بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین...
اللهم کن لولیک الحجةابن الحسن...
گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام
گـــر بــه ظاهــر دورم از درگــاه تو ای نازنیـــن بـاز هــــم مشــتاق روی دلـــکش جـانـانــه ام
از در مـــیخانه ات ای شـــاهد خـــوبان مـــران با هـــمه عصیان همان دردی کـش میخانه ام
پادشـــــاه جــــودی و ما بـــنده درگـــاه تـــــو منتـــــظر بـر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
در مـــــیان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولی باز هـــم در جستجوی گــوهـــــر دردانـــــه ام
تشرف شیخ عبدالزهرا کعبی(رحمة الله علیه)
یکی از تشرفات پرشور شیخ عبدالزهرا کعبی به هنگام روضه خوانی اباعبدالله درصحن وسرای کربلا از زبان گیرا و تاثیرگذار خودش :
یک روز بعد از ظهر وارد صحن مطهر امام حسین علیه السلام شدم شخصی درمقابل یکی ازحجره های صحن شریف کتابهای مذهبی می فروخت ومن با وی سابقه آشنایی داشتم . چون مرا دید گفت :( کتابی دارم که شاید برای شما نافع باشد و درآن اشعاری وجود دارد که زیبنده ی شما میباشد و قیمت ان این است که یکبار آنرابرایم بخوانی ) آن اشعار گمشده من بود و مدتی درجستجوی آن بودم آن را گرفتم ودر هنگامی که به خواندن آن مشغول بودم ناگهان دیدم سیدی از بزرگان عرب در برابرم ایستاده و به اشعار من گوش میدهد و گریه میکند .چون به این بیت رسیدم :
اًیٌقتل ظماناً حسین بکربلاء وفی کل عضوٍ من انامِلِه بحر
آیا حسین علیه السلام در کربلا تشنه لب کشته میشود درحالیکه در هر بندی از انگشتان او دریایی از فضیلت موج میزند . گریه آن بزرگوار شدید شد و رو به ضریح امام حسین علیه السلام نموده ، این بیت را تکرار می فرمود و همچون مادر جوان مرده میگریست .همین که اشعار را به پایان رساندم دیگر آن بزرگوار را ندیدم . برای دیدن ایشان از صحن خارج شدم تاشاید آن جناب را بیابم ولی ایشان را ندیدم . به هر کجا رو نمودم اثری نیافتم .درآن هنگام به یقین دانستم او حضرت حجت و امام منتظر بوده است . از خطیب مشهور عراق مرحوم شیخ عبدالزهرا کعبی که مرد با اخلاصی بود و نوارهایش الان هم پس از سالهای سال که مرحوم شده موجود است پرسیدند آیا شما خود این موضوع را (حضور امام زمان به هنگام خواندن قصیده ابن عرندس ) را امتحان کرده اید ؟ گفت : بله مجلسی بود در کربلا خیابان حضرت عباس سلام الله علیه که مجلس بی ریایی بود من شروع کردم به خواندن این قصیده ،ناگاه متوجه شدم آقایانی وارد مجلس شدند و مجلس حال دیگری به خود گرفت وپس از پایان قصیده دیگر انها را ندیدم .) کتاب شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام
علامه امینی در کتاب ارزشمند غدیر فرموده است : در میان اصحاب ما چنین معروف است که در هرمکانی این قصیده خوانده شود موجب تشریف فرمایی سرور عالم امکان حضرت بقیة الله الاعظم به آن مکان میشود .
زهرا علیهاالسلام در روز قیامت
کیفیت برانگیخته شدن
برانگیخته شدن و رستاخیز از لحظات بسیار سخت و وحشتناک آینده بشر است; زمانى که معصومان علیهم السلام همواره بدان مىاندیشند و گاه از خوف آن بیهوش مىشدند. فاطمه (س) نیز چنین بود و بیشتر بدین زمان مى اندیشید. فکر زنده شدن، عریان بودن انسانها در قیامت، عرضه شدن به محضر عدل الهى و... او را در اندوه فرو مىبرد. امیرمؤمنان على(ع) مىفرماید:
«روزى پیامبر خدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را اندوهناک یافت. فرمود: دخترم! چرا اندوهگینى؟
فاطمه پاسخ داد: پدرجان! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز رنجم مىدهد.
