فضل و رحمت الهی همرنگی با مولا در خیررسانی

فضل و رحمت الهی همرنگی با مولا در خیررسانی

هم‌رنگی با مولا در خیررسانی

باید توجه داشت که انسان زمانی مصداق «أَلْخَیرُ مِنْهُ مَأمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ» می‌شود که متصل به رحمت پروردگار گردد و همان­طور که پروردگار خیر محض است و شر ندارد او هم همین‌گونه شود. وجود مقدس خداوند، شر و ظلم را از خودش به تمام معنا نفی کرده است:[۹]

پس همان­طور که او خیر محض است و شر ندارد، بنده‌اش هم باید هم‌رنگ مولایش شود؛ یعنی عاشق برای خیر رساندن و متنفر از شر رساندن باشد. ما بسیاری از شرها را داریم که به آن‌ها توجه نمی‌کنیم. مثلاً در مواردی ما در حق زن و فرزند و پدر و مادر و رفیقمان ظلم می‌کنیم در صورتی که در سوره انعام فرموده است که هدایت و نجات برای کسانی است که ایمانشان را به ظلم نیالایند:[۱۰] می‌فرماید که به ایمانشان، لباس ظلم نپوشانده باشند؛ یعنی این­گونه نباشند که هم نماز و روزه را انجام دهند و هم شر داشته باشند. این طرف به مسجد بیایند و از آن طرف به میخانه بروند. به عبارت دیگر، صداقت داشته باشند که یک طرفه بودن، بهتر است.

پدری به یکی از پسرانش گفت: از تو راضی‌ام چون می‌دانم همیشه راست می‌گویی. به دیگری هم گفت: از تو هم راضی هستم چون می‌دانم همیشه دروغ می‌گویی، اما به سومی گفت: خدا تو را لعنت کند که راستگویی و دروغگویی‌ات معلوم نیست و ما تکلیف خودمان را در برابر حرف‌هایت نمی‌دانیم که کدام راست است و کدام دروغ!

 

حیات طیبه در پرتو اتصال به رحمت الهی

سخن در این بود که اتصال به رحمت الهی، در دنیا موجب حیات طیبه می‌گردد و حیات طیبه یعنی زندگی کردن در دنیا به گونه‌ای که: «أَلْخَیرُ مِنْهُ مَأمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ». در آخرت هم که فعلاً برای ما قابل درک نیست، اما می‌فرماید: «و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون»[۱۱] و نیز می‌فرماید: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان ودا».[۱۲]

در آیه دوم از عمل صالح سخن می‌گوید و عملی صالح است که مطابق مقررات الهی انجام گیرد و نتیجه‌اش نیز این می‌شود که: «سیجعل لهم الرحمان ودا». البته نمی‌فرماید که: «سیجعل لهم الله»، چرا که جاگیری کلمات در آیات، بسیار دقیق است و واقعاً عمل صالح با همین رحمانیت سازگار است، نه با لفظ الله، چون «الله» مستجمع جمیع صفات است و حتی با عذاب کردن نیز سازگار است. خداوند در قرآن نمی‌فرماید که رحمان، آنان را عذاب می‌کند، بلکه لفظ «الله» را به کار می‌برد و می‌فرماید: «یعذبهم الله بایدیکم».[۱۳] بنابراین، کلمات آیات همه سرجای خودشان است. مثلاً آنجا که می‌فرماید: «الحمدلله رب العالمین» فقط جای کلمه رب بوده و جای کلمه رحیم و رحمان نبوده است که مثلاً بگوید: الحمد لله رحیم العالمین و اگر می‌گفت آیه غلط می‌شد.

چند سال پیش کشیشی در اروپا گفته بود من نظیر قرآن را می­آورم. او هفت آیه به زبان عربی و به سبک سوره حمد درست کرده بود و بعد هم ارائه کرده بود که ای مسلمانان که می‌گویید اگر می‌توانید مثل قرآن را بیاورید، من آورده‌ام. این سوره را من هم دیدم و این هفت آیه‌ای که ساخته بود جدای از غلط‌های محتوایی و معنایی، حدود پنجاه غلط ادبی داشت.

