تساوى حقوق زن ومرد

تساوى حقوق زن ومرد

ظاهر قرآن از تساوى حقوق زن و مرد در زندگى زناشويى پرده بر مى دارد, يعنى اقتدار, سلطه و امتيازى كه به نفع زن اعتبار شده هم سنگ آن چيزى است كه به نفع مرد لحاظ شده است, هر چند ممكن است در پاره اى از مصاديق, تفاوت هايى ديده شود; مثل حق نفقه كه مرد ملزم به رعايت آن است و حق تبعيت در سكونت كه زن بايد بدان متعهد باشد, زيرا قرآن مى فرمايد:

(و لهنّ مثل الذى عليهنّ)بقره/228

براى زنان حقوقى است, مانند آنچه بر ايشان هست.

در ميان واژه هايى كه براى اثبات همانندى بين دو چيز به كار مى رود, كلمه (مثل) از گستره معنايى خاصى برخوردار است, زيرا (ندّ) تنها در مقام بيان شباهت گوهرى, (شبه) تنها براى بيان همانندى كيفى, (مساوى) فقط براى بيان تشابه در كميت و اندازه, و (شكل) براى بيان تنها همانندى در مساحت به كار مى رود, ولى (مثل) همه اين موارد را پوشش مى دهد به همين جهت درمورد ذات بارى تعالى كه در هيچ يك از جهات يادشده همانند ندارد, نفى (مثل) شده است (ليس كمثله شىء).) راغب اصفهانى, المفردات فى غريب القرآن, 416.(

بر اين اساس حقوق زن نبايد از نظر چند و چون كمتر از حقوق مرد باشد.

بين مفسران همواره كسانى بوده اند كه از آيه (لهنّ مثل الذى عليهنّ) حقوق برابر زن و مرد در زندگى زناشويى را نتيجه گرفته اند.

ابن عباس مى گويد:

(دوست دارم براى همسرم آرايش كنم, همان گونه كه دوست دارم او براى من خود را بيارايد, و نمى پسندم كه تمام حقوقى كه بر عهده او دارم استيفا كنم تا رعايت تمام حقوق او بر من واجب شود, زيرا خداوند مى فرمايد: (و لهنّ مثل الذى عليهنّ و للرجال عليهنّ درجة))قرطبى, محمد بن احمد, الجـامع لأحكام القرآن, داراحياء التراث العربى, بيروت, 1405, 3/123(.

درجاى ديگر همين آيه را اين گونه توضيح مى دهد:

(معناى آيه اين است كه مردان به همزيستى و معاشرت نيك و بر اساس معروف با زنان الزام شده اند, همان گونه كه بر زنان لازم است كه به تكاليف الهى واجب و سودمند به حال شوهران عمل كنند.) همان.(

ابن زيد گفته است:

(مردان در مورد زنان تقواى الهى را پيشه كنند, همان گونه كه زنان ملزم به رعايت تقواى الهى درمورد مردان هستند.))همان)

طبرى مى گويد:

(مردان از ضرر رساندن به زنان دورى نمايند, همان گونه كه زنان موظف به دورى از ضرر رساندن به شوهران مى باشند.)(طوسى, محمدحسن, التبيان فى تفسيرالقرآن, داراحياء التراث العربى, بيروت, 2/241.)

ابن كثير نيز همانندى حقوق متقابل زن و مرد را از اين آيه فهميده, مى نويسد:

(حقوق زنان همانند حقوق مردان است, پس هر كدام از آن دو بايستى بر اساس معروف واجبى را كه بر عهده دارد ادا نمايد.)(ابن كثير, تفسير القرآن العظيم, 3/506.)

عبده از مفسران قرن بيستم مى نويسد:

آيه (و لهنّ مثل الذى عليهنّ) ترازويى است در دسترس مرد تا در تمام شؤون و احوال, برخورد با همسرش را مورد سنجش قرار دهد. پس اگر چيزى را از همسرش خواست به خاطر آورد كه در مقابل آن بايستى به سود وى وظيفه اى انجام دهد… مراد اين است كه حقوق آن دو همسان است… همان گونه كه در گوهر, عقل و احساس مانند يكديگرند.)(رشيد رضا, تفسيرالمنار, دارالمعرفة, 2/268 ـ 297.)

مؤلف (الفرقان فى تفسير القرآن) نيز بر همانندى حقوق زن ومرد تأكيد مى كند, بر اساس آيه (و لهنّ مثل الذى عليهنّ) با افزودن اين دو نكته كه جمله (و للرجال عليهنّ درجة) نمى تواند استثنا باشد و روايتى كه فزونى حق مرد را بر حق زن مطرح مى كند مخالف صريح آيه مماثلت است.(صادقى, محمد, الفرقان فى تفسير القرآن, 5ـ6/59ـ58.)

