توكل, تفویض و رضا در آیات و روایات اسلامی

توكل, تفویض و رضا در آیات و روایات اسلامی

آیات

1- إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.[1]

دو گروه از شما آهنگ آن كردند كه در جنگ سستى ورزند و خدا ياورشان بود، پس مؤمنان بايد كه بر خداى توكل كنند.

2- فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ .[2]

به سبب رحمت خداست كه تو با آنها اينچنين خوشخوى و مهربان هستى. اگر تندخو و سخت دل مى بودى از گرد تو پراكنده مى شدند. پس بر آنها ببخشاى و برايشان آمرزش بخواه و در كارها با ايشان مشورت كن و چون قصد كارى كنى بر خداى توكل كن، كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد.

3- إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ .[3]

اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما غلبه نخواهد كرد. و اگر شما را خوار دارد، چه كسى از آن پس ياريتان خواهد كرد؟ پس مؤمنان بايد كه بر خداى توكل كنند.

4- الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ .[4]

كسانى كه مردم گفتندشان كه مردم براى جنگ با شما گرد آمده اند، از آنها بترسيد، و اين سخن بر ايمانشان بيفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نيكو ياورى است.

5- وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِكُمْ وَ كَفى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَ كَفى بِاللَّهِ نَصيراً .[5]

خدا به دشمنان شما آگاهتر است (ولى آنها زيانى به شما نمى رسانند.) و كافى است كه خدا ولىِّ شما باشد و كافى است كه خدا ياور شما باشد.

6- وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذي تَقُولُ وَ اللَّهُ يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكيلاً .[6]

مى گويند: فرمانبرداريم. و چون از نزد تو بيرون شوند گروهى از ايشان به شب خلاف آنچه تو مى گويى انديشه اى در دل مى پرورند. و خدا آنچه را شب در خاطر گرفته اند مى نويسد. پس، از ايشان اعراض كن و بر خداى توكل كن كه او كارسازى را كافى است.

7- وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكيلاً .[7]

و از آن خداست آنچه در آسمانها و زمين است، و خدا كارسازى را كافى است.

8- يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ .[8]

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از نعمتى كه خدا به شما ارزانى داشته است ياد كنيد: آن گاه كه گروهى قصد آن كردند تا بر شما دست يازند و خدا دست آنان را از شما كوتاه كرد. از خدا بترسيد. و مؤمنانى بر خدا توكل مى كنند.

9- قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ.[9]

دو مرد از آنان كه پرهيزگارى پيشه داشتند و خدا نعمتشان عطا كرده بود گفتند: از اين دروازه بر آنان داخل شويد و چون به شهر درآمديد شما پيروز خواهيد شد. و بر خدا توكل كنيد اگر از مؤمنان هستيد.

10- قَدِ افْتَرَيْنا عَلَى اللَّهِ كَذِباً إِنْ عُدْنا في مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها وَ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فيها إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْ ءٍ عِلْماً عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحينَ .[10]

پس از آنكه خدا ما را از كيش شما رهانيده است اگر بدان بازگرديم، بر خدا دروغ بسته باشيم، و ما ديگر بار بدان كيش بازنمى گرديم، مگر آنكه خدا آن پروردگار ما خواسته باشد. زيرا علم پروردگار ما بر همه چيز احاطه دارد. ما بر خدا توكل مى كنيم. اى پروردگار ما، ميان ما و قوم ما به حق، راهى بگشا كه تو بهترين راهگشايان هستى.

11- إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحينَ .[11]

ولى و سرپرست من، خدايى است كه اين كتاب را نازل كرده و او همه صالحان را سرپرستى مى كند.

12- إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.[12]

مؤمنان كسانى هستند كه چون نام خدا برده شود خوف بر دلهاشان چيره گردد و چون آيات خدا بر آنان خوانده شود ايمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توكل مى كنند .

13- إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دينُهُمْ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ .[13]

منافقان و آن كسان كه در دل بيماريى دارند گفتند: اينان را دينشان بفريفته است. و هر كس كه به خدا توكل كند او را پيروزمند و حكيم خواهد يافت.

14- وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ .[14]

و اگر به صلح گرايند، تو نيز به صلح گراى. و بر خدا توكل كن كه اوست شنوا و دانا.

15- وَ إِن يُرِيدُواْ أَن يخَْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِى أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ.[15]

و اگر بخواهند تو را فريب دهند، خدا براى تو كافى است او همان كسى است كه تو را، با يارى خود و مؤمنان، تقويت كرد .

16- قُلْ لَنْ يُصيبَنا إِلاَّ ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.[16]

بگو: مصيبتى جز آنچه خدا براى ما مقرر كرده است به ما نخواهد رسيد. او مولاى ماست و مؤمنان بر خدا توكل كنند.

17- وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ .[17]

(در حالى كه) اگر به آنچه خدا و پيامبرش به آنان داده راضى باشند، و بگويند: خداوند براى ما كافى است! و بزودى خدا و رسولش، از فضل خود به ما مى بخشند ما تنها رضاى او را مى طلبيم. (براى آنها بهتر است)!

18- فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ .[18]

اگر باز گردند بگو: خدا براى من كافى است، خدايى جز او نيست، بر او توكل كردم و اوست پروردگار عرش بزرگ.

19- وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامي وَ تَذْكيري بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ.[19]

برايشان داستان نوح را بخوان، آن گاه كه به قوم خود گفت: اى قوم من، اگر درنگ كردن من در ميان شما و يادآورى آيات خدا بر شما گران مى آيد، من بر خدا توكل مى كنم، ساز و برگ خويش و بتانتان را گرد آوريد چنان كه هيچ چيز از كارى كه مى كنيد بر شما پوشيده نباشد و به دشمنى من قدم به پيش نهيد و مرا مهلت مدهيد.

20- وَ قالَ مُوسى يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ .[20]

موسى گفت: اى قوم من، اگر به خدا ايمان آورده ايد و تسليم فرمان هستيد به او توكل كنيد.

21- فَقالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ .[21]

گفتند: بر خدا توكل كرديم، اى پروردگار ما، ما را مغلوب اين مردم ستمكار مكن.

22- وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ .[22]

و اگر خداوند، (براى امتحان يا كيفر گناه،) زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او آن را برطرف نمى سازد و اگر اراده خيرى براى تو كند، هيچ كس مانع فضل او نخواهد شد! آن را به هر كس از بندگانش بخواهد مى رساند و او غفور و رحيم است!

23- إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ .[23]

من بر خداى يكتا كه پروردگار من و پروردگار شماست توكل كردم. هيچ جنبنده اى نيست مگر آنكه زمام اختيارش را او گرفته است. هر آينه پروردگار من بر صراط مستقيم است.

24- قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَني مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُريدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيبُ.[24]

گفت: اى قوم من، چه مى گوييد اگر با من از جانب پروردگارم حجتى باشد و او مرا رزقى نيكو عطا كرده باشد؟ اگر شما را نهى مى كنم براى آن نيست كه خود سودى ببرم. تا آنجا كه بتوانم قصدى جز به صلاح آوردنتان ندارم. توفيق من تنها با خداست. به او توكل كرده ام و به درگاه او روى مى آورم.

25- وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ.[25]

و از آن خداست نهان آسمانها و زمين و به او بازگردانده مى شود همه كارها. او را بپرست و بر او توكل كن كه پروردگارت از آنچه به جاى مى آوريد غافل نيست.

26- و قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْني عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ ءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ .[26]

گفت: اى پسران من، از يك دروازه داخل مشويد از دروازه هاى مختلف داخل شويد. و من قضاى خدا را از سر شما دفع نتوانم كرد و هيچ فرمانى جز فرمان خدا نيست. بر او توكل كردم و توكل كنندگان بر او توكل كنند.

27- كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ في أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتابِ.[27]

همچنين تو را به ميان امتى كه پيش از آنها امتهاى ديگر بوده اند، به رسالت فرستاده ايم تا آنچه را كه بر تو وحى كرده ايم بر ايشان تلاوت كنى و آنها به رحمان كافر مى شوند. بگو: او پروردگار من است. خدايى جز او نيست. بر او توكل كرده ام و توبه من به درگاه اوست.

28- قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.[28]

پيامبرانشان گفتند: ما جز مردمانى همانند شما نيستيم ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهد منت نهد. ما را نسزد كه براى شما دليلى، جز به فرمان خدا، بياوريم و مؤمنان بر خدا توكّل كنند.

29- وَ ما لَنا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ.[29]

چرا بر خدا توكل نكنيم، و حال آنكه او راه ما را به ما بنمود؟ و ما بر آزارى كه به ما مى رسانيد صبر خواهيم كرد و توكل كنندگان بر خدا توكل كنند.

30- وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبيراً .[30]

و بر آن زنده اى كه نمى ميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى و او خود براى آگاهى از گناهان بندگانش كافى است.

31- وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزيزِ الرَّحيمِ.[31]

و بر خداى پيروزمند مهربان توكل كن.

32- وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكيلاً .[32]

و بر خدا توكل كن، زيرا خدا كارسازى را بسنده است.

33- قُلْ مَنْ ذَا الَّذي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً .[33]

بگو: چه كسى مى تواند شما را در برابر اراده خدا حفظ كند اگر او بدى يا رحمتى را براى شما اراده كند؟! و آنها جز خدا هيچ سرپرست و ياورى براى خود نخواهند يافت.

34- وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكيلاً .[34]

از كافران و منافقان اطاعت مكن و آزارشان را واگذار و بر خدا توكل كن، كه خدا كارسازى را بسنده است.

35- رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكيلاً.[35]

پروردگار مشرق و مغرب. هيچ خدايى جز او نيست. او را كارساز خويش برگزين.

36- أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ.[36]

آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بنده اش كافى نيست؟! امّا آنها تو را از غير او مى ترسانند. و هر كس را خداوند گمراه كند، هيچ هدايت كننده اى ندارد!

37- وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَني بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ .[37]

اگر از آنها بپرسى: چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟ خواهند گفت: خداى يكتا. بگو: پس اينهايى را كه سواى او مى پرستيد چگونه مى بينيد؟ اگر خداى يكتا بخواهد به من رنجى برساند آيا اينان مى توانند آن رنج را دفع كنند؟ يا اگر بخواهد به من رحمتى ارزانى دارد، مى توانند آن رحمت را از من بازدارند؟ بگو: خدا براى من بس است. توكل كنندگان به او توكل مى كنند.

38- فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ .[38]

و بزودى آنچه را به شما مى گويم به خاطر خواهيد آورد! من كار خود را به خدا واگذارم كه خداوند نسبت به بندگانش بيناست!

39- وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فيهِ مِنْ شَيْ ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيبُ .[39]

در هر چه اختلاف مى كنيد حكمش با خداست. اين خداى يكتا پروردگار من است. بر او توكل كردم و به او روى مى آورم.

40- فَما أُوتيتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى لِلَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.[40]

آنچه شما را داده اند بهره اين زندگى دنيوى است. و آنچه در نزد خداست براى آنها كه ايمان آورده اند و به پروردگارشان توكل مى كنند، بهتر و پاينده تر است.

41- قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ ءٍ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ .[41]

ابراهيم و كسانى كه با وى بودند، آن گاه كه به قوم خود گفتند كه ما از شما و از آنچه جز خداى يكتا مى پرستيد بيزاريم و شما را كافر مى شمريم و ميان ما و شما هميشه دشمنى و كينه توزى خواهد بود تا وقتى كه به خداى يكتا ايمان بياوريد، برايتان نيكو مقتدايى بودند. مگر آن گاه كه ابراهيم پدرش را گفت كه براى تو آمرزش مى طلبم، زيرا نمى توانم عذاب خدا را از تو دفع كنم. اى پروردگار ما، بر تو توكل كرديم و به تو روى آورديم و سرانجام تو هستى.

42- قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنَّا بِهِ وَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ في ضَلالٍ مُبينٍ.[42]

بگو: او خداى رحمان است. به او ايمان آورديم و بر او توكل كرديم. و زودا كه خواهيد دانست چه كسى در گمراهى آشكار است.

43- فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبينِ.[43]

پس بر خدا توكل كن كه تو همراه با حقيقتى روشن هستى.

44- إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.[44]

هر آينه نجواكردن كار شيطان است كه مى خواهد مؤمنان را محزون كند و حال آنكه هيچ زيانى، جز به فرمان خداوند، به آنها نمى رساند. و مؤمنان بايد كه بر خدا توكل كنند.

45- اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ .[45]

خداى يكتاست كه هيچ خدايى جز او نيست. مؤمنان البته بر خداى يكتا توكل كنند.

46- وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ ءٍ قَدْراً .[46]

و از جايى كه گمانش را ندارد روزى اش مى دهد. و هر كه بر خدا توكل كند، خدا او را كافى است. خدا كار خود را به اجرا مى رساند و هر چيز را اندازه اى قرار داده است.

47- الَّذينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ .[47]

آنان كه صبر پيشه كردند و بر پروردگارشان توكل مى كنند.

48- إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ .[48]

شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده اند و بر خدا توكل مى كنند تسلطى نيست.

49- الَّذينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ .[49]

آنها كه شكيبايى ورزيدند و بر پروردگارشان توكل مى كنند.

روايات

الکافی

بَابُ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ

1 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ بَعْضِ أَشْيَاخِ بَنِي النَّجَاشِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ فِيمَا أَحَبَّ الْعَبْدُ أَوْ كَرِهَ وَ لَا يَرْضَى عَبْدٌ عَنِ اللَّهِ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهُ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِه [50]

امام صادق عليه السّلام فرمود: سر طاعت خدا صبر است و راضى بودن از خدا نسبت بآنچه بنده دوست داشته يا ناپسند داشته باشد، و هيچ بنده ئى از خدا نسبت بآنچه دوست يا ناپسند دارد، راضى نباشد، جز آنكه خيرش باشد در آنچه دوست يا ناپسند داشته است.

شرح : استعاره آوردن سر را براى صبر از اين نظر است كه عبادات و طاعات بانسانى تشبيه شده و صبر بجاى سر انسان قرار گرفته، يعنى شريفترين عبادات صبر است و يا آنچه مايه قوام و بقاء ساير عباداتست صبر است.

2 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل [51]

امام صادق عليه السّلام فرمود: داناترين مردم بخدا، راضى ترين آنها است از خداى عز و جل .

3 عَنْهُ عَنْ يَحْيَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام قَالَ الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ وَ مَنْ صَبَرَ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ فِيمَا قَضَى عَلَيْهِ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ لَمْ يَقْضِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ إِلَّا مَا هُوَ خَيْرٌ لَه [52]

على بن الحسين عليهما السّلام فرمود: صبر و راضى بودن از خدا، سر اطاعت خداست، و هر كه صبر كند و از خدا راضى باشد نسبت بآنچه در باره او حكم فرمايد، چه دوست داشته و يا ناخوش داشته باشد، خداى عز و جل در آنچه دوست يا ناخوش دارد، براى او حكم نكند، جز آنچه خير او باشد.