بنابراین، آنجا که می‌فرماید: «الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان ودا»، چون عمل صالح یعنی انجام مقررات، و از سویی مقررات هم رحمت پروردگار است، پس سروکار شما بعد از عمل مطابق مقررات، با رحمت پروردگار است. این مقررات نیز در زبان وحی و در زبان انبیاء و ائمه (ع) بیان شده است. اگر یادتان باشد پیش از این، از تابلوی زیبایی از پیامبر اسلام (ص) یاد کرده بودیم که می‌فرمود: «رحم الله امرءً قدّم خیرا» رحمت خدا از آن کسی است که اقدام به خیر بکند و قدم در راه خیر بردارد.

 

اهل خیر در حدیث قدسی

خداوند در یک حدیث قدسی می‌فرماید: «خلقت الخیر وجعلت له اهلا».[۱۴] یعنی خیر را من ساخته‌ام و بوجود آورده‌ام و برای آن اهلی قرار داده‌ام. منظور این است که همه مردم اهل خیر نیستند و این اختصاص به گروهی دارد و سپس می‌فرماید: «فطوبی لمن جعلته للخیر و یسرت الخیر علی یده». خوشا به حال کسی که به پا خیزد و در پی خیر باشد و خیر در دستانش آسان انجام گیرد. بعضی‌ها اهل خیرند ولی جان آدم را می‌گیرند تا کار خیری انجام بدهند.

شخصی به محضر حضرت مجتبی (ع) آمد و گفت که من گرفتارم. آن حضرت نگذاشت که به سخنش ادامه بدهد و فرمود که خواسته‌ات را بنویس. آن حضرت می‌خواست که این شخص به زبان نیاورد و خجالت نکشد و آبرویش نریزد. او هم تکه کاغذی برداشت و نوشت و به حضرت مجتبی (ع) داد. حضرت خواندند و پنجاه هزار دینار طلا و پانصد درهم نقره به او دادند. بعد هم فرمودند برخیز و کسی را بیاور که برای بردن این‌ها کمکت کند، چون پول‌ها فلزی و سنگین بود. آن بنده خدا خیلی خوشحال شد و به بازار رفت و باربری را به کمک آورد. حضرت (ع) عبایشان را هم به او دادند و فرمودند: این هم مزد این باربر است. بعد شخصی به حضرت گفت که عجب برکتی برای او داشت. حضرت (ع) فرمود: برای ما بیشتر برکت داشت![۱۵]

 

حکایتی از اهل خیر

برخی افراد اهل خیرند و در پی امور خیر می‌دوند و خدا نکند روزی بر آنان بگذرد که کار خیری نکرده باشند. حدود نود سال پیش در همین تهران، مردی از اهل خیر شب به خانه‌اش آمد و خوابش نمی‌برد. خانمش به او گفت: چه شده است؟ گفت: امروز صبح تا الان هر‌چه این طرف و آن طرف دویده‌ام تا کار خیری انجام بدهم نصیبم نشده است و چون امروز کار خیر نکرده‌ام ناراحتم. آخرش هم برخاست و لباس‌هایش را پوشید و از خانه بیرون زد. این طرف و آن طرف رفت تا در مسیرش به محله بدکاره‌های تهران رسید.

ساعت ۱۲ شب شده بود و جوانی حدودا ۲۰ ساله سرش را روی دیوار گذاشته بود و گریه می‌کرد. این مرد تهرانی با عرق‌چین و شال و محاسن، دستی بر شانه این جوان می­زند. جوان برمی­گردد و می­بیند آدم متدین و مقدسی مقابل او ایستاده است. بعد به جوان می­گوید: چرا اینجا ایستاده‌ای و چرا گریه می‌کنی؟ نترس و دردت را به من بگو! آن جوان جواب می­دهد: به تازگی دختری را در این خانه بدکاره‌ها آورده‌اند و من هم این دختر را دیده‌ام و به او علاقه پیدا کرده‌ام. امشب اینجا آمده‌ام و او را می‌خواهم، اما مرا به این خانه راه نمی‌دهند. آن مرد اهل خیر درب آن خانه را می­زند و می­گوید که فلان دختر پیش شماست؟ می­گویند: بله، اما به قیافه شما نمی‌آید که اهل این برنامه‌ها باشی و درضمن قیمتش هم خیلی زیاد است. آن مرد می­گوید: قیمتش را هرچه باشد می‌پردازم. بعد هم همان پولی را که آن­ها گفته بودند می­دهد و دختر را به همراه آن پسر به منزل خودش می­آورد. دختر را تحویل زنش می­دهد و به او می­گوید: به این دختر مسائل شرعی را یاد بده. صبح هم پسر را به همراه خودش به حجره محل کارش می­برد. ده روز بعد هم دویست نفر مهمان دعوت می­کند و مراسم عقد این دختر و پسر را براه می­اندازد. یک خانه هم برایشان می­گیرد و این­ها سه چهار سال در تهران با هم زندگی می­کنند. یک روز پسر نزد این مرد می­آید و می­گوید: ای بابا من اهل منجیل رشت هستم و دیگر دلم نمی‌خواهد تهران بمانم و آمده‌ام اجازه بگیرم و به شهر خودم بروم. آن مرد موافقت می­کند و مقداری پول هم به آن‌ها می­دهد. دختر و پسر با او خداحافظی می­کنند و به منجیل می‌روند و فقط با نامه از حال این مرد با‌خبر می­شوند.

