کلید واژه ها: صلوات, عمر, مومن, عمل خیر, کافر, تاثیر اعمال, مذمت دعوا کردن, رذائل اخلاقی.
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم ، امام علی علیه السلام ، امام صادق علیه السلام
سخنران استاد فرحزاد
«قال رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم : إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»[1].
- این لطف عمـیم خطاپوش همه وی حـلقه بندگـیـت در گـوش همه
- بردار خدایا ز کرم بار گناه در روز فرومانگی از دوش همه
- گـر من گـنه جمـله جهـان کردسـتم لطف تو امید است که گیرد دسـتم
- گفتی که به وقت عجز دستت گیرم عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم
از ظهر پنج شنبه تا غروب جمعه، مخصوصا در ماه مبارک رمضان وقت خاصی است. پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود که در هر شب ماه مبارک رمضان، خدای متعال، یک میلیون نفر و در شب و روز جمعه در هر ساعتی شش صد هزار نفر را از آتش جهنم آزاد می کند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَا مِنْ عَمَلٍ أَفْضَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه»[2]. در میان مستحبات، افضل اعمال در شب و روز جمعه، ذکر صلوات است. و این صلوات بهترین هدیه برای اموات است مرحوم آیت الله بهاءالدینی می فرمود که من صلوات را از حمد و توحید برای اموات کمتر نمی دانم و در خواب دیدم یکی از آشنایان ما در عالم برزخ سه نوع عذاب داشت از خواب که بیدار شدم مقداری صلوات برای او هدیه کردم و بعد از مدتی او را دوباره در خواب دیدم و گفت که عذاب از من به خاطر صلوات هایی که برای من فرستادی برداشته شد.
عمر سریع می گذرد و باید برای عمرمان ارزش و قدر بسیاری قائل بشویم. در روایت آمده در روز قیامت پرونده عمر انسان را که باز می کنند ساعتی هست که در آن ساعت اطاعت خدا را انجام داده و کار خیری انجام داده است. وقتی آن مرحله را بررسی می کنند؛ آن قدر به این بنده خوشی و راحتی و لذت دست می دهد که قابل مقایسه با هیچ سروری در این عالم نیست.
- وقت، غنیمت دان هر قدر که بتوانیحاصل از حیات ای جان تا دانی
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من یک ساعت عمر دنیا را با آخرت عوض نمی کنم چون در دنیا محل کاشت است و در آخرت محل برداشت است. «فَإِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَاحِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَاعَمَل»[3]. کاری که در این دنیا می شود انجام داد را در آخرت نمی شود انجام داد. نَفَس انسان که بَند آمد؛ داغِ یک عمل خوب به دلش تا ابد می ماند. آخرت جای برداشت اعمال دنیاست. دنیا مزرعه آخرت است. امروز روز عمل است و فردا روز جزا و پاداش است.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: برای من نشستن در مسجد بهتر از نشستن در بهشت است. چون مسجد بهشت ساز است. اصلا مومن و کار مومن از بهشت مهم تر است چون کار اوست که بهشت را می سازد. «فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْه»[4]. یعنی انجام دهنده کار خوب بهتر از خود کار خیر است. یعنی مومن از کار خیر و بهشت خیلی بهتر است و کسی که کار شری را می کند از خود کار شر بدتر است. یعنی کافر که جهنم را می سازد از خود جهنم هم بدتر است.
بعضی از کفار را که به آتش جهنم می ا ندازند فریاد جهنم بلند می شود و از دستشان به خدا پناه می برد. جهنم هم فهم و شعور دارد مانند همه ذرات عالم که فهم و شعور دارند و ذکر و عبادت خدا می کنند. روایت داریم وقتی مومن از پل صراط رد می شود جهنم می گوید زود رد شو که آتش من به برکت نور تو خاموش می شود.
روایت می فرماید خداوند متعال هزاران آدم و هزاران عالم خلق کرده است که قبل از فرزندان حضرت آدم علیه السلام بوده اند و بعد از ما هم فراوان خواهند آمد و به جز کره خاکی ما در جاهای دیگر هم خدا بندگان و عوالمی دارد. روایت می فرماید در آسمان ها «مُدُنٌ کَمُدُنکم». یعنی شهر ها و موجوداتی در عالم هست که مانند شما آنها هم زندگی می کنند و آنها از شما بیشتر حرف های ما را گوش می دهند. عالم خلقت خیلی گسترده است ما که در محضر خدا کوچکیم.
مرحوم آقای دولابی می فرمودند که خدا معامله نقد به نقد می کند یعنی هر عمل خیری که انجام بدهید مزدش را همان لحظه خدا می دهد. یکی از اساتید ما می گفت من دعایی خواندم که اثرش درخشش صورت انسان مثل ماه شب چهارده، در روز قیامت بود. بعد از دعا دیدم در خانه ما را می زنند در را که باز کردم دیدم دوستم که سید فاطمی بود و چشم برزخی هم داشت است. تا در را باز کردم این سید من را بغل کرد و من را بوسید و خیلی به من نگاه می کرد. به من گفت فلانی بیا بیرون برویم کمی قدم بزنیم. لباس پوشیدم و بیرون رفتیم. می گفت این سید اسم کسی را آورد که من از او خوشم نمی آمد تا اسم او را آورد من شروع به بدگفتن کردم و آقای فاطمی به من گفت فلانی از وقتی که من آمدم به در خانه شما چشمم که به صورت شما افتاد دیدم صورت شما مثل ماه شب چهارده می درخشد ولی الآن صورتت مثل یک سگ و گرگ درنده شده است. غضب پاره آتش و نفخۀ شیطانی است.