4 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ عِبَاداً لَا يَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِي الْبَدَنِ فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ فَيَصْلُحُ عَلَيْهِمْ أَمْرُ دِينِهِمْ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَعِبَاداً لَا يَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فِي أَبْدَانِهِمْ فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فَيَصْلُحُ عَلَيْهِمْ أَمْرُ دِينِهِمْ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ أَمْرُ دِينِ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَمَنْ يَجْتَهِدُ فِي عِبَادَتِي فَيَقُومُ مِنْ رُقَادِهِ وَ لَذِيذِ وِسَادِهِ فَيَتَهَجَّدُ لِيَ اللَّيَالِيَ فَيُتْعِبُ نَفْسَهُ فِي عِبَادَتِي فَأَضْرِبُهُ بِالنُّعَاسِ اللَّيْلَةَ وَ اللَّيْلَتَيْنِ نَظَراً مِنِّي لَهُ وَ إِبْقَاءً عَلَيْهِ فَيَنَامُ حَتَّى يُصْبِحَ فَيَقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارِئٌ عَلَيْهَا- وَ لَوْ أُخَلِّي بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَا يُرِيدُ مِنْ عِبَادَتِي لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ مِنْ ذَلِكَ فَيُصَيِّرُهُ الْعُجْبُ إِلَى الْفِتْنَةِ بِأَعْمَالِهِ فَيَأْتِيهِ مِنْ ذَلِكَ مَا فِيهِ هَلَاكُهُ لِعُجْبِهِ بِأَعْمَالِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِهِ حَتَّى يَظُنَّ أَنَّهُ قَدْ فَاقَ الْعَابِدِينَ وَ جَازَ فِي عِبَادَتِهِ حَدَّ التَّقْصِيرِ فَيَتَبَاعَدُ مِنِّي عِنْدَ ذَلِكَ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ فَلَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِي فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَفْنَوْا أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِي عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِي فِيمَا يَطْلُبُونَ عِنْدِي مِنْ كَرَامَتِي وَ النَّعِيمِ فِي جَنَّاتِي وَ رَفِيعِ دَرَجَاتِيَ الْعُلَى فِي جِوَارِي وَ لَكِنْ فَبِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ بِفَضْلِي فَلْيَفْرَحُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تَدَارَكُهُمْ وَ مَنِّي يُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِي وَ مَغْفِرَتِي تُلْبِسُهُمْ عَفْوِي فَإِنِّي أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ بِذَلِكَ تَسَمَّيْتُ [53]

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداى عز و جل فرمايد: برخى از بندگان مؤمنم كسانى باشند كه امر دينشان جز با ثروتمندى و وسعت و تندرستى اصلاح نشود، آنها را با ثروت و وسعت و تندرستى مى آزمايم تا امر دينشان اصلاح شود. و برخى از بندگان مؤمنم كسانى باشند كه امر دينشان جز با فقر و تهيدستى و ناتندرستى اصلاح نشود، آنها را با فقر و تهيدستى و ناتندرستى مى آزمايم تا امر دينشان اصلاح شود. من بآنچه امر دين بندگان مؤمنم را اصلاح كند داناترم. و برخى از بندگانم كسى است كه در عبادتم كوشش كند و از خواب و بستر با لذت خود برخيزد و در شبها براى خاطر من نماز شب خواند و خود را در راه عبادتم بزحمت اندازد، من يك شب و دو شب او را بچرت اندازم، براى نظر لطفى كه نسبت باو دارم و ميخواهم باقيش دارم، پس او تا صبح ميخوابد، سپس برميخيزد و خود را مبغوض دارد و سرزنش ميكند (كه چرا امشب از عبادت محروم شدم) در صورتى كه اگر او را واگذارم تا هر چه خواهد عبادتم كند، از آن راه او را خود بينى فرا گيرد و همان خود بينى او را نسبت باعمالش فريفته سازد و حالتى باو دست دهد كه هلاك دينش در آن باشد، بجهت عجب باعمال و از خود راضى بودنش، تا آنجا كه گمان كند بر همه عابدان برترى گرفته و در عبادت از حد تقصير در گذشته (در صورتى كه پيغمبران هم اعتراف بتقصير در عبادت ميكنند) آن هنگام از من دور شود و خودش گمان كند بمن نزديك است. پس كسانى كه اعمالى بخاطر ثواب من انجام ميدهند، نبايد بآن اعمال تكيه كنند، زيرا اگر آنها هر چه كوشش كنند و خود را بزحمت افكنند و عمر خود را در راه عبادتم بسپرند، باز مقصر باشند و با عبادت خود بكنه و حقيقت عبادتم نرسند، نسبت بكرامت و نعمت بهشت و درجات عالى كه در جوارم طلب ميكنند، ولى تنها بايد برحمتم اعتماد كنند و بفضلم شادمان باشند و با حسن ظن بمن مطمئن باشند، در آن هنگام رحمتم دستگيرشان شود و رضوانم بآنها برسد و آمرزشم بر آنها لباس گذشت پوشد، همانا منم خداى رحمان و رحيم و بدان ناميده و منسوب شده ام. (اسم رحمان و رحيم روى خود گذاشته ام).

5 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ يَنْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَسْتَبْطِئَهُ فِي رِزْقِهِ وَ لَا يَتَّهِمَهُ فِي قَضَائِه [54]

موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود: كسى كه خدا را شناخت [عقل خدائى پيدا كرد] سزاوار است روزى دادن او را كند و دير نشمارد و او را در حكمش متهم ندارد.

6 أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَمْرِو بْنِ نَهِيكٍ بَيَّاعِ الْهَرَوِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ لَا أَصْرِفُهُ فِي شَيْ ءٍ إِلَّا جَعَلْتُهُ خَيْراً لَهُ فَلْيَرْضَ بِقَضَائِي وَ لْيَصْبِرْ عَلَى بَلَائِي وَ لْيَشْكُرْ نَعْمَائِي أَكْتُبْهُ يَا مُحَمَّدُ مِنَ الصِّدِّيقِينَ عِنْدِي [55]

امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى عز و جل فرمايد: بنده مؤمنم را بهر سو بگردانم، برايش خير است، پس بايد بقضاء من راضى باشد و بر بلاى من صبر كند و نعمتهايم را سپاسگزارد تا او را- اى محمد- در زمره صديقين نزد خود ثبت كنم.

7 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّ فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام يَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ فَإِنِّي إِنَّمَا أَبْتَلِيهِ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أُعَافِيهِ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَزْوِي عَنْهُ مَا هُوَ شَرٌّ لَهُ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ عَبْدِي فَلْيَصْبِرْ عَلَى بَلَائِي وَ لْيَشْكُرْ نَعْمَائِي وَ لْيَرْضَ بِقَضَائِي أَكْتُبْهُ فِي الصِّدِّيقِينَ عِنْدِي إِذَا عَمِلَ بِرِضَائِي وَ أَطَاعَ أَمْرِي [56]

امام صادق عليه السّلام فرمود: در ضمن آنچه خداى عز و جل بموسى بن عمران وحى كرد اين بود كه: اى موسى بن عمران، مخلوقى كه نزدم دوست تر از بنده مؤمن باشد نيافريدم، من او را مبتلى كنم بآنچه براى او خير است و عافيت دهم بآنچه برايش خير است. آنچه شر اوست از او بگردانم، براى آنچه خير او است، و من بآنچه بنده ام را اصلاح كند داناترم، پس بايد بر بلايم صبر كند و نعمتهايم را شكر نمايد و بقضاأم راضى باشد، تا او را در زمره صديقين نزد خود نويسم، زمانى كه براى من عمل كند و امرم را اطاعت نمايد.

8 أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ لَا يَقْضِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قَضَاءً إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهُ وَ إِنْ قُرِّضَ بِالْمَقَارِيضِ كَانَ خَيْراً لَهُ وَ إِنْ مَلَكَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا كَانَ خَيْراً لَه [57]

امام صادق عليه السّلام فرمود: در شگفتم از مرد مسلمان كه خداى عز و جل برايش سرنوشتى نكند، جز آنكه خير او باشد، اگر بدنش را با قيچى ها ببرند خير اوست و اگر هم تمام خاور و باختر روى زمين را مالك شود خير اوست.

9 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ أَحَقُّ خَلْقِ اللَّهِ أَنْ يُسَلِّمَ لِمَا قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَضِيَ بِالْقَضَاءِ أَتَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ عَظَّمَ اللَّهُ أَجْرَهُ وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ مَضَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَه [58]

امام باقر عليه السّلام فرمود: در ميان مخلوق خدا سزاوارترين كس بتسليم بودن قضاء خداى عز و جل كسى است كه خداى عز و جل را بشناسد و هر كه بقضاء راضى باشد، قضا بر او وارد شود و خداى اجر او را بزرگ فرمايد و هر كه قضا را ناخوش دارد، قضا بر او وارد شود و خدا اجرش را تباه سازد.

10 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ لِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا الزُّهْدُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ أَعْلَى دَرَجَةِ الزُّهْدِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ وَ أَعْلَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْيَقِينِ وَ أَعْلَى دَرَجَةِ الْيَقِينِ أَدْنَى دَرَجَةِ الرِّضَا [59]

على بن الحسين صلوات اللَّه عليهما فرمود: زهد را ده جزء است، بالاترين درجه زهد پست ترين درجه ورع است، و بالاترين درجه ورع پست ترين درجه يقين است، و بالاترين درجه يقين پست ترين درجه رضاست.

شرح : از اين روايت استفاده مى شود كه براى زهد (بيرغبتى و عدم تمايل بدنيا) مراتب و درجاتى است كه چون سالك الى اللَّه ببالاترين درجاتش رسد، وارد پائين ترين درجات ورع (ترك محرمات و شبهات) گشته است و نيز از آنجا صعود ميكند و بمراتب يقين و سپس بمراتب رضا ميرسد.

11 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَقِيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع- عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ كَيْفَ يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً وَ هُوَ يَسْخَطُ قِسْمَهُ وَ يُحَقِّرُ مَنْزِلَتَهُ وَ الْحَاكِمُ عَلَيْهِ اللَّهُ وَ أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُسْتَجَابَ لَه [60]

امام صادق عليه السّلام فرمود: حسن بن على عليهما السّلام به عبد اللَّه بن جعفر برخورد و باو فرمود اى عبد اللَّه؟ چگونه مؤمن، مؤمن باشد، با آنكه از قسمت مقدر خود ناراضى باشد و مقام خود را كوچك كند، در صورتى كه حاكم بالاى سر او خدا است و من ضامنم براى كسى كه جز خدا در دلش خطور نكند دعا كردنش بدرگاه خدا مستجاب شود.

12 عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ بِأَيِّ شَيْ ءٍ يُعْلَمُ الْمُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مُؤْمِنٌ قَالَ بِالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ وَ الرِّضَا فِيمَا وَرَدَ عَلَيْهِ مِنْ سُرُورٍ أَوْ سَخَط [61]

مردى گويد: بامام صادق عليه السّلام عرضكردم: بچه علامت دانسته مى شود كه شخص مؤمن است؟ فرمود: به تسليم خدا بودن، و راضى بودن بآنچه برايش پيش مى آيد، از شادى و ناخرسندى.

13 عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَمْ يَكُنْ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُولُ لِشَيْ ءٍ قَدْ مَضَى لَوْ كَانَ غَيْرُه [62]

امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله هيچ گاه نسبت بامرى كه ميگذشت نميفرمود: كاش غير اين ميبود.

بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى اللَّهِ وَ التَّوَكُّلِ عَلَيْهِ

14- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ علیه السلام مَا اعْتَصَمَ بِي عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي دُونَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ ثُمَّ تَكِيدُهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَيْنِهِنَّ وَ مَا اعْتَصَمَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ يَدَيْهِ وَ أَسَخْتُ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَ لَمْ أُبَالِ بِأَيِّ وَادٍ هَلَكَ .[63]

امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى عز و جل بداود عليه السّلام وحى فرستاد كه: هيچ يك از بندگانم.بدون توجه باحدى از مخلوقم بمن پناهنده نشود كه من بدانم نيت و قصد او همين است، سپس آسمانها و زمين و هر كه در آنهاست با او نيرنگ بازند، جز آنكه راه چاره از ميان آنها را برايش فراهم آورم و هيچ يك از بندگانم بيكى از مخلوقم پناه نبرد كه بدانم قصدش همانست، جز آنكه اسباب و وسائل آسمانها و زمين را از دستش ببرم و زمين زير پايش را فرو برم و بهر وادى هلاكتى افتد باك ندارم.

15- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَفْصٍ الْأَعْشَى عَنْ عَمْرِو [عُمَرَ] بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ص قَالَ خَرَجْتُ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى هَذَا الْحَائِطِ فَاتَّكَأْتُ عَلَيْهِ فَإِذَا رَجُلٌ عَلَيْهِ ثَوْبَانِ أَبْيَضَانِ يَنْظُرُ فِي تُجَاهِ وَجْهِي ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً أَ عَلَى الدُّنْيَا فَرِزْقُ اللَّهِ حَاضِرٌ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ قُلْتُ مَا عَلَى هَذَا أَحْزَنُ وَ إِنَّهُ لَكَمَا تَقُولُ قَالَ فَعَلَى الْآخِرَةِ فَوَعْدٌ صَادِقٌ يَحْكُمُ فِيهِ مَلِكٌ قَاهِرٌ أَوْ قَالَ قَادِرٌ قُلْتُ مَا عَلَى هَذَا أَحْزَنُ وَ إِنَّهُ لَكَمَا تَقُولُ فَقَالَ مِمَّ حُزْنُكَ قُلْتُ مِمَّا نَتَخَوَّفُ مِنْ فِتْنَةِ ابْنِ الزُّبَيْرِ وَ مَا فِيهِ النَّاسُ قَالَ فَضَحِكَ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ هَلْ رَأَيْتَ أَحَداً دَعَا اللَّهَ فَلَمْ يُجِبْهُ قُلْتُ لَا قَالَ فَهَلْ رَأَيْتَ أَحَداً تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ فَلَمْ يَكْفِهِ قُلْتُ لَا قَالَ فَهَلْ رَأَيْتَ أَحَداً سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ يُعْطِهِ قُلْتُ لَا ثُمَّ غَابَ عَنِّي .[64]

على بن الحسين صلوات اللَّه عليهما فرمود: روزى بيرون شدم تا باين ديوار رسيدم و بر آن تكيه دادم. ناگاه مردى كه دو جامه سفيد بر تن داشت پيدا شد و در رويم نگريست. سپس گفت: اى على ابن الحسين! چه شده كه ترا اندوهگين و محزون ميبينم؟ آيا اندوهت براى دنياست كه روزى خدا براى نيكوكار و بدكردار آماده است.گفتم براى دنيا اندوهگين نيستم، زيرا چنانست كه تو گوئى، گفت: پس براى آخرتست؟ كه وعده ايست درست و سلطانى قاهر- قادر- نسبت بآن حكم ميفرمايد.گفتم: براى آنهم اندوه ندارم، زيرا چنانست كه ميگوئى.گفت: اندوهت براى چيست؟گفتم: از فتنه ابن زبير و وضعى كه مردم دارند ميترسم. او خنديد و گفت: اى على بن الحسين! آيا ديده ئى كسى بدرگاه خدا دعا كند و مستجاب نشود؟گفتم: نه.گفت: آيا ديده كسى بر خدا توكل كند و خدا كارگزاريش نكند؟ گفتم: نه.گفت:آيا كسى را ديده ئى كه چيزى از خدا بخواهد و باو ندهد؟ گفتم: نه. سپس از نظرم غايب شد.

16- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ الْغِنَى وَ الْعِزَّ يَجُولَانِ فَإِذَا ظَفِرَا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ أَوْطَنَا.[65]

امام صادق عليه السّلام فرمود: بى نيازى و عزت بهر طرف در گردشند تا چون بمحل توكل برسند وطن گيرند.

17- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَيُّمَا عَبْدٍ أَقْبَلَ قِبَلَ مَا يُحِبُّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَقْبَلَ اللَّهُ قِبَلَ مَا يُحِبُّ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَصَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَقْبَلَ اللَّهُ قِبَلَهُ وَ عَصَمَهُ لَمْ يُبَالِ لَوْ سَقَطَتِ السَّمَاءُ عَلَى الْأَرْضِ أَوْ كَانَتْ نَازِلَةٌ نَزَلَتْ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَشَمِلَتْهُمْ بَلِيَّةٌ كَانَ فِي حِزْبِ اللَّهِ بِالتَّقْوَى مِنْ كُلِّ بَلِيَّةٍ أَ لَيْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ .[66]

امام صادق عليه السّلام فرمود: هر بنده اى كه بآنچه خداى عز و جل دوست دارد، روى آورد، خدا بآنچه او دوست دارد روى آورد، و هر كه در پناه خدا رود، خدايش پناه دهد. و كسى كه خدا باو رو آورده و او را پناه داده است، باك ندارد، و اگر آسمان بر زمين افتد يا بلائى بر اهل زمين نازل شود و همه را فراگيرد، او بسبب تقوايش در زمره حزب خداست (كه فرمايد: ألا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ يعنى حزب خدا پيروزند و از هر بلا محفوظ است، مگر نه اينست كه خداى عز و جل ميفرمايد: مردم با تقوى در جايگاه امنى هستند[67].

18- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ فَقَالَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ رَاضِياً تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَأْلُوكَ خَيْراً وَ فَضْلًا وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُكْمَ فِي ذَلِكَ لَهُ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِيضِ ذَلِكَ إِلَيْهِ وَ ثِقْ بِهِ فِيهَا وَ فِي غَيْرِهَا.[68]

على بن سويد گويد: از موسى بن جعفر عليه السّلام، قول خداى عز و جل را پرسيدم: هر كه بر خدا توكل كند، خدا او را بس است، 3 سوره 65 فرمود: توكل بر خدا درجاتى دارد: بعضى از آن درجات اينست كه: در همه امورت بر خدا توكل كنى و هر چه در باره تو كند راضى باشى و بدانى كه او از هيچ خير و فضلى در باره تو كوتاهى نكند و بدانى كه حكم و فرمان در اين جهت با اوست، پس با واگذارى امورت بخدا بر او توكل نما و باو اعتماد داشته باش، در امور خودت و غير آن (امور فاميل و پيروان و دوستانت كه بتو ارتباط دارد).

19- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أُعْطِيَ ثَلَاثاً لَمْ يُمْنَعْ ثَلَاثاً مَنْ أُعْطِيَ الدُّعَاءَ أُعْطِيَ الْإِجَابَةَ وَ مَنْ أُعْطِيَ الشُّكْرَ أُعْطِيَ الزِّيَادَةَ وَ مَنْ أُعْطِيَ التَّوَكُّلَ أُعْطِيَ الْكِفَايَةَ ثُمَّ قَالَ أَ تَلَوْتَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ وَ قَالَ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ قَالَ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم.[69]

امام صادق عليه السّلام فرمود: بهر كه سه چيز دادند، از سه چيزش باز نگرفتند: بهر كه دعا دادند اجابت دادند، بهر كه سپاسگزارى دادند، افزونى بخشيدند، بهر كه توكل دادند، كارگزارى دادند، سپس فرمود: آيا كتاب خداى عز و جل را خوانده ئى: هر كه بر خدا توكل كند، او را بس است.[70] و فرمايد: اگر سپاسگزاريد، شما را افزونى دهم [71] و فرمايد مرا بخوانيد تا براى شما مستجاب كنم .[72]

20- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ قَالَ كُنَّا فِي مَجْلِسٍ نَطْلُبُ فِيهِ الْعِلْمَ وَ قَدْ نَفِدَتْ نَفَقَتِي فِي بَعْضِ الْأَسْفَارِ فَقَالَ لِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا مَنْ تُؤَمِّلُ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِكَ فَقُلْتُ فُلَاناً فَقَالَ إِذاً وَ اللَّهِ لَا تُسْعَفُ حَاجَتُكَ وَ لَا يَبْلُغُكَ أَمَلُكَ وَ لَا تُنْجَحُ طَلِبَتُكَ قُلْتُ وَ مَا عَلَّمَكَ رَحِمَكَ اللَّهُ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام حَدَّثَنِي أَنَّهُ قَرَأَ فِي بَعْضِ الْكُتُبِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ مَجْدِي وَ ارْتِفَاعِي عَلَى عَرْشِي لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ ] غَيْرِي بِالْيَأْسِ وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ لَأُنَحِّيَنَّهُ مِنْ قُرْبِي وَ لَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِي أَ يُؤَمِّلُ غَيْرِي فِي الشَّدَائِدِ وَ الشَّدَائِدُ بِيَدِي وَ يَرْجُو غَيْرِي وَ يَقْرَعُ بِالْفِكْرِ بَابَ غَيْرِي وَ بِيَدِي مَفَاتِيحُ الْأَبْوَابِ وَ هِيَ مُغْلَقَةٌ وَ بَابِي مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِي فَمَنْ ذَا الَّذِي أَمَّلَنِي لِنَوَائِبِهِ فَقَطَعْتُهُ دُونَهَا وَ مَنْ ذَا الَّذِي رَجَانِي لِعَظِيمَةٍ فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّي جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِي عِنْدِي مَحْفُوظَةً فَلَمْ يَرْضَوْا بِحِفْظِي وَ مَلَأْتُ سَمَاوَاتِي مِمَّنْ لَا يَمَلُّ مِنْ تَسْبِيحِي وَ أَمَرْتُهُمْ أَنْ لَا يُغْلِقُوا الْأَبْوَابَ بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي فَلَمْ يَثِقُوا بِقَوْلِي أَ لَمْ يَعْلَمْ [أَنَ ] مَنْ طَرَقَتْهُ نَائِبَةٌ مِنْ نَوَائِبِي أَنَّهُ لَا يَمْلِكُ كَشْفَهَا أَحَدٌ غَيْرِي إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِي- فَمَا لِي أَرَاهُ لَاهِياً عَنِّي أَعْطَيْتُهُ بِجُودِي مَا لَمْ يَسْأَلْنِي ثُمَّ انْتَزَعْتُهُ عَنْهُ فَلَمْ يَسْأَلْنِي رَدَّهُ وَ سَأَلَ غَيْرِي أَ فَيَرَانِي أَبْدَأُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ ثُمَّ أُسْأَلُ فَلَا أُجِيبُ سَائِلِي أَ بَخِيلٌ أَنَا فَيُبَخِّلُنِي عَبْدِي أَ وَ لَيْسَ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ لِي أَ وَ لَيْسَ الْعَفْوُ وَ الرَّحْمَةُ بِيَدِي أَ وَ لَيْسَ أَنَا مَحَلَّ الْآمَالِ فَمَنْ يَقْطَعُهَا دُونِي أَ فَلَا يَخْشَى الْمُؤَمِّلُونَ أَنْ يُؤَمِّلُوا غَيْرِي فَلَوْ أَنَّ أَهْلَ سَمَاوَاتِي وَ أَهْلَ أَرْضِي أَمَّلُوا جَمِيعاً ثُمَّ أَعْطَيْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِثْلَ مَا أَمَّلَ الْجَمِيعُ مَا انْتَقَصَ مِنْ مُلْكِي مِثْلَ عُضْوِ ذَرَّةٍ وَ كَيْفَ يَنْقُصُ مُلْكٌ أَنَا قَيِّمُهُ فَيَا بُؤْساً لِلْقَانِطِينَ مِنْ رَحْمَتِي وَ يَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِي وَ لَمْ يُرَاقِبْنِي .[73]

حسين بن علوان گويد: در مجلسى نشسته بوديم كه دانش مى آموختيم و هزينه سفر من تمام شده بود، يكى از رفقا بمن گفت: براى اين گرفتاريت بكه اميدوارى؟ گفتم: بفلانى، گفت: پس بخدا كه حاجتت برآورده نشود و بآرزويت نرسى، و مرادت حاصل نشود، گفتم: تو از كجا دانستى خدايت رحمت كناد؟. گفت: امام صادق عليه السّلام بمن حديث فرمود كه: در يكى از كتابها خوانده است كه خداى تبارك و تعالى ميفرمايد: بعزت و جلال و بزرگوارى و رفعتم بر عرشم سوگند كه آرزوى هر كس را كه بغير من اميد بندد، بنوميدى قطع ميكنم.و نزد مردم بر او جامه خوارى ميپوشم، و او را از تقرب خود ميرانم و از فضلم دور ميكنم، او در گرفتاريها بغير من آرزو مى بندد، در صورتى كه گرفتاريها بدست من است؟ و بغير من اميدوار مى شود و در فكر خود در خانه جز مرا ميكوبد؟ با آنكه كليدهاى همه درهاى بسته نزد من است و در خانه من براى كسى كه مرا بخواند باز است. كيست كه در گرفتاريهايش بمن اميد بسته و من اميدش را قطع كرده باشم؟ كيست كه در كارهاى بزرگش بمن اميدوار گشته و من اميدش را از خود بريده باشم، من آرزوهاى بندگانم را نزد خود محفوظ داشته و آنها بحفظ و نگهدارى من راضى نگشتند و آسمانهايم را از كسانى كه از تسبيحم خسته نشوند (فرشتگان) پر كردم و بآنها دستور دادم كه درهاى ميان من و بندگانم را نبندند. ولى آنها بقول من اعتماد نكردند، مگر آن بنده نميداند كه چون حادثه اى از حوادث من او را بكوبد، كسى جز باذن من آن را از او برندارد، پس چرا از من روى گردانست، من با وجود و بخشش خود آنچه را از من نخواسته باو ميدهم سپس آن را از او ميگيرم، و او برگشتش را از من نميخواهد و از غير من ميخواهد؟ او در باره من فكر ميكند كه ابتدا و پيش از خواستن او عطا ميكنم، ولى چون از من بخواهد بسائل خود جواب نميگويم؟ مگر من بخيلم كه بنده ام مرا بخيل ميداند؟ مگر هر جود و كرمى از من نيست؟ مگر عفو و رحمت دست من نيست؟. مگر من محل آرزوها نيستم؟ پس كه ميتواند آرزوها را پيش از رسيدن بمن قطع كند [كه ميتواند آرزوها را جز من قطع كند] آيا آنها كه بغير من اميد دارند نميترسند؟ (از عذابم يا از بريدن آرزويشان يا از مقام قربم يا از قطع نعمتهايم از آنها) اگر همه اهل آسمانها و زمينم بمن اميد بندند، و بهر يك از آنها باندازه اميدوارى همه دهم، بقدر عضو مورچه اى از ملكم كاسته نشود، چگونه كاسته شود از ملكى كه من سرپرست او هستم؟ پس بدا بحال آنها كه از رحمتم نوميدند، و بدا بحال آنها كه نافرمانيم كنند و از من پروا نكنند.

21- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبَّادِ بْنِ يَعْقُوبَ الرَّوَاجِنِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ كُنْتُ مَعَ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ- بِيَنْبُعَ وَ قَدْ نَفِدَتْ نَفَقَتِي فِي بَعْضِ الْأَسْفَارِ فَقَالَ لِي بَعْضُ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مَنْ تُؤَمِّلُ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِكَ فَقُلْتُ مُوسَى بْنَ عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ إِذاً لَا تُقْضَى حَاجَتُكَ ثُمَّ لَا تُنْجَحُ طَلِبَتُكَ قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنِّي قَدْ وَجَدْتُ فِي بَعْضِ كُتُبِ آبَائِي أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ ثُمَّ ذَكَرَ مِثْلَهُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَمْلِ عَلَيَّ فَأَمْلَاهُ عَلَيَّ فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ مَا أَسْأَلُهُ حَاجَةً بَعْدَهَا.[74]

سعيد بن عبد الرحمن گويد: با موسى بن عبد اللَّه (بن حسن) در ينبع بودم و هزينه سفرم تمام شده بود، يكى از فرزندان حسين عليه السّلام بمن گفت: در اين گرفتاريت بكه اميدوارى؟ گفتم: بموسى بن عبد اللَّه، گفت: بنا بر اين حاجتت روا نشود و بمقصودت نرسى. گفتم: براى چه؟ گفت: زيرا در يكى از كتابهاى پدرم ديدم كه خداى عز و جل ميفرمايد:- سپس مانند حديث سابق را ذكر نمود- من گفتم: پسر پيغمبر! برايم املا كن. برايم املا فرمود. من گفتم: نه بخدا بعد از اين از او حاجتى نخواهم.

بحار الانوار

1- لي، [الأمالي للصدوق ] ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ علیه السلام خَرَجَ يَقْتَبِسُ لِأَهْلِهِ نَاراً فَكَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَجَعَ نَبِيّاً وَ خَرَجَتْ مَلِكَةُ سَبَإٍ فَأَسْلَمَتْ مَعَ سُلَيْمَانَ علیه السلام وَ خَرَجَ سَحَرَةُ فِرْعَوْنَ يَطْلُبُونَ الْعِزَّةَ لِفِرْعَوْنَ فَرَجَعُوا مُؤْمِنِينَ.[75]

امام على عليه السلام : به آنچه اميدش را ندارى اميدوارتر باش از آنچه بدان اميد دارى ؛ زيرا كه موسى بن عمران عليه السلام رفت كه براى خانواده اش آتش برگيرد اما [در آن جا] خداوند عزّ و جلّ با او به سخن در آمد و او پيامبر برگشت . ملكه سبا نيز از كشور خود بيرون آمد ، اما به دست سليمان عليه السلام مسلمان شد . و جادوگران فرعون براى تقويت قدرت فرعون بيرون آمدند ، اما [به خدا ]ايمان آوردند و برگشتند .

2- لي، [الأمالي للصدوق ] ابْنُ إِدْرِيسَ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ إِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ علیه السلام قَالَ يَا رَبِّ رَضِيتُ بِمَا قَضَيْتَ تُمِيتُ الْكَبِيرَ وَ تُبْقِي الطِّفْلَ الصَّغِيرَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُوسَى أَ مَا تَرْضَانِي لَهُمْ رَازِقاً وَ كَفِيلًا قَالَ بَلَى يَا رَبِّ فَنِعْمَ الْوَكِيلُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الْكَفِيلُ.[76]

جابر جعفى گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: موسى بن عمران عليه السّلام گفت بار خدايا به آنچه حكم كرده اى راضى مى باشم، خدايا بزرگان را مى ميرانى، و كودكان را نگه مى دارى، خداوند فرمود: اى موسى مگر نمى خواهى من آنها را روزى دهم و از آنها سرپرستى نمايم، گفت: چرا مى خواهم تو هم وكيل خوبى هستى و هم سرپرست خوب.