پیامبر فرمود: آرى دخترم! آن روز، روز بزرگى است; اما جبرئیل از سوى خداوند برایم خبر آورد من اولین کسى هستم که برانگیخته مىشوم; سپس ابراهیم و آنگاه همسرت على بن ابىطالب(ع). پس از آن، خداوند جبرئیل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوى تو مىفرستد. وى هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت برقرار مىسازد. آنگاه اسرافیل لباسهاى بهشتى برایت مىآورد و تو آنها را مىپوشى. فرشته دیگرى به نام زوقائیل مرکبى از نور برایت مىآورد که مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست. تو بر آن مرکب سوار مىشوى و زوقائیل آن را هدایت مىکند. در این حال هفتاد هزار فرشته با پرچمهاى تسبیح پیشاپیش تو راه مىسپارند. اندکى که رفتى، هفتاد هزار حورالعین در حالى که شادمانند و دیدارت را به یکدیگر بشارت مىدهند، به استقبالت مىشتابند. به دست هر یک از حوریان طبقی از نور است که بوى عود از آن بر مىخیزد... آنها در طرف راستت قرار گرفته، همراهت حرکت مىکنند. هنگامى که به همان اندازه از آرامگاهت دور شدى، مریم دختر عمران همراه هفتاد هزار حورالعین به استقبال مىآید و بر تو سلام مىگوید. آنها سمت چپت قرار مىگیرند و همراهت حرکت مىکنند. آنگاه مادرت خدیجه، اولین زنى که به خدا و رسول او ایمان آورد، همراه هفتاد هزار فرشته که پرچمهاى تکبیر در دست دارند، به استقبالت مىآیند. وقتى به جمع انسانها نزدیک شدى، حواء با هفتاد هزار حورالعین به همراه آسیه دختر مزاحم نزدت مى آید و با تو رهسپار مىشود.
حضور فاطمه در میان مردم
فاطمه جان، هنگامىکه به وسط جمعیت حاضر در قیامت مىرسى، کسى از زیر عرش پروردگار به گونه اى که تمام مردم صدایش را بشنوند، فریاد مىزند: چشمها را فرو پوشانید و نظرها را پایین افکنید تا صدیقه فاطمه، دخت پیامبر(ص) و همراهانش عبور کنند.
پس در آن هنگام هیچ کس جز ابراهیم خلیل الرحمان و على بن ابىطالب(ع) و... به تو نگاه نمىکنند. (1)
جابربن عبدالله انصارى نیز در حدیثى از پیامبرخدا(ص) این حضور را چنین توصیف مىکند:
روز قیامت دخترم فاطمه بر مرکبى از مرکبهاى بهشت وارد عرصه محشر مىشود. مهار آن مرکب از مروارید درخشان، چهار پایش از زمرد سبز، دنباله اش از مشک بهشتى و چشمانش از یاقوت سرخ است و بر آن گنبدى از نور قرار دارد که بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است. فضاى داخل آن گنبد انوار عفو الهى و خارج آن پرتو رحمت خدایى است. بر فرازش تاجى از نور دیده مىشود که هفتاد پایه از در و یاقوت دارد که همانند ستارگان درخشان نور مىافشانند.
در هریک از دو سمت راست و چپ آن مرکب هفتاد هزار فرشته به چشم مىخورد.
جبرئیل مهار آن را در دست دارد و با صداى بلند ندا مىکند: نگاه خود فراسوى خویش گیرید و نظرها پایین افکنید. این فاطمه دختر محمد است که عبور مىکند.
در این هنگام، حتى پیامبران و انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب دیده فرو مىگیرند تا فاطمه(س) عبور مىکند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مىگیرد. (2)
منبرى از نور براى فاطمه(س)
در ادامه گفتگوى پیامبر با دختر گرامى اش درباره چگونگى حضور وى در عرصه قیامت، چنین مىخوانیم: سپس منبرى از نور برایت برقرار مىسازند که هفت پله دارد و بین هر پله اى تا پله دیگر صفهایى از فرشتگان قرار گرفته اند که در دستشان پرچمهاى نور است. همچنین در طرف چپ و راست منبر حورالعین صف مىکشند... آنگاه که بر بالاى منبر قرار مىگیرى، جبرئیل مىآید و مىگوید: اى فاطمه! آنچه مایلى از خدا بخواه... (3)
شکایت در دادگاه عدل الهى
اولین در خواست فاطمه در روز قیامت، پس از عبور از برابر خلق، شکایت از ستمگران است.
