کلید واژه ها:فضیلت صلوات-شب قدر-توحید عملی.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه واله:«وَلَايَةُعَلِيِّبْنِ أَبِيطَالِبٍ وَلَايَةُاللَّهِ وَحُبُّهُ عِبَادَةُاللَّهِ وَاتِّبَاعُهُ فَرِيضَةُاللَّهِ وَأَوْلِيَاؤُهُأَوْلِيَاءُاللَّهِ وَأَعْدَاؤُهُأَعْدَاءُاللَّهِ وَحَرْبُهُ حَرْبُ اللَّهِ وَسِلْمُهُ سِلْمُ اللَّهِ عَزَّوَجَل »[1]»
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنیخون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخر الامر گل کـــــــوزه گـران خـواهی شدحـالیا فـکـر سبو کـن که از بـاده کـــنی
گر از آن آدمیانی که بـهشتت هوس اســــت عـیـش بـا آدمـی چـنـد پـری زاده کــــنی
خاطـرت کی رقم فــــــــیض پذیرد هـیهـات مـگر از نـقـش پـراکـنده ورق ساده کــنی
تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گـــــزاف مـگـر اسـبـاب بـزرگـی هـمه آمـاده کنــی
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنـــــــان گـر نـگـاهی سـوی فرهاد دل افتاده کــنی
کار خود گر به خدا باز گذاری حافـــــــــظ ای بـسـا عـشق که با بـخت خدا داده کـنی
بعضی از کارها انسان را از شفاعت اهل بیت سلام الله علیهم محروم می کند و بعضی از کارها هم شفاعت را نصیب انسان می کند. یکی از چیزهای که شفاعت را واجب می کند، ذکر صلوات است؛ چون صلوات، دعا برای پیامبر و آل پیامبر است و این دعا هم مستجاب می باشد. ما می گوییم: خدایا! درود و لطف و رحمتت را بر پیامبر و آل پیامبر نازل کن؛ قطعا این دعا مستجاب است؛ پیامبر هم قطعا پاسخ می دهد. لذا فرمود: «يا علي من صلى علي كل يوم أو كل ليلة وجبت له شفاعتي و لو كان من أهل الكبائر[2]» کسی که هر روز، یا هر شب، صلوات بر محمد وآل محمد بفرستد، شفاعتش بر من واجب می شود؛ ولو گنهکار هم باشد، دستش را میگیرم. بیاییم حداقل با همین عمل خودمان را نجات بدهیم.
از روایات، احتمال قریب به یقین استفاده می شود که شب قدر، شب بیست و سوم باشد. بهترین ماه سال، مال رمضان است و بهترین شب و گل ماه رمضان هم شب قدر است؛«لیلة القدر خیر من الف شهر[3]».تمام تقدیرات یک سال در شب قدر مقدر می شود، تمام ملائکه به همراه ملکه روح که اعظم ملائکه است(حتی از جبرئیل هم مقرب تر است) به محضر امام زمان علیه السلام مشرف می شوند. در این شب از خدا بخواهیم که بهترین مصلحت ها و تقدیرها را شامل حال ما بکند.
یک سوره مستقلا به خاطر شب قدر نازل شده است؛ در هر آیه این سوره کلمه قدر آمده است. خداوند به پیامبرش می فرماید: تو چه می دانی شب قدر چه شبی است! شب قدر از هزار ماه که معادل هشتاد سال عمر می شود، با فضیلت تر است؛ حالا چقدر بالاتر است، نمی دانیم.
حضرت زهرا علیها السلام شب های نوزدهم و بیست و یکم رمضان بچه ها رابیدار نگه نمی داشتند؛ ولی در شب بیست و سوم بخاطر اهمیت شب قدر، هر طور که شده بچه ها را تا صبح بیدار نگه می داشتند. آن عرب بیابانی به پیامبر عرض کرد: آقا من در سال یک شب می توانم به مدینه و به خدمت شما بیایم؛ کدام شب را بیایم؟ حضرت فرمود: شب بیست و سوم رمضان بیا. امام صادق مریض بود و از جایش نمی توانست بلند بشود؛ اما در شب بیست و سوم فرمود: مرا بلند کنید و به مسجد ببرید.