سیدی می گفت: با خانمم دعوا کردم و از خانه بیرون رفتم و هنگام غروب به نماز آیت الله بهاءالدینی رفتم. قبل از نماز که نشسته بودم ایشان به من نگاهی کرد و گفت آقا با دعوا و داد و قال کار درست نمی شود. چرا دعوا می کنی؟! آقا فرمود: خانمت علویه است پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند: از بدهای فرزندان من به خاطر من صرف نظر کنید. دیگر دعوا نکن. بعد از نماز با یک دستۀ گل و شیرینی و هدیه ای به خانه می روی و از همسرت معذرت خواهی می کنی تا صلح و صفا بینتان دوباره ایجاد بشود. یعنی آیت الله بهاءالدینی آتش و کدورت را همین الآن در ضمیر این آقا می دیده است.
یکی از اساتید ما می فرمود شبی خواب روز قیامت را دیدم که از طرف خدا به من دستور دادند داخل گودال شعله آتش جهنم بشوم. یکی از علامت مومن این است که آتش بیار معرکه نیست بلکه آتش خاموش کن است. می گفت از خدا معذرت خواهی کردم تا من را ببخشد. خطاب شد این امر الهی است با شتاب خودم را درون گودال آتش پرت کردم که ناگهان همه آتش ها از بین رفتند. این حکایت حال ما انسان هاست که اگر الآن یک صفت بدی داشته باشیم همین الآن هم در گودال آتش هستیم.
انشاءالله قسمت بشود در شب جمعه ای زیارت کربلا برویم. سلیمان اعمش می گوید با همسایه ای رفت و آمد داشتم ولی از عقاید خرابش اطلاع نداشتم تا اینکه شب جمعه ای می خواستم کربلا بروم و او به من گفت کجا می خواهی بروی؟ گفتم کربلا. گفت: زیارت مرده بدعت و حرام است. گفت من ناراحت شدم و عهد کردم دیگر با این همسایه رابطه نداشته باشم. گفت رفتم کربلا و روز جمعه دیدم این همسایه در حالی که گریه می کند و منقلب است به کربلا آمده است. گفتم تو که منکر زیارت بودی اینجا چه می کنی؟ گفت دیشب خواب دیدم نورهایی از آسمان می آید گفتم اینها چه هستند؟ خطاب آمد این نورها پیامبر و امیرالمؤمنین و امام مجتبی و خدیجه کبری و فاطمه زهرا علیهم السلام هستند. گفتم اینها از کجا می آیند؟ گفتند اینها از عرش برای زیارت امام حسین علیه السلام می آیند. و دیدم رقعه هایی در هوا منتشر می شد که رویش نوشته بود «امان لزوار الحسین من النار فی لیلة الجمعه». یعنی هر کسی شب جمعه برای زیارت امام حسین علیه السلام برود برات آزادی از آتش جهنم برایش می دهند. من دست بردم تا یکی از اینها را بگیرم ولی من را رد کردند و گفتند تو منکر زیارت هستی. گفت بعد از دیدن این خواب منقلب شدم و آمدم در کنار قبر اباعبدالله علیه السلام. گفتم تا آخر عمرم در این کربلا می مانم.
امان از داغ جوان. می گویند وقتی که سر بریده آقا اباعبدالله علیه السلام را در مجلس یزید آوردند ابن زیاد با چوبی که در دست داشت اشاره به موهای سر آقا و محاسنش کرد و گفت «لقد أسرع الشيب إليك يا أباعبداللّه»[5]. چقدر موهایتان زود سفید شده است. سن شما این قدر نبوده است. می گویند بی بی زینب صدا زد ابن زیاد موهای برادرم را داغ علی اکبر سفید کرده است. امان از داغ جوان. بی بی سکینه می گوید در میدان جنگ دیدم که رنگ از صورت پدرم پرید گویا نزدیک بود روح از بدن پدرم خارج بشود. آمدند نزد علی اکبر نشستند و با دست مبارکشان خاک و خون ها را از صورت و لب های علی کنار زدند ولی دیدند دیگر علی حرف نمی زند. فرمودند که علی جان رفتی و راحت شدی اما پدرت غریب و تنهاست.
[1]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار / مجلسی / ج 68 / 221 / باب 66 الاقتصاد في العبادة و المداومة عليها و فعل الخير و تعجيله و فضل التوسط في جميع الأمور و استواء العمل... / ص: 209.
[2]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام / مجلسی / ج 56 / 27 / باب 15 ما روي في سعادة أيام الأسبوع و نحوستها... / ص: 18.
[3]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام / مجلسی / ج 74 / 419 / باب 15 مواعظ أمير المؤمنين علیه السلام و خطبه أيضا و حكمه... / ص: 378.
[4]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام / مجلسی / ج 68 / 217 / باب 66 الاقتصاد في العبادة و المداومة عليها و فعل الخير و تعجيله و فضل التوسط في جميع الأمور و استواء العمل... / ص: 209.
[5]. مع الركب الحسينى (ج 5) / محمدجعفرطبسی / 135 / الركب الحسيني في محبس ابن زياد... / ص: 135.