3- ن، [عيون أخبار الرضا عليه السلام ] لي، [الأمالي للصدوق ] ابْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَهْلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَدُّ التَّوَكُّلِ فَقَالَ لِي أَنْ لَا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ أَحَداً قَالَ قُلْتُ فَمَا حَدُّ التَّوَاضُعِ قَالَ أَنْ تُعْطِيَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ مَا تُحِبُّ أَنْ يُعْطُوكَ مِثْلَهُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَشْتَهِي أَنْ أَعْلَمَ كَيْفَ أَنَا عِنْدَكَ فَقَالَ انْظُرْ كَيْفَ أَنَا عِنْدَكَ.[77]

از امام هشتم عليه السّلام پرسيدم و گفتم فدايت شوم حدّ توكّل بخدا چيست؟ فرمود: آنكه تا تو با خدا باشى از احدى نهراسى، گويد: عرضكردم حدّ تواضع چيست؟ فرمود: آنكه از جانب خود بمردم ببخشى مانند آنچه را كه دوست دارى آنان بتو بخشند، گويد: عرضه داشتم فدايت گردم دوست داشتم بدانم من در نزد شما چگونه ام فرمود: بنگر من در نزد تو چگونه ام (يعنى دل بدل راه دارد، همان قدر كه تو مرا دوست دارى همان اندازه نيز من تو را دوست ميدارم).

4- لي، [الأمالي للصدوق ] ابْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَا ابْنَ آدَمَ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ وَ لَا تُعَلِّمْنِي مَا يُصْلِحُكَ.[78]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداوند تبارك و تعالى فرموده است : اى آدميزاد! از فرمانى كه به تو داده ام اطاعت كن و صلاح كار خود را به من نياموز .

5- ب، [قرب الإسناد] ابْنُ عِيسَى عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ الْإِيمَانُ أَرْبَعَةُ أَرْكَانٍ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الرِّضَا بِقَضَائِهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ قَالَ عَبْدٌ صَالِحٌ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ... فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا.[79]

امام رضا عليه السّلام فرمود: ايمان چهار ركن دارد، توكل بر خداوند، رضايت به خواسته هاى او و تسليم در برابر اوامر او، و واگذارى امور به او. يكى از بندگان شايسته گفت: " من كارهاى خود را به خدا وامى گذاريم، و خداوند هم او را از ناراحتيها حفظ كرد" .

6- لي، [الأمالي للصدوق ] عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام مَنْ وَثِقَ بِالزَّمَانِ صُرِعَ.[80]

امیر مومنان فرمود: کسی که به زمانه اعتماد کند به خاک افتد!

7- ل، [الخصال ] عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ ثِقْ بِاللَّهِ تَكُنْ مُؤْمِناً وَ ارْضَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَكَ تَكُنْ غَنِيّاً.[81]

امام صادق عليه السلام : به خدا اعتماد كن، تا مؤمن باشى. و به آنچه خدا برایت قسمت کرده راضی باش تا بی نیاز شوی.

8- ل، [الخصال ] أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ يَا مُعَاوِيَةُ مَنْ أُعْطِيَ ثَلَاثَةً لَمْ يُحْرَمْ ثَلَاثَةً مَنْ أُعْطِيَ الدُّعَاءَ أُعْطِيَ الْإِجَابَةَ وَ مَنْ أُعْطِيَ الشُّكْرَ أُعْطِيَ الزِّيَادَةَ وَ مَنْ أُعْطِيَ التَّوَكُّلَ أُعْطِيَ الْكِفَايَةَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ وَ يَقُولُ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ يَقُولُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ .[82]

معاوية بن وهب از امام صادق (ع) نقل مى كند كه فرمود: اى معاويه! كسى كه به او سه چيز داده شود، از سه چيز محروم نگردد: كسى كه به او توفيق دعا داده شده، اجابت دعا هم داده مى شود و كسى كه به او توفيق شكرگزارى داده شده، به او افزونى هم داده مى شود و كسى كه به او توفيق توكل داده شده، به او بى نيازى از ديگران هم داده مى شود (چون خدا براى او كافى است). همانا خداوند در كتاب خود مى فرمايد: هر كس بر خدا توكل كند، او را بس است و مى فرمايد: هر گاه شكر كنيد بر شما مى افزايم و مى فرمايد: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم .

9- ل، [الخصال ] أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام كَانَ فِيمَا وَعَظَ بِهِ لُقْمَانُ ابْنَهُ أَنْ قَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ لِيَعْتَبِرْ مَنْ قَصُرَ يَقِينُهُ وَ ضَعُفَتْ نِيَّتُهُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَهُ فِي ثَلَاثَةِ أَحْوَالٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ آتَاهُ رِزْقَهُ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ فِي وَاحِدَةٍ مِنْهَا كَسْبٌ وَ لَا حِيلَةٌ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَرْزُقُهُ فِي الْحَالِ الرَّابِعَةِ أَمَّا أَوَّلُ ذَلِكَ فَإِنَّهُ كَانَ فِي رَحِمِ أُمِّهِ يَرْزُقُهُ هُنَاكَ فِي قَرَارٍ مَكِينٍ حَيْثُ لَا يُؤْذِيهِ حَرٌّ وَ لَا بَرْدٌ ثُمَّ أَخْرَجَهُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَجْرَى رِزْقاً مِنْ لَبَنِ أُمِّهِ يَكْفِيهِ بِهِ وَ يُرَبِّيهِ وَ يَنْعَشُهُ مِنْ غَيْرِ حَوْلٍ بِهِ وَ لَا قُوَّةٍ ثُمَّ فُطِمَ مِنْ ذَلِكَ فَأَجْرَى لَهُ رِزْقاً مِنْ كَسْبِ أَبَوَيْهِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ لَهُ مِنْ قُلُوبِهِمَا لَا يَمْلِكَانِ غَيْرَ ذَلِكَ حَتَّى إِنَّهُمَا يُؤْثِرَانِهِ عَلَى أَنْفُسِهِمَا فِي أَحْوَالٍ كَثِيرَةٍ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَقَلَ وَ اكْتَسَبَ لِنَفْسِهِ ضَاقَ بِهِ أَمْرُهُ وَ ظَنَّ الظُّنُونَ بِرَبِّهِ وَ جَحَدَ الْحُقُوقَ فِي مَالِهِ وَ قَتَّرَ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِيَالِهِ مَخَافَةَ إِقْتَارِ رِزْقِهِ وَ سُوءِ يَقِينٍ بِالْخَلَفِ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي الْعَاجِلِ وَ الْآجِلِ فَبِئْسَ الْعَبْدُ هَذَا يَا بُنَيَّ.[83]

امير المؤمنين (ع) فرمود: در موعظه هاى لقمان به پسرش آمده است كه گفت: فرزندم! بايد كسى كه يقين او اندك و نيّت او در طلب روزى ضعيف است، عبرت بگيرد، همانا خداوند او را در سه حالت از سوى خود سامان داده و روزيش را عطا فرموده، در حالى كه در هيچ يك از آن حالت ها او نه كسبى و نه چاره اى داشت و خداوند او را در حالت چهارم نيز روزى مى دهد، اما اولين حالت هنگامى بود كه او در شكم مادر بود و خداوند او را در اين قرارگاه آرام كه گرما و سرما اذيتش نمى كرد روزى مى داد، سپس او را از آنجا بيرون آورد و از شير مادر براى او روزى قرار داد كه او را كفايت مى كرد و پرورش مى داد و در امان بود بدون آنكه تاب و توانى داشته باشد، آنگاه او را از شير باز كرد و براى او از كسب و كار پدر و مادرش روزى قرار داد و دل هاى آنان به او با محبت و مهربان بود به گونه اى كه نمى توانستند جز اين را انجام دهند، تا جايى كه آنها در بسيارى از موارد او را از خودشان مقدم مى داشتند، تا اينكه وقتى بزرگ و خردمند شد و براى خود كسبى فراهم كرد، كارش بر او تنگ شد و در باره پروردگارش گمان ها كرد و حقوق الهى را در مال خودش انكار نمود و بر خود و خانواده اش تنگ گرفت و اين از ترس تنگ شدن روزى و به سبب نداشتن يقين كافى به اينكه خداوند در دنيا و آخرت به او عوض خواهد داد، صورت گرفت، پس چه بد بنده اى است اين بنده، فرزندم.

10- ل، [الخصال ] الْفَامِيُّ عَنِ ابْنِ بُطَّةَ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ قَالَ إِبْلِيسُ خَمْسَةُ أَشْيَاءَ لَيْسَ لِي فِيهِنَّ حِيلَةٌ وَ سَائِرُ النَّاسِ فِي قَبْضَتِي مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَنْ نِيَّةٍ صَادِقَةٍ وَ اتَّكَلَ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ وَ مَنْ كَثُرَ تَسْبِيحُهُ فِي لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ وَ مَنْ رَضِيَ لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ مَا يَرْضَاهُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَجْزَعْ عَلَى الْمُصِيبَةِ حِينَ تُصِيبُهُ وَ مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ لَمْ يَهْتَمَّ لِرِزْقِهِ.[84]

امام صادق عليه السلام : ابليس گفت : پنج دسته اند كه هيچ چاره اى براى آنها ندارم اما ديگر مردمان در مشت من هستند : هركه با نيّت درست به خدا پناه برد و در همه كارهايش به او تكيه كند ؛ كسى كه شب و روز بسيار تسبيح خدا گويد ؛ كسى كه براى برادر مؤمنش آن پسندد كه براى خود مى پسندد ؛ كسى كه هر گاه مصيبتى به او مى رسد بيتابى نمى كند؛ و كسى كه به آنچه خداوند قسمتش كرده خرسند است و غم روزيش را نمى خورد .

11- ن، [عيون أخبار الرضا عليه السلام ] بِالْأَسَانِيدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ علیه السلام قَالَ سَأَلَ الصَّادِقُ علیه السلام عَنْ بَعْضِ أَهْلِ مَجْلِسِهِ فَقِيلَ عَلِيلٌ فَقَصَدَهُ عَائِداً وَ جَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ فَوَجَدَهُ دَنِفاً فَقَالَ لَهُ أَحْسِنْ ظَنَّكَ بِاللَّهِ قَالَ أَمَّا ظَنِّي بِاللَّهِ حَسَنٌ وَ لَكِنْ غَمِّي لِبَنَاتِي مَا أَمْرَضَنِي غَيْرُ غَمِّي بِهِنَّ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام الَّذِي تَرْجُوهُ لِتَضْعِيفِ حَسَنَاتِكَ وَ مَحْوِ سَيِّئَاتِكَ فَارْجُهُ لِإِصْلَاحِ حَالِ بَنَاتِكَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لَمَّا جَاوَزْتُ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى وَ بَلَغْتُ أَغْصَانَهَا وَ قُضْبَانَهَا رَأَيْتُ بَعْضَ ثِمَارِ قُضْبَانِهَا أَثْدَاؤُهُ مُعَلَّقَةٌ يَقْطُرُ مِنْ بَعْضِهَا اللَّبَنُ وَ مِنْ بَعْضِهَا الْعَسَلُ وَ مِنْ بَعْضِهَا الدُّهْنُ وَ يَخْرُجُ عَنْ بَعْضِهَا شِبْهُ دَقِيقِ السَّمِيذِ وَ عَنْ بَعْضِهَا الثِّيَابُ وَ عَنْ بَعْضِهَا كَالنَّبِقِ فَيَهْوِي ذَلِكَ نَحْوَ الْأَرْضِ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي أَيْنَ مَقَرُّ هَذِهِ الْخَارِجَاتِ عَنْ هَذِهِ الْأَثْدَاءِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَعِي جَبْرَئِيلُ لِأَنِّي كُنْتُ جَاوَزْتُ مَرْتَبَتَهُ وَ اخْتَزَلَ دُونِي فَنَادَانِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ فِي سِرِّي يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ أَنْبَتُّهَا مِنْ هَذَا الْمَكَانِ الْأَرْفَعِ لِأَغْذُوَ مِنْهَا بَنَاتِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ أُمَّتِكَ وَ بَنِيهِمْ فَقُلْ لآِبَاءِ الْبَنَاتِ لَا تَضِيقَنَّ صُدُورُكُمْ عَلَى فَاقَتِهِنَّ فَإِنِّي كَمَا خَلَقْتُهُنَّ أَرْزُقُهُنَّ.[85]

امام صادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام روزى از حال يكى از ياران كه به مجلس حاضر نشده بود پرسيد، گفتند مريض است، امام عزم عيادت او فرمود و ببالين بسترش نشست و او را سخت ناراحت يافت، به او فرمود: گمان خود را در باره خداوند متعال نيك گردان و نيك بينديش، عرض كرد: امّا گمانم به خدا در باره خود البتّه نيكو است، لكن غصّه ام براى دختران بى سرپرستم مى باشد، و مرا مريض نداشته مگر فكر و غم آنان، امام عليه السّلام فرمود: از همان كس كه اميد آن دارى كه حسنات تو را بيفزايد و گناهان تو را محو سازد از همان كس اصلاح كار فرزندانت را اميد دار، آيا نمى دانى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هنگامى كه از سدرة المنتهى مى گذشتم و به شاخه ها و ساقهاى آن رسيدم ديدم ميوه هاى آن چون پستانها آويخته است. و از پاره اى از آنها شير مى چكيد و از پاره ديگر عسل و از برخى روغن و از بعضى آرد سفيد و از بعض ديگر نيشكر يا نخ و الياف و از ديگرى سدر يا دارچين كه گردى است شيرين، و همه آنها به جانب زمين مى ريخت، و من مى پنداشتم و فكر مى كردم كه آيا اينها كه از اين پستانها ميريزد براى كيست و چه كسانى مستحقّ اين گونه نعمتهايند؟ جبرئيل همراه من نبود و من از مقام او گذشته بودم كه ناگاه صدائى برخاست و پروردگارم عزّ و جلّ به من خطاب كرد كه: اى محمّد! اين شجره را در مرتفعترين مكان رويانيدم تا از آن كودكان: پسران و دختران امّت تو را طعام و غذا دهم، پس به پدران دختران بگو: دل نگران ايشان مباشيد و از فقر و تنگدستى آنان رنج نبريد كه من همان طور كه آنها را خلق كرده ام همان گونه روزى خواهم داد.

12- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي ] الْمُفِيدُ عَنِ الْجِعَابِيِّ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ فَإِنَّهُ عَوْنٌ لَكَ عَلَى دِينِكَ وَ اعْقِلْ رَاحِلَتَكَ وَ تَوَكَّلْ .[86]

امام صادق عليه السلام : از طلب روزىِ حلال دست مكش ؛ زيرا طلب روزى حلال تو را در دينت يارى مى رساند . و با توكّل زانوى اُشتر ببند .

13- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي ] سَيَأْتِي فِي مَوَاعِظِ الْبَاقِرِ علیه السلام يَا جَابِرُ مَنْ هَذَا الَّذِي سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ يُعْطِهِ أَوْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكْفِهِ أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ يُنْجِهِ.[87]

امام باقر عليه السلام : كيست كه از خدا خواسته باشد و خدا به او نداده باشد؟! يا بر خدا توكّل كرده باشد و او كفايتش ننموده باشد؟! يا به او اعتماد كرده باشد و خدا نجاتش نداده باشد؟!