امام صادق سلام الله علیه می فرماید: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْعَنْكَبُوتِ وَ الرُّومِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَيْلَةَ ثَلَاثَةٍ وَ عِشْرِينَ فَهُوَ وَ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ لَا أَسْتَثْنِي فِيهِ أَبَداً وَ لَا أَخَافُ أَنْ يَكْتُبَ اللَّهُ عَلَيَّ فِي يَمِينِي إِثْماً وَ إِنَّ لِهَاتَيْنِ السُّورَتَيْنِ مِنَ اللَّهِ مَكَاناً. [4] کسی که شب بیست و سوم سوره روم و عنکبوت را بخواند، بخدا قسم اهل بهشت است و هیچ کسی هم از این حکم مستثنا نیست. در این شب ها دعا را فراموش نکنیم. روایت داریم: اگر کسی برای دیگری دعا بکند، خداوند هزار برابرش را برای خودش مستجاب می کند. یکی از اعمال بسیار مهم شب قدر صدقه دادن است؛ صدقه دادن باعث اجابت دعا می شود. یکی از اعمالی که رحمت خداوند را جلب می کند، سخاوت است. در روایت داریم: سخاوت درختی بهشتی است؛ هر کس به شاخه این درخت چنگ بزند، او را به طرف بهشت می کشد. در روایت دیگری آمده که یکی از صفات مؤمن سخاوت است. در این شب ها با توسل به اهل بیت، از حیله و مکرهای شیطان به خداوند متعال پناه ببریم و به این معتقد باشیم.نقل کرده اند: یک عابدی بعد از هشتاد سال عبادت، یک خانم بد کاره ای او را فریب داد و عابد دچار عمل قبیح زنا شد.
اهل بیت سلام الله علیهم هم محتاج به خداوند هستند؛ یعنی قدرتشان از خداست و مستقل از خدا نیستند. همچنین ما را به سوی خدا دعوت می کنند؛ یعنی وقتی می گوییم: «یا حسین»، یعنی می خواهیم با این ذکر به خدا برسیم. معصومین،«داعی الله» هستند؛ ما را به سوی خدا دعوت می کنند. حتی بعضی از افراد که در پیش یکی از حضرات به گناهانشان اقرار می کردند، ائمه ناراحت می شدند. ائمه پل بین ما و خداوند هستند؛ یعنی اینها واسطه فیض بین ما و خدای ما هستند.
گدایی و درخواست پیش اهل دنیا خوب نیست، آدم را بی آبرو می کند؛ ولی رو انداختن و گدایی از ائمه و خداوند متعال آدم را آبرومند می کند.شخصی در زمان پیامبر مشکل اقتصادی داشت. همسرش اصرار کرد که این مشکلمان را با پیامبر در میان بگذار. در جلسه پیامبر آمد و خواست مطرح بکند که قبل از آن حضرت فرمود: «من سئلنا اعطیناه و ان استغنی اغناه الله» هر کسی از ما درخواست بکند، به او می دهیم؛ ولی اگر از خدا بخواهد، خداوند بی نیازش می کند. به خاطر این فرمایش حضرت، در خواست کمک نکرد. وقتی به خانه برگشت، خانمش گفت: به پیامبر گفتی؟ گفت: جریان این طور شد. گفت: فردا باز هم برو و به پیامبر بگو که خیلی دستمان تنگ است. فردا رفت و دوباره پیامبر همان جمله را قبل از اینکه این صحابی درخواست کند، فرمود.روز سوم هم رفت و باز همین جریان تکرار شد. این شخص فهمید که واقعا مقصود پیامبر اوست. گفت: من دیگر از پیامبر چیزی نخواهم خواست. رفت و تیشه ای از یک نفر قرض گرفت، هیزم جمع می کرد و می فروخت. چون توکل به خدا کرده بود، کم کم کارش گرفت و خودش تیشه و غلام و مرکب برای هیزم کشی خرید و خلاصه کمپانی هیزم کشی شد.