چند سالی می­گذرد و جنگ بین الملل اول تازه تمام شده است. این مرد در رشت کاری دارد و اول غروب گذرش به شهر منجیل می­افتد. مشاهده می­کند که مردم جلو نانوایی‌ها جمع شده‌اند و نان هم یافت نمی‌شود. مقداری از فراری‌های جنگی را به منجیل آورده بودند و جمعیت زیاد شده بود. این مرد می‌پرسد که آرد این شهر دست کیست؟ می‌گویند که دست فلان حاجی است. او می‌آید و درب خانه حاجی را می‌زد و بالاخره با سر و صدا حاجی را از خواب بیدار می‌کند.

حاجی با دیدن پدر معنوی و اهل خیر خود، روی پای او غش می‌کند. سپس خانم و بچه‌هایش، او را به هوش می‌آورند. حاجی می‌گوید که من دینم، حیاتم و زن و بچه‌ام را مدیون کار آن شب شما می‌دانم. آن مرد هم می‌گوید که من امشب از اینجا رد می‌شدم و دیدم که نان کم است و مردم عزا گرفته‌اند و فهمیدم که آرد شهر هم دست شماست، به مردم آرد بده تا بپزند و نان زیاد بشود. حاجی می‌گوید: صدقه سر شما همه آردهای در انبار را امشب به نانوایی‌ها می‌دهم. بعد هم نوکرش را می‌فرستد و نانوایی‌ها را خبر می‌کند که بیایند و آردها را ببرند. آن‌ها هم می‌برند و پس از یک ساعت، نان بسیاری پخته می‌شود و مشکل مردم این­گونه حل می‌شود.

 

یادی از مرحوم قوام

اصلاً یک عده‌ای اهل خیر هستند، همان گونه که خداوند متعال فرمود که خیر را آفریدم و برای آن، اهلی قرار دادم. پس خوشا به حال کسانی که برای کارهای خیر آماده‌اند و خیر در دستشان راحت انجام می‌گیرد.

من در اینجا ظلم می‌دانم اگر از مرحوم قوام که خودم زیاد پای منبرش می‌رفتم یادی نکنم. من زمانی که بچه بودم در ماه مبارک رمضان از منزلمان که از مسجد جامع تهران هم دور بود به آنجا می‌رفتم. ایشان در شبستان شاه آبادی منبر می‌رفت و منبر او از بهترین و پرجمعیت‌ترین منبرهای تهران بود.

یکی از دوستانم که با او آشنا بود نقل می‌کرد که من در شب آخر روضه ایشان در دهه فاطمیه که در مسجدی در خیابان جمهوری اسلامی فعلی برپا بود حضور داشتم. در آن شب چهارصد تومان به او دادند که آن وقت پول زیادی بود. بعد از منبر مقداری نشست تا همه مردم رفتند و فقط من و خادم مسجد مانده بودیم. به من گفت برخیز تا برویم. با هم به یکی از خیابان‌ها آمدیم. گفت: من از این خیابان چیزهای بدی شنیده‌ام که شب‌ها دختران و زنان می‌آیند اینجا و دنبال مشتری می‌گردند و قیمتشان هم گران است. گفتم: من هم همین را شنیده‌ام. بعد مرحوم قوام شروع می‌کند به قدم زدن. در این هنگام یک زن جوان بیست و چند ساله را می‌بیند و می‌فهمد که برای چه هدفی آنجا ایستاده است. با آن زن صحبت می‌کند و او می‌گوید که من امشب با هر‌که باشم ۵۰ تومان می‌گیرم. سید گریه‌اش می‌گیرد، پاکت پولش را که در روضه به او داده‌اند درمی‌آورد و می‌گوید: ای خواهر من، این ۴۰۰ تومان است و پول هشت شب تو می‌شود. این ایام هم ایام شهادت مادرم زهرا (س) است. تو هم حیف هستی که در این شب‌ها آلوده به این عمل خلاف بشوی، فعلاً این پول را بگیر و هشت شب به دنبال این گناه نرو! این خانم هم از فردای همان شب به مسجد می‌آید و اهل جلسات روضه می‌شود و بعد هم خودش دویست سیصد نفر را تربیت می‌کند و شنیدم که در این اواخر بعد از اینکه به مکه رفته بود و کارهایش را درست کرده بود، از دنیا رفته است. این هم مصداق کار خیر است که در آن حدیث قدسی فرمود: «خلقت الخیر و خلقت له اهلا فطوبی لمن خلقته للخیر و یسرت الخیر علی یده».