مراد خداوند از (وللرجال عليهنّ درجة) و رابطه آن با مفهوم (و لهنّ مثل الذى عليهنّ) مورد توجه نخستين مفسران نيز بوده و از آن فضل و احسان مى فهميده اند كه به اراده و انتخاب انسان بستگى دارد, نه برترى حقوقى.

ابن عباس مى گويد (دوست ندارم تمام حقوقم را كه همسرم ملزم به رعايت آنهاست استيفا كنم, زيرا خداوند مى فرمايد: (و للرجال عليهنّ درجة)

عطيه از مفسران عصر تابعان, اين سخن ابن عباس را سخن زيباتر و برتر مى شناسد.(قرطبى, محمد بن احمد, الجامع لأحكام القرآن, 3/125.)

ابن جرير طبرى نيز مى گويد: برترين تلقى ها از آيه (و للرجال عليهنّ درجة) تلقى ابن عباس است كه بر اساس آن, مراد خداوند از (درجة) اين است كه مرد بخشى از حقوق خود را ببخشد ولى تمام حقوق همسرش را رعايت نمايد, زيرا خداوند, نخست فرموده است (و لهنّ مثل الذى عليهنّ) و سپس مردان را دعوت نموده كه فضيلت خود را با چشم پوشى از بعض حقوق خود بر زنان اثبات نمايد.(طبرى, ابن جرير, جامع البيان فى تأويل آى القرآن, 2/8ـ 467)

ازمحققان معاصر نيز كسانى چون دكتر محمد البهى و شيخ شمس ا لدين ديدگاه ابن عباس را تأييد مى كنند.(محمد البهى, الاسلام فى حل مشاكل المجتمعات الاسلامية, 85, به نقل از الاتحاد اللبنانى, مجله المنطلق شماره 60, ربيع الثانى 1410,62; شمس الدين, حقوق الزوجية, المؤسسةالدولية للدراسات الاسلاميةو النشر, 105.)

واقعيت اين است كه در قرآن موردى وجود ندارد كه در آن به صورت واضح, از برترى حقوقى يا فضيلت موهبتى خارج از دايره اراده و اختيار انسان تعبير به درجه شده باشد, بلكه بيشتر واژه (درجه) يا (درجات) اشاره يا صراحت در منزلت دنيوى يا اخروى اى دارد كه اراده و عمل انسان زاينده آن باشد.

(الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله بأموالهم و أنفسهم أعظم درجة عندالله)توبه/20

آنان كه ايمان آورده و هجرت نموده اند و بامال و جان خود در راه خدا جهاد كرده اند, منزلت عظيمى نزد خدا دارند.

(لكلّ درجات ممّا عملوا)انعام/132 و احقاف/19

براى همه, منزلتهايى هست كه ناشى از كارهاى آنان است.

بنابراين برداشت ابن عباس از آيه مورد بحث با فهم سيستمى واژگان قرآن, سازگارى بيشتر دارد و تفسير (درجه) ويژه شوهران به فضيلت اكتسابى خردپذيرتر مى نمايد, در نتيجه نسبت دادن برترى حقوق در زندگى زناشويى به قرآن پشتوانه محكم ترى دارد.

برابرى زن و مرد در حقوق و التزام هر كدام به وظايف خود, سودرسانى دوسويه و همسان آنها را در پى دارد كه قرآن و سنت در مورد آن اين گونه سخن مى گويد:

(هنّ لباس لكم و أنتم لباس لهنّ)بقره/187

زنان پوشش شما مردان و شما پوشش زنان هستيد.

زن و مرد به دليل سودمندى و مصونيت بخشى دوسويه و همسان به لباسى مى مانند كه يكديگر را پوشش مى دهند.(طباطبايى, محمدحسين, الميزان فى تفسيرالقرآن, 2/44.)

معناى (قوّام بودن)

برپايه مطالب گذشته, قواميت برمبناى وظايف مرد وحقوق زن قابل تفسير مى نمايد و معناى لغوى (قوّام) نيز اين ادعا را تأييد مى كند.

اهل لغت همه از درمحافظت وكارپردازى در توضيح واژه (قوّام) و قواميت مرد سود برده اند, مفسران نيز بيشتر ذيل آيه (الرجال قوّامون) به نقل اين ديدگاه مشترك لغت شناسان پرداخته اند, به عنوان نمونه ابن منظور مى نويسد:

(قد يجىء القيام بمعنى المحافظة و الاصلاح, و منه قوله (الرجال قوّامون على النساء).)(ابن منظور, لسان العرب, داراحياء التراث العربى, جلد 11, واژه قوم.)

(قيام) گاهى به معنى محافظت و اصلاح مى آيد. از همين قبيل است سخن خداوند كه مى فرمايد: مردان قوّام بر زنان هستند.