جابر ابن عبدالله انصارى از پیامبر(ص) چنین نقل مىکند: هنگامىکه فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار مىگیرد، خود را از مرکب به زیر انداخته، اظهار مىدارد: الهى و سیدى، میان من و کسى که مرا آزرده و بر من ستم روا داشته، داورى کن. خدایا! بین من و قاتل فرزندم، حکم کن... (4)
براساس روایتى دیگر، پیامبر اکرم(ص) فرمود: دخترم فاطمه در حالى که پیراهنهاى خونین در دست دارد، وارد محشر مىشود; پایه اى از پایه هاى عرش را در دست مىگیرد و مىگوید:
«یا عدل یا جبار احکم بینى و بین قاتل ولدى» اى خداى عادل و غالب، بین من و قاتل فرزندم داورى کن.
قال:«فیحکم لابنتی و رب الکعبة» به خداى کعبه سوگند، به شکایت دخترم رسیدگى مىشود و حکم الهى صادر مىگردد. (5)
دیدار حسن و حسین علیهما السلام
دومین خواسته فاطمه در روز قیامت از خداوند چنین است: خدایا! حسن و حسین را به من بنمایان.
در این لحظه، امام حسن و امام حسین علیهما السلام به سوى فاطمه مىروند، در حالى که از رگهاى بریده حسین خون فوران مىکند. (6)
پیامبر خدا(ص) مىفرماید: هنگامىکه به فاطمه گفته مىشود وارد بهشت شو، مىگوید: هرگز وارد نمىشوم تا بدانم پس از من با فرزندانم چه کردند؟
به وى گفته مىشود: به وسط قیامت نگاه کن.
پس بدان سمت مىنگرد و فرزندش حسین را مىبیند که ایستاده و سر در بدن ندارد. دخت پیامبر(ص) ناله و فریاد سر مىدهد. فرشتگان نیز (بادیدن این منظره) ناله و فریاد بر مىآورند. (7)
امام صادق(ع) مىفرماید: حسین بن على(ع) در حالى که سر مقدسش را در دست دارد، مى آید. فاطمه با دیدن این منظره ناله اى جانسوز سر مىدهد. در این لحظه، هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بنده مؤمنى نیست مگر آنکه به حال او مىگرید. (8)
در این موقعیت، خداوند به خشم آمده، به آتشى به نام «هبهب» که هزار سال در آن دمیده شده تا سیاه گشته و هیچ آسودگى در آن راه نمى یابد و هیچ اندوهى از آنجا بیرون نمىرود، دستور مىدهد کشندگان حسین بن على را برگیر و جمع کن... آتش به فرمان پروردگار عمل کرده، همه آنها را بر مىچیند... (9)
شفاعت براى دوستان اهلبیت علیهم السلام
سومین درخواست فاطمه در روز قیامت از پروردگار، شفاعت از دوستان و پیروان اهلبیت علیهم السلام است که مورد قبول حق قرار مىگیرد و دوستان و پیروانش را مورد شفاعت قرار مىدهد.
امام باقر(ع) مىفرماید: هنگامى که فاطمه به در بهشت مىرسد، به پشت سرش مىنگرد. ندا مىرسد: اى دختر حبیب! اینک که دستور داده ام به بهشت بروى، نگران چه هستى؟
فاطمه(س) جواب مىدهد: اى پروردگار! دوست دارم در چنین روزى با پذیرش شفاعتم، مقام و منزلتم معلوم شود.
ندا مىرسد: اى دختر حبیبم! برگرد و در مردم بنگر و هر که در قلبش دوستى تو یا یکى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان. (10)
امام باقر(ع) در روایتى دیگر مىفرماید: در روز قیامت بر پیشانى هر فردى، مؤمن یا کافر نوشته شده است. پس به یکى از محبان اهل بیت علیهم السلام که گناهانش زیاد است دستور داده مىشود به جهنم برده شود. در آن هنگام، فاطمه(س) میان دو چشمش را مىخواند که نوشته شده است: دوستدار اهلبیت. پس به خدا عرضه مىدارد:
الهى و سیدى! تو مرا فاطمه نامیدى و دوستان و فرزندانم را به وسیله من از آتش دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز وعدهات را زیر پا نمى نهى.
ندا مىرسد: فاطمه! راست گفتى; من تو را فاطمه نامیدم و به وسیله تو، دوستان و پیروانت و دوستان فرزندانت و پیروانشان را از آتش دور گردانیدم. وعده من حق است و هرگز تخلف نمىکنم.