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

    پی نوشت ها:
  • [۹]. یونس (۱۰): ۴۴؛ یقیناً خدا هیچ ستمی به مردم روا نمی‌دارد، ولی مردم [با روی‌گردانی از حق] بر خود ستم می‌ورزند.
  • و فی عیون الأخبار بإسناده إلی الرّضا(ع) عن أبیه عن آبائه عن الحسین بن علی (ع) قال: إنّ یهودیا سأل علی بن أبی طالب، فقال: أخبرنی عمّا لیس عند اللَّه، و عمّا لا یعلمه اللَّه، و عمّا لیس للّه.
  • فقال علی (ع): أمّا ما لا یعلمه اللَّه، فذاک قولکم، یا معشر الیهود: إنّ عزیر ابن اللَّه، و اللَّه لا یعلم له ولدا. و أمّا قولک: ما لیس عند اللَّه، فلیس عند اللَّه ظلم للعباد. فأمّا قولک: ما لیس للّه، فلیس للّه شریک.
  • فقال الیهودی: أشهد أن لا إله إلّا اللَّه و أشهد أنّ محمّدا رسول اللَّه.
  • [۱۰]. انعام (۶): ۸۲؛ کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی [چون شرک] نیامیختند، ایمنی [از عذاب] برای آنان است، و آنان راه یافتگانند.
  • [۱۱]. نحل (۱۶): ۹۷٫
  • [۱۲]. مریم (۱۹): ۹۶٫
  • [۱۳]. توبه (۹): ۱۴٫
  • [۱۴]. کافی: ۱/۴۱۳؛ باب الخیر والشر؛ در آنجا روایاتی نزدیک به همین مضامین هست.
  • [۱۵]. المحاسن و المساوی: ۵۵٫

مقالات مرتبط

رابطه فضل و رحمت الهی با انسان

رابطه فضل و رحمت الهی با انسان

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین
فضل و رحمت الهی

فضل و رحمت الهی

یک عبادت هم همین روزه است. در آیه ۱۸۳ سوره مبارکه بقره چقدر با محبت این حکم روزه را بیان کرده است.
خسارت نبود فضل و رحمت

خسارت نبود فضل و رحمت

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین
سند فضل و رحمت

سند فضل و رحمت

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین
مبدأ و منتهای فضل و رحمت

مبدأ و منتهای فضل و رحمت

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین
عدم کاستی در پرتو فضل و رحمت الهی

عدم کاستی در پرتو فضل و رحمت الهی

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین
زندگی در فضای رحمت

زندگی در فضای رحمت

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین
فضل و رحمت الهی

فضل و رحمت الهی

بنابراین، با توجه به گفته‌های پیشین، منبع دوم که باید مقررات الهی را از آن بگیریم پیامبر اکرم (ص) است و منبع سوم، امام معصوم (ع)، و منبع چهارم فقیه جامع الشرایط است.
 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʅ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(5)

عبادت بدون بینش آنان برخی را به اشتباه می انداخت و خطر اشاعه ی این مرض مسری در جامعه بود. امام علی(علیه السلام) به این خطر بیم می داد، آن حضرت(علیه السلام) شنید که مردی از خوارج شب بیدار است و به دعا و تلاوت قرآن مشغول است؛ امام فرمودند:« به یقین خفتن به که با دودلی نمازگزاردن» (نهج البلاغه، حکمت97).
Powered by TayaCMS