14- مع، [معاني الأخبار] عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَتْقَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَغْنَى النَّاسِ فَلْيَكُنْ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ.[88]

رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس دوست دارد پرهيزكارترين مردم باشد بايد به خداوند توكل كند، و هر كس دوست دارد بى نيازترين مردم باشد بايد به آنچه در نزد خداوند است بيشتر اعتماد داشته باشد تا آنچه كه در دست خودش مى باشد.

15- مع، [معاني الأخبار] أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ قَالَ سَأَلَ النَّبِيُّ ص عَنْ جَبْرَئِيلَ مَا التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِذَا كَانَ الْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَرْجُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَطْمَعْ فِي أَحَدٍ سِوَى اللَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَكُّلُ الْخَبَرَ.[89]

رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله از جبرئيل سؤال كرد توكل بر خداوند چيست فرمود:توكل آن است كه بداند مخلوق نه زيان مى رساند و نه سود، نه عطا مى كند و نه منع مى نمايد، و اينكه از مردم مايوس گردد. هر گاه بنده اى چنين بود جز براى احدى كار نمى كند، و جز از خداوند از كسى اميدوارى ندارد و از كسى هم نمى ترسد، و جز خداوند از كسى هم طمع ندارد، و اين است معنى توكل بر خدا و واگذارى كارها به او.

16- يد، [التوحيد] الْقَطَّانُ عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنِ ابْنِ طَرِيفٍ عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ علیه السلام يَا دَاوُدُ تُرِيدُ وَ أُرِيدُ وَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِيدُ أَعْطَيْتُكَ مَا تُرِيدُ وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِيدُ أَتْعَبْتُكَ فِيمَا تُرِيدُ ثُمَّ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ.[90]

امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداوند به داود عليه السّلام وحى فرستاد فرمود: اى داود تو چيزهائى را مى خواهى و من هم اراده اى دارم، و جز اراده من چيزى واقع نخواهد شد، اگر در برابر قضاء من تسليم گردى هر چه بخواهى مى دهم، و اگر تسليم نگردى در برابر خواسته هايت به مشقت خواهيد افتاد، و بعد هم آنچه را اراده كنم واقع خواهد شد.

16- ن، [عيون أخبار الرضا عليه السلام ] يد، [التوحيد] الْمُكَتِّبُ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَعْبَدٍ عَنِ ابْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِقَضَائِي وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِقَدَرِي فَلْيَلْتَمِسْ إِلَهاً غَيْرِي.[91]

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: هر كس به قضاء من راضى نباشد و به تقدير من ايمان نياورد بايد خدائى غير از من را برگزيند.

17- ل، [الخصال ] أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْفَرَّاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ رَضِيَ الْقَضَاءَ أَتَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ هُوَ مَأْجُورٌ وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ أَتَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ.[92]

از امام صادق عليه السّلام روايت مى كند كه فرمود: هر كس به قضاء راضى باشد قضاء به او خواهد رسيد و پاداش هم خواهد گرفت، و هر كس از قضاء راضى نباشد قضاء مى آيد و خداوند اجر او را باطل مى كند.

18- ل، [الخصال ] الْأَرْبَعُمِائَةٍ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام مَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِمَا قَسَمَ لَهُ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ.[93]

امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر كس به آنچه خداوند تقسيم فرموده راضى باشد بدنش در آسايش خواهد بود.

19- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي ] الْمُفِيدُ عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنِ الْكُلَيْنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ الرِّضَا بِمَا صَنَعَ اللَّهُ فِيمَا أَحَبَّ الْعَبْدُ وَ فِيمَا كَرِهَ وَ لَمْ يَصْنَعِ اللَّهُ بِعَبْدٍ شَيْئاً إِلَّا وَ هُوَ خَيْرٌ لَهُ.[94]

امام صادق عليه السّلام فرمود: والاترين طاعت خداوند خوشنودى از مقدرات خداوند است و آنچه خدا براى بندگانش مقدر كرده مورد علاقه او باشد چه خوشش بيايد و يا نيايد، و خداوند هر چه براى بندگان خود مقرر كرده همه اش خير است.

20- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي ] الْمُفِيدُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ طَاهِرٍ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الدُّنْيَا دُوَلٌ فَمَا كَانَ لَكَ مِنْهَا أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ وَ مَا كَانَ عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَضِيَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَيْنُهُ.[95]

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: دنيا در حال نقل و انتقال و زوال مى باشد، هر چه سهم در آن داشته باشى به تو خواهد رسيد اگر چه ضعيف و ناتوان باشى. اما اگر بر زيان تو باشد هر چه نيرو داشته باشى و بخواهى جلو زيان را بگيرى نخواهى توانست و آن زيان به تو خواهد رسيد، و هر كس اميدش را از آنچه از دست او رفته قطع كند بدنش در آسايش خواهد بود، و هر كس راضى باشد به آنچه خدا روزى كرده ديدگانش روشن مى گردد.

21- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي ] الْمُفِيدُ عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ عَطِيَّةَ عَنِ ابْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ يَا مُوسَى مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ وَ إِنِّي إِنَّمَا أَبْتَلِيهِ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أُعَافِيهِ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا يَصْلُحُ عَبْدِي عَلَيْهِ فَلْيَصْبِرْ عَلَى بَلَائِي وَ لْيَشْكُرْ عَلَى نَعْمَائِي وَ لْيَرْضَ بِقَضَائِي أَكْتُبْهُ فِي الصِّدِّيقِينَ عِنْدِي إِذَا عَمِلَ بِرِضَايَ وَ أَطَاعَ أَمْرِي.[96]

ابن فرقد از امام صادق عليه السّلام روايت مى كند كه فرمود: خداوند به موسى بن عمران وحى فرستاد و فرمود: اى موسى من گروهى را خلق كرده ام كه از بندگان مؤمن خود هم بيشتر آنها را دوست مى دارم، من او را به آنچه خير او هست گرفتار مى كنم و يا او را عافيت مى دهم و اين هر دو براى او خير مى باشد. من مى دانم بنده ام را چه چيز اصلاح مى كند، او بايد در برابر گرفتاريهائى كه من براى او مى آورم صبر كند، و از نعمت هاى من سپاسگزارى نمايد و او بايد از قضاء من خوشنود شود، اگر چنين باشد او در نزد من از صديقان بشمار هست، در صورتى كه در كارها خوشنودى مرا در نظر بگيرد، و از دستورات من اطاعت كند.

22- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي ] الْمُفِيدُ عَنْ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْرَوَيْهِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَا بَنِي آدَمَ كُلُّكُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُ وَ كُلُّكُمْ عَائِلٌ إِلَّا مَنْ أَغْنَيْتُ وَ كُلُّكُمْ هَالِكٌ إِلَّا مَنْ أَنْجَيْتُ فَاسْأَلُونِي أَكْفِكُمْ وَ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ رُشْدِكُمْ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَاقَةُ وَ لَوْ أَغْنَيْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِي مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الصِّحَّةُ وَ لَوْ أَمْرَضْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِي لَمَنْ يَجْتَهِدُ فِي عِبَادَتِي وَ قِيَامِ اللَّيْلِ لِي فَأُلْقِي عَلَيْهِ النُّعَاسَ نَظَراً مِنِّي لَهُ فَيَرْقُدُ حَتَّى يُصْبِحَ وَ يَقُومُ حِينَ يَقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارٍ عَلَيْهَا وَ لَوْ خَلَّيْتُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَا يُرِيدُ لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ بِعَمَلِهِ ثُمَّ كَانَ هَلَاكُهُ فِي عُجْبِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِهِ فَيَظُنُّ أَنَّهُ قَدْ فَاقَ الْعَابِدِينَ وَ جَازَ بِاجْتِهَادِهِ حَدَّ الْمُقَصِّرِينَ فَيَتَبَاعَدُ بِذَلِكَ مِنِّي وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ أَلَا فَلَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمْ وَ إِنْ حَسُنَتْ وَ لَا يَيْأَسِ الْمُذْنِبُونَ مِنْ مَغْفِرَتِي لِذُنُوبِهِمْ وَ إِنْ كَثُرَتْ لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ لِفَضْلِي فَلْيَرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ نَظَرِي فَلْيَطْمَئِنُّوا وَ ذَلِكَ أَنِّي أُدَبِّرُ عِبَادِي بِمَا يُصْلِحُهُمْ وَ أَنَا بِهِمْ لَطِيفٌ خَبِيرٌ .[97]

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: اى بنى آدم همه شما گمراه مى باشيد مگر آنهائى را كه من هدايت كرده ام، و همه شما فقير هستيد مگر آنهائى را كه من بى نياز نموده ام.همه شما هلاك مى گرديد مگر كسانى را كه من نجات مى دهم، اينك از من بخواهيد تا شما را بى نياز كنم و به راه سعادت و خوشبختى راهنمائى نمايم، بعضى از بندگان مؤمن را جز فقر چيزى آنها را اصلاح نمى كند و اگر او را مال دار كنم فاسد مى گردد.گروهى از بندگانم شايستگى پيدا نمى كنند مگر اينكه سالم و تندرست باشند، اگر او را بيمار نمايم فاسد خواهد شد، جمعى از بندگان من در عبادت من كوشش مى كنند و شب ها را سر پا ايستاده و نماز مى گذارند و عبادت و پرستش مى كنند. بعض از شب ها خواب بر آنها غلبه پيدا مى كند و اين خواب را من بر آنها مسلط مى كنم، او بخواب مى رود و هنگام صبح از خواب بر مى خيزد و خود را ملامت مى كند كه چرا خواب ماندم و از عبادت و نماز شب محروم شدم، او همواره متاسف و ناراحت مى باشد.اگر من او را هر شب توفيق عبادت و نماز شب را بدهم عجب و خودخواهى او را فرا مى گيرد، و اين عجب او را هلاك مى سازد، او خيال مى كند با اين عبادات از همه عابدان بالاتر است و از حدود مقصران گذشته، و از اين جهت از من دورى مى كند در حالى كه گمان دارد به من نزديك است.اينك بايد عاملان به اعمال خود تكيه نكنند اگر چه اعمال آنها نيك باشد، و گناهكاران هم بايد به خاطر گناه خود مايوس نگردند اگر چه گناه آنها زياد باشد، آنها بايد به رحمت من اطمينان داشته باشند و به فضل من اميدوارى پيدا كنند. آنها بايد به حسن توجه من اطمينان پيدا نمايند، براى اينكه تدبير كار بندگان من با خودم مى باشد و هر چه صلاح آنها باشد خودم مقدمات آنها را فراهم مى سازم، و من به بندگان آگاه و بصير مى باشم و از لطائف حالات آنها اطلاع دارم.

23- لي، [الأمالي للصدوق ] ابْنُ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ ضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ ثُمَّ قَالَ أَ لَا تَسْأَلُونِّي مِمَّ ضَحِكْتُ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَضَاءٍ يَقْضِيهِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهُ فِي عَاقِبَةِ أَمْرِهِ.[98]

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله يكى از روزها خنديدند به اندازه اى كه دندان هايش نمايان شد، و بعد فرمودند نمى گوئيد چرا خنديدم گفتند بفرمائيد يا رسول اللَّه فرمود: تعجب دارم از مرد مسلمانى كه همه مقدرات خداوند براى او خير است و عاقبت نيكى براى او دارد.

24- لي، [الأمالي للصدوق ] أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيِّ عَنِ ابْنِ عُمَارَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي الزَّعْزَاعِ عَنْ أَبِي ثَابِتٍ الْخَزَرِيِّ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ جَاعَ رَسُولُ اللَّهِ ص جُوعاً شَدِيداً فَأَتَى الْكَعْبَةَ فَتَعَلَّقَ بِأَسْتَارِهَا فَقَالَ رَبَّ مُحَمَّدٍ لَا تُجِعْ مُحَمَّداً أَكْثَرَ مِمَّا أَجَعْتَهُ قَالَ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ علیه السلام وَ مَعَهُ لُوزَةٌ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ اللَّهُ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ يَعُودُ السَّلَامُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَفُكَّ عَنْ هَذِهِ اللُّوزَةِ فَفَكَّ عَنْهَا فَإِذَا فِيهَا وَرَقَةٌ خَضْرَاءُ نَضِرَةٌ مَكْتُوبَةٌ عَلَيْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُ مُحَمَّداً بِعَلِيٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ مَا أَنْصَفَ اللَّهَ مِنْ نَفْسِهِ مَنِ اتَّهَمَ اللَّهَ فِي قَضَائِهِ وَ اسْتَبْطَأَهُ فِي رِزْقِهِ.[99]

ابن عباس گويد: رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله بسيار گرسنه شدند و بطرف كعبه رفتند و از پرده هاى آن گرفتند و فرمودند: اى خداى محمد، محمد را بيش از اين گرسنه نداشته باش، بعد از اين جبرئيل نازل شد و با خود يك لوزه آورد. جبرئيل گفت: اى محمد خدايت سلام مى رساند، فرمود: اى جبرئيل خداوند خود سلام است و سلام ها از او و بطرف او بازمى گردند، گفت: خداوند مى فرمايد اين لوزه را باز كنيد، بعد از اينكه رسول خدا آن را باز كردند در آن برگ سبزى يافتند كه بر آن نوشته بود.

25- مع، [معاني الأخبار] ابْنُ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ رَفَعَهُ إِلَى عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ رَفَعَهُ إِلَى عَلِيٍّ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما قَالَ كَانَ ذَلِكَ الْكَنْزُ لَوْحاً مِنْ ذَهَبٍ فِيهِ مَكْتُوبٌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَجِبْتُ لِمَنْ يَعْلَمُ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ كَيْفَ يَفْرَحُ عَجِبْتُ لِمَنْ يُؤْمِنُ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ عَجِبْتُ لِمَنْ يَذْكُرُ النَّارَ كَيْفَ يَضْحَكُ عَجِبْتُ لِمَنْ يَرَى الدُّنْيَا وَ تَصَرُّفَ أَهْلِهَا حَالًا بَعْدَ حَالٍ كَيْفَ يَطْمَئِنُّ إِلَيْهَا.[100]

خداوندى جز خداى يگانه نيست، و محمد فرستاده و رسول او مى باشد من محمد را بوسيله على تاييد كردم و او را يارى نمودم كسى انصاف ندارد و به حق سخن نگفته است كه خداوند را در قضاء و حكمش متهم ساخته است و او را در دادن روزى بى توجه بداند.

26- ل، [الخصال ] أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ مُصْعَبٍ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ الْعَبْدُ بَيْنَ ثَلَاثَةٍ بَلَاءٍ وَ قَضَاءٍ وَ نِعْمَةٍ فَعَلَيْهِ فِي الْبَلَاءِ مِنَ اللَّهِ الصَّبْرُ فَرِيضَةً وَ عَلَيْهِ فِي الْقَضَاءِ مِنَ اللَّهِ التَّسْلِيمُ فَرِيضَةً وَ عَلَيْهِ فِي النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الشُّكْرُ فَرِيضَةً.[101]

ثمالى از امام باقر عليه السّلام روايت مى كند كه فرمود: بنده بين سه چيز زندگى مى كند گرفتارى، قضاء و نعمت، در هنگام گرفتارى بايد صبر كند، و در وقت قضاء خداوند تسليم واجب است و در هنگام نعمت خداوند شكر واجب مى باشد.