اینکه مىبینى دستور دادم بنده ام را به دوزخ برند، بدین جهت بود که درباره اش شفاعت کنى و شفاعتت را بپذیرم تا فرشتگان، پیامبران، رسولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهى یابند. حال بنگر، دست هر که بر پیشانى اش «مؤمن» نوشته شده، بگیر و به بهشتببر. (11)
شفاعت دوستان فاطمه از دیگران
عظمت و مقام حضرت فاطمه در روز قیامت چنان است که خداوند به خاطر فاطمه به دوستان آن حضرت نیز مقام شفاعت مى دهد. امام باقر(ع) به جابر فرمود: جابر! به خدا سوگند، فاطمه(س) با شفاعت خود در آن روز شیعیان و دوستانش را از میان اهل محشر جدا مى سازد. چنانکه کبوتر دانه خوب را از دانه بد جدا مىکند.
هنگامىکه شیعیان فاطمه همراه وى به در بهشت مىرسند، خداوند در دلشان مىافکند که به پشت سر بنگرند. وقتى چنین کنند، ندا مىرسد: دوستان من!
اکنون که شفاعت فاطمه را در حق شما پذیرفتم، نگران چه هستید؟
آنان عرضه مىدارند: پروردگارا! ما نیز دوست داریم در چنین روزى مقام و منزلت ما براى دیگران آشکار شود.
ندا مىرسد: دوستانم! بر گردید و بنگرید و هر که به خاطر دوستى فاطمه شما را دوست داشت و نیز هر که به خاطر محبت فاطمه به شما غذا، لباس یا آب داده و یا غیبتى را از شما دور گردانیده همراه خود وارد بهشت کنید. (12)
به سوى بهشت
فاطمه(س)، پس از شفاعت از دوستان خود و فرزندانش و رسیدگى به شکایتش در دادگاه عدل الهى به فرمان خدا، با جلال و شکوه خاصى وارد بهشت مى شود. پیامبراکرم(ص) مىفرماید: روز قیامت دخترم فاطمه در حالى که لباسهاى اهدایى خداوند را که با آب حیات آمیخته شده، پوشیده، محشور مىشود و همه مردم از مشاهده این کرامت تعجب مىکنند. آنگاه لباسى از لباسهاى بهشتبر وى پوشانده مىشود. بر هزار حله بهشتى براى او با خط سبز چنین نوشته شده است: دختر پیامبر را به بهترین شکل ممکن و کاملترین هیبت و تمامترین کرامت و بیشترین بهره وارد بهشت سازید. پس، فاطمه(س) را به فرمان پروردگار در کمال عظمت و شکوه، در حالىکه پیرامونش هفتاد هزار کنیز قرار گرفته، به بهشت مىبرند. (13)
استقبال حوریان بهشتى
رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: هنگامى که به در بهشت مى رسى، دوازده هزار حوریه، که تاکنون به ملاقات کسى نرفته و نخواهند رفت در حالى که مشعل هاى نورانى به دست دارند و بر شترانى از نور که جهازهایشان از طلاى زرد و یاقوت سرخ و مهارهایشان از لؤلؤ و مروارید درخشان است سوارند، به استقبالت مى شتابند. پس وقتى داخل بهشت شدى، بهشتیان به یکدیگر ورودت را بشارت خواهند داد و براى شیعیانت سفره هایى از گوهر، (14) که بر پایه هایى از نور برقرار ساخته اند، آماده مىسازند و در حالى که هنوز سایر مردم گرفتار حسابرسى اند، آنان از غذاهاى بهشتى مىخورند. (15)
اولین سخن فاطمه در بهشت
سلمان فارسى از پیامبر اسلام(ص) چنین روایت کرده است: هنگامى که فاطمه داخل بهشت مىشود و آنچه خداوند برایش مهیا کرده مىبیند، این آیه را تلاوت مىکند:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور الذى احلنا دار المقامة من فضله لایمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب) (16)
ستایش و سپاس ویژه خدایى است که اندوهمان را زدود. بدرستى که پروردگار ما آمرزنده و پاداش دهنده است; پروردگارى که در سایه بخشش خود ما را به بهشت و اقامتگاه همیشگى مان فرود آورد. ما در آن جا با رنج و ملالى رو به رو نمىشویم.