(و قيّم المرأة زوجها فى بعض اللغات لانّه يقوم بأمرها و ماتحتاج اليه. قال الفراء… و القوّام, المتكفل بالأمر.)(زبيدى, تاج العروس. جلد 9, ذيل ماده نشز.)

قيّم زن, شوهر اوست در برخى از اصطلاحات, چون شوهر به كار او مى پردازد و به نيازهايش رسيدگى مى كند. فرّاء گفته است… قوّام يعنى كسى كه كارى را به عهده مى گيرد. (قام الرجل على المرأة صانها و قام بشأنها)(سعيد الخورى, اقرب الموارد.)

قوّاميت مرد بر زن يعنى به او مصونيت داد و به امور او پرداخت.

راغب اصفهانى مى نويسد:

(القيام و القوّام اسم لمايقوم به الشىء أى يثبت, كالعماد و السناد لما يعمد و يسند به كقوله (و لاتؤتوا السفهاء أموالكم التى جعل الله لكم قياماً)(نساء/5) أى جعلها مما يمسككم, و قوله (جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للناس)(مائده/97) أي… يقوم به معاشهم و معادهم… و قوله (ديناً قيماً) (انعام/161), أى ثابتاً مقوّماً لأمور معاشهم و معادهم… (الحيّ القيوم) اى القائم الحافظ لكل شىء و المعطى له ما به قوامه)(راغب اصفهانى, المفردات فى غريب القرآن, 417.)

قيام و قوام, نام چيزى است كه سبب ثبات چيزى شود, مانند عماد و سناد كه نام وسيله پايدارى و استحكام مى باشد, مانند اين آيه: (مال خود را كه خداوند وسيله قيام قرار داده به سفيهان ندهيد) يعنى آن را وسيله نگهدارى شما قرارداده است. و اين آيه: (خداوند كعبه يعنى بيت الحرام را وسيله قيام مردم قرار داده است) يعنى معيشت و معاد مردم بر آن استوار است. و خداوند مى فرمايد: (دين بر پادارنده) يعنى ثابت و برپا دارنده امور مربوط به معاش و معاد انسانها. (الحى القيوم) يعنى كسى كه به محافظت هر چيز پرداخته و وسيله پايدارى را دراختيار او قرار مى دهد.

فخررازى كه سنتى ترين نگاه را به حق سرپرستى شوهر دارد, در مقام تحقيق لغوى (قوامون) با اهل لغت همسويى دارد:

(القوّام اسم لمن يكون مبالغاً فى القيام بالأمر, يقال هذا قيّم المرأة و قوّامها, للذى يقوم بأمرها و يهتمّ بحفظها.)(فخر رازى, التفسيرالكبير, 10/88)

قوّام اسم است براى كسى كه با جديت به كارى مى پردازد, وقتى گفته مى شود اين قيّم اين زن است, مراد كسى است كه به كار او مى پردازد و به نگهدارى او اهتمام مى ورزد.

در بيشتر پژوهشها و تحقيقات به عمل آمده, معناى محافظت, اصلاح و كارپردازى يا در ابهام باقى مانده و يا اين كه تفسير به سختگيرى ها و محدوديت هاى تحكم آميز شده است در صورتى كه چارچوب قرآنى قواميت مرد, كوچك ترين زمينه اى را براى زورگويى باقى نمى گذارد,

زيرا عمده ترين شاخصهاى كارپردازى يا قوّاميت عبارتند از:

1. قرآن قواميت را تنها در دايره عدالت و رضايت خداوند مجاز مى داند:

(يا ايها الذين آمنوا كونوا قوّامين بالقسط)نساء/135

اى مؤمنان! پيوسته به عدالت قيام و كارپردازى كنيد.

(يا ايها الذين آمنوا كونوا قوّامين لله) مائده/8

اى مؤمنان! هميشه براى رضاى خداوند قيام كنيد.

(فإن خفتم ألاّتعدلوا فواحدة)نساء/3

اگر بيم داريد ازاين كه به عدالت رفتار نكنيد, پس به يك زن بسنده كنيد.

2. معيار دوم قواميت مرد, (معروف) است كه هيجده بار در قرآن به عنوان مبناى برخورد مرد با زن به كار رفته است.

(و عاشروهنّ بالمعروف) نساء/19

با زنان رفتار شايسته داشته باشيد.

مرحوم طبرسى در توضيح آيه مى نويسد:

(مقصود همزيستى مطابق فرمان خداوند است كه اداى حقوق زن باشد; مانند حق بهره ورى جنسى, پرداخت نفقه و كار و سخن زيبا. (معروف) اين است كه آزار جسمى و گفتارى نسبت به زن روا ندارد, خوش زبان و گشاده رو باشد.)( طبرسى, مجمع البيان, 3/24.)