27- مع، [معاني الأخبار] ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ الشِّرْكَ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ وَ قَالَ مِنْهُ تَحْوِيلُ الْخَاتَمِ لِيَذْكُرَ الْحَاجَةَ وَ شِبْهَ هَذَا.[102]

امام صادق عليه السلام : همانا شرك نا پيداتر از حركت مورچه است . جا به جا كردن انگشتر براى يادآورى كارى و امثال آن از شمار شرك [خفىّ ]است .

28- فس، [تفسير القمي ] وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ أَخْبَرَهُ أَنَّهُ إِنَّمَا حُبِسَ الْوَحْيُ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً لِأَنَّهُ قَالَ لِقُرَيْشٍ غَداً أُخْبِرُكُمْ بِجَوَابِ مَسَائِلِكُمْ وَ لَمْ يَسْتَثْنِ فَقَالَ اللَّهُ وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ ءٍ الْآيَةَ.[103]

امام عليه السّلام در تفسير آيه وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ فرمود: خداوند از پيامبر خود چهل روز وحى را قطع كرد براى اينكه رسول خدا به قريش وعده كرده بود كه فردا به شما خواهم گفت ولى كلمه ان شاء اللَّه را بر زبان جارى نساخته بود، و لذا خداوند فرمود هر گاه خواستى چيزى در آينده بگوئى ان شاء اللَّه را فراموش نكن.

29- ص، [قصص الأنبياء عليهم السلام ] بِالْإِسْنَادِ إِلَى الصَّدُوقِ عَنِ ابْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُقَاتِلِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَمَّا صَعِدَ مُوسَى إِلَى الطُّورِ فَنَاجَى رَبَّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي خَزَائِنَكَ قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ خَزَائِنِي إِذَا أَرَدْتُ شَيْئاً أَنْ أَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ وَ قَالَ قَالَ يَا رَبِّ أَيُّ خَلْقٍ أَبْغَضُ إِلَيْكَ قَالَ الَّذِي يَتَّهِمُنِي قَالَ وَ مِنْ خَلْقِكَ مَنْ يَتَّهِمُكَ قَالَ نَعَمْ الَّذِي يَسْتَخِيرُنِي فَأَخِيرُ لَهُ وَ الَّذِي أَقْضِي الْقَضَاءَ لَهُ وَ هُوَ خَيْرٌ لَهُ فَيَتَّهِمُنِي.[104]

امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه موسى بطرف كوه طور براى مناجات مى رفت، گفت: بار خدايا خزائن خود را به من نشان بده، فرمود: اى موسى من هر گاه بخواهم چيزى را ايجاد بكنم به او مى گويم وجود پيدا كن او هم وجود پيدا مى كند. گفت: بار خدايا كدام يك از مخلوقات نزد تو مبغوض تر مى باشند فرمود: آن كسى كه مرا متهم مى كند، كدام يك از مخلوقات تو را متهم مى كند، فرمود: كسانى كه از من خير مى خواهند من هم به آنها خير مى دهم، ولى او در اينجا مرا متهم مى كند و به حكم و قضاء من راضى نمى گردد.

30- ك، [إكمال الدين ] ابْنُ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ وَ غَيْرِهِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ خَرَجَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ علیه السلام بِالْمَدِينَةِ فَتَصَحَّرَ وَ اتَّكَى عَلَى جِدَارٍ مِنْ جُدْرَانِهَا مُفَكِّراً إِذْ أَقْبَلَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ عَلَامَ حُزْنُكَ أَ عَلَى الدُّنْيَا فَرِزْقُ اللَّهِ حَاضِرٌ يَشْتَرِكُ فِيهِ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ أَمْ عَلَى الْآخِرَةِ فَوَعْدٌ صَادِقٌ يَحْكُمُ فِيهِ مَلِكٌ قَادِرٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام مَا عَلَى هَذَا أَحْزَنُ إِنَّمَا حُزْنِي عَلَى فِتْنَةِ ابْنِ الزُّبَيْرِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ فَهَلْ رَأَيْتَ أَحَداً خَافَ اللَّهَ فَلَمْ يُنْجِهِ أَمْ هَلْ رَأَيْتَ أَحَداً تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ فَلَمْ يَكْفِهِ وَ هَلْ رَأَيْتَ أَحَداً اسْتَخَارَ اللَّهَ فَلَمْ يَخِرْ لَهُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَوَلَّى الرَّجُلُ وَ قَالَ هُوَ ذَاكَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام هَذَا هُوَ الْخَضِرُ ع.[105]

امام صادق عليه السّلام فرمود: ابو جعفر باقر عليه السّلام از منزلش بيرون شد و به بيابان هاى اطراف شهر رفت و بر ديوارى تكيه داد و در انديشه فرو رفت، در اين هنگام مردى رسيد و گفت: اى ابو جعفر چرا محزون هستى. اگر اندوهت براى دنيا مى باشد كه روزى خدا در آنجا به نيكوكار و بدكار مى رسد، و يا براى آخرت غمگين هستى كه خداوند در وعده هاى خود صادق است و او روز قيامت حاكميت و اقتدار دارد.امام عليه السّلام فرمود: من در فتنه پسر زبير فكر مى كنم و حزنم براى آن است. آن مرد گفت: آيا مشاهده كرده اى كسى كه از خداوند مى ترسد خداوند او را نجات ندهد، و يا ديده اى كسى كه بر خداوند توكل نمايد خدا او را كفايت نكند، و يا كسى كه از خداوند طلب خير كند خدا خيرى به او ندهد، امام باقر عليه السّلام فرمود آرى چنين است و اين مرد خضر عليه السّلام بود.

31- صح، [صحيفة الرضا عليه السلام ] عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مِنْ مَخْلُوقٍ يَعْتَصِمُ بِمَخْلُوقٍ دُونِي إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ دُونِهِ فَإِنْ سَأَلَنِي لَمْ أُعْطِهِ وَ إِنْ دَعَانِي لَمْ أُجِبْهُ وَ مَا مِنْ مَخْلُوقٍ يَعْتَصِمُ بِي دُونَ خَلْقِي إِلَّا ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِرِزْقِهِ فَإِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنِ اسْتَغْفَرَ لِي غَفَرْتُ لَهُ.[106]

امام رضا عليه السّلام از پدرانش روايت مى كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مى فرمود:خداوند فرموده: هر مخلوقى كه به مخلوق ديگرى متوسل شود و مرا فراموش كند، اسباب و وسائل آسمانها و زمين را از او خواهم گرفت.اگر از من چيزى بخواهد به او نخواهم داد، اگر دعا كند اجابت نمى كنم و اگر مخلوقى در خانه من بيايد و به من توسل پيدا كند آسمان و زمين را ضامن روزى او مى گردانم، از من هر چه بخواهد مى دهم، و هر دعائى بكند اجابت مى نمايم، و اگر توبه كند قبول مى كنم.

32- صح، [صحيفة الرضا عليه السلام ] عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ علیه السلام رُوِيَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لَأُقَطِّعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤْمِنٍ أَمَّلَ دُونِي الْأُنَاسَ وَ لَأُلْبِسَنَّهُ ثَوْبَ مَذَلَّةٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ لَأُنَحِّيَنَّهُ مِنْ وَصْلِي وَ لَأُبْعِدَنَّهُ مِنْ قُرْبِي مَنْ ذَا الَّذِي رَجَانِي لِقَضَاءِ حَوَائِجِهِ فَقَطَعْتُ بِهِ دُونَهَا.[107]

امام رضا از پدرانش عليهم السّلام روايت مى كند كه حسين بن على عليهم السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: خداوند فرموده: هر مؤمنى كه به جز من مونسى براى خود بگيرد و او را به آرزوهايش نخواهم رسانيد و جامه خوارى را بين مردم به او خواهم پوشانيد. او را از مقام قرب خود دور خواهم كرد و راهى به من پيدا نخواهد كرد و طرد خواهد گرديد، كدام كس به من اميدوار شد و از من حوائج خود را طلبيد و از همه جا دل كند و به در خانه من آمد كه من او را از در خانه خود دور كردم و اميد او را بر نياوردم .

33- ضا، [فقه الرضا عليه السلام ] أَرْوِي عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ سُئِلَ عَنْ حَدِّ التَّوَكُّلِ مَا هُوَ قَالَ لَا تَخَافُ سِوَاهُ. [108]

امام عليه السّلام فرمود: هر كس مى خواهد قوى ترين مردم باشد بايد به خداوند توكل داشته باشد، از آن حضرت سؤال كردم حد توكل چيست فرمود: آن است كه جز از خداوند از كسى نترسى .

وَ أَرْوِي أَنَّ الْغِنَى وَ الْعِزَّ يَجُولَانِ فَإِذَا ظَفِراَ بِمَوَاضِعِ التَّوَكُّلِ أَوْطَنَا.[109]

روايت شده كه عزّت و توانگرى در حركت و سير مى باشند و هر گاه به توكل رسيدند و او را دريافتند در آنجا وطن مى نمايند.

وَ أَرْوِي عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَثِقَ بِهِ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا فَمَا فَعَلَهُ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ رَاضِياً.[110]

عالم عليه السّلام فرمود: توكل بر خداوند درجاتى دارد كه بعضى آنها اين است كه در كارهاى خود به خداوند اطمينان پيدا كنى و هر چه برايت پيش آمد از آن راضى باشى.

وَ رُوِيَ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ أَوْحَى إِلَى دَاوُدَ علیه السلام مَا اعْتَصَمَ بِي عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي دُونَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ ثُمَّ يَكِيدُهُ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا فِيهِنَّ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَيْنِهِنَّ وَ مَا اعْتَصَمَ عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِي بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقٍ دُونِي عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ مِنْ يَدَيْهِ وَ أَسَخْتُ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَ لَمْ أُبَالِ بِأَيِّ الْوَادِي هَلَكَ .[111]

روايت شده كه خداوند به داود عليه السّلام وحى كرد و فرمود: اى داود هر بنده از بندگان من كه مرا پناهگاه خود بداند و به من توسل جويد و به مخلوقات من روى نياورد و به آنها چنگ نزند و آنان را پناهگاه خود نگيرد و نيت خود را هم پاك كند، اگر همه اهل آسمانها و زمين او را آزار و اذيت كنند من راه خروج از آن فتنه ها را برايش باز مى كنم.اما اگر بنده اى از بندگانم به يكى از مخلوقات پناه ببرد، و او را بر مقدرات خود حاكم گرداند و نيت او نيز بر اينها گواهى دهد همه اسباب و وسائل دنيا را از وى قطع خواهم كرد، و زمين را زير پايش سست خواهم نمود و باكى نخواهم داشت كه در كجا به هلاكت برسد.

وَ أَرْوِي عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِي فِي عُلُوِّي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِي قَلْبِهِ وَ هَمَّهُ فِي آخِرَتِهِ وَ كَفَفْتُ عَلَيْهِ ضَيْعَتَهُ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِ وَ أَتَتْهُ الدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَةٌ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِي فِي عُلُوِّ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ إِلَّا قَطَعْتُ رَجَاهُ وَ لَمْ أَرْزُقْهُ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ.[112]

عالم عليه السّلام فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: سوگند به عزّت و جلال خودم و سوگند به مقام بلندم، هر بنده اى كه خواسته مرا به خواسته هاى خود ترجيح دهد و دست از هواى نفس خود بردارد دل او را بى نياز خواهم كرد و آخرت را همت او قرار خواهم داد، و وسيله زندگى او را فراهم كرده و او را خودكفا خواهم كرد. من آسمان و زمين را ضامن روزى او مى كنم، و حوائج او را بر مى آورم، و دنيا ناچار بطرف او خواهد آمد، سوگند به عزّت و جلالم و بلندى مقام و جايم، هر بنده اى كه خواسته هاى خود را بر خواسته هاى من ترجيح دهد اميدش را قطع مى كنم، و به اندازه اى كه براى او مقدر كرده ام او را روزى مى دهم.

وَ رُوِيَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام يَا مُوسَى . مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ وَ إِنِّي إِنَّمَا أَبْتَلِيهِ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أُعَافِيهِ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ فَلْيَصْبِرْ عَلَى بَلَائِي وَ لْيَشْكُرْ نَعْمَائِي وَ لْيَرْضَ بِقَضَائِي أَكْتُبْهُ مِنَ الصِّدِّيقِينَ عِنْدِي.[113]

روايت شده كه خداوند متعال به موسى بن عمران عليه السّلام وحى كرد اى موسى من مخلوقى را محبوب تر از مؤمن نيافريدم، اگر او را گرفتار مى كنم براى او خير است و اگر او را عافيت مى دهم باز براى او خير مى باشد، او بايد در گرفتارى ها صبر كند و نعمت هاى من را سپاس گويد: و به حكم من راضى باشد و در اين صورت او را در زمره صديقان خواهم نوشت.

وَ أَرْوِي عَنِ الْعَالِمِ أَنَّهُ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أُعْطِيَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجَائِهِ مِنْهُ وَ حُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْكَفِّ عَنِ اغْتِيَابِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ايْمُ اللَّهِ لَا يُعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا أَنْ يَسُوءَ الظَّنَّ [بِسُوءِ الظَّنِ ] بِاللَّهِ وَ تَقْصِيرِهِ مِنْ رَجَائِهِ لِلَّهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ مِنِ اغْتِيَابِهِ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ اللَّهِ لَا يَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا كَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَرِيمٌ يَسْتَحِي أَنْ يَخْلُفَ ظَنَّ عَبْدِهِ وَ رَجَاءَهُ فَأَحْسِنُوا الظَّنَّ بِاللَّهِ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ.[114]

عالم عليه السّلام فرمود: به خداوند سوگند مؤمن به خير دنيا و آخرت نمى رسد مگر اينكه به خداوند حسن ظن داشته باشد و به او اميدوار گردد و خلقش نيكو شود، و از غيبت كردن مؤمنان دست باز دارد.

به خداوند سوگند پروردگار مؤمنى را عذاب نمى كند در حالى كه توبه و استغفار كرده باشد مگر اينكه به خدا سوء ظن حاصل كند و در اميدوارى به او كوتاهى نمايد، و بد خلقى كند و از مؤمنان غيبت نمايد.به خداوند سوگند هر بنده اى كه به خداوند حسن ظن پيدا كند، خداوند هم به حسن ظن او رفتار خواهد كرد، زيرا خداوند كريم است و شرم دارد كه حسن ظن و اميد بنده اش را بى اثر سازد، اكنون به او حسن ظن پيدا كنيد و بطرف او برويد، خداوند مى فرمايد: كسانى كه به خدا سوء ظن دارند در دام بدى گرفتار خواهند شد.

