حاج آقای ضابط به من گفت: ما را اینجا با شهدای بدر محشور کردند. در این جا یاد عبارت امام صادق علیه السلام می افتیم که فرمودند: کسی در زمان غیبت امام زمان از منتظران واقعی حضرت باشد مانند کسانی است که در جنگ بدر کنار رسول خدا شمشیر زدند. دقیقا بازتاب همان روایت است. وقتی این جریان را برای طلبه ها تعریف می کنم با بیان روایت و داستان امید ایجاد می شود. این لحظه از سخنرانی جذابیت ایجاد می شود اگر این طوری باشد به مقام شامخ می رسد. یا در ترسش بتوانی از روایات و داستان ها و مقالات چیزهایی بگویی که قابل قبول و قانع بشود و مخاطب چنین ترسی را حس کند. اگر بخواهیم امید ایجاد کنیم بحث رجعت را پیش می کشیم که اگر دو روایت ازش بخوانی و به این مسأله ربط بدهی که من و تو با رعایت خیلی از کارها می توانیم در زمان ظهور حضرت زنده شویم و آقا را ببینیم. امام صادق علیه السلام فرمودند: گویا می بینم کسانی را که هم زمان با ظهور مهدی ما از زمین برخاسته اند و موهایشان را می تکانند و به برای یاری حضرت می روند. این تصویر سازی می کند، که روایت امام صادق علیه السلام فرمود: چهل روز صبح دعای عهد بخوانید بی خودی نیست بمیری هم زنده ات می کنند. این هایی که می گوییم باید در سخنرانی قطعه ای بشود که مخاطب باور کند و بتواند جذابیت ایجاد کند.
مثال کاربردی
در روانشناسی اجتماعی یکی از فصل ها رفتار حمایتی است. چه شد که روانشناسان غربی حساس شدند روی رفتار حمایتی کار کنند. خانمی در یکی از خیابان هایی که کلی آپارتمان مشرف به این خیابان بود و خانم از سر کار می آمد دزدی به این خانم حمله کرد. زن جیغ و داد می زند دزد که می بیند زن کیف را ول نمی کند چاقو درمی آورد چند ضربه چاقو به این زن می زند. همسایه های آپارتمان ها لب پنجره می آیند صحنه را نگاه می کنند و می بینند که دزد، زن را با چاقو می زند و زن جان می دهد. روانشناسان گفتند: این آدم ها که صحنه را می دیدند حتی بعد از این صحنه و شنیدن التماس این زن به خودشان زحمت ندادند به پلیس زنگ بزنند. بعد که این جریان مطرح شد روانشناسان گفتند چه می شود مردم یک جامعه به جایی می رسند که آن قدر بی تفاوت می شوند که صحنه دردناکی را می بینند ولی حاضر نمی شوند حتی به پلیس زنگ بزنند. بررسی و تحقیقات در غرب شروع شد که چه بکنیم مردم نسبت به هم دیگر احساس مسئولیت بکنند و رفتارهای حمایتی انجام دهند. این داستان آمارها و آزمایش های بعد از آن هم مایه هیجان و اعجاب برانگیز است. معمولا مخاطب از یک روحانی معمولی انتظار اطلاعات دقیق پیرامون این بحث روانشناسی را ندارد.