اگر ما توانستیم با توکل نیازهایمان را از خدا بگیریم، عزت و بزرگیمان هم در دنیا و هم در آخرت حفظ می شود؛ والا اگر نتوانستیم از خدا بگیریم، به خلق خدا و به مردم دنیا نیازمند می شویم. امیرالمومنین سلام الله علیه می فرماید: «کسی که به مردم دنیا به خاطر دنیا دست درازی کند، دو سوم دینش از بین می رود». کار اکثر مردم دنیا تعظیم به ثروتمندان و اغنیای دنیا شده است. کسی که به خاطر دنیا و نفس خود به غیر خدا تعظیم می کند، بت پرست است. ما نباید به خاطر یک رأی، به مردم التماس کنیم. بعد از این که مردم عثمان را کنار زدند، با التماس، آقا امیرالومنین سلام الله علیه را به مسند خلافت نشاندند و حضرت هم قسم می خورد که این ریاست و مسند در پیش من از کفش وصله دارم بی ارزش تر است.
بزرگان ما مثل امام خمینی (ره) خیلی پیش مردم عزیز بوده و هستند. ولی همین امام خمینی فرمود: این که مردم شعار درود بر خمینی می دهند، اگر مرگ بر خمینی هم بگویند، برای من فرق نمی کند. ما سوراخ دعا را گم کردیم. مردم که هیچ خیری برای ما ندارند، خودمان را برای این که از ما راضی بشوند، می کشیم؛ ولی خداوند را که همه چیز ما و همه نعمت های ما از اوست و هر لحظه عنایاتش را ادامه می دهد، زیاد مهم نمی گیریم.
بر در بی مروت ارباب دنیاچند نشینی که خواجه کی بر درآید
یک ویژگی بزرگ امام توحیدش بود. امام خمینی وقتی با هواپیما از پاریس به ایران می آمد، خبرنگار خارجی پرسید: آقا چه احساسی دارید؟ فرمود: من احساسی ندارم. دل من، احساس من همیشه پیش خداست، پیش خلق نیست که با تجمعشان من را شگفت زده یا شاد کنند. قلب امام به خدا وصل بود. اگر دل به غیر خدا ببندیم، شرک خفی داریم. بیاییم به جای مردم پرستی، خدا پرست باشیم. چون امام دلش را به خدا داد و بنده خدا شد، مردم همه عاشقش بودند، میلیون ها نفر در تشییع جنازه اش شرکت کردند. ما باید با خدا صلح کنیم نه با مردم؛ چون مردم هیچ وقت صلح نمی کنند. اصلا هیچ کسی نمی تواند برای همیشه مردم را از خودش راضی نگه دارد.
همه بزرگان مشرکان نزد ابوطالب، عموی پیامبر آمدند و گفتند: به محمد بگو هر چه می خواهد به اومی دهیم، بهترین و زیباترین دختران عرب را در اختیارش قرار می دهیم، طلا و ثروت در اختیارش می گذاریم؛ فقط به بت های ما کاری نداشته باشد. ابوطالب وقتی جریان را به پیامبر عرض کرد، حضرت فرمود: ای عمو،اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارند تا من از هدفم و خدایم دست بردارم، این کار را نخواهم کرد. در مقابل زحمت هایش هم چیزی از مردم نخواست و اگر هم طبق آیه قرآن فرمود: مزد زحماتم را با محبت به اهل بیتم بدهید، این هم به خاطر خود مردم بود؛ چون تنها صراط مستقیم اهل بیت هستند.