وَ رُوِيَ أَنَّ آخِرَ عَبْدٍ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ فَيَلْتَفِتُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَكُنْ هَذَا ظَنِّي بِكَ فَيَقُولُ مَا كَانَ ظَنُّكَ بِي قَالَ كَانَ ظَنِّي بِكَ أَنْ تَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي وَ تُسْكِنَنِي جَنَّتَكَ فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ يَا مَلَائِكَتِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ جُودِي وَ كَرَمِي وَ ارْتِفَاعِي فِي عُلُوِّي مَا ظَنَّ بِي عَبْدِي خَيْراً سَاعَةً قَطُّ وَ لَوْ ظَنَّ بِي سَاعَةً خَيْراً مَا رَوَّعْتُهُ بِالنَّارِ أَجِيزُوا لَهُ كَذِبَهُ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ. [115]

روايت شده آخرين شخصى كه بطرف آتش برده مى شود بر مى گردد و مى گويد: بار خدايا من چنين گمانى در باره شما نداشتم، خداوند مى فرمايد گمانت در باره من چه بود، مى گويد: من گمان مى كردم شما از گناهان من در مى گذرى و عفوم مى كنى و در بهشت جاى مى دهى.

در اين هنگام خداوند مى فرمايد: اى فرشتگان من به عزّت و جلال و رأفت و مقام خود سوگند ياد مى كنم كه اين بنده يك لحظه هم به من حسن ظن نداشت، و اگر لحظه اى به من حسن ظن داشت او را از دوزخ نمى ترسانيدم، به او بگوئيد دروغ مى گويد و بعد هم وارد بهشت كنيد.

ثُمَّ قَالَ الْعَالِمُ علیه السلام قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَا لَا يَتَّكِلُ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِي فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِي عِبَادَاتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِي فِيمَا يَظُنُّونَهُ عِنْدِي مِنْ كَرَامَتِي وَ لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ مِنْ فَضْلِي فَلْيَرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تُدْرِكُهُمْ وَ مِنَّتِي تَبْلُغُهُمْ وَ رِضْوَانِي وَ مَغْفِرَتِي يَلْبِسَهُمْ فَإِنِّي أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ بِذَلِكَ سُمِّيتُ.[116]

عالم عليه السّلام فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: متوجه باشيد كه عاملان نبايد به اعمال خود متكى باشند، آن اعمالى كه براى رسيدن به ثواب و پاداش من انجام مى دهند، زيرا اگر آنها هر چه كوشش كنند و خود را به زحمت بياندازند نمى توانند حق عبادت را به جاى آورند. آنها هر چه عبادت كنند باز هم مقصر خواهند بود و به كنه عبادت نخواهند رسيد و به كرامت ها و الطاف من دست نخواهند يافت، آنها بايد به رحمت من اطمينان داشته باشند و به فضل و احسان من اميدوار گردند.عاملان بايد با حسن ظن به من توجه كنند و مطمئن گردند، در اين هنگام است كه رحمت من شامل آنها مى گردد و لطف من آنها را فرا مى گيرد، و رضوان و مغفرت من آنان را مى پوشاند، من بخشنده و آمرزنده هستم و به همين عنوان نام گذارى شده ام.

وَ أَرْوِي عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ أَنْ يَحْبِسَ فِي الْحَبْسِ رَجُلَيْنِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَحَبَسَهُمَا ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِطْلَاقِهِمَا قَالَ فَنَظَرَ إِلَى أَحَدِهِمَا فَإِذَا هُوَ مِثْلُ الْهُدْبَةِ فَقَالَ لَهُ مَا الَّذِي بَلَغَ بِكَ مَا أَرَى مِنْكَ قَالَ الْخَوْفُ عَنِ اللَّهِ وَ نَظَرَ إِلَى الْآخَرِ لَمْ يَتَشَعَّبْ مِنْهُ شَيْ ءٌ فَقَالَ لَهُ أَنْتَ وَ صَاحِبُكَ كُنْتُمَا فِي أَمْرٍ وَاحِدٍ وَ قَدْ رَأَيْتُ بَلَغَ الْأَمْرُ بِصَاحِبِكَ وَ أَنْتَ لَمْ تَتَغَيَّرْ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ إِنَّهُ كَانَ ظَنِّي بِاللَّهِ جَمِيلًا حَسَناً فَقَالَ يَا رَبِّ قَدْ سَمِعْتَ مَقَالَةَ عَبْدَيْكَ فَأَيُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ صَاحِبُ الظَّنِّ الْحَسَنِ أَفْضَلُ.[117]

از عالم عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خداوند به موسى بن عمران عليه السّلام وحى كردند كه دو نفر از بنى اسرائيل را در حبس نگهدارند، او هم آنها را به زندان انداخت و بعد آزادشان كرد، موسى بطرف يكى از آنها توجه كرد و ديد مانند نخى باريك كشته است. موسى از وى پرسيد چرا اين چنين لاغرشده اى گفت: از خوف خدا لاغر شده ام و بعد به دومى نگاه كرد ديد او هم چنان مانند اول است و تغييرى در آن پيدا نشده است موسى گفت: شما هر دو با هم زندان رفتيد چرا با هم فرق داريد. مرد دومى گفت: من به خداوند حسن ظن دارم و مى دانستم كه او به بندگان خود محبت مى كند از اين رو در من اثرى نگذاشت، موسى گفت: بار خدا سخنان هر دو بنده ات را شنيدى اينك كدام يك از آنها بهتر هستند، فرمود: آن كس كه حسن ظن داشت.

وَ أَرْوِي عَنِ الْعَالِمِ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام يَا مُوسَى قُلْ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي فَلْيَظُنَّ بِي مَا شَاءَ يَجِدْنِي عِنْدَه .[118]

عالم عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به موسى بن عمران عليه السّلام وحى كرد: اى موسى به بنى اسرائيل بگو من در نزد بندگانى هستم كه به من حسن ظن دارند، او هر گونه گمانى كه در باره من داشته باشد به آن خواهد رسيد.

34- شا، [الإرشاد] أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي حَفْصٍ الْأَعْشَى عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام قَالَ خَرَجْتُ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى هَذَا الْحَائِطِ فَاتَّكَيْتُ عَلَيْهِ فَإِذَا رَجُلٌ عَلَيْهِ ثَوْبَانِ أَبْيَضَانِ يَنْظُرُ فِي تُجَاهِ وَجْهِي ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً أَ عَلَى الدُّنْيَا حُزْنُكَ فَرِزْقُ اللَّهِ حَاضِرٌ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ فَقُلْتُ مَا عَلَى هَذَا أَحْزَنُ وَ إِنَّهُ لَكَمَا تَقُولُ قَالَ فَعَلَى الْآخِرَةِ فَهُوَ وَعْدٌ صَادِقٌ يَحْكُمُ فِيهِ مَلِكٌ قَاهِرٌ فَعَلَامَ خَوْفُكَ قُلْتُ الْخَوْفُ مِنْ فِتْنَةِ ابْنِ الزُّبَيْرِ قَالَ فَضَحِكَ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ هَلْ رَأَيْتَ أَحَداً قَطُّ تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ فَلَمْ يَكْفِهِ قُلْتُ لَا قَالَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ هَلْ رَأَيْتَ أَحَداً قَطُّ خَافَ اللَّهَ فَلَمْ يُنْجِهِ قُلْتُ لَا قَالَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ هَلْ رَأَيْتَ أَحَداً قَطُّ سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ يُعْطِهِ قُلْتُ لَا ثُمَّ نَظَرْتُ إِلَيْهِ فَإِذَا لَيْسَ قُدَّامِي أَحَدٌ.[119]

ثمالى از امام سجاد عليه السّلام روايت مى كند كه فرمود: از منزل بيرون شدم تا به كنار ديوارها رسيدم و بر ديوارى تكيه زدم، در اين هنگام مردى آمد كه جامه سفيد در بر داشت، و در مقابل من قرار گرفت و گفت: اى على بن الحسين چرا تو را محزون و غمگين مشاهده مى كنم آيا براى دنيا محزون هستى كه روزى خداوند براى نيكوكار و بدكار حاضر مى باشد گفتم براى اين محزون نمى باشم و مطلب همان است كه شما مى گوئيد. گفت: پس براى آخرت اندوهگين مى باشى كه آن هم وعده اى درست و در آنجا يك حاكم عادل حكومت مى كند، پس اكنون چرا خائف و محزون هستى، گفت: من از فتنه فرزند زبير مى ترسم، راوى گويد آن مرد در اين حال خنده كرد و گفت: اى على ابن الحسين آيا مشاهده كرده اى كسى را كه به خدا توكل كرده باشد و خداوند او را كفايت نكند، گفتم خير، گفت: اى على بن الحسين آيا متوجه شده اى كسى از خداوند بترسد و خدا او را نجات نداده باشد گفتم: خير. بعد از اين گفت: اى على بن الحسين آيا كسى را مشاهده كرده اى كه از خداوند چيزى بخواهد و يا حاجتى را طلب كند، اما خداوند خواسته هاى او را انجام ندهد، گفتم خير امام سجاد عليه السّلام گويد: بعدا متوجه شدم كسى در مقابل من نيست.

35- م، [تفسير الإمام عليه السلام ] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَلَا فَلَا تَفْعَلُوا كَمَا فَعَلَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَ لَا تَسْخَطُوا نِعَمَ اللَّهِ وَ لَا تَقْتَرِحُوا عَلَى اللَّهِ وَ إِذَا ابْتُلِيَ أَحَدُكُمْ فِي رِزْقِهِ أَوْ مَعِيشَتِهِ بِمَا لَا يُحِبُّ فَلَا يُنْجِذَنَّ شَيْئاً يَسْأَلُهُ لَعَلَّ فِي ذَلِكَ حَتْفَهُ وَ هَلَاكَهُ وَ لَكِنْ لِيَقُلْ اللَّهُمَّ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ إِنْ كَانَ مَا كَرِهْتُهُ مِنْ أَمْرِي هَذَا خَيْراً لِي وَ أَفْضَلَ فِي دِينِي فَصَبِّرْنِي عَلَيْهِ وَ قَوِّنِي عَلَى احْتِمَالِهِ وَ نَشِّطْنِي لِلنُّهُوضِ بِثِقْلِ أَعْبَائِهِ وَ إِنْ كَانَ خِلَافُ ذَلِكَ خَيْراً فَجُدْ عَلَيَّ بِهِ وَ رَضِّنِي بِقَضَائِكَ عَلَى كُلِّ حَالٍ فَلَكَ الْحَمْدُ فَإِنَّكَ إِذَا قُلْتَ ذَلِكَ قَدَّرَ اللَّهُ وَ يَسَّرَ لَكَ مَا هُوَ خَيْرٌ.[120]

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: متوجه باشيد كارى نكنيد كه بنى اسرائيل مرتكب شدند، و با نعمت هاى خداوند دشمنى نداشته باشيد و در برابر خداوند چيزى نتراشيد، هر گاه يكى از شما در روزى و يا زندگى خود گرفتار شد و به چيزهائى مبتلا گرديد كه آنها را دوست نمى دارد و بطور قطع از خداوند طلب نكند كه آنها را از وى برطرف سازد. ممكن است در اين درخواست مرگ و هلاكت او برسد، و او بايد در اين گونه موارد بگويد بار خدايا به جاه محمد و آل او كه از پاكان هستند اگر در اين كارهائى كه مرا ناراحت كرده براى من خيرى هست و دينم را سود مى رساند مرا بر آنها صبر عطا كن و نيرو بده. خداوندا مرا توانائى عطا نما تا آن مشكلات را تحمل كنم، و مرا نشاطى بده تا سنگينى هاى آن را بدوش كشم، و اگر چنان كه در آن خيرى نيست بر من منت گذار و مرا به قضاء خودت خوشنود گردان و خداوندا تو را سپاس مى گذارم، هر گاه اين كلمات را بگوئى خداوند هر چه برايت خير باشد مقدر مى سازد.

36- شي، [تفسير العياشي ] عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ اللَّهُ لِيُوسُفَ أَ لَسْتُ الَّذِي حَبَّبْتُكَ إِلَى أَبِيكَ وَ فَضَّلْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِالْحُسْنِ أَ وَ لَسْتُ الَّذِي سُقْتُ إِلَيْكَ السَّيَّارَةَ وَ أَنْقَذْتُكَ وَ أَخْرَجْتُكَ مِنَ الْجُبِّ أَ وَ لَسْتُ الَّذِي صَرَفْتُ عَنْكَ كَيْدَ النِّسْوَةِ فَمَا حَمَلَكَ عَلَى أَنْ تَرْفَعَ رَغْبَتَكَ عَنِّي أَوْ تَدْعُوَ مَخْلُوقاً دُونِي فَالْبَثْ لِمَا قُلْتَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ.[121]

امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به يوسف فرمود: آيا من تو را محبوب پدرت قرار ندادم، و تو را با زيبائى و حسن صورت بر همگان فضيلت ندادم، و كاروان را فرستادم تا تو را از چاه بيرون بياورند. مگر من نبودم كه مكر زنان را از تو دور كردم و از گزند آنان تو را نگهدارى نمودم، پس چرا به يك مخلوقى توجه كردى و به او روى آوردى و از وى خواستى تا تو را از زندان نجات دهد، و براى همين جهت چند سال ديگر هم در زندان ماندى.

37- شي، [تفسير العياشي ] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْهُ قَالَ لَمَّا قَالَ لِلْفَتَى اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ علیه السلام فَضَرَبَهُ بِرِجْلِهِ حَتَّى كُشِطَ لَهُ عَنِ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ فَقَالَ لَهُ يَا يُوسُفُ انْظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ أَرَى حَجَراً صَغِيراً فَفَلَقَ الْحَجَرَ فَقَالَ مَا ذَا تَرَى قَالَ أَرَى دُودَةً صَغِيرَةً قَالَ فَمَنْ رَازِقُهَا قَالَ اللَّهُ قَالَ فَإِنَّ رَبَّكَ يَقُولُ لَمْ أَنْسَ هَذِهِ الدُّودَةَ فِي ذَلِكَ الْحَجَرِ فِي قَعْرِ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ أَ ظَنَنْتَ أَنِّي أَنْسَاكَ حَتَّى تَقُولَ لِلْفَتَى اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ لَتَلْبَثَنَّ فِي السِّجْنِ بِمَقَالَتِكَ هَذِهِ بِضْعَ سِنِينَ قَالَ فَبَكَى يُوسُفُ عِنْدَ ذَلِكَ حَتَّى بَكَى لِبُكَائِهِ الْحِيطَانُ قَالَ فَتَأَذَّى بِهِ أَهْلُ السِّجْنِ فَصَالَحَهُمْ عَلَى أَنْ يَبْكِيَ يَوْماً وَ يَسْكُتَ يَوْماً وَ كَانَ فِي الْيَوْمِ الَّذِي يَسْكُتُ أَسْوَأَ حَالًا.[122]

امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه يوسف عليه السّلام به آن جوان گفت: مرا در نزد صاحبت بياد آور جبرئيل نزد يوسف آمد و با پايش به زمین زد و از زمين هفتم برای یوسف پرده برداشت. جبرئيل گفت: اى يوسف بنگر چه مشاهده مى كنى گفت: سنگ كوچكى را مى نگرم كه ميان آن شكافته است، گفت: در آنجا چه مى بينى، يوسف گفت: كرم كوچكى را مى نگرم، جبرئيل پرسيد چه كسى به آن روزى مى دهد گفت: خدا. جبرئيل گفت: خدايت مى گويد: من اين كرم را فراموش نمى كنم، و آن را در ميان سنگ در وسط دريا در قعر زمين هفتم روزى مى دهم آيا گمان كردى من تو را فراموش مى كنم تا به آن جوان بگوئى مرا در نزد اربابت فراموش نكن.