باباطاهر شعری دارد که می گوید:
- اگـر شیری اگر ببری اگر گورگـذر بایـد کـنـی آخـر لـب گـور
- دلا رحمی به جان خویشتن کن که مورانت نهند خوان و کنند سور
در تیکه اول شیر را برای چه می گوید؟ به آدم ها می گوید اگر مثل شیر احساس قدرت می کنی؟ می بینی بعضی ها که بدنسازی می روند یک ماه نشده همچین راه می رود که... منظورش از گور چیست؟ گوره خر که به خرها که می رسد کلاس می گذارد چون رنگی است اگر تو هم مثل گوره خر فکر می کنی خیلی خوش تیپی.... تا اینجا برای قطعه اول سخن بود. من سخن ایشان را به چهار قطعه تجزیه کردم. قطعه اول بحث خوش تیپی و توجه به ظاهر بود. قطعه دوم بحث این بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یک چیزی به مصعب بن عمیر گفت که او را قدری از این فضا خارج کرد. پیامبر چه کار کرد؟ کاری که پیامبر کرد و چیزی که گفت آن جوان را از این وادی رسیدن به ظاهر و خوش تیپ شدن درآورد تا به چیزهای مهم تری فکر کند. کاری کنیم که خوب بفهمد و جذاب شود. در این قطعه عنصر عشق را توصیه می کنیم. جوان وقتی عاشق می شود مظاهر را نمی فهمد.
مثال کاربردی
جوان های ما در جبهه؛ جوان بودند همان جوان ها که قبل از جنگ خوش تیپ بود وقتی عاشق خدا شدند خیلی از این به ظاهر رسیدنشان گرفته شد. گاهی عشق فرد را از خودیت خارج می کند دگر گرا می کند. آن کسی که عاشقش شده زیاد ظاهر برایش مهم نباشد. نمونه اش اخراجی های یک، زلیخا در فیلم یوسف، این ها نمونه این است که عشق کاری می کند که این طور می شوند. اگر عشق زمینی باشد طرف را از ظاهر می گیرد و یک چیز دیگر می کند اما اگر عشق آسمانی شد شخص را دگرگون می کند.
داستانی از شهید همت می گوییم خانمش می گوید وقتی از عملیات می آمد گل خالی بود. شهید همت کارش به جایی رسیده بود که عاشق شده بود. وقتی از عملیات آمده بود بچه می خواست باهاش بازی کند ولی همت سرش را برمی گرداند. بچه می آمد این ور باهاش بازی کند همت دوباره روشو آن طرف می کرد. شاکی شدم گفتم بعد از کلی مدت حالا که آمده بچه باهاش بازی می کند تحویلشان نمی گیرد. رفتم گفتم: چرا بچه راتحویل نمی گیری؟ دیدم صداش درنمی آید نگاه نمی کند. با ناراحتی گفتم: چرا؟ دیدم جواب نداد. نگاه کردم دیدم به پهنای صورتش دارد اشک می ریزد. فهمیدم رسیده به جایی که احساس می کند مانع بین او و خدا، دلبستگی به بچه هایش است. وقتی در آن جلسه دلش را از بچه ها برید رفت و دیگر برنگشت و شهید شد. آدم وقتی عاشق می شود ظاهر بینی هایش کم می شود. با مثال عشق جذابیت می توانیم ایجاد کنیم و هم مخاطب این مطلب را بهتر درک می کند.
قطعه بعدی که گفت آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمد آن جوان را کمی از ظاهرش بالاتر برد بعد گفتند نتیجه ای که آدم از ظاهر فاصله می گیرد چه می شود؟ یکی از نتایجش تقویت دینداری است. اینجا چه طور جذابیت ایجاد کنید؟ با بحث نیاز، یکی از فن هایی که در نیاز داشتیم فن طرح سؤال و نیازسازی بود. چه طوری طرح سؤال کنیم که مخاطب دغدغه جدید و نیاز جدید در خودش احساس کند؟ با مسأله مهم این که برای چه خلق شده ایم؟ ما را برای چه به این دنیا آوردند؟ قرآن را بخوانید با یک آیه چند بار برخورد می کنید خدا می فرماید: ما شما را بی خودی خلق نکردیم. ماهایی که سرگرم زندگی هستیم، خیلی هایمان از مسیری که خلق شدیم فاصله گرفتیم و کی خیلی به ما سخت می گذرد؟ علی علیه السلام فرمودند : «الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا ....»[2]. مردم خوابند زمانی که بمیرند بیدار می شوند. چرا خدا مدام در قرآن می فرماید: «انما الحیات الدنیا لعب»[3]. دنیا بازی است. بعضی ها ماشین بازی می کنند، بعضی ها دختر بازی، بعضی ها دنبال خانه بازی، بعضی ها... هر کی یک بازی می کند. خدا می فرماید: اینجا جای بازی نیست. فیلم خداحافظ رفیق شهداء را نشان می داد که وقتی آمدند از شهر بیرون ببرند جایی بود که ساختمان می ساختند یکی از شهدا گفت: آقا این ها چه جدی گرفتند. شب هم دارند خانه می سازند. دو روز دیگر می خواهید بروید واسه کی می سازید؟ خود این تیکه نیاز جدیدی در ذهن مخاطب است. این نیاز را با عنصر ترس تقویت کنیم که اذا ماتوا...