امام صادق(ع) مى فرمايد:

(اذا اراد الرجل أن يتزوّج المرأة فليقل: أقررت بالميثاق الذى اخذ الله: (فإمساك بمعروف او تسريح باحسان) (كلينى, محمد بن يعقوب, فروع الكافى, 5/502.)

هرگاه مردى بخواهد با زنى ازدواج كند بايد بگويد: مى پذيرم بر اساس پيمانى كه خدا گرفته است, يعنى زن را به خوبى نگه داشتن يا با شايستگى رها كردن.

در ذيل آيه (و كيف تأخذونه و قد أفضى بعضكم إلى بعض و أخذن منكم ميثاقاً غليظاً)(نساء/21), مفسران شيعه و سنى مى گويند, مقصود از پيمان استوار, جمله (فإمساك بمعروف أو تسريح باحسان) است.(مطهرى, مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام,281)

زيباترين تعريف براى معروف, تعريف تمثيلى امام حسين(ع) است كه در آن آمده است:

(فلورأيتم المعروف رجلاً لرأيتموه حسناً جميلاً يسرّ الناظرين.)(مجلسى, محمدباقر, بحارالانوار, 75/127.)

اگر معروف را به صورت انسانى مجسم ببينيد, او را با نيكويى و زيبايى مى بينيد كه تماشا كننده را به مسرت و شادمانى وا مى دارد.

بنابراين معاشرت بر اساس معروف, معاشرتى است كه نه تنها از نگاه خردمندان اجنبى كه از منظر خود زن نيز زيبا و پسنديده باشد و اين نشانه قواميت است.

3. مبناى سوم جهت دهنده رفتار مرد با زن, مهربانى و دلسوزى است كه در قرآن آمده است:

(و من آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لتسكنوا إليها و جعل بينكم مودّة و رحمة)روم/21

از نشانه هاى او اين است كه ازجنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنها به آرامش برسيد و بين شما دوستى و رحمت را حاكم ساخت.

بنابراين قرآن تنها اقدام و برخوردى را به عنوان تجلى گاه قواميت مى پذيرد كه رضاى خداوند, رنگ عدالت, زيبايى معروف و محبت و دلسوزى مرد را همراه داشته باشد.

اميرمؤمنان مى فرمايد:

(لاتملّك المرأة من الأمر مايجاوز نفسها, فانّ ذلك أنعم لحالها و أرخى لبالها و أدوم لجمالها فإنّ المرأة ريحانة و ليست بقهرمانة.)(كلينى, محمد بن يعقوب, فروع الكافى, 5/510.)

زن را به كارى مگمار كه خارج از توانش باشد كه همانا اين با حال زن بيشترين سازگارى را دارد, براى روح او بيشترين آرامش را به ارمغان مى آورد و زيبايى او را پايدارتر مى سازد, بدان دليل كه زن گُل است و نه پهلوان جنگاور!

وقتى از پيامبر(ص) درباره برترى مردان بر زنان پرسيده شد, فرمود:

(كفضل الماء على الأرض, فبالماء تحيى الأرض و بالرجال تحيى النساء) ثمّ تلا هذه الآية (الرجال قوّامون على النساء)(كاشانى, فيض, تفسير الصافى, مؤسسه اعلمى, 1/448.)

فضيلت مرد بر زن مثل فضيلت آب نسبت به زمين است, با آب زمين زنده مى شود و با مردان زندگى زنان به نشاط و شادابى و زايندگى مى رسد. آن گاه پيامبر آيه (الرجال قوّامون على النساء) را تلاوت فرمود.

مسؤوليت سنگين قواميت اگر به صورت درست انجام پذيرد, سعادت مرد را همراه مى آورد و گرنه مايه خسران او به حساب مى آيد: امام صادق(ع) مى فرمايد:

(من سعادة الرجل أن يكون القيّم على عياله.)(حرّ عاملى, وسائل الشيعة, 15/251.)

قواميت برخانواده نشانه سعادت مرد است.

طبق روايتى پيامبر(ص) فرمود: (معلون ملعون من يضيع من يعول)(همان,2/43.)

كسى كه خانواده تحت سرپرستى خود را تباه كند, از رحمت خدا به دور است, از رحمت خدا به دور است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

پوشش در فقه اهل تسنن

پوشش در فقه اهل تسنن

No image

معاشرت با انسان های دیگر از نظر اسلام

برخورد با دیگران به عنوان انسان وهمنوع ، صرف نظر از هر چیز دیگری . اسلام به این نوع معاشرت تأكید دارد و حدود و چهار چوبه كلی روابط و اخلاق جهانی مسلمانان را مشخص می‌كند.
Powered by TayaCMS