نورانى شدن بهشت از نور فاطمه(س)
ابن شهرآشوب مىنویسد: در بسیارى از کتابها، از جمله کشف ثعلبى و فضائل ابوالسعادات، در معناى این آیه (لایرون فیها شمسا و لازمهریرا) (17) (ونمىبینند در بهشت نه آفتاب و نه سرمایى را.)
آورده اند که ابن عباس گفت: چنانکه بهشتیان در بهشت هستند، ناگاه نورى مىبینند که باغهاى بهشت را نورانى کرد. اهل بهشت اظهار مىدارند: خدایا! تو در کتابى که بر پیامبرت فرستادى، فرمودى: (لایرون فیها شمسا) (بهشتیان در بهشت خورشیدى نخواهند دید.) ندا مىرسد: این، نور آفتاب و ماه نیست، بلکه على و فاطمه از چیزى تعجب کرده و خندیدند و از نور آن دو، بهشت روشن گردید. (18)
زیارت انبیا از فاطمه در بهشت
آنگاه که همه انبیا و اولیاى خدا وارد بهشت شدند، آهنگ دیدار دختر پیامبر خدا مىکنند. رسول خدا(ص) به فاطمه فرمود: هرگاه اولیاى خدا در بهشت مستقر گردیدند، از آدم گرفته تا سایر انبیا همه به دیدارت مىشتابند. (19)
عنایات خداوند به فاطمه در بهشت
پروردگار منان به فاطمه زهرا(س) در بهشت عنایاتى ویژه خواهد داشت. بخشى از آن عنایات چنین است:
1 - خانه هاى بهشتى
پیامبر خدا(ص) فرمود: هنگامى که مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم، به قصر فاطمه رسیدم; درون آن هفتاد قصر بود که تمام در و دیوار و تاقهایش از دانههاى مروارید سرخ ساخته شده، همه آنها به یک شکل زینت داده شده بود. (20)
2 - همنشینى با پیامبر(ص)
پیامبر اکرم(ص) به على(ع) فرمود:
یاعلى! تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس این آیه را تلاوت فرمود: (برادران بر تختهاى بهشتى رو به روى هم مىنشینند.) (21)
3 - درجه وسیله
رسول خدا(ص) فرمود: فى الجنة درجة تدعى الوسیلة فاذا سالتم الله فاسالوا لی الوسیلة قالوا یا رسول الله من یسکن معک فیها؟ قال على و فاطمة و الحسن و الحسین (22)
در بهشت درجه اى به نام «وسیله» است. هرگاه خواستید، هنگام دعا، چیزى برایم بخواهید، مقام وسیله را از خداوند خواستار شوید.
گفتند: یا رسول الله! چه کسانى در این درجه (مخصوص) با شما همنشین خواهند بود؟
فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین.
علامه امینى در منقبت بیست و ششم مىنویسد:
از مناقب حضرت زهرا (ص) همراه بودن او با پدر و همسر و فرندانش در درجة الوسیله است. آنجا پایتخت عظمت حضرت حق تبارک و تعالى است و جز پنج تن علیهم السلام هیچ یک از انبیا و اولیا و مرسلین و صالحان و فرشتگان مقرب کسى بدان راه نمى یابد. (23)
4 - سکونت در حظیرة القدس
سیوطى در مسند مىنویسد: «ان فاطمة و علیا و الحسن و الحسین فىحظیرة القدس فى قبة بیضاء سقفها عرش الرحمن.» (24)
فاطمه و على و حسن و حسین در جایگاهى بهشتى به نام «حظیرة القدس» در زیر گنبدى سفید به سرمىبرند که سقف آن عرش پروردگار است.
پیامبر خدا(ص) فرمود: در قیامت، جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین سرایى زیر عرش پروردگار است. (25)
نویسنده خصایص فاطمه، ضمن بیانى مفصل درباره حظیرة القدس، مىنویسد: والاترین جایگاه ها در بهشت حظیرة القدس است. (26)
5 - بخشیدن چشمه تسنیم به فاطمه(س)
طبرى از همام بن ابى على چنین نقل مى کند: به کعب الحبر گفتم: نظرت درباره شیعیان على بن ابىطالب چیست؟
گفت: اى همام! من اوصافشان را در کتاب خدا مى یابم. اینان پیروان خدا و پیامبرش و یاران دین او و پیروان ولى اش شمرده مى شوند. اینان بندگان ویژه خدا و برگزیدگان اویند. خدا آنها را براى دینش برگزید و براى بهشت خویش آفرید.