مثال کاربردی
موقعی که جوان بودیم چند تا از رفقا گفتند نصف شب می خواهیم به بهشت زهرا قبرستان تهران برویم. گفتند می آیی؟ جوان بودیم و دنبال هیجان، گفتم می خواهید بروید چه کار کنید؟ گفتند: می خواهیم برویم قبری گیر بیاریم تو قبر بخوابیم شب بترسیم. یک روزی می خواهیم آن جا برویم. ترسیدم ولی گفتم برویم. رفتیم 2 نصف شب وارد بهشت زهرا شدیم. انصافا شب قبرستان بروید می ترسید. از وسط قبرها که رد می شوید وحشت آدم را می گیرد. جلوتر رفتیم و به قبرهای خانوادگی رسیدیم. آن ها وحشتناک ترند. رفتم نزدیک این ها ایستادم پیش خودم خلوتی کردم. حافظ می گوید : دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند. گفتم ببین چه بخواهی چه نخواهی تو رو هم یک روزی این جا می آورند. عزیزانت می گذارند روی دوششان و می گویند بگو لا اله الا الله، وقتی در قبر می گذارنت شب اول قبر هیچ کدام بالای سرت نیستند حتی مادرت، رفیق بی کلک هم شب اول قبر پیشت نیست. تو می مانی و می گویند شب اول قبر برای میت نماز وحشت بخوانیم. رفتیم تو فضا، هم جذابیت هم نیاز تقویت می شود.
خدا در قرآن برای ترساندن ثروتمندان می فرماید: مرگ سراغتان می آید ولو اینکه تو کاخ های محکم باشید. شما وقتی می خواهی به کسی انگیزه بدهی که بی تفاوت نباشد و دیندار باشد اگر بخواهی صحبتت به نتیجه برسد باید از انگیزه استفاده بکنی. انذار و تبشیر همین جا کاربرد دارد. (یک عنصر هیجان را می توانیم داشته باشیم.) باعث می شود این آدم در مسائل آخرتی پرتلاش بشود. آدمی که بی تفاوت نیست فعال است. دین می خواهد شما فعال باشید. (مثال زدن به خون در مسجد) در این قطعه برای اینکه از هیجان هم استفاده کنیم می توانیم از بعضی از صحنه هایی که در انقلاب اتفاق افتاد مثال بزنین. به جریان اینکه ساواک با بچه ها در جریان انقلاب چه می کرد. عنصر آخر عنصر اعجاب است. از این عنصر هم در آن جای سخنرانی که سخنران بحث امام زمان را مطرح کردند و گفتند یکی از عامل های مهم که تقویت بشود ارتباط با اهل بیت است استفاده می کنیم. پایان سخنرانی مهم است که جذاب باشد برای همین پیشنهاد اعجاب را می دهم. با اطلاعات جالب راجع به جلسه ای که در تلاویب در موردبحث باد سرخ عاشورا و باد سبز ظهور برگزار شد. که خود دشمن های ما و دانشمندان صهیونیست می گویند: شیعه دو نقطه قوت دارد؛ یکی ارتباط با امام حسین و یکی ارتباط با امام زمان. این دو را مطرح می کنید و آخر سخنرانی عنصر اعجاب و جذابیت پایانی را ایجاد می کنید.