38- شي، [تفسير العياشي ] عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِهِ وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ قَالَ هُوَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَوْ لَا فُلَانٌ لَهَلَكْتُ وَ لَوْ لَا فُلَانٌ لَأَصَبْتُ كَذَا وَ كَذَا وَ لَوْ لَا فُلَانٌ لَضَاعَ عِيَالِي أَ لَا تَرَى أَنَّهُ قَدْ جَعَلَ شَرِيكاً فِي مُلْكِهِ يَرْزُقُهُ وَ يَدْفَعُ عَنْهُ قَالَ قُلْتُ فَيَقُولُ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَيَّ بِفُلَانٍ لَهَلَكْتُ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهَذَا.[123]

امام صادق عليه السلام درباره آيه و بيشتر آنان به خدا ايمان نياورند مگر آن كه مشرك باشند فرمود: مانند اين كه انسان بگويد : اگر فلانى نبود، من از بين مى رفتم و اگر فلانى نبود، چنين و چنان مى شدم و اگر فلانى نبود، خانواده ام نابود مى شد ؛ مگر نمى بينى كه او با اين حرفها در مُلك خدا ، برايش شريكى قائل شده كه روزيش مى دهد و از او دفاع و دفع گرفتارى مى كند؟ عرض كردم : پس بگويد : اگر خداوند به واسطه فلانى بر من منّت ننهاده بود از بين مى رفتم؟ فرمود : آرى ، اشكالى ندارد .

39- شي، [تفسير العياشي ] عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ عَجَباً لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ كَيْفَ يَسْتَبْطِئُ اللَّهَ فِي رِزْقِهِ وَ كَيْفَ لَمْ يَصْطَبِرْ عَلَى قَضَائِهِ.[124]

بزنطى از امام رضا عليه السّلام روايت مى كند كه فرمود: تعجب دارم از كسى كه خداوند را مى شناسد چگونه مى گويد خدا روزى مرا به تاخير انداخته و يا چگونه بر قضاء پروردگار صبر نمى كند.

40- نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِيِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ تَوَكَّلَ وَ قَنِعَ وَ رَضِيَ كُفِيَ الْمَطْلَبَ.[125]

امام صادق عليه السّلام از پدرانش روايت مى كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس به خدا توكل كند و به آنچه در دست دارد قناعت نمايد به مطلوب مى رسد.

41- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي ] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ بْنِ يَاسِينَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ يَاسِينَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ أَصَابَتْنِي فَاقَةٌ شَدِيدَةٌ وَ إِضَاقَةٌ وَ لَا صَدِيقَ لِمَضِيقٍ وَ لَزِمَنِي دَيْنٌ ثَقِيلٌ وَ غَرِيمٌ يُلِحُّ بِاِقْتِضَائِهِ فَتَوَجَّهْتُ نَحْوَ دَارِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدٍ وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ أَمِيرُ الْمَدِينَةِ لِمَعْرِفَةٍ كَانَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ شَعَرَ بِذَلِكَ مِنْ حَالِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ كَانَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ قَدِيمُ مَعْرِفَةٍ فَلَقِيَنِي فِي الطَّرِيقِ فَأَخَذَ بِيَدِي وَ قَالَ لِي قَدْ بَلَغَنِي مَا أَنْتَ بِسَبِيلِهِ فَمَنْ تُؤَمِّلُ لِكَشْفِ مَا نَزَلَ بِكَ قُلْتُ الْحَسَنَ بْنَ زَيْدٍ فَقَالَ إِذاً لَا تُقْضَى حَاجَتُكَ وَ لَا تُسْعَفُ بِطَلِبَتِكَ فَعَلَيْكَ بِمَنْ يَقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ وَ هُوَ أَجْوَدُ الْأَجْوَدِينَ فَالْتَمِسْ مَا تُؤَمِّلُهُ مِنْ قِبَلِهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ ابْنَ عَمِّي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يُحَدِّثُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى بَعْضِ أَنْبِيَائِهِ فِي بَعْضِ وَحْيِهِ إِلَيْهِ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُقَطِّعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ غَيْرِي بِالْإِيَاسِ وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ فِي النَّارِ وَ لَأُبْعِدَنَّهُ مِنْ فَرَجِي وَ فَضْلِي أَ يُؤَمِّلُ عَبْدِي فِي الشَّدَائِدِ غَيْرِي وَ الشَّدَائِدُ بِيَدِي أَوْ يَرْجُو سِوَايَ وَ أَنَا الْغَنِيُّ الْجَوَادُ بِيَدِي مَفَاتِيحُ الْأَبْوَابِ وَ هِيَ مُغْلَقَةٌ وَ بَابِي مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِي أَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّهُ مَا أَوْهَنَتْهُ نَائِبَةٌ لَمْ يَمْلِكْ كَشْفَهَا عَنْهُ غَيْرِي فَمَا لِي أَرَاهُ بِأَمَلِهِ مُعْرِضاً عَنِّي قَدْ أَعْطَيْتُهُ بِجُودِي وَ كَرَمِي مَا لَمْ يَسْأَلْنِي فَأَعْرَضَ عَنِّي وَ لَمْ يَسْأَلْنِي وَ سَأَلَ فِي نَائِبَتِهِ غَيْرِي وَ أَنَا اللَّهُ أَبْتَدِئُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ أَ فَأُسْأَلُ فَلَا أُجِيبُ كَلَّا أَ وَ لَيْسَ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ لِي أَ وَ لَيْسَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ بِيَدِي فَلَوْ أَنَّ أَهْلَ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ أَرَضِينَ سَأَلُونِي جَمِيعاً فَأَعْطَيْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَسْأَلَتَهُ مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِنْ مُلْكِي مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ وَ كَيْفَ يَنْقُصُ مُلْكٌ أَنَا قَيِّمُهُ فَيَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِي وَ لَمْ يُرَاقِبْنِي فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَعِدْ عَلَيَّ هَذَا الْحَدِيثَ فَأَعَادَهُ ثَلَاثاً فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ لَا سَأَلْتُ أَحَداً بَعْدَ هَذَا حَاجَةً فَمَا لَبِثْتُ أَنْ جَاءَنِي اللَّهُ بِرِزْقٍ وَ فَضْلٍ مِنْ عِنْدِهِ.[126]

محمد بن عجلان گويد: گرفتار فقر و پريشانى سختى شدم و كسى هم نبود كه مرا از آن سختى نجات دهد و در اثر اين سختيها قرض زيادى هم پيدا كرده بودم، و وام دهندگان اصرار بر گرفتن وام خود مى كردند. من در اين هنگام كه بسيار پريشان بودم به در خانه حسن بن زيد كه در آن ايام امير مدينه بود رفتم، او مرا قبلا مى شناخت و از جريان من هم مطلع بود، در بين راه با محمد بن عبد اللَّه بن على بن الحسين كه با وى آشنا بودم برخورد كردم و با او هم قبلا آشنا بودم. او دست مرا گرفت و گفت مى دانم كجا مى روى و چه مى خواهى، قصد دارى پريشانى حال خود را به كدام شخص بگوئى گفتم: با حسن بن زيد مى خواهم در اين باره صحبت كنم، گفت او حاجت شما را روا نخواهد كرد و لازم نيست حاجت خود را از وى بخواهى، بايد از كسى حاجت بخواهى كه او توانائى داشته باشد آن را بر آورد. من از پسر عموى خودم جعفر بن محمد شنيدم كه او از پدران خود عليهم السّلام روايت مى كرد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند به يكى از پيامبران خود وحى كرد و فرمود: سوگند به عزّت و جلال خودم هر كس غير از من از ديگرى آرزو داشته باشد اميد او را قطع مى كنم و جامه خوارى را در بر او مى نمايم و در دوزخ جايش مى دهم. او را از خود دور مى گردانم و از طرف من گشايشى براى او نخواهد بود و از فضل و احسان من برخوردار نخواهد شد، آيا بنده من در هنگام سختى ها به ديگران توسل مى جويد در حالى كه من مى توانم سختى ها را برطرف سازم. او مى خواهد از ديگرى رفع پريشانى خود را بخواهد و به ديگران اميد بسته كه سختيها را از او دفع كنند، در حالى كه جود و توانگرى و كليد درهاى بسته در دست من مى باشد در خانه من روى همه باز است و هر كس مى خواهد بيايد و خواسته اش را بخواهد. مگر او نمى داند هر كس در سختى و مصيبت قرار گيرد و ضعف و ناتوانى برايش پيدا شود كسى غير از من توانائى ندارد از او رفع پريشانى كند و گره از كارهاى او بگشايد، پس چرا آرزوهاى خود را جاى ديگر مى برد و از من اعراض مى كند. او در حالى كه از من چيزى نخواسته من همه چيز به او داده ام ولى اكنون چيزى از من طلب نمى كند و اعراض هم مى نمايد و جاى ديگر مى رود، و از ديگران مى خواهد مشكلات او را بر طرف سازند، و حوائج او را بر آورند و از او پريشانى ها را بزدايند. من آن خدائى هستم كه قبل از سؤال مى دهم، آيا اگر مورد سؤال قرار گيرم اجابت نخواهم كرد اين توهمات را از خود دور كنيد جود و كرم و بذل و بخشش در دست من مى باشد، دنيا و آخرت در دست من است، اگر همه اهل آسمانها و زمين از من بخواهند به آنها مى دهم. جود و بخشش از مال من نمى كاهد، و هر چه بدهم مانند بال مگسى در خزائن من نقصان پديد نمى آيد، چگونه در مال من نقصان پيدا شود در حالى كه من نگهبان و حافظ آن مى باشم، بدا به حال كسى كه از من نافرمانى كند و مراقب من نباشد. محمد بن عجلان گويد: گفتم: يا ابن رسول اللَّه اين حديث را بار ديگر براى من بخوان، و او بار ديگر تذكر داد، من بعد از اين از كسى سؤال نكردم، و پس از مدتى از طرف خداوند براى من روزى فراوان رسيد و مورد عنايت خداوند قرار گرفتم.

42- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي ] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ الْعَلَوِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى علیه السلام عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مِنْ مَخْلُوقٍ يَعْتَصِمُ بِمَخْلُوقٍ دُونِي إِلَّا قَطَعْتُ بِهِ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ أَسْبَابَ الْأَرْضِ مِنْ دُونِهِ فَإِنْ سَأَلَنِي لَمْ أُعْطِهِ وَ إِنْ دَعَانِي لَمْ أُجِبْهُ وَ مَا مِنْ مَخْلُوقٍ يَعْتَصِمُ بِي دُونَ خَلْقِي إِلَّا ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ فَإِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنِ اسْتَغْفَرَنِي غَفَرْتُ لَه.[127]

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: هر مخلوقى كه به مخلوق ديگرى پناه ببرد و به او توسل جويد همه اسباب زمين و آسمان را به روى او خواهم بست اگر او از من چيزى بخواهد نمى دهم، و اگر دعا كند اجابت نخواهم كرد. اما اگر مخلوقى به من چنگ بزند و توسل پيدا كند، آسمان ها و زمين را ضامن روزى او مى گردانم، اگر مرا بخواند اجابت مى كنم، و اگر از من چيزى طلب كند به او مى دهم، و اگر از گناهانش استغفار كند او را مورد رحمت و مغفرت خود قرار مى دهم.


[1] . همان 122

[2] . همان 159

[3] . همان 160

[4] . همان 173

[5] . النساء 45

[6] . همان 81

[7] . همان 132

[8] . المائده 11

[9] . همان 23

[10] . الاعراف 89

[11] . همان 196

[12] . الانفال 2

[13] . همان 49

[14] . همان 61

[15] . همان 62

[16] . التوبه 51

[17] . همان 59

[18] . همان 129

[19] . يونس 71

[20] . همان 84

[21] . همان 85

[22] . همان 107

[23] . هود 56

[24] . همان 88

[25] . همان 123

[26] . همان 67

[27] . الرعد 30

[28] . ابراهيم 11

[29] . همان 12

[30] . الفرقان 58

[31] . الشعراء 217

[32] . الاحزاب 3

[33] . همان 17

[34] . همان 48

[35] . المزمل 9

[36] . الزمر 36

[37] . همان 38

[38] . غافر 44

[39] . الشورى 10

[40] . همان 36

[41] . الممتحنه 4

[42] . الملك 29

[43] . النمل 79

[44] . المجادله 10

[45] . التغابن 13

[46] . الطلاق 3

[47] . النحل 42

[48] . همان 99

[49] . العنكبوت 59

[50] . الکافی ج 2 ص160

[51] . همان

[52] . همان

[53] . همان, ص61

[54] . همان

[55] . همان

[56] . همان

[57] . همان, ص62

[58] . همان

[59] . همان

[60] . همان

[61] . همان

[62] . همان

[63] . همان ، ص 63

[64] . همان ، ص 64

[65] . همان ، ص 65

[66] . همان

[67] . الدخان 51

[68] . همان ، ص 65

[69] . همان

[70] . الطلاق 3

[71] . ابراهیم 7

[72] . غافر 60

[73] . الكافي ، ج 2 ، ص 67

[74] . همان

[75] . بحار الأ نوار ج68 ، ص 134

[76] . همان

[77] . همان ، ص 135

[78] . همان

[79] . همان

[80] . همان

[81] . همان

[82] . همان ، ص 136

[83] . همان

[84] . همان

[85] . همان ، ص 137

[86] . همان ، ص 138

[87] . همان

[88] . همان

[89] . همان

[90] . همان

[91] . همان ، ص 139

[92] . همان

[93] . همان

[94] . همان

[95] . همان

[96] . همان ، ص 140

[97] . همان

[98] . همان ، ص 141

[99] . همان

[100] . همان

[101] . همان ، ص 142

[102] . همان

[103] . همان

[104] . همان

[105] . همان ، ص 143

[106] . همان

[107] . همان

[108] . همان ، ص 144

[109] . همان

[110] . همان

[111] . همان

[112] . همان

[113] . همان ، ص 145

[114] . همان

[115] . همان ، ص 146

[116] . همان

[117] . همان

[118] . همان

[119] . همان

[120] . همان

[121] . همان ، ص 150

[122] . همان

[123] . همان

[124] . همان ، ص 151

[125] . همان

[126] . همان ، ص 155

[127] . همان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

اجتناب از محرمات در آیات و روایات اسلامی

در متن ذیل تعدادی از روایاتی که از معصومین علیهم السلام در مورد اجتناب بیان شده است آورده شده.
No image

ورع در آیات و روایات اسلامی

در متن ذیل تعدادی از روایاتی که از معصومین علیهم السلام در مورد ورع بیان شده است آورده شده.
No image

ايمان در آیات و روایات اسلامی

در متن ذیل تعدادی از روایاتی که از معصومین علیهم السلام در مورد ايمان بیان شده است آورده شده.
No image

اسلام در آیات و روایات اسلامی

در متن ذیل تعدادی از روایاتی که از معصومین علیهم السلام در مورد اسلام بیان شده است آورده شده.
No image

استغفار در آیات و روایات اسلامی

در متن ذیل تعدادی از روایاتی که از معصومین علیهم السلام در مورد استغفار بیان شده است آورده شده.
Powered by TayaCMS