جایگاهشان در فردوس اعلاى بهشت است; در خیمه اى که اتاقهایى از مروارید درخشان دارد، زندگى مىکنند. آنان از مقربین ابرارند و سرانجام از جام «رحیق مختوم» مىنوشند.
رحیق مختوم چشمه اى است که به آن «تسنیم» گفته مىشود و هیچ کس جز آنها از آن چشمه استفاده نخواهد کرد. تسنیم، چشمه اى است که خداوند آن را به فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) و همسر علىابن ابى طالب(ع) بخشید و از پاى ستون خیمه فاطمه جارى مىشود. آب آن چشمه چنان گوار است که به سردى کافور و طعم زنجفیل و عطر مشک شباهت دارد... (27)
باید از فقدان گل، خونجوش بود در فراق یاس، مشکی پوش بود
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه می چکانید اشک حیدر را به چاه
اشک می ریزد علی مانند رود بر تن زهرا: گل یاس کبود
گریه کن زیرا که دُخت آفتاب بی خبر باید بخوابد در تراب
این دل یاس است و روح یاسمین این امانت را امین باش ای زمین
ساعت احتضار فرا رسید، در این هنگام پرده برداشته شد و حضرت صدیقه طاهره (ع) نگاهی تند و عمیق افکند و فرمود: سلام بر جبرئیل، سلام بر رسول خدا؛ پروردگارا! مرا با پیامبرت محشور نموده و در رضوان خود و جوار رحمت و خانه ات دارالسلام مسکن و ماوی ده. آن گاه فرمود: آیا آنچه را که من می بینم شما هم می بینید. گفتند: شما چی می بینی؟فرمود: این موکب ها اهل آسمان ها است و این هم جبرئیل است، و این هم رسول خدا(ص) است که می فرماید: دختر عزیزیم! پیش من آی؛ زیرا آنچه در پیش روی داری برای تو بهتر خواهد بود. آن گاه چشمان خویش را باز کرد
و سپس فرمود و سلام بر تو ای قابض ارواح، زود مرا قبض روح کن و اذیتم مکن؛ سپس فرمود: «پروردگارا! به سوی تو می آیم، نه به سوی اتش» سپس چشم هایش بسته شد دست ها و پاهای خود را دراز کرده و از دنیا رفت.[28]
گریزی به کربلا
این جا رسول خدا(ص) به هنگام مرگ دخترش، به استقبال آمد، در کربلا نیز وقتی عی اکبر(ع) به میدان رفت، بعد از مدتی صدایی به گوش حسین بن علی رسید که:
«یا ابتاه علیک السلام، هذا جدی یقرئک السلام و یقول لک عجل القدوم علینا ثم شهق شهقه فمات»؛
ای پدر! سلام بر تو، اینک جدم رسول خدا(ص) است که بر تو سلام می رساند و می فرماید: هر چه زودتر نزد ما بیا، پس نعره ای براورد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود.[29]
پىنوشتها:
1-بحار الانوار، ج43، ص 225.
2 - فاطمة الزهراء، علامه امینى، ص 74; امالى صدوق، ص16.
3 - بحارالانوار، ج43، ص 225.
4 - امالى صدوق، ص16.
5 - مناقب على بن ابىطالب، ص63.
6 - بحارالانوار، ج43، ص 220.
8 -7 - همان، ص 221.
9 - همان، ص 222.
10 - تفسیر فرات کوفى، ص 114.
11 - بحارالانوار، ج43، ص 15.
12 - تفسیر فرات کوفى، ص 114.
13 - ذخائرالعقبى، ص 48.
14 - کنایه از غذاهایى بسیار خوب است.
15 - بحارالانوار، ج43، ص227.
16 - القطره، ص 192; سوره فاطر، آیه 34.
17 - انسان، آیه13.
18 - مناقب آل ابى طالب، ج3، ص329.
19 - بحارالانوار، ج43، ص227.
20 - همان، ص76.
22 - 21 - فاطمة الزهراء، ص99.
23 - همان، ص113.
24 - مسند فاطمه،ص 45; کفایة الطالب، ص 311; بشارة المصطفى، ص 48.
25 - فاطمه الزهراء، ص 100.
26 - خصایص فاطمه، ص 341.
27 - بشارة المصطفى، ص 50
28-بحارالانوار، ج 43، ص 186
29-ترجمه ی لهوف، سیدبن طاووس، ص 113.