مرحوم علامه قاضی برای بچه هایشان دو تا وصیت خصوصی داشتند. اول اینکه هیچ وقت در خانه خلق الله نروید، هر چند مرجع تقلید باشند. ما وقتی به در خانه اهل بیت می رویم، برای این است که آنها تجلی خدا و نماینده او در روی زمین هستند. خداوند خودش آن ها را واسطه فیض بین ما و خودش قرار داده است؛ چون اهل بیت در پیشگاه خداوند متعال آبرومند هستند. اگر آنها را پیش خداوند واسطه قرار دهیم، ما هم مورد عنایات خداوند قرار می گیریم.امیرالمومنین سلام الله علیه باب الله است، او می تواند دست ما را بگیرد و ما را به خداوند متعال برساند.
شیعه ای در عراقیک همسایه داشت که از فرماندهان حکومتی آن زمان و سنی متعصبی بود. این سنی همسایه شیعه اش را اذیت می کرد. یک روز آن شیعه به همسایه اشگفت: من می روم در نجف از تو به امیرالمومنین سلام الله علیه شکایت می کنم. گفت: برو هر کاری می خواهی بکن. شیعه به نجف آمد و به حضرت عرض کرد: آقا جان، من از حرم شما بیرون نمی روم، مگر این که شما انتقام من را از این سنی بگیرید. کمی گریه و زاری کرد، خسته شد و خوابش برد. آقا را در خواب دید و هم همان درخواستش را کرد. آقا فرمود: این سنی را به خاطر من ببخش. عرض کرد: آقا جان، چرا ببخشم؟ حضرت فرمود: به خاطر این که این شخص یک روزی با سربازانش از صحرای نجف عبور می کرد، چشمش به گنبد و بارگاه من افتاد، به احترام از مرکبش پیاده شد و تا زمانی که گنبد و بارگاه من را می دید، به مرکبش سوار نشد.
" دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری"
این شیعه هم گفت: چشم، من به احترام شما از ایشان می گذرم. وقتی که به محلش برگشت، آن سنی گفت: چه شد؟ چرا حضرت علی سلام الله علیه انتقام تو را از من نگرفت؟ وقتی جریان را به او گفت، آن فرمانده سنی هم منقلب شد و شهادت به ولایت امیرالمومنین سلام الله علیه داد و شیعه شد.
موقعی که می خواهد جان از بدن ما بیرون رود، همه ما شیعه ها منتظر امیرالمومنین هستیم و همه امیدمان به ولایت علی سلام الله علیه است. ما هیچ آبرویی در پیشگاه خداوند متعال نداریم؛ تنها امیدمان آبروی اهل بیت است که خداوند به احترام آنها از گناهان ما هم بگذرد.
می گویند: وقتی که پیامبر می خواست از دنیا برود، مولا را خواست و فرمود: یا علی سلام الله علیه ، جبرئیل این جاست، به من خبر داد که بعد از من حق شما را غصب می کنند، شما صبر می کنید؟ عرض کردند: بلی، صبر می کنم. فرمودند: شما راآزار می دهند و خانه نشین می کنند، آیا صبر می کنید؟ عرض کرد: بلی، صبر می کنم. اما یک جا صبر و امان حضرت امیر بریده شد؛ آن جایی که فرمود: «یا علی و یحتک حریمک» علی جان، به خانه شما حمله می کنند، همسرت را می زنند و آزار می دهند. می گویند: امیرالمومنین سلام الله علیه با صورت روی زمین افتاد.
من که یک باره درقلعه خیبر کندم داغ زهرای جوان ازنفس انداخت مرا
نیمه های شب زهرایش را غسل می داد. اسماء نقل می کند که یک باره صدای ناله آقا بلند شد. عرض کردم: آقا، چرا این طور جان سوز ناله می زنید؟ فرمود: اسماء دستم به بازوی ورم کرده فاطمهخورد؛ «و الاثر الباقی کمثل الدملجی فی عضد الزهرا...».
حجة الاسلام و المسلمین فرحزاد